اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

بحث اول: ذکر


خداوند فرموده­است:

﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٢٠٥ [الاعراف: 205].

«پروردگارت را در دل خود، با فروتنی (در برابر خدا) و هراس (از او) و آهسته و آرام صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از گروه غافلان مباش».

این آیه کریمه از غفلت و روی‌گردانی از یاد خدا نهی کرده است، زیرا غفلت جزو بیماری‌های قلبی است که فطرت را فاسد می‌کند و آن را به‌سوی هلاکت می‌کشاند و در این صورت حواس انسان دوباره برای دریافت حق بیدار نخواهد شد، بلکه حق خود را از او می‌پوشاند و نورش را از او منع می‌کند. خداوند فرموده است:

﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡیُنٞ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ١٧٩ [الاعراف: 179].

«ما بسیاری از جنیان و آدمیان را آفریده و (در جهان) پراکنده کرده‌ایم که بازگشت آنان به دوزخ و اقامت آنان در آتش است. (به آن خاطر که) دل‌هایی دارند که با آنها (آیات) را نمی‌فهمند و چشم‌هایی دارند که با آنها (موعظه را) نمی‌شنوند، اینان همسان چهار پایانند و بلکه سرگشته‌تر‌اند. اینان واقعاً بی‌خبر هستند».

هیچ چیزی مانند مداومت و پایبندی به ذکر خدای تعالی زنگار غفلت را از قلب پاک نمی‌کند و باعث بیداری دائمی آن نمی‌شود. این عبادت چنان ثأثیری دارد که در نتیجه‌ی آن ترس از خدا و خوف او در قلب انسان جایگزین می‌شود و چنین انسانی اگر اراده و نیت ظلم به کسی یا انجام گناهی به فکر او خطور می‌کند، خدا را به یاد می‌آورد و آن را ترک می‌کند:

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ [الانفال: 2].

«مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دل‌هایشان هراسان می‌گردد».

خداوند نیز به چنین افرادی که ترس و هراس او در قلب‌شان افتاده وعده بهشت داده است:

﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ٤٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِیَ ٱلۡمَأۡوَىٰ٤١ [النازعات: 40-41].

«و اما آن کس که از جا و مقام پروردگار خود ترسیده باشد و نفس را از هوی و هوس باز داشته باشد، قطعاً بهشت جایگاه اوست».

﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ٤٦ [الرحمن: 46].

«هرکسی که از مقام پروردگار خود بترسد باغ‌هایی (در بهشت) دارد».

به همین خاطر پیامبر ج به شدت برای رسیدن به این مرحله حریص بود و می‌فرمود: «به خدا قسم دوست دارم که بیشتر از همه شما از خدا بترسم و برای پرهیزگاری از خدا از همه شما آگاه‌تر باشم»([1]).

بر این مبنا میان خشیت و علم رابطه‌ی نزدیکی وجود دارد، زیرا میزان ترس و خشیت بستگی به میزان شناخت انسان از خدا، عظمت و صفات او دارد:

﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ غَفُور [فاطر: 28].

«تنها بندگان دانا و دانشمند از خدا، ترس آمیخته با تعظیم دارند».

یاد خدا باعث می‌شود قلب انسان نرم گردد، از سختی آن جلوگیری می‌کند و آن را از تواضع و آرامش و اطمینان و خشوع لبریز می‌گرداند:

﴿أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ [الرعد: 28].

«آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد».

﴿أَلَمۡ یَأۡنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِکۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا یَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ١٦ [الحدید: 16].

«آِیا برای مؤمنان وقت آن نرسیده که دل‌هایشان به هنگام یاد خدا و در برابر حقی که خدا فرو فرستاده است، بلرزد و کرنش برد؟ شما همچون کسانی نشوید که برای آنان قبلاً کتب فرستاده شده است و سپس زمان طولانی بر آن سپری گشته و دل‌هایشان سخت گشته است و بیشترشان فاسق و خارج (از حدود دین خدا) گشته‌اند».

اسلام برای ارتباط دادن دل‌های پیروان خود با خداوند متعال بسیار حریص و مشتاق است و برای این هدف عبادت‌هایی مانند روزه و نماز و حج و زکات را تعیین کرده که بعضی از آن‌ها بارها در روز تکرار می‌شود و برخی سالانه و برخی برای یک بار در طول عمر انجام می‌گیرد. ذکر، انسان را در هر حالی به خدا متصل می‌کند و بزرگ و کوچک و تندرست و مریض توانایی انجام آن را دارند. ذکر، تداوم ارتباط قلبی با خدای را تضمین و از سنگدلی جلوگیری می‌کند. غفلتی را که بر قلب جاری شده از بین می‌برد، زنگار آن را می‌شوید، آن را از محبت خدا و رسول و حب ایمان پر می‌گرداند و به آن انگیزه می‌دهد که با شیوه‌های مختلف خود را به خدا نزدیک سازد.

تنوع اذکار طبق مناسبت‌ها و حالات مختلفی که برای انسان پیش می‌آید، نوعی رابطه میان مؤمن و اشیاء و اتّفاقات اطراف او ایجاد می‌کند و خود سبب یادآوری عظمت خالق، قدرت او، و توانایی او در تغییر و تحول جهان می‌گردد.

مادر مؤمنان عایشه صدیقه ل در بیان دوام ذکر رسول خدا ج چنین می‌فرماید: «پیامبر ج، خدا را در هر حالتی یاد می‌کرد»([2]). یعنی زمانی که ایستاده بود یا راه می‌رفت یا می‌نشست و یا به پهلو دراز می‌کشید و فرقی نمی‌کرد در حال طهارت باشد یا خیر.

اصحاب و یاران رسول خدا و پیروان نسل‌هایی پس از آنان در این مسئله به ایشان کاملاً اقتدا می‌کردند. بلال را می‌بینیم که آن­گاه که مشرکان او را در «رمضان» شکنجه می‌دادند می‌گفت: اَحد اَحد. علی س اصحاب را چنین وصف می‌کند: «آنان هنگام ذکر خدا مانند درختی که در معرض باد شدید قرار دارد به خود می‌لرزیدند و اشک‌هایشان بر لباس‌هایشان سرازیر می‌شد»([3]).

حسن بصری اوقات فراغت خود را با انجام این ذکر می‌گذرانید: «سبحان الله العظیم»([4]). به همین صورت بیشترین لفظی که از زبان محمد بن سیرین خارج می‌شد این بود: «سبحان الله العظیم سبحان الله وبحمده»([5]). ربیع بن انس از یکی از یاران خود چنین نقل می‌کند: «نشانه محبت با خدا، یاد کردن او در بسیاری از حالات است، زیرا هرگز کسی را دوست نخواهی داشت مگر این که او را به فراوانی یاد می‌کنی»([6]).

مالک بن دینار گفته است: «هیچ کس نتوانسته لذتی را که در ذکر خدا هست در چیز دیگری بیابد»([7]). پیامبر ج برای بیان منزلت والا و اجر فراوان ذکر گویان آنان را جزو هفت گروهی قرار داده که خداوند در روز قیامت زیر سایه‌ی عرش خود قرارشان می‌دهد: «و مردی که در تنهایی خدا را یاد می‌کند و چشمانش اشک بار می‌گردد»([8]).

ذکر زبانی در همه اوقات جایز و سنت است اما در برخی موارد انجام آن اهمیت بیشتری دارد مانند ذکر پس از نمازهای فرض. ضرورت ندارد که برای ذکر خدا فقط از الفاظ وارده در سنت استفاده کرد، هرچند که حفظ «اذکار مأثور» و انجام ذکر با آن الفاظ به خاطر وجود معانی عمیق و الفاظ رسا و مؤثر بهتر است، زیرا پیامبر ج با به همراه داشتن گفتارهای فراگیری مبعوث شد و چنین گفتارهایی را دوست می‌داشت و با چنین الفاظی مردم را پند می‌داد. امام مسلم در صحیح خود چنین روایت کرده است: «ابن عباس درباره جویریه دختر حارث روایت کرده که: یک روز صبح جویریه در مسجد خود نشسته بود که پیامبر ج نماز صبح را خواند و از پیش او رفت، پیامبر ج بعد از نماز چاشت بازگشت و او را در همان حالی که نشسته بود دید.

پیامبر ج فرمود: آیا هنوز در همان حالی هستی که صبح از تو جدا شدم؟

جویریه گفت: آری. پیامبر ج فرمود: پس از تو چهار جمله را سه بار تکرار کردم که اگر با آنچه که تو در طول امروز گفته‌ای وزن شوند سنگین‌تر خواهد بود؛ «سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ»([9]).

اصحاب پیامبر ج درخت ایمان را با ذکر و تلاوت قرآن تغذیه می‌کردند. انس س می‌گوید: «عبد اللّه بن رواحه هرگاه یکی از اصحاب را می‌دید می‌گفت: بیا لحظه‌ای به پروردگار خود ایمان بیاوریم. روزی همین جمله را به مردی گفت. او عصبانی شد و نزد پیامبر ج رفت و گفت: ای رسول خدا آیا نمی‌بینی که ابن رواحه از ایمانی که به آن امر کرده‌ای رویگردان شده و به ایمان لحظه‌ای ایمان آورده است؟ پیامبر ج فرمود: «خداوند ابن رواحه را رحمت می‌کند زیرا او مجالسی را دوست دارد که ملائکه خدا -درود خدا بر آنان باد- به آن مجالس افتخار می‌کنند»([10]).

از جمله دعاهای پیامبر برگزیده خدا این بود که از خدا می‌خواست محبت خود را و محبت کسانی که او را دوست می‌دارند به ایشان عطا کند. در این باره یک حدیث قدسی در روایت ابن عباس آمده است: «پیامبر ج فرموده که خداوند به من فرمود: ای محمد، گفتم: لبیک ای پروردگار، خداوند فرمود: آنان که در ملأ علی هستند بر سر چه چیزی باهم در گیرند؟ گفتم: در مورد اموری که گناهان را پاک می‌کند. فرمود: آن، چه اموری است؟ گفتم: قدم برداشتن برای نیکی‌ها، نشستن در مساجد پس از نمازهای فرض و کامل کردن وضو به هنگام سختی‌ها، خداوند فرمود: در چه اموری؟ گفتم: بخشیدن غذا، نرمی گفتار، نماز شب در حالی که مردم در خوابند. خداوند فرمود: اکنون چیزی بخواه. گفتم: خداوندا! از تو می‌خواهم که مرا در انجام امور خیر و ترک امور زشت  یاری کنی. کمک کن که مساکین را دوست داشته باشم، مرا ببخش و به من رحم کن، هرگاه اراده فرمودی قومی را مورد آزمایش و فتنه اندازی مرا در حالی که در فتنه نیفتادهام بمیران، خداوندا! از تو می‌خواهم که محبت خودت و محبت دوستدارانت را و محبت اعمالی را که مرا به تو نزدیک می‌سازد نصیبم گردانی. پیامبر ج می‌فرماید: این دعاها حق هستند پس آنها را بخوانید و به دیگران آموزش دهید»([11]).

در این حدیث یک مسئله غیبی بیان شده که عبارت است از این که ملائکه در سنجش اعمالی باهم اختلاف دارند که خداوند تا عالم بالا جایی که سدرة المنتهی هست آنها را بالا می‌برد تا در کتابی «مرقوم» که فرشتگان مقرب بر آن شاهدند ثبت گردد. همچنین در این حدیث انواعی از اعمال صالح بیان شده که فقط از قلبی بیدار و روحی شفاف و مشتاق به نزدیکی خدا و محبت او سرچشمه می‌گیرد.

در یک حدیث قدسی دیگر این گفته‌ی خداوند نقل شده که: «بنده‌ام پیوسته از طریق انجام سنت‌ها به من نزدیک می‌شود تا آن­گاه که محبوب من می‌گردد و آن­گاه که محبوب من گردید، من آن گوشی خواهم بود که او با آن می‌شنود و آن چشمی خواهم بود که با آن می‌بیند و آن دست‌هایی خواهم بود که با آنها عمل می‌کند و آن پاهایی خواهم بود که با آنها راه می‌رود و هرگاه از من درخواست چیزی نماید، حتماً آن را به او عطا می‌کنم و اگر به من پناه آورد حتماً به او پناه می‌دهم»([12]). به همین صورت اگر خداوند بنده‌ای را دوست بدارد، او را سرپرستی می‌کند و این را هم فرموده است:

﴿وَهُوَ یَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِینَ [الاعراف: 196].

«این خداوند است که صالحان را سرپرستی می‌کند».

ترمذی این حدیث را از پیامبر ج روایت کرده که فرمود: «هرگاه خداوند بنده‌ای را دوست بدارد در برابر دنیا او را محافظت می‌کند همان‌گونه که شما مریض خود را از آب محافظت می­کنید [که مبادا به او آسیبی برساند]»([13]).

پیامبر ج به حسن بن علی س آموخت که جملات زیر را در نماز وتر بخواند: «اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ، وَعَافِنِی فِیمَنْ عَافَیْتَ، وَتَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیْتَ...»([14]). «الهی مرا در زمره کسانی قرار بده که آنها را هدایت داده‌ای و مرا جزو آنهایی بگردان که به ایشان عافیت عطا فرمود‌ه­ای و مرا میان آنان قرار بده که محافظت‌شان نموده‌ای...».



[1]- مسلم، الصحیح، ج2، ص 788، حدیث شماره 1110.

[2]- مسلم، الصحیح، ج1، ص 282، حدیث شماره 373.

[3]- ابو نعیم، خلیفه الاولیاء، ج1، ص 76.

[4]- ابن رجب، جامع العلوم و الحکم، ج2، ص 516.

[5]- ابن رجب، جامع العلوم و الحکم، ج2، ص 517.

[6]- ابن رجب، جامع العلوم و الحکم، ج2، ص 516.

[7]- ابو نعیم، حلیه الاولیاء، ج2، ص 358.

[8]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2090، حدیث شماره 2726.

[9]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2090، حدیث شماره 2726.

[10]- امام احمد، المسند، ج3، ص 265.

[11]- ترمذی، الجامع، ج5، ص 368، حدیث شماره 3235 و گفته که حسن و صحیح است.

[12]- به روایت بخاری، فتح الباری، ج11، ص 340، حدیث شماره 6502.

[13]- ترمذی، الجامع، ج4، ص 381، حدیث شماره 2036.

[14]- ابوداود، السنن، ج2، ص 133، حدیث شماره 1425 و ترمذی، الجامع، ج2، ص 328، حدیث 464 و گفته که حسن است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد