ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
أبو الجعد الضمرىس روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُنًا مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ طَبَعَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى عَلَى قَلْبِهِ.» وفی روایة: «فَهُوَ مُنَافِقٌ.»[1] «هرکس سه نماز جمعه را از روی سستی و تنبلی و بدون عذر ترک کند، خداوند تَبَارَک وَتَعَالَى بر قلبش مهر میزند.» و در روایت دیگر آمده: «او منافق است.»
کسی که با اعتقاد به وجوب نماز جمعه در انجام آن به هر دلیل و بدون عذر شرعی پیاپی اهمال کند دچار گناه کبیره شده و آن نشانهای از صفت نفاق است و خداوند بر قلبش مُهری میزند که درک و شعورش را در فهم و درک شریعت خدشهدار میکند و بر ایمانش تأثیر دارد و باید ترک این گناه بزرگ را کرده و از درگاه باری تعالی طلب مغفرت نماید.
[1] (صحیح): احمد، المسند (ش15498) / شافعی، المسند (ش304) / ابوداود (ش1054) / ترمذی (ش500) / نسایی (ش1369) / ابن ماجه (ش1125) / حاکم، المستدرک (ش6620و1034و1082) /ابن الجارود، المنتقی (ش288) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج22ص366و365) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج8ص43) / ابن حبان (ش2786) / ابن خزیمه (ش1858و1857) / ابویعلی، المسند (ش1600) / بیهقی، السنن الکبری (ش5785و6199) وشعب الایمان (ش3003) / ابن ابی شیبة، المسند (ج2ص43) والمصنف (ج2ص61) / مروزی، الجمعة وفضلها (ش60) / مشیخة أبی طاهر إبن أبی الصقر (ش97و96) / دارمی، السنن (ش1571) / ابواحمد الحاکم، الأسامی والکنى (ج3ص41) / ابن ابی عاصم، الآحاد والمثانی (ش975) / ابونعیم، معرفة الصحابة (ش1011و6723و6724) / طوسی، المستخرج علی مسلم (ج3ص14) / ابوبکر الخلال، السنة (ش1596) / اصفهانی، الترغیب والترهیب (ش934) / سبکی، معجم الشیوخ (ص52) / مشیخة ابن أبی الصقر (ش96) / ابن عبدالبر، التمهید (ج16ص240) / مزی، تهذیب الکمال (ج33ص189) / ابن قانع، معجم الصحابه (ش1106) / حدیث ابن ملاعب (ش1) / سخاوی، البلدانیات (ص259) / بغوی، شرح السنة (ج4ص213) از طریق (یحیی بن سعید القطان وسفیان الثوری وعبد الله بن إدریس ویزید بن هارون ومحمّد بن بشر وعیسی بن یونس ومحمّد بن جعفر واسماعیل بن جعفر وزائدة بن قدامة ومحمّد بن فلیح والعلاء بن محمّد ویعلی بن عبید ویزید بن زریع والمعتمر بن سلیمان) روایت کردهاند: «عن محمّد بن عمرو (بن علقمه) قال حدثنى عبیدة بن سفیان الحضرمى عن أبى الجعد الضمرى (س) - وکانت له صحبة - سمعت رسول الله ج قال: من ترک ثلاث جمع تهاونا بها طبع الله على قلبه.» وفی روایةِ (وکیع بن الجراح عن سفیان الثوری): «فهو منافقً».
ورجال احمد «ثقة» و مترجم در تهذیب میباشند فقط محمّد بن عمرو بن علقمة بن وقاص اللیثى: امامان علی بن المدینی ونسایی ویحیی بن معین میگویند: «ثقةٌ» وامام مالک هم وی را «ثقة» میداند چرا که از وی روایت کرده است وبشر بن عمر گفت: «سألت مالکا عن رجل! فقال رأیته فی کتبی؟ قلت لا: قال لو کان ثقةً لرأیته فی کتبی.» وامام ابوحاتم رازی میگوید: «صالحُ الحدیث یکتب حدیثه وهو شیخٌ.» و امام ابن عدی میگوید: «له حدیث صالحٌ و قد حدث عنه جماعة من الثقات کل واحد منهم ینفرد عنه بنسخة و یغرب بعضهم على بعض و یروى عنه مالک غیر حدیث فى الموطأ؛ وأرجو أنه لابأس به.» و امام شعبة بن الحجاج هم از وی روایت میکرده و وی جز از «ثقات» روایت نمیکرده است و امام سمعانی هم میگوید: «من جلة العلماء ومن قراء المدینة ومُتقنیهم» وامام یحیی بن سعید القطان میگوید: «صالحٌ لیس بأحفظ الناس للحدیث» و امام عبدالله بن مبارک هم گفته است: «لیس به بأس» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده و گفته است: «کان یخطىء» و امام یحیی بن معین هم گفته است: «ما زال الناس یتقون حدیثه» اما امام یحیی بن معین علّتش را قبول ندارد لذا چنانکه گفتیم وی را «ثقة» دانسته است و امام ذهبی هم گفته است: «مشهورٌ حسنُ الحدیث» وامام یعقوب بن شیبه میگوید: «هو وسطٌ و إلى الضعف ما هو» و امام جوزجانی هم گفته است: «لیس بالقوی و هو ممن یشتهی حدیثه» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج9ص375وج10ص7) و لسان المیزان (ج1ص14) و تقریب التهذیب (ش6188) / ذهبی، المغنی فی الضعفاء (ش5876) / علی بن مدینی، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبی شیبة (ش94) / یحیی بن معین، معرفة الرجال روایة أحمد بن محمّد بن القاسم بن محرز (ج1ص107) / سمعانی، الانساب (ج5ص155)] لذا تا زمانیکه خطایش محرز نگردیده احادیثش «صحیح» میباشد.
وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ علی شرط مسلم»
وامام ذهبی هم گفته است: «صحیحٌ؛ علی شرط مسلم»
وامامان سخاوی وابن الملقن وابن السکن هم گفتهاند: «حدیثٌ صحیحٌ»
وامام منذری هم گفته است: «اسناده جیدٌ»
وامام نووی هم گفته است: «اسناده حسنٌ»
وامامان بغوی وترمذی هم گفتهاند: «حدیثٌ حسنٌ»
وامام سیوطی هم گفته است: «من الاحادیث المتواترة» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش1082و1034) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج4ص583) / نووی، خلاصة الاحکام (ش2651) / ترمذی (ش500) / الزبیدی، اتحاف السادة المتقین بشرح إحیاء علوم الدین (ج3ص212) / ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج2ص130) / سخاوی، البلدانیات (ص259) / منذری، الترغیب والترهیب (ج1ص296) / / بغوی، شرح السنة (ج4ص213)]
باید اشاره کنیم که ابن عدی، الکامل (ج7ص54) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج3ص169) / ابن عبدالبر، التمهید (ج16ص241) / دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج8ص22) آن را از طریق دیگری از عمرو بن علقمة روایت کردهاند واز طریق (حسان بن إبراهیم وعبدالله بن نافع ومحمّد بن ابی معشر) روایت کردهاند: «عن أبی معشر عن محمّد بن عمرو عن أبی سلمة عن أبی هریرة قال قال رسول الله ج: من ترک ثلاث جمعات من غیر عذر طبع على قلبه وهو منافق» اما این طریق «منکر» است چرا که دیدیم جمع کثیری ازثقات آن را از (عمرو بن علقمه از عبیدة بن سفیان الحضرمى عن أبى الجعد الضمرى) نقل کردهاند ونه طریق (عمرو بن علقمه از ابوسلمه از ابوهریره) وهمچنین أبو معشرنجیح بن عبدالرحمن «ضعیف الحدیث» است وامام دارقطنی هم گفته است: «وهم (ابومعشر) فیه» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش7100) دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج8ص21)]