1- باب: الحِرَابِ وَالدَّرَقِ یَوْمَ العِیدِ
باب [1]: [بازی کردن] به نیزه و سپر در روز عید
527- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْها، قَالَتْ: دَخَلَ عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَعِنْدِی جَارِیَتَانِ تُغَنِّیَانِ بِغِنَاءِ بُعَاثَ، فَاضْطَجَعَ عَلَى الفِرَاشِ، وَحَوَّلَ وَجْهَهُ، وَدَخَلَ أَبُو بَکْرٍ، فَانْتَهَرَنِی وَقَالَ: مِزْمَارَةُ الشَّیْطَانِ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ: «دَعْهُمَا»، فَلَمَّا غَفَلَ غَمَزْتُهُمَا فَخَرَجَتَا، [رواه البخاری: 949].
527- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج نزدم آمدند، و در این وقت، دو جاریه([1]) نزدم نشسته و از وقایع جنگ (بعاث)([2])، حماسه خوانی میکردند ([3])، [پیامبر خدا ج] روی بالین غلتیدند و روی خود را به جانب دیگری نمودند.
بعد از آن ابوبکرس آمد، مرا سرزنش نموده و گفت: در حضور پیامبر خدا ج آواز شیطان را بلند میکنی؟
پیامبر خدا ج او را مخاطب قرار داده و فرمودند: «به آنها [یعنی: به آن دو دختر] چیزی مگو».
ولی هنگامی که [پیامبر خدا ج و یا ابوبکرس] به چیز دیگری مشغول شدند، من به آن دو دختر اشاره نمودم [که بیرون شوید] و آنها بیرون شده و رفتند([4]).
2- باب: الأَکْلِ یَومَ الفِطْرِ قَبْلَ الخُرُوجِ
باب [2]: خوردن در روز عید فطر پیش از رفتن به سوی نماز
528- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لاَ یَغْدُو یَوْمَ الفِطْرِ حَتَّى یَأْکُلَ تَمَرَاتٍ» وَقَالَ مُرَجَّأُ بْنُ رَجَاءٍ، حَدَّثَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَنَسٌ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، «وَیَأْکُلُهُنَّ وِتْرًا» [رواه البخاری: 953].
528- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در روز عید فطر تا چند خرمای را نمیخوردند بیرون نمیشدند.
و در روایت دیگری گفت که: و [عدد] خرماهای که میخوردند، تاق بود([5]).
3- باب: الأَکْلِ یَومَ النَّحْرِ
باب [3]: خوردن در روز عید قربان
529- عَنِ البَرَاءِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَخْطُبُ، فَقَالَ: «إِنَّ أَوَّلَ مَا نَبْدَأُ مِنْ یَوْمِنَا هَذَا أَنْ نُصَلِّیَ، ثُمَّ نَرْجِعَ، فَنَنْحَرَ فَمَنْ فَعَلَ فَقَدْ أَصَابَ سُنَّتَنَا» [رواه البخاری: 951].
529- از براءس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج در حالی که خطبه میدادند، شنیدم که فرمودند:
«اولین کاری را که امروز [یعنی: روز عید قربان] انجام میدهیم این است که نماز میخوانیم، بعد از آن برمیگردیم و قربانی میکنیم، کسی که چنین کند، به سنت ما عمل کرده است»([6]).
530- وعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: خَطَبَنَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْمَ الأَضْحَى بَعْدَ الصَّلاَةِ، فَقَالَ: «مَنْ صَلَّى صَلاَتَنَا، وَنَسَکَ نُسُکَنَا، فَقَدْ أَصَابَ النُّسُکَ، وَمَنْ نَسَکَ قَبْلَ الصَّلاَةِ، فَإِنَّهُ قَبْلَ الصَّلاَةِ وَلاَ نُسُکَ لَهُ»، فَقَالَ أَبُو بُرْدَةَ بْنُ نِیَارٍ خَالُ البَرَاءِ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَإِنِّی نَسَکْتُ شَاتِی قَبْلَ الصَّلاَةِ، وَعَرَفْتُ أَنَّ الیَوْمَ یَوْمُ أَکْلٍ وَشُرْبٍ، وَأَحْبَبْتُ أَنْ تَکُونَ شَاتِی أَوَّلَ مَا یُذْبَحُ فِی بَیْتِی، فَذَبَحْتُ شَاتِی وَتَغَدَّیْتُ قَبْلَ أَنْ آتِیَ الصَّلاَةَ، قَالَ: «شَاتُکَ شَاةُ لَحْمٍ» قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَإِنَّ عِنْدَنَا عَنَاقًا لَنَا جَذَعَةً هِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ شَاتَیْنِ، أَفَتَجْزِی عَنِّی؟ قَالَ: «نَعَمْ وَلَنْ تَجْزِیَ عَنْ أَحَدٍ بَعْدَکَ» [رواه البخاری: 955].
530- و از براءس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در روز عید قربان بعد از نماز برای ما خطبه داده و فرمودند:
«کسی که مانند ما نماز خوانده باشد، و مانند ما قربانی کرده باشد، قربانیاش در وقت مناسبش واقع شده است، و کسی که پیش از نماز قربانی کرده باشد، ذبح پیش از نماز بوده و از قربانی حساب نمیشود».
ابو برده بن نیار که مامای (دائی) براء میشود گفت: یا رسول الله! من بُز خود را پیش از نماز قربانی کردم، و فکر کردم که چون امروز، روز خورد و نوش است، بهتر است که بُز من اولین بُزی باشد که در خانهام ذبح میگردد، از آن جهت بُز خود را ذبح نمودم، و پیش از آنکه به نماز بیایم غذا خوردم.
پیامبر خدا ج فرمودند: «گوسفند تو، گوسفند گوشت است».
گفت: یا رسول الله! بزغاله ماده داریم که در نزدم از دو (بُز) با ارزشتر است، آیا برای قربانیام روا است؟
فرمودند: «بلی! ولی برای شخص دیگری بعد از تو روا نیست»([7]).
4- باب: الخُرُوجِ إِلَى المُصَلَّى بغیر منبر
باب [4]: رفتن به عیدگاهی که منبر نداشت
531- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَخْرُجُ یَوْمَ الفِطْرِ وَالأَضْحَى إِلَى المُصَلَّى، فَأَوَّلُ شَیْءٍ یَبْدَأُ بِهِ الصَّلاَةُ، ثُمَّ یَنْصَرِفُ، فَیَقُومُ مُقَابِلَ النَّاسِ، وَالنَّاسُ جُلُوسٌ عَلَى صُفُوفِهِمْ فَیَعِظُهُمْ، وَیُوصِیهِمْ، وَیَأْمُرُهُمْ، فَإِنْ کَانَ یُرِیدُ أَنْ یَقْطَعَ بَعْثًا قَطَعَهُ، أَوْ یَأْمُرَ بِشَیْءٍ أَمَرَ بِهِ، ثُمَّ یَنْصَرِفُ» قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: «فَلَمْ یَزَلِ النَّاسُ عَلَى ذَلِکَ حَتَّى خَرَجْتُ مَعَ مَرْوَانَ - وَهُوَ أَمِیرُ المَدِینَةِ - فِی أَضْحًى أَوْ فِطْرٍ، فَلَمَّا أَتَیْنَا المُصَلَّى إِذَا مِنْبَرٌ بَنَاهُ کَثِیرُ بْنُ الصَّلْتِ، فَإِذَا مَرْوَانُ یُرِیدُ أَنْ یَرْتَقِیَهُ قَبْلَ أَنْ یُصَلِّیَ، فَجَبَذْتُ بِثَوْبِهِ، فَجَبَذَنِی، فَارْتَفَعَ، فَخَطَبَ قَبْلَ الصَّلاَةِ»، فَقُلْتُ لَهُ: غَیَّرْتُمْ وَاللَّهِ، فَقَالَ أَبَا سَعِیدٍ: «قَدْ ذَهَبَ مَا تَعْلَمُ»، فَقُلْتُ: مَا أَعْلَمُ وَاللَّهِ خَیْرٌ مِمَّا لاَ أَعْلَمُ، فَقَالَ: «إِنَّ النَّاسَ لَمْ یَکُونُوا یَجْلِسُونَ لَنَا بَعْدَ الصَّلاَةِ، فَجَعَلْتُهَا قَبْلَ الصَّلاَةِ» [رواه البخاری: 956].
531- از ابو سعید خدریس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج روز عید فطر و روز عید قربان به عیدگاه میرفتند، و اولین کاری که میکردند، ادای نماز بود، بعد از آن برمیگشتند و در حالی که مردم در صفها نشسته بودند، رو برویشان ایستاده و برای آنها وعظ و نصیحت و امر میکردند، [یعنی: برای آنها خطبه میداد]، و اگر میخواستند گروهی را به کدام طرفی به جهاد بفرستند، آنها را جدا میکردند، و اگر میخواستند آنها را به چیزی امر نمایند، امر میکردند، و بعد از آن برمیگشتند.
ابو سعیدس میگوید: مردم به همین طریق نماز عید را اداء میکردند، تا اینکه در عید قربان و یا عید فطر، با (مروان) که در آن وقت امیر مدینه بود، به طرف عیدگاه رفتم، چون به عیدگاه رسیدیم، (دیدم در آنجا] منبری است که آن را (کثیر بن صَلت) بنا کرده است.
چون (مروان) میخواست پیش از آنکه نماز بخواند [جهت خطبه دادن] بالای منبر بالا شود، از لباسش گرفتم و او را به طرف خود کشیدم، او مرا کشید [یعنی: به عقب راند] و بالای منبر رفت و پیش از نماز خطبه داد.
برایش گفتم: به خداوند سوگند که [سنت پیامبر خدا ج را] تغییر دادید، [زیرا پیامبر خدا ج خطبه را بعد از نماز میخواندند].
گفت: ای ابو سعید! آنچه را که تو میدانستی اکنون از بین رفته است، [یعنی: نماز خواندن پیش از خطبه از بین رفته است].
گفتم: به خداوند سوگند آنچه را که میدانم بهتر است از آنچه را نمیدانم.
گفت: مردم بعد از نماز جهت شنیدن خطبه ما نمینشینند، از این جهت پیش از نماز خطبه دادم([8]).
5- باب: الْمَشْیِ وَالرُّکُوبِ إِلَى العِیدِ، وَالصَّلاَةِ قَبْلَ الخُطبَةِ
باب [5]: رفتن به عیدگاه پیاده و سواره و نماز خواندن پیش از خطبه
532- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالاَ: «لَمْ یَکُنْ یُؤَذَّنُ یَوْمَ الفِطْرِ وَلاَ یَوْمَ الأَضْحَى» [رواه البخاری: 960].
532- از ابن عباس و جابر بن عبداللهش روایت است که گفتند: نه در روز عید فطر اذان داده میشد، و نه در روز عید قربان([9]).
6- باب: الخُطْبَةِ بَعْدَ العِیدِ
533- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما، قَالَ: «شَهِدْتُ العِیدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ، وَعُثْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ، فَکُلُّهُمْ کَانُوا یُصَلُّونَ قَبْلَ الخُطْبَةِ» [رواه البخاری: 962].
533- از ابن عباسب روایت است که گفت: در نماز عید با پیامبر خدا ج و ابوبکر و عمر و عثمانش حاضر گردیدم، همه ایشان، پیش از خطبه نماز میخواندند.
7- باب: فَضْلِ العَمَلِ فِی أَیَّامِ التَّشْرِیقِ
باب [7]: فضیلت کار نیک در ایام تشریق
534- وعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «مَا العَمَلُ فِی أَیَّامٍ أَفْضَلَ مِنْهَا فِی هَذِهِ؟» قَالُوا: وَلاَ الجِهَادُ؟ قَالَ: «وَلاَ الجِهَادُ، إِلَّا رَجُلٌ خَرَجَ یُخَاطِرُ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، فَلَمْ یَرْجِعْ بِشَیْءٍ» [رواه البخاری: 969].
534- و از ابن عباسب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:
«ثواب اعمال نیک در هیچ وقتی بیشتر از انجام دادن آن در همین ده روز نیست».
گفتند: حتی جهاد هم بهتر نیست؟
فرمودند: «حتی جهاد هم بهتر نیست، مگر جهاد کسی که جان و مال خود را [در جهاد فی سبیل الله] به مخاطرهانداخته، و با هیچ کدام از جان و مالش بر نگشته باشد([10]).
8- باب: التَّکبِیرِ أَیَّامَ مِنَى وَإِذَا غَدَا إِلَى عَرَفَةَ
باب [8]: تکبیر گفتن در روزهای [منی] و هنگام رفتن به سوی (عرفات)
534- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّهُ سئل عَنِ التَّلْبِیَةِ، کَیْفَ کُنْتُمْ تَصْنَعُونَ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: «کَانَ یُلَبِّی المُلَبِّی، لاَ یُنْکَرُ عَلَیْهِ، وَیُکَبِّرُ المُکَبِّرُ، فَلاَ یُنْکَرُ عَلَیْهِ» [رواه البخاری:970].
534- از انسس روایت است که از وی پرسیده شد: شما تلبیه را با پیامبر خدا ج چگونه میگفتید؟
گفت: کسی تلبیه میگفت، و مورد اعتراض قرار نمیگرفت، و کسی تکبیر میگفتند، و مورد اعتراض قرار نمیگرفت([11]).
9- باب: النَّحْرِ وَالذَّبْحِ بالمُصَلَّى یَومَ النَّحرِ
باب [9]: کشتن شتر و گوسفند در عیدگاه در روز عید قربان
536- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَنْحَرُ، أَوْ یَذْبَحُ بِالْمُصَلَّى» [رواه البخاری: 982].
536- از ابن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج شتر و غیر شتر را در عیدگاه ذبح میکردند([12]).
10- باب: مَنْ خَالَفَ الطَّرِیقَ إِذَا رَجَعَ یَومَ العِیدِ
باب [10]: تغییر دادن راه رفت و آمد در نماز عید
537- عَنْ جَابِرِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا کَانَ یَوْمُ عِیدٍ خَالَفَ الطَّرِیقَ» [رواه البخاری: 986].
537- از جابرس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در روز عید، راه برگشتن از عیدگاه را تغییر میدادند([13])
538- حدیث عَائِشَة رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، فی أَمرِ الحبشة تقدَّم، وزاد فی هذه الروایة: فَزَجَرَهُمْ عُمَرُ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «دَعْهُمْ أَمْنًا بَنِی أَرْفِدَةَ» [رواه البخاری: 988].
538- حدیث عائشهل در موضوع حبشیها و بازی کردن آنها در داخل مسجد، قبلاً گذشت، و در این روایت آمده است که: ... عمرس آنها را سرزنش نمود، و پیامبر خدا ج به او گفتند که: (بنی ارفده) را به حال خودشان بگذار»([14]).
14- کتابُ الوِترِ
[1]- جاریه دختری است که هنوز به حد بلوغ نرسیده است، و به معنی کنیز نیز آمده است، و نام یکی از این دو دختری که نزد عائشهل حماسه خوانی میکردند، (حمامه) و نام دیگری (زینب) بود، و هردو از مردم انصار بودند.
[2]- جنگ بعاث از جنگهای مشهور عرب است که در بین دو قبیله (اوس) و (خزرج) واقع گردید و یک صد وبیست سال ادامه یافت، و مردمان بسیاری از دو طرف کشته شدند، و به آمدن اسلام به سرزمین مدینه منوره خاتمه یافت.
[3]- و در روایت ابو داود عوض (تغنیان)، (تدففان) یعنی: آن دو دختر (دَف) یعنی: دَیرَه میزدند.
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) علماء در حکم غناء و موسیقی اختلاف نظر دارند.
أ) در نزد امام ابو حنیفه/ موسیقی حرام است.
ب) امام شافعی/ آن را مکروه میداند.
ج) امام ابو یوسف/ میگوید: خواندن با دیره زدن در عروسی و برای اطفال در خانههایشان کراهت ندارد.
د) وعده دیگری از علماء بر این نظراند که: اگر غناء و موسیقی در مسائل حرام نباشد، در مناسبتهای شادی مانند: عید و عروسی و امثال اینها باکی ندارد.
2) اختلاف علماء در غناء و موسیقی میباشد که در آن وصف شراب، و زن، و لب و دندان، و موی و میان نباشد، و اگر این چیزها باشد، به اتفاق همگان حرام مطلق است.
3) اینکه پیامبر اکرم ج مانع آواز خوانی آن دو دختر نشدند، از این سبب بود که غزل خوانی آنها در وصف جنگ و شجاعت و دلیری بود، نه در چیزهای حرام.
4) امام عینی/ با استناد بر این حدیث میگوید: (شنیدن آواز خواندن دختر ولو آنکه کنیز هم نباشد، روا است، زیرا پیامبر خدا ج ابوبکر صدیقس را از شنیدن آواز خوانی آن دو دختر منع نکردند، بلکه مانع منع ابوبکرس شدند، و آن دو دختر تا وقتی که عائشهل اشاره به رفتن آنها کرد، به آواز خوانی خود ادامه میدادند، و البته این روا بودن در صورتی است که ترسی از واقع شدن در فتنه وجود نداشته باشد).
[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) عدد خرماهای را که پیامبر خدا ج میخوردند تاق میبود، یعنی: یک خرما، یا سه خرما، یا پنج خرما، و یا هفت خرما، و پیامبر خدا ج در انجام دادن هر امری اگر به عدد میبود، عدد طاق را اختیار میکردند، و گویند حکمت از این کار این بود که عدد تاق مشعر بر وحدانیت است.
2) سنت آن است که در روز عید فطر پیش از آنکه شخص به طرف مصلی برود، اگر میسر باشد چند دانه خرما بخورد، و اگر تا وقت رفتن به مصلی چیزی نخورده بود، میتواند در مصلی پیش از نماز خواندن چیزی بخورد.
3) سنت آن است که در روز عید قربان تا وقتی که از نماز باز نمیگردد، چیزی نخورد، و اگر قربانی میکرد، اولین چیزی که میخورد، از جگر قربانی باشد، در سنن ترمذی از بریدهس روایت است که گفت: «پیامبر خدا ج در روز عید فطر تا چیزی نمیخوردند، بیرون نمیشدند، و در روز عید قربان تا بر نمیگشتند، چیزی نمیخوردند»، و در لفظ بیهقی این هم آمده است که: (چون برمیگشتند از جگر قربانی میخوردند).
[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) نماز عید – چه نماز عید فطر باشد، و چه نماز عید قربان – در نزد امام ابوحنیفه/ واجب، و در نزد امام شافعی و امام مالک رحمهما الله سنت مؤکده، و در نزد امام احمد بن حنبل فرض کفائی است، و نظر به اینکه نبی کریم ج هیچگاه نماز عید را ترک نکردند، قول امام ابوحنیفه/ راجحتر به نظر میرسد.
2) خطبه عیدین بر خلاف خطبه جمعه، بعد از نماز است، و حدیثی که بعد از این میآید، مؤید این معنی است.
3) قربانی کردن واجب و وقت آن بعد از نماز عید قربان است، و قربانی پیش از نماز صحت ندارد، و تفصیل بیشتر آن در جای خودش خواهد آمد.
[7]- زیرا بز قربانی باید یک سال را کامل کرده و در سال دوم باشد، و پیامبر خدا ج بعضی از اشخاص را به بعض از احکام اختصاص میدادند، چنانچه شهادت خزیمهس را معادل شهادت دو نفر قرار دادند، و هر حکمی که به شکل خصوصی آمده باشد، به همان محل خود خاص گردیده و به دیگران نافذ نمیگردد، مثلاً: قبول شهادت یک نفر، خاص برای خزیمه است، و برای هیچکس دیگری روا نیست، ولو آنکه آن کس دیگر ابوبکرس باشد.
[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) پیامبر خدا ج نماز عید را در مصلی اداء میکردند.
2) پیامبر خدا ج در روز عید ایستاده خطبه میدادند، و بر روی منبر بالا نمیشدند.
3) اولین کسی که در عیدگاه منبر آورد، مروان بود.
4) خطبه در عید، بعد از نماز است.
5) اگر حاکم در مسائل عبادات بر خلاف سنت عمل کرد، باید شخص عالم نصیحتش نماید، مگر آنکه از ظلمش بترسد.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در نماز عید – چه عید فطر باشد، و چه عید قربان – اذان و اقامتی نیست.
2) بعضی از علماء میگویند: برای اینکه مردم خبر شوند، مستحب است که – به صدای بلند بگویند که – نماز خوانده میشود، و از زهری روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در روز عید به مؤذن امر میکردند که بگوید: «نماز خوانده میشود»، و چون این حدیث از نگاه سند مرسل است، بعضی از علماء گفتن: (نماز برپا میشود) را جائز نمیدانند، ولی قیاس نماز عید به نماز کسوف، این حدیث مرسل را تقویت میکند، زیرا همانطوری که در نماز کسوف اذان و اقامتی نیست، و در آن این عبارت که: (نماز برپا میشود)، گفته میشود، پس بهتر است که در نماز عید هم گفته شود.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) جهاد از همه کارها فضیلت بیشتری دارد، خصوصاً کسی که با جان و مال خود در راه اعلای کلمة الله به جهاد بیرون شده باشد، و خودش به شهادت رسیده و مالش در این راه به مصرف رسیده باشد.
2) ده روز اول ذی الحجه دارای فضیلت خاصی است، بنابراین مسلمان باید بکوشد که با ذکر و دعا و صدقه دادن و روزه گرفتن و دیگر انواع عبادات و اعمال صالحه، فضیلت این ایام را دریابد، خصوصاً فضیلت روز (عرفه) را، و در حدیث صحیح آمده است که: روزه گرفتن روز عرفه – برای غیر حاجی – سبب آمرزش گناهان گذشتهاش میشود.
[11]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) لفظ تلبیه این است: (لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد والنعمة لک والملک، لا شریک لک)، و لفظ تکبیر این است: (الله أکبر الله أکبر، لا إله إلا الله، الله أکبر، الله أکبر ولله الحمد).
2) تلبیه گفتن از هنگام احرام بستن شروع شده و تا رمی جمرۀ عقبه در روز اول عید، ادامه مییابد.
3) در تکبیرات تشریق بین علماء اختلاف است، در نزد امام ابو حنیفه/ بعد از نماز فجر روز عرفه شروع، و بعد از نماز عصر روز اول عید قربان قطع میگردد، و امام یوسف و محمد رحمهما الله میگویند: تکبیرات تشریق تا آخر ایام تشریق ادامه مییابد.
[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) سبب ذبح کردن پیامبر خدا ج در عیدگاه به سبب آن بود که مردم از این روششان آگهی یافته و به آن عمل نمایند، و بدانند که وقت ذبح کردن قربانی بعد از ادای نماز عید است.
2) برای امام مسلمانان مستحب است تا قربانیاش را – اگر مانعی وجود نداشته باشد – در عیدگاه ذبح نماید.
3) مستحب است که مردمان قربانی خود را بعد از قربانی امام ذبح نمایند، و اگر امامی بود که قربانی نمیکرد، و یا از وقت قربانی کردنش اطلاعی حاصل نمیشد، هر کس میتواند بعد از ادای نماز عید، قربانیاش را ذبح نماید.
[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) پیامبر خدا ج از راه دیگری غیر از راهی که رفته بودند، برمیگشتند، گویند: سببش این بود که همگان به دیدار با انوار آن حضرت ج مشرف شوند.
2) این عمل مستحب و یا سنت است، و هر کس بکوشد که در وقت رفتن به طرف عیدگاه، از راهی برود که دورتر باشد، تا ثوابش بیشتر گردد، و در وقت برگشتن از راهی برگردد که کوتاهتر باشد، تا هرچه زودتر نزد اهل و فامیلش رسیده و آنها را از انتظار خارج سازد.
[14]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از بنی ارفده، مردم حبشه هستند، و (ارفده) نام یکی از اجداد آنها است که به آن نسبت داده میشوند، و یا آنکه (بنی ارفده) گروه خاصی از مردم حبشه هستند که رقص میکنند.
2) حدیثی که قبلاً گذشت، به روایت عائشهل بود که میگفت: در یکی از روزهای عید، مردم حبشه در داخل مسجد با نیزه و سپر بازی میکردند، پیامبر خدا ج برایم گفتند: میل داری که آنها را تماشا کنی؟ گفتم: بلی، مرا به عقب خود ایستاده کردند و رخسار خود را بر رخسارم گذاشتند، و برای آنها گفتند: «ای بنی ارفده! ادامه دهید» [همین طور تماشا میکردم] تا آنکه خسته شدم، فرمودند: بس است؟ گفتم: بلی، فرمودند: «پس برو»، این حدیث در بخاری به شماره (950) موجود است.
3) اینکه پیامبر خدا ج برای عمرس گفتند که (بنی ارفده را به حالشان بگذار) سببش این است که پیامبر خدا ج برای آنها به کاری که میکردند، اجازه داده بودند، پس مشکلی در کار آنها نیست.