اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

قسمت سوم: هجرت به مدینه

(45) آغاز هجرت صحابه به مدینه:

1-          رسول الله ج به یارانشان دستور داد که به مدینه هجرت کنند وبه برادران انصارشان بپیوندند.

2-          رسول الله ج فرمودند: "به من دستور داده شده که (به سوی) شهری (هجرت کنم) که بر شهرهای دیگر مسلط می‌شود. به آن یثرب می‌گویند وآن، مدینه است. مردم (بد) را از خود پاک و جدا می‌سازد، همانگوه که کوره، ناپاکی آهن را پاک می‌کند". (متفق علیه)

3-          صحابه رضی الله عنهم گروه گروه به صورت مخفیانه، پیاده وسواره هجرت می‌کردند. ورسول الله ج باقی ماندند ومنتظر اجازه الله عزوجل بودند که به ایشان اجازه‌ی هجرت دهد.

(46) اولین مهاجرین:

4-          بَرَاء بن عازِبس می‌گوید: اولین کسانی که از یاران رسول الله ج نزد ما آمدند مُصْعَب بن عُمَیْر وابن أم مَکْتوم بودند، سپس عَمّار، بلال و سعد آمدند. (روایت بخاری)

5-          هجرت صحابه آسان نبود. قریش برای ممانعت از هجرت صحابه، هر کاری را انجام می‌داد.

6-          ابو سَلَمَه بن عبد الأَسَد - برادر شیری رسول الله ج -، عامر بن رَبیعة به همراه همسرش لیلی بنت أبی حَثْمَة، و فرزندان جَحْش هجرت نمودند.

(47) هجرت عمر بن الخطابس:

7-          عمر بن الخطابس نیز شبانه و به صورت مخفیانه به همراه عَیّاش بن أبی رَبیعة وهِشام بن العاص هجرت کرد. (بر اساس روایت ابن اسحاق در سیرت با سندی صحیح).

8-          اما داستان هجرت آشکار عمر بن الخطابس، واین گفته‌ی او که: "هر کس می‌خواهد مادرش به عزایش بنشیند وفرزندانش یتیم شوند ..."، این روایتی ضعیف بوده وثابت نشده است. (ابن الأَثیر در أُسْد الغابة آن را روایت کرده)

(48) هجرت اکثر مسلمانان به مدینه:

9-          دو ماه از بیعت عقبه‌ی دوم نگذشته بود که در مکه جز رسول الله ج وابو بکرس و خانواده‌اش و کسانی که توانایی هجرت نداشتند، کس دیگری باقی نمانده بود.

10-      رسول الله ج اطمینان یافتند که از یارانشان کسی باقی نمانده است و همه هجرت کرده‌اند مگر کسانی که زندانی یا بیمارند، و یا توان خروج را ندارند.

11-      ابو بکر صدیقس مکررًا از رسول الله ج اجازه‌ی هجرت می‌خواست اما رسول الله ج به او می‌فرمودند: "عجله نکن، شاید الله عزوجل همراهی را برایت قرار دهد".

(49) هجرت رسول الله ج 1 (انتخاب همراه):

12-      اجازه‌ی هجرت رسول الله ج از طرف الله عزوجل با این آیه داده شد: ﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا٨٠ [الإسراء: 80]، الله متعال ابو بکر صدیقس را به عنوان همراه رسول الله ج تعیین کردند.

13-      رسول الله ج ابو بکر صدیق را از اجازه هجرت به همراهی او، با خبر نمود، ابو بکر صدیق نیز دو شتر را برای خود وایشان آمده کرد.

(50) هجرت رسول الله ج 2 (نقشه قریش وشروع سفر):

14-      کفار قریش در دار الندوة جمع شده، و برای قتل رسول الله ج به توافق رسیدند وجایزه آن را 100 شتر تعیین کردند.

15-      الله متعال پیامبرش ج را با آگاه ساختن ایشان از کید و مکر قریشیان، حفظ نمود، این آیات نیز در این زمینه بر نبی اکرم ج نازل شد: ﴿وَإِذۡ یَمۡکُرُ بِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثۡبِتُوکَ أَوۡ یَقۡتُلُوکَ أَوۡ یُخۡرِجُوکَۚ وَیَمۡکُرُونَ وَیَمۡکُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلۡمَٰکِرِینَ٣٠ [الأنفال: 30]. رسول الله ج به همراه ابوبکر صدیق خارج شدند و به سوی غار ثور حرکت کردند.

16-      رسول الله ج وابو بکرس 3 روز در غار مخفی شدند و اسماء دختر ابو بکر ب هر روز برای آن‌ها غذا می‌برد.

(51) هجرت رسول الله ج 3 (قریش در تعقیب رسول الله ج):

17-      کفار همه جا را به دنبال رسول الله ج گشتند اما او را نیافتند. گروهی از آنان به طرف غار ثور رفتند و بر در غار ایستادند.

18-      اگر یکی از آنان به داخل غار نگاه می‌کرد رسول الله ج و ابو بکرس را می‌دید اما آن‌ها بدون نگاه کردن به داخل غار، برگشتند واینگونه الله عزوجل رسولش را حفظ نمود.

19-      این روایت که عنکبوتی بر در غار تار تنیده را امام احمد با اسنادی ضعیف روایت کرده است.

20-      رسول الله ج و یارش ابو بکر صدیقس بعد از 3 روز از غار بیرون آمدند و به سوی مدینه حرکت کردند.

(52) هجرت رسول الله ج 4 (خادم و راهنما):

21-      در این زمان عامِر بن فُهَیْرَة، برده‌ی ابو بکر صدیق نیز با آنان همراه شد تا خدمت آن‌ها باشد. راهنمای آنان به سوی مدینه، عبد الله بن أُرَیْقِط بود که مشرک بود.

22-      پس رسول الله ج، و ابو بکر صدیقس وعامر بن فُهَیْرَة و عبد الله بن أُرَیْقِط همسفر هجرت بودند.

(53) هجرت رسول الله ج 4 (اتفاقات سفر هجرت):

23-      در مسیر مدینه اتفاقاتی افتاد، که از جمله‌ی این اتفاقات:

-         تعقیب نمودن رسول الله ج و همراهانش از طرف سُرًاقَه بن مالک.

-          اسلام آوردن چوپان: ایشان در مسیر هجرت به چوپانی برخوردند، در خواست شیر کردند، اما آن چوپان گفت هیچکدام از گوسفندان شیر ندارند، رسول الله ج دستش را بر پستان‌های گوسفند کشیدند، وشیر جاری شد، به سبب این معجزه آن چوپان مسلمان شد.

-         داستان ام مَعْبَد خُزَاعی، (که در مسیر راه پیامبر ج بودند، در کنار خیمه‌ای نشسته بود، رسول الله ج وهمراهانش خواستند گوشت و خرما را از او بخرند اما چیزی برای فروش نداشت، رسول الله ج گوسفندی را در گوشه خیمه دید، فرمودند: این گوسفند چرا اینجاست، گفت: به خاطر پیری از رفتن با گوسفندان ناتوان است، فرمودن: آیا شیر دارد؟، گفت: بسیار ناتوان‌تر از آن است که شیر دهد، رسول الله ج با کشیدن دست به پستان آن گوسفند، شیر جاری شد وهمه از آن خوردند. سپس ام معبد این داستان را برای شوهرش ابو معبد نقل می‌کند. که جزییات جالب دیگری دارد که در این خلاصه نمی‌گنجد).

-         دیدار رسول الله ج با طلحه وزبیر که از شام بر می‌گشتند.

(54) هجرت رسول الله ج 5 (اتفاقات سفر هجرت):

24-      از جمله اتفاقاتی که در مسیر هجرت رسول الله ج افتاد، ولی با اسنادی صحیح به ثبوت نرسیده، فرموده‌ی ایشان به سُراقه است که فرمودند: "چه حالی خواهی داشت وقتی که دستبند کسرا را می‌پوشی".

کسری پادشاه ایران است، که رسول الله ج وعده پوشیدن دستبند او را به سراقه داد، و در زمان خلافت عمرس، وقتی غنایم ایران به مدینه آوردند، او سراقه را فراخواند وآن دستبند را به او پوشاند.

(55) رسیدن رسول الله ج به قُباء:

25-      رسول الله ج و همراهانشان در حفظ ورعایت الله، در روز دوشنبه 12 ربیع الأول سال 14 بعثت که سال اول هجرت بود، به منطقه‌ی قبا رسیدند.

26-      وقتی ایشان ج و همراهانشان به قبا رسیدند، انصار به استقبالشان آمده بودند. رسول الله ج 14 شب را در قُبا ماندند، و در این مدت مسجد قُبا را بنا نهادند.

27-      در روز جمعه، رسول الله ج بر سواری خود سوار شدند در حالیکه ابو بکرس پشت سر ایشان نشسته بود و به سوی مدینه حرکت کردند.

(56) اولین نماز جمعه در اسلام:

28-      رسول الله ج به دیار بنی سالم بن عوف رسیدند، در درّه‌ای به نام رانُوناء نماز جمعه را بر پا نمودند، واین اولین جمعه‌ای بود که در اسلام خوانده شد.

(57) ورود رسول الله ج به مدینه:

29-      سپس رسول الله ج سوار بر شترشان شدند، و از دیار بنی سالم بن عوف به سوی مدینه حرکت کردند. افسار شترشان را رها نمودند تا اینکه در فضایی آکنده از خوشحالی و سرور به مدینه وارد شدند.

30-      روزی تاریخی و فراموش نشدنی بود. خانه‌ها و کوچه‌ها با صدای الله اکبر و الحمد لله به لرزه در می‌آمد.

31-      انسس می‌گوید: "هرگز روزی را نورانی‌تر و بهتر از روزی که رسول الله ج و ابو بکر صدیقس به مدینه وارد شدند، ندیدم یعنی ورودشان پس از هجرت-". (روایت احمد در مسندش، وسند آن صحیح است)

(58) استقبال اهل مدینه از رسول الله ج:

32-      براءس نیز می‌گوید: اهل مدینه را به اندازه‌ی هنگام ورود رسول الله ج به مدینه، خوشحال ندیدم، حتی کنیزان می‌گفتند: رسول الله ج آمد.

33-      او همچنین می‌گوید می‌گوید: مردان و زنان بر بالای خانه‌ها رفته بودند، وکودکان وخدمتکاران در کوچه پس کوچه‌ها با صدای بلند می‌گفتند: ای محمد ای رسول الله. (روایت مسلم)

34-      انسس می‌گوید: "روزی که رسول الله ج در آن به مدینه وارد شدند، همه چیز از برکت ایشان نورانی گشت". (روایت احمد در مسندش، وسند آن صحیح است)

35-      انسس همچنین می‌گوید: کنیزان بیرون آمده بودند و دف می‌زدند و اینگونه می‌سرودند: نحن جوار من بنی النجار ... یا حبذا محمد من جار

ما کنیزانی از بنی نجار هستیم ... محمد چه همسایه خوبی است.

36-      امام بیهقی بیت‌های معروف: (طلع البدر علینا  من ثنیات الوداع) را با سندی ضعیف آورده است. وغزالی در احیا علوم دین آن را ذکر کرده، وحافظ عراقی درباره‌ی آن می‌گوید: "اسنادش متصل نیست"، وابن حجر در فتح وابن قیم در زاد المعاد نیز آن را ضعیف دانسته‌اند.

37-      امام قَسْطَلّانی می‌گوید: مدینه با آمدن رسول الله ج درخشید و خوشحالی وسرور به قلب‌ها وارد شد.

(59) اقامت رسول الله ج:

38-      شتر پیامبر ج به امر الله در محل مسجد نبوی زانو زد، و در این مکان مسجد نبوی ساخته شد.

39-      رسول الله ج تا زمان ساخته شدن خانه‌هایشان، نزد ابو ایوب انصاریس ماندند، و بدین ترتیب ابو ایوب با نزول پیامبر ج نزد او، بزرگترین شرف را کسب نمود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد