خدای متعال فرموده است:
﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾ [الحشر: 9].
«آنانی که پیش از آمدن مهاجران خانه و کاشانهی (آئین اسلام) را آماده کردند و ایمان را (در دل خود استوار داشتند) کسانی را دوست میدارند که به پیش ایشان مهاجرت کردهاند و در درون احساس و رغبت نیازی نمیکنند به چیزهایی که به مهاجران داده شده است، و ایشان را بر خود ترجیح میدهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند. کسانی که از بخل نفس خود، نگاه داری میکنند و مصون و محفوظ گردند، ایشان قطعاً رستگارند».
این مطلب صحیح است که آیهی مذکور در شأن یکی از خانوادههای انصار – رضوان خدا بر آنان باد- نازل شد. بخاری با اسناد خود از ابوهریره س نقل میکند که: «مردی نزد رسول خدا ج آمد و گفت: ای رسول خدا، بسیار گرسنه هستم. پیامبر ج نزد همسران خویش فرستاد تا چیزی برای میهمان نمودن آن شخص فراهم نماید، اما چیزی نیافت. پیامبر ج به اصحاب خود فرمود: هرکس از شما امشب این مرد را میهمان کند، خداوند بر او رحمت میفرستد، آیا کسی هست؟ مردی از انصار بپا خواست و گفت: من حاضرم ای رسول خدا. سپس نزد همسرش رفت و به او گفت: امشب میهمان پیامبر خدا خانهی ما میآید هرچه داریم آماده کن. زن گفت: به خدا قسم جز غذای بچهها چیزی سراغ ندارم. مرد گفت: اگر بچهها غذای برای شام خواستند، آنها را بخوابان، سپس بیا و چراغ را [به بهانه خواب بچهها] خاموش کن. خودمان هم امشب شکمهایمان را خالی میداریم. زن چنین کرد. فردای آن روز، شخص میهمان نزد پیامبر ج رفت. پیامبر ج به او فرمود: خدای ﻷ از عمل آن زن و مرد به شگفت آمد -در روایتی به دیگر آمده که شاد شد- و این آیه را نازل فرمود:
﴿وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ [الحشر: 9]([1]).
«و در درون احساس و رغبت نیازی نمیکنند به چیزهایی که به مهاجران داده شده است، و ایشان را بر خود ترجیح میدهند».
ایثار همان بخشش و اختصاص دادن چیزی است به کسی که او را بر خود ترجیح میدهی. ایثار برعکس «اَثَره» است که به معنی ترجیح خود بر دیگران و تلاش برای دستیابی به امکانات، بدون توجه به دیگران است.
ایثار والاترین مراتب بخشش است و فقط افرادی بر انجام آن توانا هستند که دارای عزمی راسخاند و عقیده اسلامی قلبشان را صیقل داده و در سایهی تعالیم اسلام رشد یافتهاند. این صفات و ویژگیهای نیکو و ارزشمند در کاملترین شکل و عمیقترین حالت خود در نسل اصحاب گرامی پیامبر ج به عرصهی ظهور آمد. در همان نسلی که عقیدهی اسلامی و آموزههای آن را به مرحلهی اجرا درمیآوردند و مفاهیم آن را با جان و دل نوش میکردند، به حقیقت که نسل الگو و واقعی تاریخ همانها بودند که هرکدامشان گویی قرآنی زنده بود که بردو پا راه میرفت. هیچ آیهای که متضمن امر به معروف یا توصیه به یک سنت نیکو بود نازل نمیشد مگر این که آنان برای عمل به آن میشتافتند. بخاری از انس بن مالک نقل کردهاست که گفت: بزرگترین نخلستان مدینه مربوط به ابوطلحه انصاری بود و باغی به نام «بیرحاء» داشت که نزد او از همهی اموالش محبوبتر بود. آن باغ روبروی مسجد قرار داشت و رسول خدا ج وارد آن باغ میشد و از چشمهی آن باغ آب مینوشید. پس از نزول آیهی:
﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ [آل عمران: 92].
«به نیکی (کاملی که جویا میآیند و مورد پسند خداست) دست نمییابید، مگر آن که از آنچه دوست میدارید، در راه خدا ببخشید».
ابوطله بپا خواست و گفت: ای رسول خدا، خداوند چنان فرمودهاست و من هم باغ «بیرحاء» را از همهی اموالم بیشتر دوست میدارم، پس آن را در راه خدا صدقه میکنم و اجر و پاداش آن را از خدا میخواهم. پس هرگونه که خداوند شما را رهنمون میکند، آن را بهکار گیرید. پیامبر ج فرمود: خوشا به حالت ای ابوطلحه به راستی که معاملهای سودآور کردی و آن باغ برایت سود بسیار کرد، آنچه را گفتی پذیرفتم و معتقدم که آن را در میان خویشان خود تقسیم نمایی. ابوطلحه گفت: چنین میکنم ای رسول خدا، آنگاه آن را میان خویشاوندان و عموزادگان خود تقسیم نمود»([2]).
بخشش و ایثار جزو خصلتهای مؤمن است و «بخل و ایمان هم زمان در قلب یک فرد مسلمان قرار نمیگیرد»([3]). برهمین اساس است که صدقه و افراد صدقه دهنده در جامعهی اسلامی بسیار زیاد گشته و جامعه را به نوعی از همبستگی و یکپارچگی بینظیر در همهی دنیا متصف نموده است. در واقع رهنمودهای قرآن و سنت برای تشویق مردم به پرداخت صدقه، انجام صلهی رحم، احترام به میهمان، نیکی با خویشان و مراعات حقوق همسایگان و پرس و جو از احوال آنان از اساسیترین عوامل این همبستگی و هماهنگی در جامعهی اسلامی است. خداوند در این باره فرموده است:
﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡ﴾ [البقرة: 271].
«اگر بذل و بخششها را آشکار کنید، چه خوب، و اگر آنها را پنهان دارید و به نیازمندان بپردازید، برای شما بهتر خواهد بود و برخی از گناهان شما را میزداید».
رسول خدا ج هم فرمودهاست: «همانگونه که آب آتش را خاموش میسازد، صدقه هم باعث خاموش ساختن [آثار] گناهان میگردد»([4]).
در حدیثی دیگر هم بیان نمودهاست که: «صدقه باعث فروکش کردن خشم پروردگار و نجات از مرگ بد و ناگوار میشود»([5]).
نسلهای قرون اولیهی اسلام حرص عجیبی برای پرداخت صدقات و انجام معروفات داشتند. عبدالرحمن بن عوف در حال طواف کعبه چنین دعا میکرد:
«اللهم قنی شح نفسی» یعنی: «خداوند مرا از آثار زیانبار بخل نفسم نجات بده». عبدالرحمن بیش از این چیزی نمیخواست و پس از آن میگفت: اگر من از شر بخیلی نفسم رهایی یابم، نه دزدی میکنم نه زنا و نه هیچ گناه دیگری([6]).
انصار، مهاجران را بر خود ترجیح میدادند و خواستند که حتی باغهایشان را با آنان تقسیم نمایند. اما پیامبر ج مانع این کار شد و فرمود که فقط ثمرات باغها را با آنان تقسیم نمایند زیرا مهاجرین اهل تجارت بودند و از زراعت چیزی نمیدانستند.
قیس بن سعدبن عباده س از بخشندگان مشهور بود. روزی بیمار شد، دوستانش برای عیادت از او تأخیر کردند. جویای احوالشان شد. به او گفتند که دوستانش به خاطر آن همه قرض و دینی که از او بر گردن دارند از دیدار او شرم میکنند. قیس گفت: خداوند، نابود کند مالی را که مانع دیدار برادران میگردد، آن گاه به شخصی دستور داد که در میان مردم اعلام نماید هرکس که مالی از قیس را بر گردن دارد از جانب او بخشیده شد و حلالش باد. پس از پخش این خبر، هنوز غروب نشده بود که تعداد عیادت کنندگان به حدی فراوان شد که عتبه مجبور شد درِ خانه را بشکند([7]).
انصار، گروه مهاجرین را اینگونه بر خود ترجیح دادند و با این خصلت شناخته و مشهور شدند، در واقع آنان الگوی تمام کسانی هستند که راه ایثار را در پیش گرفته و خود را فدای دیگران میکنند.
هدف از ایثار، مبارزه با نفس و امراضی همچون خسّت و بخل و خودپرستی و خودخواهی است که گریبانگیر آن میشود. درواقع هدف آن ایجاد انگیزه برای ساختن آخرتی آباد با بخشش مقدار اندکی از اموال محبوب نفس است، اموالی که با گذشت عمر فقط حرص انسان به آنها بیشتر میگردد. صدقه نشان از صحت ایمان، صداقت یقین و حسن توکل دارد و شخص صدقه دهنده فقط به خاطر اعتقاد به خدا و ایمان به سخاوت او و امید به پاداش جبران کنندهی خدا در دنیا و آخرت است که به این کار نیک اقدام مینماید و به همین دلیل پیامبر اکرم ج فرموده است: «الصَّدَقَةُ بُرْهَانٌ»([8]). یعنی صدقه دلیلی قاطع بر وجود شیرینی ایمان در قلب مؤمن است و در حدیث زیر تفصیلی از این بیان را از زبان نبی اکرم میبینیم: «سه کار هستند که هرکس آنها را انجام دهد طعم و لذت ایمان را میچشد: کسی که فقط خدا را میپرستد، کسی که به «لا إله إلا اللّه» گواهی میدهد و کسی که زکات مالش را از اموال حلال و پاک میبخشد و این را به عنوان یک وظیفه، هر ساله انجام میدهد»([9]).
دریافت صدقه به معنی ذلت فرد نیست و صدقه هم نشانه تمایز طبقاتی یا گدایی یک فقیر از ثروتمندان نیست و به دو نوع تقسیم شده است: صدقهی فرض و صدقهی نفل.
صدقهی فرض و واجب همان زکاتی است که دارای حد و نصابی معین است که باید به هشت گروه مشخص شده در آیهی 60 سورهی توبه تعلق گیرد. این نوع از صدقه حقوق گدایان و محرومان جامعه است که ثروتمندان وظیفه دارند آن را پرداخت نمایند و اگر از پرداخت آن امتناع ورزند از جانب حکومت اسلامی با آنان مبارزه خواهد شد، کما این که ابوبکر صدیق س با مرتدان مانع زکات چنان کرد، اما نوع دوم صدقات که به صورت امری مستحب در قوانین اسلامی تبلور یافتهاست حد و حدود مشخصی ندارد و همهی مسلمانان میتوانند به پرداخت آن اقدام نمایند، زیرا هیچکسی نیست که حداقل نتواند نصف یک دانه خرما را صدقه دهد([10]).
اسلام پیروان خود را به ایجاد ارتباط پایدار میان یکدیگر فرا خوانده و از دوری گزیدن و انقطاع از همدیگر نهی نموده و نبود ارتباط میان دو شخص را بیش از سه شب حرام اعلام کرده است: «که همدیگر را ببینند و از هم روی بگردانند، و بهترین آنها را کسی دانسته که آغازگر سلام باشد»([11]).
هراندازه که مسلمانان بیشتر به هم نزدیک باشند به همان اندازه ارتباط آنان مستحکمتر خواهد بود. حقوقی که خویشاوندان بر یکدیگر دارند به نسبت حقوق عمومی میان مؤمنان محکمتر است، این قرابت ممکن است از طریق هم خونی ایجاد شود و یا از طریق مکانی. خدای تعالی فرموده است:
﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِکُواْ بِهِۦ شَیۡٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنٗا وَبِذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡجَارِ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخۡتَالٗا فَخُورًا ٣٦﴾ [النساء: 36].
«(تنها) خدا را عبادت کنید و (بس و هیچکس و) چیزی را شریک او مکنید. و نیکی کنید به پدر و مادر، خویشان، یتیمان، درماندگان و بیچارگان، همسایگان خویشاوند. همسایگان بیگانه، همدمان، مسافران و بندگان و کنیزان، بیگمان خداوند کسی را دوست نمیدارد که خودخواه و خودستا باشد».
بر این اساس اسلام به نیک رفتاری با والدین، خویشاوندان، یتیمان و مساکین امر نموده و به همین ترتیب همسایگان را به طور عموم مورد توجه خاص قرار داده است:
﴿وَٱلۡجَارِ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ﴾ [النساء: 36].
«همسایگان خویشاوند، همسایگان بیگانه».
و همچنین رفقا و همنشینانی که به نیت خیر با یکدیگر همنشین شدهاند، ﴿ٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ﴾. با همسر نیز باید به نیکی رفتار کرد، او کسی است که شریک زندگی و رفیق راه حیات است. به طور کلی این آیه همهی همنشینان نزدیک را در برمیگیرد و بیان میدارد که رابطهای که در اثر همنشینی میان افراد حاصل میشود همهی حقوق را از جمله نیکوکاری، مراعات احوال، وفاداری، خیرخواهی، مهربانی، همکاری، انس و الفت و مشارکت در سختیها و آسانیها را بر طرفین لازم میسازد. اسلام دستورالعملهای نظری خود را برای ارتباط مداوم میان افراد جامعه با تدوین آدابی برای روزمرهی زندگی مسلمین حمایت کرده است که برخی از آنها در زمینهی دعوت اسلامی، برپایی میهمانیهای سالم برای میزبانان لایقی همچون فقرا یا شیوههای دیگر غذا دادن و پاسخ نیکو به عطسه تجسم یافته است. [توضیح این که] مسلمان هنگام عطسه کردن وظیفه دارد که شکر خدای را بهجا آورد و دیگران هم موظفند که برایش دعای رحمت کنند و او هم در پاسخ بگوید: «یـهدیکم الله ویصلح بالکم».
اشاعهی سلام نیز فضایی لبریز از محبت و الفت و مودت را بر جامعهی مسلمان سرازیر میسازد. انسان به هنگام ورود به خانه و سلام بر اهل آن، امنیت و مودت را در آن برقرار میسازد. مسلمان موظف است که بر کوچک و بزرگ و آشنا و ناآشنا سلام گوید، این مصداق کلام خداست که فرمودهاست:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ [النور: 27].
«ای مؤمنان! وارد خانههایی نشوید که متعلق به شما نیست، مگر بعد از اجازه گرفتن و سلام کردن بر ساکنان آن».
﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗ﴾ [النور: 61].
«هروقت داخل خانهای شدید بر همدیگر سلام کنید. سلام پربرکت (و لبریز از خیر و ثواب فراوان و تقویت کننده پیوند موجود میان دلهای مردمان و درود) پاکی که به فرمان خدا مقرر است (و موجب صفا و صمیمیت میگردد)».
پیامبر خدا ج انس بن مالک س را اینگونه نصیحت فرمود: «ای پسرم! هرگاه وارد خانه شدی بر اهل آن سلام کن، تا مایهی برکت برای خدا و خانوادهات باشد»([12]). اسلام پاسخ دادن به سلام را بر مسلمین واجب نموده و در آیهای از قرآن چنین آمده است:
﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَسِیبًا ٨٦﴾ [النساء: 86].
«و چون شما را تحیت (و سلام) گویند، پس پاسخی بهتر و یا همانند آن بدهید، الله بر همه چیز حسابرس است».
مردی از رسول خدا ج پرسید: کدام یک از بخشهای اسلام بهتر است؟ فرمود: «غذا دادن به مردم و سلام کردن بر همهی کسانی که میشناسی یا نمیشناسی»([13]).
پیامبر ج در حدیثی دیگر فرموده است: «شما تا زمانی که ایمان نیاورید وارد بهشت نمیشوید و تا زمانی که همدیگر را دوست نداشته باشید، مؤمن به حساب نمیآیید. پس آیا شما را به انجام کاری آگاه نکنم که در نتیجهی آن عمل میانتان محبت ایجاد گردد؟ [آن عمل این است] اسلام را میان خود شایع سازید»([14]).
از جمله آداب اجتماعی اسلام که به ارتباط میان مردم ترغیب میکند و عناصر مودت و عطوفت میان آنها را تقویت مینماید، همان مواردی است که براء بن عازب س آن را اینگونه از رسول اکرم ج نقل میکند: «پیامبر ج دستور داد که هفت کار را انجام دهیم: عیادت از مریض، شرکت در تشییح جنازه، گفتن «یرحمک اللّه» در جواب کسی که پس از عطسه «الحمد اللّه» میگوید، یاری کردن ضعیفان، همکاری با مظلوم، شایع کردن سلام و وفای به عهد و قسم»([15]).
همهی این رهنمودها و آداب باعث تحکیم روابط اجتماعی، تقویت بار معنوی عموم مردم و بالا رفتن روح جامعه و بیدار شدن آن است. یکی از قویترین دلایل فراخوانی اسلام به ایجاد ارتباط میان مردم و مؤثرترین راهکار آن برای این کار، مطلبی است که در حدیث قدسی زیر بیان شده است:
رسول خدا ج از خدای ﻷ چنین نقل میکند: «خداوند روز قیامت میفرماید: ای فرزند آدم من مریض شدم و تو عیادتم نکردی! او میگوید: پروردگارا چگونه تو را عیادت کنم، در حالی که شما «رب العالمین» هستی؟! خداوند میفرماید: آیا نمیدانی که فلان بندهی من مریض شده و تو به عیادتش نرفتی؟ آیا ندانستی که اگر او را عیادت میکردی مرا نزد او مییافتی؟! ای فرزند آدم! من به تو غذا دادم اما تو به من غذا ندادی؟! میگوید: پروردگارا! شما «رب العالمین» هستی چگونه به شما غذا بدهم؟! میفرماید: آیا نمیدانی که فلان بندهی من به تو غذا داد و تو به او غذا ندادی؟ آیا نمیدانستی که اگر به او غذا میدادی آن غذا را اکنون نزد من مییافتی؟! ای فرزند آدم به تو آب دادم اما مرا آب ندادی! میگوید: پروردگارا چگونه به شما آب بدهم، در حالی که شما «پروردگار جهانیان» هستی؟! خداوند میفرماید: فلان بندهی من به تو آب داد اما تو به او آب ندادی! آیا نمیدانستی که اگر به او آب میدادی، آن آب را نزد من مییافتی؟»([16]).
اسلام برای پیروان خود این مسأله را نیز نیکو جلوه دادهاست که هنگام دیدار با یکدیگر با هم دست بدهند و چهرهای بشاش داشته باشند. پیامبر ج فرموده است: «هیچ دو نفر مسلمانی نیست که هنگام دیدار با یکدیگر دست بدهند، مگر این که قبل از جدا شدن از هم گناهانشان بخشیده میشود»([17]).
ارتباط میان همسایگان نیز امری بسیار مورد تأکید است و هر اندازه که منزل آنان به یکدیگر نزدیکتر باشد حقوقشان به نسبت هم بیشتر میشود، تا جائی که گویا برای همسایگان حق ارث و میراث تعیین شده است. عایشه ل از رسول خدا ج نقل کردهاست که فرمود: «جبرئیل به حدی در مورد حقوق همسایگان به من سفارش کرد که گمان بردم از یکدیگر ارث میبرند»([18]).
اسلام از آزار دادن همسایه به شدت نهی کرده و در حدیثی از پیامبر ج چنین آمده است: «چه بسیارند همسایگانی که روز قیامت حکمشان وابسته به همسایگان است و میگوید: پروردگارا این شخص دروازهی خانهاش را بر من بست و نیکیهایش را از من منع نمود»([19]).
با این وصف آنچه که در سرزمینهای اسلامی روی میدهد و پیوندهای خانوادگی و روابط همسایگی قطع میگردد و روابط میان اهل ایمان رو به ضعف مینهد بسیار جای تعجب است، حتی کار به جایی رسیدهاست که مؤمنان از هم دور شدهاند و بسیاری از همسایگان حتی نام یکدیگر را نمیدانند و رفت و آمدی میانشان نیست و هنگام دیدار با هم فقط سر خود را به نیت سلام برای هم تکان میدهند و به همین کار اکتفا مینمایند. همهی این نوع روابط ناشی از تقلید مسلمانان از زندگی غربی است که چیزی از مفاهیم اسلامی برای ارتباط میان مسلمانان را نمیشناسد. یکی دیگر از احادیث متضمن تشویق به نیکی با همسایگان و امتناع از آزار آنان، مطلبی است که رسول اکرم ج به عایشه ل فرمود. او از پیامبر ج چنین پرسید: ای رسول خدا من دو همسایه دارم، هدایای خود را به کدام یک از آنان بدهم؟ پیامبر ج فرمود: «به کسی که درِ خانهاش به تو نزدیکتر است» ([20]). یک بار دیگر به پیامبر ج گفته شد که: «فلان زن در مورد نمازها و روزهها و صدقههای بسیار زیاد خود سخن میگوید، اما مشکلی که دارد آن است که با زبان خود موجب آزار همسایگان میشود. پیامبر ج فرمود: او وارد جهنم میشود. سپس در مورد زنی دیگر به پیامبر ج گفته شد: فلان زن روزه و صدقه و نماز کمی انجام میدهد، اما تکههای پنیر را به فقرا میبخشد، و با زبانش موجب آزار همسایگان نمیگردد. پیامبر ج فرمود: او در بهشت خواهد بود»([21]). «مردی به رسول خدا ج گفت: من همسایهای دارم که آزارم میدهد. پیامبر ج فرمود: برو و اسباب و اثاثیهات را از خانهات بیرون بریز. او چنین کرد. مردم دور او جمع شدند و گفتند: چه شده چرا چنین میکنی؟ گفت: همسایهای دارم که آزارم میدهد، وقتی از او نزد پیامبر ج شکایت کردم، مرا به انجام این کار دستور داد. مردم شروع به لعن و نفرین همسایهاش کردند. این خبر که به همسایه رسید، نزد آن مرد آمد و گفت: به خانهات باز گرد، به خداوند سوگند که دیگر هرگز آزارات نمیدهم»([22]).
پیامبر ج همانگونه که به پرهیز از آزار همسایه سفارش کرده، به تحمل آزارهای همسایگان موذی و خودداری از مقابله به مثل با آنان هم توصیه فرمودهاست و شخصی را که تحمل آزارهای همسایه میکند جزو سه نفری قرار دادهاست که خداوند دوستشان دارد: «... و مردی که همسایهاش آزارش میدهد، اما در مقابل او صبر پیشه میکند تا اینکه خداوند یا با مرگ یا در حال زندگی او را از شرش خلاصه میکند»([23]).
رسول خدا ج میگوید: «سوگند به خدا، مؤمن نیست، سوگند به خدا مؤمن نیست، سوگند به خدا مؤمن نیست. عرض شد: چه کسی ای رسول خدا؟ فرمود: هر کسی که همسایهاش از شر او در امان نباشد»([24]).
بدین ترتیب بخشی از تعالیم اسلامی برای تأکید رابطهی میان مردم و تحکیم آن و اشاعهی مودت و دوستی و تعاون و دور گرداندن عوامل جدایی و تفرقه و جلوگیری از قطع ارتباط افراد جامعه نازل شده است... این تعالیم به حدی اهمیت دارد که جامعهی بشری در هر زمان و مکانی به آن نیازمند است و با ظهور مادهگرایی و منفعتطلبی میان مردم و طغیان تمدن غربی، این نیاز شدیدتر گشتهاست.
[1]- بخاری، فتح الباری، ج8، ص 631، حدیث شماره 4889.
[2]- بخاری، فتح الباری، ج8، ص 223، حدیث شماره 454.
[3]- امام احمد، المسند، ج2، ص 256.
[4]- ترمذی، الامع، ج5، ص 12، حدیث شماره 2616 و گفته: حسن و صحیح است و ابن ماجه هم در السنن، ج2، ص 1408، حدیث شماره 4210 آن را روایت نموده است.
[5]- ترمذی، الجامع، ج3 7 ص 52، حدیث شماره 664 و گفته که حسن و غریب است.
[6]- طبری، تفسیر، ج28، ص 43.
[7]- ذهبی، اعلام النبلاء، ج3، ص 107.
[8]- مسلم، صحیح، ج1، ص 203، حدیث شماره 223.
[9]- ابوداود، السنن، ج2، ص 240، حدیث شماره 1582.
[10]- اشاره به حدیث نبوی: «اتقوا الله ولو بشق تمره».
[11]- مضمون حدیث نبوی، مسلم، الصحیح، ج4، ص 1984، حدیث شماره 2560.
[12]- ترمذی، الجامع، ج5، ص 59، و گفته که حسن و غریب است.
[13]- بخاری، فتح الباری، ج1، ص 55، حدیث شماره 12 و ج1، ص 82، حدیث شماره 28 و مسلم، الصحیح، ج1، ص 65، حدیث شماره 39.
[14]- مسلم، صحیح، ج1، ص 74، حدیث شماره 54.
[15]- بخاری، فتح الباری، ج11، ص 18، حدیث شماره 6235.
[16]- مسلم، صحیح، ج4، ص 1990، حدیث شماره 2569.
[17]- ابوداود، السنن، ج5، ص 388، شماره 5212 و ترمذی، الجامع، ج5.
[18]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 441، حدیث شماره 6014 و مسلم، صحیح، ج4، ص 2025، حدیث شماره 2624، لفظ حدیث از بخاری است.
[19]- متقی هندی، کنزالعمال، ج9، ص 52، حدیث شماره 24899، به نقل از ناسخ و منسوخ ابوداود و برگرفته از حدیث ابن عمر.
[20]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 441، حدیث شماره 6014 و مسلم، الصحیح، ج4، ص 2025، حدیث شماره 2624. لفظ حدیث از بخاری است.
[21]- احمد، المسند، ج2، ص 440.
[22]- بخاری، الادب المفرد، ص 58، حدیث شماره 126 و ابوداود هم با الفاظی متفاوت در ج5، ص 357، حدیث شماره 5153 سنن خود آن را تخریج نموده است.
[23]- احمد، المسند، ج5، ص 176.
[24]- بخاری، فتح الباری، ج10، ص 443، حدیث شماره 6016.