اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

بحث سوم: احترام به دیگران


یکی از اهداف اسلام ایجاد جامعه‌ای پیوسته است که انسان در آن به کرامت و آزادی خود افتخار کند و روابط خود را با دیگران براساس احترام متقابل و اطمینان کامل بنیان نهد و به نسبت جان و مال و آبروی خود امنیت داشته باشد.

هدف اسلام این است که انسان بتواند در چنین جامعه‌ای با روحیه‌ای مثبت و سراسر خیر و بخشش و روابط اجتماعی ناشی از حسن ظن به تجربه زندگی بپردازد. به همین خاطر است که هرچه را که منجر به منفی نگری و انزوا و گوشه‌گیری در انسان می‌گردد حرام نموده و مردم را به تمسک به عواملی فرا خوانده­است که موجب تقویت روابط اجتماعی و تحکیم پایه‌های محبت و همکاری میان مردم می‌گردد.

خداوند فرموده است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞ ١٢ [الحجرات: 12].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، که برخی از گمان‌ها گناه است، و جاسوسی و پرده دری نکنید، و یکی از دیگری غیبت ننماید؛ آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ به یقین همه‌ی شما از مرده خواری بدتان می‌آید (و از آن بیزارید، غیبت نیز چنین است و از آن بپرهیزید و) از خدا پروا کنید، بی‌گمان خداوند بس توبه پذیر و مهربان است».

 این آیه به تحریم ظن و گمان بد به افراد یا تهمت زدن به دیگران بدون دلیل اشاره دارد. در حالی که ظن مثبت امری مطلوب است و در آیه‌ی زیر به چنین رفتاری فرا خوانده شده است:

﴿لَّوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَیۡرٗا وَقَالُواْ هَٰذَآ إِفۡکٞ مُّبِینٞ ١٢ [النور: 12].

«چرا هنگامی‌که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان مؤمن نسبت به خود گمان خیر نبردند، و نگفتند: این تهمتی (بزرگ و) آشکار است».

پس خداوند متعال هرنوع ظنی را حرام ننموده و فقط گمانه‌زنی‌هایی را تحریم کرده­است که براساس آن مؤمنی به مؤمن دیگر، امری ناپسند را نسبت دهد مانند این که بدون دلیل، شخصی را به شراب­خواری متهم نماید. گمان بد و اتهام به افراد باعث کنجکاو شدن مردم در مورد آنها و در نهایت منجر به بدبینی و تجسس در عیوب آنان می‌گردد که این هم امری حرام است و خداوند با لفظ ﴿وَ لَا تَجَسَّسُواْ آن را تحریم نموده است.

برای مؤمن همین کافی است که خود را به ظواهر افراد قانع کند و برای دست‌یابی به نهانی‌ها و اسرار زندگی آنان که خداوند هم آن را پوشیده داشته تلاش نکند. پیامبر ج فرمود: «وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا سَتَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»([1]). «هرکس که عیوب مسلمانی را پوشیده نگه دارد، خداوند روز قیامت عیوبش را خواهد پوشاند».

یکی از احادیثی که از تفتیش و جستجو در امورات مردم و تحقیق درباره‌ی گمان‌های بد نهی نموده، حدیث زیر است که پیامبر ج فرمود: «هرگاه گمان بد بردید درباره‌ی آن تحقیق نکنید. اگر به کسی حسد بردید سرکشی و نافرمانی نکنید و اگر بدشگونی برای مسأله‌ای به ذهنتان خطور کرد از آن بگذرید»([2]).

بدون شک تلاش برای دست‌یابی به عیوب مردم و جستجوی گناهان و نافرمانی‌های آنان منجر به فساد می‌گردد. زیرا آنان زمانی که ببینند، احوال و اسرارشان برای مردم فاش گشته، حیای خود را از دست می‌دهند و از آن پس نافرمانی‌های خود را آشکارا انجام می‌دهند. این بار غرور آنان را می‌گیرد و اعمال خود را توجیه می‌کنند و به توبه روی نمی‌آورند. برهمین اساس است که پیامبر ج فرمود: «اگر تو درصدد دست‌یابی به نهانی‌های مردم باشی، آنان را فاسد کرده‌ای یا به فساد نزدیک ساخته‌ای»([3]). یک بار دیگر هم به کار‌گزاران خود فرمود: «امیر مردم اگر به شک و شبهه در مورد آنان تکیه کند، آنان را فاسد ساخته است»([4]).

پیامبر اکرم ج در حدیثی دیگر از پرداختن به عیوب مسلمانان به شدت نهی فرموده و عامل این کار را به مجازاتی از جنس عمل ﴿جَزَآءٗ وِفَاقًا ٢٦ تهدید نموده و بیان کرده که همان‌گونه که او برای رسوایی دیگران حریص است، خداوند هم عیوب او را نمی‌پوشاند و رسوایش خواهد ساخت، پیامبر ج فرمود: «ای کسانی که با زبان ایمان آورده‌اید اما اثری از آن در قلب‌تان وارد نگشته است، غیبت مسلمانان را نکنید و در جستجوی کشف عورات آنان نباشید و بدانید هرکس که درصدد کشف عورات مسلمین باشد، خداوند درصدد کشف عورتش برخواهد آمد و در نهایت در خانه‌اش آبرویش را خواهد برد و او را رسوا خواهد کرد»([5]).

برخی از مردم برای دست‌یابی به آبروی مسلمین و کشف نهانی‌ها و گناهان پشت پرده‌ی آنان تلاش می‌کنند تا به مال و مقام و محبوبیت نزد مسؤلان دست یابند. پیامبر ج نسبت به این کار هشدار داده، آن را حرام دانسته و خطر آن را بر دین چنین بیان فرموده است: «هرکس که از طریق آبروریزی یک مسلمان به لقمه نانی برسد، خداوند همان را در جهنم به او خواهد داد و هرکس که با این کار لباسی بر تن کند، خداوند همانند آن را در جهنم بر او خواهد پوشاند و هرکس که ریاکاری و چاپلوسی و مدح نابجای دیگران به اهداف خود برسد، خداوند همان کار را درقیامت با او خواهد کرد و آبرویش را خواهد برد»([6]).

پیامبر ج به مسلمانان امر نموده­است که از آبروی برادران خود دفاع کنند و دست رد بر سینه‌ی ‌افرادی بزنند که درصدد هتک حرمت و آبروریزی مسلمین هستند و باید پدیده‌ی زشت تجارت با آبروی مردم و تفریح با شرافت آنان را ریشه کن کنند. زیرا کسی که به آبروریزی دیگران نزد تو می‌پردازد، آبروی تو را هم نزد آنان خواهد برد. پیامبر ج سکوت در برابر غیبت و عیب جویی از مسلمانان را به شدت نهی فرموده و چنین گفته است: «هرگاه شخصی در برابر هتک حرمت و آبروریزی مسلمانان [سکوت کند] و با این کار او را رسوا سازد، خداوند در جایی که دوست دارد او را یاری کند، خوار و بی‌آبرویش خواهد ساخت، هر شخصی هم که هنگام آبروریزی و هتک حرمت یک مسلمان از او دفاع کند، در جایی که دوست دارد یاری شود، خداوند یاریش خواهد نمود»([7]).

آنچه که در روابط اجتماعی به عنوان یک قاعده‌ی عمومی مطرح است، حرمت خون و مال و آبروی مسلمین است. در حدیث آمده آست: «تجاوز به کلیه‌ی حقوق مسلمانان از جمله خون و مال و آبروی آن‌ها بر دیگران حرام است»([8]).

خداوند متعال بر همین مبنا از غیبت و سخن چینی نهی فرموده است:

﴿وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞ [الحجرات: 12].

«و یکی از دیگری غیبت ننماید؛ آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌ی خود را بخورد؟ به یقین همه‌ی شما از مرده خواری بدتان می‌آید. از خدا پروا کنید، بی‌گمان خداوند بس توبه پذیر و مهربان است».

امام مسلم در صحیح خود حدیثی تخریج کرده­است که معنی غیبت را تبیین می‌کند. ابوهریره از پیامبر ج چنین نقل می‌کند: «آیا می‌دانید که غیبت چیست؟ اصحاب گفتند: خدا و رسول داناترند. فرمود: این که در مورد برادرت چیزی بگویی که او را ناخشنود سازد. شخصی گفت: اگر آن صفت در وجود آن شخص باشد، حکم آن چیست؟ فرمود: اگر آنچه را که تو درباره‌ی برادرت می‌گویی در وجود او باشد، غیبت کرده‌ای، در غیر این صورت بهتان کرده‌ای»([9]). پس غیبت یعنی ذکر عیب دیگران در غیاب آن‌ها([10]).

حسن بصری گفته است: غیبت سه‌گونه است که هر سه مورد در کتاب خداوند مذکور است؛ غیبت و افک و بهتان. غیبت یعنی این که در غیاب برادرت چیزی بگویی که در صفات او هست. افک یعنی گفتن امری ناپسند که دیگران در مورد برادرت برای تو نقل کرده‌اند و بهتان هم یعنی نسبت دادن امری ناروا به شخصی که در مورد او حقیقت ندارد([11]).

آیه‌ی قرآن زشتی و ناپسندی غیبت را به خوردن گوشت مردگان تشبیه نموده و آن را همانند این کار تحریم نموده است([12]). [طبق نظر ابن عباس هدف از تشبیه غیبت به خوردن گوشت مردگان، حرمت این کار است نه فقط بیان زشتی آن]. علاوه بر این همان‌گونه که مرده خوردن گوشت خود را احساس نمی‌کند، فردی که غیبت می‌شود از سخنی که دیگران در مورد او می‌گویند بی‌خبر است. این قضیه در زبان عرب رایج است. مقنع کندی گفته­است:

فان اکلوا لـحمی وفرت لـحرمهم

 

وان هـمه مرا مجدی بنیت لـهم مجدا

آگر آنان گوشت مرا بخورند، گوشت‌شان را زیاد خواهم کرد و اگر افتخاراتم را نابود سازند، آنان را بزرگ جلوه می‌‌دهم.

پیامبر ج در سفر معراج، حال و وضع اهل غیبت را دید و آن را چنین وصف فرمود: «هنگامی که به معراج رفتم از کنار قومی عبور کردم که ناخن‌هایی از جنس مس داشتند و با آن چهره و سینه‌ی خود را می‌خراشیدند. گفتم: ای جبرئیل آنان چه کسانی هستند. گفت: آنان کسانی هستند که گوشت مردم را می‌خوردند و در آبروریزی آنان نقش داشتند»([13]).

رسول خدا ج در حدیثی متفق علیه خبر داده که انسان سخن چین (نمّام) به خاطر انجام این عمل در قبر شکنجه داده می‌شود([14]) و وارد بهشت نمی‌گردد. پیامبر ج فرمود: «لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ» یعنی شخص «قَتّات» وارد بهشت نمی‌گردد. فرق میان نمّام و قتات این است که نمّام در محل صدور خبر حاضر می‌شود و عین خبر را به درستی نقل می‌کند تا روابط میان مردم را فاسد کند یا با نقل این اخبار وقت‌گذرانی کند و میان مردم فاصله اندازد، اما «قتّات» به شخصی می‌گویند که اخبار را از اصل منبع نقل نمی‌کند، از هرکس چیزی می‌شوند و با آن میان مردم فساد ایجاد می‌کند.

برخی از مردم گمان می‌کنند که سخن آنان در مورد مردم چندان مهم نیست و گناهی مرتکب نمی‌شوند. اما با توجه به الگوهای سلف صالح باید از هرگونه توصیف بدی در رابطه با دیگران خودداری کنیم حتی اگر در مورد آنها صدق کند به خصوص اگر به ذکر آن اوصاف ناخشنود باشند. از عایشه ل نقل است که فرمود: به پیامبر ج عرض کردم: «در مورد صفیه همین بس که چنین و چنان است! - راوی می‌گوید: منظور ایشان کوتاه قدی صفیه بود -  اما پیامبر ج در پاسخ فرمود: ای عایشه چیزی گفتی که اگر با آب دریا ترکیب شود سراسر آن را فاسد می‌کند. عایشه ل می‌گوید: این در حالی بود که من برای پیامبر ج ادای یک انسان را درآوردم، اما پیامبر ج فرمود: «دوست ندارم تقلید هیچ انسانی را دربیاورم حتی اگر پاداش دنیای فراوانی هم به من بدهند»([15]).

ام المؤمنین عایشه ل به خطر چنین گفتاری آگاهی نداشت تا این­که رسول اکرم ج مسأله را برایش بیان نمود، سپس خود به نقل این حدیث اقدام کرده­است تا همان‌گونه که او آگاه شد امت اسلام هم آگاهی یابند و همان‌گونه که او پرهیز نمود آنان نیز از این کار بپرهیزند.

خداوند غیبت را به این دلیل حرام نموده­است که در ارتباطات اجتماعی ضعف ایجاد می‌کند و روابط میان مردم را نابود می‌گرداند و اطمینان و اعتماد را در میان‌شان تضعیف می‌نماید و به ناموس و کرامت افراد لطمه می‌زند. خداوند فرموده است:

﴿وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِیمٞ [الحجرات: 12].

«و یکی از دیگری غیبت ننماید؛ آیا هیج یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ به یقین همه‌ی شما از مرده خواری بدتان می‌آید (و از آن بیزارید، غیبت نیز چنین است و از آن بپرهیزید)».

سلف صالح به خطرات غیبت آگاهی داشتند به همین خاطر بر نفس خود مواظبت می‌کردند، کلمات خود را می‌شماردند [کنایه از کم گویی] و به یکدیگر هشدار می‌دادند. شخصی در حضور رسول خدا ج گفت: مالک بن دخشن کجاست؟ دیگری گفت: او منافق است و خدا و رسول را دوست نمی‌دارد. پیامبر ج فرمود: این چنین نگو آیا ندیده‌ای که «لا إله إلا اللّه» می‌گوید و با گفتن آن قصد رضای خدا را دارد؟ آن مرد گفت: خدا و رسول داناترند. اما ما می‌بینیم که به منافقان رو کرده و خیرخواه آنان است. پیامبر ج فرمود: خداوند آتش را بر هر کسی که گوینده‌ی «لا إله إلا اللّه» باشد و قصد رضای خدا کند، حرام نموده است»([16]).

پیامبر ج در غزوه تبوک میان اصحاب نشسته بود و فرمود: «کعب بن مالک چه کرد؟ یکی از افراد قبیله‌ی بنی سلمه گفت: ای رسول خدا زیبایی و خودپسندی باعث شده که او از کار باز بماند. معاذ بن جبل س به آن مرد گفت: چه بد گفتی! ای رسول خدا به خدا قسم که ما در کعب جز خیر و نیکی ندیده‌ایم. پیامبر ج ساکت ماند»([17]).

این تعالیم والا در نهاد نسل‌های پس از اصحاب هم جایگزین شد و آنان نیز به مراقبت از رفتار خود توجه می‌کردند؛ ابوقلابه رقاشی می‌گوید: از ابوعاصم شنیدم که می‌گفت: از زمانی که آثار زیان­بار غیبت را شناخته‌ام غیبت هیچ‌کس را نکرده‌ام. میمون بن سیاه هرگز کسی را غیبت نکرد و به هیچ‌کس اجازه نمی‌داد که در حضور او دیگران را غیبت کند و اگر کسی غیبت می‌کرد به او تذکر می‌داد، اگر نمی‌پذیرفت خودِ او مجلس را ترک می‌نمود([18]).

علی بن حسین س از مردی شنید که شخصی را غیبت می‌کند، به او گفت: «از غیبت بپرهیز زیرا غیبت، خورشت سگ‌های مردم است»([19]).

مردی به حسن گفت: شنیده‌ام که مرا غیبت نموده‌ای. حسن گفت: مقام تو نزد من آن قدر والا نیست که نیکی‌هایم را به تو بسپارم [یعنی کسی که غیبت شخصی را می‌کند از نیکی‌هایش کاسته شده و به طرف مقابل تعلق می‌گیرد]([20]).

در این باره داستان ظریفی روایت شده است: روزی حسن بصری به مردی که غیبتش را کرده بود یک طبق خرما هدیه داد و به او گفت: مطلع شدم که تو بخشی از حسناتت را به من بخشیده‌ای، خواستم با این هدیه جبران کرده باشم. مرا ببخش اگر کم است و به اندازه‌ی هدایای تو ارزش ندارد([21]). می‌توان صدور چنین حرکتی را از انسانی حکیم مانند حسن بصری انتظار داشت. او در واقع با این حرکت به این حدیث پیامبر ج اشاره داشته­است که فرمود: «هرکس که به برادر خود ظلمی کرده یا به آبرویش تعرض نموده­است در همین دنیا از او بخشش بطلبد. قبل از این که روزی بیاید که دینار و درهم او برایش سودی نخواهد داشت و اگر کار نیکی داشته باشد به اندازه‌ی ظلمی که کرده از آن اعمال نیکو کاسته می‌گردد و به شخص دیگر تعلق می‌گیرد و اگر هم عمل صالحی نداشته باشد از بدی‌های او می‌کاهند و به حساب شخص ظالم منظور می‌گردد»([22]).

این حدیث به این مطلب اشاره دارد که هنگام توبه از گناه غیبت باید از شخص غیبت شده هم حلالیت طلبیده شود. حتی برخی از پیشینیان، حاضر به بخشش شخص غیبت‌گو نبوده‌اند. از سعید بن مسیب نقل شده­است که گفت: کسی را که به من ظلم کرده نمی‌بخشم. به محمدبن سیرین گفته شد: ای ابوبکر! این مرد آمده تا به خاطر ظلمی که به تو کرده حلالیت بطلبد. ابن سیرین گفت: من غیبت را حرام نکرده‌ام که اکنون آن را حلال کنم. خداوند غیبت را بر او حرام کرده­است و من هم نمی‌توانم چیزی را حلال کنم که خداوند تا ابد بر او حرام نموده است([23]). البته حدیث مذکور، این توصیه را هم با خود دارد که مسلمانان از ظلم و اشتباه یکدیگر درگذرند، زیرا نشانه‌ی وجود رحمت در میان آنان است.

قرآن هم به بخشش دیگران تشویق نموده و فرموده­است:

﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ [الشوری: 40].

«اگر کسی (به هنگام قدرت، برای هدایت گمراهان و استحکام پیوند‌های اجتماعی از بدکار) گذشت کند (و میان خود و میان او) صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین کسی با خدا است».

شاید اعتراف غیبت کننده نزد طرف مقابل به طبیعت غیبت بستگی داشته باشد و اصل این است که هنگام حلالیت خواستن از او این اعتراف صورت گیرد، مگر این که به شخص سومی ضرر برساند که در این صورت ناجایز است.

برخی از علماء به بیان انگیزه‌های احتمالی غیبت پرداخته‌اند تا فرد مسلمان با آگاهی از آنها در ابتدا آن انگیزه‌ها را از میان بردارد تا اصل غیبت هم ریشه‌کن شود. یکی از انگیزه‌های غیبت، کینه و خشم افرادی است که تربیت دینی چندانی ندارند، یا قرار گرفتن در جمع دوستانی است که به این عمل زشت می‌پردازند و او هم با آنان همساز می‌شود تا خود را هم رنگ آنان نشان دهد. یکی دیگر از این عوامل تخریب شخصیت کسی است که ممکن است بر علیه او شهادتی دهد یا چیزی بگوید که برای او ناخوشایند است. عیب‌جویی از دیگران به نیت برتر نشان دادن خود، حسادت، شوخی و وقت‌گذرانی، تکبر و تحقیر شخصیت دیگران هم می‌تواند از عوامل غیبت باشد. گاهی نیز ممکن است غیبت در راه خدا باشد. به این شیوه که بر شخص خطاکاری خشم گیرد و به‌جای این که او را نصیحت کند و به معروف امر نماید یا از منکر نهی کند به بدگویی از او می‌پردازد. مثلاً شخصی را می‌بیند که نماز‌های سنت یا روزه‌های سنت را انجام نمی‌دهد و بدین خاطر بر او خشم می‌گیرد. از «عامربن واثله» س که یکی از اصحاب پیامبر ج است روایت شده­است که گفت: در زمان رسول خدا ج مردی از کنار قومی عبور کرد بر آنان سلام کرد و آنان نیز به او پاسخ دادند. پس از این­که از آن­جا گذشت، یکی از آن جماعت گفت: به خدا سوگند از این شخص به خاطر خدا متنفر هستم. دیگران گفتند: بسیار سخن بدی گفتی. پیامبر ج از جریان مطلع شد. ایشان آن مرد را فرا خواند و در حضور شخصی که از او بدگویی کرده بود دلیل تنفرش را پرسید؟ آن مرد گفت: من همسایه‌ی او هستم و با او رابطه دارم، به خدا سوگند هرگز ندیدام غیر از نمازهای فرضی که همه‌ی مردم می‌خوانند، نماز دیگری بخواند. مرد دیگر گفت: ای رسول خدا از او بپرس آیا تاکنون دیده­است که نمازهای فرضم را با تأخیر بخوانم یا وضوی نادرستی بگیرم یا رکوع و سجودی ناتمام انجام دهم؟ پیامبر ج همین مسائل را از او پرسید و او به همه‌ی این سؤالات پاسخ منفی داد و در ادامه گفت: به خدا سوگند هرگز ندیده‌ام غیر از روزه‌ی فرض ماه رمضان روزه‌ای بگیرد. آن مرد گفت: ای رسول خدا از او بپرس آیا تاکنون دیده که من روزه‌ی فرضم را نگیرم یا حق آن را بطور کامل ادا ننمایم؟ پیامبر ج از او پرسید و او هم به همه‌ی این سؤالات پاسخ منفی‌داد و در ادامه گفت: به خدا سوگند هرگز ندیده‌ام که به فقیری چیزی ببخشد مگر زکات اموال که همه آن را می‌بخشند. آن مرد گفت: ای رسول خدا از او بپرس آیا تاکنون در پرداخت زکات اموالم کوتاهی کرده‌ام یا عامل زکات را منتظر گذاشته‌ام. رسول خدا ج هم این سؤال‌ها را از او پرسید و او پاسخ منفی داد. پیامبر ج در نهایت فرمود: برخیز همین را می‌دانم که او از تو بهتر است»([24]).

یکی از مهم‌ترین راه‌های درمان غیبت یادآوری مجازات سخن آن در قیامت، خشم خدا از آن، تباه شدن نیکی‌ها در اثر آن، افزایش بدی‌ها و ورود به آتش در نتیجه‌ی آن است. علاوه بر این باید خود بنگرد، عیوب خود را پیش چشم آورد و تصور کند که اگر دیگران آن عیب‌ها را نزد یکدیگر بازگو کنند چه اندازه ناراحت خواهد شد. باید به این نکته هم توجه داشته باشد که عیب جویی از دیگران به خاطر نقص ظاهری و خلقتی آن‌ها مانند زشت چهره بودن، لنگی، چپ چشمی یا کوری در واقع ایراد گرفتن از خلقت خداست و پیامبر ج امر فرموده­است که هنگام مشاهده‌ی شخصی که به این موارد مبتلا است، خدا را به خاطر عافیتی که به ما داده­است شکرگذاری کنیم([25]).

مردی به یکی از حکیمان گفت: ای زشت چهره، او در پاسخ گفت: خلقت چهره‌ام دست خودم نبود که آن را زیبا سازم([26]).

پس درمان نفس و پاک کردن آن از آفات غضب و حسد و تکبر و خودپسندی ضامن رهایی از بسیاری از انگیزه‌های غیبت است.

شارع مقدس در هیچ حالتی غیبت را جایز ندانسته­است مگر زمانی که شخصی برای دفاع از حقوق خود نزد قاضی مجبور به این کار باشد. پیامبر ج در این مورد فرموده است: «شخصی که صاحب حق است، اختیار تندگویی و شدت و استدلال را دارد»([27]) اما با رعایت ادب.

حالت دوم جواز غیبت زمانی است که شخصی برای تغییر منکر نزد کسی می‌رود که توانایی تغییر منکر را دارد، آن گاه از کسی که منکر را انجام داده­است به او خبر می‌دهد. اگر نیت این شخص صادقانه نباشد، کار او حرام است.

حالت سوم جواز غیبت هم هنگام درخواست فتوی از علماست، مانند استفتای هند دختر عتبه از پیامبر ج که به ایشان عرض کرد: «ای رسول خدا شوهرم ابوسفیان مرد خسیس است و به اندازه‌ی کافی به من و فرزندم پول نمی‌دهد و من ناچارم مخفیانه از کیسه‌ی او پول بردارم. پیامبر ج فرمود: آن مقدار که برای تو و فرزندت لازم است بردار اما به شیوه‌ای نیکو»([28]). طبق این روایت، هند از همسر خود بدگویی کرد اما پیامبر ج او را این کار نهی نفرمود، زیرا می‌دانست قصد او استفتاء است نه غیبت.

حالت چهارم جواز غیبت، هشدار دادن به مسلمانان است تا در دام افراد بدعت گذار و فاسق نیفتند. این حالت هنگام مشاوره‌ی ازدواج بیشتر اتفاق می‌افتد. مانند داستان فاطمه دختر قیص ل که به پیامبر ج عرض کرد: «معاویه پسر ابوسفیان و ابوجهم از من خواستگاری کرده‌اند [نظر شما در رابطه با آن‌ها چیست؟] پیامبر ج فرمود: ابوجهم مردی است که عصایش را از روی دوشش پایین نمی‌گذارد [کنایه از برخورد بد با زنان و کتک زدن آنان یا همیشه در سفر بودن است]. معاویه نیز فقیر و بی‌پول است»([29]).

برای شخصی که در مورد شاهدان یک قضیه تحقیق می‌کند نیز جایز است که عیوب آنان را ذکر نماید و به همین صورت برای محدثان هم جایز ] و بلکه لازم [است که راویان ضعیف و دروغ پردازان را در حد لزوم جرح کنند تا از این طریق احادیث صحیح و ضعیف از هم تفکیک گردند.

البته در همه‌ی این حالات لازم است که انسان مسلمان بر دین خود مواظبت داشته باشد فقط در حد ضرورت به ذکر عیوب بپردازد. خداوند متعال فرموده است:

﴿مَّا یَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَیۡهِ رَقِیبٌ عَتِیدٞ ١٨ [ق: 18].

«انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌راند مگر این که فرشته‌ای، مراقب و آماده (برای دریافت و نگارش) آن سخن است».

﴿وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ [المائدة: 2].

«و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی مکنید».



[1]- بخاری، فتح الباری، ج5، ص 97، حدیث شماره 2442 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 1996. حدیث شماره 2580.

[2]- کنزالعمال، ج3، ص 497، شماره 7585. این حدیث صحیح الاسناد است و در حاشیه‌ی شماره 19 آن هم ذکر شده است.

[3]- ابوداود، السنن، ج5، ص 199، حدیث شماره 4888.

[4]- همان، ص 200، حدیث شماره 4889.

[5]- همان، ص 194، حدیث شماره 4880.

[6]- ابوداود، السنن، ج5، ص 195، حدیث شماره 4881.

[7]- ابوداود، السنن، ج5، ص 197، حدیث شماره 4884.

[8]- مسلم، صحیح، ج4، ص 1986، حدیث شماره 2564.

[9]- مسلم، الصحیح، ج4، ص 2001، حدیث شماره 2589.

[10]- قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، ج16، ص 335.

[11]- قرطبی، ج16، ص 335.

[12]- طبری، تفسیر، ج26، ص 137.

[13]- ابوداود، السنن، ج5، ص 194، حدیث شماره 4878.

[14]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 472، حدیث شماره 6055 و مسلم، الصحیح، ج1، ص 240، حدیث شماره 292.

[15]- ابوداود، السنن، ج5، ص 192، حدیث شماره 4875 و ترمذی هم با الفاظی مشابه آن را تخریج نموده، ج4، ص 660، حدیث شماره 2502 و گفته حسن و صحیح است.

[16]- بخاری، فتح الباری، ج1، ص 519، حدیث شماره 425 و ج3، ص 61، حدیث شماره 1186و مسلم، الصحیح، ج1، ص 456، حدیث شماره 33. لفظ حدیث از بخاری است.

[17]- بخاری، فتح الباری، ج8، ص 114، حدیث شماره 4418 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 2122، حدیث شماره 2769. لفظ حدیث از مسلم است.

[18]- ابن ابی دنیا، کتاب «الصمت و آداب اللسان»، ص 355، شماره 251، چاپ دارالمغرب همان، ص 386، شماره 299.

[19]- همان، ص 386، شماره 299.

[20]- قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج16، ص 336.

[21]- منبع آن در اصل مذکور نبود، امام بنده آن را در احیاء علوم الدین، باب «النیمه»، ج2، ص 347 یافتم. مترجم.

[22]- بخاری، فتح الباری، ج5، ص 101، حدیث شماره 2449.

[23]- قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج16، ص 338 و 339.

[24]- امام احمد، المسند، ج5، ص 455.

[25]- ترمذی، الجامع، ج5، ص 495، حدیث شماره 3431 و 3432 و گفته که غریب است.

[26]- منبع آن یافت نشد.

[27]- بخاری، فتح الباری، ج4، ص 483، حدیث شماره 2306 و مسلم، الصحیح، ج3، ص 1225، حدیث شماره 1601. لفظ حدیث از بخاری است.

[28]- بخاری، فتح الباری، ج9، ص 507، حدیث شماره 5364 و مسلم، الصحیح، ج3، ص 1338، حدیث شماره 1714. لفظ از بخاری است.

[29]- مسلم، الصحیح، ج2، ص 1114، حدیث شماره 1480.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد