ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
أبو سعید و أبوهریرهب روایت میکنند که رسول الله ج فرمودند: «مَنْ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاسْتَاکَ وَمَسَّ مِنْ طِیبٍ إِنْ کَانَ عِنْدَهُ وَلَبِسَ مِنْ أَحْسَنِ ثِیَابِهِ ثُمَّ خَرَجَ حَتَّى یَأْتِیَ الْمَسْجِدَ فَلَمْ یَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ ثُمَّ رَکَعَ مَا شَاءَ أَنْ یَرْکَعَ ثُمَّ أَنْصَتَ إِذَا خَرَجَ الْإِمَامُ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ کَانَتْ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَهَا وَبَیْنَ الْجُمُعَةِ الَّتِی قَبْلَهَا.»[1] «هرکس در روز جمعه، غسل کند و مسواک بزند و اگر عطر داشت استفاده کند، و بهترین لباسش را بپوشد، و بعد از آن به مسجد برود، و از روی شانههای مردم عبور نکند (وهرجایی را که خالی یافت بنشیند،) و سپس تا جایی که خداوندأ خواسته نماز بخواند، و سپس وقتی که امام آمد، ساکت باشد (و به خطبه گوش دهد)، موجب کفارۀ گناهان (صغیرهای) است که از جمعۀ قبل تاکنون مرتکب شده است.»
این حدیث جدای از بیان برخی از سنن جمعه که محرز هستند به این فضیلت اشاره دارد که در صورتیکه شخص نماز جمعهاش را کامل بجای آورد و موجب آزار مردم در هنگام خطبه نگردد خداوند گناهان صغیرۀ وی را بین دو جمعه میبخشد.
از فرمودۀ پایین محرز میگردد که حدیث مذکور اشاره به بخشیدن گناهان صغیره دارد نه کبیره.
[1] (صحیح): احمد، المسند (ش11768) روایت کرده است: «حدثنا یعقوب حدثنا أبی (ابراهیم بن سعد) عن محمد بن إسحاق حدثنا محمد بن إبراهیم بن الحارث التیمی عن أبی سلمة بن عبد الرحمن بن عوف وأبی أمامة بن سهل بن حنیف عن أبی سعید الخدری وأبی هریرة قالا قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: ... .»
وابراهیم بن سعد هم متابعه شده وابوداود (ش343) / بیهقی، السنن الکبری (ش6170) وشعب الایمان (ش2987) / حاکم، المستدرک (ش1046) / طحاوی، شرح معانی الآثار (ج1ص368) / ابن حبان (ش2778) / ابن خزیمه (ش1762) / طیالسی، المسند (ش2485) / بیهقی، معرفة السنن والآثار (ش6657) والقراءة خلف الإمام (ش255) / ابن منذر، الاوسط (ش1737و5001) / ابن الاعرابی، المعجم (ش526) / بغوی، شرح السنة (ج4ص230) از طریق (حماد بن سلمه ویزید بن خالد ومحمد بن سلمه واسماعیل بن ابراهیم ویعقوب بن ابراهیم واحمد بن خالد) روایت کردهاند: «عن محمد بن إسحاق عن محمد بن إبراهیم عن أبى سلمة بن عبد الرحمن وأبی أمامة بن سهل بن حنیف ... .»
ورجال احمد «رجال صحیحین» میباشد فقط محمد بن اسحاق بن یسار که به دلیل روایت از فاطمه بنت قیس توسط امام مالک و هشام بن عروه و یحیی بن سعید قطان تضعیف شده است؛ چرا که شوهر فاطمه هشام بن عروه میگوید: ابن اسحاق از زنم روایت کرده در حالیکه هیچگاه وی را ندیده است؟! که امامان عجلی و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و ذهبی آن را رد کرده و از وی دفاع میکنند؛ و میگویند مگر صحابهای که از عائشهل روایت نمودهاند ایشان را دیدهاند؟ از طرفی شاید احادیثی که محمد بن اسحاق از فاطمه روایت کرده در زمان قبل از بلوغش بوده باشد! اما امام ذهبی بازهم به خاطر اینکه امام مالک وی را تضعیف نموده میگوید: تضعیف مالک در وی اثر دارد؛ و من تعجب میکنم چگونه تضعیفش را رد کرده اما بازهم میگوید جرح مالک بر وی تأثیر دارد؟ همچنین از امام یحیی بن معین به خاطر قدری بودن تضعیف گردیده اما امام یحیی بن معین میگوید «ولی در روایت حدیث ثقة و ثبت است» اما از نظر حفظ آنقدر قوی بوده که امام شعبة بن الحجاج که خودش امیرالمومنینِ فی الحدیث میباشد در مورد محمد بن اسحاق بن یسار گفته است: «محمد بن إسحاق أمیر المؤمنین لحفظه» و امام علی بن مدینی هم که عالمِ علل حدیث میباشد در موردش گفته است: «نظرت فی کتب محمد بن إسحاق فما وجدت علیه الا فی حدیثین ویمکن أن یکونا صحیحین» و در جایی دیگر هم گفته است: «حدیثُه صحیحٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج9ص42) / ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج7ص34)]. و مدلس هم بوده است اما تصریح به سماع کرده است. لذا اسنادش هم «صحیح» است.
وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ على شرط مسلم ولم یخرجاه.»
وامام ذهبی هم گفته است: «علی شرط مسلم»
وامام ابن الملقن هم گفته است: «هذا الحدیث صحیحٌ»
وامام ابن فرح الاشبیلی هم گفته است: «رواته کلهم ثقاتٌ»
وامام نووی هم گفته است: «اسناده حسنٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش1045) / ابن الملقن، البدرالمنیر (ج4ص670) / ابن فرح، مختصر خلافیات البیهقی (ج2ص263) / نووی، خلاصة الاحکام (ش2734)]