اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

حدیث شانزدهم: وجوب نماز جمعه بر هر مسلمان


طارق بن شهابس روایت کرده است: «قال رسول الله ج: الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ فِى جَمَاعَةٍ إِلاَّ أَرْبَعَةً عَبْدٌ مَمْلُوکٌ أَوِ امْرَأَةٌ أَوْ صَبِىٌّ أَوْ مَرِیضٌ.»[1] «جمعه حقّی واجب بر هر مسلمانی در جماعت بجز بردۀ مملوک و زن و کودک و مریض می­باشد.»

بنابر این حدیث نماز جمعه بر هر مقیمِ مذکرِ سالمیِ که نماز جمعه در محل سکونتش برپا می­شود فرض عین است. و در واقع طبق آیۀ ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ٩ [الجمعة: 9]. «‏ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید». نماز جمعه بر مقیمی فرض است که در موقع ندای جمعه به سمت مسجدِ محل برپایی نماز حرکت کند و در صورتی که در موقع نماز به مسجد برسد بر وی فرض می­باشد. البته برخی از فقها بر این باورند که هر مقیمی که ندای جمعه را بشنود نماز جمعه بر وی واجب است، در تحلیل این دیدگاه می­توان گفت با این وصف اشخاص کَر و یا کسانیکه بنا بر مشغولیّت و یا دلایلی ندای جمعه را نشنیدند بر آن‌ها واجب نیست که در واقع عکس این حاکم است و همچنین روایت‌هایی که در این زمینه به آنان استدلال می­شوند ضعیف می­باشند.



[1] (صحیح): ابوداود (ش1069) و من طریقه بیهقی، السنن الکبری (ش5878) / دارقطنی، السنن (ج2ص3) از طریق (عباس بن عبد العظیم وإبراهیم بن إسحاق بن أبی العنبس) روایت کرده‌اند: «حدثنى إسحاق بن منصور حدثنا هریم (بن سفیان) عن إبراهیم بن محمّد بن المنتشر عن قیس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن النبى ج قال: الجمعة حق واجب على کل مسلم فى جماعة إلا أربعة عبد مملوک أو امرأة أو صبى أو مریض».

رجال ابوداود (رجال صحیحین) بوده و اسنادش هم «صحیح» است.

وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ على شرط الشیخین»

وامام ذهبی هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ»

وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ علی شرط البخاری ومسلم»

وامام ابن حجر هم گفته است: «صحّحه غیر واحد» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش1062) / نووی، المجموع (ج4ص483) / ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج2ص160)]

باید اشاره کنیم که بعضی از علما از جمله امام ابوداود گفته‌اند: «طارق بن شهاب قد رأى النبى - صلى الله علیه وسلم - ولم یسمع منه شیئاً!» [ابوداود (ش1069)] لیکن این سخن مقبول نیست چرا که: احمد، المسند (ش18830) ومن طریقه ضیاء المدسی، الاحادیث المختاره (ش123) / نسایی (ش4209) از طریق (عبدالرحمن بن مهدی) روایت کرده‌اند: «عن سفیان الثوری عن علقمة بن مرثد عن طارق بن شهاب أن رجلا سأل رسول الله صلى الله علیه وسلم وقد وضع رجله فی الغرز أی الجهاد أفضل قال کلمة حق عند سلطان جائر» ورجال احمد «رجال صحیحین» بوده واسنادش «صحیح» است. ولذا امام حاکم نیشابوری گفته است: «طارق بن شهاب ممن یعد فی الصحابة» [حاکم، المستدرک (ش1062)]

وهمچنان‌که می‌بینیم، طارق بن شهاب پیامبر ج را دیدیه که سوار بر مرکبشان بوده وپاهایشان را در لگام قرار داده بودند وهمچنین از ایشان ج هم روایت کرده‌اند. پس چگونه از ایشان ج حدیث نشنیده‌اند؟

باید اشاره کنیم که حاکم، المستدرک (ش1062) ومن طریقه بیهقی، فضائل الاوقات (ش263) روایت کرده است: «حدثنا أبو بکر بن إسحاق الفقیه ثنا عبید بن محمّد العجلی حدثنی العباس بن عبد العظیم العنبری حدثنی إسحاق بن منصور ثنا هریم بن سفیان عن إبراهیم بن محمّد بن المنتشر عن قیس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن أبی موسى: عن النبی ج ... .» اما ذکر ابوموسی اشعری «شاذ» می‌باشد؛ چرا که دیدیم امام ابوداود این روایت را از عباس نقل کرده وآن را از (طارق عن النبی) نقل کرده است اما عبید بن محمّد آن را از عباس به صورت (طارق عن ابوموسی عن النبی) نقل کرده است وهمچنین ابراهیم بن اسحاق هم العباس بن عبد العظیم را متابعه کرده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد