کتاب ابواب (حمایه) برای نمازگذار
62- باب: سُتْرَةُ الإِمَامِ سُتْرَةُ لِمَن خَلْفَهُ
باب [1]: حمایۀ امام، حمایۀ مقتدیان است([1]).
312- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ إِذَا خَرَجَ یَوْمَ العِیدِ أَمَرَنَا بِحَرْبَةٍ، فَتُوضَعُ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَیُصَلِّی إِلَیْهَا وَالنَّاسُ وَرَاءَهُ، وَکَانَ یَفْعَلُ ذَلِکَ فِی السَّفَرِ»، فَمِنْ ثَمَّ اتَّخَذَهَا الْأُمَرَاءُ [رواه البخاری: 494].
312- از ابن عمرب روایت است که: پیامبر خدا ج هنگامی که روز عید بیرون میشدند، برای ما امر میکردند تا نیزۀ پیکانداری را با خود برداریم.
این نیزۀ پیکاندار پیش رویشان نهاده میشد، و ایشان به طرف آن پیکان نماز میخواندند، و مردم پشت سرشان بودند، و این کار را در سفر هم انجام میدادند، و از همینجا بود که امراء نیز به این کار اقدام نمودند([2]).
313- عَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى بِهِمْ بِالْبَطْحَاءِ وَبَیْنَ یَدَیْهِ عَنَزَةٌ، الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ، وَالعَصْرَ رَکْعَتَیْنِ، یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ المَرْأَةُ وَالحِمَارُ» [رواه البخاری: 495].
313- از أبوجحیفهس روایت است که: پیامبر خدا ج برای آنها در (بطحاء) [که جایی در بیرون مکه است] امانت دادند، و پیش رویشان عصای نیزهداری قرار داشت [و در اینجا] نماز پیشین را دو رکعت، و نماز عصر را دو رکعت اداء نمودند.
[و در این وقت] زن و درازگوش از پیش رویشان عبور میکرد([3]).
63- باب: قَدْرِ کَمْ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ بَیْنَ المُصَلِّی وَالسُّتْرَةِ
باب [2]: فاصلۀ بین نمازگذار و (حمایه) باید چه اندازه باشد؟
314- عَنْ سَهْلِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: قَالَ: «کَانَ بَیْنَ مُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ الجِدَارِ مَمَرُّ الشَّاةِ» [رواه البخاری: 496].
314- از سهلس روایت است که گفت: فاصله بین جایی که پیامبر خدا ج نماز میخواندند و بین دیوار، به اندازۀ راهرو یک بُز بود([4]).
64- باب: الصَّلاَةِ إِلَى العَنَزَةِ
باب [3]: نماز خواندن به طرف عصای نیزهدار
315- عَنْ أَنَسِ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا خَرَجَ لِحَاجَتِهِ، تَبِعْتُهُ أَنَا وَغُلاَمٌ وَمَعَنَا عُکَّازَةٌ أَوْ عَصًا أَوْ عَنَزَةٌ، وَمَعَنَا إِدَاوَةٌ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ حَاجَتِهِ نَاوَلْنَاهُ الإِدَاوَةَ» [رواه البخاری: 500].
315- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج وقتی که به قضای حاجت بیرون میشدند، من و جوان دیگری با ایشان میرفتیم، و با خود عصا، یا چوب دستی، و یا عصای نیزهداری را همراه ظرف آبی [جهت وضوء ساختن] برمیداشتیم.
و چون از قضای حاجت فارغ میشدند، ظرف آب را به دستشان میدادیم([5]).
65- باب: الصَّلاَةِ إِلَى الأُسْطُوَانَةِ
باب [4]: نماز خواندن به طرف ستون
316- عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّهُ کَانَ یُصَلِّی عِنْدَ الأُسْطُوَانَةِ الَّتِی عِنْدَ المُصْحَفِ، فَقیل له: یَا أَبَا مُسْلِمٍ، أَرَاکَ تَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدَ هَذِهِ الأُسْطُوَانَةِ، قَالَ: فَإِنِّی «رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَتَحَرَّى الصَّلاَةَ عِنْدَهَا» [رواه البخاری: 502].
316- از سلمه بن اکوعس روایت است که: وی در نزدیک ستونی که در نزد قرآن کریم بود، نماز میخواند([6]).
کسی گفت: ای ابا مسلم! [سبب چیست] که تو را میبینم همیشه کوشش میکنی که در نزد این ستون نماز بخوانی؟
گفت: چون پیامبر خدا ج را دیدم که کوشش میکردند در همینجا نماز بخوانند([7]).
66- باب: الصَّلاَةِ بَیْنَ السَّوَارِی فِی غَیْرِ جَمَاعَةٍ
باب [5]: نماز خواندن در بین ستونها در غیر نماز جماعت
317- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: حدیثُ دُخُولِ النَّبیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الکَعْبَةَ قَال: فَسَأَلْتُ بِلاَلًا حِینَ خَرَجَ: مَا صَنَعَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: جَعَلَ عَمُودًا عَنْ یَسَارِهِ، وَعَمُودًا عَنْ یَمِینِهِ، وَثَلاَثَةَ أَعْمِدَةٍ وَرَاءَهُ، وَکَانَ البَیْتُ یَوْمَئِذٍ عَلَى سِتَّةِ أَعْمِدَةٍ، فی روایة: «عَمُودَیْنِ عَنْ یَمِینِهِ» [رواه البخاری: 505].
317- از عبدالله بن عمرب – در حدیث داخلشدن پیامبر خدا ج به خانۀ کعبه – روایت است که گفت:
چون بلال از خانۀ [کعبه] بیرون شد، از وی پرسیدم که پیامبر خدا ج در داخل خانۀ [کعبه] چه کردند؟
گفت: [طوری ایستادند که] یک ستون را به طرف چپ خود، و یک ستون را به طرف راست خود، و سه ستون را به عقب سرخود، قرار دادند، و خانۀ کعبه در این وقت بر شش ستون استوار بود.
و در روایتی آمده است که: دو ستون را به طرف راست خود قرار دادند([8]).
67- باب: الصَّلاَةِ إِلَى الرَّاحِلَةِ، وَالبَعِیرِ وَالشَّجَرِ وَالرَّحْلِ
باب [6]: نماز خواندن به طرف شتر و درخت و پالان شتر
318- وعَنْه رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ «کَانَ یُعَرِّضُ رَاحِلَتَهُ، فَیُصَلِّی إِلَیْهَا»، قُلْتُ: أَفَرَأَیْتَ إِذَا هَبَّتِ الرِّکَابُ؟ قَالَ: «کَانَ یَأْخُذُ هَذَا الرَّحْلَ فَیُعَدِّلُهُ، فَیُصَلِّی إِلَى آخِرَتِهِ - أَوْ قَالَ مُؤَخَّرِهِ -» وَکَانَ ابْنُ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَفْعَلُهُ [رواه البخاری: 507].
318- و از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج شتر خود را به عرض پیش روی خود خوابانده و به سوی آن نماز میخواندند.
[یکی از روات حدیث میگوید]: پرسیدم: اگر شتر بیآرامی میکرد چه میکردند؟
گفت: پالان [جهاز] آن را گرفته و آن را راست و برابر نموده و به سوی مؤخره آن نماز میخواندند، و ابن عمرب هم همین کار را میکرد([9]).
68- باب: الصَّلاَةِ إِلَى السَّرِیرِ
باب [7]: نماز خواندن به سوی تخت خواب
319- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: أَعَدَلْتُمُونَا بِالکَلْبِ وَالحِمَارِ؟ «لَقَدْ رَأَیْتُنِی مُضْطَجِعَةً عَلَى السَّرِیرِ، فَیَجِیءُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَیَتَوَسَّطُ السَّرِیرَ، فَیُصَلِّی، فَأَکْرَهُ أَنْ أُسَنِّحَهُ، فَأَنْسَلُّ مِنْ قِبَلِ رِجْلَیِ السَّرِیرِ حَتَّى أَنْسَلَّ مِنْ لِحَافِی» [رواه البخاری: 508].
319- از عائشهل روایت است که گفت: آیا شما، ما [زنها] را با سگ و خر، برابر قرار میدهید؟
من خودم به خاطر دارم که بالای تخت خواب غلطیده بودم، و پیامبر خدا ج میآمدند و تخت خواب را پیش روی خود قرار داده و نماز میخواندند، و چون مناسب نمیدیدم که در پیش رویشان قرار گیرم، از طرف دو پایۀ آن تخت، پائین میخزیدم، تا اینکه از زیر لحافم بیرون میشدم([10]).
69- باب: یَرُدُّ المُصَلَّى مَنْ مَرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ
باب [8]: نمازگذار مانع عبور دیگران از پیش روی خود شود
320- عَنْ أَبی سَعِیدٍ الخُدریِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنّهُ کَانَ یُصَلِّی فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ یُصَلِّی إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ، فَأَرَادَ شَابٌّ مِنْ بَنِی أَبِی مُعَیْطٍ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَدَفَعَ أَبُو سَعِیدٍ فِی صَدْرِهِ، فَنَظَرَ الشَّابُّ فَلَمْ یَجِدْ مَسَاغًا إِلَّا بَیْنَ یَدَیْهِ، فَعَادَ لِیَجْتَازَ، فَدَفَعَهُ أَبُو سَعِیدٍ أَشَدَّ مِنَ الأُولَى، فَنَالَ مِنْ أَبِی سَعِیدٍ، ثُمَّ دَخَلَ عَلَى مَرْوَانَ، فَشَکَا إِلَیْهِ مَا لَقِیَ مِنْ أَبِی سَعِیدٍ، وَدَخَلَ أَبُو سَعِیدٍ خَلْفَهُ عَلَى مَرْوَانَ، فَقَالَ: مَا لَکَ وَلِابْنِ أَخِیکَ یَا أَبَا سَعِیدٍ؟ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ فَأَرَادَ أَحَدٌ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَلْیَدْفَعْهُ فَإِنْ أَبَى فَلْیُقَاتِلْهُ فَإِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ» [رواه البخاری: 509].
320- از ابوسعید خدریس روایت است که روز جمعه به طرف چیزی که مانع عبور مردمان از پیش رویش گردد، نماز میخواند.
جوانی از مردم (بنی ابی معیط) میخواست از پیش رویش عبور نماید، ابوسعیدس به سینه آن جوان زد، آن جوان نگاه کرد، و چون راه دیگری را جز عبور کردن از پیش روی ابوسعیدس ندید، باز میخواست تا از آنجا عبور نماید، ابوسعیدس او را از مرتبه اول به شدت بیشتری به عقب راند.
آن جوان ابوسعید را دشنام داد، و نزد (مروان) آمد([11])، و از آنچه که از ابوسعیدس دیده بود، به او شکایت نمود، و ابوسعید هم پشت سر آن جوان نزد (مروان) آمد.
مروان گفت: ای ابا سعید! بین تو و برادرزادهات چه واقع شده است؟([12]).
ابوسعیدس گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که میگفتند: «اگر کسی از شما به طرف چیزی که او را از [عبور و مرور] مردم حمایت میکرد، نماز میخواند، و در این حالت اگر کسی میخواست که از پیش رویش عبور کند، او را به عقب براند، و اگر از عبور کردن خودداری نکرد، با او مقاتله کند، زیرا [عمل] او [عمل] شیطان است»([13]).
70- باب: إِثْمِ المَارِّ بَیْنَ یَدَیِ المُصَلِّی
باب [9]: گناه عبور کننده از پیش روی نمازگذار
321- عَنْ أَبِی جُهَیْمٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَوْ یَعْلَمُ المَارُّ بَیْنَ یَدَیِ المُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ منَ الإِثْمِ، لَکَانَ أَنْ یَقِفَ أَرْبَعِینَ خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ» قَالَ الراوی: لاَ أَدْرِی، أَقَالَ أَرْبَعِینَ یَوْمًا، أَوْ شَهْرًا، أَوْ سَنَةً [رواه البخاری: 510].
321- از ابوجهیمس([14]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:
«کسی که از پیش روی نمازگذار عبور میکند، اگر بداند که بروی چه قدر گناه میشود، ایستادن چهل [؟] را بر عبور نمودن از پیش روی نمازگذار ترجیح میدهد».
راوی میگوید: نمیدانم که پیامبر خدا ج چهل روز گفتند، یا چهل ماه، و یا پهل سال([15]).
71- باب: الصَّلاَةِ خَلْفَ النَّائِمِ
باب [10]: نمازخواندن به پشت سر شخص خوابیده
322- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی وَأَنَا رَاقِدَةٌ مُعْتَرِضَةٌ عَلَى فِرَاشِهِ، فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یُوتِرَ أَیْقَظَنِی فَأَوْتَرْتُ» [رواه البخاری: 512].
322- از عائشهل روایت است که گفت:
پیامبر خدا ج نماز میخواندند و من بر روی بسترشان به عرض خوابیده بودم، و هنگامی که میخواستند وتر بخوانند، مرا بیدار میکردند، و من [با ایشان] وتر میخواندم([16]).
72- باب: إِذَا حَمَلَ جَارِیَةً صَغِیرَةً عَلَى عُنُقِهِ فِی الصَّلاَةِ
باب [11]: کسی که هنگام نماز خواندن دختر خوردسالی را بر دوش خود نهاد
323- عَنْ أَبِی قَتَادَةَ الأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُصَلِّی وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَیْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَهی لِأَبِی العَاصِ بْنِ الرَّبِیع بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا» [رواه البخاری: 516].
323- از ابوقتاده انصاریس روایت است که: پیامبر خدا ج نماز میخواندند، و (أمامه) دختر زینب را، که دختر پیامبر خدا ج باشد، باخود حمل میکردند، و پدر (أمامه) ابوالعاص بن ربیع ابن عبد شمس بود.
و هنگامی که پیامبر خدا ج سجده میکردند، آن طفل را برزمین میگذاشتند، و چون برمیخواستند، دوباره او را باخود برمیداشتند([17]).
73- باب: المَرْأَةِ تَطْرَحُ عَنِ المُصَلِّی شَیْئًا مِنَ الأَذَى
باب [12]: زنی که کثافت را از نمازگذار برمیدارد
324- حدیث ابن مَسْعُودٍ فی دعاءِ النَّبیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ علی قُریشٍ یومَ وضعوا علیه السَّلَى، تقدَّم. وقال هنا فی آخرهِ: سُحِبُوا إِلَى القَلِیبِ، ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَأُتْبِعَ أَصْحَابُ القَلِیبِ لَعْنَةً» [رواه البخاری: 520).
324- حدیث ابن مسعودس در مورد نفرین پیامبر خدا ج بر قریش – هنگامی که کثافتها را بر روی شانههای آن حضرت ج نهاده بودند – قبلا گذشت.
و در اینجا میگوید: [... به خداوند قسم است که قریش را دیدم که روز بدر سرنگون گردیده] و کشان کشان بگودالی از گودالهای بدر انداخته شدند.
و بعد از آن پیامبر خدا ج فرمودند: «کسانی که به این گودال انداخته شدهاند، در آخرت نیز به لعنت خدا گرفتار هستند»([18]).
[1]- آنچه را که از آن به (حمایه) تعبیر کردهایم، چیزی است که آن را به عربی (سُتْرَه) میگویند، و (ستره): به ضم اول و سکون ثانی و فتح ثابت، بر وزن (عُمره)، عبارت از چیزی است که نمازگذار هنگام نماز خواندن پیش روی خود – به فاصله قد خود – قرار میدهد، تا کسی از مکان سجدهگاهش عبور نکند، مثلا: چوبی، سنگی، نیزۀ، عصایی و هرچیز دیگری همانند اینها را، ولی این سنت امروز کاملا ترک شده است، و کسی به آن اعتنایی نمیکند، نه نمازگذار، و نه کسی که از پیش روی نمازگذار عبور میکند.
[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) نصب کردن و یا گذاشتن (حمایه) در وقت نماز خواندن برای کسی که در صحرا و یا در جایی که شاید مردم از پیش رویش عبور کنند، سنت است، ولی در غیر صحرا، اگر نمازگذار در جایی نماز میخواند که از رفت و آمد مردم در امان بود، گذاشتن (حمایه) سنت نیست.
2) آنچه را که نبی کریم ج (حمایه) قرار داده بودند، سرنیزۀ پیکانداری بود به طول تقریبا یک ذراع، و آن را به عربی (حربه) مینامند.
3) حمایۀ را که امام در پیش روی خود قرار میدهد، برای مقتدیان نیز حمایه گفته میشود، و آنها ضرورت به گذاشتن حمایۀ دیگری ندارند.
[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) عبور زن، و خر از پیش روی آنها، بین (حمایه) و قبله بود، نه بین پیامبر خدا ج و بین حمایه.
2) به اتفاق، علماء اگر انسان و یا حیوانی از پیش روی نمازگذار از طرف دیگر (حمایه) عبور نماید، نمازش فاسد شود، ولی اگر کسی حمایۀ برایش نگذاشته شود، و یا (حمایۀ) گذاشته بود، ولی انسانی و یا حیوانی از پیش رویش بین وی بین (حمایه) عبور نمود، حکمش چیست؟ آیا این کار سبب اخلال به نمازش میشود یا نه؟ در نزد جمهور علماء و از آن جمله علمای احناف نماز چنین شخصی باطل نمیشود، و گناهی که هست بر شخصی است که از پیش روی نمازگذار عبور میکند، و بعضی از علماء میگویند: عبور کردن سگ و خر از پیش روی نمازگذار، سبب فساد نمازش میگردد.
3) نماز چهار رکعتی فرض در سفر دو رکعت خوانده میشود، و اینکه این دو رکعت خواندن حتمی و یا اختیاری است، قبلا به آن اشاره نمودیم، و تفصیل بیشتر آن إنشاءالله بعد از این در باب خودش خواهد آمد.
[4]- مراد از دیواری که در حدیث آمده است، دیواری است، که به طرق قبلۀ مسجد قرار داشت، و مراد از (راهرو بُز) اندازهای است که بُز بتواند به راحتی از آن عبور نماید، و علماء این رهرو را اندازهگیری نموده و گفتهاند که برابر سه ذرع است، و در حدیث دیگری آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: وقتی که کسی به طرف حمایه نماز میخواند، به حمایه نزدیک شود، تا شیطان نمازش را قطع نکند.
[5]- از احکام متعلق به این حدیث آنکه: برداشتن عصای نیزهدار برای آن بود که اگر زمین سخت میبود آن را قدری میکندند، تا زمین نرم گردیده و سبب پاش خوردن بول نگردد، و در هنگام نماز خواندن، این عصای نیزهدار را به حیث (حمایه) پیش روی خود قرار میدادند، و آبی را که برمیداشتند، طبعا برای استنجاء زدن و وضوء ساختن بود.
[6]- در زمان عثمانس قرآن کریم را در صندوقی قرار داده، و نزدیک ستونی در مسجد نبوی میگذاشتند، این ستون به نام (اسطوانۀ مصحف) یا ستون قرآن نامیده میشد، و سلمه بن اکوعس عادت داشت که نماز تحیۀ مسجد و نماز نفل را در نزدیک این ستون، میخواند.
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) نماز خواندن پیامبر خدا ج در نزد این ستون در نمازهای نفل بود، و نمازهای فرض را در جای مخصوص آن در بین محراب اداء میکردند.
2) سبب نماز خواندن پیامبر خدا ج در نزد این ستون آن بود تا آن را برای خود (حمایه) قرار دهند، از این جهت اگر کسی در مسجد نماز سنت و یا نفل میخواند، بهتر است در جایی بخواند که از عبور و مرور مردم از پیش رویش در امان باشد، و یا آنکه پیش روی خود (حمایۀ) قرار دهد.
3) بعضی از صحابهش از آن جمله ابن عمر و سلمه بن اکوع وعدۀ دیگری میکوشیندند که به آثار نبوی تبرک بجویند، ولی عدۀ دیگری چنین نبودند، و به این موضوع قبلا هم اشاره نمودیم.
[8]- تقریبا پیش از این به سی سال، خداوند متعال به فضل و رحمت خود برایم توفیقی عنایت بخشید تا مشرف به داخل شدن به خانۀ معظمه گردم، ولی چون سراپایم را گم کرده بودم، از اینکه در داخل خانۀ مشرفه چند ستون بود، کاملا فراموش کرده و چیزی را از آن به خاطر ندارم،
روز وصل تو گم کنم خود را
نو بدولـت رسیده را مانـم
و چیزی را که تا اندازۀ بخاطر دارم این است که: در وقت داخل شدن به خانۀ مشرفه تقریبا به طرف دست راست، جایی است به اندازۀ نماز خواندن یک شخص، که به سنگ گلابی رنگی فرش شده بود، و میگفتند که اینجا جایی است که نبی کریم ج در وقت داخل شدن به خانه در آنجا نماز خواندهاند، و من هم تبرکا و تمینا در همانجا نماز خواندم، و در وقت نماز خواندن در اینجا روی نمازگذار به طرف غرب قرار میگیرد، به طوری که حجر الأسود به طرف دست چپ، و حجر اسماعیل به طرف دست راستش میباشد، و گویا در گوشۀ شمال شرقی خانۀ مشرفه زینه مدوری قرار داشت، که با این زینه به پشت بام خانۀ مشرفه میرفتند.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مؤخرۀ پالان شتر، عبارت از چوبی است که شخص سوار بر شتر، به آن تکیه میکند.
2) همانطوری که نماز خواندن به طرف شتر، و پالان شتر جواز دارد، نماز خواند به طرف هر چیزی دیگری که مانع رفت و آمد مردم از پیش روی نمازگذار شود، مانند: دیوار، درخت، پایه و ستون و امثال اینها نیز جواز دارد، در سنن نسائی از علی ابن ابیطالبس روایت است که گفت: «در غزوۀ بدر هیچکس از ما بیدار نبود، و همگی خواب بودند، به استثنای پیامبر خدا ج که به طرف درختی نماز میخواندند، و تا صبح دعا میکردند.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) سبب گفتن عائشهل از این سخن که ما زنها را با سگ و خر برابر کردهاید این بود که شنیده بود بعضی از صحابه میگویند: اگر سگ و یا خر و یا زن از پیش روی نمازگذار بگذرد، نمازش فاسد میشود، یعنی: در فاسد شدن نماز شخص، فرقی بین آن نیست که زنی از پیش رویش بگذرد، و یا خری، و یا سگی، بنابراین عائشهل این حدیث را در رد این نظریه روایت کرد.
2) عبور زن از پیش روی نمازگذار، سبب فساد نمیشود، و حتی نماز خواندن به طرف زن – اگر نامحرم نباشد – باکی ندارد.
[11]- مروان در این وقت امارت مدینۀ منوره را بر عهده داشت، و مروان در سال شصت و پنج هجری به سن شصت و سه سالگی درگذشت.
[12]- یعنی برادرزادهات در اسلام، زیرا آن جوان ولید بن عقبه بن ابی معیط بود، و با ابوسعید قرابتی نداشت، و مروان این سخن را از روی احترام به ابوسعید و استرحام به آن جوان گفت.
[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از مقاتله برای بار دوم آن است که در مرتبۀ دوم به طور شدیدتری مانع عبور وی از پیش روی خود شود، نه آنکه با وی دست به گریبان شده و کار را به مشت ولگد برساند.
2) بعضی از علماء این مانع شدن را واجب دانستهاند، و میگویند به هر شکلی که باشد باید مانع عبور مردم از پیش روی خود شد، و دیگران میگویند که: این مانع شدن باید به شکل تنبیهی باشد، نه به طریق کشمکش، تا مبادا عمل کثیر گفته شده و سبب فساد نماز گردد.
3) مراد از شیطان بودن شخصی که از پیش روی نمازگذار عبور میکند این است که وی مانند شیطان سبب مشغولیت قلب نمازگذار میشود.
4) اگر کسی سبب فتنه در امور دین میشود، اطلاق لفظ شیطان بر وی روا است.
5) اگر بین دو نفر مشکلی پیش میآید، اگر باهم مصالحه میکنند خوب، ورنه باید غرض حل آن به حاکم و شخص مسؤول مراجعه نمایند.
6) روایت شخص عادل مقبول است، ولو آنکه روایتش متضمن حکمی به نفع خود راوی باشد.
[14]- وی عبدالله بن جهیم انصاری است، از حیاتش جز آنکه راوی چند حدیث است، چیزی دیگری بدست آورده نتوانستم، چنانچه از مقدار عمر، و سال وفاتش معلوماتی در دسترس نیست، أسد الغابه (5/164-165).
[15]- از احکام و متعلق به این حدیث آنکه:
حد اقل انتظاری که پیامبر خدا ج ذکر کردهاند چهل روز است، یعنی: زحمت و عذاب چهل روز ایستادن و انتظار کشیدن، کمتر از عذاب اخروی کسی است که از پیش روی نمازگذار عبور میکند، و با اینهم بسیاری از مردم به این امر مهم اعتنایی نکرده و به طور عادی از پیش روی نمازگذار عبور میکنند، و مستوجب عذاب اخروی میگردند.
2) علماء گفتهاند که ذکر چهل، خواه چهل روز باشد، و خواه چهل ماه، و خواه چهل سال، برای تعیین نیست، بلکه جهت بزرگ شمردن گناه کسی است که از پیش روی نمازگذار عبور میکند، از این جهت در صحیح ابن حبان، و سنن ابن ماجه به نقل از ابیهریرهس روایت است که گفت: «اگر صد سال بایستد، برایش بهتر از آن است که یک قدم از جایش بدارد».
[16]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) نماز خواندن به طرف کسی که خواب است، جواز دارد، ولی بعضی از علماء میگویند که: نماز خواندن در چنین مکروه است، زیرا شاید از شخص خواب حرکتی و یا عملی سربزند که سبب تشویش شخص نمازگذار گردد، ولی ظاهر میدهد، مگر آنکه بگوئیم که این امر خاص برای شخص خواب را جواز میدهد، مگر آنکه بگوئیم که این امر خاص برای پیامبر خدا ج است، زیرا آن حضرت ج وقتی که به نماز میایستادند، حالت خاصی داشتند که به هیچ چیز دیگری ملتفت نمیشدند، ولی دلیل نقلی خاصی در این مسئله وجود ندارد، بناءبراین جانب عمومیت آن ترجیح دارد، والله تعالی أعلم.
[17]- ابوالعاص شوهر زینب و داماد پیامبر خدا ج بود، و از اشخاصی بود که در مکه به راستی و امانتداری معروف بود، پیش از نزول وحی، خدیجهل برای پیامبر خدا ج پیشنهاد کرد که زینب دختر خود را برای ابوالعاص به نکاح بدهند، و پیامبر خدا ج پیشنهاد او را پذیرفته و زینب را برایش به نکاح دادند، هنگام عروسی، خدیجهل حمایل خود را برای زینب جهیزیه داد، و هنگامی که ابوالعاص در جنگ در صف مشرکین بود و به اسارت مسلمانان در آمد، زینبل آن حمایل را جهت خلاص کردن وی فرستاد، چون چشم پیامبر خدا ج به آن حمایل افتاد، تحت تاثیر قرار گرفته و برای صحابه گفتند: آیا میپذیرید که اسیر زینب را بدون مقابل آزاد سازید، و حمایلش را برایش پس بفرستید، آنها قبول کردند، و ابوالعاص آزاد شد، و هنگام هجرت مسلمانان به مدینۀ منوره، پیامبر خدا ج از ابوالعاص خواستند تا برای اجازه بدهد که به مدینه هجرت نماید، و او برایش اجازه داد، و بعد از اینکه ابوالعاص در سال فتح مکه مسلمان شد، پیامبر خدا ج زینب را به دون نکاح جدیدی برایش پس دادند، و پیامبر خدا ج همیشه از صفات حمیدۀ ابوالعاص توصیف و تمجید میکردند، و وی در خلافت ابوبکر صدیقس وفات یافت.
[18]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) این خبری است که از پیامبر خدا ج در مورد سرنوشت این کسانی از مشرکین که در غزوۀ بدر کشته شدند، که خداوند متعال عادی حبیب خود را در مورد آنها قبول نمود، و آنها را در این دنیا به بدترین حالتی به هلاکت رسانید، و در آخرت هم آنها را از رحمت خود دور نموده و به لعنت خود گرفتار میسازد، و این جزای کسانی مانند ابوجهل است که با وجود علم داشتن به صدق پیامبر خدا ج و حقانیت دین اسلامی، با این دین و پیروان آن با شدیدترین وجهی برخورد نموده، و از هیچ ظلم و ستمی نسبت به آنها خودداری نمیکردند و یا نمیکنند.
2) احکام و مسائل متعلق به این حدیث در حدیث (178) یکصد و هفتاد و هشت قبلا گذشت، به آنجا مراجعه نمائید.