(109) سَرِیّهها پس از غزوهی خندق:
1- رسول الله ج حملاتی را برای تأدیب قبائلی که در غزوهی خندق شرکت کرده بودند انجام دادند، که در این راستا، چندین سَرِیّه را یکی پس از دیگری به سوی آن قبایل میفرستاد.
2- در ربیع الأول سال 6 هجری رسول الله ج برای غزوهی بنی لِحیان خارج شدند، و به آنان حمله کردند و آنان را متفرق ساختند.
3- در ربیع الأول سال 6 هجری رسول الله ج سریه دیگری را به فرماندهی عُکَاشَة بن مِحْصَنس به سوی بنی اسد فرستادند، که منجر به فرار آنان شد.
4- در ربیع الآخر سال 6 هجری نیز سریهای را به فرماندهی محمد بن مَسْلَمَه به سوی بنی ثَعْلَبَه از غَطَفان فرستادند که وبینشان درگیری صورت گرفت.
5- ایشان در ربیع الأخر سال 6 هجری سریه دیگری را به فرماندهی ابو عبیده بن جَرّاح به سوی ذی القَصّه فرستادند که به آنان حمله کردند و صاحب غنیمت شدند.
6- رسول الله ج زید بن حارثهس را به سوی بنی سُلَیْم فرستادند، و از آنان غنیمت بدست آوردند، و با همراهانش سالم برگشتند. و این قضیه نیز در ربیع الآخر سال 6 هجری اتفاق افتاد.
7- در جمادی الأول سال 6 هجری رسول الله ج سریهای را به فرماندهی زید بن حارثهس فرستادند، که هدف به چنگ آوردن قافلهی قریش بود و به هدف خود رسیدند.
8- صحابه هر آنچه در آن قافله بود را گرفتند و افراد آن را اسیر کردند. در میان اسرا، ابو العاص بن ربیع همسر زینب دختر پیامبر ج حضور داشت، که تا آن زمان هنوز مشرک بود.
9- زینب دختر پیامبر ج به همسرش ابو العاص بن ربیع پناه داد. بدین سبب رسول الله ج همهی اسرا را آزاد کردند و مالِ ابو العاص را به او برگرداندند.
10- ابو العاص بن ربیع به مکه بازگشت، و اموال اهل مکه را که در قافله بود به آنان بازگرداند، سپس مسلمان شد وبه مدینه هجرت نمود.
11- در ذی القعدهی سال 6 هجری رسول الله ج اعلام کردند که به عمره میروند، و به یارانشان خبر دادند خواب دیدهاند که یشان و یارانشان در امنیت کامل و در حالیکه سرهایشان را تراشیدهاند به مکه وارد میشوند.
12- صحابه از این خبر بسیار خوشحال شدند، و برای همراهی ایشان آماده شدند. و رسول الله ج بادیه نشینانی را که مسلمان شده بودند، نیز از صحرا و بادیه فرا خواندند تا با آنان همراه شوند.
13- بادیه نشینان نیامدند، و برای خود عذرهای پوچ تراشیدند، که قرآن کریم در سورهی فتح، آیه 11 به بعد، این قضیه را آشکار میکند، الله عزوجل میفرماید: ﴿سَیَقُولُ لَکَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ شَغَلَتۡنَآ أَمۡوَٰلُنَا وَأَهۡلُونَا فَٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَاۚ یَقُولُونَ بِأَلۡسِنَتِهِم مَّا لَیۡسَ فِی قُلُوبِهِمۡۚ قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ لَکُم مِّنَ ٱللَّهِ شَیًۡٔا إِنۡ أَرَادَ بِکُمۡ ضَرًّا أَوۡ أَرَادَ بِکُمۡ نَفۡعَۢاۚ بَلۡ کَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرَۢا١١ بَلۡ ظَنَنتُمۡ أَن لَّن یَنقَلِبَ ٱلرَّسُولُ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِلَىٰٓ أَهۡلِیهِمۡ أَبَدٗا وَزُیِّنَ ذَٰلِکَ فِی قُلُوبِکُمۡ وَظَنَنتُمۡ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِ وَکُنتُمۡ قَوۡمَۢا بُورٗا١٢﴾ [الفتح: 11-12].
14- رسول الله ج به همراه 1400 نفر از یارانشان از مدینه به سوی مکه حرکت کردند. واز همسرانشان نیز ام سلمه هند بنت أبی أمیهس با ایشان بود.
15- در این سفر، رسول الله ج سلاحی را با خود حمل نکردند، مگر سلاحی که یک مسافر به همراه خود حمل میکند که عبارت بود از شمشیرهایی که در غلاف بودند. و 70 شتر را نیز برای قربانی با خود داشتند.
16- رسول الله ج به میقات ذو الحُلَیْفَة که میقات اهل مدینه است رسیدند. در آنجا احرام بستند و به عمره لبیک گفتند و به طرف مکه حرکت کردند.
میقات به جایی میگویند که شخصی که قصد حج یا عمره دارد از آنجا احرام میپوشند، و حق ندارد بدون احرام از آنجا بگذرد.
17- خبر آمدن رسول الله ج به مکه برای ادای عمره به قریشیان رسید. آنها گفتند: "به خدا قسم بر ما وارد نخواهد شد".
18- آنان برای جلوگیری ااز ورود مسلمانان به مکه گردانی را به فرماندهی خالد بن الولید که هنوز مشرک بود، آماده کردند.
19- در وقت نماز عصر رسول الله ج به منطقهی عُسْفان رسیدند، که ناگهان گردان خالد بن الولید را جلو خود مشاهده کردند.
20- اینجا بود که نماز خوف یا همان نماز هنگام ترس مشروع گردید، و این اولین نماز خوفی بود که خوانده میشد.
21- رسول الله ج از رویارویی با لشکر کفار خودداری کرد و به اصحابش گفت: "چه کسی ما را از راهی غیر از راه آنان میبرد".
22- شخصی از اصحاب گفت: من یا رسول الله، سپس راهی سنگلاخ را درپیش گرفتند تا اینکه توانستند سپاه مشرکین را دور بزنند.
23- مسلمانان به ثَنِیَّه المُرَار رسیدند. در آنجا شتر پیامبر ج زانو زد و حرکت نکرد، هر چه صحابه تلاش کردند فایدهای نداشت.
24- سپس رسول الله ج شترشان را راندند، و شتر به سرعت بلند شد، و حرکت کرد تا اینکه به دورترین نقطه حُدَیْبِیَه رسید. وقتی در حُدَیْبِیَه آرام گرفتند بُدَیْل بن وَرْقاء به همراه چند نفر نزد ایشان آمد.
25- بُدَیْل به رسول الله ج گفت: همانا قریش برای جنگ با تو برای جلوگیری از ورودت به مکه خارج شده است. رسول الله ج فرمودند: "ما برای جنگ نیامدهایم، بلکه برای ادای عمره آمدهایم". (روایت بخاری)
26- قریش عدهای از فرستادههایش را نزد پیامبر ج فرستاد. هدف آنها از این کار اطمینا از علت آمدن پیامبر به مکه بود، که آیا برای جنگ آمده یا برای ادای عمره.
27- افرادی که قریش آنان را فرستاده بود عبارت بودند از: ١- مِکْرَزُ بن حَفْص ٢- حِلْسُ بن عَلْقَمة، 3- عُرْوَة بن مَسعود الثَّقَفی.
28- فرستادههای قریش برگشتند وخبر آوردند که مسلمانان برای ادای عمره آمدهاند نه برای جنگ. چون احرام پوشیدهاند، وشترانی را برای قربانی آوردهاند.
29- وقتی رسول الله ج این جریان را دیدند عثمان بن عفانس را نزد ابو سفیان رئیس مکه فرستادند که به آنها بگوید برای جنگ نیامدهاند، بلکه قصد ادای عمره دارند.
(115) غزوهی حُدَیْبِیَه 6 (بیعت رضوان):
30- ابو سفیان به عثمانس خوش آمد گفت و از او استقبال کرد، وبه او گفت: نزد ما بمان تا اینکه تصمیم بگیریم. اما به رسول الله ج خبر رسید که عثمان به قتل رسیده است.
31- با شنیدن این خبر رسول الله ج به یارانشان دستور دادند بیعت کنند. این بیعت زیر درختی صورت گرفت وبه بیعت رضوان معروف شد.
32- این بیعت، رضوان نام گرفت چون الله سبحانه وتعالی فرمود: ﴿۞لَّقَدۡ رَضِیَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذۡ یُبَایِعُونَکَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ﴾ [الفتح: 18] «به تحقیق که الله راضی گشته است از مؤمنانی که زیر درخت با تو بیعت میکردند».
(116) غزوهی حُدَیْبِیَه 7 (بیعت رضوان):
33- تعداد افرادی که در بیعت رضوان حضور داشتند طبق راجحترین روایت، 1400 نفر از بهترین اصحاب رسول الله ج از مهاجرین و انصار بودند.
34- بعضی از آنها با رسول الله ج بر مرگ بیعت کردند، و بعضیها بر فرار نکردن از معرکهی جنگ. و این بزرگترین بیعتی بود که در اسلام اتفاق افتاد.
35- در فضیلت بیعت رضوان همین کافی است که الله عزوجل به نص قرآن از اصحاب این بیعت اعلام رضایت کرده است.
(117) غزوهی حُدَیْبِیَه 8 (فضیلت بیعت رضوان):
36- در فضیلت کسانی که در این بیعت شرکت کردهاند احادیثی آمده است، از جمله:
- رسول الله ج فرمودند: "هر کس زیر درخت (حُدَیْبِیَه) بیعت کرد به بهشت وارد خواهد شد". روایت ترمذی
- همچنین رسول الله ج فرمودند: "هیچکدام از کسانی که زیر درخت بیعت کردند به آتش وارد نخواهند شد". (روایت احمد در مسند، با سندی صحیح)
- رسول الله ج فرمود: "اگر خدا بخواهد هیچ کدام از کسانی که زیر درخت بیعت کردند به دوزخ وارد نخواهند شد". (روایت مسلم)
- مردی به رسول الله ج گفت: ای رسول الله حاطِب به آتش وارد خواهد شد. فرمودند: "اشتباه کردی، به آن وارد نخواهد شد زیرا او در بدر و در حُدَیْبِیَه حضور داشت". (روایت مسلم)
- جابر بن عبد اللهب میگوید: رسول الله ج به ما فرمودند: "شما بهترین مردم زمین هستید". (متفق علیه)
(118) غزوهی حُدَیْبِیَه 9 (بیعت عثمان):
37- سپس رسول الله ج به جای عثمانس با خودشان بیعت کردند، و دست راستشان را بر دست چپشان گذاشتند و فرمودند: "این برای عثمان". (روایت بخاری)
38- و بدین ترتیب عثمانس به شرف این بیعت بزرگ رسید. انسس میگوید: دست رسول الله ج برای عثمان بهتر از دستان ما برای خودمان بود. (روایت ترمذی با سندی حسن)
(119) غزوهی حُدَیْبِیَه 10 (صلح حدیبیه):
39- وقتی قریشیان خبر بیعت اصحاب رسول الله ج را شنیدند، ترسیدند و به صلح روی آوردند. بدین سبب سُهَیل بن عمرو را فرستادند که با رسول الله ج مذاکره کند.
40- پس از مذاکره، توافق بر این مسائل صورت گرفت:
- مسلمانان امسال بر گردند وبه مکه وارد نشوند، و به جای آن سال آینده بیایند، و 3 روز را در مکه بمانند.
- هر قبیلهای مختار است که با محمد ج شود یا با قریش.
- هر کسی به عنوان مسلمان نزد محمد ج آمد به قریش بازگردانده شود، و هر کس که مرتد شد و نزد قریش آمد به محمد ج بازگردانده نمیشود. این بند سختترین بند بر مسلمانان بود.
- تا 10 سال بین دو طرف –مسلمانان و قریش- جنگی نخواهد بود. در این 10 سال مردم در امنیت باشند و هیچ کسی به دیگری تعرض نکند.
(120) غزوهی حُدَیْبِیَه 11 (پس از صلح حدیبیه):
41- بعد از اتمام مذاکره ورسیدن به توافق، رسول الله ج به یارانشان دستور دادند که با قربانی کردن شترها و تراشیدن موهایشان از احرام در آیند.
42- صحابه از شدت خشم به خاطر عدم ورود به مکه برای ادای عمره، دستور پیامبر را برای خارج شدن از احرام را نادیده گرفته، و هیچکدام از احرام بیرون نیامد.
43- سپس رسول الله ج نزد ام المؤمنین ام سلمهل رفتند وجریان صحابه را و اینکه چگونه آنان به دستور ایشان عمل نکردند را برای او بازگو کردند.
44- ام المؤمنین ام سلمهل گفت: ای رسول الله، نزد ایشان برو و کسی که سرتان را میتراشد را صدا بزنید تا سرتان را بتراشد. رسول الله ج نیز این کار را کرد.
(121) غزوهی حُدَیْبِیَه 12 (عمره حدیبیه):
45- سر مبارکشان را خِراش بن أُمَیِّهس تراشید. وقتی صحابه این را دیدند فهمیدند که کار تمام شده است. پس همهی آنان رضی الله عنهم سر خود را تراشیده و از احرام به در آمدند.
46- سپس رسول الله ج شترشان را سر بریدند، و صحابه نیز همین کار را کردند، و این همان عمرهی حُدَیْبِیَه مشهور است، که در آن پیمان صلح با قریش امضا شد.
(122) غزوهی حُدَیْبِیَه 13 (نزول سورهی فتح):
47- آنگاه رسول الله ج و همراهانش که 1400 نفر جنگجو بودند به مدینه بازگشتند. و در راه بازگشت به مدینه سورهی فتح بر ایشان نازل شد.
48- با نزول این سوره، رسول الله ج بسیار خوشحال شدند وفرمودند: "آیهای بر من نازل شده که نزد من از همهی دنیا محبوبتر است". (روایت مسلم)
49- الله عزوجل میفرماید: ﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَکَ فَتۡحٗا مُّبِینٗا١ لِّیَغۡفِرَ لَکَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکَ وَیَهۡدِیَکَ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِیمٗا٢﴾ [الفتح: 1-2] «همانا ما برای تو فتحی آشکار را دادیم، تا الله گناهان گذشته و آینده تو را بیامرزد، و نعمتش را بر تو تمام کند، و تو را به راه راست هدایت کند».
50- امام طَحَاوی میگوید: اهل علم اجماع کردهاند که فتح ذکر شده در آیهی ﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَکَ فَتۡحٗا مُّبِینٗا﴾، صلح حُدَیْبِیَه است.
(123) غزوهی حُدَیْبِیَه 14 (تأثیر صلح حدیبیه):
51- چرا صلح حُدَیْبِیَه بزرگترین پیروزی برای اسلام است؟ از بعثت رسول الله ج تا صلح حُدَیْبِیَه در سال 6 هجری که 19 سال است، تعداد لشکر ایشان 1400 نفر بود.
52- اما از صلح حُدَیْبِیَه در سال 6 هجری تا فتح مکه در سال 8 هجری که دو سال بیش نیست تعداد لشکر پیامبر ج در فتح مکه به 10 هزار نفر رسید.
53- یعنی ثمرهی 19 سال تلاش، 1400 جنگجو، و ثمرهی دو سال تلاش پس از جنگ حُدَیْبِیَه 10 هزار جنگجو بود. چه تغییری رخ داد؟
54- آنچه تغییر کرد این بود که صلح حُدَیْبِیَه تخریب چهرهی اسلام را متوقف نمود، بنابراین دعوتگران در هر جایی و بدون هیچ فشاری از طرف قریش به سوی دین دعوت میدادند.
55- تخریب چهرهی اسلام و فشاری که قریش قبل از صلح حُدَیْبِیَه میآورد، سبب میشد مردم از دخول به اسلام ترس داشته باشند.
56- اما بعد از صلح حُدَیْبِیَه، دعوتگران آزادانه و با امنیت برای مردم از عظمت این دین و آسانی و رحمتش میگفتند. بدین سبب مردم گروه گروه به دین الله وارد میشدند.
57- صلح حُدَیْبِیَه قریش را کنار زد، و بعد از آن رسول الله ج از دشمن سرسخت خود یعنی یهود خیبر فارغ گشت، که سبب اصلی جمع احزاب در روز خندق بودند. اگر صلح حُدَیْبِیَه نبود قریش با مال واسلحه، یهود خیبر را کمک میکرد.