اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

بحث دوم: شکر


خداوند متعال به بندگان  خود آموخته است که شکر نعمت باعث ازدیاد و محافظت آن خواهد شد. این آموزش و پرده برداشتن از این سر غیبی لطفی از جانب خداوند در مورد بندگان است تا آنها را به کاری هدایت کند که ‌مایه‌ی اصلاح دین و دنیای‌شان باشد. او فرموده است:

﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ٧ [ابراهیم: 7].

« و (و به یاد آورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که: «اگر شکر گزاری کنید، یقیناً (نعمت خود را) به شما افزون می‌دهم، و اگر کفران کنید، بی‌گمان عذاب من سخت است ».

شکی نیست که کافران از ایمان به خدا، پیامبر ج و امور غیبی محروم هستند و این را نمی‌پذیرند که شکر نعمت باعث ازدیاد و حفظ آن می‌شود. اما مؤمنان به اسرار دین توجه می‌کنند و آن را در عمل به‌کار می‌گیرند و درنتیجه به برکت و لطف و کرم خدای تعالی دست می‌یابند و این باعث خوشبختی و صعود آنان به عالم والاست.

رسول گرامی اسلام ج راه‌هایی را که منجر به شکر نعمت می‌شود، بیان نموده که از جمله آنها حمد و ستایش خدا است تا از این طریق به نعمت‌های او اعتراف کرده باشند... در حدیث صحیح آمده است که: «خداوند از بنده خود خشنود می‌گردد اگر چیزی بخورد و خدا را به خاطر آن ستایش کند یا چیزی بنوشد و خدا را به خاطر آن ستایش کند»([1]).

حدیث دیگری که بر این موضوع دلالت می‌کند چنین است: «هرکس که صبحگاهان جمله زیر را بگوید شکر آن روز را ادا کرده است:

«اللَّهُمَّ مَا أَصْبَحَ بِى مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَلَکَ الشُّکْرُ». «خداوندا هر نعمتی که شامل حال من شده تنها از طرف تو بوده است تو شریکی نداری، پس ستایش و شکر من برای توست».

هرکس هنگام غروب مانند این جمله را بیان می‌کند، شکر آن شب را ادا نموده است»([2]).

یکی دیگر از راه‌های شکر نعمت، سخن گفتن در مورد نعمت‌ها است به قصد آشکار نمودن فضل خدا و اعتراف به کرم او. البته بدون فخر فروشی و زیاده گویی، بلکه فرد باید همان مقدار از نعمت را که به او تعلق گرفته به خداوند نسبت دهد. خداوند به انجام این کار امر فرموده است:

﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثۡ١١ [الضحی: 11].

«و نعمت‌های پروردگارت را باز گوکن و سپاس گذار ».

آشکار نمودن نعمت‌های خدا اثر مهمی بر ظاهر لباس، خوراک، محل زندگی و تأمین مخارج خانواده دارد و باعث می‌شود که فرد نسبت به خود و خانواده‌اش تنگ دست نباشد. در حدیث آمده است: «بخورید و بیاشامید و صدقه دهید و لباس بپوشید اما بدون تکبر و اسراف؛ خداوند دوست دارد که اثر نعمت‌ها را بر بنده خود ببیند([3])». پیامبر ج یکی از اصحاب را در ظاهری فلاکت بار و زشت دید، از او پرسید: آیا مالی داری؟ گفت: آری خدای از همه‌ی نعمت‌های خود مانند اسب و شتر و گوسفند و برده به من داده است. پیامبر ج فرمود: «حال اگر خداوند بر تو مال داده است باید اثر نعمت خود را بر تو ببیند»([4]).

از راه‌های دیگر برای شکر نعمت این است که بر اساس آن نعمت اطاعت پروردگار انجام گیرد و در مسیر خیر به‌کار گرفته شود. به عنوان مثال اگر خداوند به کسی نعمت علم عطا فرموده آن شخص باید به آن عمل کند، در نشر آن بکوشد، در کسب آن مخلص باشد، در نقل آن راستی پیشه کند و با زبان و قلم خود از دین خدا دفاع کند، شبهه‌های کافران و ملحدان را مردود گرداند، آثار و نشانه‌های دین خدا را روشن سازد و راه رسیدن به بهشت پروردگار جهانیان را برای راه­پویان این مسیر تبیین کند و در این صورت است که شکر نعمتِ علم را به‌جا آورده­است. یا اگر خداوند به کسی نعمت مال و ثروت عطا فرموده­است باید از آن برای خود و خانواده‌اش خرج کند اما با صرفه­جویی و اعتدال و از آن برای امور خیر، جهاد در راه خدا و حل مشکل فقرا ببخشد، همچنین باید زکات را که حق خداست از آن مال بپردازد و در هر زمینه‌ای که نفع عمومی آن شامل حال اسلام و مسلمانان می‌گردد از آن بهره گیرد، مانند این­که اقتصاد اسلامی با آن شکوفا شود یا تجارت مسلمانان رونق گیرد یا در پیشرفت صنعت مؤثر باشد. به طور کلی در هر یک از این زمینه‌ها که فرض کفایه است باید از آن استفاده کند.

 کسی که خداوند به او قدرت و حکومت داده است باید در این زمینه‌ها تلاش کند: برپا داشتن امور نیکو و پسندیده، از بین بردن زشتی‌ها و امور ناپسند، جهت دادن مردم به‌سوی اطاعت و عبادت پروردگار، پایبندی به دستورات، پرهیز از نهی شده‌ها و حکم نمودن قانون خدا در زمین.

به همین ترتیب، شکر هر یک از نعمت‌های پروردگار عبارت است از به‌کارگیری آن نعمت در مسیر اطاعت خدا و دور شدن از معصیت. این را هم باید دانست که تنوع نعمت‌های خدا زمینه‌ی بهره­دهی آنها را در ساخت جامعه و بنای فرهنگ متنوع می‌سازد: «اعْمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ»([5]). تا می‌توانید عمل کنید، زیرا هرکدام از شما برای آنچه که خلق شده، هدایت می‌یابد و کارش آسان گشته است.

تفکر در نعمت‌های متنوع پروردگار یکی دیگر از راه‌های شکر است:

﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآ [إبراهیم: 34].

«اگر بخواهید نعمت‌های پروردگار را بشمارید نمی‌توانید چنین کنید».

هیچ بنده‌ای نیست که خداوند به او نعمت‌های فراوانی عطا نکرده باشد، چه آن نعمت‌ها را بشناسد یا از آن ناآگاه باشد. رسول برگزیده خدا راهی نشان داده که بنده می‌تواند از طریق آن نعمت‌های خدا را بشناسد و شکر آنها را به‌جا آورد، او فرموده است: «دو خصلت هستند که در هر شخصی باشند، خداوند او را به عنوان شاکر و صابر می‌نویسد و اگر این دو خصلت در او نباشد، شاکر و صابر محسوب نمی‌شود، هرکس در مسائل دینی به فرد بالاتر از خود بنگرد و از او تبعیت کند و در مسائل دنیا به پایین دست خود بنگرد و خدا را به خاطر برتری‌هایی که نسبت به فرد پایین دست به او دارد شکرگذاری کند، خداوند این فرد را به عنوان فردی شاکر و صابر می‌نویسد و اما اگر کسی در مسائل دینی به پایین دست خود نگریست و در امور دنیا بالاتر از خود را دید و برای آنچه که آن فرد دارد و او از دست داده­است. تأسف خورد، خداوند او را فردی شاکر و صابر نمی‌نویسد»([6]).

این حدیث تأثیر مهمی در روان فرد و جامعه دارد، زیرا بیشتر اعمالی که دشمنی‌های فردی و اجتماعی را به دنبال دارد به خاطر تفاوت مردم در {{وری}} و سطح زندگی آنان است.

اگر هر شخصی به سطح مادی بالاتر از خود بنگرد و برای رسیدن به چنان سطحی حق و ناحق را در نظر نگیرد و با تلاش یا بدون تلاش بخواهد به آن دست یابد و معتقد باشد که سطح مادی افراد تنها ترازوی سنجش برتری مردم نسبت به یکدیگر است، چنین باوری مردم را به یک درگیری طبقاتی می‌کشاند و جامعه را پاره پاره و از هم جدا می‌کند. اما اگر همین فرد به انسان‌هایی بنگرد که از لحاظ مادی در سطح پایین‌تری از او قرار دارند باعث می‌شود که خدا را به خاطر فضل و کرمش بستاید و خشنودی و آرامش کسب نماید و خود را به حسرت‌ها و آرزوهایی پوچ وانگذارد. البته مانعی ندارد که چنین شخصی برای کسب روزی و افزایش مال خود تلاش کند اما بدون وارد کردند ضرر و زیان به دیگران و به شیوه‌ای مورد پسند خدا. در حدیث آمده است: «هرکس که نگرانی و اندوه او برای قیامت باشد. خداوند ثروت او را در قلبش قرار می‌دهد [یعنی به او قناعت می‌دهد] و امورات زندگیش را جمع و جور می­نماید و دنیا با ذلت به او روی می‌آورد در حالی که او از آن روی‌گردان است و هرکس که نگرانی‌اش برای دنیا باشد، خداوند آن چنان او را فقیر می‌کند که فقر را با چشم خود ببیند. امورات زندگی و خاطرش را پریشان می‌سازد و دنیا فقط به اندازه تقدیر او نصیبش می‌گردد»([7]).

پس حرص و هجوم به مال و ثروت دنیا جزو رهنمودهای اسلام نیست، بلکه از نشانه‌های جوامع جاهلی قدیم و جدید است، در صحیح بخاری و مسلم آمده است که پیامبر ج فرمود: «ثروتمندی از فراوانی مال دنیا نیست، بلکه ثروتمندی واقعی زمانی است که درون انسان غنی باشد». به همین خاطر اموال دنیا هر اندازه که زیاد باشد فقط در دست مسلمانان باقی می‌ماند و به دل آنها نفوذ نمی‌کند، در نتیجه بذل و بخشش آن برای مصالح عمومی و جهت دلجویی از فقرا و جهاد در راه خدا برای‌شان آسان است. عثمان بن عفان س کل سپاهیان مشهور به «جیش العسره» را از مال خود تجهیز کرد و عبدالرحمن بن عوف برای دلجویی از مسلمانانِ نیازمند، یک قافله تجاری بخشید. کار عثمان و عبدالرحمن ب به این دلیل نبوده که قیمت و ارزش اموال خود را نمی‌دانستند زیرا قرآن برای آنها بیان کرده بود که مال و ثروت یکی از عوامل پایداری زندگی است و به قدری مهم است که آن را به بچه‌ها و دیوانگان نمی‌سپارند که آن را از بین ببرند، مسأله این است که مال دنیا هرچند ارزشمند باشد اما در میان نعمت‌های زندگی قیمت اول را ندارد و در اختیار انسان است نه برعکس. و این خلاف آن چیزی است که در بسیاری از جوامع جدید روی می‌دهد و همه نیروها را برای تولید بیشتر گرد هم می‌آورند تا کرامت انسان و سطح زندگی و میزان خدمت او افزایش یابد و در نتیجه انسان به بنده‌ی تولید تبدیل می­شود در حالی که اسلام از او خواسته­است که بر تولید و درهم و دینار مالکیت کند. پیامبر چنین فرموده­است: «بندگان دینار و درهم بیچاره و بدبخت هستند»([8]).

اما این­که رسول خدا ج از پیروان خود خواسته­است که برای امور دینی به بالاتر از خود بنگرند به این خاطر است که خواسته از طریق نشان دادن نمونه‌های صالح و با ایمانِ قوی، الگوپذیری را در جامعه اسلامی و در هر مرحله از تاریخ آن را به مرحله اجرا درآورد، زیرا با وجود این­که نسل‌های آینده هنگام مطالعه زندگی و تدبر در عملکرد افراد الگوی خود اثری قوی بر شخصیت خود می‌یابند، اما نمونه‌های زنده، آسان‌تر مورد مطالعه قرار می‌گیرند و تأثیر قوی­تری بر جامعه و پیروان می‌گذارند و پیروی از آنان آسان‌تر است. علاوه بر این تا زمانی که تعالیم اسلام در نمونه‌های زنده و در هر عصری قابل تطبیق و اجرا باشد نشانه آن است که این دستورالعمل‌ها شایستگی پیروی را دارند و با نظریه تربیت دائمی هماهنگ است.

در حقیقت، حرص و هجوم و درگیری بر سر مال دنیا و تنگ نظری و بخیلی دردهایی است که بر جوامع غربی حاکم هستند، زیرا این جوامع ایمان حقیقی به خدا و روز آخرت را از دست داده‌اند، اما قیامت و زندگی اخروی پیش چشم بسیاری از مسلمانان نمودار است و هر اندازه که بیشتر به دین خود متصل می‌شوند به همان اندازه کرامت و بخشش و مهربانی آنان نیز بیشتر می‌گردد؛ آری دنیا در برابر جاودانگی آخرت چه کوتاه است، پس باید فضای آن با ذکر و شکر نورانی شود و افراد نمونه‌ی{{بلندپروازی}} گردند و کلام پروردگار خود را به انجام برسانند و به‌سوی راه نیکو به حرکت در آیند.



[1]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2095، حدیث شماره 2734.

[2]- ابو داود، السنن، ج5، ص 315، حدیث شماره 5073.

[3]- امام احمد، المنسد، ج2، ص 182.

[4]- امام احمد، المسند، ج74، ص 137.

[5]- بخاری، فتح الباری، ج8، ص 709، حدیث شماره 4949، و صحیح مسلم، ج4، ص 2040، حدیث شماره 2647.

[6]- ترمذی، الجامع، ج4، ص 665، حدیث شماره 2512.

[7]- ترمذی، الجامع، ج4، ص 642، حدیث شماره 2465.

[8]- بخاری، فتح الباری، ج6، ص 81، حدیث شماره 2887.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد