اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

4- کتاب وضوء

4- کتاب وضوء

1- باب: لاَ تُقْبَلُ صَلاَةٌ بِغَیْرِ طُهُورٍ

باب [1]: هیچ نمازی بدون وضوء قبول نمی‌شود

110- عَنْ أَبی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ تُقْبَلُ صَلاَةُ مَنْ أَحْدَثَ حَتَّى یَتَوَضَّأَ» قَالَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ: مَا الحَدَثُ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ؟، قَالَ: فُسَاءٌ أَوْ ضُرَاطٌ [رواه البخاری: 135].

110- از ابوهریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «نماز کسی که بی‌وضوء شود، تا مجددا وضوء نسازد، قبول نمی‌شود».

شخصی از مردم حضرموت گفت: یا ابا هریره! بی‌وضوئی چه‌گونه است؟

ابوهریرهس [در جوابش] گفت: چوسیدن یا گوزیدن([1]).

2- باب: فَضْلِ الوُضُوءِ

باب [2]: فضیلت وضوء

111- وعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ «إِنَّ أُمَّتِی یُدْعَوْنَ یَوْمَ القِیَامَةِ غُرًّا مُحَجَّلِینَ مِنْ آثَارِ الوُضُوءِ، فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یُطِیلَ غُرَّتَهُ فَلْیَفْعَلْ» [رواه البخاری: 136].

111- از ابوهریرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «امت من در روز قیامت در حالی که از اثر وضوء، نور از دست و پای آن‌ها می‌درخشد، ندا می‌شوند، و کسی که می‌خواهد این نورانیت و درخشش خود را زیاد کند، بکند»([2]).

3- باب: لاَ یَتَوَضَّأُ مِنَ الشَّکِّ حَتَّى یَسْتَیْقِنَ

باب [3]: از مشکوک شدن، وضوء لازم نمی‌گردد مگر آنکه متیقن شود

112- عَنْ عبْدِ اللهِ بن یزیْدٍ الأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّهُ شَکَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الرَّجُلُ الَّذِی یُخَیَّلُ إِلَیْهِ أَنَّهُ یَجِدُ الشَّیْءَ فِی الصَّلاَةِ؟ فَقَالَ: «لاَ یَنْفَتِلْ - أَوْ لاَ یَنْصَرِفْ - حَتَّى یَسْمَعَ صَوْتًا أَوْ یَجِدَ رِیحًا» [رواه البخاری: 137].

112- از عبدالله بن یزید انصاریس([3]) روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج پرسیدم: اگر کسی در وقت نماز خواندن به شک می‌افتد که از وی چیزی خارج شده است یا نه، چه باید بکند؟

فرمودند: «تا وقتی که صوتی را نشیده باشد، و یا احساس بویی را نکرده است، از نماز خارج نشود»([4]).

4- باب: التَّخْفِیفِ فِی الوُضُوءِ

باب [4]: تخفیف در وضوء

113- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: «أَنَّ النَّبِیَّ صلّى الله علیه وسلم نَامَ حَتَّى نَفَخَ، ثُمَّ صَلَّى وَلَمْ یَتَوَضَّا وَرُبَّمَا قَالَ: اضْطَجَعَ حَتَّى نَفَخَ، ثُمَّ قَامَ فَصَلَّى» [رواه البخاری: 138].

113- از ابن عباسب روایت است که پیامبر خدا ج خواب شدند تا جایی که نفیرشان بلند گردید، بعد از آن بدون آنکه وضوء بسازند، نماز خواندند، - و یا چنین گفت که – به پهلو خوابیدند تا اینکه نفیرشان بلند شد، بعد از آن برخاسته و نماز خواندند([5]).

5- باب: إِسْبَاغِ الوُضُوءِ

باب [5]: کامل نمودن وضوء

114- عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: دَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ عَرَفَةَ حَتَّى إِذَا کَانَ بِالشِّعْبِ نَزَلَ بِالشِّعْبِ فَبَالَ، ثُمَّ تَوَضَّأَ وَلَمْ یُسْبِغِ الوُضُوءَ فَقُلْتُ الصَّلاَةَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ: «الصَّلاَةُ أَمَامَکَ» فَرَکِبَ، فَلَمَّا جَاءَ المُزْدَلِفَةَ نَزَلَ فَتَوَضَّأَ، فَأَسْبَغَ الوُضُوءَ، ثُمَّ أُقِیمَتِ الصَّلاَةُ، فَصَلَّى المَغْرِبَ ثُمَّ أَنَاخَ کُلُّ إِنْسَانٍ بَعِیرَهُ فِی مَنْزِلِهِ، ثُمَّ أُقِیمَتِ العِشَاءُ فَصَلَّى، وَلَمْ یُصَلِّ بَیْنَهُمَا [رواه البخاری: 139].

114- از اسامه بن زیدب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج هنگام بازگشتن از (عرفه) به درۀ کوهی رسیدند، در آن دره بول نمودند، و بعد از آن وضوء ساختند، ولی وضوء را کامل نکردند [یعنی: اعضای وضوء را فقط یکبار یکبار شستند].

گفتم: یا رسول الله! ارادۀ نماز خواندن دارید؟

فرمودند: «نماز پیش روی تو است»، و سوار شدند و به (مزدلفه) آمدند، در مزدلفه وضوی کاملی ساختند، بعد از آن اقامت گفته شد، نماز شام را خواندند، بعد از آن هرکس شترش را در جایش خوابانید، بعد از آن اقامت نماز خفتن گفته شد، آن نماز را هم اداء کردند، و بین این دو نماز، کدام نماز دیگری نخواندند([6]).

6- باب: غَسْلِ الوَجْهِ بِالیَدَیْنِ مِنْ غَرْفَةٍ وَاحِدَةٍ

باب [6]: شستن رو به هردو دست، از برداشتن آب به یک دست

115- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا أَنَّهُ «تَوَضَّأَ فَغَسَلَ وَجْهَهُ، أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ، فَمَضْمَضَ بِهَا وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ، فَجَعَلَ بِهَا هَکَذَا، أَضَافَهَا إِلَى یَدِهِ الأُخْرَى، فَغَسَلَ بِهِمَا وَجْهَهُ، ثُمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ، فَغَسَلَ بِهَا یَدَهُ الیُمْنَى، ثُمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ، فَغَسَلَ بِهَا یَدَهُ الیُسْرَى، ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثُمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ، فَرَشَّ عَلَى رِجْلِهِ الیُمْنَى حَتَّى غَسَلَهَا، ثُمَّ أَخَذَ غَرْفَةً أُخْرَى، فَغَسَلَ بِهَا رِجْلَهُ، الیُسْرَى» ثُمَّ قَالَ: هَکَذَا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَتَوَضَّأُ [رواه البخاری: 140].

115- روایت است که ابن عباسب وضوء ساخت: [و وضویش چنین بود که]: روی خود را شست، کف آبی گرفت و با آن مضمضه و استنشاق نمود، کف آب دیگری گرفت، و این دست خود را با دست دیگر خود یکجا نمود، و با دو دست روی خود را شست، باز کف آب دیگری گرفت، و با آن، دست راست خود را شست، و با کف آب دیگری دست چپ خود را شست، بعد از آن سرش را مسح نمود، بعد از آن کف آب دیگری گرفت، و روی پای راست خود پاشید، تا آنکه آن را شست، بعد از آن کف آب دیگری گرفت، و با آن پای چپ خود را شست، و گفت: پیامبر خدا ج را دیدم که چنین وضوء می‌ساختند([7]).

7- باب: مَا یَقُولُ عِندَ الخَلَاءِ

باب [7]: آنچه که در وقت دخول بیت الخلاء می‌گوید؟

116- عَنْ اَنَسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا دَخَلَ الخَلاَءَ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الخُبُثِ وَالخَبَائِثِ» [رواه البخاری: 142].

116- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج هنگام داخل شدن به بیت الخلاء چنین می‌گفتند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الخُبُثِ وَالخَبَائِثِ»، یعنی: خدایا! از ذکور و اناث شیاطین به تو پناه می‌جویم([8]).

8- باب: وَضْعِ المَاءِ عِنْدَ الخَلاَءِ

باب [8]: گذاشتن آب در بیت الخلاء

117- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ الخَلاَءَ، فَوَضَعْتُ لَهُ وَضُوءًا فقَالَ: «مَنْ وَضَعَ هَذَا فَأُخْبِرَ فَقَالَ اللَّهُمَّ فَقِّهْهُ فِی الدِّینِ» [رواه البخاری: 143].

117- از ابن عباسب روایت است که پیامبر خدا ج به بیت الخلاء رفتند، و من آبی را جهت وضوی‌شان گذاشتم.

گفتند: «این [آب] را چه کسی گذاشته است»؟ برای‌شان خبر دادند که: ابن عباس].

دعا کردند که: «خدایا! او را در علم دین عالم بگردان»([9]).

9- باب: لاَ تُسْتَقْبَلُ القِبْلَةُ بِبَوْلٍ وَلَا غَائطٍ

باب [9]: در وقت بول و غائط نباید روی خود را به طرف قبله نمود

118- عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِذَا أَتَى أَحَدُکُمُ الغَائِطَ، فَلاَ یَسْتَقْبِلِ القِبْلَةَ وَلاَ یُوَلِّهَا ظَهْرَهُ، شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا» [رواه البخاری: 144].

118- از ابو ایوب انصاریس([10]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «اگر کسی که از شما به قضای حاجت آمد، روی و یا پشتش را به طرف قبله نکند، [بلکه در این حالت] روی خود را به طرف شرق و یا غرب نمائید»([11]).

10- باب: مَنْ تَبَرَّزَ عَلَى لَبِنَتَیْنِ

باب [10]: کسی که در بالای دو خشت قضای حاجت نمود

119- عَنْ عَبْدِ اللهُ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: إِنَّ نَاسًا یَقُولُونَ إِذَا قَعَدْتَ عَلَى حَاجَتِکَ فَلاَ تَسْتَقْبِلِ القِبْلَةَ وَلاَ بَیْتَ المَقْدِسِ، لَقَدْ ارْتَقَیْتُ یَوْمًا عَلَى ظَهْرِ بَیْتٍ لَنَا، فَرَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «عَلَى لَبِنَتَیْنِ، مُسْتَقْبِلًا بَیْتَ المَقْدِسِ لِحَاجَتِهِ». [رواه البخاری: 145].

119- از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت: مردمانی می‌گویند: وقتی که به قضای حاجت نشستی، روی خود را به طرف قبله و یا بیت المقدس مکن، من روزی روی بام خانه‌ام بالا شدم، و پیامبر خدا ج را دیدم که بر روی دو خشت، در حالی که روی‌شان به طرف بیت المقدس بود، قضای حاجت می‌کردند([12]).

11- باب: خُرُوجِ النِّسَاءِ إِلَى البَرَازِ

باب [11]: بیرون شدن زن‌ها به قضای حاجت

120- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا: أَنَّ أَزْوَاجَ النَّبِیّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کُنَّ یَخْرُجْنَ بِاللَّیْلِ إِذَا تَبَرَّزْنَ إِلَى المَنَاصِعِ وَهُوَ صَعِیدٌ أَفْیَحُ «فَکَانَ عُمَرُ یَقُولُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: احْجُبْ نِسَاءَکَ، فَلَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَفْعَلُ»، فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ، زَوْجُ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، لَیْلَةً مِنَ اللَّیَالِی عِشَاءً، وَکَانَتِ امْرَأَةً طَوِیلَةً، فَنَادَاهَا عُمَرُ: أَلاَ قَدْ عَرَفْنَاکِ یَا سَوْدَةُ، حِرْصًا عَلَى أَنْ یَنْزِلَ الحِجَابُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عزَّوجلَّ الحِجَابِ [رواه البخاری: 146].

120- از عائشهل روایت است که: همسران پیامبر خدا ج شب‌ها برای قضای حاجت، به طرف مناصع که میدان فراخی بود، بیرون می‌شدند، و عمر برای پیامبر خداج می‌گفت: زن‌های خود را امر کن که حجاب نمایند، ولی پیامبر خدا ج این کار را نمی‌کردند.

شبی در وقت نماز خفتن (سوده بنت زمعه)([13]) یکی از همسران پیامبر خدا ج که زن بلند قامتی بود، [جهت قضای حاجت] بیرون شده بود.

عمرس او را صدا زد [و گفت]: ای سوده! بدان که تو را شناختم، و مقصد عمر از این سخن این بود که حکم حجاب نازل گردد، و همان بود که خداوند [أ] حکم حجاب را نازل فرمود([14]).

12- باب: الِاسْتِنْجَاءِ بِالْمَاءِ

باب [12]: استنجاء زدن به آب

121- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِذَا خَرَجَ لِحَاجَتِهِ، أَجِیءُ أَنَا وَغُلاَمٌ، مَعَنَا إِدَاوَةٌ مِنْ مَاءٍ» [رواه البخاری: 150].

121- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج وقتی که به قضای حاجت بیرون می‌شدند، من و یک بچۀ [دیگری که از انصار بود] می‌آمدیم، و با ما ظرف آبی بود([15]).

13- باب: حَمْلِ العَنَزَةِ مَعَ المَاءِ فِی الِاسْتِنْجَاءِ

باب [13]: برداشتن نیزه و آب در وقت استنجا زدن

122- وَفِی روایة: «مِنْ مَاءٍ وَعَنَزَةً، یَسْتَنْجِی بِالْمَاءِ» [رواه البخاری: 152].

122- و در روایت دیگری از انسس آمده است که [گفت]: با ما ظرفی از آب، و عصای نیزه داری بود، و [پیامبر خدا ج] با آب، استنجاء می‌زدند([16]).

14- باب: النَّهْیِ عَنْ الِاسْتِنْجَاءِ بِالیَمِینِ

باب [14]: با دست راست نباید استنجاء زد

123- عَنْ أَبِی قَتَادَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا شَرِبَ أَحَدُکُمْ فَلاَ یَتَنَفَّسْ فِی الإِنَاءِ، وَإِذَا أَتَى الخَلاَءَ فَلاَ یَمَسَّ ذَکَرَهُ بِیَمِینِهِ، وَلاَ یَتَمَسَّحْ بِیَمِینِهِ» [رواه البخاری: 153].

123- از ابوقتادهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «وقتی که کسی از شما آب آشامید، در ظرف [آب]، نفس نکشد، و وقتی که به بیت الخلاء آمد، ذَکَر خود را با دست راست لمس ننماید، و با دست راست خود استنجاء نزند»([17]).

15- باب: الِاسْتِنْجَاءِ بِالحِجَارَةِ

باب [15]: استنجاء زدن با سنگ

124- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: اتَّبَعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَخَرَجَ لِحَاجَتِهِ، فَکَانَ لاَ یَلْتَفِتُ، فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَقَالَ: «ابْغِنِی أَحْجَارًا أَسْتَنْفِضْ بِهَا - أَوْ نَحْوَهُ - وَلاَ تَأْتِنِی بِعَظْمٍ، وَلاَ رَوْثٍ، فَأَتَیْتُهُ بِأَحْجَارٍ بِطَرَفِ ثِیَابِی، فَوَضَعْتُهَا إِلَى جَنْبِهِ، وَأَعْرَضْتُ عَنْهُ، فَلَمَّا قَضَى أَتْبَعَهُ بِهِنَّ» [رواه البخاری: 155].

124- از ابوهریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را که به قضای حاجت بیرون شده بودند، تعقیب نمودم، و ایشان ملتفت نبودند، تا اینکه به ایشان نزدیک شدم.

فرمودند: «برایم سنگ‌هایی را پیدا کن که با آن‌ها استنجاء بزنم، و استخوان و سرگین را نیاوری».

سنگ‌های را به گوشۀ جامۀ خود آوردم و در کنارشان گذاشتم و خودم برگشتم، و چون قضای حاجت کردند، خود را به آن سنگ‌ها، پاک کردند([18]).

16- باب: لا یستنجی بِرَوْثٍ

باب [16]: با سرگین استنجاء نزند

125- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «أَتَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الغَائِطَ فَأَمَرَنِی أَنْ آتِیَهُ بِثَلاَثَةِ أَحْجَارٍ، فَوَجَدْتُ حَجَرَیْنِ، وَالتَمَسْتُ الثَّالِثَ فَلَمْ أَجِدْهُ، فَأَخَذْتُ رَوْثَةً فَأَتَیْتُهُ بِهَا، فَأَخَذَ الحَجَرَیْنِ وَأَلْقَى الرَّوْثَةَ» وَقَالَ: «هَذَا رِکْسٌ» [رواه البخاری: 156].

125- از عبدالله بن مسعودس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج به قضای حاجت آمدند، و به من امر کردند که سه عدد سنگ برای‌شان حاضر سازم، دو عدد سنگ یافتم، و سنگ سومی را پالیدم ولی آن را پیدا کرده نتوانستم، [در عوض] سرگینی را گرفته و آوردم.

[پیامبر خدا ج] آن دو سنگ را گرفتند و سرگین را دور انداخته و فرمودند: «این نجس است»([19]).

17- باب: الوُضُوءِ مَرَّةً مَرَّةً

باب [17]: یکبار یکبار شستن اعضاء در وضوء

126- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: «تَوَضَّأَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرَّةً مَرَّةً» [رواه البخاری: 157].

126- از ابن عباسب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج یکبار یکبار وضوء ساختند، [یعنی: اعضای وضوء را یکبار یکبار شستند].

18- باب: الوُضُوءُ مَرَّتَیْنِ مَرَّتَیْنِ

باب [18]: دوبار دوبار شستن اعضاء در وضوء

127- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدٍ الأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «تَوَضَّأَ مَرَّتَیْنِ مَرَّتَیْنِ» [رواه البخاری: 158].

127- ازعبدالله بن زید انصاریس([20]) [روایت است] که: پیامبر خدا ج دوبار دوبار وضوء ساختند، [یعنی: عضای وضوء را دوبار دوبار شستند].

19- باب: الْوُضُوءِ ثَلَاثاً ثَلَاثاً

باب [19]: سه بار سه بار شستن اعضاء در وضوء

128- عَنْ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ أَنَّهُ: دَعَا بِإِنَاءٍ، فَأَفْرَغَ عَلَى یَدَیْهِ ثَلاَثَ مِرَارٍ، فَغَسَلَهُمَا، ثُمَّ أَدْخَلَ یَمِینَهُ فِی الإِنَاءِ، فَمَضْمَضَ، وَاسْتَنْشَقَ واستَنْثَر، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثًا مراتٍ، وَیَدَیْهِ إِلَى المِرْفَقَیْنِ ثَلاَثَا ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَیْهِ ثَلاَثَ مِرَارٍتٍ إِلَى الکَعْبَیْنِ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «مَنْ تَوَضَّأَ نَحْوَ وُضُوئِی هَذَا، ثُمَّ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ لاَ یُحَدِّثُ فِیهِمَا نَفْسَهُ، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» [رواه البخاری: 159].

128- از عثمان بن عفانس([21]) روایت است که ظرف آبی را طلبید، و سه بار بر بالای دست‌های خود ریخت و آن‌ها را شست، بعد از آن دست راست خود را در ظرف داخل کرد، و مضمضه و استنشاق نمود، و آب را به شدت از بینی خود خارج ساخت، بعد از آن روی خود را سه بار، و دست‌های خود را تا به آرنج‌ها سه بار شست، بعد از آن سرش را مسح کرد، و پاهایش را تا بجلک، سه بار شست بعد از آن گفت:

پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که مانند همین وضوی من، وضوء بسازد، و دو رکعت نماز که در آن با خود سخن نگوید، اداء نماید، گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود»([22]).

129- وَفی روایة: أَنَّ عُثْمَانُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: أَلاَ أُحَدِّثُکُمْ حَدِیثًا لَوْلاَ آیَةٌ فی کتاب اللهِ مَا حَدَّثْتُکُمُوهُ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لاَ یَتَوَضَّأُ رَجُلٌ فَیُحْسِنُ وُضُوءَهُ، وَیُصَلِّی الصَّلاَةَ، إِلَّا غُفِرَ لَهُ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الصَّلاَةِ حَتَّى یُصَلِّیَهَا» قَالَ عُرْوَةُ: «وَالآیَةَ ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ البَیِّنَاتِ» [رواه البخاری: 160].

129- در روایت دیگری از عثمانس روایت است که گفت: آیا می‌خواهید حدیثی را از پیامبر خدا ج برای شما بگویم؟ و اگر ترس یکی از آیات قرآن نمی‌بود، آن حدیث را بیان نمی‌کردم.

از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «کسی نیست که وضوء بسازد و آن وضوء را به طور شایسته انجام داده و نماز [فرض] را اداء نماید، مگر آنکه گناهان بین این نماز، و نمازی که بعد از آن می‌آید، تا وقتی که آن نماز را می‌خواند، برایش بخشیده می‌شود».

(عروه) گفت: آن آیت این قول خداوند متعال است که می‌فرماید: (کسانی که دلایل و هدایتی را که نازل کردیم، و در کتاب بر مردم عرضه داشتیم، کتمان کنند، مورد لعنت خدا، و لعنت هر لعنت کنندۀ واقع می‌شوند...)([23]).

20- باب: الِاسْتِنْثَارِ فِی الوُضُوءِ

باب [20]: استنثار در وضوء

130- عَنْ أَبی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ تَوَضَّأَ فَلْیَسْتَنْثِرْ، وَمَنِ اسْتَجْمَرَ فَلْیُوتِرْ» [رواه البخاری: 161].

130- از ابوهریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که وضوء می‌سازد، بینی‌اش را بیفشاند، و کسی که خود را پاک می‌کند، به عدد طاق [یکبار، سه بار، پنج بار...] پاک نماید»([24]).

21- باب: الِاسْتِجْمَارِ وِتْرًا

باب [21]: استجمار به عدد طاق

131- وَعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ فَلْیَجْعَلْ فِی أَنْفِهِ ماءً، ثُمَّ لِیَنْثُرْ، وَمَنِ اسْتَجْمَرَ فَلْیُوتِرْ، وَإِذَا اسْتَیْقَظَ أَحَدُکُمْ مِنْ نَوْمِهِ فَلْیَغْسِلْ یَدَهُ قَبْلَ أَنْ یُدْخِلَهَا فِی وَضُوئِهِ، فَإِنَّ أَحَدَکُمْ لاَ یَدْرِی أَیْنَ بَاتَتْ یَدُهُ» [رواه البخاری: 162].

131- و از ابوهریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که وضوء می‌سازد، بینی‌اش را بیفشاند، و کسی که با سنگ و کلوخ [و امثال این‌ها] خود را پاک می‌کند، به عدد طاق پاک کند، و کسی که از خواب بیدار می‌شود، دست خود را پیش از آنکه در آب وضوء داخل می‌کند، بشوید، زیرا نمی‌داند که شب دستش در کجا گذاشته شده است»([25]).

22- باب: غَسْلِ الرِّجْلَیْنِ فِی النَّعْلَیْنِ وَلاَ یَمْسَحُ عَلَى النَّعْلَیْنِ

باب [22]: شستن پا در نعلین و مسح نکردن بر نعلین

132- عَنِ عَبْدِ اللهِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا وقَد قیل له -: رَأَیْتُکَ لاَ تَمَسُّ مِنَ الأَرْکَانِ إِلَّا الیَمَانِیَّیْنِ، وَرَأَیْتُکَ تَلْبَسُ النِّعَالَ السِّبْتِیَّةَ، وَرَأَیْتُکَ تَصْبُغُ بِالصُّفْرَةِ، وَرَأَیْتُکَ إِذَا کُنْتَ بِمَکَّةَ أَهَلَّ النَّاسُ إِذَا رَأَوُا الْهِلاَلَ وَلَمْ تُهِلَّ أَنْتَ حَتَّى کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ. قَالَ أَمَّا الأَرْکَانُ: فَإِنِّی لَمْ «أَرَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَمَسُّ إِلَّا الیَمَانِیَّیْنِ»، وَأَمَّا النِّعَالُ السِّبْتِیَّةُ: فَإِنِّی «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَلْبَسُ النَّعْلَ الَّتِی لَیْسَ فِیهَا شَعَرٌ وَیَتَوَضَّأُ فِیهَا»، فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَهَا، وَأَمَّا الصُّفْرَةُ: فَإِنِّی «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصْبُغُ بِهَا، فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَصْبُغَ بِهَا»، وَأَمَّا الإِهْلاَلُ: فَإِنِّی «لَمْ أَرَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُهِلُّ حَتَّى تَنْبَعِثَ بِهِ رَاحِلَتُهُ» [رواه البخاری: 166].

132- از عبدالله بن عمرب روایت است که شخصی برایش گفت: می‌بینم که به غیر از دو رکن یمانی دیگر ارکان [کعبۀ مشرفه] را استلام نمی‌کنی، و می‌بینم که کفش‌های چرمی مدبوغ می‌پوشی، و لباس‌های خود را به زعفران رنگ می‌دهی، و وقتی که در مکه هستی، مردم را اول ماه [ذوالحجه] احرام می‌بندند، و تو در روز (ترویه) [یعنی: روز هشتم ذوالحجه] احرام می‌بندی.

ابن عمرب در جوابش گفت: در موضوع استلام ارکان: ندیدم که پیامبر خدا ج جز همین دو رکن، رکن دیگری را استلام نموده باشند.

و راجع به کفش‌های چرمی مدبوغ: خودم پیامبر خدا ج را دیدم که کفش‌های را می‌پوشیدند که در آن مو نبود، و با آن‌ها وضوء می‌ساختند، و [از این جهت] دوست دارم که چنین کفش‌های بپوشم.

و راجع به رنگ کردن لباس‌ها: من خودم پیامبر خدا ج را دیدم که [لباس‌های خود را گاهی] به زعفران رنگ می‌دادند، [از این جهت] دوست دارم که لباس‌های خود به زعفران رنگ بدهم.

و در موضوع احرام: من پیامبر خدا ج را ندیدم که پیش از آنکه راحلۀ ایشان به طرف حج حرکت می‌کرد، احرام بسته باشند([26]).

23- باب: التَّیَمُّنِ فِی الوُضُوءِ وَالغَسْلِ

باب [23]: در وضوء و غسل باید از طرف راست شروع نمود

133- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «یُعْجِبُهُ التَّیَمُّنُ، فِی تَنَعُّلِهِ، وَتَرَجُّلِهِ، وَطُهُورِهِ، وَفِی شَأْنِهِ کُلِّهِ» [رواه البخاری: 168].

133- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج دوست داشتند که در همه چیز از طرف راست شروع نمایند، در پوشیدن کفش، در شانه زدن سر، در وضوء ساختن، و در تمام امور زندگی خود([27]).

24- باب: التِمَاسِ الوَضُوءِ إِذَا حَانَتِ الصَّلاَةُ

باب [24]: هنگام فرا رسیدن وقت نماز باید آبی را برای وضوء جستجو نمود

134- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَحَانَتْ صَلاَةُ العَصْرِ، فَالْتَمَسَ النَّاسُ الوَضُوءَ فَلَمْ یَجِدُوهُ، فَأُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِوَضُوءٍ، فَوَضَعَ فِی ذَلِکَ الإِنَاءِ یَدَهُ، وَأَمَرَ النَّاسَ أَنْ یَتَوَضَّئُوا مِنْهُ قَالَ: «فَرَأَیْتُ المَاءَ یَنْبُعُ مِنْ تَحْتِ أَصَابِعِهِ حَتَّى تَوَضَّئُوا مِنْ عِنْدِ آخِرِهِمْ» [رواه البخاری: 169].

134- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را هنگام نزدیک شدن وقت نماز عصر دیدم، مردم در این وقت، به جستجوی آب وضوء برآمدند، ولی آبی را پیدا کرده نتوانستند، و برای پیامبر خدا ج آبی را غرض وضوء ساختن آوردند.

پیامبر خدا ج دست خود را در آن ظرف نهادند، و به مردم امر کردند تا از آن آب وضوء بسازند.

[انس] می‌گوید: خودم مشاهده نمودم که آب از زیر انگشتان آن حضرت ج فواره می‌زد، و همۀ مردم تا آخرین نفر، ازان آب، وضوء ساختند([28]).

25- باب: المَاءِ الَّذِی یُغْسَلُ بِهِ شَعَرُ الإِنْسَانِ

باب [25]: حکم آبی که موی انسان به آن شسته شود

135- وعَنْه رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «لَمَّا حَلَقَ رَأْسَهُ کَانَ أَبُو طَلْحَةَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ مِنْ شَعَرِهِ» [رواه البخاری: 171].

135- و از انس بن مالکس روایت است که [گفت]: چون پیامبر خدا ج سرخود را تراشیدند، (ابوطلحه) اولین کسی بود که از موی پیامبر خدا ج برای خود برداشت([29]).

26- باب: إِذَا شَرِبَ الکَلْبُ فِی إِنَاءِ أَحَدِکُمْ

باب [26]: وقتی که سگ از ظرف شما نوشید

136- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا شَرِبَ الکَلْبُ فِی إِنَاءِ أَحَدِکُمْ فَلْیَغْسِلْهُ سَبْعًا» [رواه البخاری: 172].

136- از ابوهریرهس روایت است که [گفت]: پیامبر خدا ج فرمودند:

«اگر سگ از ظرف کدام یکی از شمایان نوشید، باید آن [ظرف] را هفت بار بشوید»([30]).

137- عَنِ عَبْدِ اللَّهِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: «کَانَتِ الکِلاَبُ تَبُولُ، وَتُقْبِلُ وَتُدْبِرُ فِی المَسْجِدِ، فِی زَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمْ یَکُونُوا یَرُشُّونَ شَیْئًا مِنْ ذَلِکَ» [رواه البخاری: 174].

137- از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت: در زمان پیامبر خدا ج سگ‌ها در مسجد بول نموده و رفت و آمد می‌کردند، [مردم] روی هیچ چیزی از این‌ها آب پاش نمی‌دادند([31]).

27- باب: مَنْ لَمْ یَرَ الوُضُوءَ إِلَّا مِنَ المَخْرَجَیْنِ

باب [27]: کسی که وضوء را بجز از خارج شدن چیزی از سبیلین، لازم نمی‌داند

138- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ یَزَالُ العَبْدُ فِی صَلاَةٍ مَا کَانَ فِی المَسْجِدِ یَنْتَظِرُ الصَّلاَةَ مَا لَمْ یُحْدِثْ» [رواه البخاری: 176].

138- از ابوهریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «شخص که در مسجد، به انتظار نماز می‌نشیند، تا وقتی که بی‌وضوء نشود، در حالت نماز خواندن گفته می‌شود»([32]).

139- عن زَیْدَ بْنَ خَالِدٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قال: سَأَلْتُ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قُلْتُ أَرَأَیْتَ إِذَا جَامَعَ فَلَمْ یُمْنِ، قَالَ عُثْمَانُ «یَتَوَضَّأُ کَمَا یَتَوَضَّأُ لِلصَّلاَةِ وَیَغْسِلُ ذَکَرَهُ» قَالَ عُثْمَانُ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَأَلْتُ عَنْ ذَلِکَ عَلِیًّا، وَالزُّبَیْرَ، وَطَلْحَةَ، وَأُبَیَّ بْنَ کَعْبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ فَأَمَرُوهُ بِذَلِکَ [رواه البخاری: 179].

139- از زید بن خالدس روایت است که گفت: از عثمان بن عفانس پرسیدم که نظر تو درباره شخصی که جماع کند و انزال نشود، چیست؟

عثمانس گفت: مانند اینکه برای نماز وضوء می‌سازد، وضوء بسازد، و ذَکَرش را بشوید، عثمانس گفت: این چیز را از پیامبر خدا ج شنیده‌ام.

[زید می‌گوید] از این مسأله از: علی، و زبیر، و طلحه، و أبی بن کعبش پرسیدم، آن‌ها هم مرا به همین چیز امر کردند([33]).

140- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ فَجَاءَ وَرَأْسُهُ یَقْطُرُ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَعَلَّنَا أَعْجَلْنَاکَ»، فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا أُعْجِلْتَ أَوْ قُحِطْتَ فَعَلَیْکَ الوُضُوءُ» [رواه البخاری: 180].

140- از ابوسعید خدریس روایت است که: پیامبر خدا ج کسی را به طلب شخصی از انصار فرستادند، آن شخص حاضر شد، و آب از موهایش می‌چکید.

پیامبر خدا ج گفتند: «شاید سبب عجله [از مجامعت با همسرت] شدیم»؟

گفت: بلی.

پیامبر خدا ج فرمودند: «اگر چنین عجلۀ رخ داد، و یا [فرمودند: اگر] انزال نشدی، بر تو فقط وضوء لازم است»([34]).

28- باب: الرَّجُلُ یُوَضِّیءُ صَاحِبَهُ

باب [28]: شخصی که دیگری را وضوء می‌دهد

141- عَنِ المُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّهُ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ، وَأَنَّهُ ذَهَبَ لِحَاجَةٍ لَهُ، وَأَنَّ مُغِیرَةَ «جَعَلَ یَصُبُّ المَاءَ عَلَیْهِ وَهُوَ یَتَوَضَّأُ، فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَیَدَیْهِ، وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ، وَمَسَحَ عَلَى الخُفَّیْنِ» [رواه البخاری: 182].

141- از مغیره بن شعبهس روایت است که: وی در سفری با پیامبر خدا ج بود، ایشان به قضای حاجت رفتند، [و هنگام وضوء ساختن] مغیره آب می‌ریخت، و پیامبر خدا ج وضوء می‌ساختند، روی و دست‌های خود را شستند، و بر سر و بر موزه‌های خود مسح کردند([35]).

29- باب: قِرَاءَةِ القُرْآنِ بَعْدَ الحَدَثِ وَغَیْرِهِ

باب [29]: خواندن قرآن بعد از بی‌وضویی و غیر آن

142- عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: أَنَّهُ بَاتَ لَیْلَةً عِنْدَ مَیْمُونَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهِیَ خَالَتُهُ فَاضْطَجَعْتُ فِی عَرْضِ الوِسَادَةِ، وَاضْطَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَهْلُهُ فِی طُولِهَا، فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، حَتَّى إِذَا انْتَصَفَ اللَّیْلُ، أَوْ قَبْلَهُ بِقَلِیلٍ أَوْ بَعْدَهُ بِقَلِیلٍ، اسْتَیْقَظَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَجَلَسَ یَمْسَحُ النَّوْمَ عَنْ وَجْهِهِ بِیَدِهِ، ثُمَّ قَرَأَ العَشْرَ الآیَاتِ الخَوَاتِمَ مِنْ سُورَةِ آلِ عِمْرَانَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى شَنٍّ مُعَلَّقَةٍ، فَتَوَضَّأَ مِنْهَا فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ قَامَ یُصَلِّی. قَالَ: فَقُمْتُ فَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا صَنَعَ، ثُمَّ ذَهَبْتُ فَقُمْتُ إِلَى جَنْبِهِ، فَوَضَعَ یَدَهُ الیُمْنَى عَلَى رَأْسِی، وَأَخَذَ بِأُذُنِی الیُمْنَى یَفْتِلُهَا، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ أَوْتَرَ، ثُمَّ اضْطَجَعَ حَتَّى أَتَاهُ المُؤَذِّنُ، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ، ثُمَّ خَرَجَ فَصَلَّى الصُّبْحَ، وَقَد تَقَدَّم هذا الحدیث وفی کُلِّ منهما مَا لیْسَ فی الآخَرِ [رواه البخاری: 183].

142- از عبدالله بن عباسب روایت است که وی شبی نزد (میمونه) أم المؤمنین که خاله‌اش می‌باشد، خوابید.

[ابن عباسب می‌گوید]: من در پهنای بالش و پیامبر خدا ج با همسرشان در درازی بالش خوابیدند، پیامبر خدا ج خوابیدند، تا اینکه حدود نیم شب چیزی بیش و یا کم بود که پیامبر خدا ج از خواب بیدار شدند و نشستند، و دست خود را به روی خود می‌کشیدند، که خواب از چشم‌شان برود، سپس ده آیت اخیر سورۀ (آل عمران) را تلاوت نمودند، و بعد از آن از مشکی که در آنجا آویزان بود، وضوء نمودند، و وضوی نیک و خوبی ساختند، بعد از آن به نماز برخاستند.

[ابن عباس] گفت: من هم برخاستم و هر آنچه را که پیامبر خدا ج انجام داده بودند، انجام دادم، بعد از آن رفتم و در پهلوی‌شان [به نماز] ایستادم، آن حضرت ج دست راست خود را بر سرم نهادند، و گوش راست مرا گرفته و می‌تابیدند. بعد ازان: دو رکعت، باز دو رکعت، باز دو رکعت، باز دو رکعت، باز دو رکعت نماز خواندند، و بعد از آن وتر را خواندند.

بعد از آن به پهلو خوابیدند، تا اینکه مؤذن نزدشان آمد، دو رکعت نماز سبک اداء نمودند، و بعد از آن بیرون شدند و نماز صبح را خواندند([36]).

[زبیدی/ می‌گوید]: و این حدیث قبلا گذشت، و در هریک از این دو روایت چیزهایی است که در روایت دیگر وجود ندارد.

30- باب: مَسْحِ الرَّأْسِ کُلِّهِ

باب [30]: مسح کردن تمام سر

143- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ زَیْدٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَجُلًا، قَالَ لَهُ: أَتَسْتَطِیعُ أَنْ تُرِیَنِی، کَیْفَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَتَوَضَّأُ؟ فَقَالَ نَعَمْ، فَدَعَا بِمَاءٍ، فَأَفْرَغَ عَلَى یَدَیْهِ فَغَسَلَ مَرَّتَیْنِ، ثُمَّ مَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ ثَلاَثًا، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثًا، ثُمَّ غَسَلَ یَدَیْهِ مَرَّتَیْنِ مَرَّتَیْنِ إِلَى المِرْفَقَیْنِ، ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ بِیَدَیْهِ، فَأَقْبَلَ بِهِمَا وَأَدْبَرَ، بَدَأَ بِمُقَدَّمِ رَأْسِهِ حَتَّى ذَهَبَ بِهِمَا إِلَى قَفَاهُ، ثُمَّ رَدَّهُمَا إِلَى المَکَانِ الَّذِی بَدَأَ مِنْهُ، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَیْهِ [رواه البخاری: 185).

143- از عبدالله بن زیدس روایت است که شخصی برایش گفت: آیا می‌توانی برایم نشان بدهی که پیامبر خدا ج چگونه وضوء می‌ساختند؟

گفت: بلی.

آبی را طلبید، و بر بالای دست‌های خود ریخت و دوبار شست، بعد از آن سه بار مضمضه و استنشاق نمود، سپس روی خود را سه مرتبه، و دست‌های خود را تا به آرنج، دومرتبه دو مرتبه شست، بعد ازان سرخود را با دو دست خود مسح کرد، به طوری که دست‌های خود را به عقب سر و پیش سر آورد، یعنی دست‌ها را از پیش سر به عقب سر برد، و باز به سوی پیش سر، تا جایی که از آنجا شروع کرده بود، پس آورد، بعد از آن پاهای خود را شست([37]).

31- باب: اسْتِعْمَالِ فَضْلِ وَضُوءِ النَّاسِ

باب [31]: استعمال آبی که از وضوی مردم باقی می‌ماند

144- عَنْ أَبی جُحَیْفَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالهَاجِرَةِ، فَأُتِیَ بِوَضُوءٍ فَتَوَضَّأَ، فَجَعَلَ النَّاسُ یَأْخُذُونَ مِنْ فَضْلِ وَضُوئِهِ فَیَتَمَسَّحُونَ بِهِ، فَصَلَّى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ، وَالعَصْرَ رَکْعَتَیْنِ، وَبَیْنَ یَدَیْهِ عَنَزَةٌ [رواه الخاری: 187].

144- از ابوجحیفهس([38]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج [در سفری] در گرمی نیم روز، نزد ما آمدند، و برای‌شان آبی برای وضوء تهیه گردید، ازان آب وضوء ساختند، مردم از آبی که از وضوی [پیامبر خدا ج] زیاد آمده بود، می‌گرفتند، و به سر و روی خود می‌مالیدند.

پیامبر خدا ج نماز پیشین را دو رکعت و نماز عصر را دو رکعت، اداء نودند، و در این وقت در پیش روی‌شان عصای نیزه‌داری نصب شده بود([39]).

145- عَنْ السَّائِبَ بْنَ یَزِیدَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَال: ذَهَبَتْ بِی خَالَتِی إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ ابْنَ أُخْتِی وَجِعٌ «فَمَسَحَ رَأْسِی وَدَعَا لِی بِالْبَرَکَةِ، ثُمَّ تَوَضَّأَ، فَشَرِبْتُ مِنْ وَضُوئِهِ، فَقُمْتُ خَلْفَ ظَهْرِهِ، فَنَظَرْتُ إِلَى خَاتَمِ النُّبُوَّةِ بَیْنَ کَتِفَیْهِ، مِثْلَ زِرِّ الحَجَلَةِ» [رواه البخاری: 190].

145- از سائب بن یزیدس([40]) روایت است که گفت: مرا خاله‌ام نزد پیامبر خدا ج برد و گفت: یا رسول الله! خواهرزاده‌ام مریض است، [آن حضرت ج] دست خود را بر سرم کشیده و برای من دعای برکت نمودند، بعد از آن وضوء ساختند، و من از آب وضوی‌شان نوشیدم، بعد از آن عقب سرشان ایستادم و به خاتم نبوت که بین دو شانه آن حضرت ج به شکل بیضه کبکی بود، نظر کردم([41]).

32- باب: وُضُوءِ الرَّجُلِ مَعَ امْرَأَتِهِ

باب [32]: وضوء ساختن مرد با زنش

146- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: «کَانَ الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ یَتَوَضَّئُونَ فِی زَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَمِیعًا» [رواه البخاری: 193].

146- از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت: در زمان پیامبر خدا ج مردها و زن‌ها باهم وضوء می‌ساختند([42]).

33- باب: صَبِّ النَّبِیِّ ج وَضُوءَهُ عَلَى المُغْمَى عَلَیْهِ

باب [33]: ریختن پیامبر خدا ج آب وضوی خود را بر بالای شخصی که بی‌هوش شده بود

147- عَنْ جَابِر رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَعُودُنِی، وَأَنَا مَرِیضٌ لاَ أَعْقِلُ، فَتَوَضَّأَ وَصَبَّ عَلَیَّ مِنْ وَضُوئِهِ، فَعَقَلْتُ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَنِ المِیرَاثُ؟ إِنَّمَا یَرِثُنِی کَلاَلَةٌ، فَنَزَلَتْ آیَةُ الفَرَائِضِ [رواه البخاری: 194].

147- از جابرس([43]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج به عیادتم آمدند، و من آن‌چنان مریض بودم که بی‌هوش گردیده بودم، [آن حضرت ج] وضوء ساختند و از آب وضوی خود بربالایم ریختند، و من به هوش آمدم.

گفتم: یا رسول الله! میراث من از کیست؟ چون من کلاله‌ام، [یعنی: پدر و یا فرزند میراث بری ندارم]، و آیۀ میراث نازل گردید([44]).

34- باب: الغُسْلِ وَالوُضُوءِ فِی المِخْضَبِ

باب [34]: غسل نمودن و وضوء ساختن در طشت

148- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: حَضَرَتِ الصَّلاَةُ، فَقَامَ مَنْ کَانَ قَرِیبَ الدَّارِ إِلَى أَهْلِهِ، وَبَقِیَ قَوْمٌ، «فَأُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمِخْضَبٍ مِنْ حِجَارَةٍ فِیهِ مَاءٌ، فَصَغُرَ المِخْضَبُ أَنْ یَبْسُطَ فِیهِ کَفَّهُ، فَتَوَضَّأَ القَوْمُ کُلُّهُمْ» قُلْنَا: کَمْ کُنْتُمْ؟ قَالَ: «ثَمَانِینَ وَزِیَادَةً» [رواه البخاری: 195].

148- از انسس روایت است که گفت: وقت نماز داخل شد، کسانی که خانۀ آن‌ها نزدیک بود، [غرض وضوء ساختن] به خانه‌های خود رفتند، وعدۀ باقی ماندند، برای پیامبر خدا ج ظرفی آبی آوردند، و این ظرف آنقدر کوچک بود، که دست پیامبر خداج در آن داخل شده نتوانست، با آن هم تمام مردم از آن وضوء ساختند.

گفتیم: چند نفر بودید؟

گفت: هشتاد نفر و بیشتر([45]).

149- عَنْ أَبِی مُوسَى رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «دَعَا بِقَدَحٍ فِیهِ مَاءٌ، فَغَسَلَ یَدَیْهِ وَوَجْهَهُ فِیهِ، وَمَجَّ فِیهِ» [رواه البخاری: 196].

149- از ابوموسیس روایت است که پیامبر خدا ج قدحی را که در آن آبی بود، طلب نمودند، و دست و روی خود را در آن شستند، و آب دهان خود را در آن قدح انداختند([46]).

150- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَاشْتَدَّ بِهِ وَجَعُهُ، اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ فِی أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ، تَخُطُّ رِجْلاَهُ فِی الأَرْضِ، بَیْنَ عَبَّاسٍ وَرَجُلٍ آخَرَ. وَکَانَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا تُحَدِّثُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ، بَعْدَمَا دَخَلَ بَیْتَهُ وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ: «هَرِیقُوا عَلَیَّ مِنْ سَبْعِ قِرَبٍ، لَمْ تُحْلَلْ أَوْکِیَتُهُنَّ، لَعَلِّی أَعْهَدُ إِلَى النَّاسِ» وَأُجْلِسَ فِی مِخْضَبٍ لِحَفْصَةَ، زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ طَفِقْنَا نَصُبُّ عَلَیْهِ تِلْکَ، حَتَّى طَفِقَ یُشِیرُ إِلَیْنَا: «أَنْ قَدْ فَعَلْتُنَّ». ثُمَّ خَرَجَ إِلَى النَّاسِ [رواه البخاری: 198].

150- از عائشهل روایت است که گفت: وقتی که پیامبر خدا ج مریض گردیده و درد بر ایشان غلبه کرد، از همسران خویش اجازه خواستند تا تیمار داری‌شان در خانۀ من باشد، و آن‌ها برای‌شان اجازه دادند.

پیامبر خدا ج در وسط دو نفر، بین عباس و شخص دیگری، در حالی که پاهای‌شان به زمین کشیده می‌شد، [برای نماز] بیرون شدند.

و عائشهل قصه می‌کرد که پیامبر خدا ج بعد از اینکه به خانۀ خود آمدند و دردشان شدید گردید، فرمودند: «از هفت مشکی که دهن بندهای آن‌ها باز نشده باشد، [یعنی: مشک‌ها پر باشد] بر بالای من آب بریزید، شاید بتوانم برای مردم وصیت نمایم».

ایشان را در طشتی که از ام المؤمنین حفصهل بود، نشاندند، و بریختن آب از آن مشک‌ها بربالای آن حضرت شروع نمودیم، تا اینکه به طرف ما اشاره نموده و فرمودند: «کار مطلوب را انجام دادید»، سپس نزد مردم رفتند([47]).

151- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «دَعَا بِإِنَاءٍ مِنْ مَاءٍ، فَأُتِیَ بِقَدَحٍ رَحْرَاحٍ، فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَاءٍ، فَوَضَعَ أَصَابِعَهُ فِیهِ» قَالَ أَنَسٌ: «فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَى المَاءِ یَنْبُعُ مِنْ بَیْنِ أَصَابِعِهِ» قَالَ أَنَسٌ: فَحَزَرْتُ مَنْ تَوَضَّأَ، مَا بَیْنَ السَّبْعِینَ إِلَى الثَّمَانِینَ [رواه البخاری: 200].

151- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج ظرف آبی را طلب نمودند، برای‌شان قدح دهان گشادی که در آن اندکی آب بود، آوردند، ایشان انگشتان خود را در آن آب نهادند.

انسس گفت: در آن آب نظر می‌کردم و آب از بین انگشتان ایشان فوران می‌کرد.

انسس گفت: کسانی را که از آن قدح وضوء ساختند، اندازه نمودم، بین هفتاد تا هشتاد نفر بودند.

35- باب: الوُضُوءِ بِالْمُدِّ

باب [35]: وضوء ساختن از دو رطل آب

152- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَغْسِلُ، أَوْ کَانَ یَغْتَسِلُ، بِالصَّاعِ إِلَى خَمْسَةِ أَمْدَادٍ، وَیَتَوَضَّأُ بِالْمُدِّ» [رواه البخاری: 201].

152- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج به یک صاع آب، [و گاهی] تا پنج [مُد] [آب] غسل می‌کردند، و به یک (مُد) آب، وضوء می‌ساختند([48]).

36- باب: المَسْحِ عَلَى الخُفَّیْنِ

باب [36]: مسح کردن بر موزه

153- عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: عَنْ «النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ مَسَحَ عَلَى الخُفَّیْنِ» وَأَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ سَأَلَ عُمَرَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: نَعَمْ، إِذَا حَدَّثَکَ شَیْئًا سَعْدٌ، عَنِ النَّبِیّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلاَ تَسْأَلْ عَنْهُ غَیْرَهُ [رواه البخاری: 202].

153- از سعد بن ابی وقاصس روایت است که پیامبر خدا ج بر موزه‌های خود مسح نمودند.

عبدالله بن عمر از عمرب از این موضوع پرسان نمود.؟

[عمرس] گفت: بلی همینطور بود، وقتی که (سعد) برایت از پیامبر خدا ج چیزی روایت کرد، از دیگری دربارۀ آن حدیث، پرسان مکن([49]).

154- عَنْ عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ الضَّمْرِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّهُ «رَأَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَمْسَحُ عَلَى الخُفَّیْنِ» [رواه البخاری: 204].

154- از عمرو بن أمیه ضمریس([50]) روایت است که او پیامبر خدا ج را دیده است بر موزه‌های خود مسح می‌کردند.

155- وَعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَمْسَحُ عَلَى عِمَامَتِهِ وَخُفَّیْهِ» [رواه البخاری: 205].

155- و از عمرو بن أمیۀ ضمریس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را دیدم که بر عمامه و موزه‌های خود، مسح می‌کردند([51]).

37- باب: إِذَا أَدْخَلَ رِجْلَیْهِ وَهُمَا طَاهِرَتَانِ

باب [37]: پوشیدن موزه باید در حال طهارت باشد

156- عَنِ المُغَیِرَةِ بْنِ شُعْبَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ، فَأَهْوَیْتُ لِأَنْزِعَ خُفَّیْهِ، فَقَالَ: «دَعْهُمَا، فَإِنِّی أَدْخَلْتُهُمَا طَاهِرَتَیْنِ». فَمَسَحَ عَلَیْهِمَا [رواه البخاری: 206].

156- از مغیره بن شعبهس روایت است که گفت: در سفری با پیامبر خدا ج بودم، خواستم موزه‌ها را از پای‌شان درآورم.

فرمودند: «موزه‌هایم را بیرون مکن، من پاهایم را در حال طهارت در موزه‌ها داخل نموده بودم»، و بر بالای آن موزه‌ها مسح کردند([52]).

38- باب: مَنْ لَمْ یَتَوَضَّأْ مِنْ لَحمِ الشَّاةِ وَالسَّوِیقِ

باب [38]: کسی که از خوردن گوشت گوسفند و سویق وضوء نساخت

157- عَنْ عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّهُ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «یَحْتَزُّ مِنْ کَتِفِ شَاةٍ، فَدُعِیَ إِلَى الصَّلاَةِ، فَأَلْقَى السِّکِّینَ، فَصَلَّى وَلَمْ یَتَوَضَّأْ» [رواه البخاری: 208].

157- از عمرو بن أمیهس روایت است که او: پیامبر خدا ج را دیده است که از شانۀ گوسفندی [گوشت] می‌بریدند [و می‌خوردند]، به نماز دعوت شدند، کارد را انداخته و بدون آنکه وضوء بسازند، نماز خواندند([53]).

39- باب: مَنْ مَضْمَضَ مِنَ السَّوِیقِ وَلَمْ یَتَوَضَّأْ

باب [39]: کسی که از خوردن سویق مضمضه کرد و وضوء نساخت

158- عَنْ سُوَیْدَ بْنَ النُّعْمَانِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّهُ خَرَجَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَامَ خَیْبَرَ، حَتَّى إِذَا کَانُوا بِالصَّهْبَاءِ، وَهِیَ أَدْنَى خَیْبَرَ، «فَصَلَّى العَصْرَ، ثُمَّ دَعَا بِالأَزْوَادِ، فَلَمْ یُؤْتَ إِلَّا بِالسَّوِیقِ، فَأَمَرَ بِهِ فَثُرِّیَ، فَأَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَکَلْنَا، ثُمَّ قَامَ إِلَى المَغْرِبِ، فَمَضْمَضَ وَمَضْمَضْنَا، ثُمَّ صَلَّى وَلَمْ یَتَوَضَّأْ» [رواه البخاری: 209].

158- از سوید بن نعمانس([54]) روایت است که او با پیامبر خدا ج در سال فتح (خیبر) از مدینه خارج گردید، و هنگامی که به (صهباء) که نزدیک خیبر است، رسیدند، نماز عصر را خواندند.

و بعد از آن از [مردم] خواستند تا طعام‌هایی را که با خود دارند، حاضر نمایند، به جز سویق چیز دیگری نیاوردند، امر نمودند تا آن [سویق] را به آب، تر کنند.

پیامبر خدا ج و مایان از آن سویق خوردیم، بعد از آن برای ادای نماز شام برخاستیم، پیامبر خدا ج مضمضه نمودند، و مایان نیز مضمضه نمودیم، بعد از آن پیامبر خدا ج نماز خواندند، و وضوء نساختند([55]).

159- عَنْ مَیْمُونَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «أَکَلَ عِنْدَهَا کَتِفًا، ثُمَّ صَلَّى وَلَمْ یَتَوَضَّأْ» [رواه البخاری: 210].

159- از میمونهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در نزدش شانۀ [گوسفندی] را تناول نمودند، بعد از آن نماز خوانده و وضوء نساختند([56]).

40- باب: هَلْ یُمَضْمَضُ مِنَ اللَّبَنِ

باب [40]: آیا از نوشیدن شیر باید مضمضه کرد؟

160- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «شَرِبَ لَبَنًا فَمَضْمَضَ، وَقَالَ: «إِنَّ لَهُ دَسَمًا» [رواه البخاری: 211].

160- از ابن عباسب روایت است که: پیامبر خدا ج مقدار شیری را نوشیدند، بعد از آن مضمضه نموده و فرمودند: «شیر، چربی دارد»([57]).

41- باب: الوُضُوءِ مِنَ النَّوْمِ وَمَنْ لَمْ یَرَ مِنَ النَّعْسَةِ وَالنَّعْسَتَیْنِ أَوِ الخَفْقَةِ وُضُوءاً

باب [41]: وضوء به سبب خواب شدن، و کسی که از پینکی وضوء را لازم نمی‌داند

161- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا نَعَسَ أَحَدُکُمْ وَهُوَ یُصَلِّی فَلْیَرْقُدْ، حَتَّى یَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْمُ، فَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا صَلَّى وَهُوَ یُصَلِّی فَلْیَرْقُدْ، حَتَّى یَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْمُ، فَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا صَلَّى نَاعِسٌ، لاَ یَدْرِی لَعَلَّهُ یَسْتَغْفِرُ فَیَسُبُّ نَفْسَهُ» [رواه البخاری: 212].

161- از عائشهل روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که در حالت نماز پینکی رفت، استراحت نموده و خواب شود، زیرا کسی که در حالت پینکی رفتن نماز می‌خواند، چیزی نمی‌داند، و شاید به عوض آنکه استغفار نماید، خودش را دشنام بدهد»([58]).

162- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّه قَالَ: «إِذَا نَعَسَ أَحَدُکُمْ فِی الصَّلاَةِ فَلْیَنَمْ، حَتَّى یَعْلَمَ مَا یَقْرَأُ» [رواه البخاری: 213].

162- از انسس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «کسی که در وقت نماز خواندن خوابش آمد، بخوابد، تا آنکه بداند که چه می‌خواند»([59]).

42- الوُضُوءِ مِنْ غَیْرِ حَدَثٍ

باب [42]: وضوء ساختن بدون بی‌وضوء بودن

163- وعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «یَتَوَضَّأُ عِنْدَ کُلِّ صَلاَةٍ» قَالَ: وَکَانَ یُجْزِئُ أَحَدَنَا الوُضُوءُ مَا لَمْ یُحْدِثْ [رواه البخاری: 214].

163- و از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج برای هر نمازی [از نمازهای پنجگانه] وضوء می‌ساختند، [انسس] گفت: در حالی که برای مایان تا وقتی که بی‌وضوء نمی‌شدیم، [نماز خواندن] به وضوی ما روا بود([60]).

43- باب: مِنَ الکَبَائِرِ أَنْ لاَ یَسْتَتِرَ مِنْ بَوْلِهِ

باب [43]: پرهیز نکردن از بول از گناهان کبیره است

164- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِحَائِطٍ مِنْ حِیطَانِ المَدِینَةِ، أَوْ مَکَّةَ، فَسَمِعَ صَوْتَ إِنْسَانَیْنِ یُعَذَّبَانِ فِی قُبُورِهِمَا، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ» ثُمَّ قَالَ: «بَلَى، کَانَ أَحَدُهُمَا لاَ یَسْتَتِرُ مِنْ بَوْلِهِ، وَکَانَ الآخَرُ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ». ثُمَّ دَعَا بِجَرِیدَةٍ رَطْبَةٍ، فَکَسَرَهَا کِسْرَتَیْنِ، فَوَضَعَ عَلَى کُلِّ قَبْرٍ مِنْهُمَا کِسْرَةً، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَ فَعَلْتَ هَذَا؟ قَالَ: «لَعَلَّهُ أَنْ یُخَفَّفَ عَنْهُمَا مَا لَمْ تَیْبَسَا» [رواه البخاری: 216].

164- از ابن عباسب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج به بستانی از بساتین مدینۀ منوره یا مکۀ مکرمه گذشتند، [شک از راوی است]، آواز دو شخصی را شنیدند که در قبرهای خود عذاب می‌شدند.

پیامبر خدا ج فرمودند: «این دو شخص عذاب می‌شوند، و سبب عذاب شدن آن‌ها کار بزرگی نیست».

بعد از آن فرمودند: «نه خیر! یکی از این‌ها از بول خود پرهیز نمی‌کرد، و دیگری سخن چینی می‌کرد».

بعد از آن، شاخۀ خرمای تازۀ را طلبیده و آن را دو قسمت نمودند، و هر قسمتی را بر سر یکی از آن دو قبر، گذاشتند.

کسی برای‌شان گفت: یا رسول الله! چرا چنین کردید؟

فرمودند: «شاید تا وقتی که این دو شاخه خشک نشده است، از عذاب آن‌ها تخفیف داده شود»([61]).

44- باب: مَا جَاءَ فِی غَسْلِ البَوْلِ

باب [44]: آنچه که در شستن بول آمده است

165- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِذَا تَبَرَّزَ لِحَاجَتِهِ، أَتَیْتُهُ بِمَاءٍ فَیَغْسِلُ بِهِ» [رواه البخاری: 217].

165- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج وقتی که به قضای حاجت بیرون می‌شدند، برای ایشان آبی حاضر می‌کردم، و با آن آب، [آنچه را که لازم بود] می‌شستند([62]).

45- باب: تَرْکِ النَّبِیِّ ج وَالنَّاسِ الأَعْرَابِیَّ حَتَّى فَرَغَ مِنْ بَوْلِهِ فِی المَسْجِدِ

باب [45]: اجازه دادن پیامبر خدا ج و مردم، بادیه نشین را تا فارغ شدن از بول کردن در مسجد

166- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَامَ أَعْرَابِیٌّ فَبَالَ فِی المَسْجِدِ، فَتَنَاوَلَهُ النَّاسُ، فَقَالَ لَهُمُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «دَعُوهُ وَهَرِیقُوا عَلَى بَوْلِهِ سَجْلًا مِنْ مَاءٍ، أَوْ ذَنُوبًا مِنْ مَاءٍ، فَإِنَّمَا بُعِثْتُمْ مُیَسِّرِینَ، وَلَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِینَ» [رواه البخاری: 220].

166- از ابوهریرهس روایت است که گفت: «شخص بادیه نشینی برخاست و در مسجد بول نمود، مردم او را سرزنش نمودند.

پیامبر خدا ج برای آن‌ها فرمودند: «چیزی نگوئید! و سطل آبی و یا دلو آبی را آورده و بر بالای بول‌هایش بریزید، شما به آسان‌گیری فرستاده شده‌اید، نه به سخت‌گیری»([63]).

46- باب: بَوْلِ الصِّبْیَانِ

باب [46]: بول اطفال

167- عَنْ أُمِّ قَیْسٍ بِنْتِ مِحْصَنٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا: أَنَّهَا «أَتَتْ بِابْنٍ لَهَا صَغِیرٍ، لَمْ یَأْکُلِ الطَّعَامَ، إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَجْلَسَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی حَجْرِهِ، فَبَالَ عَلَى ثَوْبِهِ، فَدَعَا بِمَاءٍ، فَنَضَحَهُ وَلَمْ یَغْسِلْهُ» [رواه البخاری: 223].

167- از ام قیس بنت محصنل([64]) روایت است که: وی طفل صغیرش را که هنوز نان‌خواره نشده بود، نزد پیامبر خدا ج آورد، پیامبر خدا ج او را در آغوش خود نشاندند.

طفل بالای لباس‌های پیامبر خدا ج بول کرد، [آن حضرت ج] آبی را طلب نمودند، و بر روی لباس خود پاشیدند، و آن را نشستند([65]).

47- باب: البَوْلِ قَائِمًا وَقَاعِدًا

باب [47]: بول نمودن در حالت ایستاده و نشسته

168- عَنْ حُذَیْفَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ «أَتَى النَّبِیُّ صلّى الله علیه وسلم سُبَاطَةَ قَوْمٍ فَبَالَ قَائِمًا، ثُمَّ دَعَا بِمَاءٍ فَجِئْتُهُ بِمَاءٍ فَتَوَضَّأَ» [رواه البخاری: 224].

168- از حذیفهس([66]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در زباله‌دان مردمی داخل شدند، و ایستاده بول کردند، بعد از آن آبی طلب نمودند، آب را حاضر ساختم، و ایشان به آن آب وضوء ساختند([67]).

48- باب: البَوْلِ عِنْدَ صَاحِبِهِ وَالتَّسَتُّرِ بِالحَائِطِ

باب [48]: بول نمودن در نزد رفیق خود و حجاب کردن به دیوار

169- وَفی روایة عَنْهُ: فَانْتَبَذْتُ مِنْهُ، فَأَشَارَ إِلَیَّ فَجِئْتُهُ، فَقُمْتُ عِنْدَ عَقِبِهِ حَتَّى فَرَغَ [رواه البخاری: 225].

169- و در روایت دیگری از وی روایت است که گفت: بعد از آن از ایشان دور شدم. و ایشان به سوی من اشاره نمودند، و من آمدم و عقب سر ایشان قرار گرفتم تا آنکه فارغ شدند([68]).

49- باب: غَسْلِ الدَّمِ

باب [49]: شستن خون

170- عَنْ أَسْمَاءَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَی النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ: أَرَأَیْتَ إِحْدَانَا تَحِیضُ فِی الثَّوْبِ، کَیْفَ تَصْنَعُ؟ قَالَ: «تَحُتُّهُ، ثُمَّ تَقْرُصُهُ بِالْمَاءِ، وَتَنْضَحُهُ، وَتُصَلِّی فِیهِ» [رواه البخاری: 227].

170- از اسماءل روایت است که گفت: زنی نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: برای ما بگوئید که اگر کسی از ما [زن‌ها] بالای لباسش حیض شود، چه باید بکند؟

فرمودند: «آن را بخراشد، بعد از آن، آن را در آب به هم بمالد، و آن را با آب بشوید، و در آن نماز بخواند»([69]).

171- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: جَاءَتْ فَاطِمَةُ ابْنَة أَبِی حُبَیْشٍ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی امْرَأَةٌ أُسْتَحَاضُ فَلاَ أَطْهُرُ أَفَأَدَعُ الصَّلاَةَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ، إِنَّمَا ذَلِکِ عِرْقٌ، وَلَیْسَ بِحَیْضٍ، فَإِذَا أَقْبَلَتْ حَیْضَتُکِ فَدَعِی الصَّلاَةَ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاغْسِلِی عَنْکِ الدَّمَ ثُمَّ صَلِّی» - قَالَ: «ثُمَّ تَوَضَّئِی لِکُلِّ صَلاَةٍ، حَتَّى یَجِیءَ ذَلِکَ الوَقْتُ» [رواه البخاری: 228].

171- از عائشهل روایت است که گفت: فاطمه بنت ابی حبیش نزد پیامبر خداج آمده و گفت: یا رسول الله! من زنی هستم که عادت ماهانه‌ام قطع نمی‌شود، و پاک نمی‌شوم، آیا نماز را ترک نمایم؟

پیامبر خدا ج فرمودند: «نه خیر! این تراوش رگ‌ها است، و عادت ماهانه نیست، وقتی که عادت ماهانه‌ات آمد، نماز را ترک کن، و بعد از آن، خون را از خود شسته و نماز را اداء کن».

و فرمودند: «بعد از آن برای هر نمازی وضوء بساز، تا آنکه دوباره وقت عادت ماهانگی‌ات فرا برسد»([70]).

50- باب: غَسْلِ المَنِیِّ وَفَرْکِهِ

باب [50]: شستن (منِی) و خراشیدن آن

172- وعنها رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: «کُنْتُ أَغْسِلُ الجَنَابَةَ مِنْ ثَوْبِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَیَخْرُجُ إِلَى الصَّلاَةِ، وَإِنَّ بُقَعَ المَاءِ فِی ثَوْبِهِ» [رواه البخاری: 229].

172- و از عائشهل روایت است که گفت: اثر جنایت را [یعنی: منی را] از لباس‌های پیامبر خدا ج می‌شستم، و ایشان برای نماز خواندن از خانه بیرون می‌شدند، و اثر آب هنوز در لباس‌های‌شان آشکارا بود([71]).

51- باب: أَبْوَالِ الإِبِلِ وَالدَّوَابِّ وَالغَنَمِ وَمَرَابِضِهَا

باب [51]: حکم بول شتر، گوسفند، و چارپایان دیگر

173- عَنْ أَنَسِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَدِمَ نَاسٌ مِنْ عُکْلٍ أَوْ عُرَیْنَةَ، فَاجْتَوَوْا المَدِینَةَ «فَأَمَرَهُمُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، بِلِقَاحٍ، وَأَنْ یَشْرَبُوا مِنْ أَبْوَالِهَا وَأَلْبَانِهَا» فَانْطَلَقُوا، فَلَمَّا صَحُّوا، قَتَلُوا رَاعِیَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَاسْتَاقُوا النَّعَمَ، فَجَاءَ الخَبَرُ فِی أَوَّلِ النَّهَارِ، فَبَعَثَ فِی آثَارِهِمْ، فَلَمَّا ارْتَفَعَ النَّهَارُ جِیءَ بِهِمْ، «فَأَمَرَ فَقَطَعَ أَیْدِیَهُمْ وَأَرْجُلَهُمْ، وَسُمِرَتْ أَعْیُنُهُمْ، وَأُلْقُوا فِی الحَرَّةِ، یَسْتَسْقُونَ فَلاَ یُسْقَوْنَ» [رواه البخاری: 233].

173- از انسس روایت است که گفت: مردمی از قبیلۀ (عکل) یا (عرینه) [به مدینۀ منوره] آمدند، آب و هوای مدینه برای آن‌ها سازگار نیامد، پیامبر خدا ج آن‌ها را امر کردند، تا به چراگاه شترها بروند، و از بول و شیر آن‌ها بیاشامند.

آن‌ها در آنجا رفتند، و چون صحت یافتند، ساربان پیامبر خدا ج را کشتند، و حیواناتی را که آنجا بود، رانده و با خود بردند، این خبر در ابتدای همان روز [به مدینۀ منوره] رسید، پیامبر خدا ج به تعقیب آن‌ها فرستادند.

هنگامی که آفتاب بلند شده بود، آن‌ها را آوردند، و [پیامبر خدا ج] امر کردند، و دست‌ها و پاهای آن‌ها را بریدند، و به چشم‌های آن‌ها میل کشیده شد، و به آفتاب انداخته شدند، آن‌ها طلب آب می‌کردند، و برای آن‌ها آب داده نمی‌شد([72]).

174- وعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی، قَبْلَ أَنْ یُبْنَى المَسْجِدُ، فِی مَرَابِضِ الغَنَمِ» [رواه البخاری: 234].

174- و از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج – پیش از آنکه مسجد بنا شود – در خوابگاه گوسفندان، نماز می‌خواندند([73]).

52- باب: مَا یَقَعُ مِنَ النَّجَاسَاتِ فِی السَّمْنِ وَالمَاءِ

باب [52]: افتادن نجاست در روغن و یا آب

175- عَنْ مَیْمُونَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: سُئِلَ عَنْ فَأْرَةٍ سَقَطَتْ فِی سَمْنٍ، فَقَالَ: «أَلْقُوهَا وَمَا حَوْلَهَا فَاطْرَحُوهُ، وَکُلُوا سَمْنَکُمْ» [رواه البخاری: 235].

175- از میمونهل روایت است که گفت: کسی از پیامبر خدا ج از [حکم] موشی که در روغن [بسته مانند: روغن زرد] می‌افتد، پرسان نمود.

فرمودند: «موش، و روغن اطراف موش را گرفته و دور بیندازید، و روغن خود را بخورید»([74]).

176- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «کُلُّ کَلْمٍ یُکْلَمُهُ المُسْلِمُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، یَکُونُ یَوْمَ القِیَامَةِ کَهَیْئَتِهَا، إِذْ طُعِنَتْ، تَفَجَّرُ دَمًا، اللَّوْنُ لَوْنُ الدَّمِ، وَالعَرْفُ عَرْفُ المِسْکِ» [رواه البخاری: 237].

176- از ابوهریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «هر زخمی را که شخص مسلمان در راه خدا برمی‌دارد، [در قیامت] به همان شکل خود در وقت زخم برداشتن است، آن زخم خونی می‌فشاند که رنگ آن رنگ خون، و بوی آن بوی مشک است»([75]).

53- باب: البَوْلُ فِی المَاءِ الدَّائِمِ

باب [53]: بول کردن در آب ایستاده

177- وعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «لاَ یَبُولَنَّ أَحَدُکُمْ فِی المَاءِ الدَّائِمِ الَّذِی لاَ یَجْرِی، ثُمَّ یَغْتَسِلُ فِیهِ» [رواه البخاری: 238].

177- و از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «کسی از شما در آب ایستاد ای که جریان ندارد، بول نکند، که سپس در آن غسل نماید»([76]).

54- باب: إِذَا أُلْقِیَ عَلَى ظَهْرِ المُصَلِّی قَذَرٌ وجِیفَةٌ لَمْ تَفْسُدْ عَلَیْهِ صَلاَتُهُ

باب [54]: اگر بر بالای نمازگذار نجاستی انداخته شود نمازش فاسد نمی‌شود

178- عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُصَلِّی عِنْدَ البَیْتِ، وَأَبُو جَهْلٍ وَأَصْحَابٌ لَهُ جُلُوسٌ، إِذْ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: أَیُّکُمْ یَجِیءُ بِسَلَى جَزُورِ بَنِی فُلاَنٍ، فَیَضَعُهُ عَلَى ظَهْرِ مُحَمَّدٍ إِذَا سَجَدَ؟ فَانْبَعَثَ أَشْقَى القَوْمِ فَجَاءَ بِهِ، فَنَظَرَ حَتَّى سَجَدَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَضَعَهُ عَلَى ظَهْرِهِ بَیْنَ کَتِفَیْهِ، وَأَنَا أَنْظُرُ لاَ أُغْنِی شَیْئًا، لَوْ کَانَ لِی مَنَعَةٌ، قَالَ: فَجَعَلُوا یَضْحَکُونَ وَیُحِیلُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ، وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَاجِدٌ لاَ یَرْفَعُ رَأْسَهُ، حَتَّى جَاءَتْهُ فَاطِمَةُ، فَطَرَحَتْ عَنْ ظَهْرِهِ، فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ عَلَیْکَ بِقُرَیْشٍ». ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، فَشَقَّ عَلَیْهِمْ إِذْ دَعَا عَلَیْهِمْ، قَالَ: وَکَانُوا یَرَوْنَ أَنَّ الدَّعْوَةَ فِی ذَلِکَ البَلَدِ مُسْتَجَابَةٌ، ثُمَّ سَمَّى: «اللَّهُمَّ عَلَیْکَ بِأَبِی جَهْلٍ، وَعَلَیْکَ بِعُتْبَةَ بْنِ رَبِیعَةَ، وَشَیْبَةَ بْنِ رَبِیعَةَ، وَالوَلِیدِ بْنِ عُتْبَةَ، وَأُمَیَّةَ بْنِ خَلَفٍ، وَعُقْبَةَ بْنِ أَبِی مُعَیْطٍ» - وَعَدَّ السَّابِعَ فَنَسِیَهُ الراوی. قَالَ: فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَقَدْ رَأَیْتُ الَّذِینَ عَدَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَرْعَى، فِی القَلِیبِ قَلِیبِ بَدْرٍ [رواه البخاری: 240].

178- از عبدالله بن مسعودس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در کنار کعبه نماز می‌خواندند، ابوجهل و یارانش آنجا نشسته بودند، در این وقت با خود گفتند: کدام یک از شما می‌رود و (بچه‌دان) شتر فلان مردم را آورده، و هنگامی که محمد به سجده رفت، بربالای کمرش می‌گذارد؟

بدترین و شریرترین آن‌ها [که عقبه بن ابی معیط باشد] رفت و بچه‌دان شتر را آورد، و هنگامی که پیامبر خدا ج به سجده رفتند، آن را بین شانه‌های‌شان گذاشت، [ابن مسعود می‌گوید]: من این ماجرا را می‌دیدم و کاری کرده نمی‌توانستم، و اگر پشتیبانی می‌داشتم، [از این کار جلوگیری می‌کردم].

و گفت: آن‌ها بنای خنده را گذاشتند، و هرکدام [روی استهزاء] این عمل را به دیگری نسبت می‌داد، و پیامبر خدا ج همانطور در حالت سجده بودند، و سر خود را بالا نمی‌کردند، تا اینکه فاطمهل آمد([77])، و [پردۀ بچه‌دان شتر] را از روی شانه‌های پیامبر خدا ج انداخت.

پیامبر خدا ج سرخود را از سجده بالا نموده و گفتند: «خدایا! به حساب کفار قریش برس»، و این گفتۀ خود را سه بار تکرار نمودند.

[ابوجهل و یارانش] از این نفرین ترسیده و به خود آمدند، زیرا می‌دانستند که دعا در این شهر [یعنی: شهر مکه] اجابت می‌گردد.

بعد از آن، پیامبر خدا ج آن‌ها را ناموار نفرین نمودند: «خدایا! هلاک ابوجهل، هلاک عتبه بن ربیعه، و شیبه بن ربیعه، و ولید بن عتبه، و امیه بن خلف، و عقبه بن ابی معیط، برتو است» هفتمین را هم نام بردند، ولی راوی آن را فراموش کرده است.

عبدالله بن مسعودس می‌گوید: سوگند به ذاتی که جانم در دست او است، [بلاکیف] همین اشخاصی را که پیامبر خدا ج نام بردند، دیدم که در گودال بدر سرنگون شده‌اند([78]).

55- باب: البُصاقِ وَالمُخَاطِ وَنَحْوِهِ فِی الثَّوْبِ

باب [55]: حکم آب دهان و آب بینی بر روی لباس

179- عَنْ أَنَسِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «بَزَقَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی ثَوْبِهِ» [رواه البخاری: 241].

179- از انسس روایت است که گفت: [یکباری] پیامبر خدا ج آب دهان خود را بر روی لباس خود انداختند([79]).

56- باب: غَسْلِ المَرْأَةِ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ أَبِیْها

باب [56]: زنی که خون را از روی پدرش شست

180- عَنْ سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ السَّاعِدِیَّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّهُ سَأَلَهُ النَّاسُ، بِأَیِّ شَیْءٍ دُووِیَ جُرْحُ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ فَقَالَ: مَا بَقِیَ أَحَدٌ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، «کَانَ عَلِیٌّ یَجِیءُ بِتُرْسِهِ فِیهِ مَاءٌ، وَفَاطِمَةُ تَغْسِلُ عَنْ وَجْهِهِ الدَّمَ، وأُخِذَ حَصِیرٌ فَأُحْرِقَ، فَحُشِیَ بِهِ جُرْحُهُ» [رواه البخاری: 243].

180- روایت است که مردم از سهل بن سعد ساعدیس([80]) پرسیدند: جراحت پیامبر خدا ج [در غزوۀ احد] به چه چیز مداوا شد؟

گفت: کسی که این واقعه را از من بهتر خبر داشته باشد، باقی نمانده است، علیس در سپر خود آب می‌آورد، و فاطمهل خون را از روی آن حضرت ج می‌شست، و بوریایی را گرفته و سوزاندند، و جراحت پیامبر خدا ج را از آن پُر کردند([81]).

57- باب: السِّوَاکِ

باب [57]: مسواک

181- عنْ أَبی مُوسى رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَوَجَدْتُهُ «یَسْتَنُّ بِسِوَاکٍ بِیَدِهِ یَقُولُ أُعْ أُعْ، وَالسِّوَاکُ فِی فِیهِ، کَأَنَّهُ یَتَهَوَّعُ» [رواه البخاری: 244].

181- از ابوموسیس روایت است که گفت: نزد پیامبر خدا ج آمدم و دیدم با مسواکی که در دست دارند، مسواک می‌زنند، و در حالی که مسواک به دهان ایشان بود، به شکلی که بخواهند استفراغ نمایند (أُعْ، أُعْ) می‌کردند([82]).

182- عَنْ حُذَیْفَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِذَا قَامَ مِنَ اللَّیْلِ، یَشُوصُ فَاهُ بِالسِّوَاکِ» [رواه البخاری: 245].

182- از حذیفهس روایت است که گفت: چون پیامبر خدا ج شب [برای نماز خواندن] برمی‌خاستند، دهان خود را مسواک می‌زدند([83]).

58- باب: دَفْعِ السِّوَاکِ إِلَى الأَکْبَرِ

باب [58]: دادن مسواک برای شخص بزرگتر

183- عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «أَرَانِی أَتَسَوَّکُ بِسِوَاکٍ، فَجَاءَنِی رَجُلاَنِ، أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الآخَرِ، فَنَاوَلْتُ السِّوَاکَ الأَصْغَرَ مِنْهُمَا، فَقِیلَ لِی: کَبِّرْ، فَدَفَعْتُهُ إِلَى الأَکْبَرِ مِنْهُمَا» [رواه البخاری: 246].

183- از ابن عمرب روایت است که: پیامبر خدا ج فرمودند:

«در خواب دیدم که به مسواکی دهان خود را مسواک می‌زنم، دو نفر نزدم آمدند که یکی از دیگری بزرگتر بود، مسواک را برای خوردسال‌تر آن‌ها دادم، برایم گفته شد [گوینده جبرئیل÷ بود] که برای آنکه بزرگسال‌تر است بده، من هم آن را برای شخص بزرگسال‌تر دادم»([84]).

59- باب: فَضْلِ مَنْ بَاتَ عَلَى الوُضُوءِ

باب [59]: فضیلت خواب شدن با وضوء

184- عَنِ البَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا أَتَیْتَ مَضْجَعَکَ، فَتَوَضَّأْ وُضُوءَکَ لِلصَّلاَةِ، ثُمَّ اضْطَجِعْ عَلَى شِقِّکَ الأَیْمَنِ، ثُمَّ قُلْ: اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ وَجْهِی إِلَیْکَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ، رَغْبَةً وَرَهْبَةً إِلَیْکَ، لاَ مَلْجَأَ وَلاَ مَنْجَى مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَبِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ، فَإِنْ مُتَّ مِنْ لَیْلَتِکَ، فَأَنْتَ عَلَى الفِطْرَةِ، وَاجْعَلْهُنَّ آخِرَ مَا تَتَکَلَّمُ بِهِ». قَالَ: فَرَدَّدْتُهَا عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا بَلَغْتُ: اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، قُلْتُ: وَرَسُولِکَ، قَالَ: «لاَ، وَنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ» [رواه البخاری: 247].

184- از براء بن عازبب([85]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:

«هنگامی که به بستر خوابت می‌روی، مانند وضوی نماز، وضوء بساز، بعد از آن به پهلوی راستت خوابیده و بگو:

«اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ وَجْهِی إِلَیْکَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ، رَغْبَةً وَرَهْبَةً إِلَیْکَ، لاَ مَلْجَأَ وَلاَ مَنْجَى مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَبِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ».

اگر در این شب خود بمیری، بر فطرت [که دین اسلام باشد] مرده باشی، و این دعا را آخرین کلام خود بگردان»، [یعنی: بعد از این دعا، سخن مزن و خواب شو].

براء بن عازبس می‌گوید: من این دعا را نزد پیامبر خدا ج تکرار نمودم، و چون به این جمله رسیدم که: «اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ»، گفتم: «وَرَسُوْلِکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ».

فرمودند: «نه! باید بگویی که: «وَنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»»([86]).


5- کتابُ الغُسْلِ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) اگر از کسی در داخل نماز و یا در خارج نماز بادی خارج می‌شود، تا وقتی که مجددا وضوء نسازد، نمازش روا نیست.

      2) بیرون شدن باد سبب نقض وضوء می‌شود، خواه به طور اختیاری خارج شود، و خواه به طور اضطراری، زیرا حدیث نبوی شریف به طور مطلق آمده است.

      3) همانطوری که خارج شدن باد سبب بی‌وضوئی می‌شود، خارج شدن هر چیزی دیگری از سبیلین به طریق اولی سبب بی‌وضوئی می‌شود.

      4) طهارت در هر نمازی شرط است، و نماز جنازه و نماز عیدین و نماز کسوف و خسوف وغیره از این حکم مسثنی نمی‌باشد.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) شستن چیزی بیشتر از حد معین آن از اعضای وضوء مستحب است، مثلا: در شستن روی قدری از پیش روی سر خود، و اطراف گوش‌های خود را نیز بشوید، و در شستن دست‌ها قدری بالاتر از آرنج‌ها را نیز بشوید، و در شستن پا قدری بالاتر از بجلک پا را نیز بشوید.

      2) برای کسانی که وضوء می‌سازند در روز قیامت مقام و منزلت خاصی است.

      3) این حدیث دلالت قطعی بر این امر دارد که پا باید در وقت وضوء ساختن شسته شود.

      4) یکی از کسانی که این حدیث را شنیده بود، به فهم و اجتهاد خود در وضوء ساختن وقتی که رویش را می‌شست، گردن و سینه‌اش را نیز می‌شست، و وقتی که دست‌هایش را می‌شست، تا شانه‌هایش می‌شست، و وقتی که پاهایش را می‌شست، تا زانوهایش می‌شست، و بدون شک این یک فهم سقیم، و غیر مطلوب از نص حدیث نبوی است، بلکه مطلوب از حدیث نبوی آن است که: اگر کسی می‌خواهد که این نورانیش در روز قیامت بیشتر شود، اعضای وضوء را به طور کامل بشوید، و در این حالت – طوری که قبلا تذکر دادیم – از مقداری که فرض است، یک اندازه بیشتر بشوید – نه آنکه در این کار غلو کند.

[3]- وی عبدالله بن یزید ین حصن انصاری است، در حدیبیه و در غزوات بعد از آن اشتراک داشت، در ذی حجه سال شصت و سه به شهادت رسید، و امام بخاری/ از وی نُه حدیث روایت کرده است، (أسد الغابه: 3/274).

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این حکم برای کسی است که از بیرون شدن و عدم بیرون شدن چیزی از خود به شک می‌افتد، و کسی که در شک نیفتاده باشد، و متیقن باشد که از وی چیزی خارج شده است، ولو آنکه خارج شدن این چیز بدون صوت، و بدون احساس بوی باشد، وضویش نقض می‌گردد، و باید از نمازش خارج گردد، و مجددا وضوء بسازد.

      2) از این حدیث نبوی شریف این قاعده استنباط می‌گردد که: آنچه که به یقین ثابت شده باشد، به شک زائل نمی‌گردد، مثلا: اگر کسی یقین داشته باشد که وضوء ساخته است، ولی از اینکه وضویش شکسته است یا نه در شک بیفتد، با وضوء شمرده شده و ضرورت به وضوء ساختن ندارد، چنان‌چه بالعکس اگر کسی از نقض وضویش متیقن باشد، ولی از اینکه شاید وضوء ساخته است یا نه در شک باشد، بی‌وضوء شمرده می‌شود، و تا وقتی که وضوء نسازد نمازش صحت پیدا نمی‌کند.

[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      طوری که قبلا به آن اشاره نمودیم، اینکه کسی بخوابد، و بعد از خواب شدن بدون آنکه وضوء به آن وضوء بسازد، نماز بخواند، خاص برای پیامبر خدا ج، و سائر انبیاء علیهم السلام است، زیرا طوری که در احادیث دیگری آمده است، چشم ایشان خواب ولی قلب‌شان جهت تلقی وحی، بیدار بود، ولی کسان دیگری اگر می‌خوابند، باید هنگام نماز خواندن وضوء بسازند، زیرا در وقت خوابیدن به تمام اعضای خود می‌خوابد، و اختیاری به هیچ یک از اعضای خود ندارند.

[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مزدلفه جایی است بین عرفات، و منی، و به طرف منی نزدیک‌تر است، و حجاج بعد از اینکه از عرفات بعد از غروب آفتاب خارج می‌شوند، نماز شام و خفتن را باهم در وقت خفتن در اینجا اداء می‌کنند، و مزدلفه به معنی (جای تقرب و عبادت نمودن در اینجا به خداوند متعال تقرب می‌جویند.

      2) در روز عرفه برای حجاج واجب است که نماز شام را تا وقت رسیدن به مزدلفه به تاخیر اندازند، بنابراین اگر کسی نماز شام را در عرفات، و یا در بین راه خواند، باید آن را در مزدلفه با نماز عشاء دوباره جمع نماید.

      3) در جمع کردن بین این دو نماز، موالات و پیاپی خواندن شرط نیست، بکله می‌توان در بین این دو نماز، بعضی کارها را انجام داد، چنان‌چه که صحابهش بعد از ادای نماز مغرب و پیش از ادای نماز عشاء به خواباندن شترهای خود، و به پایین کردن بار سفر خود مشغول شدند.

      4) برای هریک از نماز مغرب و عشاء، در مزدلفه باید اقامت جداگانۀ گفت.

[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در آب وضوء نباید اسراف کرد.

      2) روا است که از یک آب، مضمضه و استنشاق نمود، ولی علمای احناف نظر به حدیث دیگری که در این مورد آمده است می‌گویند: برای هریک از مضمضه و استنشاق باید آب جداگانۀ استعمال نمود.

      3) باید رو به هردو دست شسته شود، زیرا یک دست نمی‌تواند رو را استیعاب نموده و به طور کامل بشوید.

      4) اعضای که دوگانه اند، مانند: دست و پا، باید اول عضو راست را شست.

      5) ظاهر این حدیث دلالت بر این دارد که سر، به آبی که از شستن دست‌ها مانده است، مسح می‌گردد، و گرفتن آب جدید برای مسح کردن سر لازم نیست، ولی اکثر علماء گفته‌اند که: تقدیر حدیث آن است که آب جدیدی برای مسح سر گرفت، و حدیثی که در سنن ابی داود آمده است، مؤید این رأی است، ولی باید آب جدید را که می‌گیرد، از دست خود پاش دهد، و با رطوبتی که بر انگشتانش باقی می‌ماند، سرخود را مسح نماید.

[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از استعاذه آن است که از شیطان به خداوند پناه بجوید، مثلا همانطوری که در متن این حدیث نبوی شریف آمده است بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الخُبُثِ وَالخَبَائِثِ» و یا بگوید (بسم الله أعوذ بالله مِنَ الخُبُثِ وَالخَبَائِثِ)، و یا بگوید: (أللهم إنی أعوذ بک) و یا: (أعوذ بالله)، و یا: (استعیذ بالله) و امثال این‌ها.

      2) استعاذه را پیش از داخل شدن به خلاء بگوید، و فرقی نمی‌کند که خلاء در بنیان و خانه‌ها باشد و یا در صحراء و یا در هرجای دیگری.

      3) استعاذۀ پیامبر خدا ج جهت اظهار عبودیت و تعلیم امت بود، ورنه آن حضرت ج از تاثیر شیاطین انس و جن محفوظ بودند.

      4) طوری که در حدیث دیگری آمده است، هنگام خارج شدن از بیت الخلاء بگوید: «غُفْرَانَکَ، الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِیْ أَذْهَبَ عَنِّیْ الأَذَى وَعَافَانِیْ».

[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) احترام کردن به شخص عالم و دانشمند کار نیک و پسندیده‌ای است.

      2) دعای پیامبر خدا ج مستجاب است، زیرا ابن عباسب همانطوری که نبی کریم ج به حقش دعا کردند، یکی از متبحرین علم دین بگرداند، تا جای که به نام حبر امت و مفسر قرآن شهرت یافت.

      3) و گرچه هر علمی شریف و با منفعت است، ولی علم دین از دیگر علوم شریف‌تر و با منفعت‌تر است، زیرا اگر علم دیگری بر علم دین برتری می‌داشت، پیامبر خدا ج دعا می‌کردند که خداوند ابن عباس را عالم در آن علم بگرداند، و دیگر آنکه هر علمی سبب منفعت رساندن به گروه معینی از مردم می‌گردد، ولی علم دین سبب منفعت رساندن به عموم مردم می‌گردد، و بالآخره هر علمی تنها سبب منفعت رساندن برای مردم در امور دنیوی می‌شود، ولی علم دین سبب منفعت رساندن به مردم در امور دنیا و آخرت هردو می‌شود.

[10]- نامش خالد بن زید بن کلیب انصاری است، از بزرگان صحابه است، و به غزوۀ بدر اشتراک نموده است، وقتی که نبی کریم ج به مدینۀ منوره هجرت نمودند، به خانۀ وی اقامت گزیدند، در وقت جهاد با رومیان در قسطنطنیه در سال پنجاه هجری وفات یافت، و امام بخاری از وی هفت حدیث روایت کرده است، (اسد الغابه: 5/143-144).

[11]- از احکام و مسائل متلعق به این حدیث آنکه:

      1) در موضوع رو آوردن و پشت کردن به قبله در وقت بول و غائط کردن چهار مذهب وجود دارد:

      أ- بنا به عموم این حدیث نبوی شریف امام ابوحنیفه/ می‌گوید: در وقت بول و غائط چه در نبیان باشد و چه در صحراء رو آوردن، و پشت کردن به قبله جواز ندارد.

      ملاحظه:

      از دلائل عقلی امام عینی/ برتایید مذهب امام ابوحنفه/ این است که می‌گوید: در منع بودن رو آوردن به قبله در وقت قضای حاجت نباید بین بنیان و صحرا فرق نمود، زیرا سبب منع، احترام به قبله است، و در این معنی فرقی بین صحراء و بنیان وجود ندارد، و دیگر اینکه اگر بگوئیم رو آوردن به قبله در بنیان جواز دارد، زیرا در این حالت بین شخص و بین مکه حائل واقع می‌شود، این معنی در جاهای دور از مکه در صحراء نیز وجود دارد، زیرا در صحراء نیز کوه‌ها و دره‌ها حائل واقع می‌شود، خصوصا در نزد کسانی که می‌گویند زمین کروی است، که در این حالت اصلا موازاتی صورت نمی‌گیرد.

      و طوری که ملاحظه می‌کنید امام عینی/ در اینجا اشاره به کروی بودن زمین می‌کند، و این سخن را وی در سال (821) هشت صد و بیست و یک هجری یعنی: پیش از این به (645) شش صد و چهل و پنج سال گفته است، پس کسانی که کشف کروی بودن زمین را به غیر مسلمانان نسبت می‌دهند، از انصاف به دور هستند.

      ب- در روایت دیگری از امام ابوحنیفه/ آمده است که: رو آوردن به قبله جواز ندارد، ولی پشت کردن به قبله جواز دارد، خواه در بنیان باشد و خواه در صحراء، ولی روایت مشهور همان روایت اول است.

      ج- اهل ظاهر می‌گویند که: رو آرودن و پشت کردن به قبله در نبیان و صحرا جواز دارد.

      د- ائمه سه گانه مالک و شافعی و احمد رحمهم الله می‌گویند که: رو آرودن و پشت کردن به قبله در صحراء حرام، و در بنیان جواز دارد.

      2) هدف آن نیست که در وقت قضای حاجت باید حتما انسان رو به طرف شرق و یا غرب باشد، بلکه هدف آن است که در وقت قضای حاجت نباید رو و یا پشتش به طرف قبله باشد، و چون قبلۀ اهل مدینه منوره به طرف جنوب است، برای آنکه در وقت قضای حاجت رو و یا پشت شخص به طرف قبله نشود، پیامبر خدا ج فرمودند که در وقت قضای حاجت روی خود را به طرف شرق و یا غرب نمائید، بنابراین کسانی که قبلۀشان به طرف مغرب و یا مشرق قرار دارد، نباید هنگام قضای حاجت، روی خود را به طرف مغرب و یا مشرق نمایند، بلکه باید روی‌شان به طرف شمال و یا جنوب باشد.

      3) از آداب دیگر قضای حاجت این است که:

      أ- اگر در زمین همواری قضای حاجت می‌کرد، بکوشد که دور برود تا از چشم مردم قدر الإمکان پنهان شود.

      ب- اگر در صحراء و زمین همواری قضاء حاجت می‌کرد، پیراهنش را از پشت سر رها کند تا به زمین برسد.

      ج- سخن نزند.

      د- با دست چپ استنجاء بزند.

      هـ- با فضله حیوان و استخوان خود را پاک نکند.

      و- اگر بر انگشترش نام خدا نوشته شده بود، پیش از داخل شدن به خلا آن را درآورد، و اگر جای برای حفاظت آن در خارج از خلا میسر نبود، آن را در دهان خود بگذارد.

      ز- از قضای حاجت و بول کردن در این اماکن خودداری نماید: در راه رفت و آمد مردم، در سایۀ که در تابستان مورد استفادۀ مردم است، در آفتاب رخی که در زمستان مورد استفادۀ مردم است، در آب ایستاده، در زیر درخت میوه‌دار، در سوراخی که احتمال می‌رود لانۀ حشره و یا جانداری باشد.        

[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) طوری که در حدیث گذشته دیدیم پیامبر خدا ج از رو آوردن به طرف قبله [خواه بیت المقدس و خواه مکۀ مکرمه باشد]، در وقت قضای حاجت نهی فرمودند، و از این حدیث، اباحت این کار دانسته می‌شود، بعضی از علماء می‌گویند که این حدیث ناسخ حدیث اول است، و در نتیجه روی آوردن به طرف بیت المقدس در وقت قضای حاجت جواز دارد، و بعضی از علماء می‌گویند که حدیث گذشته قولی، و این حدیث فعلی است، و حدیث قولی بر حدیث فعلی ترجیح دارد، و در نتیجه روی آوردن به طرف بیت المقدس در وقت قضای حاجت جواز ندارد، ولی باید گفت که اگر ضرورت نباشد، اقلا روی احتیاط رو نیاوردن به طرف بیت المقدس در وقت قضای حاجت، بهتر است.

      2) از این سخن راوی که می‌گوید: (مردمانی می‌گویند: وقتی که به قضای حاجت نشستی، روی خود را به طرف قبله و یا بیت المقدس مکن)، چنین دانسته می‌شود که صحابهش نیز در فهم بعضی از احادیث در بین خود اختلاف نظر داشتند، و اختلاف نظر یک امر طبیعی است، از این جهت بود که صحابهش در بعضی مسائل حتی در حضور نبی کریم ج نیز اختلاف می‌کردند، و نبی کریم ج ایشان را از این کار منع نمی‌کردند، و چنین مسائلی در فقه اسلامی بسیار زیاد است، از آن جمله اختلاف‌شان در قضیه اسیران بدر، در وقت ادای نماز عصر در روز رفتن به سوی بنی قریظه، در اعادۀ نماز نیست به کسی که آبی نیافته است و با تیمم نماز خوانده است، و سپس پیش از خارج شدن وقت به آب رسیده است، و در مسائل بسیار دیگری، ولی اختلاف‌شان بعد از عصر نبوت از این‌هم بیشتر و بیشتر است، و در مقدمۀ این کتاب، این موضوع را توضیح بیشتری داده‌ام، به آنجا مراجعه شود.

[13]- وی أم المؤمنین سوده بنت زمعه بن قیس قرشی است، پیامبر خدا ج با وی در مکۀ مکرمه بعد از وفات خدیجهل ازدواج نمودند، و در آخر خلافت عمرس وفات نمود، أسد الغابه (5/484-485).

[14]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مناصع عبارت از میدان فراخی بود در نزدیکی بقیع که قبرستان اهل مدینۀ منوره است.

      2) طوری که از این حدیث دانسته می‌شود، سبب نزول آیۀ حجاب، همین قصۀ عمرس با سودهل بوده است، و در روایت دیگری آمده است، که سبب نزول حجاب، قصۀ زینب بنت جحش می‌باشد، زیرا در شب عروسی پیامبر خدا ج با زینب، سه نفر از مدعوین رفتن خود را از خانۀ پیامبر خدا ج به تاخیر انداختند، و پیامبر خدا ج از اینکه آن‌ها را به بیرون شدن از خانه امر نمایند، حیا می‌کردند، و همان بود که آیۀ حجاب نازل گردید، و در روایت دیگری آمده است که سبب نزول آیۀ حجاب این بود که پیامبر خدا ج با عدۀ از صحابهش در خانۀ خود نان می‌خوردند، و عائشهل هم با آن‌ها نان می‌خورد، و دست یکی از آن‌ها با دست عائشهل تماس نمود، و از این پیش آمد، پیامبر خدا ج متاثر گشتند، و همان بود که آیۀ حجاب نازل گردید.

      و به این طریق برای نزول آیۀ حجاب، سه سبب را ذکر می‌کنند، و علماء برای جمع بین این روایات مختلفه گفته‌اند که حجاب اسباب متعددی داشته است، و آخرین سبب آن قصۀ زینب بنت جحش است، زیرا خود آیۀ کریمه اشاره به این قصه دارد، والله تعالی أعلم.

      3) این واقعه یکی از یازده واقعه‌ای است که وحی آسمانی موافق نظر عمرس نازل گردید، و از جملۀ آن مواضع: تحریم شراب، و جوب نماز خواندن در مقام ابراهیم÷، نخواندن نماز جنازه بر منافقین، قبول‌نکردن فدیه از اسیران غزوۀ بدر، و غیره است، و تفصیل بسیاری از این مواضع، إن‌شاءالله در این کتاب در جای خودش خواهد آمد.

[15]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در وقت قضای حاجت باید از نزد مردم دور شد.

      2) از این حدیث دانسته می‌شود که: استنجاء زدن با آب، بعد از استنجا زدن با سنگ و یا کلوخ، سنت است، و علماء گفته‌اند که اگر نجاست از جای خود تجاوز نکند، می‌توان تنها به استنجا زدن به سنگ و یا کلوخ اکتفاء نمود، و با این‌هم اگر کسی در این حالت با آب نیز استنجا بزند، بدون شک بهتر است.

      3) علمای زیدی و شیعه می‌گویند که استنجاء زدن به کلوخ در وقت موجود بودن آب روا نیست، ولی احادیث بسیاری خلاف نظر آن‌ها را ثابت می‌سازد، و دیگر آنکه غرض از استنجاء طهارت و نظافت است، پس چه مانعی دارد که هم با سنگ و کلوخ و یا هر وسیلۀ دیگری استنجاء زد و هم با آب؟ و فائدۀ استنجاء زدن با سنگ و کلوخ با وجود آب آن است که سنگ و کلوخ عین نجاست را از بین برده و در وقت استنجاء زدن با آب عین نجاست به دست اثر نمی‌کند.

      4) اگر کسی می‌خواهد به یکی از دو چیز که سنگ و کلوخ و یا آب باشد اکتفاء نماید، استنجاء زدن به تنها آب، بهتر از استنجاء زدن به تنها سنگ و یا کلوخ است، زیرا سنگ و کلوخ تنها عین نجاست را پاک می‌کند، ولی آب هم عین نجاست را پاک می‌کند و هم اثر آن را، و این قول خداوند متعال که: ﴿فِیهِ رِجَالٞ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِینَ ١٠٨ [التوبه: 108] در شأن اهل قباء که به آب استنجاء می‌زدند، نازل گردید.

[16]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) آنچه را که در حدیث به عصای نیزه‌دار ترجمه نمودیم، لفظ (عَنَزَه) است، و عنزه عبارت از عصایی است که دارای نوک تیز نیزه مانند است، و چون در فارسی لفظ مرادف آن را نداریم، از این جهت آن را به عصای نیزه‌دار ترجمه نمودم، علماء برای آوردن این عصای نیزه‌دار فوائد زیادی را ذکر کرده‌اند، از آن جمله:

      أ- دفاع کردن از خود در مقابل دشمنان از منافقین و یهود.

      ب- حفر کردن زمین سخت در وقت بول کردن، تا آنکه بول بر روی لباس‌ها نپاشد.

      ج- تکیه کردن و عصا زدن بر آن، وغیره.

      2) در مفاتیح العلوم خوارزمی آمده است که: این عصای نیزه‌دار را نجاشی برای پیامبر خدا ج بخشش داده بود، و در مصلی در پیش روی‌شان نصب می‌گردید، و بعد از پیامبر خدا ج این عصای نیزه‌دار نزد خلفاء به توارت باقی ماند، و در طبقات ابن سعد آمده است که: نجاشی برای پیامبر خدا ج سه عصای نیزه‌دار بخشش داده بود، پیامبر خدا ج یکی را برای خود نگهداشتند، و یکی را به علیس و دیگری را به عمرس دادند.

[17]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در وقت آب خوردن نباید در ظرف آب نفس کشید، زیرا دور نیست که در چنین حالتی چیزی از آب دهانش در ظرف آب سرایت نماید، و یا لا اقل اثر تنفس در آب باقی بماند.

      2) از آداب دیگر آب خوردن آن است که شخص با سه نفس آب بنوشد، و در وقتی که می‌خواهد آب بنوشد، (بسم الله) بگوید، و بعد از آب نوشیدن (الحمدلله).

      3) همانطوری که لمس کردن ذَکَر با دست راست روا نیست، لمس کردن دُبُر نیز با دست راست جواز ندارد، زیرا نان و آب خوردن انسان با دست راست است، پس استعمال کردن آن، به کارهای تقززآور خلاف عقل و حکمت است.

      4) همانطوری که این اعمال برای مرد جواز ندارد، برای زن نیز جواز ندارد، زیرا احکام شرعی – ولو آنکه به نام مردها وارد شده باشد – زن‌ها را نیز شامل می‌شود، مگر آنکه دلیل خاصی وجود داشته باشد که زن‌ها را از آن حکم استثناء نموده باشد، و چون در اینجا چنین دلیل خاصی وجود ندارد، پس این حکم، زن‌ها را نیز شامل می‌شود، و به این موضوع قبلا هم اشاره نمودیم.

[18]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) حکمت آنکه نبی کریم ج از استنجاء زدن به استخوان و سرگین خودداری نمودند آن بود که استخوان – همانطوری که در حدیث دیگری آمده است – طعام جنیان است، پس نباید طعام آن‌ها را ملوث ساخت، و سرگین چون خودش نجس است، پس نجاست دیگری را پاک کرده نمی‌تواند.

      2) بعضی از علماء می‌گویند که علت استنجاء نزدن آن حضرت ج به استخوان آن بود که استخوان صاف و لغزان است، و نجاست را برنمی‌دارد، بنابراین همانطوری که استنجاء زدن به استخوان روا نیست، به هر جسم سخت و صاف دیگری مانند: شیشه، سفال و امثال این‌ها نیز جواز ندارد، و همانطوری که استجاء زدن به سرگین روا نیست به فضله هیچ حیوان دیگری مانند: فضلۀ گاو، پشکل شتر و گوسفند، وغیره نیز جواز ندارد.

      3) بعضی از علماء گفته‌اند که استنجاء زدن به نُه چیز روا نیست: استخوان، فضلۀ انسان، سرگین، طعام – هر طعامی که باشد – زغال، کاغذ، پارچه، برگ درخت، گیاه که علف باشد.

[19]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) چون علت استنجاء نزدن پیامبر خدا ج به سرگین نجاست سرگین است، لذا با قیاس به سرگین، استنجاء زدن به هیچ جسم نجس دیگری نیز جواز ندارد.

      2) در استنجاء زدن به سنگ و کلوخ و امثال آن، استعمال سه سنگ شرط نیست، بلکه شرط حصول نظافت است، ولو آنکه بیک سنگ حاصل شود، چنان‌چه که اگر نجاست به سه سنگ حاصل نشد، باید از سنگ چهارمی و حتی پنجمی استفاده نماید.

      3) چون هدف حصول نظافت است، می‌توان عوض سنگ، از کلوخ، از کاغذ مخصوص حمام و امثال این چیزها استفاده نمود، و این مذهب امام ابوحنیفه و امام مالک رحمهما الله است.

[20]- وی عبدالله بن زید بن عاصم انصاری است، به استنثای جنگ بدر در همۀ غزوات دیگر اشتراک نموده است، و این همان کسی است که مسیلمۀ کذاب را کشت، و یا در قتل وی اشتراک داشت، و در سال شصت و سه هجری در واقعه (حَرَّه) به شهادت رسید، اسد الغابه (3/167-168).

[21]- وی عثمان بن عفان بن ابی العاص قرشی اموی است، چون دو دختر نبی کریم ج را یکی پس از دیگری به نکاح گرفت، به نام ذی النورین یاد می‌شود، از کسانی است که در اول مسلمان شده‌اند، خلیفۀ سوم راشد، و یکی از عشرۀ مبشره به جنت است، در روز جمعه هژدهم ماه ذوالحجۀ سال سی و پنج هجری به شهادت رسید، أسد الغابه (3/376-384).

[22]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از این فرمودۀ پیامبر خدا ج که: «و دو رکعت نماز که در آن با خود سخن نگوید، اداء نماید» این است که در وقت ادای این دو رکعت نماز به وساوس دنیوی گرفتار نگردیده و به یاد آخرت بوده و خود را قلبا و غالبا در حضور خدا احساس نماید، از عذاب خدا در خوف، و از رحمت وی امیدوار باشد.

      2) گناهانی که به این طریق آمرزیده می‌شود، گناهان صغیره است، و طریق آمرزش گناهان کبیره توبه کردن، و طریق آمرزش حقوق الناس رد حقوق و یا حصول رضایت آن‌ها است، و این مسئله به طور مکرر گذشت.

      3) از سه حدیث گذشته اینطور دانسته می‌شود که پیامبر خدا ج اعضای وضوء را گاهی یکبار یکبار، و گاهی دوبار دوبار، و گاهی سه بار سه بار می‌شستند، و سببش آن است که چون پیامبر خدا ج در مقام تشریع و تعلیم قرار داشتند، همه چیز را به طور کامل برای امت می‌آموختند، و یکبار شستن اعضای وضوء، جهت ادای فرض است، یعنی: اگر کسی اعضای وضویش را یکبار بشوید، فرض وضوء برایش اداء می‌گردد، و وضویش صحت پیدا می‌کند، و دوبار شستن غرض بیان افضلیت است، یعنی: افضل آن است که در شستن اعضای وضوء به یکبار اکتفاء نشود، بلکه دوبار دوبار شسته شود، و سه بار شستن جهت بیان اکملیت است، یعنی: وضوی کامل آن است که اعضای وضوء، سه بار سه بار شسته شود، و خود پیامبر خدا ج جز در حالات خاصی چنان‌چه که در احادیث زیادی آمده است، اعضای وضوء را سه بار سه بار می‌شستند، و از اینجا است که علماء گفته‌اند: سه بار شستن اعضاء در وضوء سنت است.

[23]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) کسی اگر چیزی را از شریعت آموخته است، باید آن را برای دیگران بیاموزد، ورنه مرتکب گناه کبیره می‌گردد، زیرا خداوند متعال کسی را که کتمان علم می‌کند، لعنت کرده است، و گناهی که مستوجب لعنت باشد، از گناهان کبیره است.

      2) حکم این حدیث در مورد بخشایش گناهان، مانند حکم حدیث گذشته است، که مراد از گناهانی که بخشیده می‌شود، گناهان صغیره است، و گناهان کبیره احتیاج به توبه داشته، و حقوق الناس یا باید اداء گردد، و یا باید از صاحب حق بحل داشتی خواسته شود.

[24]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) عنوان باب در این حدیث نبوی شریف (استنثار در وضوء) است، و مراد از استنثار آن است، که آب را در بینی نموده و آن را به شدت ذریعه هوای سینه خارج سازد، تا اوساخ و افرازات داخل بینی خارج گردد.

      2) طوری که در احادیث دیگری آمده است، استنثار نیز باید به عدد طاق باشد، یعنی: یکبار و یا سه بار، و یا پنج بار، ولی سه بار بهتر است.

      3) اکثر علماء بر این نظر اند که امر به استنثار در این حدیث نبوی شریف برای سنت بودن است، نه وجوب، و گفته‌اند: مستحب آن است که استنشاق و استنثار به دست چپ صورت بگیرد.

      4) استنشاق و استنثار هردو مورد بینی صورت می‌گیرد، و فرق بین آن‌ها این است که: استنشاق عبارت از داخل کردن آب در بینی، و استنثار بیرون کردن آب از بینی به شدت است، که همان افشاندن بینی باشد.

      5) این حدیث نبوی شریف دلالت بر این دارد، که باید شخص بکوشد که بعد از قضای حاجت نجاست را، و در هنگام وضوء ساختن افرازات بینی خود را به طور کامل دور نماید.

[25]- از احکام متعلق به این حدیث آنکه:

      1) عنوان باب در این حدیث نبوی شریف (استجمار به عدد طاق) است، و (استجمار) عبارت از پاک کردن مکان نجاست از بدن، بعد از قضای حاجت است.

      2) شستن دست پیش از شروع کردن به وضوء سنت است.

      3) در سنت بودن شستن دست‌ها بعد از خواب، فرقی بین خواب روز و خواب شب نیست.

      4) آب اندک اگر نجاست در آن می‌افتد، نجس می‌شود، ولو آنکه یکی از اوصاف سه گانۀ آن را که عبارت از رنگ و بو و مزه باشد، تغییر نداده باشد.

      5) اگر کسی در نجس شدن بدن و یا جامه‌اش به شک می‌افتد، از باب احتیاط شستن آن بهتر و مستحب است.

      6) خواب ناقض وضوء است، و اگر کسی می‌خواهد نماز بخواند، باید بعد از خواب شدن وضوء بسازد.

[26]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) دو رکن یمانی عبارت از رکن حجر الأسود و رکن مقابل آن در عرض خانۀ مشرفه است، و دو رکن دیگری که در مقابل این دو رکن قرار دارد، دو رکن شامی نامیده می‌شوند.

      2) مشروع، استلام دو رکن یمانی است، نه دو رکن شامی، و سبب این امر این است که دو رکن یمانی بر اساس قواعد ابراهیم÷ قرار دارند، و دو رکن شامی چنین نیستند، علماء می‌گویند: اگر روزی خانۀ مشرفه از طرف دو رکن شامی نیز بر اساس قواعد ابراهیم÷ بناء گردید، باید آن دو رکن نیز استلام گردد.

      3) پوشیدن کفشی که از جلد دباغی شده ساخته می‌شود، روا است، چنان‌چه رنگ کردن لباس به زعفران نیز جواز دارد.

      4) بهترین وقت تلبیه گفتن و نیت کردن به حج در نزد امام شافعی/ وقتی است که راحله به راه می‌افتد، و در نزد احناف بهترین وقت، تلبیه گفتن بعد از ادای دو رکعت نماز احرام است، یعنی: بعد از اینکه: دو رکعت نماز احرام را اداء نمود، پییش از آنکه از جایش برخیزد، نیت حج نموده و تلبیه بگوید.

      5) خلاصۀ آنچه که عبدالله بن عمرب گفت این است که غرضش از التزام به این امور چهارگانه، پیروی از سنت پیامبر خدا ج است نه چیز دیگری، و مشهور است که ابن عمرب سخت تابع سنت نبوی بود، و همیشه می‌کوشید که هر کارش چه در عبادات و چه در معاملات موافق سنت نبوی باشد، و البته بر هر مسلمانی لازم است که در همۀ امور خود تابع سنت نبوی باشد.

[27]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) دوست داشتن نبی کریم ج به شروع کردن از دست راست در چیزهای تکریمی بود، مانند وضوء ساختن، لباس پوشیدن، سرمه کردن به چشم، داخل شدن به مسجد، و امثال این‌ها، و اما در چیزهای غیر تکریمی مانند داخل شدن به بیت الخلاء، و یا تف کردن طرف چپ را اختیار می‌کردند، مثلا هنگام داخل شدن به بیت الخلاء اول پای چپ خود را می‌گذاشتند، و هنگام تف کردن، به طرف چپ خود تف می‌کردند.

      2) ابتداء کردن به راست در امور تکریمی مستحب و یا سنت است.

      3) در وضوء ساختن نیز ابتداء کردن از طرف راست مستحب و یا سنت است، و امام ابن منذر/ می‌گوید: اگر کسی در شستن اعضای وضوء از طرف چپ شروع کرد، به اجماع علماء وضویش صحت دارد، و دوباره وضوء ساختن بر وی لازم نیست، و البته شروع کردن از طرف چپ در وضوء ساختن کار خوبی نیست، و ترک سنت است.

[28]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) پیش از داخل شدن وقت نماز، برآمدن به طلب آب واجب نیست، ولی بعد از اینکه وقت نماز داخل شد، کسی که وضوء ندارد، و آب آمادۀ در نزدش نیست، واجب است که به جستجو و طلب آب برآید.

      2) کسی که آب بیشتری از اندازۀ وضوی خود دارد، واجب است که در وقت ضرورت آن را در اختیار دیگران بگذارد، تا از آن وضوء بسازند.

      3) این حدیث بیانگر معجزۀ دیگری از معجزات نبی کریم ج است، و این معجزه از معجزۀ حضرت موسی÷ که به زدن عصایش به سنگ آب جاری گردید، بزرگ‌تر است، زیرا بیرون شدن آب از سنگ به شکل طبیعی امکان پذیر است، ولی بیرون شدن آب و آن هم به شکل فوران زدن از انگشتان دست که از گوشت و خون و استخوان است – بدون معجزه – به هیچ شکلی امکان پذیر نیست.

[29]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) موی انسان پاک است.

      2) از این معلوم می‌شود که دیگر صحابه‌ها نیز برای خود از موی سر آن حضرت ج برداشته بودند، ولی (ابوطلحه) از دیگران در این کار سبقت جسته بود.

      3) این حدیث دلالت بر جواز تبرک جستن به موی نبی کریم ج دارد.

      4) طوری که در احادیث دیگری آمده است، این واقعه در حجة الوداع صورت گرفته بود، و کسی که سر نبی کریم ج تراشیده بود، معمر بن عبداللهس بود.

[30]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) سگ نجس است، ورنه پیامبر خدا ج امر به شستن ظرفی که سگ از آن آب خورده است نمی‌کردند.

      2) همانطوری که ظرف از رسیدن لعاب دهان سگ نجس می‌شود، از رسیدن عرق و شاش سگ نیز ظرف و کاسه نجس می‌شود.

      3) در روایت دیگری آمده است که آن ظرف را هفت بار بشوید، و با خاک پاک نماید، بنابراین بعضی از علماء می‌گویند: ظرفی را که سگ از آن چیزی می‌نوشد، باید هفت بار شست و یکبار با خاک پاکش نمود، ولی علمای احناف نظر به احادیث دیگری که از ابوهریره روایت شده است، و نظر به اینکه هر نجاستی به سه بار شستن پاک می‌گردد، هفت بار شستن چنین ظرفی را لازم نمی‌دانند.

      4) در لزوم شستن ظرفی که سگ از آن چیزی می‌نوشد، فرقی نمی‌کند که آن سگ تعلیم یافته باشد و یا غیر تعلیم یافته، سگ خانگی باشد و یا سگ بیرونی، و این در صورتی است که سگ از چیز مایعی مانند: آب، شیر و امثال این‌ها نوشیده باشد، و اگر از چیز جامدی مانند نان، برنج، گوشت و امثال این‌ها خورده بود، پس خوردش حرام است، ولی هفت بار شستن ظرف به اتفاق عامۀ علماء لازم نیست.

[31]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در صورتی که آب پاش دادن را بر روی زمینی که سگ بول کرده بود لازم نمی‌دانستند، به طریق اولی آب ریختن و شستن را لازم نمی‌دانستند.

      2) اگر زمین نجس شد، و بعد از آن خشگ گردید، و اثر نجاست از بین رفت، حکم به طهارت آن زمین می‌گردد.

      3) بول نمودن و رفت و آمد سگ‌ها در مسجد، در وقتی بود که هنوز مسجد در و دیوار مناسبی نداشت، بنابراین مسجدی که دارای در و دیوار بوده و فرش دارد، باید از داخل شدن سگ‌ها در آن مسجد خودداری شود، زیرا سگ نجس است، و داخل شدن سگ، از یک طرف سبب نجس شدن فرش‌ها، و از طرف دیگر سبب بی‌احترامی به مسجد می‌شود.

[32]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این حدیث دلالت بر این دارد که انتظار کشیدن جهت انجام دادن عبادت، مانند خود عبادت ثواب دارد، بنابراین کسی که در مسجد به انتظار نماز می‌نشیند، تا وقتی که بی‌وضوء نشود، برایش همان ثوابی داده می‌شود، که در حالت نماز خواندن داده می‌شود.

      2) اگر تا وقت بر پاشدن جماعت، نماز نفلی می‌خواند، إن‌شاءالله برایش دو ثواب است، یکی ثواب انتظار نماز، و دیگری ثواب نماز خواندن نفلی.

[33]- گویند: حکم این حدیث منسوخ است، بنابراین، اگر کسی با زنش جماع کرد، ولو آنکه انزال نشده باشد، باید غسل نماید، و در باب خودش این مسئله إن‌شاء الله به تفصیل خواهد آمد.

[34]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) حکم این حدیث، مانند حکم حدیث قبلی است، یعنی: عدم و جوب غسل از جماع بدون انزال، بنا به قول عامۀ علماء منسوخ است، بنابراین اگر کسی با زنش جماع کرد، و پیش از انزال شدن او را ترک نمود، بر زن و شوهر غسل لازم می‌شود، و این نظر أم المؤمنین عائشه، ابوبکر صدیق، عمر بن خطاب، علی بن ابی طالب، ابن عباس، ابن عمرش، و نظر امام ابوحنیفه، امام شافعی، امام مالک، امام احمد رحمهم الله، و علمای بسیار دیگری است.

      2) عدۀ دیگری از صحابه از آن جمله: عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن مسعود، ابو ایوب انصاری، وعدۀ دیگری از صحابه و بعضی از تابعین، به این نظر اند که: اگر کسی جماع کرد، و پیش از آنکه انزال شود، عزل نمود، بر وی تنها وضوء لازم می‌شود نه غسل.

      3) امام نووی/ می‌گوید: به اجماع علماء امت، کسی که جماع می‌کند، ولو آنکه انزال نشود، باید غسل نماید.

[35]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) استعانت به دیگری در وضوء ساختن روا است، و مراد از استعانت آن است که شخص وضوء بسازد، و دیگری برایش آب بریزد، و حتی بعضی از علماء به این نظر اند که با قیاس به آب ریختن، وضوء دادن شخص نیز روا است، به این معنی که شخص بنشیند، و دیگری عضای وضویش را بشوید، و بر سرش مسح کند، ولی بسیاری از علماء بر این نظر اند که اگر معذرتی نباشد، وضوء ساختن عبادت است، و قیاس در عبادات در نزد بسیاری از اصولیین جواز ندارد، والله أعلم.

      2) مسح کردن بر موزه جواز دارد.

      3) از ادب آن است که خورد سالان بزرگسالان را احترام نموده و برای‌شان خدمت نمایند.

[36]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد ابن عباسب از این گفته‌اش که: (پیامبر خدا ج از مشکی که در آنجا آویزان بود، وضوء نمودند، و وضوی نیک و خوبی ساختند) این است که وضوی کاملی نمودند، نه آنکه تنها مثلا دست و روی خود را شسته باشند.

      2) نماز تهجد مستحب است.

      3) کسی که به نماز تهجد برمی‌خیزد، مستحب است که به تأسی از نبی کریم ج پیش از آنکه از بسترش بیرون می‌شود، ده آیت آخر سورۀ (آل عمران) را تلاوت نماید.

      4) نماز تهجد ده رکعت است، و به طور دو رکعتی اداء می‌گردد.

      5) کسی که نیت خواندن نماز تهجد را دارد، باید خواندن نماز وتر را به تأخیر انداخته و بعد از نماز تهجد بخواند.

      6) کار اندک، نماز را – خصوصا نماز نفل را – فاسد نمی‌کند، چنان‌چه نبی کریم ج در حال نماز خواندن، گوش ابن عباس را می‌تابیدند.

      7) نظر به ظاهر این حدیث، بعضی از علماء می‌گویند که: قرآن خواندن بدون وضوء جواز دارد، و آن‌هایی که قرآن خواندن را بدون وضوء جائز نمی‌دانند، می‌گویند: نبی کریم ج در وقتی که قرآن می‌خواندند، بی‌وضوء نبودند، زیرا در احادیث صحیحی آمده است که در حالت خواب، «چشم‌شان می‌خوابد، ولی قلب‌شان بیدار است»، و اینکه برخاستند و وضوء ساختند، به جهت طلب ثواب بود، نه به جهت رفع حدث، زیرا ایشان فرموده‌اند که: «وضوء بر وضوء، نور بر نور است»، ولی نظر به ظاهر حدیث، قول اول راجحتر به نظر می‌رسد، والله تعالی أعلم.

[37]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مضمضه و استنشاق در نزد احناف در وضوء سنت و در غسل فرض است، و در نزد امام شافعی/ در وضوء و غسل و سنت است، و در نزد امام احمد بن حنبل در وضوء و غسل واجب است.

      2) هریک از مضمضه و استنشاق سه بار است، و باید در هربار از مضمضه و استنشاق آب جدیدی استعمال شود.

      3) این حدیث مانند حدیث‌های گذشته، دلالت بر آن دارد، که اعضای وضوء جواز دارد که یک یک بار، و دو دو بار، و سه سه بار شسته شود، و طوری که قبلا گفتیم، یک بار شستن جهت ادای فرض، دو بار شستن جهت افضلیت، و سه بار شستن جهت اکملیت و متابعت از سنت پیامبر خداج است.

[38]- وی وهب بن عبدالله سوائی است، در هنگام وفات نبی کریم ج أبو جحیفه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، و با این‌هم احادیثی را از ایشان روایت کرده است، در زمان خلافت علی بن ابی طالب مسؤول بیت المال در کوفه بود، در شبانه روزی فقط یکبار نان می‌خورد، و خود را سیر هم نمی‌کرد، و در سال هفتاد و دو هجری در کوفه و یا در بصره وفات یافت، أسد الغابه (5/157).

[39]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) نبی کریم ج از ظرف آب طوری وضوء می‌ساختند که آب را با دست خود برمی‌داشتند، و وضوء می‌ساختند، و به این طریق آبی که از وضوی‌شان زیاد می‌آمد، به دست‌شان تماس کرده بود، و از این سبب مردم آن را به سر و روی خود مالیده و به آن تبرک می‌جستند.

      2) نماز فرض چهار رکعتی در سفر، قصر گردیده و دو رکعت خوانده می‌شود.

      3) شخصی که در صحراء نماز می‌خواند، مستحب است که: نیزه و یا عصا و یا چوبی را در وقت نماز خواندن، پیش روی خود قرار دهد.

[40]- وی از صغار صحابه است، در سال دوم هجری متولد شد، و در حجة الوداع با پدرش به سن هفت سالگی به حج رفت، و در وقت بازگشتن نبی کریم از غزوۀ تبوک با اطفال دیگر در ثنیة الوداع به استقبال ایشان رفت، و در سال نود و یک هجری به سن هشتاد و نه سالگی وفات نمود، امام بخاری/ از وی شش حدیث روایت کرده است، فتح المبدی (1/238).

[41]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در حدیث لفظ (حجله) آمده است، و حجله به دو معنی می‌آید، یکی: پردۀ اتاقی که برای عروس آراسته می‌شود، و (زر حجله) به این معنی: عبارت از دکمه‌هایی است که در روی این پردۀ‌ها آویزان می‌کردند، و معنی دومی (حجله) کبک است، و کبک همان پرندۀ معروف است، و (زر حجله): به این معنی: بیضۀ کبک است، و در ترجمه همین معنی دومی اختیار گردیده است.

      2) (مهر نبوت) همانطوری که در این حدیث و در احادیث دیگری آمده است، قطعه گوشت برآمدۀ در بین دو شانۀ پیامبر خدا ج بود که بر روی آن، خال‌های کوچک سرخی دیده می‌شد، و این قطعه گوشت را به نام (خاتَم) نبوت، یعنی: مهر نبوت، و به نام (خاتِم) نبوت یعنی: ختم کننده نبوت یاد می‌کنند، و مهر نبوت از آن جهت می‌نامند که علامۀ بر نبوت و پیامبری آن حضرت ج می‌باشد، و (خاتِم) نبوت، یعنی: ختم کننده نبوت از آن جهت می‌گویند که نبوت به آن حضرت ختم گردیده و پیامبر دیگری بعد از ایشان مبعوث نمی‌گردد.

[42]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) ظاهر حدیث دلالت بر این دارد که برای زن و مرد – ولو آنکه نسبت به یکدیگر بیگانه باشند – روا است که در یکجا باهم وضوء بسازند، ولی عدۀ از علماء نظرشان این است که جواز این کار، پیش از نزول حجاب بود، و بعد از آن منع گردید، ولی ظاهر حدیث دلالت بر خلاف این نظر دارد، زیرا راوی حدیث می‌گوید که: (در زمان پیامبر خدا ج...) و این عبارت معنی استمرار را داده و مقید به یک وقت دون وقت دیگری نیست، و تفصیل موضوع را می‌توان در فتح الباری در شرح این حدیث مطالعه نمود، ولی در صورت خوف فتنه باید زن‌ها و مردها در جاهای جداگانۀ وضوء بسازند.

      2) غسل کردن مرد و زنش باهم از یک ظرف جواز دارد، در حدیث متفق علیه آمده است که پیامبر خدا ج و أم المؤمنین میمونهل از یک ظر باهم غسل می‌کردند.

      3) اگر مرد و یا زنی از ظرف آبی غسل نمود، آیا روا است که دیگری از زیادی آب غسل وی غسل نماید، در این مورد دو نظر وجود دارد، نظر اول آن است که از چنین آبی غسل کردن جواز ندارد، ودلیل این نظر حدیثی است که می‌گوید: «پیامبر خدا ج از اینکه زن به آب زیادی غسل مرد غسل نماید، و یامرد به آب زیادی غسل زن غسل نماید، منع کرده‌اند، [و فرموده‌اند که]: باید باهم غسل نمایند»، و نظر دوم آن است که از چنین آبی غسل کردن روا است، و دلیل این نظر حدیث میمونهل است که می‌گوید: (جنب شدم، و از ظرف آبی غسل نمودم، آب زیاد آمد، پیامبر خدا ج آمدند که از آن آب غسل نمایند، برای‌شان گفتم که [من از این آب غسل کرده بودم]، فرمودند: «آب جنب نمی‌شود»، و از آن آب غسل نمودند).

      ولی آنچه که به نظر راقم می‌رسد این است که چون هردو حدیث صحیح است، باید هردوی آن عمل نمود، به این طریق که: مدلول حدیث اول که عدم جواز غسل از آب زیادی غسل زن و مرد باشد، نسبت به عموم مردم است، و جواز غسل از چنین آبی خاص برای نبی کریم ج است، و به اینگونه می‌توان که تعارض بین این دو حدیث صحیح را رفع نمود، و در عین حال به هردو حدیث عمل کرد، والله تعالی أعلم.

[43]- وی جابر بن عبدالله بن عمرو انصاری است، در هژده با پیامبر خدا ج اشتراک نموده است، و در جنگ صفین در صف علیس بود، در آخر عمرش کور شد، احادیث بسیاری را روایت کرده است، و در سال هفتاد و چهار هجری به سن نود و چهار سالگی وفات نمود، أسد الغابه (1/256-258).

[44]- از احکام و مسائل متعلق به حدیث آنکه:

      1) کلاله کسی است که در وقت مرگ نه پدری دارد و نه فرزندی.

      2) مراد از آیۀ میراثی که نازل گردید، این قول خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿یَسۡتَفۡتُونَکَ قُلِ ٱللَّهُ یُفۡتِیکُمۡ فِی ٱلۡکَلَٰلَةِ....

      3) آبی که به آن وضوء ساخته می‌شود، پاک است، ورنه پیامبر خدا ج آن را بالای جابرس نمی‌ریختند.

      4) عیادت کردن بزرگان از بیچارگان و زیردستان فضیلت دارد.

[45]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) پیامبر خدا ج از این جهت می‌خواستند دست مبارک خود را در آن ظرف کنند، تا از آن ظرف با دست خود آب برداشته و وضوء بسازند، ولی از اینکه سر ظرف تنگ بود، دست‌شان در آن ظرف داخل شده نتوانست.

      2) با آنکه آن ظرف آب به این اندازه کوچک و خورد بود، که دست پیامبر خدا ج در آن داخل شده نتوانست، ولی به معجزۀ نبی کریم ج بیش از هشتاد نفر از آن ظرف وضوء ساختند، و در صفحات این کتاب معجزات بسیاری را در مناسبت‌های مختلف، و به اشکال مختلف برای نبی کریم ج مطالعه خواهید فرمود.

[46]- آنچه که از این حدیث دانسته می‌شود این است که پیامبر خدا ج از آن قدح دست و روی خود را شستند، و اینکه از آن قدح وضوء ساخته باشند، حدیث از این چیز مسکوت است، و حتی دلالت بر این دارد که در آن قدح وضوء نساختند، ورنه شخصی که شستن دست و روی‌شان را نقل کرده بود، وضوء ساختن‌شان را نیز نقل می‌کرد، و یا آنکه از وضوء ساختن‌شان به شستن دست و رو تعبیر نمی‌کرد، والله تعالی اعلم.

[47]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) نوبت کردن در بین زن‌ها – برای کسی که چند زن دارد – واجب است، ورنه ضرورتی نبود که پیامبر خدا ج از آن‌ها اجازه بخواهند.

      2) برای زن روا است که نوبت خود را به بناغ خود بدهد.

      3) وصیت کردن در وقت مرگ مستحب بوده و کار پسندیده و نیکی است.

      4) معالجه نمودن مریض به نیت شفا یافتن، و یا به نیت تخفیف مرض جواز دارد،

      5) عائشهل بر دیگر ازواج مطهراتی که در وقت نبی کریم ج حیات داشتند، فضیلت داشته، و پیامبر خدا ج او را از دیگران بیشتر دوست داشتند.

[48]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) هر (مد) مساوی دو (رطل) شرعی است، و هر رطل مساوی (455) گرام به وزن فعلی است، بنابراین پیامبر خدا ج به (910) گرام آب که کمتر از یک کیلو می‌شود، وضوء می‌ساختند، و از مقدار (4550) گرام، یعنی حدود (چهار و نیم کیلو) گرم آب غسل می‌کردند.

      2) چون وضوء و غسل پیامبر خدا ج کاملترین وضوء و غسل است، بنابراین شخص مسلمان باید متوجه باشد که در وضوء و غسل خود همین مقدار آب را استعمال کند، نه بسیار بیشتر از آن تا در اسراف داخل نگردد، و نه بسیار کمتر از آن تا وضوء و غسلش ناقص نشود.

[49]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) اینکه ابن عمرب حدیث سعد بن أبی وقاص را در مورد مسح کردن نبی کریم ج بر موزه قبول نکرد، سببش این بود که وی از این امر اطلاعی نداشت، و اکثر چیزی که برایش معلوم بود این بود که مسح کردن بر موزه تنها در سفر جواز دارد نه در حضر، ابن ابی شیبه از ابن عمرب روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا ج را دیدم که «در سفر با آب بر موزه مسح کردند»، و موضوع مسح بر خفین از صحابه‌های بسیاری روایت شده است، بعضی از محدثین کسانی که از صحابه مسح بر خفین را روایت کرده‌اند جمع‌آوری نموده است، و تعداد آنها به بیش از هشتاد نفر می‌رسد، و از جملۀ آن‌ها عشرۀ مبشره به جنت هستند، و حسن بصری می‌گوید که: هفتاد نفر از صحابه موضوع مسح بر خفین را برایم روایت کرده‌اند، و تمام علماء بر جواز و مشروعیت مسح بر خفین اتفاق نظر دارند، و بعضی از علماء می‌گویند که: نظر به اینکه مسح بر خفین به طریق تواتر ثابت شده است، انکار آن کفر است.

      2) ادعای اینکه مسح بر خفین به آیۀ وضوء که می‌گوید و پاهای خود را تا بجلک بشوئید نسخ شده است، ادعای غلطی است، زیرا از جملۀ احادیثی که مسح بر خفین را روایت می‌کند، حدیث مغیره بن شعبه در غزوۀ تبوک است، و طوری که به همگان معلوم است، آیۀ وضوء در سورۀ مائده در غزوۀ (مریسع) نازل گردیده است، و غزوۀ (مریسع) پیش از غزوۀ تبوک و اقع گردیده است، و علاوه بر آن جابرس روایت می‌کند که پیامبر خدا ج را دیده است که بر خفین مسح می‌کنند، و اسلام جابرس نیز بعد از نزول سورۀ مائده می‌باشد، بنابراین جایی برای انکار مسح بر خفین باقی نمی‌ماند.

[50]- وی عمرو بن أمیه بن خویلد ضمری است، از کسانی است که در اول مسلمان شده‌اند، سفارت نبی کریم ج در نزد بعضی از ملوک و رؤساء به عهده داشته است، پیش از سال شصت هجری وفات یافته است، أسد الغابه (4/86).

[51]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث و حدیث قبلی آنکه:

      1) مسح بر موزه به اجماع علماء جواز دارد.

      2) جواز مسح بر عمامه مورد اختلاف است، امام احمد بن حنبل نظر به این حدیث نبوی شریف مسح بر عمامه را جائز می‌داند، ولی به سه شرط:

      شرط اول آنکه: شخص عمامه را مانند مسئلۀ موزه بر طهارت کامل پوشیده باشد، و مراد از طهارت کامل آن است که: شخص بعد از اینکه وضوء ساخت عمامه را به سرش بیچید، و در مرتبه دوم که می‌خواهد وضوء بسازد، اگر عمامه را که در حالت وضوء و طهارت پوشیده بود، باز نشده باشد، روا است که عوض مسح بر سر، بر عمامه‌اش مسح نماید.

      شرط دوم آنکه: عمامه بر زنخش نیز هیچ خورده باشد، ولو آنکه یک پیچ باشد.

      شرط سوم آنکه: تمام سر را دربر گرفته باشد، بنابراین اگر کسی عمامه را در یک کنار سر خود، و یا تنها در قسمت بالائی سرخود پیچانده بود، مسح کردن بر آن جواز ندارد.

      ولی اکثر علماء از آن جمله امام ابوحنیفه و امام شافعی و امام مالک وعدۀ دیگری از علماء رحمهم الله با استناد به دلایل و تعلیلات و تاویلاتی که می‌آورند، مسح بر عمامه را جایز نمی‌دانند، و از جملۀ دلایل‌شان این قول خداوند متعال است که در آیۀ وضوء می‌فرماید: ﴿وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ [المائده: 6]، یعنی: و بر سرهای خود مسح کنید، و می‌گویند: کسی که بر عمامه‌اش مسح می‌کند، بر سرش مسح نکرده است، خطابی/ می‌گوید: خداوند مسح سر را فرض گردانیده است، و حدیثی که در مورد مسح بر عمامه آمده است، قابل تاویل است، پس نباید آنچه را که متیقن است، در مقابل آنچه که محتمل است، ترک کرد.

      ولی باید گفت که: کسان بسیاری بر عمامه مسح کرده‌اند، که از آن جمله است: ابوبکر صدیقس، و اشخاص بسیاری نیز مسح بر عمامه را جایز می‌دانند، مانند: عمر بن خطاب، أنس بن مالک، أبوأمامه، سعد بن مالک، أبوالدرداء، عمر بن عبدالعزیز، حسن، قتاده، مکحول، اوزاعی، و أبوثورش.

      3) مسح کردن بر کلاه و عرقچین به هر حجمی که باشد، به اتفاق علماء جواز ندارد.

[52]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث اینکه:

      1) مسح بر موزه – طوری که قبلا هم گفتیم – به اتفاق علماء جواز دارد.

      2) به اتفاق علماء مسح بر موزه وقتی جواز دارد که شخص، موزه را در حال طهارت کامل پوشیده باشد، ورنه مسح کردن بر آن جواز ندارد.

      3) گفتیم: به اتفاق علماء، مسح کردن بر موزه وقتی جواز دارد که موزه را در حالت طهارت کامل پوشیده باشد، ولی در اینکه شرط، طهارت کامل در وقت پوشیدن موزه است، و یا در وقت بی‌وضوء شدن، بین علماء اختلاف است، امام شافعی/ طهارت کامل را در وقت پوشیدن موزه شرط می‌داند، و احناف در وقت بی‌وضوء شدن، به این معنی که: امام شافعی/ می‌گوید: شرط جواز مسح کردن بر موزه آن است که اول به طور کامل وضوء بسازد، بعد از آن موزه‌ها را بپوشد، و اگر چنین نکرد، مسح کردن به موزه جواز ندارد، ولی احناف می‌گویند که: اگر کسی در حالی که بی‌وضوء می‌باشد، پاهایش را شست، و موزه‌ها را پوشید، و پیش از آنکه بی‌وضوء شود، وضوء ساخت، بعد از آن اگر بی‌وضوء می‌شود، برایش روا است که بر موزه‌هایش مسح کند.

      4) مدت مسح بر موزه برای مقیم یک شبانه روز، و برای مسافر سه شبانه روز است.

[53]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) کسی که از داخل شدن وقت نماز خبر داد، و پیامبر خدا ج را به نماز دعوت کرد، بلالس بود.

      2) از خوردن آنچه که به آتش پخته شود، وضوء لازم نمی‌شود، و مذهب عامۀ علماء همین چیز است، گرچه در بعضی از احادیث آمده است که از خوردن چیزی که به آتش پخته می‌شود، وضوء لازم می‌گردد، ولی علماء می‌گویند: مراد از وضوء ساختن از خوردن چیزی که به آتش پخته شود، تنها شستن دست و دهان است نه وضوی حقیقی، و یا آنکه وضوء ساختنی که از خوردن چیزهای پختنی لازم گردیده بود، به احادیث دیگری – از آن جمله همین حدیث باب – نسخ گردیده است.

      3) طعام خوردن با کارد و چنگال و قاشق جواز دارد.

      4) مراد از سویق که در عنوان باب آمده است، کوبیدۀ گندم و جو است، که به انواع مختلف از آن استفاده می‌گردد، ما مردم هرات آن را به نام (غلور) یاد می‌کنیم، و مردم دیگری آن را (تلخان) می‌گویند.

[54]- وی سوید بن نعمان بن مالک خزرجی انصاری است، در غزوۀ احد و غزوات بعد از آن با پیامبر خدا ج اشتراک داشت، از زندگی و تاریخ وفاتش جز اینکه همین حدیث را روایت کرده است، معلومات بیشتری بدست آورده نتوانستم، (أسد الغابه: 2/381).

[55]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) (صهباء): نام منطقه‌ای است که یک مرحله از خیبر فاصله دارد، و به طرف مدینۀ منوره واقع گردیده است.

      2) مضمضه کردن که شستن دهان باشد، بعد از طعام خوردن مستحب است.

      3) امام مسلمانان می‌تواند در حالات خاصی طعام را جمع کرده و برای همگان توزیع نماید.

      4) مهلب/ از این حدیث اینطور استنباط نموده است که: امام می‌تواند محتکرین را امر کند تا طعامی را که در نزد خود دارند بیرون کنند، و برای مردم بفروش برسانند، و البته حکم احتکار و محتکرین در احادیث دیگری به طور صریح ذکر گردیده است.

[56]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) وضوء ساختن از خوردن طعامی که به آتش پخته شده باشد، لازم نیست، و این مذهب عامۀ علماء از آن جمله امام ابوحنیفه، و مالک، و شافعی، و اوزاعی، و ثوری وعدۀ دیگری از آن‌ها است، ولی عدۀ دیگری از صحابه و تابعیین از آن جمله عائشه و ابوهریره و انس و حسن بصری، و عمر بن عبدالعزیز بر این نظراند که از خوردن چیزی که به آتش پخته شود، وضوء لازم می‌شود، و دلیل‌شان این قول پیامبر خدا ج است که می‌فرمایند: «از آنچه که آتش آن را تغییر داده است، وضوء بسازید»، ولی جمهور علماء از این حدیث اینطور جواب می‌دهند که این حدیث منسوخ است، و دلیل نسخ آن حدیث جابرس است که می‌گوید: (آخر این دوکار – یعنی: آخر کار وضوء ساختن و وضوء نساختن از آنچه که به آتش پخته شده است – از پیامبر خدا ج ترک وضوء ساختن از خوردن چیزی بود که به آتش پخته شده بود).

      2) امام نووی/ می‌گوید: اجماع علماء بر این قرار گرفته است که از خوردن چیزی که به آتش پخته شده باشد، وضوء لازم نمی‌شود)، و امام ابن حجر/ در فتح الباری به نقل از مهلب می‌گوید که: در جاهلیت عادت بر این بود که به نظافت کمتر توجه داشتند، از این جهت مامور به این گشتند که از خوردن چیزی که به آتش پخته شده است، وضوء بسازند، ولی بعد از اینکه نظافت در اسلام مقرر گردید و انتشار یافت، روی تخفیف بر مسلمانان وضوء ساختن از چیزی که به آتش پخته شده است نسخ گردید.

[57]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) با تمسک به این حدیث نبوی علماء گفته‌اند که: مضمضه کردن و شستن دهان از خوردن و نوشیدن چیزی که چربی داشته باشد، مستحب است.

      2) آنچه که در این حدیث نبوی شریف در مورد مضمضه کردن از آشامیدن شیر آمده است، فعل پیامبر خدا ج است، و در حدیث قولی نیز از ایشان روایت است که فرمودند: «از تناول شیر مضمضه کنید، زیرا شیر چربی دارد»، ولی علماء می‌گویند که این امر برای استحباب است، نه برای وجوب، و دلیل‌شان حدیث أنس بن مالکس است که می‌گوید: پیامبر خدا ج شیری را نوشیدند، و بدون آنکه مضمضه کنند، و یا وضوء بسازند، نماز خواندند.

[58]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) از این حدیث نبوی شریف دانسته می‌شود که خواب ناقض وضوء است، ولی آیا بذات خود ناقض وضوء است، و یا مظنۀ بی‌وضوئی است؟ بعضی از علماء به این نظر اند که خواب به ذات خود ناقص وضوء می‌باشد، بنابراین کسی که خواب شد، وضویش نقض می‌گردد، خواه خوابش کم باشد و خواه بسیار، خواه نشسته خواب شود، و خواه به پهلو، و خواه به هرکیفیت و هیئت دیگری، زیرا در حدیث نبوی دیگری آمده است که: «... مگر از غائط، یا بول، و یا نوم»، که فرقی بین این سه چیز گذاشته نشده است، پس همانطوری که مطلق غائط و بول ناقض وضوء است، مطلق خواب نیز ناقض وضوء است.

      2) عدۀ از علماء رحمهم الله بر این نظر اند که خواب مظنۀ نقض وضوء است، به این معنی که اگر کسی خواب شود، احتمال دارد که وضویش نقض شود، و احتمال دارد که نقض نشود، زیرا پیامبر خدا ج فرموده‌اند که: «چشم متکاء مقعد است، پس کسی که خواب شد وضوء بسازد»، از این جهت این‌ها می‌گویند که خواب اندک ناقض وضوء نیست، چنان‌چه که اگر کسی اینطور بخوابد که مقعدش در جایش محکم باشد، وضویش نقض نمی‌گردد.

      3) و گروه سومی بر این نظر اند که خواب اصلا ناقض وضوء نیست، و این مذهب ابوموسی اشعری، و ابن عمر و مکحول است، و دلیل‌شان این است که (صحابه خواب می‌شدند، و بدون اینکه وضوء بسازند، نماز می‌خواندند).

      و هر نظری که در مورد خواب وجود داشت، در مورد جنون و اغماء و مستی نیز وجود دارد، زیرا همانطوری که خواب سبب غفلت و بی‌خودی انسان می‌شود، این حالات سه گانه نیز سبب غفلت و بی‌خودی انسان می‌شود، و این امر واضح است و احتیاج به دلیلی ندارد.

[59]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث و حدیث قبلی آنکه:

      1) اگر کسی در وقت نماز خواندن خوابش آمد، باید نماز را گذاشته و بخوابد، ولی علماء گفته‌اند که این در حالت غلبۀ کامل نوم است، به طوری که نداند چه می‌خواند، ولی اگر خواب بر وی غلبه کامل نکرده بود، باید نماز را اداء نموده و بعد از آن بخوابد.

      2) ظاهر این دو حدیث، دلالت بر عموم دارد، یعنی: در هر نمازی – چه نماز فرضی باشد و چه نماز نفلی، چه نماز شب باشد و چه نماز روز – بنابراین اگر شخص پینکی می‌رفت و خواب بر او غلبه کرده بود، باید نماز را گذاشته و بخوابد، و بعد از اینکه خواب از سرش رفت، وضوء ساخته و نمازش را اداء نماید، گرچه بعضی از علماء می‌گویند که این حکم، دربارۀ نماز تهجد است است، و دیگر نمازها را شامل نمی‌شود، ولی ظاهر حدیث جانب عمومیت را ترجیح می‌دهد، وعلاوه بر آن، کسی که خوابش آمده باشد – طوری که نبی کریم ج فرموده‌اند – چه بسا که عوض استغفار نمودن، خودش را دشنام بدهد، و یا نفرین کند و یا سخن نا مناسب دیگری بگوید، و در این امور فرق بین نماز فرض و نماز نفل نیست.

      3) همانطوری که در وقت غلبۀ خواب، باید از نماز خواندن خودداری شود، در وقت هر پیش آمد دیگری که بر عقل تاثیر منفی می‌بخشد، نیز باید تا وقت به جا آمدن عقل، از نماز خواندن خودداری شود، مانند: بیهوشی، دیوانگی، نشه شدن از مخدرات، سستی از مفترات و امثال آن‌ها.

[60]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) جمهور علماء نظر به این حدیث و احادیث دیگری که در این مورد آمده است، بر این نظر اند که: شخص بعد از اینکه وضوء ساخت، تا وقتی که وضویش نشکند، با وضوء گفته می‌شده، و هر اندازه نمازی را از قرض و نفل به همان وضوء خوانده می‌تواند.

      2) شیعه و بعضی از علمای اهل ظاهر می‌گویند: شخص مقیم باید برای هر نمازی وضوء بسازد، ولی شخص مسافر تا وقتی که وضویش نشکند، با وضوء گفته می‌شود.

      3) ابراهیم نخعی/ می‌گوید: به یک وضوء – ولو آنکه شخص بی‌وضوء نشود – نباید بیش از یک وقت نماز اداء نماید، خواه مقیم باشد و خواه مسافر.

[61]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      از این حدیث نبوی شریف احکام زیادی استنباط می‌گردد، از آن جمله اینکه:

      1) عذاب قبر حق است.

      2) پرهیزنکردن از بول از گناهان کبیره است.

      3) سخنچینی از گناهان کبیره است.

      4) به سبب تسبیحی که شاخۀ خرما می‌گوید خداوند متعال عذاب مرده را تخفیف می‌دهد، و علماء گفته‌اند: چون تسبیح شاخۀ خرما سبب تخفیف عذاب می‌گردد، قراءت قرآن و خواندن دعا به طور اولی سبب تخفیف عذاب می‌گردد، امام عینی برای اثبات این نظر، چندین حدیث و اثر را روایت کرده است، و نسبت به اهمیت موضوع، بعضی از این روایات را بیان می‌داریم:

      أ- از ابوبکر صدیقس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که قبر والدین خود و یا یکی از آن‌ها را زیارت نموده و سورۀ (یس) را بخواند، خداوند برای آن‌ها می‌آمرزد».

      ب- از علی بن ابی‌طالبس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که در قبرستان، (ده) بار ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ را بخواند، و ثواب آن را برای اهل قبرستان ببخشد، خداوند برایش به تعداد مرده‌های آن قبرستان مزد می‌دهد».

      ج- از انسس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که این دعا را بخواند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، رَبِّ السَّمَوَاتِ وربِّ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، وَلَهُ الْکِبْرِیَاءُ فِی السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ، لِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَوَاتِ وَربِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، وَلَهُ الْعَظَمَةُ فِی السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ، هو المَلِکُ رَبِّ السَّمَوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ وَرَبِّ الْعَالَمِینَ، وَلَهُ النُّورُ فِی السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»، و بعد از آن بگوید: «الهی! ثواب این دعا را برای پدر و مادرم برسان» هر حقی را که پدر و مادرش برگردن او داشته‌اند، اداء می‌شود».

      د- علاوه بر آن ثابت شده است که خود پیامبر خدا ج وقتی که به قبرستان (بقیع) می‌رفتند برای اهل قبرستان چنین دعا می‌کردند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأَهْلِ بَقِیعِ الْغَرْقَدِ»، چنان‌چه با استناد به احادیثی که آمده است، ثواب هر عمل نیک دیگری مانند روزه‌گرفتن، خیرات‌دادن، عمره‌کردن وغیره کارهای نیک، نیز برای مرده می‌رسد.

      هـ- امام خطابی/ می‌گوید: تلاوت قرآن مجید بر سر قبر مستحب است، زیرا در صورتی که تسبیح شاخۀ درخت، سبب تخفیف گناه می‌شود، امید تخفیف عذاب از مرده به سبب خواندن قرآن مجید، بیشتر و بیشتر است، عمدة القاری شرح صحیح البخاری (2/598).

[62]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) از این حدیث دانسته می‌شود که استنجاءزدن با آب بعد از قضای حاجت، سنت است، ولو آنکه نجاست از جای معین خود تجاوز نکرده باشد.

      2) اگر نجاست از جای خود تجاوز نکرده باشد، استنجاءزدن تنها به کلوخ و سنگ و امثال آن‌ها جواز دارد، ولی – طوری که قبلا هم گفتیم – بدون شک بهتر آن است که بعد از استنجاءزدن به سنگ و کلوخ، به آب نیز استنجاء زده شود.

[63]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) آسان‌گیری با مردم و دوری جستن از تشدد و سخت‌گیری از قواعد اساسی دین اسلام است، و از این جهت بود که پیامبر خدا ج اگر شخصی و یا گروهی را به کدام طرفی می‌فرستادند، برای آن‌ها سفارش اکید کرده و می‌فرمودند: «آسان‌گیری نمایید و سخت‌گیری نکنید» و آنچه که قابل ذکر است این است که این آسان‌گیری با کسانی است که جاهل بوده و از علم دین بهرۀ ندارند، و در اموری است که از گناهان صغیره محسوب می‌گردد، بنابراین کسانی که ادعای علم و معرفت را دارند، و یا مرتکب حدی از حدود، و یا گناه کبیره می‌گردند، و یا به حقوق الناس تجاوز می‌نمایند، باید با آن‌ها برخورد مناسب صورت پذیرد، و این برخورد از نصیحت شروع شده، و به عقوبت ختم می‌گردد.

      2) زمینی که نجس می‌شود، با ریختن آب بر آن، و از بین رفتن اثر نجاست پاک می‌شود، گرچه بعضی از علماء می‌گویند که: اگر زمین سخت بود، به ریختن آب پاک می‌شود، و اگر سست و خاکی بود، باید خاکی را که به نجاست تماس کرده است، حفر نموده و بیرون انداخت.

[64]- وی امیه بنت محصن بن حرثان اسدیه است، از کسانی است که در اول در مکۀ مکرمه ایمان آورده بودند، با پیامبر خدا ج بیعت نمود، و به مدینۀ منوره هجرت کرد، امام بخاری/ از وی تنها دو حدیث روایت کرده است، از خودش روایت است که گفت: یکی از پسرانم مرد، و بسیار جزع و فزع کردم، برای زنی که او را غسل می‌داد گفتم: از آب سرد او را غسل مده که او را می‌کشی، عکاشه این واقعه را برای پیامبر خدا ج گفت، به حقم دعا کرده و فرمودند: «خداوند عمرش دراز کند»، و گویند: هیچ زنی به اندازۀ او عمر نکرد، (الإصابه:4/485-486).

[65]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در لزوم شستن لباس از بول طفل بین علماء اختلاف است.

      أ- اکثر علماء نظر به ظاهر این حدیث نبوی شریف بر این نظر اند که اگر پسر، نان خواره نشده باشد، و بر جامه بول کند، کفایت است که بر آن جامه آب پاشیده شود، و ضرورت به شستن ندارد، ولی اگر دختر، بر جامه بول کند، باید آن جامه شسته شود.

      ب- علمای احناف می‌گویند: فرقی بین بول پسر و بول دختر نیست، و باید هردو شسته شود، و می‌گویند: مراد از پاشاندن آب در این حدیث، پاشاندنی است قوی، که در نتیجه همان شستن است، چنان‌چه در احادیث دیگری لفظ (پاشاندن) به اتفاق علماء به معنی (شستن) استعمال شده است.

      و دلیل دیگرشان این است که آن طفل بر روی لباس‌های خود بول کرده بود، نه بر روی لباس‌های پیامبر خدا ج و ایشان روی احتیاط بر بالای لباس‌های خود آب پاشاندند، تا آنکه مبادا رطوبت بول طفل بر لباس‌های ایشان نیز سرایت کرده باشد.

[66]- وی حذیفه بن یمان عبسی است، یکی از صحابه‌های جلیل القدر است، در صحیح مسلم آمده است که پیامبر خدا ج برایش علم گذشته و آنچه را که تا قیامت رخ می‌دهد آموختند، وی در اول خلافت علیس در سال سی و شش هجری وفات یافت، امام بخاری/ از وی بیست و دو حدیث روایت کرده است، فتح المبدی (1/252).

[67]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      بول کردن در حالت ایستاده جواز دارد، و این مذهب اکثر علماء است، وعدۀ نظر به احادیثی که پیامبر خدا ج از بول کردن ایستاده منع کرده‌اند، بر این نظر اند که بول کردن ایستاده مکروه است، و از حدیث باب چنین جواب می‌دهند که پیامبر خدا ج در این وقت کمر درد بودند، و نشستن آن‌ها را تکلیف می‌داد، از این جهت ایستاده بول کردند، و بعضی از احادیث دلالت بر این امر دارد، وعدۀ دیگری می‌گویند که: پیامبر خدا ج از آن جهت ایستاده بول کردند، که در آن مزبله‌دان جای مناسبی برای نشستن وجود نداشت.

[68]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) ثابت است که پیامبر خدا ج در وقت بول کردن از مردم دور می‌شدند، و در پشت دیواری و یا جای می‌نشستند، که از انظار پنهان باشند، و اینکه در اینجا از حذیفهس خواستند که به ایشان نزدیک شود، سببش این بود که: حذیفهس وظیفۀ حراست از پیامبر خدا ج بر عهده داشت، از این جهت در همه وقت و در همه جا باید ایشان همراه می‌بود، و با این‌هم حذیفهس گرچه نزدیک پیامبر خدا ج آمده بود، ولی به طرف دیگر دیوار ایستاده بود.

      2) علماء گفته‌اند: اگر کسی ایستاده بول می‌کرد، باکی نیست که شخص دیگری در نزدیکش وجود داشته باشد، ولی اگر نشسته بول می‌کرد، و یا قضای حاجت می‌کرد، نباید شخص دیگری در نزدیکش ایستاده باشد، تا مبادا از وی چیزی بشنود که نباید بشنود.

[69]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) آنچه که در ترجمه از آن به (و آن را با آب بشوید) تعبیر شده است، لفظ حدیث نبوی شریف از این تعبیر (تنضحه) می‌باشد، و معنایش آن است که آب را بر آن بپاشد، ولی معنی این کلمه در اینجا شستن است نه پاش دادن آب، زیرا آب پاش دادن بر جامه بعد از شستن آن، معنی و فائدۀ ندارد، یعنی بعد از خراشیدن خون از جامعه، و به هم مالیدن آن در آب، باید آن را بشوید که اثر خون از بین برود.

      2) نظر به این قول پیامبر خدا ج که فرمودند: «آن را به آب بشوی» بعضی از علماء گفته‌اند که نجاست چه خون باشد و چه چیز دیگری باید به آب شسته شود، و شستن به چیز دیگری جواز ندارد، ولی علمای احناف می‌گویند که چون هدف، از بین رفتن نجاست است، از این‌رو می‌توان نجاست را به آب و به هر چیز دیگری که قدرت از بین بردن نجاست را داشته باشد، پاک نمود.

      ولی نظر به اینکه در عصر حاضر و سائل و اشیاء دیگری مانند بخار وغیره جهت پاک کردن لباس، و از بین بردن نجاسات به کار می‌رود که اثر آن در از بین بردن نجاست از آب بیشتر است، می‌توان گفت که نظر احناف در این موضوع راجح‌تر به نظر می‌رسد، خصوصا آنکه: احادیث دیگری نیز برای تایید مذهب‌شان وجود دارد.

      3) اساس اختلاف بین احناف و سائر علماء در این مسئله، و مسئلۀ آشامیدن سگ از ظرف که توضیحش قبلا گذشت، و مسائل دیگری در این زمینه این است که:

      اکثر علماء از آن جمله: شوافع رحمهم الله می‌گویند که: اساس شریعت تعبد است، یعنی: وقتی که شریعت ما را به چیزی امر کرد، باید آن را به همان طریقی که شریعت امر کرده است، انجام دهیم و علل و اسباب آن را جستجو نکنیم.

      ولی علمای احناف رحمهم الله می‌گویند که: اساس شریعت تعقل است، یعنی شریعت بر مصلحت و معقولیت استوار است، بنابراین مسائلی که علت آن و حکمت آن را می‌توان به عقل و فهم خود درک کرد، آنچه که مهم است تحقق علت و سبب است، نه لفظ نص.

      مثلا: در همین مسئله موجوده، شوافع/ می‌گویند: چون شریعت ما را به این امر کرده است که نجاست را به آب بشوییم، در شستن نجاست نباید از چیز دیگری استفاده نمود، ولی احناف رحمهم الله می‌گویند: چون اساس شریعت مصلحت و معقولیت است، لذا عقل ما می‌تواند حکم کند مقصد نبی کریم ج از شستن خون به آب، از بین بردن نجاست است، نه خصوص استعمال آب، پس به هر طریقی که این هدف برآورده گردد، به نص حدیث نبوی شریف عمل شده است، لذا همانطوری که خون را می‌توان به آب شست، می‌توان به هر وسیلۀ دیگری نیز آن را شست، و جامه را پاک کرد.

[70]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) زنی که در غیر عادت ماهانگی خود خون می‌بیند، باید برای هر نمازی وضوء بسازد و نماز خود را اداء نماید، و اگر خونریزی‌اش به طور مستمر ادامه می‌یابد، باید ایامی را که پیش از این فرض، به عادت ماهانگی گرفتار بوده است، نماز را ترک نماید، و بعد از گذشت آن ایام برای هروقت نمازی وضوء بسازد، و نماز خود را به طور عادی اداء نماید، مثلا: اگر عادت ماهانگی زنی هفت روز بوده باشد، و اکنون پانزده روز و یا کمتر و یا بیشتر از آن را خون می‌بیند، باید در همان هفت روز نماز را ترک کند، و بعد از هفت روز، تا بار دیگری که وقت عادت ماهانگی‌اش می‌شود، در وقت هر نمازی وضوء بسازد، و نماز خود را اداء نماید.

      2) علماء احناف رحمهم الله از این حدیث نبوی شریف اینطور استنباط نموده‌اند که: اگر خون از جای دیگر بدن غیر از سبیلین [که قبل و دبر باشد] خارج شد، سبب نقض وضوء می‌گردد، زیرا پیامبر خدا ج در علت وضوء ساختن برای آن زن فرمودند که: استحاضه‌اش به سبب (تراوش رگ است)، و چون خون در تمام بدن در داخل رگ‌ها می‌باشد، لذا هر وقت که خون از رگ خارج شد، وضوء نقض می‌گردد، و فرقی نمی‌کند که این بیرون شدن خود از سبیلین باشد و یا از غیر سبیلین.

[71]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) اینکه پیامبر خدا ج با لباس تر از خانه بیرون شده و به نماز می‌رفتند، سببش آن بود که ایشان در اکثر اوقات تنها یک دست لباس داشتند، و اگر فرصتی برای خشک شدن لباس‌های‌شان میسر نمی‌گردید، مجبور بودند با همان لباس تر، از خانه برآمده و به طرف مسجد، و یا به جای دیگری که ضرورت داشتند بروند.

      2) این حدیث قوی‌ترین دلیل برای حناف است که منی را نجس می‌دانند، و با این‌هم کسانی که منی را نجس نمی‌دانند می‌گویند که: سبب شستن منی آن است، که از مجری بول می‌گذرد، ورنه منی به ذات خود نجس نیست، ولی چون منی همیشه از مجری بول می‌گذرد، لذا همیشه نجس می‌شود، و در نتیجه می‌توان گفت: منی همیشه نجس است، ولو آنکه در اصل خود نجس نباشد، والله تعالی أعلم.

      3) بیرون شدن از خانه با جامعه تری که منی را از آن شسته است، جواز دارد.

      4) کسی که مورد اقتداء می‌باشد، جواز دارد که از حالات خصوصی وی جهت اقتداء کردن به وی در آن حالات، برای مردم قصه کرد، ولو آنکه بین چنین حالاتی در اصل سبب شرم و حیاء باشد.

[72]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) آن جنایتکاران ساربان پیامبر خدا ج را به این شکل کشتند که: دست و پای او را بریدند، به چشم‌ها و دهانش خار داخل کردند، و او را تا وقت مردنش به همان همان حالت گذاشتند.

      2) امام مالک وعدۀ دیگری از علماء با استناد به این حدیث گفته‌اند که بول شتر، و بول هر حیوان حلال گوشت دیگری حلال است، ولی جمهور علماء می‌گویند که: بول هر حیوانی چه حلال گوشت باشد، و چه حرام گوشت حرام است، و از حدیث عرنیین چنین جواب می‌دهند که: امر به آشامیدن بول شتر روی ضرورت بود، چنان‌چه پوشیدن ابریشم، برای مردها، و خوردن گوشت خوک جهت سد رمق روی ضرورت حلال است.

      2) معالجه از مریضی جواز دارد.

      3) حرابت همانطوری که در آبادانی تحقق می‌یابد، در صحرا نیز تحقق می‌یابد.

      4) مرتدی که به حرابت دست بزند، کشتن آن بدون طلب توبه از وی روا است.

[73]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      بعضی از علماء از این حدیث اینطور استنباط کرده‌اند که بول و پشکل گوسفند و شتر پاک است، زیرا کسی که در چنین جایی نماز می‌خواند، حتما چیزی از بول و پشکل این حیوانات به وی تماس می‌کند، و اگر این چیزها پاک نمی‌بود، در آنجا نماز نمی‌خواندند، ولی کسانی که بول و پشکل شتر و گوسفند را پاک نمی‌دانند می‌گویند که شاید آن‌ها در آنجا بر روی چیزی مثلا: حصیر و یا فرشی نماز می‌خواندند.

      و نظر راقم این است که گرچه این احتمال وجیه است، ولی احتمال دیگری نیز وجود دارد، و آن این است که در جای که نماز می‌خواندند، شاید در سابق خوابگاه گوسفندان بوده باشد، ولی بعد از اینکه آن مکان را برای نماز خواندن تعیین نمودند، آن را پاک نموده، و آنچه را که منافی نماز بوده است، از آنجا دور کرده باشند، و اینکه هنوز به نام خوابگاه گوسفند از آنجا یاد شده است، به اساس حالت اولی آن بوده است، نه به اساس فعلی آن، والله تعالی أعلم.

[74]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) با قیاس به روغن، هرچیزی دیگری که بسته و سخت باشد، مانند: شیرۀ سخت، شیراز سخت، و امثال این‌ها، حکمش حکم روغن بسته و سخت است، که فقط همانجایی که به موش تماس داشته است، دور انداخته می‌شود، و ما بقی آن پاک است.

      2) اگر چیزی که موش و یا هر نجس دیگری در آن می‌افتد، مانند: شیر و دوغ و امثال این‌ها مایع باشد، همۀ آن چیز نجس می‌گردد.

      3) این نجاست در نزد بعضی از علماء و از آن جمله احناف تنها مانع خوردن آن چیز می‌گردد، و استفاده کردن از آن چیز در غیر خوردن جواز دارد، مثلا: روغن مایعی مانند روغن کنجد که در آن موش افتاده است، گرچه خوردن آن روا نیست، ولی استفاده کردن از آن در چراغ، و در هرکار دیگری مانعی ندارد.

[75]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) حکمت از اینکه شهید در قیامت با خون خود حاضر می‌شود آن است که آن خون به شهادت صاحب خود، و به جنایت ظالمی که آن شخص را به شهادت رسانده است، شهادت بدهد، و حکمت از اینکه شهید بوی مشک می‌دهد این است که بیانگر فضیلت شهید در نزد مردمان در روز قیامت باشد.

      2) شهید نه غسل داده می‌شود و نه خونش شسته می‌شود، تا این چیز سبب افتخار و شفاعتش در روز قیامت باشد، و از این جهت بویش بوی مشک است که به مشام اهل موقف رسیده و فضیلت شهید و شهادت را دریابند.

[76]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این حکم خاص به بول و غسل کردن نیست، بلکه وضوء ساختن را نیز شامل می‌شود، به این معنی که اگر شخصی می‌خواست از آب ایستاده وضوء نماید، نباید در آن آب بول نموده، و سپس از آن وضوء بسازد.

      2) بول و غائط کردن، و انداختن نجاست در آبی که مردم از آن استفاده می‌کنند، روا نیست، ولو آنکه خود شخص قصد وضوء ساختن و یا غسل کردن از آن آب را نداشته باشد.

      3) این حکم، یعنی غسل نکردن و وضوء نساختن از آبی که در آن بول می‌کند، طوری که حدیث بر آن تنصیص دارد، خاص به آب ایستاده است، بنابراین اگر کسی در آب روان بول کرد – گرچه این کارش روا نیست – ولی غسل کردن و وضوء ساختن از جایی که اثر بول در آن نرسیده است، و یا اثر بول از آنجا دور و محو شده است، جائز است.

[77]- وی فاطمه دختر پیامبر، و همسر فاتح خیبر علی بن ابی طالب و مادر حسن و حسین است، بنا به شهادت پیامبر خدا ج وی سردار همه زنان دنیا است، مناقب و فضائلش بسیار است، شش ماه بعد از وفات پیامبر خدا ج در روز سه شنبه سوم ماه رمضان رحلت نمود، رضی اللع تعالی عنها وأرضاها.

[78]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) نفرین کردن ظالم جواز دارد.

      2) مراد از سرنگون شدن کسانی که پیامبر خدا ج آن‌ها را نفرین کردند، سرنگون شدن اکثر آن‌ها است، نه همه آن‌ها، زیرا بعضی از آن‌ها مانند: عقبه بن ابی معیط، و امیه بن خلف در جاهای دیگری به هلاکت رسیدند.

      3) هلاکت و کشته شدن این اشخاص در غزوۀ بدر بود، و در ابن غزوۀ ابوجهل را معاذ بن عمرو، و معاذ بن جموح به قتل رساندند، و ابن مسعود سرش را از تنش جدا کرد و نزد پیامبر خدا ج برد، بن ربیعه را حمزه و یا علی، شیبه را حمزه بن عبدالمطلب، ولید بن عتبه را عبیده بن حارث، و امیه بن خلف را عقبه که شخصی از انصار است، به قتل رساندند.

      4) در نزد بعضی از علماء: داخل شدن به نماز با نجاست روا نیست، ولی نجاستی که بر نمازگذار در حالت نماز خواندنش بدون اراده‌اش می‌افتد باکی ندارد، ولی دیگران می‌گویند: نجاست در هر وقتی که عارض شود، سبب باطل شدن نماز می‌گردد، و از اینکه پیامبر خدا ج با وجود نجاستی که بر روی شانه‌های‌شان گذاشته شده بود، به نماز خود ادامه دادند، علماء جواب‌های زیادی ارائه کرده‌اند، از آن جمله اینکه پیامبر خدا ج از اینکه در بین شانه‌های‌شان چیز نجسی گذاشته شده است، خبر نداشتند، گرچه این تاویل و تاویلات بسیار دیگری که در این حدیث کرده‌اند، خالی از اشکال و تکلف نیست.

[79]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در روایات دیگری آمده است، که این عمل پیامبر خدا ج در وقت نماز خواندن بود، و در این حالت اگر آب دهان خود را به این طرف و آن طرف می‌انداختند، سبب آن می‌شد که روی‌شان از قبله منحرف گردد، و اگر به پیش روی خود تف می‌کردند، بازهم کار شایستۀ نبود، لذا آب دهان خود را با لباس خود پاک کردند.

      2) آب دهان پاک است، جامه را نجس نمی‌کند، و اگر در آب می‌افتد، سبب نجاست آن نمی‌شود.

[80]- وی سهل بن سعد بن مالک ساعدی است، نامش (حزن) بود، پیامبر خدا ج او را سهل نامیدند، در وقت وفات پیامبر خدا ج پانزده ساله بود، بسیار عمر کرد، تا آنکه زمان حجاج را دریافت، حجاج از وی پرسید: چرا امیرالمؤمین عثمان بن عفان را نصرت ندادی، گفت: نصرت دادم، گفت: دروغ می‌گوئی، و همان بود که امر کرد تا گردنش را مهر کنند، وی در سال هشتاد و هشت هجری به عمر نود و شش سالگی وفات یافت، أسد الغابه (2/366-367).

[81]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) برای زن روا است که دستش به بدن کسانی که با وی محرم هستند، تماس نماید.

      2) تداوی کردن به سوخته بوریا روا است، و سبب بند شدن خونریزی می‌شود.

      3) انبیاء الله علیهم السلام مانند دیگر افراد بشر به درد و غم گرفتار می‌شوند، تا اینکه این چیز از یک‌طرف سبب بدست آوردن مزد، و رفع درجات‌شان عندالله گردد، و از طرف دیگر ثابت شود که آن‌ها هم بشر هستند، و مصایبی که بر دیگر افراد بشر واقع می‌شود، بر آ‌ن‌ها نیز واقع می‌گردد، و به این طریق از غلو کردن نسبت به آن‌ها – مانند آنکه مسیحیان نسبت به عیسی÷ غلو نمودند – خودداری شود.

[82]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مسواک زدن سنت است، و پیامبر خدا ج فرموده‌اند که «اگر سبب مشقت بر امت خود نمی‌شدم، آن‌ها را امر می‌کردم که در وقت هر نمازی مسواک بزنند».

      2) مسواک‌زدن زبان باید به درازی مسواک [یعنی: عمودی]، و مسواک‌زدن دندان‌ها به عرض آن [یعنی: افقی] باشد.

      3) چون غرض از استعمال مسواک تنظیف دندان‌ها است، بنابراین می‌توان در این کار، از برس و کریم دندان استفاده نمود، گرچه برای مسواک خواصی است که شاید در برس و کریم دندان یافت نشود.

[83]- از این حدیث دانسته می‌شود که مسواک‌زدن دهان برای کسی که به نماز تهجد برمی‌خیزد سنت است، و شاید حکمتش آن باشد که چون آب دهان نسبت به اینکه ساعات زیادی در دهان می‌ماند، بدبوی می‌شود، از این سبب بهتر است که شخص هنگام مناجات با پروردگارش دندان‌های خود را تنظیف نموده و دهان خود را پاک بشوید.

[84]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      از این حدیث نبوی شریف دانسته می‌شود که احترام شخص بزرگتر باید در نظر گرفته شود، ولی اگر مردمی در جایی به طور مرتب نشسته و یا ایستاده بودند، طوری که در احادیث بسیار دیگری آمده است، در دادن چیزی برای آن‌ها، و در هر احترام دیگری، باید از شخص طرف راست شروع نمود.

[85]- وی براء ین عازب بن حارث انصاری است، نسبت به کمی سن، پیامبر خدا ج برایش اجازه اشتراک در غزوۀ بدر را ندادند، در چهارده غزوۀ با پیامبر خدا ج اشتراک داشت، و شهر (ری) را وی فتح کرده است، در جنگ جمل و صفین در صف علی بن ابی طالبس قرار داشت، در کوفه سکنی‌گزین گریدید، و در همانجا وفات نمود، أسد الغابه (1/171-172).

[86]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) معنی دعای نبوی شریف این است که: الهی! خودم را به تو سپردم، و کار و بارم را به تو سپردم، و تو را پشت و پناه خود قرار دادم، و این به جهت آرزوی ثواب تو و ترس از عذاب تو است، هیچ پناهگاهی جز پناه تو، و هیچ جای نجاتی جز نجات تو وجود ندارد، الهی! به کتابی که نازل کرده‌ای، و به پیامبری که فرستاده‌ای، ایمان آوردم.

      2) از این سبب پیامبر خدا ج برایش اجازه ندادند که عوض «وَنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»، «وَرَسُوْلِکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»، بگوید که الفاظ (دعا) توقیفی است، و مجالی برای تغییر دادن آن‌ها نیست، و دیگر آنکه لفظ (إرسال) که «أَرْسَلْتَ» باشد، در عبارت دعا ذکر گردیده بود، و اگر به جای «نَبِیِّکَ»، «رَسُوْلِکَ» گفته می‌شد، تکرار لازم می‌آمد، و تکرار در کلام، از اسلوب فصاحت و بلاغت نیست، و البته کلام نبی کریم ج در اعلی‌ترین درجۀ بلاغت و فصاحت قرار دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد