اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

حدیث دهم: فضیلت زود رفتن به نماز جمعه


ابوهریرهس روایت کرده است که پیغمبر ج فرموده­اند: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ غُسْلَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ رَاحَ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَدَنَةً وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّانِیَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَقَرَةً وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ کَبْشًا أَقْرَنَ وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الرَّابِعَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ دَجَاجَةً وَمَنْ رَاحَ فِی السَّاعَةِ الْخَامِسَةِ فَکَأَنَّمَا قَرَّبَ بَیْضَةً فَإِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ حَضَرَتْ الْمَلَائِکَةُ یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ.»[1] «هر کس در روز جمعه غسل جنابت نماید و سپس زود (به سوی نماز جمعه) رهسپار شود مانند آن است که شتر ماده‌ای را قربانی کرده است و هرکس در ساعت دوّم رهسپار شود مانند آن است که گاو ماده‌ای را قربانی کرده است و هر کس در ساعت سوّم رهسپار شود مانند آن است که گوسفند نری را قربانی کرده باشد و هر کس در ساعت چهارم رهسپار شود مانند آن است که مرغی را قربانی کرده است و هر کس در ساعت پنجم رهسپار شود مانند آن است که با بخشیدن تخم مرغی به خداوند تقرّب جسته است و هرگاه امام (از منزلش به سوی مسجد) خارج شد ملائکه حاضر می­شوند و به پند (و موعظه) گوش فرا می­دهند.»

از این روایت چندین حکم و فضیلت خاص جمعه استنباط می­شود که در خور توجه هستند:

1-   همبستری همسران با یکدیگر در شب و روز جمعه تا قبل از نماز جمعه مستحب و ممدوح می­باشد.

2-   اگرچه برخی از فقها قائل به واجب بودن غسل جمعه هستند ولی با توجه به دلایلی از جمله روایت سمره بن جندبس مستحب بودن آن ثابت می­گردد: «قال النبی ج: مَنْ تَوَضَّأَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَبِهَا وَنِعْمَتْ وَمَنِ اغْتَسَلَ فَهُوَ أَفْضَلُ.»[2] «پیامبر ج فرمودند: هر کس روز جمعه وضو بگیرد چه خوب و عالیست و هر کس غسل کند بهتر و عالی­تر است.»

3-   طبق این فرموده و نیز طبق فرمودۀ پیامبر اکرم ج: «إِذَا جَاءَ أَحَدُکُمْ إِلَى الْجُمُعَةِ فَلْیَغْتَسِلْ.»[3] «هر کس از شما به نماز جمعه بیاید غسل کند.» و در روایت مسلم آمده: «إِذَا اراَد أَحَدُکُمْ أن یأتی الْجُمُعَةِ فَلْیَغْتَسِلْ.»[4] «هر کس خواست به نماز جمعه بیاید غسل کند.»

جمهور فقها بر خلاف ظاهریه استنباط کرده­اند که غسل جمعه بخاطر آمدن به نماز جمعه می­باشد نه روز جمعه. پس هر کس؛ مرد و زن، بیمار و سالم، مسافر و غیر مسافر که قصد آمدن به نماز جمعه را داشته باشند مستحب تأکیدی می­باشد که غسل جمعه بجا آورند.[5]

4-   وقت غسل جمعه از طلوع فجر روز جمعه تا آمدن برای حضور نماز جمعه آغاز می­گردد که أولی آن است که غسل به آمدن به نماز جمعه نزدیک باشد؛ زیرا این غسل بخاطر حضور در نماز و پاک و نظیف حاضر شدن در بین مسلمین می­باشد و جماعت مسلمان در هیئتی زیبا و تمیز گرد هم آیند.

5-   کیفیّت غسل جمعه همانند غسل جنابت است؛ زیرا پیامبر اکرم ج فرموده­اند: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ غُسْلَ الْجَنَابَةِ... » «هرکس در روز جمعه غسل نماید، غسل جنابت نماید...».

6-   این حدیث بیانگر فضیلت نابی در زمینه زود به نماز جمعه می­باشد، اگرچه فقها در تقسیم بندی زمان­های جمعه اختلاف­نظر دارند ولی آنچه راجح به نظر می­رسد دیدگاه جمهور فقها می­باشد که بر این باورند که رسول الله ج در حدیثی، جمعه را به دوازه ساعت تقسیم بندی نموده و در این حدیث هم از لفظ "ساعات" استفاده کرده که نشان می­دهد همان ساعات معروف (هر ساعت 60 دقیقه) می­باشد و جابر بن عبداللهب روایت کرده است: «قال النبی ج: یَوْمُ الْجُمُعَةِ ثِنْتَا عَشْرَةَ. یُرِیدُ سَاعَةً لاَیُوجَدُ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ شَیْئًا إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ فَالْتَمِسُوهَا آخِرَ سَاعَةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ.»[6] «پیامبر ج فرمودند: روز جمعه دوازده (ساعت) است. و در آن میان ساعتی است که اگر هر مسلمانی از خداوند عَزَّ وَجَلَّ چیزی را بخواهد به او خواهد داد، و این زمان را در آخرین ساعت بعد از عصر دریابید.» و چون امام در ساعت ششم خارج می­گردد، لذا نشان می­دهد که مقصود این حدیث شش ساعت قبل از زوال است. با این اوصاف محرز است که منظور از این شش ساعت، شش ساعت قبل از أذان ظهر است که برای هر ساعت زودتر رفتن به مسجد برای ادای نماز جمعه ثواب و فضیلتی بیشتر وجود دارد. اما برای امام مستحب است که در لحظۀ آخر یعنی؛ اندکی مانده به وقت نماز از خانه خارج شده و در وقت أذان در مسجد حضور داشته باشد؛ زیرا طبق روایت سائب بن یزیدس: «کَانَ النِّدَاءُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ اوّلهُ إِذَا جَلَسَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ ج وَأَبِی بَکْرٍ وَعُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا.»[7] «از زمان پیامبر ج و ابوبکر و عمرب اوّل نداء در روز جمعه وقتی بوده که امام بر منبر می­نشست.» پس از این روایت استنباط می­شود که مستحب است امام در موقع أذان داخل مسجد باشد.



[1] (صحیح): بخاری (ش881) / مسلم (ش2001) / ابوداود (ش351) / ترمذی (ش499) / نسایی (ش1388) از طریق (عبدالله بن مسلمه و عبدالله بن یوسف و قتیبه بن سعید و معن بن عیسی) روایت کرده‌اند: «حدثنا مالک عن سمی بن أبی صالح عن أبی هریرة: أن رسول الله ج  قال: من اغتسل یوم الجمعة غسل الجنابة وراح فکأنما قدم بدنة، ومن راح فی الساعة الثانیة فکأنما قرب بقرة، ومن راح فی الساعة الثالثة فکانما قرب کبشا، ومن راح فی الساعة الرابعة فکأنما قرب دجاجة، ومن راح فی الساعة الخامسة فکأنما قرب بیضة، فإذا خرج الامام حضرت الملائکة یستمعون الذکر.»

[2]- (صحیح): ابوداود (ش354) / ابن عبدالبر، التمهید (ج16ص214) / ترمذی (ش497) / نسایی (ش1380) / بیهقی، السنن الکبری (ش1460و1461و5877) / احمد، المسند (ش20177و20174) / ابن الجارود، المنتقی (ش285) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج7ص223و199) / ابن الجعد، المسند (ش86) / رویانی، المسند (ش787) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج2ص352) / جزء ابی طاهر الذهلی البغدادی (ش52) / دارمی، السنن (ش1540) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج7ص199) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1ص119) / طیالسی، المسند (ش1447) / بزار (ش4541) / دارقطنی، من حدیث أبی الطاهر محمد بن أحمد بن عبد الله الذهلی (ش52) / بغوی، شرح السنة (ج2ص164) / ابن عبدالبر، التمهید (ج10ص97) / ابن عدی، الکامل (ج3ص421) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج3ص610) از طریق (یونس بن عبید و قتاده بن دعامه) روایت کرده‌اند: «عن الحسن البصری عن سمرة بن جندب قال قال رسول الله ج: من توضأ یوم الجمعة فبها ونعمت ومن اغتسل فالغسل أفضل» که رجالش «رجال صحیحین» بوده و اسنادش هم «صحیح» می‌باشد.

      وامام ابوحاتم رازی گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ»

      وامامان بغوی وترمذی گفته­اند: «حدیثٌ حسنٌ»

      وامام البوصیری هم گفته است: «اسنادٌ حسنٌ» [ترمذی (ش497) / ابن الملقن، البدرالمنیر (ج4ص651) / البوصیری، إتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة (ج2ص268) / بغوی، شرح السنة (ج2ص164)]

      باید اشاره نماییم که بعضی از این حدیث اشکال وارد نموده و گفته‌اند حسن بصری مدلس می‌باشد وعنعنه کرده است! اما باید به آن‌ها بگوییم که تدلیسات حسن بصری بسیار کم بوده لذا امام ابن حجر در کتاب طبقات المدلسین وی را در طبقه‌ی دوّم آورده است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش40)] و این طبقه کسانی هستند که به دلیل قلت تدلیساتشان، ائمه اصل در روایات آن‌ها را بر سماع گذاشته و روایات آن‌ها را در «صحیح» آورده‌اند و همچنین حسن بصری کثیر الارسال بوده و نه کثیر التدلیس.

      اما باید اشاره کنیم که علما در مورد سماع حسن بصری از سمره بن جندب اختلاف دارند که در کل شامل چهار قول می‌شود:

      قول اوّل: کسانیکه قائل به سماع حسن بصری از سمره بن جندبس هستند: (امامان بخاری و مسلم و علی بن مدینی و ترمذی و ابوداود و طحاوی و حاکم نیشابوری و ابن جوزی و نووی و دمیاطی و ذهبی و ابن خزیمه و ابن الجارود و ابن قیم و ابوعوانه) قائل بر این هستند که حسن بصری از سمره بن جندب شنیده است.

      قول دوّم: کسانیکه قائل به عدم سماع حسن بصری از سمره بن جندبس هستند: (امامان شعبة بن الحجاج و یحیی بن معین و ابن حبان و احمد بن حنبل و ابوسعید ادریسی) قائل بر این هستند که حسن بصری چیزی از سمره بن جندب نشنیده است.

      قول سوّم: کسانیکه قائل به عدم سماع حسن بصری از سمره بن جندبس هستند و فقط سماع وی در حدیث عقیقه را صحیح می‌دانند: (امامان دارقطنی و ابن حزم و عبدالغنی بن سعید ازدی و عبدالحق اشبیلی و نسایی و ابن عساکر و ابن کثیر) می­گویند که حسن بصری فقط حدیث عقیقه را از سمره بن جندب شنیده است.

      قول چهارم: کسانیکه قائل بر این هستند که تمام روایات حسن بصری از سمره بن جندب از کتابی بوده است: (امامان یحیی بن سعید قطان و بهز بن اسد و یحیی بن معین و بیهقی) می­گویند که حسن بصری از کتابی از سمره بن جندبس روایت کرده است. [رک: شریف حاتم عونی، المرسل الخفی و علاقته بالتدلیس (ص1174-1188)]

      اما در نزد ما قول اوّل راجح است یعنی؛ اینکه سماع حسن بصری/ از سمره بن جندب ثابت است چرا که: بخاری، الصحیح (ش5472) و التاریخ الکبیر (ج2ص289) / ترمذی (ش182) / احم، العلل (ش4044) / نسایی (ش4221) طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج15ص160) / ابن ابی دنیا، النفقه علی العیال (ش75) از طریق (علی بن مدینی و عبدالله بن ابی الاسود و ابوموسی محمّد بن مثنی و ابوخیثمه زهیر بن حرب و هارون بن عبدالله و بکار بن قتیبه) روایت کرده‌اند: «حدثنا قریش بن أنس عن حبیب بن الشهید قال قال لی محمّد بن سیرین سل الحسن ممن سمع حدیث العقیقة؟ فسألته فقال سمعته من سمرة بن جندب.»

      و رجالش «رجال صحیحین» می‌باشد فقط قریش بن أنس الأنصارى: امامان علی بن مدینی و نسایی و یحیی بن معین می‌گویند: «ثقة» و امام ابوحاتم می‌گوید: «لا بأس به إلا أنه تغیر؛ یقال إنه تغیر عقله» و امام ذهبی می‌گوید: «ثقة تغیر قبل موته» امامان ابوداود و نسایی می‌گوید: «تغیر» و امام عجلی هم وی را در «معرفة الثقات» آورده است و امام ابن حجر می‌گوید: «صدوق تغیر بأخرة قدر ست سنین» و امام ابن حبان می‌گوید: «کان شیخا صدوقا إلا أنه اختلط فی آخر عمره، حتى کان لا یدرى ما یحدث به» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج8ص374) و تقریب التهذیب (ش5543) / ذهبی، الکاشف (ش4574) و میزان الاعتدال (ج3ص389) / عجلی، معرفةالثقات (ج2ص217)] لذا احادیث قبل تغییرش «صحیح» و احادیث بعد تغییرش «حسن» می‌باشد و این حدیث را هم قبل از تغییر روایت کرده است چرا که یکی از راویان وی امام علی بن مدینی است که امام ابن حجر می‌گوید: «علی بن مدینی و عبدالله بن ابی الاسود قبل از تغییر از وی روایت کرده‌اند.» [ابن حجر، فتح الباری (ج9ص593وج1ص436)] لذا این اسناد «صحیح» می­باشد.

      پس سماع حسن بصری از سمره ثابت شد. اکنون ممکن است کسی بگوید: فقط در حدیث عقیقه ثابت شده پس در سایر احادیث دیگر چه؟ در آن‌ها که ثابت نشده است؟ ما هم جواب می‌دهیم از آنجا که حسن بصری کثیر الارسال است و نه کثیر التدلیس، لذا اگر سماعش از یک راوی در حدیثی ثابت گردد، در تمام روایاتش از آن راوی بر سماع حمل می‌گردد و نمی‌توان بدون دلیل گفت در جاهای دیگر نشنیده است. همچنین در بعضی احادیث دیگر ثابت شده است از جمله احمد، المسند (ش20136) روایت کرده است: «ثنا هشیم (بن بشیر) ثنا حمید (بن ابی حمید الطویل) عن الحسن (البصری) قال جاءه رجل فقال ان عبدا له أبق وانه نذر ان قدر علیه ان یقطع یده فقال الحسن ثنا سمرة قال: قل ما خطب النبی ج خطبة الا أمر فیها بالصدقة ونهى فیها عن المثلة» و اسنادش «صحیح» و رجالش «رجال صحیحین» می­باشد.

[3]- (صحیح): مسلم (ش1993) / ابوداود (ش340) آن را از طریق (اوزاعی و معاویة بن سلام) روایت کرده‌اند: «یحیى بن أبی کثیر حدثنی أبو سلمة بن عبدالرحمن حدثنی أبو هریرة قال: بینما عمر بن الخطاب یخطب الناس یوم الجمعة إذ دخل عثمان بن عفان فعرض به عمر فقال ما بال رجال یتأخرون بعد النداء فقال عثمان یا أمیر المؤمنین ما زدت حین سمعت النداء أن توضأت ثم أقبلت فقال عمر والوضو أیضا ألم تسمعوا رسول الله ج یقول إذا جاء أحدکم إلى الجمعة فلیغتسل»

[4]- (صحیح): مسلم (ش1988) روایت کرده است: «حدثنا یحیى بن یحیى التمیمی ومحمّد بن رمح بن المهاجر قالا أخبرنا اللیث ح وحدثنا قتیبة حدثنا لیث عن نافع عن عبدالله قال: سمعت رسول الله ج یقول إذا أراد أحدکم أن یأتی الجمعة فلیغتسل.»

[5]- افرادی که قائل به وجوب نماز جمعه هستند، غسل آن روز را برای همه واجب می­دانند. نک: شربینی، مغنی المحتاج، 1/291؛ محمّد زحیلی، المعتمد فی الفقه الشافعی، 1/524.

[6]- (صحیح): عبدالله بن وهب، الموطأ (ش208) / ابوداود (ش1050) نسایی (ش1389) / بیهقی، شعب الایمان (ش2976) والسنن الکبری (ش6213) / حاکم، المستدرک (ش1032) / ابن عبدالبر، التمهید (ج19ص20وج23ص44) / طبرانی، الدعاء (ش184) از طریق (عمرو بن الحارث الانصاری) روایت کرده­اند: «عن الجلاح مولى عمر بن عبد العزیز أن أبا سلمة حدثه عن جابر عن رسول الله ج: أنه قال: فی الجمعة اثنتا عشر ساعة منها ساعة لا یوجد فیها عبد مسلم یسأل الله شیئا إلا إعطاه إیاه التمسوها آخر ساعة بعد العصر.» رجال عبدالله بن وهب «رجال صحیحین» بوده جز الجلاح مولى عمر بن عبد العزیز که «رجال صحیح» است.

      وامام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ علی شرط مسلم»

      وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم»

      وامام ابن حجر هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ»

      وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش1032) / ابن حجر، نتائج الافکار (ج2ص436) / نووی، المجموع (ج4ص541)]

[7]- (صحیح): بخاری (ش912و916) / ابوداود (ش1089) / ترمذی (ش516) / نسایی (ش1392) از طریق (ابن ابی ذئب ویونس بن یزید) روایت کرده­اند: «عن الزهری عن السائب بن یزید قال کان النداء یوم الجمعة ... .»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد