ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خداوند فرموده است:
﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ٢٠٤﴾ [الاعراف: 204].
« و چون قرآن خوانده شود، پس به آن گوش فرا دهید، و خاموش باشید، تا مشمول رحمت شوید ».
موضوع این آیه گوش فرادادن به قرآن و سکوتِ همراه با خشوع در برابر آن است و این آیه رحمت را برای چنین کسی واجب نمودهاست، زیرا کاربرد لفظ «لعلَّ» از جانب خدا وجوب و قطعیت را میرساند. لیث پسر سعد میگوید: «هیچ چیز به اندازه گوش فرا دادن به قرآن باعث جلب رحمت نمیشود»([1]).
پیامبر ج بیان فرمودهاند که رحمت خداوند حلقههای تلاوت قرآن را فرا میگیرد و ملائکه به خاطر احترام و ارزش آنان، دورشان حلقه میزنند. در حدیثی آمده است که پیامبر ج فرمود: «هرگاه گروهی در یکی از خانههای خدا گرد هم آیند و به تلاوت و مطالعه کتاب خدا بپردازند به طور یقین بر آنان آرامش نازل میشود، رحمت خدا آنها را در بر میگیرد، ملائکه گرداگرد آنان میایستند و خداوند نزد حاضران بارگاه خود یادشان میکند»([2]).
پیامبر ج در بیان ارزش تلاوت قرآن، برخی امور غیبی را که هنگام تلاوت، برای فرد حاصل میشوند برای ما آشکار نمودهاند. مانند این که قرآن در روز قیامت برای یاران خود شفاعت میکند و یا این که سوره بقره و آل عمران به دفاع از تلاوت کننده خود میپردازند([3]).
حدیث دیگری هم تأثیر قرآن را چنین بیان کردهاست که جایگاه انسان مسلمان را در روز قیامت تعیین میکند. پیامبر ج فرمودهاست: «در روز قیامت به کسی که یار و همراه قرآن بوده گفته میشود قرآن بخوان و بالا برو و همانگونه که در دنیا آن را شمرده میخواندی اکنون نیز با ترتیل بخوان، و بدان که جایگاه تو برابر است با آخرین آیهای که میخوانی»([4]).
در حدیث دیگری هم بیان شدهاست که جایگاه انسانها براساس میزان علاقه آنها به قرآن تعیین میشود و هر اندازه که تلاوت آنان بیشتر باشد و معانی آن را بهتر بفهمند و احکام و راهنماییهای آن را درستتر بهکار گیرند، خداوند نیز به همان اندازه ارزش و جایگاهشان را برتری میبخشد. در فرمودهای از پیامبر ج چنین آمده است: «خداوند به وسیله این قرآن گروهی از انسانها را بالا برده و عزیز میکند و گروهی را پایین برده و ذلیل میسازد»([5]).
آبادانی و ویرانی دلها نیز به میزان حضور قرآن در آنها بستگی دارد. دلی به طور کامل آباد است که قرآن را به طور کامل حفظ باشد و دلی هم که از قرآن چیزی را حفظ نباشد به طور کامل ویران است. پیامبر ج این مفهوم را چنین بیان نموده است: «کسی که در درون او چیزی از قرآن نباشد مانند خانهای ویران است»([6]). پیامبر ج خانههایی را که قرآن در آنها تلاوت نمیشود به قبر تشبیه نمودهاست، زیرا افراد آن خانه مانند مردگانی هستند که از عبادت و تلاوت قرآن دست کشیدهاند. ایشان این امر غیبی را هم بیان کردهاند که در هر خانهای سوره «بقره» خوانده شود، راه شیاطین به آن خانه بسته شده و از آنجا فرار میکنند. در حدیث آمده است: «خانههای خود را به قبرستان تبدیل نکنید و بدانید که شیاطین از خانهای که سوره «بقره» در آن خوانده شود فرار میکند»([7]).
قرآن مانند یک قلعه، قلب را از شرک و ریا و سایر امراضی که آن را آلوده میکند، محافظت مینماید. همچنین قلب را از نفوذ شیاطین نجات میدهد و جان و مال انسان را محافظت میکند.
در حدیث ابوهریره مربوط به نگهداری اموال زکات چنین آمده است: «ای ابوهریره هرگاه خواستی که در بستر خواب روی، آیة الکرسی را از اول تا آخر بخوان.
در ادامه به من گفت: با خواندن این آیه پیوسته تا صبح از طرف خداوند یک نگهبان محافظ توست و هیچ شیطانی نمیتواند به تو نزدیک شود»([8]).
جبرئیل ÷ پیامبر ما را بشارت داده که به او دو نور داده شده که به پیامبران قبل از او داده نشده است؛ یعنی «فاتحة الکتاب» و «آیات آخر سوره بقره». جبرئیل گفت: «ای محمد هر حرفی از این دو آیه را بخوانی نور آن به تو داده میشود»([9]).
در حدیثی آمده است «هرکس در شب دو آیهی آخر سوره بقره را بخواند، برای حفاظت او در آن شب کافی است»([10]). قرآن بهار دلها، مایه رفع اندوه و رها شدن از غم است و فرد مؤمنی که قرآن میخواند مانند ترنج است؛ هم بوی خوش دارد، هم طعم خوش([11]). قرآن قلب مؤمن را پر از نور میکند و با درخشش خود لباسی از نور بر او میپوشاند. و در نتیجه نور از رفتار مؤمن باریدن میگیرد و در اطراف او تجلی مییابد.
﴿نُورُهُمۡ یَسۡعَىٰ بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَبِأَیۡمَٰنِهِمۡ یَقُولُونَ رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا نُورَنَا وَٱغۡفِرۡ لَنَآۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾ [التحریم: 8].
«نور مؤمنان، پیشاپیش و در سوی راستشان در حرکت است (و هنگام خاموش شدن نور منافقان) میگویند: پروردگارا! نور ما را کامل گردان (تا در پرتو آن به بهشت برسیم) و ما را ببخشای».
خواننده قرآن برای هر حرفی که میخواند یک حسنه دریافت میکند. این مطلب را پیامبر ج چنین بیان فرموده است: «هرکس یک حرف از کتاب خدا را بخواند، یک حسنه برایش نوشته میشود و هر حسنهای نزد خداوند ده برابر میگردد، منظورم این نیست که «الم» یک حرف است بلکه «الف» یک حرف، «ل» یک حرف و «م» یک حرف است»([12]).
بسیاری از مردم به خاطر ضعف آموزش، تلاوت قرآن بر آنان دشوار میگردد. این افراد نزد خداوند دو اجر دارند: یکی برای تلاوت و یکی به خاطر تحمل سختی آن. در حدیث آمده است: «جایگاه کسی که در تلاوت قرآن مهارت دارد همراه ملائکهای خواهد بود که نویسنده اعمال و گرامی و نیکو هستند و کسی که در خواندن آن لکنت دارد و با مشکل مواجه میشود دو پاداش خواهد داشت»([13]).
البته فردی که قرآن را به خوبی میخواند و الفاظ آن و مخارج حروف را مراعات میکند و در آن توقف نمیکند و دچار اشکال و اشتباه نمیشود از فردی که چنین توانایی ندارد منزلت والاتری دارد و جایگاه او در قیامت در ردیف ملائکهای خواهد بود که نزد پیامبران فرستاده میشدند و مطیع خداوند بودهاند. شکی نیست که تلاوت روزانه و منظم قرآن به صورت همیشگی باعث دوام حفظ و مهارت در خواندن میشود و بر فرد مؤمن لازم است که در قرآن تدبر کند و با خشوع به آن گوش فرا دهد و تصور کند کلام خدا را میشنود تا با این تصور قلبش از خشوع لبریز گردد، گویا هم اکنون قرآن به او نازل میشود. فرد مؤمن باید در معانی، حقایق، نیکیها و نور قرآن تدبر کند و هنگام تلاوت به این مسئله توجه کند که فقط قرآن است که وحی خالص و بدون تحریف خدا را در بر دارد. قرآن بزرگترین نعمت خدا برای امت مسلمان است که امروزه گوش فرا دادن به آن را با فراهم کردن وسایل ارتباطی جدید برای همه آسان کرده و هرکس که بخواهد میتواند به آن گوش دهد، حتی اگر آن را یاد نگرفته باشد...
پیامبر ج دوست داشت که فردی برایش قرآن بخواند و ایشان به آن گوش دهد. صدای پیامبر ج هنگام تلاوت زیبا بود و مردم را امر میکرد که با صدای زیبا قرآن بخوانند. یک بار به صدای ابوموسی اشعر گوش میداد، آن را پسندید و فرمود: «ای ابوموسی به تو آهنگی مانند آهنگ آل داود عنایت شده است»([14]).
از ابن مسعود روایت شده که گفت: پیامبر ج به من فرمود: «برایم قرآن بخوان». گفتم: من بخوانم؟ در حالی که قرآن بر شما نازل شده؟ فرمود: «من دوست دارم که از دیگران بشنوم». ابن مسعود میگوید: من سوره «نساء» را شروع کردم، وقتی به آیه: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا ٤١﴾ [النساء: 41]،
«پس چگونه است (حالشان)آنگاه که از هر امتی گواهی آوریم، و تو را بر اینان گواه آوریم؟»
رسیدم پبامبر فرمود: «کافی است، دیگر نخوان». و من دیدم که چشمان او از اشک لبریز شده است([15]).
اصحاب پیامبر ج به یادگیری و آموختن قرآن اهمیت میدادند. عبداللّه بن مسعود میگفت: «بر شما لازم است که به قرآن توجه کنید، زیرا قرآن میهمانی و سفره خداست، پس هرکس که میتواند از سفره خدا برگیرد، باید چنین کند زیرا علم با یادگیری حاصل میشود»([16]).
عمربن خطاب س به مردم توصیه میکرد سورههای خاصی را یاد بگیرند که در آن سورهها احکام مورد نیاز آنها وجود داشت. او میفرمود: (سوره بقره و نساء و مائده و حج و نور را یاد بگیرید زیرا فرائض خدا در آنها هست)([17]). ایشان به زنان هم توصیه میفرمود که سوره «نساء» را یاد بگیرند زیرا احکام بانوان در آن هست([18]).
حضرت عمر س معتقد بود که مردم نباید غیر از قرآن به چیز دیگری مشغول باشند. واضح است که هدف ایشان این بوده که مسلمانان برای دینداری یک مرجع داشته باشند تا معانی و مفاهیم آن در قلب و ذهن آنان ریشه بدواند، مخصوصاً با توجه به این که جامعه اسلامی تازه با قرآن آشنا شده بود. ایشان به گروهی از اصحاب که برای آموزش آن قصد سفر به عراق را داشتند چنین فرمود: (شما نزد گروهی از مردم میروید که صدای تلاوت آنان مانند صدای کندوی زنبور عسل شنیده میشود پس با بیان احادیث آغازگر بحث نباشید تا آنان نیز با سؤال و جواب در این باره شما را از پرداختن به قرآن باز ندارند. قرآن را خالص به آنان عرضه کنید و کمتر از روایتهای پیامبر ج استفاده کنید، بروید که من هم شریک عمل شما هستم)([19]). حضرت عمر س با اجتهاد خود نامهای خطاب به امیران خود نوشت که هر سربازی را که حافظ قرآن است نزد من بفرستید تا به خاطر کرامت آنان مالی به ایشان ببخشم و آنها را برای آموزش مردم به نقاط مختلف بفرستم. ابوموسی اشعری -که در آن زمان والی بصره بود- در جواب عمر س نوشت: [ای امیرالمؤمنین] از جانب من سیصدوچند نفر حافظ قرآن نزد تو فرستاده شد([20]).
از این روایت میتوان حافظان قرآن را که در آن زمان در سرزمینهای مختلف اسلامی پراکنده بودند در حد هزاران نفر تخمین زد و حضرت عمر س با این اقدام در این صدد بود که جایگاه اجتماعی آنان را بالا ببرد و درآمدی ماهیانه برایشان تعیین کند تا با فراغت به آموزش قرآن به مردم مشغول باشند و برای این کار نیازی به گرفتن مُزد از مردم نداشته باشند و با علم و مال خود نزد مردم دارای کفایت باشند، زیرا دست بالا بهتر از دست پایین است.
[1]- قرطبی، جامع احکام قرآن، ج1، ص 9.
[2]- به روایت مسلم، ج4 ص 2074، حدیث شماره 2699.
[3]- به روایت مسلم، ج4، ص 2074، حدیث شماره 2699.
[4]- به روایت ترمذی، ج5، ص 177، حدیث شماره 2914 و گفته: حسن و صحیح است و ابوداود، السنن، ج2، ص 153، حدیث شماره 1464.
[5]- به روایت مسلم، ج1، ص 559، حدیث شماره 817.
[6]- به روایت ترمذی، الجامع، ج5، ص 177، حدیث شماره 2913 و گفته: حسن و صحیح است.
[7]- به روایت مسلم، ج1، ص 539، حدیث شمار 780.
[8]- به روایت بخاری، فتح الباری، ج4، ص 487، حدیث شماره 2311.
[9]- به روایت مسلم، ج1، ص 554، حدیث شماره 2311.
[10]- به روایت بخاری، فتح الباری، ج9، ص 55، حدیث شماره 5009، و مسلم، ج1، ص 555، حدیث شماره 808. لفظ حدیث از بخاری است.
[11]- مفهوم حدیث بخاری؛ فتح الباری، ج9، ص 55، حدیث شماره 5427 و مسلم، ج1، ص 549، حدیث شماره 797.
[12]- به روایت ترمذی، الجامع، ج5، ص 175، حدیث شماره 2910 و گفته حسن و صحیح و غریب است.
[13]- به روایت مسلم، ج1، ص 550، حدیث شماره 798.
[14]- به روایت بخاری، فتح الباری، ج9، ص 92، حدیث شماره 5048 و مسلم، ج1، ص 546، حدیث شماره 793.
[15]- به روایت بخاری، فتح الباری، ج9، ص 97، حدیث شماره 5055 و مسلم، ج1، ص 551، حدیث شماره 800 لفظ حدیث از بخاری است.
[16]- هیثمی، مجمع الزواند، ج1، ص 129، و گفته: بزَار هم در حدیثی طولانی با رجال موثق آن را روایت کرده است.
[17]- متقی هندی، کنزالعمّال، ج1، ص224.
[18]- همان منبع.
[19]- حاکم، المسند رک، ج1، ص 102، و آن را صحیح دانسته و ذهبی هم با او موافقت کرده است.
[20]- متقی هندی، کنزالعمال، ج1، ص 217، به نقل از ابن زنجویه.