خداوند، مؤمن صالح را دوست میدارد و محبتش را در مردم قرار میدهد:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا ٩٦﴾ [مریم: 96].
«همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب میگرداند».
اما خداوند از انسان کافر، منافق و یا کسی که گناهان بسیار میکند، متنفر است و نفرت او را در دل مردم هم قرار میدهد. گاهی چنین انسانی، پول بسیاری خرج میکند، خدمات بسیاری به مردم ارائه میدهد و برای برخورد زیبا با مردم و ایجاد دوستی با آنان و انجام امورات و رفع مشکلات آنها خود را بسیار به زحمت میاندازد، اما در دل آنان اثری از محبت صادقانه برای او وجود ندارد. این امر یک علت غیبی دارد که محمد مصطفی ج آن را برای ما چنین بیان فرمودهاست: «هرگاه خداوند بندهای را دوست داشته باشد، جبرئیل را فرا میخواند و به او میگوید: من فلانی را دوست دارم پس تو هم دوستش بدار. پیامبر ج فرمود: از آن پس جبرئیل هم او را دوست میدارد و در آسمان ندا میدهد و میگوید: ای اهل آسمان! خداوند فلان بنده را دوست میدارد، پس شما هم دوستش بدارید. در نتیجه اهل آسمان هم دوستش میدارند. پیامبر ج فرمود: پس از آن مقبولیت و محبت آن شخص بر روی زمین هم قرار میگیرد. اما هرگاه خداوند از بندهای نفرت داشته باشد، جبرئیل را ندا میدهد و میفرماید: من از فلان شخص نفرت دارم، پس تو هم از او نفرت داشته باش، پیامبر ج فرمود: پس جبرئیل هم از او نفرت پیدا میکند و در میان اهل آسمان ندا سر میدهد و میگوید: خداوند فلان شخص را منفور قرار داده پس شما هم از او نفرت داشته باشید. پیامبر ج فرمود: در نتیجه همهی اهل آسمان از او نفرت پیدا میکنند و پس از آن نفرت او روی زمین هم قرار میگیرد»([1]).
برای این که شخصی به محبت خدا و خشنودی او دست یابد.باید قلب خود را با ذکر و شکر، تلاوت قرآن، عبادت نیکو و عمل صالح زنده گرداند، زیرا ایمان با این اعمال آبیاری میشود و در قلب تقویت میگردد. چیزی که باعث تغذیه ایمان و تقویت آن میشود قرآن است البته اگر در آیات آن تدبر شود، معانی آن فهم گردد و هنگام تلاوت آن کسب رضای خدا لحاظ شود. قرآن درخت ایمان را به درخت تاک تشیبه کرده و پیامبر ج قلب مؤمن را تاک [درخت انگور] نامیده است. خداوند فرموده:
﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَةٗ طَیِّبَةٗ کَشَجَرَةٖ طَیِّبَةٍ﴾ [ابراهیم: 24].
«ای رسول، آیا ندیدی که چگونه خدا کلمه پاکیزه را به درخت پاک و زیبایی مثل زدهاست».
پیامبر ج هم فرمود: «انگور را «کُرم» ننامید زیرا این لفظ برای مسلمان، لایق است» و در روایتی دیگر فرموده: «نگوئید انگور «کُرم» است زیرا قلب مؤمن «کُرم» است»([2]).
پیامبر ج اهمیت اصلاح قلب را در این دانسته که مایه اصلاح همهی مسائل انسان است و فرمودهاست: «أَلا وَإِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ کُلُّهُ وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ کُلُّهُ أَلا وَهِیَ الْقَلْبُ». «بدانید که در بدن انسان تکه گوشتی هست که اگر اصلاح شود همهی بدن انسان اصلاح میشود و اگر فاسد شود همه بدن او فاسد میگردد، آن تکه گوشت، قلب است»([3]).
یکی نشانههای وجود محبت بنده نزد خدا این است که هرگاه مرتکب گناه شود به سرعت توبه میکند. خداوند فرمودهاست:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ﴾ [البقرة: 222].
«همانا خدا آنان را که پیوسته به درگاهش توبه کنند و پاکیزگان دور از هر آلایش را دوست میدارد».
یکی دیگر از این نشانهها، ظهور آثار تقوی در رفتار بنده است.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾ [التوبة: 2].
«که خدا متقیان را دوست میدارد».
تقوی به معنی پرهیز از شرک و امور حرام و شبهه گناه و انجام فرائض و رها کردن مسائلی است که مباح و حلال است به خاطر ترس از افتادن در ورطه گناه. در حدیث عطیه السعدی از پیامبر ج چنین روایت شده است: «بنده نمیتواند به درجه متقین برسد تا زمانی که امور مباح را به خاطر ترس از واقع شدن در امور حرام ترک نماید»([4]).
از دیگر نشانههای محبت بنده نزد خدا، ظهور حالت توکل است یعنی هنگام استفاده از اسباب و وسایل مشروع، کارخود را به خدا میسپارد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَوَکِّلِینَ﴾ [آل عمران: 159].
«که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد».
پیامبر ج فرموده: «اگر شما آنگونه که شایسته خداست بر او توکل میکردید، خداوند مانند آن پرنده به شما روزی میداد که صبح با شکم خالی بیرون میرود و غروب در حالت سیری برمیگردد»([5]).
یکی دیگر از نشانههای محبت خدا برای بنده این است که جزو نیکوکاران باشد.
﴿وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾ [البقرة: 195].
«و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست میدارد».
محسن به کسی میگویند که در رابطه با پروردگارش یعنی در نیت و اطاعت و پایبندی به سنت، نیکوکارانه رفتار کند و با بندگان خدا هم چنین باشد، یعنی برای مخلوقات خدا نیکی و خیرخواهی کند، در سختیهای زندگی مددکارشان باشد و اگر توانایی مالی داشت به آنها صدقه دهد و اگر دارای نفوذ و تأثیر بود، نیازهایشان را برطرف سازد، همچنین از آزار رساندن و سخن زشت به آنان خودداری کند. عیب آنان را بپوشاند و اخبار نادرست و منفی را میانشان شایعه ندهد.
یکی دیگر از نشانههای محبوبیت بنده نزد خدا این است که هنگام بلا و مصیبت جزو صابران باشد و برای پرهیز از امور حرام و مسائل شبههناک صبور باشد.
﴿وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾ [آل عمران: 146].
«که خدا صابران را دوست میدارد».
پیامبر اکرم ج فرموده است: «مسلمان، دچار هیچگونه خستگی، بیماری، نگرانی، ناراحتی، گرفتاری و غمی نمیشود مگر این که خداوند به وسیله آنها گناهانش را میبخشد. حتی خاری که به پایش فرو میرود باعث کفاره گناهانش میشود»([6]).
از دیگر نشانههای این محبت آن است که قلب مؤمن پاک و پذیرای معانی قرآنی باشد، با نور ایمان لبریز گردد و شبههها و شهوتها خللی به آن وارد نکند و در نتیجه، راه هدایت و حق و خیر را بشناسد و از گمراهی و باطل و شرور کناره گیرد. مؤمن که چنین قلبی باصفا و پاکی دارد و با استعداد زیبایی که برای پذیرش معیارهای الهی در آن هست به آسانی میتواند میان خیر و شر تفاوت قائل شود. قلب مؤمن نازک و نسبت به بندگان صالح خدا لبریز از رحمت است و در طلب حق و مخالفت با دشمنان حق، سخت و خشن است، قلب مؤمن مانند یک ستاره فروزان و درخشنده است و خداوند آن را چنین وصف نموده است:
﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ کَمِشۡکَوٰةٖ فِیهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِی زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوۡکَبٞ دُرِّیّٞ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَکَةٖ زَیۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِیَّةٖ وَلَا غَرۡبِیَّةٖ یَکَادُ زَیۡتُهَا یُضِیٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ یَهۡدِی ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٣٥﴾ [النور: 35].
«خدا روشنگر آسمانها و زمین است، نور خدا مانند چلچراغی است که در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حباب درخشانی که انگار ستاره فروزان است و این چراغ (با روغنی) افروخته میشود (که) از درخت پربرکت زیتونی (به دست میآید) که نه شرقی است و نه غربی. (آن روغن به حدی پالوده و خالص است) انکار خود به خود بدون تماس آتش میخواهد شعلهور شود، نوری است بر فراز نوری، خدا هرکه را خواهد به نور خود رهنمود میکند».
نور خداوند در روز قیامت در اطراف مؤمنان در حرکت است. خداوند فرمودهاست:
﴿نُورُهُمۡ یَسۡعَىٰ بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَبِأَیۡمَٰنِهِمۡ یَقُولُونَ رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا نُورَنَا﴾ [التحریم: 8].
«نور ایمان و عمل صالح [ایشان، پیشاپیش و سوی راست آنها (رو به بهشت) در حرکت است] وقتی خاموش شدن نور منافقان آن را میبینند رو به درگاه خدا میکنند و [میگویند: پرودگارا! نور ما را کامل گردان».
یکی دیگر از علائم محبت خدا به بندهاش، سینه گشادی و دلگرمی به هدایت خداست.
﴿فَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یَهۡدِیَهُۥ یَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ وَمَن یُرِدۡ أَن یُضِلَّهُۥ یَجۡعَلۡ صَدۡرَهُۥ ضَیِّقًا حَرَجٗا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی ٱلسَّمَآءِۚ کَذَٰلِکَ یَجۡعَلُ ٱللَّهُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ ١٢٥﴾ [الانعام: 125].
«پس هرکه را خدا هدایت او خواهد قلبش را برای پذیرش اسلام باز و روشن گرداند و هرکه را خواهد گمراه نماید (به حال گمراهی واگذارد) دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ و سخت گرداند که گویی میخواهد از زمین بر فراز آسمان رود. این چنین خدا آنان را که به حق نمیگروند مردود و پلید میگرداند».
در روایت ابن مسعود آمده که پیامبر ج تفسیر این آیه را اینگونه بیان فرموده است: «ابن مسعود س میگوید: هنگام نزول این آیه دربارهی تفسیر آن از پیامبر ج پرسیده شد پیامبر ج فرمود: هرگاه نور وارد قلب شود، قلب وسعت و گشایش مییابد. مردم گفتند: آیا این گشادگی قلب، نشانه و علامتی دارد که با آن شناخته شود؟ فرمود: بازگشت از مشغولیت دنیا و پرداختن به سرای جاویدان و گوشهگیری از دنیای غرورآمیز و آمادگی حاصل کردن برای مرگ، نشانه آن است»([7]).
آیه و حدیثی که ذکر کردیم به روشنی بیان میکند که هدایت یک توفیق الهی است و اگر خداوند بخواهد نصیب هرکس کند، سینهاش را برای آن میگشاید و با ورود نور ایمان به داخل آن، قلب آن شخص وسعت مییابد و گشاده میگردد و اگر برای کسی گمراهی بخواهد قلب او منقبض و کوچک میشود و در برابر اسلام تنگ میگردد و نور ایمانی به داخل آن نفوذ نمیکند. پس به قلبی تنگ و بسته تبدیل میگردد. خداوند در قرآن برای چنین قلبی صفت «حرج» را بهکار بردهاست. «حَرَج» از «حَرَجَه» مشتق شده و به درختی میگویند که در میان درختان دیگر قرار گرفته و کسی به آن دسترسی ندارد. مانند قلب کافر که نور ایمان به آن راه نمییابد. صاحب چنین قلبی از دستیابی به هدایت عاجز و ناتوان است. همانگونه که از بالا رفتن در آسمانها ناتوان است، هردو کار برای او ناممکن و سنگین است. علم جدید مشکل تنفس را هنگام بالا رفتن در ارتفاعات کشف کرده و آن هم رقیق بودن هوا در طبقات بالای جوی و پایین بودن فشار هواست. این مسئله را در فهم مراد خداوند در آیهی زیر کمک میکند که فرمودهاست:
﴿کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی ٱلسَّمَآءِ﴾ [الأنعام: 125].
«گوئی بهسوی آسمان صعود میکند».
﴿کَذَٰلِکَ یَجۡعَلُ ٱللَّهُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ﴾.
«بدین منوال خداوند عذاب را بهره کسانی میسازد که ایمان نمیآورند».
که منظور از «رجس» در این آیه عذاب است.
در آیات بسیاری از قرآن کریم، نزدیکی ایمان به خوشبختی و نزدیکی کفر به بدبختی توضیح داده شده است. خداوند فرمودهاست:
﴿فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ﴾ [طه: 123].
«پس اگر از جانب من برای شما راهنمایی بیاید آن هنگام هرکس از من پیروی کند نه هرگز گمراه شود و نه شقی و بدبخت گردد».
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٩٧﴾ [النحل: 97].
«هرکس چه زن و چه مرد کارشایسته انجام دهد و مومن باشد، بهاو «دراین دنیا» زندگی پاکیزه وخوشایندی میبخشیم و «در آندنیا» پاداش «کارهای خوب و متوسّط و عالی» آنان را بر طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد».
﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤﴾ [طه: 124].
«و هرکس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ شود و روز قیامت نابینا محشورش کنیم».
منظور از ذکر در این آیه قرآن است. عبداللّه بن عباس گفته: خداوند این را به عهده گرفته که اگر کسی قرآن بخواند و به محتوای آن عمل کند، در دنیا گمراه نشود و در آخرت بدبخت نگردد. سپس این آیه را خواند:
﴿فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ﴾ [طه: 123].
«هرکه از راه من پیروی کند نه هرگز گمراه شود و نه شقی و بدبخت گردد».
شکی نیست که تعریف زندگی پاک از نظر انسانهای مختلف متفاوت است، مثلاً انسان مؤمن در حال ذکر خدا و تلاوت قرآن یا هنگام همکاری با برادران مؤمن در امور دینی و دنیایی آنان به امید کسب بهرهای بیشتر در قیامت، احساس سعادت و آرامش و لذت میکند و خوشبختی را در خنکی یقین و اطمینان قلب مییابد. در حالی که نگرش و ذوق انسانهای ناهنجار به حدی پایین و پست است که معنی زندگی پاک را در لذتهای حسّی مانند خوراک و نوشیدنی و لباس و مقام و مال میدانند. که چنین برداشتی از زندگی پاک، قدر مشترک دنیای حیوانات و انسانها است.
بزرگترین عاملی که روح را تغذیه و قلب را زنده نگه میدارد، ایجاد رابطه محکم و استوار با پروردگار است که آن هم از طریق ذکر، قرائت قرآن، مشغولیت بیشتر به نمازهای سنت، اعمال خیر و نیک، همراه با خلوص نیت امکان پذیر است. قلب و روح انسان همیشه در معرض بیماریهاست و اگر مریض شد باید به معالجه آن پرداخت. اما قبل از بیماری باید آن را حفاظت کرد و ایمنی لازم را به آن بخشید. در حقیقت روح ضعیف میشود و قلب مریض میگردد که اگر صاحب آن، این مسئله را درک نکند قلبش خواهد مرد. خداوند فرمودهاست:
﴿أَوَ مَن کَانَ مَیۡتٗا فَأَحۡیَیۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا یَمۡشِی بِهِۦ فِی ٱلنَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُۥ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ لَیۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلۡکَٰفِرِینَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٢٢﴾ [الانعام: 122].
«و آیا کسی که مرده (جهل و ضلالت) بود، ما او را زنده کردیم و به او روشنی (علم و دیانت) دادیم تا به آن روشنی میان مردم (سرافراز) رود مثل او مانند کسی است که در تاریکیهای (جهل) فرو رفته و از آن به در نتواند گشت؟ (آری) کردار بد کافران در نظرشان چنین جلوهگر شده است».
از نشانههای قلب زنده پرداختن به سرای جاوید، جدا کردن حق و باطل، خیر و شر و زیبا و زشت است. عبداللّه بن مسعود فرمودهاست: «هرکس که با قلب خود، معروف و منکر را نشناسد، هلاک گشته است»([8]).
[همانگونه که گفتم] از جمله بزرگترین اعمالی که باعث زنده گرداندن قلب میشود، شناخت خدا، اطاعت از او، آگاهی به شریعت و پایبندی به احکام آن است، و دستیابی به آن با تدبر و نظر مداوم در قرآن کریم و یادگیری سنت ممکن است. خداوند فرمودهاست:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡکُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِی ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٥٧ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ ٥٨﴾ [یونس: 57-58].
«ای مردم عالم، به حقیقت نامهای که همه پند و اندرز و شفای دلها و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدایتان آمد. بگو که باید منحصراً به فصل و رحمت خدا شادمان شوند (و به نزول قرآن مسرور باشند) که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که میاندوزند».
ابوسعید خدری گفته: «منظور از «فضل اللّه» در این آیه، قرآن و منظور از «رحمت» آن است که شما را جزو پیروان آن قرار داده است»([9]). هلال بن یساف که یک تابعی مطمئن و مورد اعتماد علماست گفتهاست: «خداوند در این آیه فرمودهاست که ای مسلمانان باید به خاطر اسلامی که خداوند بهسوی آن هدایتتان کرده و به خاطر قرآنی که به شما آموزش دادهشدهاست شادمان باشید، این از همه طلا و نقرهای که جمع کردهاید بهتر است»([10]).
قرآن کریم اثر مهمی در نفوس مؤمنان دارد، هر چند که سطح فرهنگی و سن و سال آنان متفاوت و ذوق آنان متنوع و فضای زندگی و زمانی که در طول چهارده قرن در آن زیستهاند باهم فرق داشته است. نسلهای مسلمان پی در پی از روشها و معانی کتاب خدا متأثر شدهاند و قرآن کریم در رنگ دادن به شخصیت جامعه اسلامی و تشکیل بنیاد روانی و ارزشهای زیبا و تعیین معیارهای اخلاقی و قوانین رفتاری و جایگاه آن در هستی و زندگی دنیایی بسیار اثرگذار بودهاست. این تأثیر عمیق و همیشگی قرآن نیاز به دلیل ندارد زیرا جزو مسلّمات است و نسل مسلمان معاصر هم- علی رغم طغیان فرهنگ مادی عصر حاضر- هنوز کتاب خدا را میخواند، از سرچشمههای آن بهرهمند میشود و از قدرت معنوی و روحی آن کمک میگیرد تا با گرههای سخت، مشکلات متنوع و فشارهای وارده بر اعصاب و روان که از طرف زندگی جدید وارد میشود مقابله کند، هنوز هم بسیاری از مردم برای ارزیابی خود به قرآن مراجعه و به دستورات آن عمل میکنند و به برگزیدگان گذشته و الگوهای خود اقتدا مینمایند هرچند که عمق فهم و سلامت رفتاری آنان متفاوت است.
بدون شک «دانشمندان از قرآن سیر نمیشوند و مخالفتهای زیاد دشمنان باعث کهنگی آن نمیگردد و عجائب و شگفتیهای آن پایان نمییابد»([11]). و انسان به نهایت آن نمیرسد.
انسان هراندازه قرائت قرآن و تدبر در معانی آن را تکرار کند، مسائلی از قرآن برایش آشکار میشود که از لحاظ روحی، فکری و رفتاری او را بالاتر میبرد، مخصوصاً اگر این کار را با گشادگی خاطر و قلب و عقل باز انجام دهد. فهم صحیح در صورتی است که براساس اسلوب زبان عربی انجام گیرد و از زیادهروی و تحمیل معانی نالایق یا انحراف در معنی و آلوده شدن به تأویلهای دور از حق مانند عمل خوارج و معتزله و باطنیه، دور باشد... خوارج منحرف بودند زیرا فهم آنان نادرست و عقل آنان ضعیف بود و اعراب خشن بر آنان غالب بودند. معتزلیها هم منحرف بودند زیرا در مباحث عقلی غرق و از مسائل فلسفی سیراب بودند. باطنیه نیز به دلیل همراهی و رفت و آمد با تصوف شرقی و غلبه تفسیر اشاری و تأثر از فیلسوفان قدیم گمراه بودند.
فهم نیکو از کتاب خدا فقط زمانی صورت میگیرد که با شناخت از:
- تفسیر قرآن از قرآن
- تفسیر پیامبر از قرآن
- تفسیر اصحاب و تابعین از قرآن
- و تفسیر براساس زبان عربی و رعایت قواعد و معانی کلمات طبق کاربرد عرب در عصر نزول همراه باشد. زیرا قرآن به زبان قریش نازل شد. فهم قرآن بر این مبنا ضامن تغذیه روح و عقل با انوار وحی الهی است...
﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا کُنتَ تَدۡرِی مَا ٱلۡکِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِیمَٰنُ وَلَٰکِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٥٢﴾ [الشوری: 52].
« و اینگونه بر تو (ای پیامبر) روحی (= قرآن کریم) را به فرمان خود وحی کردیم، تو (پیش از این) نمیدانستی کتاب و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم، با آن هر کس از بندگانمان را که بخواهیم، هدایت میکنیم، و مسلماً تو (ای پیامبر) به راه راست هدایت میکنی».
[1]- به روایت مسلم، الصحیح، ج4، ص 2030، حدیث شماره 2637.
[2]- به روایت مسلم، الصحیح، ج4، ص 1763، حدیث شماره 2247. قابل توجه است که اعراب به انگور، درخت انگور و شرابی که از انگور به دست میآمد «کُرم» میگفتند. زیرا شراب انگور _ در نظر آنان _ باعث کرامت و بخشش میشد. شریعت، استفاده از این لفظ را برای مورد فوق، ناپسند دانست، زیرا چه بسا که مردم این لفظ را میشنیدند و تحریک میشدند و به یاد شراب میافتاند، به همین خاطر، رسول اکرم ص یادآوری نمود که لفظ «کرم» برای قلب مؤمن و خود مؤمن شایسته است، زیرا مؤمن، سرچشمه کرم و بخشش است. (شرح امام نووی بر صحیح مسلم). مترجم.
[3]- به روایت بخاری، فتح الباری، ج1، ص 126، حدیث شماره 52 و مسلم، الصحیح، ج3، ص 1220، حدیث شماره 1599.
[4]- به روایت ابن ماجه، السنن، ج2، ص 1409، حدیث شماره 4215 و ترمذی، الجامع، ج4، ص 634، حدیث شماره 2451 و گفته که حسن غریب است.
[5]- به روایت ترمذی، الجامع، ج4، ص 573، حدیث شماره 2344 و گفته که حسن و صحیح است.
[6]- به روایت بخاری، فتح الباری، ج10، ص 103، حدیث شماره 5641 و 5642.
[7]- تفسیر طبری، ج8، ص 27.
[8]- طبرانی، العجم الکبیر، شماره 8564 و اسناد آن صحیح است و هیثمی گفته که رجال آن صحیح است. مجمع الزوائد، ج7، ص 257.
[9]- طبری، تفسیر، ج11، ص 125.
[10]- طبری، تفسیر، ج11، ص 124.
[11]- احمد، المسند، ج88 و 89 و ترمذی، المسند، ج5، ص 172، شماره 2906 – آن را ضعیف دانسته و طبری، تفسیر، ج1، ص 171 و حاکم، المسند رک، ج1، ص 555 و بیهقی، شعیب الایمان، ج1، ص 154.