ا- باب: الوُضُوءِ قَبْلَ الغُسْلِ
185- عَنْ عَائِشَةَ، زَوْجِ النَّبِیِّ صلّى الله علیه وسلم ورضیَ عنها: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: کَانَ إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الجَنَابَةِ، بَدَأَ فَغَسَلَ یَدَیْهِ، ثُمَّ یَتَوَضَّأُ کَمَا یَتَوَضَّأُ لِلصَّلاَةِ، ثُمَّ یُدْخِلُ أَصَابِعَهُ فِی المَاءِ، فَیُخَلِّلُ بِهَا أُصُولَ شَعَرِهِ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلاَثَ غُرَفٍ بِیَدَیْهِ، ثُمَّ یُفِیضُ المَاءَ عَلَى جِلْدِهِ کُلِّهِ» [رواه البخاری: 248].
185- از عائشهل همسر پیامبر خدا ج روایت است که:
پیامبر خدا ج چون از جنابت غسل میکردند، اول دستهای خود را میشستند، بعد از آن مانندی که برای نماز وضوء بسازند، وضوء میساختند، بعد از آن، انگشتان خود را در آب غوطه داده، و بیخ موهای خود را خلال میکردند، بعد از آن با دست، سه بار بر سر خود آب میریختند، و سپس آب را بر همه بدن خود میریختند([1]).
186- عَنْ مَیْمُونَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَتْ: «تَوَضَّأَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وُضُوءهُ لِلصَّلاَةِ، غَیْرَ رِجْلَیْهِ، وَغَسَلَ فَرْجَهُ وَمَا أَصَابَهُ مِنَ الأَذَى، ثُمَّ أَفَاضَ عَلَیْهِ المَاءَ، ثُمَّ نَحَّى رِجْلَیْهِ، فَغَسَلَهُمَا، هَذِهِ غُسْلُهُ مِنَ الجَنَابَةِ» [رواه البخاری: 249].
186- از میمونهل همسر پیامبر خدا ج روایت است که گفت: پیامبر خدا ج مانند وضوی نماز خود، وضوء ساختند، ولی پاهای خود را نشستند، و عورت و جاهای را که نجاست [منی] رسیده بود، شستند، بعد از آن بر بدن خود آب ریختند، و سپس پاهای خود را [از جای غسل] دور کرده و شستند، این غسلشان از جنابت بود([2]).
2- باب: غُسْلِ الرَّجُلِ مَعَ امْرَأَتِهِ
باب [2]: غسل نمودن مَرد با همسرش
187- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: «کُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ، مِنْ قَدَحٍ یُقَالُ لَهُ الفَرَقُ» [رواه البخاری: 250].
187- از عائشهل روایت است که گفت: من و پیامبر خدا ج از ظرف واحدی [یعنی]: از قدحی، که به نام (فَرَق) یاد میشد، باهم غسل میکردیم([3]).
3- باب: الغُسْلِ بِالصَّاعِ وَنَحْوِهِ
باب [3]: غسل نمودن به آبی که به گنجایش صاع و امثال آن باشد
188- وعنها رضی الله عنها أَنَّها سُئِلتَ عَنْ غُسْلِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «فَدَعَتْ بِإِنَاءٍ نَحْوٍ مِنْ صَاعٍ، فَاغْتَسَلَتْ، وَأَفَاضَتْ عَلَى رَأْسِهَا، وَبَیْنَهَا وَبَیْن السائلِ حِجَابٌ» [رواه البخاری: 251].
188- از عائشهل روایت است که کسی از وی از کیفیت غسل پیامبر خدا ج پرسید.
عائشهل ظرفی را که تقریبا یک صاع بود طلبید، و غسل کرد و بر سر خود ریخت، و در این وقت بین او و بین شخص سؤال کننده حجاب بود([4]).
189- عن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رضی الله عنهما أنه سأله رجل عَنِ الغُسْلِ، فَقَالَ: «یَکْفِیکَ صَاعٌ»، فَقَالَ رَجُلٌ: مَا یَکْفِینِی، فَقَالَ جَابِرٌ: «کَانَ یَکْفِی مَنْ هُوَ أَوْفَى مِنْکَ شَعَرًا، وَخَیْرٌ مِنْکَ» ثُمَّ أَمَّنَا فِی ثَوْبٍ [رواه البخاری: 252].
189- از جابر بن عبداللهس روایت است که شخصی از وی از [مقدار آب] غُسل پرسید، در جواب گفت: یک صاع برایت کفایت میکند([5]).
شخص دیگری گفت: برای من [این مقدار آب] کفایت نمیکند.
جابر گفت: برای کسی که موهایش از موهایت بیشتر، و خودش از تو بهتر بود، کفایت میکرد، [مقصدش پیامبر خدا ج بود]، بعد از آن جابر در حالی که یک جامعه به تن داشت، برای آنها امامت داد([6]).
4- باب: مَنْ أَفَاضَ عَلَى رَأْسِهِ ثَلاَثًا
باب [4]: کسی که سه بار بر سرش آب ریخت
190- عَنْ جُبَیْرُ بْنُ مُطْعِمٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «أَمَّا أَنَا فَأُفِیضُ عَلَى رَأْسِی ثَلاَثًا، وَأَشَارَ بِیَدَیْهِ کِلْتَیْهِمَا» [رواه البخاری: 254].
190- از جبیر بن مطعمس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:
«ولی من بر سرخود، [در وقت غسل کردن] سه بار آب میریزم»، و به هردو دست خود اشاره به [کیفیت] ریختن آب کردند([7]).
5- باب: مَنْ بَدَأَ بِالحِلاَبِ أَوِ الطِّیبِ عِنْدَ الغُسْلِ
باب [5]: کسی که پیش از غسل نمودن، ظرف آب و خوشبویی را آماده میکرد
191- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الجَنَابَةِ، دَعَا بِشَیْءٍ نَحْوَ الحِلاَبِ، فَأَخَذَ بِکَفِّهِ، فَبَدَأَ بِشِقِّ رَأْسِهِ الأَیْمَنِ، ثُمَّ الأَیْسَرِ، فَقَالَ بِهِمَا عَلَى وَسَطِ رَأْسِهِ» [رواه البخاری: 258].
191- از عائشهل روایت است که گفت: هنگامی که پیامبر خدا ج از جنابت غسل میکردند، ظرفی که به اندازۀ (حلاب) بود میطلبیدند، و با هردو دست خود، اول به طرف راست، و بعد از آن به طرف چپ، و سپس با دو دست بر سرخود آب میریختند([8]).
6- باب: إِذَا جَامَعَ ثُمَّ عَادَ
192- وعَنْها رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: «کُنْتُ أُطَیِّبُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَیَطُوفُ عَلَى نِسَائِهِ، ثُمَّ یُصْبِحُ مُحْرِمًا یَنْضَخُ طِیبًا» [رواه البخاری: 267].
192- و از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را عطر میزدم، و ایشان با همسران خود همبستر میشدند، و صبح در حالی که احرام داشتند، از ایشان بوی عطر به مشام میرسید([9]).
193- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَدُورُ عَلَى نِسَائِهِ فِی السَّاعَةِ الوَاحِدَةِ، مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ، وَهُنَّ إِحْدَى عَشْرَةَ» وَفی روایة: تِسْعُ نِسْوَةٍ. قیل لِأَنَسٍ أَوَکَانَ یُطِیقُ ذَلکَ؟ قَالَ: کُنَّا نَتَحَدَّثُ «أَنَّهُ أُعْطِیَ قُوَّةَ ثَلاَثِینَ» [رواه البخاری: 268].
193 از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در قسمتی از روز، و یا قسمتی از شب، با همهء همسران خود همبستر میدشدند، و آنها (یازده)، و در روایتی (نُه) زن بودند.
کسی از انسس پرسید: آیا این اندازه قدرت داشتند؟ گفت: ما با یکدیگر خود اینطور صحبت میکردیم که برای پیامبر خدا ج توانائی (سی) مرد داده شده است([10]).
7- باب: مَنْ تَطَیَّبَ واغْتَسَلَ
باب [7]: کسی که بعد از استعمال خوشبویی غسل نمود
194- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: «کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى وَبِیصِ الطِّیبِ، فِی مَفْرِقِ النَّبِیِّ صلّى الله علیه وسلم وَهُوَ مُحْرِمٌ» [رواه البخاری: 271].
194- از عائشهل روایت است که گفت: گویا همین حالا به درخشندگی عطری که بر فرق سر پیامبر خدا ج استعمال شده بود، نظر میکنم، و این در حالی بود که ایشان مُحرِم بودند([11]).
8- باب: تَخْلِیلِ الشَّعَرِ أثناء الغُسلِ
باب [8]: داخل کردن انگشتان در موی سر، هنگام غُسل کردن
195- وعَنْها رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الجَنَابَةِ، غَسَلَ یَدَیْهِ، وَتَوَضَّأَ وُضُوءَهُ لِلصَّلاَةِ، ثُمَّ اغْتَسَلَ، ثُمَّ یُخَلِّلُ بِیَدِهِ شَعَرَهُ، حَتَّى إِذَا ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ أَرْوَى بَشَرَتَهُ، أَفَاضَ عَلَیْهِ المَاءَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ غَسَلَ سَائِرَ جَسَدِهِ» [رواه البخاری: 272].
195- و از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج هنگامی که از جنابت غسل میکردند، دستهای خود را میشستند، و مانند وضوی نماز، وضوء میساختند، بعد از آن غسل میکردند، و با دو دست خود موهای خود را خلال مینمودند، و چون یقینشان حاصل میشد که آب خوب به زیر مویها رسیده است، سه بار بر سر خود آب میریختند، و بعد از آن بقیه بدن خود را میشستند([12]).
9- باب: إِذَا ذَکَرَ فِی المَسْجِدِ أَنَّهُ جُنُبٌ یَخْرُجُ کَمَا هُوَ وَلاَ یَتَیَمَّمُ
باب [9]: اگر در مسجد بیادش آمد که جنب است، باید همان طور بیرون شود و تیمم نکند
196- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: أُقِیمَتِ الصَّلاَةُ وَعُدِّلَتِ الصُّفُوفُ قِیَامًا، فَخَرَجَ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا قَامَ فِی مُصَلَّاهُ، ذَکَرَ أَنَّهُ جُنُبٌ، فَقَالَ لَنَا: «مَکَانَکُمْ» ثُمَّ رَجَعَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَیْنَا وَرَأْسُهُ یَقْطُرُ، فَکَبَّرَ فَصَلَّیْنَا مَعَهُ [رواه البخاری: 275].
196- از ابوهریرهس روایت است که گفت: نماز برپا گردید و صفها برابر شد، پیامبر خدا ج آمدند، و چون در جای نماز خود قرار گرفتند، بیادشان آمد که جنب هستند، برای ما گفتند که: «شما در جای خود قرار داشته باشید».
خودشان برگشتند و غسل نمودند، و در حالی که از موهایشان آب میچکید، آمدند، تکبیر گفتند و با ایشان نماز خواندیم([13]).
10- باب: مَنِ اغْتَسَلَ عُرْیَانًا وَحْدَهُ فِی خَلْوَة
باب [10]: کسی که در حالت تنهائی در خلوت برهنه غسل نمود
197- وعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «کَانَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ یَغْتَسِلُونَ عُرَاةً، یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ، وَکَانَ مُوسَى یَغْتَسِلُ وَحْدَهُ، فَقَالُوا: وَاللَّهِ مَا یَمْنَعُ مُوسَى أَنْ یَغْتَسِلَ مَعَنَا إِلَّا أَنَّهُ آدَرُ، فَذَهَبَ مَرَّةً یَغْتَسِلُ، فَوَضَعَ ثَوْبَهُ عَلَى حَجَرٍ، فَفَرَّ الحَجَرُ بِثَوْبِهِ، فَخَرَجَ مُوسَى فِی إِثْرِهِ، یَقُولُ: ثَوْبِی یَا حَجَرُ، ثَوْبِی یَا حَجَرُ، حَتَّى نَظَرَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ إِلَى مُوسَى، فَقَالُوا: وَاللَّهِ مَا بِمُوسَى مِنْ بَأْسٍ، وَأَخَذَ ثَوْبَهُ، فَطَفِقَ بِالحَجَرِ ضَرْبًا» فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: وَاللَّهِ إِنَّهُ لَنَدَبٌ بِالحَجَرِ، سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ، ضَرْبًا بِالحَجَرِ [رواه البخاری: 278].
197- و از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «قوم بنی اسرائیل برهنه غسل میکردند، و به طرف یکدگر نگاه میکردندند، و موسی÷ تنها غسل میکرد.
[بنی اسرائیل با خود] گفتند: به خدا قسم اینکه موسی با ما غسل نمیکند، جز اینکه خصیهایش متورم است، سبب دیگری ندارد([14]).
بار دیگر که موسی÷ برای غسل کردن رفت، لباسهایش را روی سنگی گذاشت، سنگ با جامههای موسی از نزدش گریخت، موسی÷ به عقبش دویده و میگفت: (ای لباسم، ای سنگ لباسم).
[و موسی÷] تا جایی رسید که بنی اسرائیل – به همان حالت – به طرف او دیده و گفتند: به خداوند سوگند است که موسی عارضۀ ندارد، و موسی÷ لباسهایش را گرفت، و شروع به زدن سنگ کرد».
ابوهریرهس گفت: به خداوند قسم است که: اثر شش یا هفت ضربه، هنوز بر آن سنگ موجود است([15]).
198- وعَنْه رَضِیَ اللهُ عَنْهُ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «بَیْنَا أَیُّوبُ یَغْتَسِلُ عُرْیَانًا، فَخَرَّ عَلَیْهِ جَرَادٌ مِنْ ذَهَبٍ، فَجَعَلَ أَیُّوبُ یَحْتَثِی فِی ثَوْبِهِ، فَنَادَاهُ رَبُّهُ: یَا أَیُّوبُ، أَلَمْ أَکُنْ أَغْنَیْتُکَ عَمَّا تَرَى؟ قَالَ: بَلَى وَعِزَّتِکَ، وَلَکِنْ لاَ غِنَى بِی عَنْ بَرَکَتِکَ» [رواه البخاری: 279].
198- و از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «روزی ایوب÷ برهنه غسل میکرد، ملخهایی از طلا نزدش افتاد، و ایوب÷ آنها را برداشته و در جامهاش میانداخت.
در این وقت خداوند برایش خطاب کرد و گفت: ای ایوب! مگر من تو را از این چیزهای که میبینی بینیاز نساختهام؟
گفت: چرا نه، به عزتت قسم است که بینیاز ساختهای، ولی مرا از الطاف و برکات تو بینیازی نیست»([16]).
11- باب: التَّسَتُّرِ فِی الغُسْلِ عِنْدَ النَّاسِ
باب [11]: هنگام غسل کردن در نزد مردم، باید خود را بپوشاند
199- عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبی طَالِبٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: ذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَامَ الفَتْحِ فَوَجَدْتُهُ یَغْتَسِلُ وَفَاطِمَةُ تَسْتُرُهُ فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ؟» فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانِئٍ [رواه البخاری: 280].
199- از أم هانیء بنت ابی طالبل([17]) روایت است که گفت: سال فتح مکه، نزد پیامبر خدا ج رفتم، دیدم که غسل میکنند، و فاطمهل بر ایشان پرده میگرفت.
[پیامبر خدا ج] گفتند: «این کیست»؟
گفتم: من أم هانیء هستم([18]).
12- باب: عَرَقِ الجُنُبِ وَأَنَّ المُؤمِنَ لاَ یَنْجُس
باب [12]: حکم عرق شخص جنب و اینکه مؤمن نجس نمیشود
200- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَقِیَهُ فِی بَعْضِ طَرِیقِ المَدِینَةِ وَهُوَ جُنُبٌ، قال: فَانْخَنَسْتُ مِنْهُ، فَذَهَبْتُ فَاغْتَسَلَت ثُمَّ جَئت، فَقَالَ: «أَیْنَ کُنْتَ یَا أَبَا هُرَیْرَةَ؟» قَالَ: کُنْتُ جُنُبًا، فَکَرِهْتُ أَنْ أُجَالِسَکَ وَأَنَا عَلَى غَیْرِ طَهَارَةٍ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ، إِنَّ المُؤْمِنَ لاَ یَنْجُسُ» [رواه البخاری: 283].
200- از ابوهریرهس روایت است که پیامبر خدا ج او را در یکی از راههای مدینه – در حالی که جنب بود- ملاقات نمودند، [ابوهریرهس] گفت: خود را از نظر پیامبر خداج پنهان کردم، و رفتم و غسل کردم، و پس آمدم.
فرمودند: «ابوهریره! کجا بودی»؟
[ابوهریره] گفت: جنب بودم، و نپسندیدم که بدون طهارت با شما بنشینم.
فرمودند: «سبحان الله! مؤمن هرگز نجس نمیشود»([19]).
13- باب: مَبیْت الجُنُبِ إذا تَوضَّأ...
باب [13]: خوابیدن در حال جنابت بعد از وضوء ساختن
201- عَنِ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَیَرْقُدُ أَحَدُنَا وَهُوَ جُنُبٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ، فَلْیَرْقُدْ وَهُوَ جُنُبٌ» [رواه البخاری: 287].
201- از عمر بن خطابس روایت است که: از پیامبر خدا ج پرسید: آیا روا است که کسی از مایان در حال جنابت بخوابد؟
فرمودند: «بلی! اگر کسی از شما وضوء بسازد، میتواند در حال جنابت بخوابد»([20]).
14- باب: إِذَا التَقَى الخِتَانَانِ
باب [14]: وقتی که التقاء ختانین صورت بگیرد
202- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا جَلَسَ بَیْنَ شُعَبِهَا الأَرْبَعِ، ثُمَّ جَهَدَهَا فَقَدْ وَجَبَ الغَسْلُ» [رواه البخاری: 291].
202- از ابوهریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «وقتی که [شخص] بین پاهای زن نشست، و با او درآمیز گردید، غسل واجب میشود»([21]).
6- کتابُ الحیض
[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) وضوء ساختن پیش از غسل کردن سنت است.
2) ظاهر حدیث دلالت بر این دارد که باید در وضوی غسل، پاها نیز شسته شود، ولی چنانچه که در حدیث بعدی میآید، نبی کریم ج در وقت وضوی غسل، پاهای خود را نمیشستند، از این جهت علماء در این موضوع نظرهای مختلفی ابراز داشتهاند، امام شافعی/ میگوید: باید پاهای خود را بشوید، امام ابوحنیفه و امام مالک رحمهماالله میگویند: اگر در جای غسل میکرد، که آب جمع میشد، نباید پاهای خود را بشوید، و اگر آب جمع نمیشد، شستن پا لازم است.
3) خلال کردن موی سر و ریش در نزد احناف در غسل واجب، و در وضوء سنت است، ولی در نزد دیگران در غسل و وضوء سنت است.
4) دست کشیدن بدن در غسل در نزد احناف سنت، و در نزد دیگران واجب است.
5) بعد از شستن دستها، اگر دست و یا انگشتان شخصی که غسل میکند در آب داخل گردید، باکی ندارد.
[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در نزد احناف مضمضه و استنشاق در غسل واجب است، و دیگران آن را مستحب میدانند.
2) لمس کردن عورت در نزد احناف سبب نقص وضوء نمیگردد، گرچه بعضی از علماء نظر به احادیث دیگری آن را ناقض وضوء میدانند.
3) اگر منی و یا مذی کسی به جایی از بدنش تماس کرده بود، پیش از غسل کردن، باید آن را بشوید.
[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) فَرَق بر وزن عرق، پیمانهای است که شانزده رطل است، و چون هر رطل، (455) گرام میباشد، بنابراین (فَرَق) مساوی هفت لتر و ربع است.
2) برای زن و شوهر جائز است که باهم در یکجا و از یک ظرف، غسل نمایند.
3) برای مرد و زن روا است که از یک ظرف غسل نموده و یا وضوء بسازند.
4) برای زن و مرد روا است که از آب باقی ماندۀ غسل و وضوی یکدیگر، غسل نموده و یا وضوء بسازند.
5) اما عینی/ به نقل از امام دراوردی میگوید: برای زن و شوهر روا است که عورت یکدیگر را ببینند، و دلیلشان این است که ابن حبان از طریق سلیمان بن موسی روایت میکند که کسی از وی پرسید: آیا روا است که مرد به فرج زن خود نظر کند؟ سلیمان گفت که من از این مسأله از عطاء پرسدم، عطاء گفت که من از این مسأله از عائشهل پرسیدم، و او در جوابم همین حدیث را ذکر نمود.
ولی نظرم آن است که نظر به حدیثی که عائشهل میگوید: نه من عورت پیامبر خدا ج را دیدم، و نه ایشان عورت مرا، شاید آنها که باهم غسل میکردند، عورت خود را به ازار و یا لنگی پوشیده بوده باشند، و حتی به فرض آنکه عورت خود را نپوشانده باشند، از کجا معلوم که به عورت یکدیگر نظر میکردند؟ والله تعالی أعلم.
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) کسی که از کیفیت غسل پیامبر خدا ج پرسان کرد، طوری که در صحیح مسلم و در این وقت خواهرزادۀ عائشه که ابوسلمه عبدالله بن عبدالرحمن بن عوف باشد، نیز همراه عبدالله بن یزید بود.
2) در هنگام غسل کردن عائشهل، خواهرزاده و برادر رضاعیاش قسمت بلند بدن او را مانند: سر و گردن میدیدند، قاضی عیاض/ میگوید: ظاهر حدیث دلالت بر این دارد که آنها سر و قسمت بالائی بدن او را که دیدن آن برای مَحْرَم روا است میدیدند، زیرا اگر این قسمتها را نمیدیدند، از طلب کردن آب، و غسل کردن به حضور آنها فائدۀ نبود.
3) عائشهل از این جهت چنین غسل نمود، تا کیفیت عملی غسل پیامبر خدا ج برای آنها بنمایاند، و البته تعلیم عملی از تعلیم قولی مؤثر تر و به فهم نزدیکتر است.
4) در غسل کردن، عدد و تکرار در ریختن آب شرط نیست، آنچه که شرط است، رساندن آب به تمام بدن است.
[5]- صاع مساوی چهار (مد) است، و هر مد مساوی (910) گرام است، بنابراین یک صاع مساوی (سه کیلو و ششصد و چهل گرام) میشود.
[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) متابعت از اسلوب نبی کریم ج در همۀ شؤون چه در عبادات باشد و چه در معاملات سنت است.
2) مستحب است که در غسل کردن به مقدار یک صاع اکتفاء شود، و اسراف کردن در استعمال آب مکروه است.
3) رد کردن سخن کسی که از اتباع سنت نبوی اباء میورزد، به شکل مناسبش مستحب است.
4) نماز خواندن با یک جامه جواز دارد.
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) این فرمودۀ پیامبر خدا ج که: «ولی من بر سرخود سه بار آب میریزم» طوری که در صحیح مسلم آمده است، به این سبب بود که صحابه در بین خود در کیفیت غسل اختلاف نمودند، و همان بود که پیامبر خدا ج فرمودند «ولی من بر سرخود سه بار آب میریزم»، و امام اینکه دیگران چگونه غسل میکردند، نمیدانم.
2) سه بار ریختن آب بر بدن در غسل کردن سنت است، ولی شستن بدن برای یکبار به اجماع علماء فرض است.
3) احناف مضمضمه و استنشاق را در غسل فرض، و دیگران سنت میدانند.
[8]- از مسائل و احکام متعلق به این حدیث آنکه:
1) (حِلاب): بر وزن کتاب، ظرفی است که در آن گاو و یا گوسفند را میدوشند، و در هرات آن را (گاو دوشه) میگویند، امام بیهقی/ میگوید: حلاب ظرف کوزه مانندی است که هشت رطل آب میگیرد، و هشت رطل به اوزان رایج فعلی، مساوی (640/3) لتر است.
2) در غسل کردن باید اول به شانۀ راست، بعد از آن به شانۀ چپ، و بالآخره بر سر خود آب ریخت.
3) سه بار ریختن آب بر بدن سنت است، و یکبار شستن آن فرض است.
[9]- از احکام ومسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) استعمال خوشبوئی پیش احرام بستن سنت است.
2) تکرار جماع برای کسی که قدرت آن را دارد، روا است.
3) متصل بعد از جماع غسل کردن لازم نیست، بلکه وجوب آن در وقت ارادۀ نماز خواندن است.
4) غسل کردن در بین دو جماع، لازم نیست.
5) از اینکه بعد از غسل از پیامبر خدا ج بوی عطر به مشام میرسید، علماء اینطور استنباط کردهاند که: مالیدن بدن در غسل لازم نیست، زیرا اگر ایشان بدن خود را میمالیدند، غالبا آنکه اثر عطر از ایشان محو میشد.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در مورد همسران پیامبر خدا ج امام ابن حجر/ میگوید: هنگامی که پیامبر خدا ج به مدینۀ منوره آمدند، تنها یک همسر داشتند که سودهل باشد، بعد از آن با عائشهل عروسی کردند، و بعد از آن در سال سوم و چهارم هجری با ام سلمه، و حفصه، و زینب بنت خزیمه، و بعد از آن در سال پنجم با زینب بنت حجش، و در سال ششم با جویریه، و در سال هفتم با صفیه و ام حبیبه و میمونه رضی الله عنهن جمیعا ازدواج نمودند.
2) امام ابن قیم/ در مورد ازدواج مطهرات به تفصیل بیشتری صحبت کرده و میگوید: ازدواج مطهرات عبارت بودند از:
أ- خدیجهل که پیامبر خدا ج با وی پیش از نبوت ازدواج نمودند، سن وی چهل سال بود، و تا وقتی که زنده بود، پیامبر خدا ج همسر دیگری نگرفتند، تمام اولاد پیامبر خدا ج با استثنای ابراهیم از وی بود، و این یگانه زنی است که خداوند متعال به واسطۀ جبرئیل÷ برایش سلام فرستاد.
ب- بعد از خدیجهل با سوده بنت زمعهل ازدواج نمودند، و همین سوده بود که نوبت خود را برای عائشهل داد.
ج- بعد از آن عائشه صدیقه بنت صدیقب ازدواج نمودند، عائشهل دارای فضائل بسیاری است، از آن جمله اینکه: براءتش از آسمان نازل گردید، و کسی که وی را قذف نماید به اجماع علماء کافر و مرتد، و خارج از دین اسلام است، و یگانه کسی است که در بسترش بر پیامبر خدا ج وحی نازل گردید، عالمترین، و فقیهترین زنهای امت است، پیامبر خدا ج جز با وی با زن بکر دیگری ازدواج نکردند.
د- بعد از آن با حفصه بنت عمر بن خطابب ازدواج نمودند، و در روایتی آمده است که پیامبر خدا ج وی را طلاق دادند، و دوباره به وی رجوع از ازدواجش وفات نمود.
هـ- بعد از وی با زینب بنت خزیمه بن حارث قیسیه ازدواج نمودند، و بعد از دو ماه از ازدواجش وفات نمود.
و- بعد از آن با أم سلمه بنت أبی أمیه قرشیه مخزومیه ازدواج نمودند، و ام سلمهل آخرین همسرشان بود که وفات نمود.
ز- بعد از آن با زینب جحشل ازدواج نمودند، و درباره همین زینبل بود که این قول خداوند متعال نازل گردید: ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ زَیۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰکَهَا﴾ [الأحزاب: 37]، و به همین سبب بر دیگر ازواج مطهرات افتخار نموده و میگفت که: شما را اقوام شما به ازدواج دادند، و مرا خداوند از بالای هفت آسمان به ازدواج داد.
ح- بعد از آن با جویریه بنت حارث ازدواج نمودند.
ط- بعد از آن با أم حبیبه که رمله بنت أبی سفیان باشد، ازدواج نمودند، با وی وقتی که در حبشه بود ازدواج نمودند، و عوض پیامبر خدا ج نجاشی برایش چهار صد دینار مهر داد.
ی- بعد از آن با صفیه بنت حُیی بن أخطب که از اولاد هارون بن عمران÷ است ازدواج نمودند، وی به اسارت درآمده بود، پیامبر خدا ج او را آزاد ساختند، و آزادیاش را برایش مهر قرار دادند.
ک- بعد از آن با میمونه بنت حارث هلالیه ازدواج نمودند، و میمونهل آخرین ازدواج مطهرات است، که بعد از وی با زن دیگری ازدواج نکردند.
[11]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اگر اثر خوشبوئی که مُحرم پیش از احرام بستن استعمال کرده است، بر بدنش باقی میماند، باکی ندارد.
2) امام مالک/ میگوید: استعمال عطری که اثرش بعد از احرام باقی میماند، برای محرم پیش از احرام بستنش روا نیست، و از این حدیث چنین جواب میدهد که این عطر زدن جهت همبستر شدن با همسرانشان، و پیش از غسل کردن بود، به طوری که بعد از غسل کردن اثری از عطر بر پیامبر خدا ج باقی نمانده بود، ولی سیاق و عبارت حدیث دلالت بر خلاف نظر و تاویل امام مالک/ دارد، والله تعالی أعلم بالصواب.
[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) بنا به قول اکثر علماء اگر کسی موهایش انبوه باشد، خلال کردن موی سر در وقت غسل کردن نسبت به وی واجب است.
2) در موضوع خلال کردن موی ریش بین علماء اختلاف است، و راجح در مذهب احناف آن است که خلال کردن ریش در غسل واجب، و در وضوء سنت است.
[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) واجب نیست که متصل بعد از جنابت غسل نمود، بلکه غسل وقتی واجب میشود، که نماز خواندن واجب گردد، ورنه پیامبر خدا ج غسل کردن را تا وقتی که به نماز آمدند، به تاخیر نمیانداختند.
2) برابر کردن صفها در نماز جماعت مستحب است.
3) در نزد احناف مستحب آن است که در اقامت وقتی که (حی علی الصلاه) گفته شد، صفها ایستاده شوند، و وقتی که (قد قامت الصلاه) گفته شد، امام تکبیر بگوید.
4) اگر به امام مشکلی پیش شد که نماز را ادامه داده نمیتوانست، به اشاره – نه به سخن زدن – کسی را خلیفه بگیرد.
5) در نزد امام ابوحنیفه/ بهتر آن است که مقتدی با امام تکبیر بگوید، در نزد ابویوسف و محمد بهتر آن است که مقتدی بعد از امام تکبیر بگوید.
6) فراموشی برای انبیاء علیهم السلام در انجام دادن عبادات جواز دارد.
[14]- قابل توجه است که این قوم بیحیا، حتی انبیاء الله را بازیچه و مورد تمسخر قرار میدادند، و البته چنین موافقی از این قوم سرکش جای چندان تعجب نیست.
[15]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) غسل کردن به طور برهنه در جای که دیگران وی را نبینند، جواز دارد.
2) کشف عورت روی ضرورت مانند تداوی و امثال آن جواز دارد.
3) انبیاء الله کاملترین افراد بشر در خلقت هستند، و از عیوب بدنی که نقص شمرده شود، مبراء هستند.
4) اینکه قوم بنی اسرائیل برهنه غسل میکردند، و موسی÷ آنها را منع نمیکرد، گویند: سببش آن بود که پوشیدن عورت در دین آنها لازم نبود، و اینکه خود موسی÷ با آنها موافقت نکرده و تنها غسل میکرد، به سبب حیاء و عمل به افضلیت بود، ولی در نظر من یک احتمال دیگر نیز وجود دارد، و آن اینکه: پوشیدن عورت در دین آنها نیز لازم بود، و موسی÷ آنها را منع میکرد، ولی این قوم سرکش از وی اطاعت نمیکردند، و چنین مواقفی از این قوم در قرآن کریم، و سنت نبوی به طور مکرر به نظر میرسد.
[16]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اگر شخص تنها باشد، روا است که برهنه غسل نماید.
2) حرص در جمع کردن مال حلال مشروع است.
3) سوگند خوردن به صفات خداوندأ جواز دارد.
[17]- وی ام هانیء بنت أبی طالب قرشی هاشمی دختر کاکای (عموی) پیامبر خدا ج و خواهر علی بن ابی طالب است، در اسمش اختلاف است، بعضی میگویند که: نامش هند، و بعضی میگویند، که فاطمه، وعده هم میگویند که فاخته است، در فتح مکه مسلمان شد، سال وفاتش را ندیدم، أسد الغابه (5/624).
[18]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) فتح مکه در رمضان سال هشتم هجری واقع گردید.
2) غسل کردن در نزد محرم جواز دارد، و البته این در صورتی است که بین آنها پرده باشد.
3) اگر کسی عورت خود را در نزد مردم بدون ضرورت کشف کند، در نزد عموم علماء شهادتش ساقط میگردد.
[19]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مسلمان به سبب نجاست نجس نمیشود، بنابراین، پس خورد او، عرق او، لعاب او، و اشک چشم او چه مرده باشد، و چه زنده پاک است، و امام عینی/ میگوید که: در این احکام فرقی بین کافر و مسلمان نیست، یعنی: آنچه که از مسلمان پاک است، از کافر نیز پاک است، ولی اگر مفهوم مخالف را حجت بدانیم، در این احکام کافر از مسلمان فرق میکند، زیرا نبی کریم ج فرمودهاند که: «مؤمن هرگز نجس نمیشود» که مفهوم مخالفش آن است که غیر مؤمن نجس میشود، و البته احناف مفهوم مخالف را حجت نمیدانند، والله تعالی أعلم.
2) باید برای اهل فضیلت احترام نمود، و به بهترین هیئتی با آنها مجالست نمود.
3) تاخیر کردن غسل جنابت جواز دارد، ولی در وقت خوف قضاء شدن نماز، غسل کردن از جنابت واجب است.
[20]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) خواب شدن در حال جنابت جواز دارد.
2) در حکم وضوء ساختن برای جنب پیش از خواب شدن بین علماء اختلاف است:
اکثر فقهاء بر این نظر اند که وضوء ساختن پیش از خواب شدن برای جنب مستحب است، ولی بعضی از علماء وضوء ساختن پیش از خواب شدن را برای جنب واجب میدانند، ولی شاید راجح نظر جمهور علماء باشد، والله تعالی أعلم.
[21]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از درآمیز گردیدن جماع است، و معنی حدیث این است که: اگر کسی با زنش جماع کرد، ولو آنکه انزال هم نشود، باید غسل نماید، و غسل وقتی واجب میشود که (حشفه) داخل گردد، و مراد از (حشفه) آن قسمت از ذکر مرد است که قبل از ختنه کردن در زیر جلد قرار دارد.
2) از هر عمل دیگری که بین زن و شوهر غیر از انزال و دخول صورت میگیرد، به هرشکلی که باشد، غسل واجب نمیشود.