1- باب: مَوَاقِیْتُ الصَّلاَةِ وَفَضلها
باب [1]: اوقات نماز و فضیلت آنها
325- عَنْ أَبُو مَسْعُودٍ الأَنْصَارِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى المُغِیْرَة بْن شُعْبَةَ وَقَدَ أَخَّرَ الصَّلاَةَ یَوْمًا، وَهُوَ بِالْعِرَاقِ، فَقَالَ: مَا هَذَا یَا مُغِیرَةُ أَلَیْسَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ جِبْرِیلَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَزَلَ فَصَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ صَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ صَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ صَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ صَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ قَالَ: «بِهَذَا أُمِرْتُ» [رواه البخاری: 521].
325- از ابو مسعود انصاریس روایت است که وی در عراق نزد مغیره بن شعبه رفت، دید که وی روزی نماز را تأخیر نمود.
گفت: ای مغیره! این چه کاری است؟ مگر خبر نداری که جبرئیل [برای تعیین اوقات نماز] آمد و نماز خواند، و پیامبر خدا ج نماز خواندند، باز جبرئیل خواند، و پیامبر خدا ج نماز خواندند، باز جبرئیل نماز خواند، و پیامبر خدا ج نماز خواندند، باز جبرئیل نماز خواند، و پیامبر خدا ج نماز خواندند، باز جبرئیل نماز خواند، و پیامبر خدا ج نماز خواندند.
بعد از آن جبرئیل گفت: به اینگونه [نمازخواندن از طرف خداوند] مأمور شدهام([1]).
2- باب: الصَّلاَةُ کَفَّارَةٌ
باب [2]: نماز سبب آمرزش گناهان است
326- عَنْ حُذَیْفَةَ، قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ: أَیُّکُمْ یَحْفَظُ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الفِتْنَةِ، قُلْتُ أَنَا کَمَا قَالَهُ: قَالَ: إِنَّکَ عَلَیْهِ أَوْ عَلَیْهَا لَجَرِیءٌ، قُلْتُ: «فِتْنَةُ الرَّجُلِ فِی أَهْلِهِ وَمَالِهِ وَوَلَدِهِ وَجَارِهِ، تُکَفِّرُهَا الصَّلاَةُ وَالصَّوْمُ وَالصَّدَقَةُ، وَالأَمْرُ وَالنَّهْیُ»، قَالَ: لَیْسَ هَذَا أُرِیدُ، وَلَکِنِ الفِتْنَةُ الَّتِی تَمُوجُ کَمَا یَمُوجُ البَحْرُ، قَالَ: لَیْسَ عَلَیْکَ مِنْهَا بَأْسٌ یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ، إِنَّ بَیْنَکَ وَبَیْنَهَا بَابًا مُغْلَقًا، قَالَ: أَیُکْسَرُ أَمْ یُفْتَحُ؟ قَالَ: یُکْسَرُ، قَالَ: إِذًا لاَ یُغْلَقَ أَبَدًا، قُلْنَا: أَکَانَ عُمَرُ یَعْلَمُ البَابَ؟ قَالَ: نَعَمْ، کَمَا أَنَّ دُونَ الغَدِ اللَّیْلَةَ، إِنِّی حَدَّثْتُهُ بِحَدِیثٍ لَیْسَ بِالأَغَالِیطِ. فسئل: مَنِ الْبَابُ؟ فَقَالَ: عُمَرُ [رواه البخاری: 525].
326- از حذیفهس([2]) روایت است که گفت: نزد عمرس نشسته بودیم که گفت: کدام یک از شما گفته پیامبر خدا ج را در مورد فتنه به خاطر دارید([3])؟
گفتم: همانطوری که فرمودهاند، من به خاطر دارم.
گفت: تو دربارۀ پیامبر خدا ج، و یا دربارۀ روایت احادیث پیامبر خدا ج باجرآت هستی.
گفتم: ابتلای شخص نسبت به خانوادهاش، نسبت به مالش، نسبت به فرزندش، و نسبت به همسایهاش میباشد [که حق آنها را اداء نکند]، و کفارۀ اینها: نماز خواندن، روزه گرفتن، و زکات دادن، و امر به معروف و نهی از منکر است.
عمرس گفت: قصد من این فتنه نبود، بلکه مقصود فتنهای است که مانند دریا موج میزند.
حذیفهس گفت: یا امیر المؤمنین! بر تو از آنها ضرری نیست، چون دروازۀ بین تو و بین آن فتنهها بسته است.
عمرس پرسید: آن دروازه شکسته میشود و یا گشوده میشود؟
حذیفهس گفت: شکسته میشود.
عمرس گفت: پس در این صورت، دیگر هرگز بسته نخواهد شد. کسی از حذیفهس پرسید: آیا عمرس میدانست که مراد از آن دروازه چیست؟
گفت: بلی! چنان میدانست مثلی که میدانست که بعد از فردا شب میآید، من به او سخنی گفتم که در او [غموض] و مغالطۀ نبود.
از حذیفهس پرسان شد: مراد از آن دروازه [که مانع فتنه بود] کیست؟
گفت: خود عمرس([4]).
327- عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ، أَنَّ رَجُلًا أَصَابَ مِنَ امْرَأَةٍ قُبْلَةً، فَأَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَخْبَرَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ، إِنَّ الحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ﴾ [هود: 114] فَقَالَ الرَّجُلُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَلِی هَذَا؟ قَالَ: «لِجَمِیعِ أُمَّتِی کُلِّهِمْ» [رواه البخاری: 526].
327- از ابن مسعودس روایت است که شخصی روزی زنی را بوسید و نزد پیامبر خدا ج آمد و قضیه را بیان داشت.
خداوند این آیه را نازل فرمود که: «نماز را در آغاز و انجام روز وپاسی از شب بر پا دار، زیرا کارهای نیک لغزشها را از بین میبرد».
آن شخص گفت: یا رسول الله! این چیز خاص برای من است؟
فرمودند: «برای تمام امت من است»([5]).
328- وَعَنْهُ فی روایة لِمَنْ عمِلَ بِهَا مِنْ أًمَّتِی. [رواه البخاری: 526].
328- و در روایت دیگری از ابن مسعودس در حدیث گذشته روایت است که گفت: پیامبر خدا ج [در جواب آن شخصی گه گفت: آیا این امر خاص برای من است]؟ فرموند: «برای هر کس از امت من که به این آیت عمل نماید»([6]).
3- باب: فَضْلِ الصَّلاَةِ لِوَقتِهَا
باب [3]: فضیلت ادای نماز در وقت آن
329- وعَنْه رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَیُّ العَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى وَقْتِهَا»، قَالَ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «ثُمَّ بِرُّ الوَالِدَیْنِ» قَالَ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» قَالَ: حَدَّثَنِی بِهِنَّ، وَلَوِ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِی [رواه البخاری: 527].
329- و از ابن مسعودس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج پرسیدم که کدام کار در نزد خداوند [از همه کار ها] محبوب تر است؟
فرمودند: «ادای نماز در وقت آن».
گفت: بعد از آن کدام کار؟
فرمود: «نیکی کردن به پدر و مادر».
گفت: بعد از آن کدام کار؟
فرمودند: جهاد در راه خدا.
[ابن مسعودس] میگوید: این چیزها را پیامبر خدا ج برایم گفتند، و اگر بیشتر از این میپرسیدم، برایم بیشتر میگفتند([7]).
4- باب: الصَّلَوَاتُ الخَمْسُ کَفَّارَهٌ
باب [4]: نمازهای پنج گانه کفاره است
330- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «أَرَأَیْتُمْ لَوْ أَنَّ نَهَرًا بِبَابِ أَحَدِکُمْ یَغْتَسِلُ فِیهِ کُلَّ یَوْمٍ خَمْسًا، مَا تَقُولُ: ذَلِکَ یُبْقِی مِنْ دَرَنِهِ» قَالُوا: لاَ یُبْقِی مِنْ دَرَنِهِ شَیْئًا، قَالَ: «فَذَلِکَ مِثْلُ الصَّلَوَاتِ الخَمْسِ، یَمْحُو اللَّهُ بِهِ الخَطَایَا [رواه البخاری: 528].
330- از ابو هریرهس روایت است که از پیامبر ج خدا شنیده است که فرمودند: «چه تصور میکنید! اگر به در خانۀ کسی از شما جوی آب روانی باشد، و آن شخص، در هر روز پنج بار در آن آب غسل نماید، آیا چیزی از کثافت در بدنش باقی میماند»؟
گفتند: [این پنج بار غسل] چیزی از آن کثافت را در بدنش باقی نمیگذارد.
فرمودند: این [پنچ بار غسل کردن از جوی آب روان] مانند نمازهای پنچ گانه است، که خداوند به سبب آنها، [گناه] اشتباهات را [یعنی: صغائر را] از بین میبرد([8]).
5- باب: المُصَلِّی یُنَاجِی رَبَّهُ
باب [5]: نمازگذار با پروردگارش مناجات میکند
331- عَنْ أَنَسِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صلّى الله علیه وسلم أَنَّهُ قَالَ: اعْتَدِلُوا فِی السُّجُودِ، وَلاَ یَبْسُطْ ذِرَاعَیْهِ کَالکَلْبِ، وَإِذَا بَزَقَ فَلاَ یَبْزُقَنَّ بَیْنَ یَدَیْهِ، وَلاَ عَنْ یَمِینِهِ، فَإِنَّهُ یُنَاجِی رَبَّه [رواه البخاری: 532].
331- از انسس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «در سجده آرام بگیرید، [کسیکه در حالت سجده کردن است] دستهای خود را مانند سگ فرش نکند، و اگر تُف کرد پیش روی، و به طرف راست خود تُف نکند، زیرا نماز گذار با پروردگارش مناجات میکند»([9]).
6- باب: الإِبرَادِ بالظُّهرِ من شِىدَّةِ الحَرِّ
باب [6]: نماز ظهر در شدت گرمی به تاخیر میافتد
332- عَنْ أَبی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: إِذَا اشْتَدَّ الحَرُّ فَأَبْرِدُوا بِالصَّلاَةِ، فَإِنَّ شِدَّةَ الحَرِّ مِنْ فَیْحِ جَهَنَّمَ. وَاشْتَکَتِ النَّارُ إِلَى رَبِّهَا، فَقَالَتْ: یَا رَبِّ أَکَلَ بَعْضِی بَعْضًا، فَأَذِنَ لَهَا بِنَفَسَیْنِ، نَفَسٍ فِی الشِّتَاءِ وَنَفَسٍ فِی الصَّیْفِ، فَهُوَ أَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنَ الحَرِّ، وَأَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنَ الزَّمْهَرِیرِ [رواه البخاری: 536، 537].
332- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:
«هنگامی که هوا گرم شد، نماز را در وقت سردی هوا بخوانید، زیرا گرمی هوا از وزش دوزخ است.
«آتش به نزد پروردگارش شکایت کرد و گفت: پروردگارا! اعضایم یکدیگر را خوردند، خداوند برایش اجازه دوباره تنفس را داد، تنفسی در تابستان و تنفسی در زمستان، [و این همان] شدت گرمی تابستان، و شدت یخبندان زمستان است»([10]).
333- عَنْ أَبِی ذَرٍّ الغِفَارِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ، فَأَرَادَ المُؤَذِّنُ أَنْ یُؤَذِّنَ لِلظُّهْرِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَبْرِدْ» ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یُؤَذِّنَ، فَقَالَ لَهُ: «أَبْرِدْ» حَتَّى رَأَیْنَا فَیْءَ التُّلُولِ، [رواه البخاری: 539].
333- از ابوذر غفاریس([11]) روایت است که گفت: در سفری با پیامبر خدا ج بودیم، مؤذن میخواست برای نماز ظهر اذان بدهد.
پیامبر خدا ج فرمودند: «صبر کن تا هوا سرد تر شود».
باز میخواست اذان بدهد.
باز برایش گفتند: «صبر کن تا هوا سرد تر شود»، و همین طور ادامه یافت تا آنکه سایۀ تپهها را دیدیم([12]).
7- باب: وَقْتُ الظُّهْرِ عِنْدَ الزَّوَالِ
باب [7]: وقت نماز پیشین هنگام زوال است
334- أَنَسُ رَضیِ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ حِینَ زَاغَتِ الشَّمْسُ، فَصَلَّى الظُّهْرَ، فَقَامَ عَلَى المِنْبَرِ، فَذَکَرَ السَّاعَةَ، فَذَکَرَ أَنَّ فِیهَا أُمُورًا عِظَامًا، ثُمَّ قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَسْأَلَ عَنْ شَیْءٍ فَلْیَسْأَلْ، فَلاَ تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُکُمْ، مَا دُمْتُ فِی مَقَامِی هَذَا» فَأَکْثَرَ النَّاسُ فِی البُکَاءِ، وَأَکْثَرَ أَنْ یَقُولَ: «سَلُونِی»، فَقَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حُذَافَةَ السَّهْمِیُّ، فَقَالَ: مَنْ أَبِی؟ قَالَ: «أَبُوکَ حُذَافَةُ» ثُمَّ أَکْثَرَ أَنْ یَقُولَ: «سَلُونِی» فَبَرَکَ عُمَرُ عَلَى رُکْبَتَیْهِ، فَقَالَ: رَضِینَا بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالإِسْلاَمِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیًّا، فَسَکَتَ، ثُمَّ قَالَ: «عُرِضَتْ عَلَیَّ الجَنَّةُ وَالنَّارُ آنِفًا فِی عُرْضِ هَذَا الحَائِطِ، فَلَمْ أَرَ کَالخَیْرِ وَالشَّرِّ». قد تقدم بعض هذا الحدیث فی کتاب العلم من روایة ابی موسى لکن فی هذه الروایة زیادة ومغایرة الفاظ [رواه البخاری: 540].
334- از انسس روایت است که پیامبر خدا ج هنگامی که آفتاب میل نمود، به آمده و نماز ظهر را اداء نمودند، بعد از آن بالای منبر ایستادند و دربارۀ قیامت سخن زده و گفتند: در قیامت کارهای بزرگی واقع میشود، و فرمودند:
«کسی که میخواهد از چیزی پرسان نماید، پرسان نماید، تا وقتی که همین جا قرار دارم، از چیزی نیست که از من پرسان کنید مگر آنکه به آن پاسخ خواهم داد».
مردم بسیار گریه کردند، و ایشان مکرراً میگفتند: «بپرسید»([13]).
عبدالله بن حذافه سهمیس برخاست و پرسید: پدر من کیست؟
فرمودند: «پدر تو حذافه است».
باز هم فرمودند: «پرسان کنید».
عمرس به دو زانو نشست و گفت: خدا را به ربوبیت، اسلام را به حیث دین، و محمد را به حیث پیامبر قبول داریم.
پیامبر خدا ج سکوت نمودند، و بعد از آن فرمودند: «همین حالا بهشت و دوزخ برایم بر روی همین دیوار نشان داده شد، و هیچ خوبی را [مانند خوبی بهشت] و هیچ بدی را [مانند بدی دوزخ] ندیدم».
قسمتی از این حدیث در (باب علم) به روایت ابو موسی اشعری قبلاً گذشت، ولی در این روایت بعضی زیادات، و اختلافات لفظی وجود دارد([14]).
335- عَنْ أَبِی بَرْزَةَ رَضیِ اللهُ عَنْهُ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی الصُّبْحَ وَأَحَدُنَا یَعْرِفُ جَلِیسَهُ، وَیَقْرَأُ فِیهَا مَا بَیْنَ السِّتِّینَ إِلَى المِائَةِ، وَیُصَلِّی الظُّهْرَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ، وَالعَصْرَ وَأَحَدُنَا یَذْهَبُ إِلَى أَقْصَى المَدِینَةِ، رَجَعَ وَالشَّمْسُ حَیَّةٌ - وَنَسِیتُ مَا قَالَ فِی المَغْرِبِ - وَلاَ یُبَالِی بِتَأْخِیرِ العِشَاءِ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ، ثُمَّ قَالَ: إِلَى شَطْرِ اللَّیْلِ [رواه البخاری: 541].
335- از ابو برزهس([15]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج نماز صبح را در [وقتی] اداء میکردند، که هر کسی همنشین خود را [یعنی: نفر پهلوی خود را] شناخته میتوانست، و در نماز صبح، بین شصت الی صد آیت را میخواندند.
و نماز پیشین را هنگامی میخواندند که آفتاب زوال میکرد.
و نماز عصر را وقتی میخواندند که اگر کسی از ما به آخرین قسمت مدینه میرفت و برمیگشت، آفتاب هنوز به درخشش خود باقی بود.
و راوی آنچه را که [ابو برزه] در مورد وقت شام گفته بود، فراموش کرده است.
و در تاخیر نماز عشاء، حتی تا ثُلث شب، و بعد از آن گفت که: تا قسمتی از شب هم باکی نداشتند([16]).
8- باب: تَأخِیرِ الظُّهْرِ إِلَى العَصْرِ
باب [8]: تاخیر کردن نماز ظهر تا وقت نماز عصر
336- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضیِ اللهُ عَنْهُما: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى بِالْمَدِینَةِ سَبْعًا وَثَمَانِیًا: الظُّهْرَ وَالعَصْرَ وَالمَغْرِبَ وَالعِشَاءَ [رواه البخاری: 543].
336- از ابن عباسب روایت است که پیامبر خدا ج در مدینه [منوره] هفت رکعت را با هم، و هشت رکعت را با هم خواندند، [هشت رکعتی را که با هم خواندند] نماز پیشین و عصر، [و هفت رکعتی را که با هم خواندند] نماز شام و خفتن بود([17]).
9- باب: وَقْتُ الْعَصْرِ
باب [9]: وقت نماز عصر
337- حدیثُ أبی بَرْزَةَ رضی الله عنه فی ذِکر الصَّلواتِ تقدَّم قریبًا وقال فی هذهِ الرَّوایة لما ذَکرَ العِشَاءَ، قَالَ: وَکَانَ یَکْرَهُ النَّوْمَ قَبْلَهَا، وَالحَدِیثَ بَعْدَهَا [حدیث رقم: 548].
337- در حدیث ابو برزه – در مورد وقت نمازها – که همین حالا گذشت، این عبارت نیز آمده است که: پیامبر خدا ج از خواب شدن پیش از نماز خفتن، و از صحبت کردن بعد از آن، بدشان میآمد([18]).
338- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضیِ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: «کُنَّا نُصَلِّی العَصْرَ، ثُمَّ یَخْرُجُ الإِنْسَانُ إِلَى بَنِی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ، فَنَجِدُهُمْ یُصَلُّونَ العَصْرَ» [رواه البخاری: 548].
338- از انس بن مالکس روایت است که گفت: ما نماز عصر را وقتی اداء میکردیم که اگر کسی به قبیله (بنی عمرو بن عوف) میرفت، میدید که آنها هنوز مشغول خواندن نماز عصر هستند([19]).
339- وعَنْه رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی العَصْرَ وَالشَّمْسُ مُرْتَفِعَةٌ حَیَّةٌ، فَیَذْهَبُ الذَّاهِبُ إِلَى العَوَالِی، فَیَأْتِیهِمْ وَالشَّمْسُ مُرْتَفِعَةٌ» وَبَعْضُ العَوَالِی مِنَ المَدِینَةِ عَلَى أَرْبَعَةِ أَمْیَالٍ أَوْ نَحْوِهِ [رواه البخاری: 550].
339- و از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج نماز عصر را اداء میکردند، و آفتاب بلند و درخشان بود، شخصی که به (عوالی) میرفت و چون به آنجا میرسید، میدید که آفتاب هنوز بلند است، بعضی از قسمتهای (عوالی) از مدینه حدود چهار میل و یا چیزی مثل آن، فاصله دارد([20]).
10- باب: مَنْ فَاتَتْهُ الْعَصْرُ
باب [10]: کسی که نماز عصرش فوت گردد
340- عَن ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُما: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «الَّذِی تَفُوتُهُ صَلاَةُ العَصْرِ، کَأَنَّمَا وُتِرَ أَهْلَهُ وَمَالَهُ» [رواه البخاری: 552].
340- از ابن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که نماز عصرش فوت میشود، مانند کسی است که اهل و اموالش از بین رفته و تنها مانده است»([21]).
11- باب: مَنْ تَرکَ العَصْرَ
باب [11]: حکم کسی که نماز عصر را ترک میکند
341- عَنْ یُرَیْدَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ فِی یَوْمٍ ذِی غَیْمٍ، فَقَالَ: بَکِّرُوا بِصَلاَةِ العَصْرِ، فَإِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ تَرَکَ صَلاَةَ العَصْرِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» [رواه البخاری: 553].
341- روایت است که بریدهس در روز ابر آلودی گفت: نماز عصر را [به زودی] در اول وقت آن بخوانید، زیرا پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که نماز عصر را ترک کند، عملش حبطه و باطل میگردد»([22]).
12- باب: فَضْلِ صَلاَةِ العَصْرِ
342- عَنْ جَرِیرٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: کُنَّا عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَنَظَرَ إِلَى القَمَرِ لَیْلَةً فَقَالَ: «إِنَّکُمْ سَتَرَوْنَ رَبَّکُمْ، کَمَا تَرَوْنَ هَذَا القَمَرَ، لاَ تُضَامُّونَ فِی رُؤْیَتِهِ، فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ لاَ تُغْلَبُوا عَلَى صَلاَةٍ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا فَافْعَلُوا» ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الغُرُوبِ﴾ [رواه البخاری: 554].
342- از جریرهس روایت است که گفت: با پیامبر خدا ج بودیم، شبی به طرف ماهتاب نظر کرده و فرمودند:
«شما پروردگار خود را مثلی که همین ماهتاب را میبینید، خواهید دید، و در دیدن او مورد ستم و ظلم قرار نمیگیرید، و اگر امکان بود که برای ادای نماز فجر و نماز عصر، تحت فشار گرفتاری قرار نگیرید، این دو نماز را اداء نماید»([23]).
بعد از آن، این آیه کریمه را تلاوت نمودند (و پیش از طلوع آفتاب، و پیش از غروب آن، به ستایش پروردگارت، تسبیح بگو)([24]).
343- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «یَتَعَاقَبُونَ فِیکُمْ مَلاَئِکَةٌ بِاللَّیْلِ وَمَلاَئِکَةٌ بِالنَّهَارِ، وَیَجْتَمِعُونَ فِی صَلاَةِ الفَجْرِ وَصَلاَةِ العَصْرِ، ثُمَّ یَعْرُجُ الَّذِینَ بَاتُوا فِیکُمْ، فَیَسْأَلُهُمْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِهِمْ: کَیْفَ تَرَکْتُمْ عِبَادِی؟ فَیَقُولُونَ: تَرَکْنَاهُمْ وَهُمْ یُصَلُّونَ، وَأَتَیْنَاهُمْ وَهُمْ یُصَلُّونَ» [رواه البخاری: 555].
343- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:
«ملائکۀ در روز، و ملائکۀ در شب به طور نوبتی با شما هستند، [و این ملائکۀ] در نماز صبح و نماز عصر با هم جمع میشوند، بعد از آن ملائکۀ که شب با شما بودند، بالا میروند، و [باری تعالی] در حالی که خودش به حال بندگان خود از همه واقفتر است، از ایشان میپرسد: بندگان مرا در چه حالتی ترک نمودید؟ میگویند: آنها را در حالی ترک نمودیم که نماز میخواندند، و در حالی نزدشان رفتیم که نماز میخواندند»([25]).
13- باب: مَنْ أَدْرَکَ رَکْعَةً مِن العَصرِ قَبلَ الغُرُوب
باب [13]: کسی که یک رکعت از عصر را پیش از غروب دریابد
344- وعَنْه رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا أَدْرَکَ أَحَدُکُمْ سَجْدَةً مِنْ صَلاَةِ العَصْرِ، قَبْلَ أَنْ تَغْرُبَ الشَّمْسُ، فَلْیُتِمَّ صَلاَتَهُ، وَإِذَا أَدْرَکَ سَجْدَةً مِنْ صَلاَةِ الصُّبْحِ، قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ، فَلْیُتِمَّ صَلاَتَهُ» [رواه البخاری: 556].
344- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «اگر کسی یک سجده از نماز عصر را پیش از آنکه آفتاب غروب نماید، دریابد، نماز خود را تمام نماید، و اگر یک سجده از نماز صبح را پیش از طلوع آفتاب دریابد، نماز خود را تمام نماید»([26]).
345- عَنِ عبدِ اللهِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُما: أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «إِنَّمَا بَقَاؤُکُمْ فِیمَا سَلَفَ قَبْلَکُمْ مِنَ الأُمَمِ کَمَا بَیْنَ صَلاَةِ العَصْرِ إِلَى غُرُوبِ الشَّمْسِ، أُوتِیَ أَهْلُ التَّوْرَاةِ التَّوْرَاةَ، فَعَمِلُوا حَتَّى إِذَا انْتَصَفَ النَّهَارُ عَجَزُوا، فَأُعْطُوا قِیرَاطًا قِیرَاطًا، ثُمَّ أُوتِیَ أَهْلُ الإِنْجِیلِ الإِنْجِیلَ، فَعَمِلُوا إِلَى صَلاَةِ العَصْرِ، ثُمَّ عَجَزُوا، فَأُعْطُوا قِیرَاطًا قِیرَاطًا، ثُمَّ أُوتِینَا القُرْآنَ، فَعَمِلْنَا إِلَى غُرُوبِ الشَّمْسِ، فَأُعْطِینَا قِیرَاطَیْنِ قِیرَاطَیْنِ، فَقَالَ: أَهْلُ الکِتَابَیْنِ: أَیْ رَبَّنَا، أَعْطَیْتَ هَؤُلاَءِ قِیرَاطَیْنِ قِیرَاطَیْنِ، وَأَعْطَیْتَنَا قِیرَاطًا قِیرَاطًا، وَنَحْنُ کُنَّا أَکْثَرَ عَمَلًا؟ قَالَ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: هَلْ ظَلَمْتُکُمْ مِنْ أَجْرِکُمْ مِنْ شَیْءٍ؟ قَالُوا: لاَ، قَالَ: فَهُوَ فَضْلِی أُوتِیهِ مَنْ أَشَاءُ» [رواه البخاری: 557].
345- از عبدالله بن عمرب روایت است که از پیامبر خدا ج شنیده است که فرمودند : «مدت بقای شما به امتهای گذشته، مانند نسبت بین نماز عصر تا غروب آفتاب است، برای اهل تورات، تورات داده شد، و آنها تا نصف روز به آن عمل نمودند، سپس [از عمل کردن به آن] عاجز گشتند، از این جهت برای هر کدام آنها یک یک قیراط، مزد داده شد.
بعد از آن برای اهل انجیل، انجیل داده شد، و آنها تا نماز عصر به آن عمل نمودند، بعد از آن [از عمل کردن به آن] عاجز گشتند، از این جهت برای آنها یک یک قیراط مزد داده شد.
بعد از آن برای ما قرآن داده شد، و ما به آن تا غروب آفتاب عمل نمودیم، پس برای ما دو دو قیراط مزد داده شد.
اهل آن دو کتاب [یعنی: یهود و نصارا] گفتند: پروردگارا! برای اینها [یعنی: برای مسلمانان] دو دو قیراط، و برای ما یک یک قیراط مزد دادی، در حالی که ما از آنها بیشتر کار کرده بودیم([27]).
خداوند جلّ جلاله گفت: مگر در مورد مزد دادن برای شما ظلم کردهام؟
گفتند: نِه.
خداوند متعال گفت: پس این [مزدی را که برای مسلمانان دادهام] فضل و مهربانی من است، و فضل و مرحمت خود را برای هر کسی که خواسته باشم میدهم»([28]).
14- باب: وَقْتِ المَغْرِبِ
346- عَنْ رَافِعِ بْنِ خَدِیجٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: «کُنَّا نُصَلِّی المَغْرِبَ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَیَنْصَرِفُ أَحَدُنَا وَإِنَّهُ لَیُبْصِرُ مَوَاقِعَ نَبْلِهِ» [رواه البخاری: 559].
346- از رافع بن خُدیجس([29]) روایت است که گفت: نماز مغرب را با پیامبر خدا ج میخواندیم، و کسی که از نماز برمیگشت جای تیرهای خود را [بر روی دیوار] میدید([30]).
347- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُما، قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی الظُّهْرَ بِالهَاجِرَةِ، وَالعَصْرَ وَالشَّمْسُ نَقِیَّةٌ، وَالمَغْرِبَ إِذَا وَجَبَتْ، وَالعِشَاءَ أَحْیَانًا وَأَحْیَانًا، إِذَا رَآهُمُ اجْتَمَعُوا عَجَّلَ، وَإِذَا رَآهُمْ أَبْطَؤُوا أَخَّرَ، وَالصُّبْحَ کَانُوا - أَوْ کَانَ - النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّیهَا بِغَلَسٍ» [رواه البخاری: 560].
347- از جابر بن عبداللهب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج نماز پیشین (ظهر) را در وقت زوال میخواندند. و نماز عصر را در وقتی که هنوز آفتاب درخشان بود.
و نماز شام (مغرب) را هنگامی که آفتاب غروب میکرد.
ولی نماز خفتن (عشاء) را گاهی به تاخیر و گاهی به عجله میخواندند، اگر میدیدند که مردم جمع شدهاند، تعجیل میکردند، و اگر میدیدند که مردم دیرتر آمدهاند، آن را به تاخیر میانداختند.
و نماز صبح (فجر) را پیامبر خدا ج به تاریکی اداء میکردند([31]).
15- باب: مَنْ کَرِهَ أَنْ یُقَالَ لِلْمَغْرِب الْعِشَاءُ
باب [15]: کسی که نمیخواست برای نماز مغرب نماز عشاء گفته شود
348- عَنْ عَبْدُ اللَّهِ المُزَنِیُّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ تَغْلِبَنَّکُمُ الأَعْرَابُ عَلَى اسْمِ صَلاَتِکُمُ المَغْرِبِ» قَالَ الأَعْرَابُ: وَتَقُولُ: هِیَ العِشَاءُ [رواه البخاری: 563].
348- از عبدالله مزنیس([32]) روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «در مورد ادای نماز مغرب، بادیه نشینان شما را تحت تاثیر قرار ندهند».
و عبدالله مزنیس گفت که: مردم بادیه نشین میگفتند که [نماز شام] همین نماز عشاء است([33]).
16- باب: فَضْلِ الْعِشَاءِ
349- أَنَّ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْها، قَالَتْ: أَعْتَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیْلَةً بِالعِشَاءِ، وَذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یَفْشُوَ الإِسْلاَمُ، فَلَمْ یَخْرُجْ حَتَّى قَالَ عُمَرُ: نَامَ النِّسَاءُ وَالصِّبْیَانُ، فَخَرَجَ، فَقَالَ لِأَهْلِ المَسْجِدِ: «مَا یَنْتَظِرُهَا أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ الأَرْضِ غَیْرَکُمْ» [رواه البخاری: 566].
349- از عائشهل روایت است که گفت: شبی پیش از اینکه اسلام انتشار بیابد، پیامبر خدا ج نماز عشاء را به تأخیرانداختند، و از خانه تا آن وقت بیرون نشدند که عمرس گفت: زنها و اطفال خواب شدهاند.
بعد از آن بیرون شدند، و برای مردمی که در مسجد بودند، گفتند: «از مردم روی زمین غیر از شما هیچکس دیگری این قدر به انتظار نماز خفتن نمیماند»([34]).
350- عَنْ أَبِی مُوسَى رَضِیَ اللهُ عَنْه، قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَأَصْحَابِی الَّذِینَ قَدِمُوا مَعِی فِی السَّفِینَةِ نُزُولًا فِی بَقِیعِ بُطْحَانَ، وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْمَدِینَةِ، فَکَانَ یَتَنَاوَبُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عِنْدَ صَلاَةِ العِشَاءِ کُلَّ لَیْلَةٍ نَفَرٌ مِنْهُمْ، فَوَافَقْنَا النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَا وَأَصْحَابِی، وَلَهُ بَعْضُ الشُّغْلِ فِی بَعْضِ أَمْرِهِ، فَأَعْتَمَ بِالصَّلاَةِ حَتَّى ابْهَارَّ اللَّیْلُ، ثُمَّ خَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَصَلَّى بِهِمْ، فَلَمَّا قَضَى صَلاَتَهُ، قَالَ لِمَنْ حَضَرَهُ: «عَلَى رِسْلِکُمْ، أَبْشِرُوا، إِنَّ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَیْکُمْ، أَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ یُصَلِّی هَذِهِ السَّاعَةَ غَیْرُکُمْ» أَوْ قَالَ: «مَا صَلَّى هَذِهِ السَّاعَةَ أَحَدٌ غَیْرُکُمْ» لاَ یَدْرِی أَیَّ الکَلِمَتَیْنِ قَالَ، قَالَ أَبُو مُوسَى فَرَجَعْنَا، فَفَرِحْنَا بِمَا سَمِعْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ [رواه البخاری: 567].
350- از ابو موسیس روایت است که گفت: من و همراهانم که با من به کشتی آمده بودند، به (بقیع بطحان) [که وادی است در مدینه منوره] منزل گزیدیم، و پیامبر خدا ج در مدینه بودند([35]).
هر شب در وقت نماز عشاء عده از آنها به نوبت در خدمت پیامبر خدا ج میبودند، شبی نوبت رفتن در خدمت پیامبر خدا ج برای من و همراهانم رسید، [در این شب] پیامبر خدا ج مشغول بعضی کارها بودند([36])، از این سبب نماز خفتن را تا نیمه شب، به تاخیر انداختند، بعد از آن آمدند و برای مردم امامت دادند.
چون از ادای نماز فارغ شدند، برای کسانی که نزدشان حاضر بودند، گفتند: «آرام باشید! و مژده باد شما را که از جمله نعمتهای خداوند بر شما این است که: در این ساعت هیچ مردم دیگری غیر از شما نماز نمیخواند»، و یا چنین فرمودند که: «در این ساعت هیچکسی غیر از شما نماز نخوانده است».
راوی نمیداند که پیامبر خدا ج کدام یک از این دو عبارت را گفتند.
ابو موسی گفت که: ما برگشتیم و از آنچه که از پیامبر خدا ج شنیده بودیم خوشحال بودیم([37]).
17- باب: النَّومِ قَبْلَ العِشَاءِ لِمَن غُلِبَ
باب [17]: خواب شدن پیش از نماز عشاء برای کسی که خوابش بگیرد
351- حدیث: أَعْتَم رسولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بالعشاء و ناداهُ عمر تقدَّم، وفی هذا زیادةٌ، قالت: وَکَانُوا یُصَلٌونَ فِیمَا بَیْنَ أَنْ یَغِیبَ الشَّفَقُ الَی ثُلُثِ اللَّیْلِ الأَوَّلِ. وفی روایةِ عَنِ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُما قَالَ -: فَخَرَجَ نَبِیُّ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ الآنَ، یَقْطُرُ رَأْسُهُ مَاءً، وَاضِعًا یَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ، فَقَالَ: «لَوْلاَ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِی، لَأَمَرْتُهُمْ أَنْ یُصَلُّوهَا هَکَذَا» [رواه البخاری: 571].
351- در حدیث [عائشهل] که پیامبر خدا ج نماز خفتن را در تاریکی اداء نمودند و عمرس برایشان گفته بود که :[زنها و طفلها خوابیدهاند]: این عبارت نیز آمده است که [عائشهل] گفت که: [نماز خفتن] را بین غروب شفق آفتاب، و بین (سه یک) اول شب، میخواندند.
و در روایتی از ابن عباسب آمده است که گفت: پیامبر خدا ج بر آمدند، و گویا که من همین حالا به طرفشان نگاه میکنم که آب از سرشان میچکید، و در حالی که دست خود را روی سر خود گذاشته بودند فرمودند: «اگر سبب مشقت بر امت خود نمیشدم، به آنها امر میکردم که نماز خفتن چنین وقتی بخوانند»([38]).
352- وَحکی ابْنُ عَبَّاسِ: کَیْفَ وَضَعَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى رَأْسِهِ یَدَهُ، فَبَدَّدَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ شَیْئًا مِنْ تَبْدِیدٍ، ثُمَّ وَضَعَ أَطْرَافَ أَصَابِعِهِ عَلَى قَرْنِ الرَّأْسِ، ثُمَّ ضَمَّهَا یُمِرُّهَا کَذَلِکَ عَلَى الرَّأْسِ، حَتَّى مَسَّتْ إِبْهَامُهُ طَرَفَ الأُذُنِ، مِمَّا یَلِی الوَجْهَ عَلَى الصُّدْغِ، وَنَاحِیَةِ اللِّحْیَةِ، لاَ یُقَصِّرُ وَلاَ یَبْطُشُ إِلَّا کَذَلِکَ [رواه البخاری: 571].
352- وابن عباسب کیفیتی را که پیامبر خدا ج دست خود را بر روی سر خود نهادند، [به طریق عملی بیان نمود، به این طریق که]:
انگشتان خود را بر فرق سر خود گذاشت، بعد از آن انگشتان خود را به هم نزدیک نمود، و همانطور آنها را روی سر خود حرکت میداد، تا اینکه انگشتهایش به کنار گوش از ناحیه که به طرف روی ولحیه نزدیک است تماس نمود.
[و گفت: که پیامبر خدا ج این کار را، نه از این آرامتر، و نه هم شتابانهتر انجام میدادند([39]).
18- باب: وَقْتِ العِشَاءِ إِلی نِصْفِ اللَّیْلِ
باب [18]: وقت نماز عشاء تا نیم شب است
353- وَروی أَنَسُ، فَقَالَ فِیهِ: «کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى وَبِیصِ خَاتَمِهِ لَیْلَتَئِذٍ» [رواه البخاری: 572].
353- و انسس [حدیثی را که پیامبر خدا ج نماز خفتن را تاخیر نمودند] روایت کرده [و میگوید]: گویا که همین حالا، همانشب است، و من به درخشش انگشتر [پیامبر خدا ج] نگاه میکنم([40]).
19- باب: فَضْلِ صَلاَةِ الفَجْرِ
354- عَنْ أَبِی مُوسَى رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ صَلَّى البَرْدَیْنِ دَخَلَ الجَنَّةَ» [رواه البخاری: 574].
354- از ابو موسیس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که دو نمازی را که در سردی روز واقع است [که نماز صبح و نماز عصر باشد] بخواند، به بهشت میرود»([41]).
20- باب: وَقْتِ الْفَجْرِ
355- عَنْ أَنَسِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، أَنَّ زَیْدَ بْنَ ثَابِتٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، حَدَّثَهُ: «أَنَّهُمْ تَسَحَّرُوا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ، قُلْتُ: کَمْ بَیْنَهُمَا؟ قَالَ: قَدْرُ خَمْسِینَ أَوْ سِتِّینَ»، یَعْنِی آیَةً [رواه البخاری: 575].
355- از انسس روایت است که زید بن ثابتس برایش گفت: آنها [یعنی: صحابه] با پیامبر خدا ج سحری نمودند، بعد از آن به طرف نماز رفتند.
پرسیدم: بین سحری و نماز خواندن چه قدر وقت بود؟
گفت: بهاندازه خواندن پنجاه یا شصت آیت([42]).
356- عَنْ سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: «کُنْتُ أَتَسَحَّرُ فِی أَهْلِی، ثُمَّ یَکُونُ سُرْعَةٌ بِی، أَنْ أُدْرِکَ صَلاَةَ الفَجْرِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» [رواه البخاری: 577].
356- از سهل بن سعدس روایت است که گفت: با خانوادهام سحری میکردم و به عجله میآمدم تا نماز فجر را با پیامبر خدا ج دریابم([43]).
21- باب: الصَّلاَةِ بَعْدَ الفَجْرِ حَتَّی تَرْفع الشَّمْسُ
باب [21]: نماز خواندن بعد از نماز صبح تا بلند شدن آفتاب
357- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُما، قَالَ: شَهِدَ عِنْدِی رِجَالٌ مَرْضِیُّونَ وَأَرْضَاهُمْ عِنْدِی عُمَرُ، «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَهَى عَنِ الصَّلاَةِ بَعْدَ الصُّبْحِ حَتَّى تَشْرُقَ الشَّمْسُ، وَبَعْدَ العَصْرِ حَتَّى تَغْرُبَ» [رواه البخاری: 581].
357- از ابن عباسب روایت است که گفت: مردم قابل قبولی، و از همهشان قابل قبولتر عمرس برایم خبر داد که: پیامبر خدا ج از نماز خواندن بعد از نماز فجر تا برآمدن آفتاب، و [از نماز خواندن] بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب، نهی فرمودند([44]).
358- عَن ابْنُ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُما، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ تَحَرَّوْا بِصَلاَتِکُمْ طُلُوعَ الشَّمْسِ وَلاَ غُرُوبَهَا» [رواه البخاری: 582].
358- از ابن عمرب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «قصد نکنید که نماز خواندنتان در هنگام طلوع و غروب آفتاب واقع گردد».
359- قَالَ ابْنُ عُمَرَ: وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا طَلَعَ حَاجِبُ الشَّمْسِ فَأَخِّرُوا الصَّلاَةَ حَتَّى تَرْتَفِعَ، وَإِذَا غَابَ حَاجِبُ الشَّمْسِ فَأَخِّرُوا الصَّلاَةَ حَتَّى تَغِیبَ» [رواه البخاری: 583].
359- ابن عمرب گفت که پیامبر خدا ج فرمودند: «وقتی که گوشه آفتاب برآمد، تا هنگامی که کاملاً بلند میشود، نماز را به تاخیر بیندازید، و وقتی که گوشه آفتاب غروب کرد، تا هنگامی که کاملاً غروب میکند، نماز را به تاخیر بیندازید».
360- حدیث أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَهَى عَنْ بَیْعَتَیْنِ، وَعَنْ لِبْسَتَیْنِ، تقدَّم، وزاد فِی هذِهِ الروایة: وَعَنْ صَلاَتَیْنِ: نَهَى عَنِ الصَّلاَةِ بَعْدَ الفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ، وَبَعْدَ العَصْرِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ، [ر: 233] [رواه البخاری: 584].
360- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج از دو بیع، و از دو نوع لباس پوشیدن نهی فرمودند، و این حدیث قبلاً گذشت، و در این روایت این را هم زیاد کرده است که: از دو نماز [نیز نهی فرمودند]: از نماز خواندن بعد از نماز فجر تا اینکه آفتاب طلوع کند، و از نماز خواندن بعد از عصر تا اینکه آفتاب غروب کند.
22- باب: لاَ یَتَحَرَّى الصَّلاَةَ قَبْلَ غُرُوبِ الشَمْسِ
باب [22]: نباید پیش از غروب آفتاب قصد نماز خواندن را نمود
361- عَنْ مُعَاوِیَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: «إِنَّکُمْ لَتُصَلُّونَ صَلاَةً لَقَدْ صَحِبْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَمَا رَأَیْنَاهُ یُصَلِّیهَا، وَلَقَدْ نَهَى عَنْهُمَا»، یَعْنِی: الرَّکْعَتَیْنِ بَعْدَ العَصْرِ [رواه البخاری: 587].
361- از معاویهس([45]) روایت است که گفت: شما نمازی میخوانید که مایان که با پیامبر خدا ج هم صحبت بودیم، ندیدیم که چنین نمازی خوانده باشند، بلکه از این نوع نماز خواندن نهی فرمودند، یعنی از خواندن دو رکعت نماز بعد از عصر([46]).
23- باب: مَا یُصَلَّى بَعْدَ العَصْرِ مِنَ الفَوائِتِ وَنَحوِهَا
باب [23]: نمازهای قضائی را که میتوان بعد از عصر اداء نمود
362- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُا، قَالَتْ: وَالَّذِی ذَهَبَ بِهِ، مَا تَرَکَهُمَا حَتَّى لَقِیَ اللَّهَ، وَمَا لَقِیَ اللَّهَ تَعَالَى حَتَّى ثَقُلَ عَنِ الصَّلاَةِ، وَکَانَ یُصَلِّی کَثِیرًا مِنْ صَلاَتِهِ قَاعِدًا - تَعْنِی الرَّکْعَتَیْنِ بَعْدَ العَصْرِ - «وَکَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّیهِمَا، وَلاَ یُصَلِّیهِمَا فِی المَسْجِدِ، مَخَافَةَ أَنْ یُثَقِّلَ عَلَى أُمَّتِهِ، وَکَانَ یُحِبُّ مَا یُخَفِّفُ عَنْهُمْ» [رواه البخاری: 590].
362- از عائشهل روایت است که گفت: قسم به ذاتیکه روح آن حضرت ج را قبض نمود، که پیامبر خدا ج تا هنگام رحلت خود، خواندن دو رکعت نماز بعد از عصر را ترک نکردند، و تا وقتی که نماز خواندن برای ایشان مشکل نگردید، به لقاء الله نپیوستند.
وبسا میشد که نمازهای خود را به طور نشسته اداء مینمودند.
و مراد عائشهل از این نماز ها، دو رکعت نماز بعد از عصر است، و پیامبر خدا ج این دو رکعت نماز را در مسجد اداء نمیکردند، تا مبادا سبب زحمت امت خود گردند، در حالی که همیشه دوست داشتند تا سبب تخفیف برای امت خود باشند([47]).
363- وَعَنْهَا - رَضِیَ اللهُ عَنْهُا - قَالَتْ: «رَکْعَتَانِ لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَدَعُهُمَا سِرًّا وَلاَ عَلاَنِیَةً: رَکْعَتَانِ قَبْلَ صَلاَةِ الصُّبْحِ، وَرَکْعَتَانِ بَعْدَ العَصْرِ [رواه البخاری: 592].
363- و از عائشهل روایت است که گفت: دو نماز بود که پیامبر خدا ج هیچگاه آنها را در پنهان و آشکارا ترک نمیکردند، دو رکعت پیش از نماز صبح، و دو رکعت بعد از نماز عصر([48]).
24- باب: الأذَانِ بَعْدَ ذَهَابِ الوَقْتِ
باب [24]: اذان دادن بعد از خارج شدن وقت
364- عَنْ أَبِی قَتَادَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: سِرْنَا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیْلَةً، فَقَالَ: بَعْضُ القَوْمِ: لَوْ عَرَّسْتَ بِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «أَخَافُ أَنْ تَنَامُوا عَنِ الصَّلاَةِ» قَالَ بِلاَلٌ: أَنَا أُوقِظُکُمْ، فَاضْطَجَعُوا، وَأَسْنَدَ بِلاَلٌ ظَهْرَهُ إِلَى رَاحِلَتِهِ، فَغَلَبَتْهُ عَیْنَاهُ فَنَامَ، فَاسْتَیْقَظَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ طَلَعَ حَاجِبُ الشَّمْسِ، فَقَالَ: «یَا بِلاَلُ، أَیْنَ مَا قُلْتَ؟» قَالَ: مَا أُلْقِیَتْ عَلَیَّ نَوْمَةٌ مِثْلُهَا قَطُّ، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ قَبَضَ أَرْوَاحَکُمْ حِینَ شَاءَ، وَرَدَّهَا عَلَیْکُمْ حِینَ شَاءَ، یَا بِلاَلُ، قُمْ فَأَذِّنْ بِالنَّاسِ بِالصَّلاَةِ» فَتَوَضَّأَ، فَلَمَّا ارْتَفَعَتِ الشَّمْسُ وَابْیَاضَّتْ، قَامَ فَصَلَّى [رواه البخاری: 595].
364- از ابو قتادهس روایت است که گفت: شبی با پیامبر خدا ج آهنگ سفر کردیم، بعضی از مردم گفتند: یا رسول الله! چه میشود که این آخر شب همین جا بخوابیم؟
فرمودند: «میترسم که وقت نماز به خواب بمانید».
بلالس گفت: شما بخوابید، من شما را بیدار میکنم، [همان بود] که خوابیدند، و بلالس پشت خود را به شترش تکیه داد، و چون خواب بروی غلبه کرد، خوابید. پیامبر خدا ج هنگامی بیدار شدند که گوشه آفتاب برآمده بود.
فرمودند: «ای بلال! چیزی که گفته بودی کجا شد»؟
گفت: هیچ وقت چنین خوابی بر سرم نیامده بود.
فرمودند: «خداوند تا زمانی که خواست ارواح شما را قبض نمود، و باز زمانی که خواست دوباره برای شما بر گردانید، ای بلال! برخیز و برای مردم جهت نماز خواندن اذان بده».
بعد از آن پیامبر خدا ج وضوء نمودند، و هنگامی که آفتاب بلند گردید، وخوب سفید شد، بر خاسته و نماز خواندند([49]).
25- باب: مَنْ صَلَّى بِالَّناسِ جَمَاعَةً بَعْدَ ذِهَابِ الوَقْتِ
باب [25]: کسی که برای مردم بعد از خارج شدن وقت به جماعت نماز خوانده است
365- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُما، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، جَاءَ یَوْمَ الخَنْدَقِ، بَعْدَ مَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَجَعَلَ یَسُبُّ کُفَّارَ قُرَیْشٍ، قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا کِدْتُ أُصَلِّی العَصْرَ، حَتَّى کَادَتِ الشَّمْسُ تَغْرُبُ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَاللَّهِ مَا صَلَّیْتُهَا» فَقُمْنَا إِلَى بُطْحَانَ، فَتَوَضَّأَ لِلصَّلاَةِ وَتَوَضَّأْنَا لَهَا، فَصَلَّى العَصْرَ بَعْدَ مَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ، ثُمَّ صَلَّى بَعْدَهَا المَغْرِبَ [رواه البخاری: 596].
365- از جابر بن عبداللهب روایت است که: عمر بن خطابس روز جنگ خندق، بعد از اینکه آفتاب غروب نموده بود آمد، و شروع به دشنام دادن کفار قریش کرد، و گفت: یا رسول الله! نزدیک بود که نماز عصر را تا غروب آفتاب خوانده نتوانم.
پیامبر خدا ج فرمودند: «به خدا قسم است که من تا حالا نماز عصر را نخواندهام».
مایان برخاستیم [و با پیامبر خدا ج] به طرف (بطحان) [که وادی است در مدینه منوره] رفتیم، در آنجا، پیامبر خدا ج وضوء ساختند، و ما هم برای نماز وضوء ساختیم، نماز عصر را بعد از آنکه آفتاب غروب نموده بود، خواندند، و بعد از آن نماز مغرب را اداء نمودند([50]).
26- باب: مَنْ نَسِیَ صَلاَة فَلْیُصَلَّ إذَا ذکَرَهَا
باب [26]: کسی که نمازی را فراموش کرد، هر وقت که بیادش آمد، آن را بخواند
366- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ نَسِیَ صَلاَةً فَلْیُصَلِّ إِذَا ذَکَرَهَا، لاَ کَفَّارَةَ لَهَا إِلَّا ذَلِکَ ﴿وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی﴾ [رواه البخاری: 597].
366- از انس بن مالکس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «کسی که نمازی را فراموش میکند، هر وقت که به یادش آمد آن را اداء نماید، برایش کفاره دیگری جز این نیست، «و نماز را به یاد من اقامه کن»([51]).
27- باب:
367- وَعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَمْ تَزَالُوا فِی صَلاَةٍ مَا انْتَظَرْتُمُ الصَّلاَةَ [رواه البخاری: 600].
367- و از انسس روایت که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:
«تا وقتی که انتظار نماز را داشته باشید، درحالت نماز خواندن گفته میشوید»([52]).
28- باب:
باب [28]
368- حدیثه: علی رأسِ مائهُ سنةِ، تقدَّم، وفی روایةِ هنا عن ابن عمر رضی الله عنهما. قال النَّبیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ یَبْقَى مِمَّنْ هُوَ الیَوْمَ عَلَى ظَهْرِ الأَرْضِ» یُرِیدُ بِذَلِکَ أَنَّهَا تَخْرِمُ ذَلِکَ القَرْنَ [رواه البخاری: 601].
368- حدیث [ابن عمرب در مورد اینکه] بعد از صد سال [از این مردمان هیچکسی زنده نخواهد ماند]، قبلاً گذشت، و در روایت دیگری اینجا از ابن عمرب آمده است که گفت:
پیامبر خدا ج فرمودند: «از کسانی که امروز در روی زمین وجود دارند، هیچکسی باقی نمیماند» و قصدشان این بود که در این مدت صد سال، تمام اهل این قرن از بین رفته و میمیرند([53]).
369- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُما، أَنَّ أَصْحَابَ الصُّفَّةِ، کَانُوا أُنَاسًا فُقَرَاءَ وَأَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ کَانَ عِنْدَهُ طَعَامُ اثْنَیْنِ فَلْیَذْهَبْ بِثَالِثٍ، وَإِنْ أَرْبَعٌ فَخَامِسٌ أَوْ سَادِسٌ» وَأَنَّ أَبَا بَکْرٍ جَاءَ بِثَلاَثَةٍ، فَانْطَلَقَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِعَشَرَةٍ، قَالَ: فَهُوَ أَنَا وَأَبِی وَأُمِّی - فَلاَ أَدْرِی قَالَ: وَامْرَأَتِی وَخَادِمٌ - بَیْنَنَا وَبَیْنَ بَیْتِ أَبِی بَکْرٍ، وَإِنَّ أَبَا بَکْرٍ تَعَشَّى عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ لَبِثَ حَیْثُ صُلِّیَتِ العِشَاءُ، ثُمَّ رَجَعَ، فَلَبِثَ حَتَّى تَعَشَّى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَجَاءَ بَعْدَ مَا مَضَى مِنَ اللَّیْلِ مَا شَاءَ اللَّهُ، قَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ: وَمَا حَبَسَکَ عَنْ أَضْیَافِکَ - أَوْ قَالَتْ: ضَیْفِکَ - قَالَ: أَوَمَا عَشَّیْتِیهِمْ؟ قَالَتْ: أَبَوْا حَتَّى تَجِیءَ، قَدْ عُرِضُوا فَأَبَوْا، قَالَ: فَذَهَبْتُ أَنَا فَاخْتَبَأْتُ، فَقَالَ یَا غُنْثَرُ فَجَدَّعَ وَسَبَّ، وَقَالَ: کُلُوا لاَ هَنِیئًا، فَقَالَ: وَاللَّهِ لاَ أَطْعَمُهُ أَبَدًا، وَایْمُ اللَّهِ، مَا کُنَّا نَأْخُذُ مِنْ لُقْمَةٍ إِلَّا رَبَا مِنْ أَسْفَلِهَا أَکْثَرُ مِنْهَا - قَالَ: یَعْنِی حَتَّى شَبِعُوا - وَصَارَتْ أَکْثَرَ مِمَّا کَانَتْ قَبْلَ ذَلِکَ، فَنَظَرَ إِلَیْهَا أَبُو بَکْرٍ فَإِذَا هِیَ کَمَا هِیَ أَوْ أَکْثَرُ مِنْهَا، فَقَالَ لِامْرَأَتِهِ: یَا أُخْتَ بَنِی فِرَاسٍ مَا هَذَا؟ قَالَتْ: لاَ وَقُرَّةِ عَیْنِی، لَهِیَ الآنَ أَکْثَرُ مِنْهَا قَبْلَ ذَلِکَ بِثَلاَثِ مَرَّاتٍ، فَأَکَلَ مِنْهَا أَبُو بَکْرٍ، وَقَالَ: إِنَّمَا کَانَ ذَلِکَ مِنَ الشَّیْطَانِ - یَعْنِی یَمِینَهُ - ثُمَّ أَکَلَ مِنْهَا لُقْمَةً، ثُمَّ حَمَلَهَا إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَصْبَحَتْ عِنْدَهُ، وَکَانَ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمٍ عَقْدٌ، فَمَضَى الأَجَلُ، فَفَرَّقَنَا اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا، مَعَ کُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أُنَاسٌ، اللَّهُ أَعْلَمُ کَمْ مَعَ کُلِّ رَجُلٍ، فَأَکَلُوا مِنْهَا أَجْمَعُونَ، أَوْ کَمَا قَالَ [رواه البخاری: 602].
369- از عبدالرحمن ابن ابیبکرب روایت است که اهل (صُفَّه) مردم فقیری بودند([54])، و پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که نان دو نفر را داشته باشد، شخص سومی را [از اصحاب صفه] با خود برده و نان بدهد، و کسی که نان چهار نفر را داشته باشد، شخص پنجم یا ششمی را»، و همان بود که ابوبکرس سه نفر و پیامبر خدا ج ده نفر را با خود بردند. [عبدالرحمن بن ابوبکر ب] گفت که: [اخانواده ما از این افراد تشکیل میشد]: من، پدر من، مادر من، [راوی میگوید]: نمیدانم که [عبدالرحمن] این را هم گفت و یا نه که: و همسر من، و خادمی که بین ما و بین خانه ابوبکرس مشترک بود.
در آن شب ابوبکرس نان شب را نزد پیامبر خدا ج صرف نمود، و بعد از صرف نان تا هنگامی که نماز عشاء خوانده شد، در همان جا ماند، بعد از ادای نماز، دوباره به خانه پیامبر خدا ج رفت، و تا وقتی که پیامبر خدا ج طعام شب را صرف نمودند، در همان جا باقی ماند([55])، و چون پاسی از شب گذشت، به خانه خودش برگشت.
همسرش برایش گفت: چه چیز مانع آمدنت در نزد مهمانهایت – و یا – مهمانت شد؟
ابوبکرس گفت: مگر تا حالا برای مهمانها نان نداده ای؟
همسرش گفت: تا آمدن تو از نان خوردن ابا ورزیدند، نان برای آنها تقدیم شد، و آنها ابا ورزیدند.
[عبدالرحمن] گفت: من [از ترس رفتم] و در جایی پنهان شدم، و ابوبکرس مرا صدا زده و گفت: ای بی همت، بینیات بریده شود!([56]) و بعد از مخاصمه و دشنام گفت: شما بخورید، برای شما گوارا نباشد، و به خداوند قسم که من هرگز از این طعام نخواهم خورد.
[عبدالرحمن] گفت: ما به طعام خوردن شروع نمودیم، و به خداوند قسم هیچ لقمه را نبود که برداریم مگر آنکه از زیر آن لقمه طعام بیشتری بالا میآمد، [عبدالرحمن] گفت: [همگان خوردند] تا سیر شدند، و طعام از اندازه اول بیشتر شده بود.
چون ابوبکرس نظر کرد، دید که طعامها همانطور به حالت خود باقی مانده است، و حتی بیشتر هم شده است، به همسر خود گفت: ای خواهر بنی فراس! چه کار کردی؟
همسرش گفت: به نور چشمم قسم، که کاری نکردم([57]) ، [و طوری که میبینی] طعام سه چند زیاد شده است، و ابوبکرس از آن طعام خورد و گفت: سوگند خوردنم از تاثیر شیطان بود، و لقمه دیگری از آن طعام خورد، و سپس آن طعامها را نزد پیامبر خدا ج برد، و طعام تا صبح همان جا ماند.
[عبدالرحمن میگوید]: بین ما [مسلمانان] و بین مردمی، معاهده بود، موعد معاهده به سر رسیده بود، [و آنها آمدند]، و ما آنها را به دوازده گروه، که دوازده نفر [از آنها سرپرستی میکرد] تقسیم نمودیم، و اینکه با هر یک از ان دوازده نفر، چند نفر بود، خدا بهتر میداند، تمام آنها از آن طعام خوردند، و یا چیز دیگری به همین معنی گفت([58]).
10- کِتَابُ الأَذَانِ
[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) این نزول جبرئیل÷ جهت تعلیم نمازهای پنجگانه، در صبح روزی بود که در شب گذشتۀ آن واقعه معراج به وقوع پیوسته و نمازهای پنجگانه فرض شده بود.
2) اوقات نماز توقیفی است، بنابراین ادای نماز پیش از وقت آن جواز ندارد، مگر آنکه شارع در حالات خاصی مانند سفر، و یا عرفات و مزدلفه ادای آن را پیش از وقت آن اجازه داده باشد.
3) باید کوشید که نماز را در اول وقت آن اداء نمود، مگر آنکه از طرف شارع امر به تأخیر آن شده باشد، مانند تأخیر نماز پیشین تا سردشردن هوا، و تأخیر نماز صبح تا روشنشدن هوا، در نزد کسانی که به حدیث روایت شده در این مورد تمسک میجویند.
4) از اینکه پیامبر خدا ج این نمازهای فرض را به امامت جبرئیل÷ اداء نمودند، بعضی از علماء میگویند: نماز فرضگذار به امامت نفلگذار روا است، زیرا نمازهای پنجگانه بر جبرئیل÷ فرض نبود، ولی کسانی که چنین نمازی را روا نمیدانند میگویند: چون جبرئیل÷ از طرف خداوند متعال مأمور به ادای این نمازها جهت تعلیم پیامبر خدا ج شده بود، لذا این نمازها بر وی نیز فرض گردیده بود، لذا نمازهای را که پیامبر خدا ج به امامت جبرئیل÷ اداء نمودند، نماز فرضگذار، به امامت فرضگذار بود، نه نماز فرضگذار به امامت نفلگذار.
[2]- وی حذیفه بن حسل بن جابر یمانی است، پدرش در غزوۀ بدر به شهادت رسید، وی محل اسرار پیامبر خدا ج بود، ایشان تمام منافقین را ناموار برایش گفته بودند؛ جز وی هیچکس دیگری منافقین را نمیشناخت، عمرس از وی پرسید که آیا در بین مامورین و موظفین من کسی از منافقین وجود دارد؟ گفت: بلی! یک نفر هست، گفت: کیست؟ نمیگویم، ولی گویا به طور اشاره برایش فهماند، و عمرس وی را عزل کرد، فتح ری، نهاوند، ودینور به دست او صورت گرفته است، و در سال سی و شش هجری وفات یافت، اسد الغابه (1/391-392).
[3]- فتنه در لغت به معنی اختیار و امتحان است، و در نصوص شریعت به معنی: کفر، فضیحت، عذاب، جنگ، خونریزی، نا امنی و امثال اینها استعمال شده است.
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) شقیق که یکی از روات حدیث است به نقل از حذیفهس میگوید: «مراد از دروازۀ فتنه در این حدیث، خونریزی و نزاعی است که بین مسلمانان واقع میگردد، و در حیات عمرس این دروازه بسته بود، و بعد از شهادت وی، این دروازه گشوده شد، و هنوز بسته نشده است».
2) حذیفهس این سخن را در اوائل قرن اول هجری گفته بود، و هم اکنون که ما در ربع اول قرن پانزدهم هجری زندگی میکنیم، میبینیم که دروازه این (فتنه) هنوز هم بسته نشده است، و اینکه بعد از این بسته خواهد شد و یا نه در علم غیب است، و جز خدا کسی آن را نمیداند، ولی شواهد و تجارب گویای آن است که بسته نخواهد شد، والله تعالی أعلم.
[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
امام ابن حجر/ در شرح این حدیث روایتی را که در صحیح مسلم آمده است نیز نقل مینماید، در آن روایت آمده است که: (شخصی نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: یا رسول الله! در یکی از بساتین زنی را یافتم، و با وی هر کاری را جز جماع کردن انجام دادم، او را بوسیدم و در آغوش گرفتم، اکنون هرچه که میخواهی با من بکن)، و بقیه حدیث را ذکر نمود.
مرجئه میگویند که حسنات تمام گناهان از صغیره و کبیره را از بین میبرد.
جمهور علماء میگویند که: حسنات سبب آمرزش گناهان صغیره میشود و بس، و آنهم در صورتی است که از گناهان کبیره اجتناب به عمل آید، زیرا در حدیث صحیح دیگری آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: «یک نماز تا نماز دیگر سبب آمرزش گناهان میشود، در صورتی که از کبائر اجتناب به عمل آید».
عدۀ دیگری از علماء میگویند که: حسنات سبب آمرزش گناهان صغیره میگردد، خواه از گناهان کبیره اجتناب به عمل آید و خواه نیاید.
معتزله میگویند: مراد از اینکه: حسنات گناهان را از بین میبرد این است که: حسنات سبب ترک گناهان میشود، یعنی: گناه بعد از این که انجام گرفت هیچ چیزی او را نمیبخشد، و شخصی که مرتکب گناه شده است، باید جزای خود را در آخرت ببیند.
امام ابن عبدالبر/ با استدلال به این حدیث میگوید که: در بوسه زدن و لمس کردن و امثال اینها حدی نیست.
امام ابن منذر/ از این حدیث چنین استنباط نموده است که: (اگر کسی با زن بیگانه در یک بستر دیده شود، حد بر وی جاری نمیگردد)، فتح الباری (2/207/-208) و البته آنچه که امام ابن منذر/ میگوید مقید به این قید است که زنای شخصی که با زن بیگانه در یک بستر دیده شده است، ثابت نشود، و اگر ثابت شد، بدون شک حد بر وی جاری میگردد.
و صاحب (التوضیح) میگوید: این حدیث دلالت بر این دارد که اگر زن و مردی در یک بستر دیده شدند، بر آنها نه حدی است، و نه تادیبی، ولی امام عینی/ میگوید: درست است که بر آن زن و مرد حدی نیست، ولی اینکه تادیبی هم نباشد، قناعت ندارم، خصوصاً در این زمان، عمدة القاری (4/17).
[6]- مراد از عمل کردن به آیت این است که نمازها را در وقتش اداء نماید.
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
در احادیث مشابه دیگری آمده است که پیامبر خدا ج در جواب چنین سؤالی (طعام دادن) را بهترین اعمال گفتهاند، و سبب اختلاف جواب، اختلاف حالت سائل است، و برای هر کس موافق و مناسب به حاجتش و حالتش جواب میدادند، همانند آنکه طبیب حاذق برای هر مریضی متناسب با مرضش دوای معینی را توصیه مینماید، و البته در حقیقت امر، همۀ این چیزها از فضایل اعمال است.
[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
گرچه لطف (خطایا) که به معنی لغزشها است، در این حدیث از نگاه ظاهر، شامل همه گناهان از صغیره و کبیره را میگردد، زیرا هر گناهی خواه صغیره باشد، و خواه کبیره لغزش گفته میشود، ولی جمهور علماء با استناد به این حدیث پیامبر خدا ج که میفرمایند: «نماز پنجگانه سبب آمرزش گناهان برای کسی میشود که از گناهان کبیره اجتناب ورزد» میگویند که: خواندن نمازهای پنجگانه تنها سبب آمرزش گناهان صغیره میگردد نه گناهان کبیره، و طریق آمرزش گناهان کبیره توبه، و طریق خلاص شدن از حق الناس: ادای آن حق به صاحب آن، و یا حصول رضایت صاحب حق است.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
از این حدیث نبوی شریف این طور دانسته میشود که خشوع و حضور قلب در نماز ضروری است، و گرچه نمازی که بدون حضور قلب اداء گردد، از نگاه فقهی حکم به صحت آن میشود، ولی نمازگذار به یقین که از آن نماز خود لذتی نبرده است، بلکه احساسش از ادای آن نماز، همچون احساس کسی است که باری را از دوشش بر زمین گذاشته است، و اینکه خداوند برایش از آن نماز ثوابی میدهد یا نه؟ خود خداوند میداند، و امری است که متعلق به امور آخرت است، ولی نمازی نماز حقیقی است که انسان خود را در حال راز و نیاز با پروردگارش بداند، و بهترین وقت را وقت نماز خواندن بشمارد، و از همین جا بود که نبی کریم ج آرامش قلب خود را در نماز دانسته و میفرمودند که: «وجعلت قرة عینى فى الصلاه»، یعنی: آرامش قلبی و راحت خاطر برایم در نماز حاصل میشود، حسن بصری/ میگوید: هر نمازی که به حضور قلب اداء نشود، احتمال عقوبتش [از احتمال ثوابش] بیشتر است، با تسلیم اینکه فقهاء نماز بدون حضور قلب را صحیح بدانند، مگر نباید نمازگذار به طریقی نماز بخواند که لذت مناجات را در یابد؟
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مستحب است که در وقت شدت گرمی، نماز ظهر در وقتی اداء گردد، که هوااندکی سرد شود، ولی در مناطقی که در تابستان هوا معتدل است، و یا هوا طوری گرم است که تا وقت عصر داخل نشود هوا به سردی نمیگراید، باید نماز پیشین در وقت معینش اداء گردد.
2) از این حدیث دانسته میشود که دوزخ هم اکنون موجود است، و نظر معتزله آن است که دوزخ در قیامت خلق میشود، ولی آیات و احادیث بسیاری دلالت بر این دارد که بهشت و دوزخ هم اکنون موجود میباشد.
3) در دوزخ طبقه از یخبندان شدید وجود دارد که در سردی خود به مراتب بالا تر از سردی است که ما به آن آشنائی داریم، و خداوندی که قدرت خلق کردن آتش و دوزخ را دارد، بدون شک قدرت به جمع کردن هر دوی آنها را در یک مکان واحد نیز دارد.
[11]- نامش جندب بن جناده بن قیس غفاری است، از کسانی است که در اول مسلمان شده بودند، و گویند پنجمین کسی است که مسلمان شده است، از فضلاء و فقهای صحابه است، شخص بلند قامت و تنومندی بود، پیامبر خدا ج دربارهاش فرمودند که: «خدا به ابو ذر رحمت کند، زیرا تنها میرود، و تنها میمیرد، و تنها حشر میشود»، وی در منطقه ربذه در سال سی ویک هجری وفات یافت و عبدالله بن مسعود بر وی نماز خواند، اسد الغابه (5/186-188).
[12]- از احکام متعلق به این حدیث آنکه: در وقت شدت گرمی سنت و یا مستحب است که نماز ظهر تا وقتی که هوااندک سرد میشود، به تاخیرانداخته شود، و حد اکثر تأخیر آن این است که سایۀ هر چیز بعد از سایۀ اصلی تا نصف آن گردد، و تأخیر آن از این بیشتر بدون عذر مناسب نیست.
[13]- گویند در این وقت بسیاری از علوم و اسراری که خداوند متعال میخواست، برای آن حضرت ج مکشوف گردیده بود، و سبب گریه صحابهش یا این امر بود که چون پیامبر خدا ج از روز قیامت و مشاکل آن یاد کردند، از این ترس به گریه افتادند، و یا به این سبب که آنها از پیامبر ج سؤال کردند، از خوف اینکه مبادا بر آنها عذاب نازل شود، به گریه افتادند، زیرا شنیده بودند که امم سابقه وقتی که موقف نا مناسبی در مقابل انبیاء خود میگرفتند، بر آنها عذاب نازل میشد.
[14]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) پیامبر خدا ج نماز پیشین را بعد از زوال آفتاب اداء نمودند، و به اجماع علماء وقت نماز پیشین بعد از زوال آفتاب است، گرچه از بعضی صحابهش و امام احمد و اسحاق رحمهما الله روایت شده است که آنها نماز پیشین و همچنین نماز جمعه را پیش از زوال جواز میدادند، ولی بعد از استقرار اجماع وقت نماز پیشین بعد از زوال آفتاب است.
2) زوال آفتاب وقتی است که آفتاب از وسط آسمان به طرف مغرب تمایل میکند، وباالطبع اگر دیوار مستقیمی وجود داشته باشد، سایهاش به طرف مغرب میافتد، ابو طالب در قوت القلوب میگوید: زوال [ازنگاه دانستن وقت آن] سه نوع است: أ: زوالی است که جز از خدا هیچکس دیگری آن را نمیداند، [و آن اولین لحظه زوال آفتاب است]، ب: زوالی است که به جز ملائکه هیچکس دیگری آن را نمیداند، [وآن زوالی است که بعد از لحظه اول است]، ج: زوالی است که انسانها آن را میدانند، [وآن زوال محسوس است]، در حدیث آمده است که پیامبر خدا ج از جبرئیل÷ پرسیدند: آیا آفتاب زوال کرده است؟ گفت: (نه، بلی) فرمودند: (نه) (بلی) گذشت، چه معنی دارد؟ گفت: یا رسول الله! در لحظه که بین گفتن (نه) و (بلی) گذشت، آفتاب از فلک خود مسیر پنج سال راه را طی کرد)، فتح المبدی (1/382)، گرچه طوری که معروف است، آفتاب ایستاده است، و زمین و دیگر اقمارش به دورش میگردند، ولی علماء علم فلک این را هم میگویند: اینکه آفتاب ایستاده است، نظر به اقمارش میباشد، ولی همین آفتاب با همه اقمار خود به سرعت بسیار زیادی به طرف معینی در جریان است، و خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣﴾ یعنی: و آفتاب به طرف قرار گاهش روان است، این تقدیر قادری دانا است.
[15]- نامش نضله بن عبید اسلمی است، در بصره سکنی گزین گردید، و در آنجا برای خود خانۀ ساخت، بعد از آن به خراسان رفت، و در مرو سکونت گزید، و دوباره به بصره برگشت، و در همآنجا در سال شصت وفات یافت، أسد الغابه (5/146-147).
[16]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
مراد از قسمتی از شب، نیم شب ا ست، بنابر این برای نماز خفتن چهار وقت است:
وقت فضیلت، که ادای آن در اول وقت آن باشد.
وقت اختیار، که تا ثلث اول شب باشد.
وقت جواز که تا طلوع فجر باشد.
وقت عذر، که جمع کردن با نماز شام باشد، و البته این برای مسافر است و در نزد کسی است که جمع کردن بین نماز مغرب و عشاء را به اساس احادیثی که در این مورد آمده است روا میداند.
[17]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
بعضی از علماء و از آن جمله امام شافعی و امام مالک و امام احمد بن حنبل رحمهم الله و بعضی از صحابه میگویند: جمع بین دو نماز در سفر و در مطر (یعنی: در وقت باریدن باران) جواز دارد.
و بعضی از علماء که عامه احناف باشند میگویند: جمع کردن بین دو نماز جز برای حجاج در روز عرفه بین نماز پیشین و عصر، و در مزدلفه بین نماز شام و خفتن دیگر در هیچ جای و به هیچ سبب دیگری جواز ندارد، و از احادیثی که در جواز جمع بین دو نماز آمده است چنین جواب میدهند که این جمع، جمع کردن ظاهری بود نه جمع کردن حقیقی، به این معنی که: نماز ظهر را در آخر وقت آن، و نماز عصر را در اول وقت آن اداء میکردند، و همچنین در جمع کردن بین نماز مغرب و عشاء، که گرچه در ظاهر این طور به نظر میرسد که بین آن دو نماز جمع کردهاند، ولی در حقیقت هر نمازی را در وقتش اداء کرده بودند.
این بود نظر علماء در مورد جمع بین دو نماز، ولی به علاوه آنکه از سیاق احادیث چنین نوع جمع کردنی دانسته نمیشود، همچنین با در نظر داشت این تاویل و توجه، حکمت جمع کردن نیز در نظر گرفته نمیشود، زیرا حکمت جمع کردن، دفع مشقت از مسافر و از شخصی است که باران برایش سبب اذیت میگردد، و با جستجو و مراعات آخر وقت نماز اول، و اول نماز بعدی، نه تنها آنکه مشقت مسافر و شخصی که در باران قرار دارد کم نمیشود، بلکه مشقت وی چند برابر هم میگردد.
و از آن مهمتر آنکه: این جمع کردن پیامبر خدا ج در روز بارانی بود، و بدون شک باران در وقتی میبارد که هوا ابر آلود است، و درک آخر وقت نماز قبلی، و اول وقت نماز بعدی در روز ابر آلود که ساعتی هم برای شناختن وقت وجود نداشته باشد، شبه مستحیل است، پس این تاویل که نماز قبلی را در آخر وقت آن، و نماز بعدی را در اول وقت آن میخواندند، تاویل قوی و قابل اعتمادی به نظر نمیرسد، بنابراین جمع کردن بین دو نماز در حالاتی که از پیامبر خدا ج به احادیث صحیح و ثابتی روایت شده است، امر مشروعی بوده و مانعی ندارد، و البته این جمع کردن اختیاری است، اگر کسی میخواهد جمع کند، جمع کردن برای جواز دارد، و اگر میخواهد که هر نمازی را در وقتش اداء نماید، ادای نماز در وقتش ولو آنکه شخص در سفر باشد، و یا وقت باریدن باران باشد، کار پسندیده و نیکی است.
و اخیراً باید یاد آور شد که جمع بین دو نماز، در نزد کسانی که جمع کردن را جواز میدهند، جمع کردن بین نماز ظهر و عصر در وقت یکی از این دو نماز، و جمع کردن بین نماز مغرب و عشاء در وقت یکی از این دو نماز است، و اکثر علماء برآنند که جمع تقدیم بر جمع تاخیر ترجیح دارد، به این معنی که اگر کسی بین نماز پیشین و عصر جمع میکند، بهتر است که این دو نماز را در وقت نماز پیشین بخواند، و اگر نماز شام و خفتن را با هم جمع میکند، این دو نماز را در وقت نماز شام بخواند.
[18]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
از این جهت پیامبر خدا ج از خواب شدن پیش از نماز خفتن، و از صحبت کردن بعد از آن، بدشان میآمد که خواب شدن پیش از نماز عشاء سبب آن میشود که اگر شخص خوابش سنگین باشد، نماز عشاء از نزدش فوت شود، و اگر خوابش سنگین نباشد و بتواند نماز عشاء را اداء نماید، چون این شخص پیش از نماز خفتن (عشاء) خوابیده است، تا ساعتها بعد از نماز عشاء خوابش نمیبرد، و کسی که ساعتها بعد از نماز عشاء خواب نشود، احتمال زیاد موجود است که نه تنها آنکه برای نماز تهجد برخاسته نتواند، بلکه احتمال آن وجود دارد که نماز فجرش هم فوت شود، و فوت نماز (فجر) ولو آنکه به سبب خواب باشد، کار نا شایست و ناروایی است.
[19]- قبیله بنی عمرو در دو میلی مدینه و در نزدیک قباء قرار داشت، و سبب تاخیر نماز این مردم آن بود که آنها اهل کار و زراعت بودند، و بعد از فارغ شدن از کارهای خود میآمدند و نماز میخواندند.
[20]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) عوالی عبارت از بلندیهایی است که به طرف جنوب شرق مدینه منوره در نزدیکیهای قباء قرار دارد، عوالی منطقه زیادی را دربر میگیرد، قسمتهای اول آن از مدینه دو میل، و قسمتهای اخیر آن، هفت تا هشت میل فاصله دارد، و چون یک میل به حساب فعلی حدود یکهزار و ششصد متر است، بنابراین اگر کسی که به قسمتی از عوالی که چهار میل فاصله داشته باشد برود، تقریباً حدود بیش از شش کیلو متر راه را باید بپیماید، و پیمودن این فاصله اگر کسی تند راه برود، حدود یک ساعت و یا چیزی بیشتر از آن را دربر میگیرد.
2) بنابراین اکثر علماء گفتهاند که اول وقت عصر آن است که سایه هر چیزی همانند آن گردد، ولی علمای احناف و علمای دیگری که با آنها هم نظر هستند میگویند که اول وقت عصر آن است که سایه هر چیزی دو چند آن گردد، و از این حدیث این طور جواب میدهند که: اگر کسی نماز عصر را در وقتی که سایه هر چیزی دو چند آن میگردد اداء نماید، و فاصله شش کیلومتری را بپیماید، مانعی ندارد که آفتاب هنوز بلند بوده و درخشش و روشنی خود را از دست نداده باشد، والله تعالی اعلم.
[21]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
گرچه ترک هر نمازی گناه است و مستوجب عقوبت الهی میباشد، ولی اینکه نماز عصر در اینجا مشخص گردیده است، سببش این است که در این وقت ملائکه شب و روز با هم جمع میشوند، و دیگر اینکه نماز عصر نماز (وسطی) است، و از اینجا است که به ادای آن تاکید بیشتری شده است، خداوند متعال میفرماید: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ ٢٣٨﴾ وبنا به قول اکثر علماء مراد از (نماز وسطی) نماز عصر است.
[22]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در اینکه مراد از باطل شدن عمل به سبب ترک نماز عصر چیست؟ علماء اختلاف نظر دارند، بعضی نظر به ظاهر حدیث میگویند که ترک نماز عصر سبب بطلان همه اعمالش میشود، وعده دیگری میگویند: که این سیاق به جهت زجر و تشدید است، بنابراین، مراد از آن این است که برکت همان کاری که به سبب آن نماز عصر را ترک کرده است، از بین میرود، نه ثواب همه اعمالش، زیرا جز از شرک به خدا، هیچ عمل دیگری سبب بطلان اعمال نیک انسان نمیشود.
2) اینکه بریدهس این سخن را خوب ندانسته و به این کار و آن کار مشغول میگردد، و با خود میگوید که این لحظه و لحظه دیگر نماز را خواهم خواند، و وقتی متوجه میشود، که میبیند آفتاب غروب کرده است، و یا نزدیک به غروب است، و البته این در وقتی بود که ساعتی وجود نداشت، ولی اکنون که ساعت و دیگری وسائل وقت شناسی در همه جا به وفرت وجود دارد، اگر کسی به غم نماز خود باشد، برایش فرقی بین روز ابر آلود و غیر ابر آلود نیست، و میتواند نمازش را در همان وقت معینش به طور دقیق اداء نماید.
[23]- یعنی: تا سرحد امکان بکوشید که کارهای دنیوی شما، مانع نماز فجر و نماز عصرتان نشود.
[24]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از تسبیح گفتن در این آیه کریمه، نماز خواندن است.
2) گرچه اهتمام در ادای همه نمازها لازمی است، ولی از این جهت به ادای نماز صبح و عصر به طور مشخص تأکید گردیده است که در این دو نماز، فضایل بیشتری وجود دارد، از آن جمله اینکه ملائکه در این دو وقت با هم جمع میشوند، به این طریق که بعد از نماز صبح، هنگام رفتن ملائکه روز و آمدن ملائکه شب است، و چه بهتر که در این دو وقت، شخص مسلمان از عبادت پروردگارش برگشته و واجب خود را اداء کرده باشد، چنانچه حدیث بعدی شاهد این مدعا است، و دیگر آنکه صبح وقت توزیع ارزاق، و وقت غروب هنگام تقدیم اعمال بندگان است، و کسی که در این دو وقت مشغول ادای عبادت پرورگارش باشد، خداوند در رزق و عملش برایش برکت میدهد.
[25]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) لفظ حدیث نبوی (یتعاقبون) میباشد، ولی از نگاه قانون لغت عربی باید مفرد میبود، زیرا فاعلش متاخر است، و وقتی که فاعل متاخر باشد، باید فعل در همه حالت مفرد بیاید، و اینکه در اینجا به صیغه جمع آمده است، سببش این است که: در لغت (بنی حارث) در چنین سیاقی، فعل را به صیغه جمع ذکر میکنند، و سیاق حدیث نبوی شریف به اساس لغت آنها آمده است.
2) اینکه مراد از این ملائکه (حفظه) است و یا غیر آن دو نظر وجود دارد، جمهور علماء بر این نظراند که مراد از اینها همان ملائکه (حفظه) است، ولی امام قرطبی با تعلیل معقولی که میآورد میگوید: که اینها ملائکه دیگری غیر (حفظه) هستند، زیرا هیچ دلیل شرعی وجود ندارد که (حفظه) انسان را ترک میکنند، و یا اینکه (حفظه) شب غیر از (حفظه) روز است، و علاوه بر آن اگر مراد از این ملائکه (حفظه) میبودند، باید از دیگر کارهای بنده به جز از حالت ترک نیز از آنها پرسان میشد، ولی چون تنها از حالت ترک کردن از آنها پرسان میشود، معلوم میشود که اینها ملائکه دیگری غیر از (حفظه) میباشند.
3) حکمت از سؤال ملائکه – با وجود علم کامل خداوند متعال به احوال بندگان – آن است که خداوند متعال بندگان مطیع و عابد خود را در نزد ملائکه مورد عزت و احترام قرار دهد، و آنها را بر اینکه بندگان من به طاعت و عبادت من مشغول هستند، شاهد بگیرد، و حکمت از خلق انسان را برای آنها مؤکد سازد، زیرا ملائکه در وقت خلق انسان گفته بودند که: آیا کسی را خلق میکنی که در زمین به فساد کاری پرداخته و خونریزی نماید، و ما به تسبیح و تقدیس تو مشغولیم، و خداوند در جواب آنها گفته بود که: من چیزهای را میدانم که شما نمیدانید ﴿أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَۖ قَالَ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٠﴾ [البقره: 30].
[26]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
مراد از سجده – طوری که در روایات دیگری آمده است – یک رکعت کامل است، بنابراین جمهور علماء نظر به ظاهر این حدیث میگویند: کسی که یک رکعت از نماز عصر را پیش از غروب آفتاب، و یا یک رکعت از نماز فجر را پیش از طلوع آفتاب درک نماید، نمازش را تمام نماید، و نمازش در وقت خود اداء گردیده است، و علمای احناف نسبت به نماز عصر با جمهور هم نظر هستند، ولی در مورد نماز فجر میگویند: اگر کسی یک رکعت از نماز فجر را پیش از طلوع آفتاب اداء نمود، و ادای رکعت دیگرش هنگام طلوع آفتاب واقع گردید، نمازش فاسد میشود، و برای اثبات قول خود تعلیلات عقلی زیادی آورده و این حدیث را نیز به شکل معقولی تاویل نمودهاند، که ذکر این تعلیلات و تاویلات به درازا میکشد، از این جهت از ذکر آنها خود داری مینمایم.
[27]- این عبارت حدیث نبوی شریف اشاره بر این دارد که دخول وقت نماز عصر، هنگامی است که سایه هر چیزی دو چندش گردد، زیرا اگر دخول وقت عصر، از هنگام یک چند شدن سایه هر چیزی باشد، وقت عصر با وقت پیشین مساوی میگردد، در حالی که یهود و نصاری گفتند که مایان از آنها وقت بیشتری کار کردیم، این ما جری در روز قیامت واقع میشود، و پیامبر خدا ج به اساس وحی، و یا کشف و الهام از آن خبر دادهاند.
[28]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) امت محمد ج با آنکه عمل کمتری انجام داده باشند، برایشان از طرف خداوند متعال مزد بیشتری داده میشود، و این فضل و مرحمت خداوند متعال نسبت به امت محمدی است.
2) امام ابو زید دبوسی با تفصیل و تعلیلی که در کتاب (الأسرار) ذکر کرده است با استدلال به این حدیث گفته است که: وقت نماز عصر وقتی است که سایه هر چیز دو چند آن میشود.
3) همچنین بعضی از احناف با استناد بر این حدیث گفتهاند که: وقت نماز ظهر تا وقتی که سایه هر چیز دو چند آن گردد، ادامه مییابد، و البته هیچیک از این استدلالات خالی از مناقشه و اخذ ورد نیست، برای تفصیل بیشتر آن میتوان به کتاب عمدة القاری، و کتاب فتح الباری در شرح این حدیث مراجعه نمود.
[29]- وی رافع بن خدیج بن رافع انصاری است، در اکثر غزوات با پیامبر خدا ج اشتراک داشته است، در غزوۀ احد تیری به گردنش اصابت نمود، تیر را از گردنش کشیدند، ولی سر تیر تا وقتی که مرد، در گردنش باقی ماند، و پیامبر خدا ج برایش گفتند که: «در روز قیامت برایت شهادت خواهم داد»، در زمان عبدالملک بن مروان زخمش تازه شد، و به اثر آن در سال هفتاد و چهارم، به سن هشتاد و شش سالگی وفات نمود، اسد الغابه (2/151).
[30]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در موضوع دیدن جای تیرها احمد بن حنبل/ در مسند خود از علی بن بلال از مردمی از انصار روایت میکند که گفت: (چون از نماز شام بیرون میشدیم، تا وقتی که به خانههای خود میرسیدیم، تیراندازی میکردیم، و جای تیرهای ما بر ما پوشیده نبود).
2) این حدیث دلالت بر این دارد که وقت نماز شام (مغرب) مجرد غروب آفتاب است، زیرا اگر طوری که بعضیها میگویند: دخول وقت نماز شام (مغرب) بعد از بالا آمدن سیاهی باشد، در این حالت بعد از اینکه نماز خوانده شود، هوا کاملاً تاریک میشود، و کسی جای تیر را بر روی دیوار دیده نمیتواند.
3) در نماز شام (مغرب) نباید قراءت را طولانی کرد، زیرا طولانی کردن قراءت سبب آن میشود که هوا تاریک شود، و وقت مغرب خارج شود.
[31]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در این حدیث نبوی شریف اوقات نمازهای پنجگانه به تفصیل بیان گردیده است.
2) ادای نماز در اول وقت آن بهتر است، و بدون ضرورت نباید ادای آن را به تأخیرانداخت.
3) در تأخیر نماز عشاء باکی نیست، و در ادای آن باید حال نمازگذاران مراعات گردد.
[32]- وی عبدالله بن مغفل بن عبد غنم مزنی است، در مدینه منوره سکنی گزین گردید، و بعد از آن به بصره رفت و در آنجا در نزدیک مسجد جامع برای خود خانه ساخت، یکی از ده نفری بود که عمرس آنها را جهت تعلیم مردم به بصره فرستاده بود، بسیار گریه میکرد، در سال پنجاه ونه هجری در بصره وفات یافت، و بنا به وصیت خودش ابو برزه اسلمی بر وی نماز خواند، اسد الغابه (3/264-265).
[33]- از احکام و مسائل متعلق به حدیث آنکه:
در تسمیه نماز مغرب، نباید تحت تأثیر بادیه نشینان قرار گرفت و آن را نماز عشاء بنامیم و یا نماز عشاء بدانیم، زیرا این امر سبب آن میشود که نماز مغرب را تا وقت نماز عشاء به تأخیراندازیم، و تأخیر نماز از وقت معین آن بدون عذر روا نیست.
[34]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
پیامبر خدا ج این سخن را که: «از مردم روی زمین غیر از شما هیچکس دیگری این قدر به انتظار نماز خفتن نمیماند» در زمانی گفتند که جز در مدینه منوره در جای دیگری نماز خوانده نمیشد، و اگر خوانده میشد، آنقدر که در مدینه منوره به انتظار نماز خفتن میماندند، در دیگر جاها اینقدر به انتظار نمیماندند، و در ادیان دیگر نمازی نبود، و اگر بود نماز خفتن (عشاء) نبود.
[35]- قصه کسانی که با ابو موسی اشعری به کشتی آمده بودند از این قرار است که چون ابو موسی در اوایل اسلام در مکه مکرمه مسلمان شد، به نزد قوم خود در یمن برگشت، و چون تصمیم گرفت که دوباره نزد پیامبر خدا ج بیاید، با عده از قوم خود به کشتی نشست، و به اثر غلط کردن راه، و یا به اثر باد، کشتیشان به طرف حبشه رفت، و هنگامی که جعفرس با همراهان خود به حبشه مهاجرت کرده بود، عزم رفتن به نزد پیامبر خدا ج را گرفتند، ابو موسیس نیز با همراهان خود، همراه جعفرس به راه افتادند، و از این جهت آنها را (اهل سفینه) و یا (اهل سفینتین) میگویند.
[36]- گویند: که مصروفیتشان در این شب، آماده کردن گروهی برای جهاد بود.
[37]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) تأخیر نماز عشاء برای کسانی که تأخیر سبب مشکلات برای آنها نمیگردد، روا است، ولی اگر تأخیر سبب مشکلات برای آنها میشد، مستحب است که امام نماز را در اول وقت آن اداء نماید.
2) سبب خوشی ابو موسی و همراهانش این بود که پیامبر خدا ج برای آنها گفتند که غیر از شما هیچکس دیگری در این وقت شب نماز نمیخواند، و خوشحالی دیگرشان این بود که نماز خفتن (عشاء) را به امامت پیامبر خدا ج خوانده بودند.
[38]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از این وقتی که پیامبر خدا ج میخواستند امت خود را – در صورت عدم مشقت به آنها – به آن امر کنند، ثلث اول شب بود، و این نظر اکثر علماء از صحابه و فقهاء است، ولی نظر عده دیگری آن است که مراد از این وقت نیمه شب است، زیرا در حدیث دیگری که حاکم آن را روایت کرده است، آمده است که: «اگر سبب مشقت برای مردم خود نمیشدم، نماز خفتن (عشاء) را تا نیمه شب به تأخیر میانداختم»، و بالاخره عده از علماء میگویند که ادای نماز خفتن (عشاء) در اول وقت آن بهتر است.
2) باید کسانی که برای مردم امامت میدهند متوجه باشند که به سبب انجام دادن کارهای استحبابی سبب مشقت برای مردم نشوند، زیرا به طور یقین تاخیر نماز خفتن تا ثلث اول شب، و یا تا نیم شب، کار نیک و مستحبی بود، ولی نبی کریم ج با مراعات اینکه این کار استحبابی سبب مشکلات برای امتشان نشود، از آن صرف نظر نمودند.
[39]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) صحابهش خیلی حریص بودند که به همه اقوال، و افعال و آثار پیامبر خدا ج متوجه بوده، همه این چیزها را بفهمند و برای دیگران نقل کنند، از این جهت ابن عباسب کیفیتی را که پیامبر خدا ج سر خود را خشک کردند، با دقت تمام بیان کرد.
2) این حدیث همانطوری که میدانید در کتاب (اوقات نماز)، و در باب (خواب شدن پیش از نماز عشاء برای کسی که خوابش بگیرد)، آمده است، و شاید کسی بگوید که مناسبت این حدیث در این کتاب، و در این باب چیست؟ در جواب باید گفت که: امام زبیدی که این کتاب را از صحیح البخاری اختصار نموده است، و عادتش این است که اگر یک حدیث به طور مکرر در صحیح البخاری موجود باشد، و این حدیث در روایات مختلف دارای عبارات مختلفی باشد، در مختصر خود آن را مکرر ذکر میکند، ولی عباراتی را که در روایت اول آمده بود، بار دوم ذکر نمیکند، ولو آنکه این عمل سبب اخلال به معنی حدیث شود، همانطوری که در این حدیث شده است.
و عبارتی که در این حدیث قبلاً ذکر گردیده بود، و امام زبیدی آن را بار دوم نیاورده است این است که: پیامبر خدا ج بعد از آنکه به آن کیفیت آب سر خود را خشک کردند، گفتند: «اگر سبب مشقت برای امت خود نمیشدم، برای آنها امر میکردم که نماز خفتن را اینگونه [به تاخیر] بخوانند»، و البته با ذکر این جزء از حدیث نبوی، هم معنی بهتر فهمیده میشود، و هم مناسبت حدیث به این کتاب، و باب به طور بهتری ظاهر میگردد.
[40]- و تمام حدیث این است که: پیامبر خدا ج نماز خفتن (عشاء) را تا نیمه شب تاخیر نمودند، بعد از آن نماز را اداء کرده و فرمودند: «مردم نماز را خوانده و خواب شدند، و شما تا وقتیکه در انتظار نماز باشید، در حالت نماز خواندن گفته میشوید»، و گویا که همین حالا، همان شب است، و من به درخشش انگشتر [پیامبر خدا ج] نگاه میکنم.
[41]- سبب تخصیص این دو نماز طوری که قبلاً یاد آور شدیم فضیلت این دو نماز است، ورنه ادای دیگر نمازها نیز لازمی بوده و سبب رفتن به جنت میشود.
[42]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
در حدیث نسائی آمده است که پیامبر خدا ج برای انسس گفتند: «ای انس! میخواهم روزه بگیرم، چیزی خوراکه برایم بده»، انس میگوید: برایشان چیزی خرما و آب آوردم، و این واقعه بعد از اذان دادن بلال بود، پیامبر خدا ج فرمودند: شخصی را پیدا کن که با من سحری کند»، رفتم و زید بن ثابت را دعوت نمودم، او آمد و با پیامبر خدا ج سحری کرد، پیامبر خدا ج بعد از سحری دو رکعت نماز خواندند، و بعد از آن به طرف نماز [فجر] رفتند.
[43]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) این حدیث نبوی شریف دلالت بر این دارد که پیامبر خدا ج نماز فجر را در اول وقت آن میخواندند، ولی در حدیث دیگری آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: «نماز فجر را به روشنی بخوانید، که مزدش بیشتر است».
2) امام طحاوی در جمع بین این دو حدیث میگوید که: مراد از حدیث دوم آن است که قراءت را در نماز فجر دراز کنید تا وقتیکه هوا روشن شود، وعده دیگری حدیث دوم را ناسخ حدیث اول میدانند، ولی شاید نظر امام طحاوی راجحتر باشد، زیرا در این صورت به هردو حدیث عمل میشود، ولی در صورت نسخ تنها به حدیث دوم عمل شده و حدیث اول به طور کامل ترک میشود، و عمل به هردو حدیث، بهتر از عمل کردن به یک حدیث و ترک حدیث دیگر است.
[44]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
عامه علماء و از آن جمله علمای احناف با استناد به این حدیث گفتهاند که: نفل خواندن بعد از نماز فجر تا طلوع آفتاب، و بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب مکروه است، و اینکه در بعضی روایات آمده است که پیامبر خدا ج بعد از نماز عصر نفل میخواندند، این نفل خواندن خاص برای خود آن حضرت ج میباشد.
[45]- وی معاویه بن صخر بن حرب قرشی اموی است، او و پدر، و مادر و برادرش در روز فتح مکه مسلمان شدند، چندین سال امارت شام را بر عهده داشت، و چندین سال خلافت نمود، و در سال شصت هجری به سن هفتاد وهشت سالگی وفات نمود، و در وقت مرگ وصیت کرد که به پیراهنی که از نبی کریم ج در نزدش بود، کفن شود، و سر ناخنهای نبی کریم ج در نزدش بود، و وصیت کرد که آن ناخنها را ساویده و در چشم و دهانش کنند، و گفت: آنچه که گفتم اجراء کنید، و مرا به ارحم الراحمین بسپارید، و در وقت مرگ خود گفت: ای کاش شخصی از قریش میبودم که در گوشه افتاده بودم و به خلافت نمیرسیدم، اسد الغابه (4/385-388).
[46]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) از این حدیث و از سه حدیث قبلی این طور دانسته میشود که نباید بعد از ادای نماز فجر تا طلوع آفتاب، و بعد از ادای نماز عصر تا غروب آفتاب نماز دیگری خواند، و در حدیث مسلم آمده است که همچنین نباید از وقت استواء تا زوال آفتاب نماز خواند.
2) سبب نهی از نماز خواندن در این اوقات این است که: مردمی از غیر مسلمانان قصد میکردند تا در وقت طلوع و غروب آفتاب نماز خوانده و سجده نمایند، از این جهت پیامبر خدا ج امت خود را از نماز خواندن در این اوقات نهی فرموند، تا به آنها تشبیه نشوند.
3) در وقت عصر وقت کراهت بعد از ادای نماز عصر تا غروب آفتاب است، و در وقت فجر وقت کراهت در نزد امام شافعی/ مانند وقت عصر بعد از ادای نماز فجر تا طلوع آفتاب است، و در نزد احناف و مالکیه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است، بنابراین بعد از طلوع فجر تا طلوع آفتاب بجز از دو رکعت نماز سنت فجر، و نماز فرض نباید نماز دیگری خواند.
4) بنا به احادیث متذکره، و احادیث دیگری که در این مورد آمده است، مجموع اوقاتی که نماز خواندن در آنها مکروه است، پنج وقت است. وقت طلوع آفتاب، وقت غروب آفتاب، وقت استواء بعد از طلوع فجر تا طلوع آفتاب به استثنای سنت و فرض نماز فجر، و بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب.
5) این پنج وقت کراهت نسبت به اوقات است، و حالات دیگری نیز در مذاهب مختلف وجود دارد که نماز خواندن در آنها مکروه است، مانند نماز خواندن در وقت بر پا بودن نماز جماعت، نماز خواندن در وقت خطبه دادن امام برای نماز جمعه، نفل خواندن بعد از غروب آفتاب پیش از ادای فرض نماز شام.
[47]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
اینکه در احادیث گذشته آمده است که پیامبر خدا ج از نماز خواندن بعد از عصر نهی نمودهاند، و در این حدیث آمده است که خودشان به طور مستمر تا آخرین ایام حیات خود بعد از عصر، دو رکعت نماز میخواندند، سببش این است که: خواندن دو رکعت نماز بعد از نماز عصر، خاص برای خود پیامبر خدا ج بود، و نهی از خواندن آن دو رکعت، نسبت به دیگر افراد امت است، و دلیل آن حدیثی است که ابو داود روایت کرده است، و در آن حدیث آمده است که: «پیامبر خدا ج بعد از نماز عصر نماز میخواندند، و دیگران را از آن منع میکردند، وصوم وصال میگرفتند، و دیگران را از آن نهی میکردند.»
[48]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از اینکه پیامبر خدا ج دو نماز را در پنهان و آشکارا ترک نمیکردند، این است که چه تنها بودند، و چه با مردم بودند، این دو نماز را ترک نمیکردند، یکی دو رکعت نماز پیش از صبح، و دیگری دو رکعت نماز بعد از نماز عصر.
2) بین این حدیث که میگوید پیامبر خدا ج هیچگاه دو رکعت نماز بعد از عصر را ترک نمیکردند، و بین حدیث معاویهس که این چیز را نفی میکند، در ظاهر اختلاف وجود دارد، ولی از نگاه قانون اصولی که میگوید: (مثبت بر نافی مقدم است)، حدیث عائشهلرا مقدم شمرده و میگوئیم که عائشهل چون دیده است که پیامبر خدا ج همیشه بعد از عصر دو رکعت نماز میخواندند، آنچه را که دیده است، از آن خبر داده است، و معاویهس چون ندیده است که پیامبر خدا ج بعد از عصر دو رکعت نماز خوانده باشند، از آنچه که علم داشته است، خبر داده است، و اینکه در حدیث معاویهس آمده است که پیامبر خدا ج از خواندن این دو رکعت نماز منع میکردند، دلالت بر این دارد که خواندن این دو رکعت نماز بعد از عصر خاص به خود نبی کریم ج بوده است، ولی دیگران را از خواند این دو رکعت نماز منع میکردند.
[49]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) به اساس این حدیث برای نماز قضائی باید اذان داد و اقامت گفت.
2) خواندن نماز قضائی به جماعت جواز دارد.
3) نماز قضائی نباید در اوقات منهیه خوانده شود، گرچه بعضی از علماء خواندن نماز قضائی را در هر وقتی اجازه دادهاند.
4) کسی که نمازش به سبب عذری فوت میگردد، بعضی از علماء میگویند که قضا آوردنش فوری نیست، گرچه مستحب است که هرچه زودتر آن را قضاء بیاورد، و اگر بدون عذر فوت شد، آوردنش فوری است، وعده دیگری بر این نظراند که نماز به هر طریقی که فوت شود، قضاء آوردنش فوری است، و حدیث صحیح مسلم به شمار (680)، و ابو داود به شماره (435) که میگوید: پیامبر خدا ج فرمودند: «مَنْ نَسِیَ الصَّلَاةَ فَلْیُصَلِّهَا إِذَا ذَکَرَهَ» یعنی: کسی که نمازی را فراموش کرد، به مجرد آنکه بیادش آمد، آن را بخواند، دلالت بر این دارد که نماز به هر طریقی که فوت گردد، - خواه به عذر باشد و خواه بدون عذر – باید به صورت فوری قضاء آورده شود.
[50]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) (خندق) کلمه فارسی است، که در زبان عربی رواج یافته است، و معنایش حفره است، و در زبان عربی بیشتر به سنگر جنگ و جهاد اطلاق میشود، جنگ خندق که به نام غروه احزاب نیز یاد میشود، در سال چهارم هجری واقع گردید، و توضیح بیشتر در مورد این غزوه انشاء الله در جای خودش خواهد آمد.
2) ترتیب بین نمازهای قضائی لازم است، مثلاً: اگر کسی نماز ظهر و عصر و مغربش قضاء میشود، باید اول نماز ظهر، و بعد از آن نماز عصر، و در اخیر نماز مغرب را قضاء بیاورد.
3) اگر کسی باشد که نمازهای بسیاری از وی قضاء شده باشد، بهترین طریق قضاء آوردن آنها این است که بعد از هر نماز وقتی، یک نماز قضائی نیز اداء نماید، و اگر نمازهای را که قضاء نموده است بسیار زیاد باشد، باید بعد از هر نماز وقتی، سه، چهار، و یا پنج نماز قضائی را اداء نماید، زیرا بر عمر انسان اطمینانی نبوده و شاید پیش از قضاء آوردن نمازهای فوتی اجلش به سر رسد، و اول چیزی که از مسلمان در روز قیامت از حقوق الله پرسان میشود، نماز است.
[51]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اگر کسی نمازی را فراموش میکند، و یا به سبب دیگری مانند خواب، بیهوشی، مریضی، مشغولیت، به قصد و یا بدون قصد ترک میکند، باید آن را قضاء بیاورد، منتهی اگر ترک نماز به سببی باشد که از اختیار انسان خارج باشد، گناهی از ترک آن نماز بر وی نیست، و چیزی که لازم میشود قضاء آوردن آن نماز است، و اگر روی قصد و تکاسل ترک میشود، شخص مرتکب گناه بس بزرگی گردیده، و باید از این عمل خود توبه نماید.
2) نمازهای که ترک میشود، چه کم باشد و چه زیاد، باید همه آنها قضاء آورده شود، و بدیل دیگری تا وقتی که شخص زنده است، برای آنها نمیباشد، به این معنی که اگر توبه کند، حج فرضی و یا حج نفلی انجام دهد، عمره بجا بیاورد، و یا هر کار نیک دیگری انجام بدهد، باز هم باید نمازهای را که از وی ترک شده است، قضاء بیاورد، و چیزی را که این اعمال نیک از وی ساقط میکنند، گناه ترک نماز است، نه قضاء آوردن نماز.
[52]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
معنی این حدیث نبوی شریف این است که مثلاً: کسی که یک ساعت در مسجد نشسته و انتظار نماز خواندن را میکشد، ثوابش مانند ثواب کسی است که در همین یک ساعت مشغول نماز خواندن میباشد، ولی چون وجه شبه در (مشبه به) قویتر از وجود آن در (مشبه) است، بنابراین ثواب کسی که در این یک ساعت مشغول نماز خواندن است، از ثواب کسی که منتظر نماز است، بیشتر است، مثلاً: در حدیثی آمده است که مساوی با سوم حصه قرآن است، به این معنی که اگر کسی ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ را سه بار میخواند، مانند آن است که تمام قرآن را خوانده باشد، ولی شکی نیست که مشبه به از مشبه قویتر است، یعنی کسی که تمام قرآن را خوانده است، ثوابش بیشتر از کسی است که ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ را سه بار خوانده باشد، والله تعالی أعلم.
[53]- و این خبر دادن، علامه دیگری از اعلام نبوت پیامبر خدا ج میباشد، زیرا طوری که بررسی کردهاند، آخرین کسی که از اشخاص موجود در آن زمان وفات نمود، (ابو الطفیل)س بود، و او آخرین صحابه بود که وفات نمود، و وفاتش در سال یک صد وده هجری واقع گردید، و در این سال، صد سالی را که پیامبر خدا ج گفته بودند، کامل گردید.
[54]- (صفه): به معنی سایبان و یا جایی است که سایه شده باشد، و اهل صفه اشخاص زاهد و فقیری از صحابهش بوددند، که خانه و مسکنی نداشتند و در همین جای که به نام (صُفَّه) یاد میشد و در کنار مسجد نبوی قرار داشت، زندگی میکردند، و حدود هفتاد نفر بودند، و تعدادشان گاهی اندکی کم، و گاهیاندکی زیاد میشد.
[55]- عبارتی را که از آن به: (تا وقتی که پیامبر خدا ج طعام شب را صرف نمودند، در همان جا باقی ماند)، در لفظ حدیث نبوی شریف (فلبث حتی تَعَشَّی رسول الله ج) میباشد، ولی در روایت مسلم و اسماعیلی عوض لفظ (تَعَشَّی)، لفظ (فلبث حتی نعَسَ) میباشد، و معانیش چنین میشود که: ابوبکرس تا وقتی که پیامبر خدا ج را خواب گرفت، در نزدشان باقی ماند، و امام ابن حجر/ میگوید: که صواب همین عبارت است، برای توضیح بیشتر این موضوع به فتح الباری (6/690) مراجعه کنید.
[56]- و البته سبب دشنام دادن ابوبکرس برای پسرش آن بود که نان دادن مهمانان را به تاخیر انداخته بود، وگرچه برای مهمانان نان تقدیم شده بود و خود آنها از نان خوردن ابا ورزیده بودند، ولی ابوبکر صدیقس میخواست به هر طریقی که بود مهمانان را وادار به خوردن طعام میکردند، زیرا آنها از اصحاب صفه بودند، و شاید در یکی دو روز و یا بیشتر از آن طعام نخورده بودند، و کسی که در چنین گرسنگی قرار دارد، تاخیر کردن طعام برای آنها سخت رنجآور است.
[57]- بعضی میگویند که مراد همسر ابوبکر از نور چشم، پیامبر خدا ج است، و بعضی چیز دیگری میگویند.
[58]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) باید (ولی امر) از حال فقراء با خبر باشد، و راهی را برای سیر کردن شکم آنها جستجو نماید، و خودش اولین کسی باشد که در این راه از مال شخصی خود سهم میگیرد.
2) کرامت اولیاء حق است، و آنچه که از برکت طعام در خانه ابوبکر صدیقس واقع گردید، کرامت آشکاری برای وی میباشد.
3) اگر کسی در کاری سوگند میخورد، و خلاف آن را بهتر میبیند، باید خود را حانث ساخته و آن کار بهتر را انجام بدهد، و از سوگندش کفاره بدهد.
4) ترک جماعت در وقت عذر جواز دارد.
5) پدر حق دارد فرزندش را که کاری نا شایستی کرده است، سر زنش نماید.
6) اکرام و عزت کردن مهمان لازم است، ولو آنکه سبب زحمت و مشقت برای میزبان شود.
7) اگر صاحب خانه اجازه میدهد، مهمانان میتوانند در غیاب صاحب خانه نان بخورند.