1- باب: الصَّلاَةِ فِی کُسُوفِ الشَّمْسِ
باب [1]: نماز خواندن در وقت خورشید گرفتگی
561- عَنْ أَبِی بَکْرَةَ رَضَیِ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَانْکَسَفَتِ الشَّمْسُ، فَقَامَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَجُرُّ رِدَاءَهُ حَتَّى دَخَلَ المَسْجِدَ، فَدَخَلْنَا، فَصَلَّى بِنَا رَکْعَتَیْنِ حَتَّى انْجَلَتِ الشَّمْسُ، فَقَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ لاَ یَنْکَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ، فَإِذَا رَأَیْتُمُوهُمَا، فَصَلُّوا، وَادْعُوا حَتَّى یُکْشَفَ مَا بِکُمْ». وَفِی روایة عَنْهُ قَالَ: «وَلَکِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُخَوِّفُ بِهَا عِبَادَهُ». و تکرر حدیث الکسوف کثیرًا ففی روایة عَنِ المُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ، قَالَ: کَسَفَتِ الشَّمْسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْمَ مَاتَ إِبْرَاهِیمُ، فَقَالَ النَّاسُ: کَسَفَتِ الشَّمْسُ لِمَوْتِ إِبْرَاهِیمَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ لاَ یَنْکَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَلاَ لِحَیَاتِهِ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ فَصَلُّوا، وَادْعُوا اللَّهَ» [رواه البخاری: 1040، 1043، 1048].
561- از ابیبکرهس روایت است که گفت: نزد پیامبر خدا ج بودیم که آفتاب گرفت، پیامبر خدا ج برخاستند و در حالی که ردای خود را با خود میکشیدند، به مسجد آمدند([1])، ما هم به مسجد آمدیم، با ما دو رکعت نماز خواندند، [و نماز را آنقدر طولانی نمودند] که آفتاب گرفتگی بر طرف گردید، بعد از آن فرمودند:
«گرفتگی آفتاب و مهتاب به سبب مرگ کدام کسی نیست([2])، چون گرفتگی آفتاب و مهتاب را مشاهده نمودید، تا هنگامی که به حال عادی برمیگردند، نماز بخوانید و دعا کنید».
و در روایت دیگری آمده است که فرمودند: «... ولی خداوند متعال به سبب گرفتگی آفتاب و مهتاب، بندگان خود را میترساند»([3]).
حدیث گرفتگی آفتاب چندین بار تکرار گردیده است، و در یکی از روایات از مغیره بن شعبهس آمده است که گفت: در زمان پیامبر خدا ج در روزی که ابراهیم [فرزند پیامبر خدا ج] فوت نمود، آفتاب گرفت، مردم گفتند: سبب آفتاب گرفتگی موت ابراهیم [فرزند پیامبر خدا ج] است([4]). پیامبر خدا ج فرمودند: «آفتاب گرفتگی و مهتاب گرفتگی به سبب مرگ و حیات کسی نیست، چون [این پیش آمد] را دیدید، نماز بخوانید و دعا کنید».
2- باب: الصَّدَقَةِ فِی الکُسُوفِ
باب [2]: صدقه دادن در هنگام آفتاب گرفتگی
562- وفی روایة عَنْ عَائِشَةَ رَضَیِ اللهُ عَنْهَا، قَالَتْ: خَسَفَتِ الشَّمْسُ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالنَّاسِ، فَقَامَ، فَأَطَالَ القِیَامَ، ثُمَّ رَکَعَ، فَأَطَالَ الرُّکُوعَ، ثُمَّ قَامَ فَأَطَالَ القِیَامَ وَهُوَ دُونَ القِیَامِ الأَوَّلِ، ثُمَّ رَکَعَ فَأَطَالَ الرُّکُوعَ وَهُوَ دُونَ الرُّکُوعِ الأَوَّلِ، ثُمَّ سَجَدَ فَأَطَالَ السُّجُودَ، ثُمَّ فَعَلَ فِی الرَّکْعَةِ الثَّانِیَةِ مِثْلَ مَا فَعَلَ فِی الأُولَى، ثُمَّ انْصَرَفَ وَقَدْ انْجَلَتِ الشَّمْسُ، فَخَطَبَ النَّاسَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ آیَتَانِ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ، لاَ یَخْسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَلاَ لِحَیَاتِهِ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ ذَلِکَ، فَادْعُوا اللَّهَ، وَکَبِّرُوا وَصَلُّوا وَتَصَدَّقُوا». ثُمَّ قَالَ: «یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَغْیَرُ مِنَ اللَّهِ أَنْ یَزْنِیَ عَبْدُهُ أَوْ تَزْنِیَ أَمَتُهُ، یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ وَاللَّهِ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا وَلبَکَیْتُمْ کَثِیرًا» [رواه البخاری: 1044].
562- و در روایتی از عائشهل آمده است که گفت: در زمان پیامبر خدا ج آفتاب گرفت، پیامبر خدا ج به مردم نماز خواندند، و قیام را دراز نمودند، بعد از آن رکوع کردند و رکوع را دراز نمودند، بعد از آن برخاستند و قیام را کمتر از قیام اول دراز نمودند، بعد از آن رکوع کردند، و رکوع را کمتر از رکوع اول دراز نمودند، بعد از آن سجده نمودند و سجده را دراز کردند، و در کعت دوم آنچه را که در رکعت اول کرده بودند، انجام دادند، بعد از آن برگشتند و آفتاب روشن گردیده بود.
برای مردم خطبه دادند، و بعد از حمد و ثنای خداوند متعال گفتند: «آفتاب و مهتاب دو آیت از آیات خداوند متعال هستند، گرفتگی آنها به سبب مرگ و حیات کسی نیست، وقتی که این پیش آمد را دیدید، به حضور خداوند متعال دعا کنید، تکبیر بگویید، نماز بخوانید و صدقه بدهید».
بعد از آن فرمودند: «ای امت محمد! به خداوند سوگند است که هیچکس از خدا با غیرتتر نیست که ببیند غلامش زنا میکند و یا کنیزش زنا میکند، ای امت محمد! به خدا سوگند! اگر آنچه را که من [از قهر خدا] میدانم شما میدانستید، یقیناً اندک میخندید، و بسیار گریه میکردید»([5]).
3- باب: النَّدَاءِ بِالصَّلاَة جَامِعَةٌ فِی الْکُسُوفِ
باب [3]: صدا کردن مردم جهت ادای نماز کسوف به جماعت
563- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «لَمَّا کَسَفَتِ الشَّمْسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نُودِیَ إِنَّ الصَّلاَةَ جَامِعَةٌ» [رواه البخاری: 1045].
563- از عبدالله بن عمروب روایت است که گفت: چون در زمان پیامبر خدا ج آفتاب گرفت، مردم را صدا کردند که نماز جماعت برپا است([6]).
4- باب: التَّعَوُّذِ مِن عَذَابِ الْقَبْرِ فِی الکُسُوفِ
باب [4]: پناه جستن از عذاب قبر در نماز کسوف
564- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: أَنَّ یَهُودِیَّةً جَاءَتْ تَسْأَلُهَا، فَقَالَتْ لَهَا: أَعَاذَکِ اللَّهُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، فَسَأَلَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَیُعَذَّبُ النَّاسُ فِی قُبُورِهِمْ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «عَائِذًا بِاللَّهِ مِنْ ذَلِکَ»، ثُمَّ ذکرت حدیث الکسوف، ثم قالت فی آخره: ثُمَّ أَمَرَهُمْ أَنْ یَتَعَوَّذُوا مِنْ عَذَابِ القَبْرِ [رواه البخاری:1049].
564- از عائشهل روایت است که زنی از مردم یهود نزدش آمد، و از چیزی میپرسید [در ضمن برای عائشهل] گفت: خداوند تو را از عذاب قبر در پناه خود نگهدارد.
عائیشهل از پیامبر خدا ج پرسید: آیا مردم در قبرهای خود عذاب میشوند؟
پیامبر خدا ج فرمودند: «از عذاب قبر به خدا پناه میجویم».
سپس عائشهل حدیث گرفتگی آفتاب را ذکر نموده و در آخیر آن گفت که [پیامبر خدا ج] مردم را امر کردند که از عذاب قبر، به خدا پناه بجویند([7]).
5- باب: صَلاَةِ الکُسُوفِ جَمَاعَةً
باب [5]: خواندن نماز کسوف به جماعت
565- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا، ذَکرَ حدیث الکسوف بطوله ثم قال: قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، رَأَیْنَاکَ تَنَاوَلْتَ شَیْئًا فِی مَقَامِکَ ثُمَّ رَأَیْنَاکَ کَعْکَعْتَ؟ قَالَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنِّی رَأَیْتُ الجَنَّةَ، فَتَنَاوَلْتُ عُنْقُودًا، وَلَوْ أَصَبْتُهُ لَأَکَلْتُمْ مِنْهُ مَا بَقِیَتِ الدُّنْیَا، وَأُرِیتُ النَّارَ، فَلَمْ أَرَ مَنْظَرًا کَالیَوْمِ قَطُّ أَفْظَعَ، وَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ» قَالُوا: بِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «بِکُفْرِهِنَّ» قِیلَ: یَکْفُرْنَ بِاللَّهِ؟ قَالَ: «یَکْفُرْنَ العَشِیرَ، وَیَکْفُرْنَ الإِحْسَانَ، لَوْ أَحْسَنْتَ إِلَى إِحْدَاهُنَّ الدَّهْرَ کُلَّهُ، ثُمَّ رَأَتْ مِنْکَ شَیْئًا، قَالَتْ: مَا رَأَیْتُ مِنْکَ خَیْرًا قَطُّ» [رواه البخاری: 1052].
565- از ابن عباسب روایت است که وی حدیث کسوف را به تفصیل ذکر نموده و گفت:
مردم گفتند: یا رسول الله! دیدیم که چیزی را در جایی که ایستاده بودید گرفتید و بعد از آن دیدیم به پشت سر عقب آمدید.
فرمودند: «من بهشت را دیدیم و [خواستم] خوشۀ [از میوههای آن را] بگیرم، و اگر میتوانستم آن را بگیرم، تا روزی که دنیا باقی بود از آن میخوردید([8])، [و سبب عقب آمدنم این بود که]: دوزخ برایم نشان داده شد، و هیچ منظری را تا امروز و حشت ناکتر از آن ندیده بودم، و دیدم که بیشترین دوزخیان را زنان تشکیل میدادند.
پرسیدند: یا رسول الله! سبب این امر چیست؟
فرمودند: «به سبب کفر ایشان» [یعنی: نا شکری ایشان، زیرا کسی که شکر نعمت را نکند، میگویند: کفران نعمت کرد].
پرسیدند: به سبب کفر ایشان به خدا؟
فرمودند: «کفران [خوبیهای] شوهران [خود] را میکنند، و کفران نیکی را میکنند، اگر تمام عمر به یکی از آنها نیکی نمائی، و احیاناً از تو تقصیری ببیند میگوید: از تو هیچ خیری ندیدم»([9]).
6- باب: مَنْ أَحَبَّ العَتَاقَةَ فی کُسُوفِ الشَّمْسِ
باب [6]: کسی که آزاد کردن غلامان را در وقت آفتاب گرفتگی دوست میداشت
566- عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبی بَکْرٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا، قَالَتْ: لَقَدْ «أَمَرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالعَتَاقَةِ فِی کُسُوفِ الشَّمْسِ» [رواه البخاری: 1054].
566- از اسماء بنت ابی بکرب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در هنگام آفتاب گرفتگی به آزاد ساختن غلامان امر فرمودند([10]).
7- باب: الذِّکْرِ فِی الْکُسُوفِ
567- عَنْ أَبِی مُوسَى رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: خَسَفَتِ الشَّمْسُ، فَقَامَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَزِعًا، یَخْشَى أَنْ تَکُونَ السَّاعَةُ، فَأَتَى المَسْجِدَ، فَصَلَّى بِأَطْوَلِ قِیَامٍ وَرُکُوعٍ وَسُجُودٍ رَأَیْتُهُ قَطُّ یَفْعَلُهُ، وَقَالَ: «هَذِهِ الآیَاتُ الَّتِی یُرْسِلُ اللَّهُ، لاَ تَکُونُ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَلاَ لِحَیَاتِهِ، وَلَکِنْ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ شَیْئًا مِنْ ذَلِکَ، فَافْزَعُوا إِلَى ذِکْرِهِ وَدُعَائِهِ وَاسْتِغْفَارِهِ» [رواه البخاری: 1059].
567- از ابو موسیس روایت است که گفت: آفتاب گرفت، پیامبر خدا ج طوری هراسان برخاستند که گویا از برپا شدن قیامت ترسیدهاند([11]).
به مسجد آمدند، و نمازی را به درازترین قیام و رکوع و سجدهای که در تمام عمر خود از ایشان دیده بودم، خواندند، و فرمودند:
«این علاماتی را که خداوند متعال میفرستد، به سبب مرگ و زندگی کسی نیست، ولی خداوند متعال به سبب این آیات، بندگان خود را میترساند، و هنگامی که چیزی از این علامات را دیدید، به ذکر خدا و دعا و طلب آمرزش از او تعالی متوسل شوید»([12]).
8- باب: الجَهْرِ بِالقِرَاءَةِ بِالکُسُوفِ
باب [8]: بلند خواندن قراءت در نماز کسوف
568- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، «جَهَرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی صَلاَةِ الخُسُوفِ بِقِرَاءَتِهِ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ کَبَّرَ، فَرَکَعَ وَإِذَا رَفَعَ مِنَ الرَّکْعَةِ قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، رَبَّنَا وَلَکَ الحَمْدُ، ثُمَّ یُعَاوِدُ القِرَاءَةَ فِی صَلاَةِ الکُسُوفِ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ فِی رَکْعَتَیْنِ وَأَرْبَعَ سَجَدَاتٍ» [رواه البخاری: 1065].
568- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در نماز خسوف [که ماه گرفتگی باشد]، قراءت را بلند خواندند، بعد از قراءت، تکبیر گفتند و رکوع نمودند، چون سر خود را از رکوع بالا نمودند گفتند: (سمع الله لمن حمده، ربنا ولک الحمد).
بعد از آن قراءت را در نماز کسوف معاودت میکردند، [به طوری که] در دو رکعت، چهار رکوع و چهار سجده نمودند([13]).
17- کتابُ سجود القرآن وسنتها
[1]- یعنی طوری سریع و شتابان به طرف مسجد رفتند که فرصت پوشیدن رداء را نیافتند، بلکه گوشه رداء راگرفتند، و با خود کشیده و داخل مسجد شدند، از این نگاه سنت آن است که هنگام ظهور آفتاب گرفتگی هرچه زودتر به اقامه نماز کسوف اقدام شود.
[2]- این سخن را از این جهت گفتند که در این روز ابراهیم فرزند ایشان فوت نموده بود، و مردم میگفتند که مرگ ابراهیم سبب آفتاب گرفتگی شده است، و در روایات مغیرهس که در اخیر این حدیث مذکور است، به این چیز تصریح شده است.
[3]- زیرا گرفتگی آفتاب و مهتاب نمونه از روز قیامت است، خداوند میفرماید: ﴿فَإِذَا بَرِقَ ٱلۡبَصَرُ ٧ وَخَسَفَ ٱلۡقَمَرُ٨ وَجُمِعَ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ ٩﴾، و کسانی که به روز قیامت ایمان دارند، با دیدن علائم، آن – که آفتاب گرفتگی و مهتاب گرفتگی باشد – بخود میلرزند.
[4]- ابراهیم فرزند نبی کریم ج از همسرشان ماریه قبطیه بود، و وفاتش در سال دهم هجری در مدینه منوره صورت گرفت، و اینکه در کدام ماه در این سال بوده است، رایات مختلفی آمده است، و آنچه که مورد نظر اهل سیر و تاریخ است این است که در ربیع الاول، و یا رمضان همین سال بوده است.
[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) نماز کسوف به طرق مختلفی روایت شده است، و در نزد ائمه حدیث مانند: امام بخاری، امام مسلم، امام ابو داود، امام ترمذی، امام نسائی، و امام ابن ماجه رحمهم الله در این زمینه روایات مختلف وجود دارد.
2) امام خطابی میگوید: در نماز کسوف روایات مختلفی وجود دارد، از آن جمله اینکه: نماز کسوف دو رکعت است به چهار رکوع و چهار سجده، [و حدیث باب هم به این امر صراحت دارد]، و در روایت دیگری آمده است که پیامبر خدا ج نماز کسوف را دو رکعت به دو رکوع و چهار سجده خواندند، و در روایت دیگری: دو رکعت، به شش رکوع و چهار سجده، و در روایت دیگری: دو رکعت به ده رکوع و چهار سجده، و امام ابو داود/ چندین نوع را ذکر کرده است، و شاید سبب این اختلاف این باشد که نماز کسوف را بارها بار خواندهاند، و در مرتبه که کسوف به درازا میکشید، نماز را دراز کرده و چندین بار رکوع میکردند، و اگر مدت کسوف کم میبود، نماز را کوتاه خوانده و کمتر رکوع میکردند.
ولی اینکه در زمان حیات نبی کریم ج در مدینه منوره به عدد روایات مختلفی که در این مورد آمده است، کسوف صورت گرفته باشد، نمیتوان قبول کرد، زیرا کسوف – طوری که مشاهده کردهایم، و علمای علم فلک میگویند – در هر چندین سالی یکبار صورت میگیرد، پس شاید سبب اختلاف روایات در این موضوع چیز دیگری باشد، نه تعدد وقوع کسوف، والله تعالی أعلم.
و بعد از این در شرح حدیث (567) در فتح المبدی دیدم که: ابن حبان/ روایت کرده است که آفتاب در سال ششم هجری گرفت، و پیامبر خدا ج نماز کسوف را خواندند، و فرمودند که: آفتاب و مهتاب دو علامه از علامات [قدرت] خدا هستند، و باز در سال دهم هجری در روزی که ابراهیم فرزند نبی کریم ج وفات یافت، خورشید گرفت، [و در این بار گفتند که: «گرفتگی آنها به سبب مرگ و حیات کسی نیست، وقتی که این پیش آمد را دیدید، به حضور خداوند متعال دعا کنید، تکبیر بگوئید، نماز بخوانید، و صدقه بدهید»].
3) به اساس این روایات مختلفه در اینکه نماز کسوف چند رکعت است، بین علماء اختلاف نظر وجود دارد، و تفصیل اختلافشان را در این موضوع در حدیث عائشهل به شماره (568) ذکر خواهم کرد.
4) سنت است که در وقت کسوف دو رکعت نماز به جماعت خوانده شود – و البته در کیفیت این دو رکعت بین علماء اختلاف است – و اگر جماعتی نبود، سنت و یا مستحب است که هر کس در خانه خود این دو رکعت را بخواند.
5) سنت است که نماز کسوف طولانی و دراز باشد، و در روایات دیگری آمده است که پیامبر خدا ج در رکعت اول سورۀ بقره و یا مانند سورۀ بقره، و در رکعت دوم سورۀ آل عمران و یا مانند سورۀ آل عمران را میخواندند، ولی اگر امام درک کرد که دراز خواندن نماز کسوف سبب ایجاد مشکلات برای مردم میگردد، میتواند آن را کوتاهتر بهاندازه که مناسب میداند، بخواند.
[6]- همانطوری که در نماز کسوف اذان و اقامتی نیست، در نماز عید و نماز جنازه نیز اذان و اقامتی نیست، ولی سنت و یا مستحب است که به صدای بلند، پیش از ایستادن به نماز بگویند که: (نماز اقامه میگردد)، امام زهری/ میگوید: پیامبر خدا ج در نماز عیدین مؤذن را امر میکردند که: (الصلاة جامعة) بگوید، و به فارسی گفته شود که: (نماز خوانده میشود) یا (جماعت ایستاده میشود)، و امثال اینها.
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
اگر خبری را از اهل کتاب میشنویم تا وقتی که دلیلی برای اثبات آن وجود نداشته باشد، نباید آن خبر را نه تکذیب کنیم و نه تصدیق نائیم، و یهودی که از عذاب قبر خبر داد، آن را در تورات و یا در کتاب دیگری از کتابهای خود دیده بود، و این امر دلالت بر این دارد، که بعضی از مسائل در کتب الهی به طور مشترک وجود دارد.
2) اگر از مکر اهل کتاب و غیر مسلمانان دیگر نترسیم، دید و باز دید با آنها جواز دارد، در حدیث صحیح آمده است که جوانی از یهود خدمت پیامبر خدا ج را میکرد، این جوان مریض شد، و پیامبر خدا ج به عیادتش رفتند، و در آن وقت از وی خواستند که ایمان بیاورد، آن جوان از پدر خود در این موضوع مشورت خواست، پدرش گفت: دعوت ابو القاسم [یعنی: پیامبر خدا ج] را بپذیر، و آن جوان ایمان آورد.
3) عذاب قبر برای کسی که مستحق آن است حق میباشد.
4) اینکه پیامبر خدا ج بعد از خواندن نماز کسوف به مردم امر کردند که از عذاب قبر به خدا پناه بجویند، سببش این بود که تاریک بودن روز کسوف شباهت به تاریکی قبر دارد، از این جهت باید انسان یاد خود را از تاریکی و تنهائی قبر آورده، و از آن حالت به خدا پناه بجوید.
[8]- زیرا خاصیت میوه و خوراکههای بهشت چنان است که اگر چیزی را از آن بر داری، در همان لحظه عوض آن، میوه دیگری بجایش گذاشته میشود، از این جهت هر قدر از آن خورده شود کم نمیشود.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) طوری که در حدیث نبوی شریف آمده است، سبب دوزخی بودن بعضی از زنها، زن بودن آنها نیست، بلکه سبب آن نا شکری در مقابل احسان شوهر است، پس اگر زنی چنین روش نا مناسبی نداشته باشد، از چنین عذابی در امان است، مگر آنکه به سبب دیگری مستوجب عذاب بوده باشد، پس هر زنی بکوشد که خوبیهای شوهرش را در نظر داشته و کفران نعمت نکند، چنانچه هر مردی بکوشد تا خوبیهای همسرش را در نظر داشته و کفران نعمت نکند.
2) اینکه زنها کفران نعمت میکنند، این امر نظر به جنس است، یعنی: به طور عموم زنها چنین هستند، ورنه چه بسا میشود که زنی خوبیهای شوهرش را در نظر داشته و شکر گذار خداوند متعال باشد، و چه بسا مرد و یا مردهایی پیدا شوند که خوبیهای همسران خود را فراموش نموده و کفران نعمت نمایند، و به این طریق خود را مستوجب عذاب دوزخ بگردانند.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اسلام توجه زیادی به آزادی بردگان داشته و دارد، از این جهت در مناسبتهای مختلفی آزاد ساختن غلامان را واجب ساخته است، مانند کفارۀ قتل خطا، کفارۀ ظهار، کفارۀ رمضان، کفارۀ سوگند، و طوری که در این حدیث آمده است در وقت آفتاب گرفتگی، و با قیاس بر آن در وقت ماه گرفتگی و غیره.
2) چیزی که در مورد آزاد ساختن بردگان به خاطر راقم رسیده است – و به جای دیگری ندیدهام – این است که: در هر جایی از قرآن کریم و سنت نبوی که امر به آزاد ساختن بردگان شده است، این عبارت نیز آمده است که «اگر غلامی را نیافتید که آزاد کنید چنین و چنان کنید»، و این امر میرساند که اسلام این را در نظر داشته است که روزی خواهد رسید که بردۀ از غلام و کنیز وجود نداشته باشد، و در این صورت باید برایش بدیلی باشد، و بدیلی را که روزه و یا طعام دادن و یا چیزی دیگری باشد، بیان داشته است.
[11]- برای قیامت علامات بسیاری است، از آن جمله است: خروج دجال، آمدن مهدی، نزول عیسی، طلوع آفتاب از طرف مغرب، و امثال اینها.
[12]- از این حدیث دانسته میشود که: در وقت پیش آمدهای غیر مترقبه و هولناک، مانند: آفتاب گرفتگی، مهتاب گرفتگی، زلزله، باران شدید، سیلاب، طوفان، و امثال اینها باید شخص مسلمان به خدا روی آورده و با ذکر و دعا، و استغفار، به جناب وی التجاء ببرد.
[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) نظر به این حدیث و احادیث دیگری که در مورد نماز کسوف آمده است علماء در کیفیت ادای این نماز اختلاف دارند: أئمه سه گانه مالک و شافعی و احمد و ابو ثور و لیث بن سعد رحمهم الله میگویند: نماز کسوف ( [یعنی: نماز ماه گرفتگی) دو رکعت است، و هر رکعت دو رکوع و دو سجده، که مجموع چهار رکوع و چهار سجده میشود.
و أئمه دیگری مانند: ابراهیم نخعی و سفیان ثوری و ابو حنیفه و ابو یوسف و محمد بن حسن رحمهم الله میگویند: نماز کسوف دو رکعت است، در هر رکعت – مانند نمازهای دیگر – یک رکوع و دو سجده.
و مذاهب دیگری نیز در زمینه وجود دارد، ولی مشهورترین آنها همین دو مذهبی است که ذکر گردید، و برای هر یک از این مذاهب دلیلهای نقلی و عقلی فراوانی است که در جای خود در کتب فقه و شرح احادیث موجود است.
از آن جمله حدیثی است که امام أحمد/ از طریق حنش روایت کرده است که میگوید: (در زمان علی بن أبی طالبس آفتاب گرفت، علیس برای مردم نماز خواند، در رکعت اول سورۀ یس یا سورۀ همانند آن را خواند، بعد از آن رکوع کرد، و رکوع را بهاندازه خواندن یک سوره دراز نمود، بعد از آن سر خود را بالا کرد، و سمع الله لمن حمده گفت، بعد از آن به رکعت دوم برخاست، و رکعت دوم را هم مانند رکعت اول انجام داد، بعد از آن نشست و به دعا کردن مشغول شد، تا آنکه آفتاب روشن گردید، بعد از آن برای مردم گفت که پیامبر خدا ج چنین کردند).
و احادیث دیگری به همین معنی در نزد مسلم، نسائی، و ابن ماجه و غیره نیز وجود دارد، و البته هر طرف برای تایید نظر خود دلائل جانب مقابل را مناقشه ورد کردهاند، و تفصیل بیشتر را میتوان در شرح این حدیث در فتح الباری امام ابن حجر عسقلانی، و عمدة القاری امام عینی، و فتح المبدی شیخ شرقاوی، و دیگر شروح بخاری مطالعه کرد.
2) جمهور علماء بر این نظراند که در نماز خسوف قراءت بلند، و در نماز کسوف آهسته خوانده میشود، ولی بعضی علماء بر این نظراند که در هر دوی آنها قراءت بلند خوانده میشود.
3) بعضی از علماء میگویند که خسوف در سال چهارم هجری، در ماه جمادی الاخر صورت گرفت، و ابن حبان/ در کتاب سیرت آورده است که: خسوف ماه در سال پنجم هجری صورت گرفت، و پیامبر خدا ج برای صحابه نماز خواندند، و این اولین نماز خسوف در اسلام بود.