اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

بحث دوم: صدقه‌ی واجب و صدقه‌ی سنت


انفاق در راه خدا باید از اموالی باشد که پاک است و طبق فطرت، مطلوب و محبوب انسان است و اگر ایمان به خدا و امید به پاداش او نبود، آن مال را نگه­داری می‌کرد و فقط برای منافع خاص خود، از آن استفاده می‌کرد. خدای متعال در این مورد فرموده است:

﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ٩٢ [آل عمران: 92].

«به نیکی دست نمی‌یابید، مگر آن که از آنچه دوست می‌دارید ببخشید (کم یا زیاد، بی‌ارزش یا باارزش) خدا بر آن آگاه است».

خدای متعال، پاک است و فقط پاکیزه‌ها را می‌پذیرد، پس تنها صدقه‌هایی که نزد او مقبول است، صدقه از اموال پاک و حلال است و در پاداش چنین صدقه‌هایی است که بندگان خود را از بهشت و کرم خود بهره‌مند می‌سازد. شخصی که اموال پاک و نیک خود را در راه خدا انفاق می‌کند، درواقع، پروردگار را بر خود و خانواده‌اش ترجیح داده است. عملی که انصار س در زمان پیامبر ج انجام دادند از همین قبیل بود. به همین خاطر، پیامبر اکرم ج یاد آنان را در قرآن جاودانه نمود و این‌گونه آنها را وصف کرد:

﴿وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ [الحشر: 9].

«و ایشان را بر خود ترجیح می‌دهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند».

در برخی آیات دیگر به این مسأله اشاره شده­است که بخشش اموال دوست داشتنی در راه خدا، جزو بزرگ‌ترین عبادت‌هاست.

بعضی از انسان‌ها، چنین فهمیده‌اند که انفاق و بخشش را باید زمانی انجام دهند که خوراک پس­مانده یا لباس فرسوده یا اثاثیه کهنه و قدیمی در دست داشته باشند، آنان چنین وسایلی را با تکبر در برابر ضعفا و محتاجان می‌اندازند. اما باید توجه داشت که چنین انفاقی، پاک و مورد پسند خدا نیست:

﴿تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُون [البقرة: 267].

«و به دنبال چیزهایی ناپاک نروید تا از آن ببخشید».

این با ‌شیوه‌ی ادب انسان با خداوند سازگار نیست که زشت و پست‌ترین دارایی خود را به خداوند قرض دهد و برای خود اموال نیکو را باقی گذارد، زیرا پروردگار فرموده است:

﴿مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَیُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥ [الحدید: 11].

«کیست به خدا قرض نیکویی دهد تا آن را برای او چندین برابر گرداند».


 

و این را باید دانست که گیرنده‌ی صدقات، در حقیقت خداست:

﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَأۡخُذُ ٱلصَّدَقَٰتِ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ١٠٤ [التوبة: 104].

«آیا نمی‌دانند که تنها خدا است که توبه‌ی (توبه کاران راستین) و زکات صدقه‌ی (مؤمنان مخلصین) را می‌پذیرد، و فقط او است که بسیار توبه­پذیر و مهربان است؟».

ابن مسعود گفته است: «هر فردی که صدقه‌ای می‌دهد، به طور قطع قبل از این­که در دستان شخص گیرنده قرار گیرد، در دست پروردگار قرار می‌گیرد و خداوند آن را به آن شخص می‌دهد»([1]).

اصحاب پیامبر ج این مسأله را به نیکویی فهمیده بودند و به مقتضای آن عمل می‌کردند. از انس بن مالک نقل است که چنین گفته­است: «هنگام نزول آیه ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ٩٢ [آل عمران: 92]. ابو طلحه س گفت: پروردگار را می‌بینیم که از اموال ما، صدقه می‌خواهد، ای رسول خدا تو را شاهد می‌گیرم که من، زمین «بَیرِحاء»([2]). را وقف پروردگار نمودم. انس می‌گوید: پیامبر ج هم فرمود آن را برای خویشاوندان خود قرار بده. او هم‌چنین کرد و زمین را به حسّان بن ثابت و ابی بن کعب بخشید»([3]).

هنگام نزول این آیه، زیدبن حارثه هم یکی از اسب‌های خود را که دوست می‌داشت، نزد پیامبر ج آورد و گفت: ای رسول خدا، این اسب، فدای راه اللّه باد، پیامبر ج اسامه بن زید را روی آن گذاشت. زید بن حارثه در خود احساس نگرانی کرد [که آیا صدقه‌ی من پذیرفته شد یا خیر؟] پیامبر ج که این حالت را در او دید فرمود: ای زید آگاه باش که خداوند، صدقه‌ات را پذیرفت»([4]).

ثروتمندان و فقرای اصحاب در انفاق اموال مشارکت داشتند و حتی انفاق فقرا، ارزش پیشتری داشت. در حدیث آمده است که: «به پیامبر ج گفته شد: چه صدقه‌ای با ارزش‌تر است؟ فرمود: تلاش یک فقیر برای صدقه دادن»([5]).

از ابو هریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «یک درهم از صد هزار درهم پیشی گرفت. عرض کردند: چگونه؟ فرمود: مردی بود که دو درهم داشت و یکی از آنها را صدقه داد. مرد دیگری هم سراغ اموال فراوانش رفت و صد هزار درهم را از آن برداشت و صدقه داد»([6]). مقصود این است که شخص فقیر دو درهم داشت و با این وجود نصف اموال خود را بخشید، که اگر قدرت همت و حسن توکل آن نبود چنین کاری از او سر نمی‌زد. زیرا خون به آن نیاز داشت، اما شخص ثروتمند، مقدار اندکی از اموالش را بخشید، در حالی که اموال بسیار زیاد دیگری هم در اختیارش بود و او به آن نیازی نداشت. هدف از مشارکت فقرا در زمینه‌ی انفاق، ریشه کن کردن بُخل از روان مسلمین و عادت دادن آنان به کرم و بخشش است.

خدای متعال در اموال انفاق کنندگان، برکت قرار داده و فرموده­است:

﴿یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ٢٧٦ [البقرة: 276].

«خداوند ربا را نابود می‌کند و صدقات را افزایش و (برکت) می‌دهد. و الله هیچ (انسان) ناسپاس گنهکاری را دوست نمی‌دارد».

ابن مسعود بدری گفته است: «رسول خدا ج ما را به پرداخت صدقه امر می‌نمود. گاهی یکی از ما چیزی نداشت که آن را صدقه بدهد، در نتیجه به بازار می‌رفت و برای مردم حمالی می‌کرد [تا پولی به دست آورد و آن را در اختیار پیامبر ج قرار دهد] پس با پیمانه‌ای از غلّه نزد پیامبر ج بازمی‌گشت. ایشان هم آن را به خودش می‌بخشید و می‌فرمود: من مردی را می‌شناسم که صد هزار درهم دارد، در حالی که امروز چیزی نداشت»([7]).

بخشش اموال در راه خدا، در حقیقت، ذخیره کردن آن نزد خداست و در دیدگاه فرد مؤمن و صادق، نوعی بهره‌گیری فراوان است، زیرا پاداش انفاق چند برابر است. در حدیث شریف از مطرف و او هم از پدرش نقل کرده که یک بار نزد پیامبر ج رفت. در حالی­که پیامبر ج این آیه را می‌خواند: ﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ١ [التکاثر: 1] و می‌فرمود: بنی آدم در قیامت می‌گوید: اموال من، اما آیا از اموال تو، غیر از صدقه‌هایی که پرداخت کرده‌ای یا غذاهایی که خورده‌ای یا لباس‌هایی که پوشیده‌ای، چیزی برایت باقی مانده است»([8]).

پس اموالی که برای انسان می‌ماند و در آخرت برای وی منفعت خواهد داشت، اموالی است که در راه خدا بخشیده است و سایر اموال او در راه خوراک و لباس و ارث برای فرزندان مصرف می‌گردد و طبق حدیث نبوی: «هرگاه انسان بمیرد، عمل او قطع می‌گردد، مگر از سه طریق: از طریق صدقه‌ی جاریه، علمی که دیگران از آن بهره می‌برند، یا فرزند صالحی که برایش دعا کند»([9]).

در دو حالت، غبطه خوردن برای مسلمانان جایز است: یکی غبطه برای علمی که موجب بهره‌مندی دیگران می‌گردد و دیگری اموالی که در راه خدا، صدقه داده می‌شود و اجر الهی به آن تعلق می‌گیرد. این مسأله در حدیث نبوی، چنین بیان شده­است: «حسد فقط در مورد دو کس جایز است: به مردی که خداوند به او قرآن آموخته و او شب و روز آن را تلاوت می‌کند و به مردی که خداوند به او مالی عطا فرموده و او نیز همیشه در حال بخشیدن آن است»([10]).

زنان اصحاب جزو کسانی بودند که بیشترین بخشش را در زمان پیامبر ج به خود اختصاص داده بودند. مادر مؤمنان زینب دختر خزیمه با دست خویش کار می‌کرد و دست رنج خویش را صدقه می‌کرد. آنان پس از اجازه‌ی شوهران خود، از اموال آنان نیز می‌بخشیدند. زیرا زن نسبت به وضعیت همسایگان از شوهر خود آگاه‌تر است و این به خاطر همنشینی وی در اکثر اوقات با همسایگان است و مرد به خاطر مشاغل بیرون، چنین امکانی ندارد. زن می‌داند که در چه حالاتی، انسان نیازمند نفقه است و بر این اساس وضعیت مناسب آن احوال را، انتخاب می‌کند و این را هم می‌داند که به چه روشی نیازمندی‌های طرف مقابل را تأمین کند، به گونه‌ای که لطمه‌ای به کرامت و شخصیت او وارد نیاید.

تاریخ اسلامی، نمونه‌های زیبایی از بخشش اموال توسط مسلمین را با خود ارمغان آورده است. یحیی بن هلال وراق می‌گوید: «من نزد محمد بن عبداللّه بن نمیر رفته و از فقر خود شکایت کردم. او چهار یا پنج درهم به من داد و گفت: این نصف دارایی من است. یک بار دیگر هم نزد ابو عبداللّه احمد بن حنبل رفتم. او نیز چهار درهم به من داد و گفت: این همه‌ی دارایی من است»([11]).

در تاریخ نقل شده­است که زبیده همسر خلیفه هارون الرشید، از چشمه‌های اطراف مکه آب‌هایی را اجاره کرد تا اهل مکه و حجاج از آن بنوشند. او همچنین به تعمیر مراکز آب رسانی و میهمان­خانه‌های اطراف مسجد الحرام و منی و عرفات پرداخت و یک ملک زراعی را در این راه بخشید که ارزش سالیانه‌ی غله‌ی آن به 30000 دینار می‌رسید.

بدون شک، انفاق در راه خدا در این عصر، نیازمند نوعی آموزش و راهنمایی است تا اولویت‌های لازم، مراعات گردد. آنچه که اکنون می‌تواند به عنوان اولویت مطرح باشد، حمایت از مجاهدان، به فریاد ورشکست‌گان رسیدن و مراعات حال مستضعفان و اهمیت قائل شدن برای آموزش مسلمان فریب خورده است. مخصوصاً در کشورهای مسلمان نشین و فقیری که امکان تأمین هزینه‌­های آموزشی، کمتر برای‌شان فراهم است. چاپ کتاب‌های مفید و وقف آنها برای مدارس دینی، مراعات حال یتیمان و بیوه­زنان و از همه مهم‌تر تأمین نیازهای افراد خانواده‌ی نیز، جزو اولویت‌های انفاق است. در حدیث نبوی آمده است که: «هرگاه بنده‌ای برای خانواده‌ی خود نفقه‌ای تأمین نماید و این کار را با محاسبه و نیت رضای خدا انجام دهد، برای وی صدقه محسوب می‌گردد»([12]).

انفاق در راه خدا که به صورت فرض و سنت به اموالی برخی از افراد تعلق می‌گیرد، اساس ایجاد جامعه‌ی اسلامی و هدف از آن محقق ساختن همبستگی اجتماعی میان افراد و پویا شدن اقتصاد است که خود از طریق گردش پول در میان گروه بسیاری از مردم حاصل می‌شود و یکی از آثار آن، ایجاد حرکتی فعال در عرصه‌ی خرید و فروش و معاملات است که در نتیجه‌ی افزایش قدرت خرید افراد جامعه، حاصل می‌شود. به همین خاطر، اسلام بسیار تلاش نموده­است که ثروت را به طور عادلانه میان افراد توزیع نماید و پیروان خود را به مراعات حقوق عمومی در این­باره وادار کند و برای این هدف، از اسراف و اتلاف اموال نهی کرده و انسان‌های ناتوان را از تسلط بر اموال منع نموده و نظامی را برای ارث و میراث وضع نموده و از این طریق از محصور شدن اموال در دست فرزند بزرگ خانواده یا افراد مذکر جلوگیری کرده­است و فایده و بهره‌ی اموال را به تعداد زیادی از افراد می‌رساند. ایجاد قوانینی برای زکات اموال هم با هدف بالا بردن سطح زندگی اقشار فقیر جامعه و کمک به مشارکت آنان در مالکیت و بهره وری و مصرف، صورت گرفته است و علاوه بر این موجب همبستگی افراد جامعه و محقق ساختن مودت و دوستی میان مسلمانان و تقویت حرکت اقتصادی می‌شود.

یکی از آثار مهم انفاق، در عرصه‌ی اخلاق ظاهر می‌شود و آن هم عبارت است از رها نمودن افراد از بیماری بُخل. بُخل یا به خاطر ترس از فقر و یا به خاطر مال دوستی صورت می‌گیرد. انسان بخیل به جمع‌آوری اموال می‌پردازد، اما هیچ اثری از آن اموال در پوشاک و خوراک و مسکن او دیده نمی‌شود. خدای متعال فرموده است:

﴿إِنَّ ٱلۡمُصَّدِّقِینَ وَٱلۡمُصَّدِّقَٰتِ وَأَقۡرَضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعَفُ لَهُمۡ وَلَهُمۡ أَجۡرٞ کَرِیمٞ١٨ [الحدید: 18].

«مردان بخشنده و زنان بخشنده‌ای که به خدا قرض نیکویی می‌دهند برای ایشان چندین برابر می‌شود و مزد بزرگ و قابل توجهی دارند».

رسول گرامی اسلام ج بخل و آزمندی را به شدت مورد نکوهش قرار داده و سخاوت و بخشش اموال را در راه ستوده است، ایشان مثال‌های زیادی در این زمینه بیان فرموده که یکی از آنها چنین است: «مثال صدقه دهنده و بخیل، مانند دو مردی است که لباس آهنی بر تن کرده باشند و آن لباس، از دست‌ها تا سینه و گلوی آنان را در بر گرفته باشد. شخص صدقه دهنده، هنگامی که صدقه می‌دهد، آن زره گشاده می‌شود و تمام بدنش را در برمی‌گیرد، تا جای که انگشتانش را در برمی‌گیرد، بلکه رد پایش را نیز از بین می‌برد (یعنی گناهانش را محو می‌کند)، ولی بخیل، هنگامی که می‌خواهد چیزی انفاق کند، حلقه‌های آن زره تنگ‌تر می‌شود و هرچه سعی می‌کند، نمی‌تواند آن را گشاده‌تر نماید»([13]). ابو هریره که راوی حدیث است می‌گوید: «من رسول خدا ج را دیدم که فرمود: کاش می‌دیدید که شخص خسیس می‌کوشد تا لباسش را گشاده سازد اما نمی‌تواند.

ابن قیم / در شرح و توضیح حدیث می‌گوید: چون انسان بخیل، از احسان و نیکوکاری باز مانده است، مجازاتی مشابه عمل آرد، یعنی سینه‌اش تنگ و از وسعت و فراخی منع می‌شود. او کوته نظر است و درون کوچکی دارد، بسیار کم شاد می‌شود و غم و اندوهش فراوان است و نزدیک است که هیچ یک از نیازهایش برآورده نشود و برای رسیدن به خواسته‌هایش، هیچ کمکی دریافت ننماید([14]).

پیامبر ج فوائد دیگری را هم برای انفاق بیان فرموده است: «من شما را به پرداخت صدقه امر می‌کنم، [تأثیر انفاق برای رهایی از آتش] مانند این است که مردی توسط دشمنان اسیر گردد، دستانش را ببندند و به گردنش آویزان سازند و او را برای سر بریدن آماده کنند. امام او بگوید: من هرچه دارم فدای شما می‌کنم، و به این ترتیب خود را از دست آنان می‌رهاند»([15]).

همچنین فرموده است: «صدقه باعث فرو نشاندن آتش خشم پروردگار و جلوگیری از مرگ ناخوشایند می‌شود»([16]).

رسول خدا ج در روز عید برای زنان خطبه خواند و فرمود: «ای زنان! صدقه بدهید، حتی از زینت آلات خود، زیرا می‌بینیم که اکثر شما اهل آتش هستید»([17]).

اصحاب رسول خدا ش به پرداخت صدقه‌های بزرگی اقدام می‌کردند تا کاستی‌های جامعه را برطرف سازند. اعمال جوان‌مردانه، آماده سازی لشکر اسلام، نشر علم و ایجاد آبادانی از جمله اقدامات آنان بود. آنان مردم را به پرداخت صدقات امر می‌کردند و همواره این شعار را در نظر داشتند:

﴿وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُون [الحشر: 9].

«کسانی‌که از بخل (و حرص) نفس خویش باز داشته شده‌اند، پس آن‌ها راستگارانند».

عمر س می‌گفت: برای من بیان شده­است که اعمال انسان [در روز قیامت] بر یکدیگر تفاخر می‌کنند و صدقه می‌گوید: من برترین اعمال هستم([18])، در یک روایت آمده که یکی از اصحاب - عبدالرحمن بن عوف یا سعد ابی وقاص - مشغولِ طواف خانه‌ی خدا بود و فقط این دعا را می‌خواند: «ربِّ قِنی شُحَّ نَفسی، رَبِّ قِنی شُحَّ نَفسی». یعنی خداوندا مرا در برابر بخیلی نفسم محافظت بفرما. به او گفته شد: آیا غیر از این دعای دیگری نداری؟ گفت: اگر از بخل نفسم رهایی یابم رستگار می‌گردم»([19]).

جای توجه است که هر اندازه، انفاق بیشتر باشد، اموال انسان افزایش می‌یابد و کار به‌جایی می‌رسد که در جامعه فردی یافت نمی‌شود که از مردم زکات بپذیرد، این مسأله در زمان خلافت عمربن عبدالعزیز / مصداق یافت. پیامبر ج چنین اثری را برای انفاق بیان فرموده بود: «هیچ صدقه‌ای باعث کاهش اموال نمی‌شود»([20]).

تأثیر راهنمایی‌های پیامبر ج در ادبیات اسلامی هم ظاهر شد و کتاب‌های مختلفی در بیان حال و وضع سخاوت­مندان و بخیلان به عرصه‌ی نوشتار درآمد.

توجهی که مسلمانان به اموال و ثروت داشته‌اند بسیار جای تأمل است. آنان اموال خود را همواره به چرخه‌ی تولید گذاشته و از ذخیره سازی آن و تبدیل کردن به گنج خودداری کرده‌اند. به همین دلیل، اموال‌شان همیشه در حال رشد و افزایش بوده و صدقات خود را از آن پرداخت کرده و برای دنیا و قیامت، مبارک گردانیده‌اند. پیامبر ج فرموده است: «هرکس که از روزی پاک و حلال خود، یک دانه خرما صدقه دهد، خداوند آن را با دست راست خود می‌گیرد – خداوند جز پاکی‌ها، چیزی دیگری نمی‌پذیرد – سپس آن را برای صاحبش پرورش می‌دهد، همانند شما که کره اسبی پرورش می‌دهید، خداوند نیز آن دانه‌ی خرما را پرورش می‌دهد تا مانند یک کوه بزرگ می‌شود»([21]).

از نشانه‌های توجه نیکوی مسلمین به مال و ثروت، آن است که اولین برنامه ریزی نظری و عملی در زمینه‌ی اقتصاد، در قرن دوم هجری توسط آنان انجام گردید.

و در این قرن بود که تألیفاتی در زمینه‌ی مالیات عمومی و برنامه ریزی اقتصادی به عرصه‌ی نوشتار در آمد. ابوعبیداللّه معاویه بن یسار، وزیر خلیفه مهدی عباسی، کتاب «الخراج» را تألیف نمود. قاضی ابویوسف هم برای خلیفه‌ی عباسی «رشید» کتابی با همین عنوان تألیف کرد. البته این ابتکارات فقط جنبه‌ی نظری نداشت و غیر واقع بینانه نبود. بلکه با هدف جهت­دهی به واقعیات جامعه صورت گرفته بود. فقها در یک سو و دیوان­نویس‌ها از سوی دیگر، در زمینه‌ی مالیات و مدیریت اموال عمومی، کتاب‌های زیادی نوشتند که تعداد آنها در دو قرن دوم و سوم به بیست و شش تألیف می‌رسد، در حالی که آن زمان، مدت زیادی از طلوع اسلام نگذشته بود و هیچ توجهی از جانب غربی‌ها به فکر اقتصادی صورت نگرفته بود. اگر در مورد واردات کالا در دوران طلایی شکوفایی اسلام تحقیق و بررسی انجام دهیم، سطح بالای رشد اقتصادی را در زمنیه‌ی تجاری، کشاورزی و صنعتی درک خواهیم کرد و متوجه می‌شویم که در اثر توجه و پایبندی امت به اعتقادات و احکام دینی، چه نعمت‌ها و برکات فراوانی عاید او گشته است.

مسلمانان در سایه‌ی همین نظام قدرتمند اقتصاد اسلامی، توانستند بزرگ‌ترین تمدن را در دنیای قدیم بینان نهند. آنان توانستد به شیوه‌ای بسیار جالب، سیستم آب‌رسانی را با هندسه‌ای پیشرفته، طرح و اجرا نمایند که روش آبیاری باغ‌های «غرناطه» و آب‌رسانی به منطقه‌ی «سوداء» که حدود هزار قنات آب در آنجا ایجاد شده بود، شاهد گویای این مطلب است. آنان همچنین در زمینه‌ی عمران و برنامه ریزی شهری، در بغداد و قرطبه و غرناطه و قاهره، ابتکاراتی به ثمر نشاندند که قدرت نوآوری و خلاقیت آنان را، مثل خورشید می‌درخشاند.

اهمیت مسأله زمانی واضح‌تر می‌گردد که وضعیت آن روز مسلمانان را با قرون وسطی در اورپا مقایسه کنیم و اینجاست که تفاوتی آشکار و بسیار واضح خواهیم دید. در دوران دوم خلافت عباسی، فقط در بغداد، چهار بیمارستان بزرگ تأسیس شده بود که در همان حال در پاریس فقط یک پزشک برای مردم طبابت می‌کرد.

خیابان‌های بغداد در آن دوران با آجر سنگ فرش شده و با چراغ‌های روغنی روشن می‌گشت. و کانال‌های با آجر در زیر خیابان‌ها ایجاد شده بود که آب را در خود هدایت می‌کرد. در همان وقت، خیابان‌‌های پاریس، هنوز خاکی بود و در تاریکی به سر می‌برد. در آن دوران، پایتخت کشورهای مختلف، مرکز علم و تمدن بود و حتی غربی‌ها هم در شهر‌هایی مانند قرطبه و صقلیه، از علم و دانش مسلمانان بهره می‌بردند.



[1]- عبدالرزاق، التفسیر، ج2، ص 287 و طبری، تفسیر، ج11، ص 20 و سیوطی، در المنثور، ج4، ص 282.

[2]- در صحیح مسلم، با تحقیق محمد فواد عبدالباقی، چنین آمده و این کلمه، نام یکی از باغ‌های ابوطلحه در مدینه است. الفاظ محدثان در این زمینه متفاوت است. برخی، آن را بَیرَحَا و برخی بیرحاء و بیرحی هم نامیده‌اند و همه به معنی زمین برجسته است. ابن اثیر، النهایه،، ج1، صَ 114، و نووی، شرح مسلم، ج7، ص 84.

[3]- مسلم، صحیح، ج2، ص 694، حدیث شماره 998.

[4]- طبری، تفسیر، ج3، ص 348.

[5]- نسائی، السنن، ج5، ص 58. ابوداود هم از طریق دیگری با لفظ مشابه در السنن، ج2، ص 312، حدیث شماره 1677، آن را تخریج نموده است.

[6]- نسائی، السنن، ج5، ص 59.

[7]- نسائی، السنن، ج5، ص 59.

[8]- ترمذی، الجامع، ج4، ص 572، حدیث شماره 2342 و مسلم، صحیح، ج4، ص 2273، حدیث شماره 2958.

[9]- مسلم، الصحیح، ج3، ص 1255، حدیث شماره 1631.

[10]- ابن جوزی، مناقب احمد، ص 306.

[11]- ابن جوزی، مناقب احمد، ص 306.

[12]- بخاری، فتح الباری، ج9، ص 497، حدیث شماره 5351 و مسلم، صحیح، ج2، ص 695، حدیث شماره 1002، لفظ حدیث از بخاری است.

[13]- بخاری، فتح الباری، ج9، ص 437، حدیث شماره 5797 و مسلم، صحیح، ج2، ص 708، حدیث شماره 1021، لفظ حدیث از بخاری است.

[14]- ابن قیم، الوابل الصیب، ص 74، چای اسماعیل انصاری.

[15]- ترمذی، الجامع، ج5، ص 149، حدیث شماره 1863 و گفته که حسن و صحیح و غریب است.

[16]- ترمذی، الجامع، ج3، ص 52، حدیث شماره 664 و گفته که حسن و غریب است.

[17]- بخاری، فتح الباری، ج1، ص 405، حدیث شماره 304 و مسلم، صحیح، ج1، ص 86، حدیث شماره 79. لفظ حدیث از مسلم است.

[18]- طبری، تفسیر، ج28، ص 43.

[19]- طبری، تفسیر، ج28، ص 43.

[20]- مسلم، صحیح، ج4، ص 2001، حدیث شماره 2588 و نگا: ترمذی، جامع، ج4، ص 562، حدیث شماره 2325 و گفته: حسن و صحیح است.

[21]- بخاری، فتح الباری، ج13، ص 415، حدیث شماره 7430.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد