1- باب: مَا جَاء فِی التَّقصِیرِ وَکَم یُقِیمُ حَتَّى یَقْصُرَ
باب [1]: آنچه که دربارۀ قصر نماز، و در مدت اقامت آمده است
575- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «أَقَامَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تِسْعَةَ عَشَرَ یَقْصُرُ [رواه البخاری: 1080].
575- از ابن عباسب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج نوزده روز در [مکه] اقامت نمودند، و [در این مدت] نماز را کوتاه میخواندند([1]).
576- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنَ المَدِینَةِ إِلَى مَکَّةَ فَکَانَ یُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ رَکْعَتَیْنِ حَتَّى رَجَعْنَا إِلَى المَدِینَةِ، قُلْتُ: أَقَمْتُمْ بِمَکَّةَ شَیْئًا؟ [رواه البخاری: 1081].
576- از انسس روایت است که گفت: با پیامبر خدا ج از مدینه به سوی مکه سفر نمودیم، تا وقتی که پس به مدینه آمدیم، نماز را دو رکعت، دو رکعت میخواندیم([2]).
گفتم: آیا در مکه چیزی اقامت کردید؟
گفت: [بلی]، ده روز در مکه اقامت نمودیم([3]).
2- باب: الصَّلاَةِ بِمِنىً
577- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «صَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمِنًى رَکْعَتَیْنِ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ وَمَعَ عُثْمَانَ صَدْرًا مِنْ إِمَارَتِهِ ثُمَّ أَتَمَّهَا» [رواه البخاری: 1082].
577- از ابن عمرب روایت است که گفت: با پیامبر خدا ج و ابوبکر و عمرب و ابتدای خلافت عثمانس نماز را در (منی) دو رکعتی خواندم، بعد از آن [عثمانس] نماز را کامل [یعنی: چهار رکعتی] اداء نمود([4]).
578-عَنْ حَارِثَةَ بْنَ وَهْبٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: «صَلَّى بِنَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ آمَنَ مَا کَانَ بِمِنًى رَکْعَتَیْنِ» [رواه البخاری: 1083].
578- از حارثه بن وَهبس([5]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در (منی) در حالی که امنیت به طور کامل تامین بود، نماز را دو رکعتی اداء نمودند([6]).
579- عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، لمَّا قیل له: صَلَّى بِنَا عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِمِنًى أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ، فَاسْتَرْجَعَ، ثُمَّ قَالَ: «صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمِنًى رَکْعَتَیْنِ، وَصَلَّیْتُ مَعَ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِمِنًى رَکْعَتَیْنِ، وَصَلَّیْتُ مَعَ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِمِنًى رَکْعَتَیْنِ»، فَلَیْتَ حَظِّی مِنْ أَرْبَعِ رَکَعَاتٍ رَکْعَتَانِ مُتَقَبَّلَتَانِ [رواه البخاری: 1084].
579- روایت است که چون برای ابن مسعودس گفتند که عثمانس در (منی) نماز را چهار رکعتی خوانده است گفت: (إنا الله وإنا إلیه راجعون).
بعد از آن گفت: من با پیامبر خدا ج در (منی) نماز را دو رکعتی خواندم، و با ابوبکرس در (منی) نماز را دو رکعتی خواندم، و با عمرس در (منی) نماز را دو رکعتی خواندم.
و ایکاش نصیب من به عوض این چهار رکعت، دو رکعتی میبود که مورد قبول قرار میگرفت([7]).
3- باب: فِی کَم یَقْصُرُ الصَّلاَةَ؟
باب [3]: در چه مسافتی نماز کوتاه خوانده میشود
580- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ أَنْ تُسَافِرَ مَسِیرَةَ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ لَیْسَ مَعَهَا حُرْمَةٌ» [رواه البخاری: 1088].
580- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:
«برای زنی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، روا نیست به جایی که یک شبانه روز راه است، بدون محرم مسافرت نماید».([8])
4- باب: یُصَلِّی المَغرِبَ ثَلاَثاً فِی السَّفَرِ
باب [4]: نماز شام را در سفر سه رکعت میخواند
581- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا أَعْجَلَهُ السَّیْرُ فِی السَّفَرِ یُؤَخِّرُ المَغْرِبَ، فَیُصَلِّیهَا ثَلاَثًا، ثُمَّ یُسَلِّمُ، ثُمَّ قَلَّمَا یَلْبَثُ حَتَّى یُقِیمَ العِشَاءَ، فَیُصَلِّیهَا رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ یُسَلِّمُ وَلاَ یُسَبِّحُ بَعْدَ العِشَاءِ حَتَّى یَقُومَ مِنْ جَوْفِ اللَّیْلِ» [رواه البخاری:1091].
581- از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت:
پیامبر خدا ج را دیدم که اگر در سفر شتاب میداشتند، نماز شام را تاخیر میکردند، و آن را سه رکعت میخواندند، و بعد از آن سلام میدادند، بعد از آن اندکی درنگ میکردند، تا اینکه به نماز خفتن اقامت گفته میشد، نماز خفتن را دو رکعت میخواندند و سلام میدادند.
بعد از نماز خفتن، تا وقتی که نیم شب برمیخواستند، نماز نفل نمیخواندند([9]).
582- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قال: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یُصَلِّی التَّطَوُّعَ وَهُوَ رَاکِبٌ فِی غَیْرِ القِبْلَةِ» [رواه البخاری: 1094]
582- از جابر بن عبداللهب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج نماز نفل را در حالت سواره، و به طرف دیگری غیر از طرف قبله، اداء مینمودند([10]).
5- باب: صَلَاةِ التَّطَوُّعِ عَلَى الحِمَارِ
باب [5]: خواندن نماز نفل بر بالای خر
583- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: «أَنَّهُ صَلِّى عَلَى حِمَارٍ، وَوَجْهُهُ عَنْ یَسَارِ القِبْلَةِ» فَقِیلَ له: تُصَلِّی لِغَیْرِ القِبْلَةِ، فَقَالَ: لَوْلاَ أَنِّی رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَعَلَهُ لَمْ أَفْعَلْهُ» [رواه البخاری: 1100].
583- از انسس روایت است که وی بر بالای خری نماز میخواند، و رویش به طرف چپ قبله بود.
از وی پرسیدند: به طرف دیگری غیر از قبله نماز میخوانی؟
گفت: اگر پیامبر خدا ج را نمیدیدم که چنین کردهاند، من هرگز چنین نمیکردم([11]).
6- باب: مَنْ لَم یَتَطَوَّع فِی السَّفَرِ دُبُرَ الصَّلاَةِ
باب [6]: کسی که در سفر، بعد از نماز، نفل نخوانده است
584- عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، فَقَالَ: «صَحِبْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمْ أَرَهُ یُسَبِّحُ فِی السَّفَرِ، وَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ إِسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾» [رواه البخاری: 1101].
584- از ابن عمرب روایت است که گفت: با پیامبر خدا ج مصاحبت نمودم، و ندیدم که در سفر نماز نفل خوانده باشند، و خداوند متعال میفرماید: «و برای شما پیامبر خدا ج بهترین الگو است»([12]).
7- باب: مَنْ تَطَوَّعَ فِی السَّفَرِ فِی غَیْرِ دُبُرِ الصَّلاةِ وَقَبلَها
باب [7]: کسی که در سفر بدون از نمازهای قبلی و بعدی نماز، نفل خوانده است
585- عَنْ عَامِرٍ بْنِ رَبِیعَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ «رَأَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى السُّبْحَةَ بِاللَّیْلِ فِی السَّفَرِ عَلَى ظَهْرِ رَاحِلَتِهِ حَیْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ» [رواه البخاری: 1104].
585- از عامر بن ربیعهس([13]) روایت است که وی پیامبر خدا ج را در سفر دیده است که هنگام شب بر بالای شتر خود، نفل میخواندند، و روی ایشان به طرفی بود که شتر به همان طرف روان بود([14]).
8- باب: الجَمْعِ فِی السَّفَرِ بَیْنَ المَغْرِبِ وَالعِشَاءِ
باب [8]: جمع کردن بین نماز مغرب و عشاء در سفر
586- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَجْمَعُ بَیْنَ صَلاَةِ الظُّهْرِ وَالعَصْرِ، إِذَا کَانَ عَلَى ظَهْرِ سَیْرٍ وَیَجْمَعُ بَیْنَ المَغْرِبِ وَالعِشَاءِ» [رواه البخاری: 1107].
586- از ابن عباسب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در راه سفر، بین نماز ظهر و عصر، و بین نماز مغرب و عشاء جمع میکردند([15]).
9- باب: إِذَا لَمْ یُطِقْ قَاعِداً صَلَّى عَلَى جَنْبٍ
باب [9]: اگر نشسته نمیتوانست، به پهلو نماز بخواند
587- عَنِ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَتْ بِی بَوَاسِیرُ، فَسَأَلْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الصَّلاَةِ، فَقَالَ: «صَلِّ قَائِمًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ» [رواه البخاری: 1117].
587- از عمران بن حصینس روایت است که گفت: بواسیر داشتم، از پیامبر خداج نسبت به ادای نماز پرسیدم.
فرمودند: «ایستاده بخوان، اگر نتوانستی نشسته بخوان، و اگر نتوانستی به پهلو بخوان»([16]).
10- باب: إِذَا صَلَّى قَاعِداً ثُمَّ صَحَّ أَوْ وَجَدَ خِفَّةً تَمَّمَ مَا بقِیَ
588- عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ المُؤْمِنِینَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا،: أَنَّهَا «لَمْ تَرَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی صَلاَةَ اللَّیْلِ قَاعِدًا قَطُّ حَتَّى أَسَنَّ، فَکَانَ یَقْرَأُ قَاعِدًا، حَتَّى إِذَا أَرَادَ أَنْ یَرْکَعَ قَامَ، فَقَرَأَ نَحْوًا مِنْ ثَلاَثِینَ آیَةً - أَوْ أَرْبَعِینَ آیَةً - ثُمَّ رَکَعَ» [رواه البخاری: 1118].
588- از عائشه ام المؤمنینل روایت است که وی هیچ وقت پیامبر خدا ج را ندیده است که نماز شب را نشسته خوانده باشند.
و چون سنشان زیاد شد، [نماز را] نشسته میخواندند، و هنگامی که میخواستند رکوع نمایند، برمیخاستند و حدود سی یا چهل آیت را [ایستاده] میخواندند، و بعد از آن رکوع میکردند([17]).
589- وَعَنْهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا فی روایة: ثُمَّ یَفْعَلُ فِی الرَّکْعَةِ الثَّانِیَةِ مِثْلَ ذَلِکَ، فَإِذَا قَضَى صَلاَتَهُ نَظَرَ: فَإِنْ کُنْتُ یَقْظَى تَحَدَّثَ مَعِی، وَإِنْ کُنْتُ نَائِمَةً اضْطَجَعَ» [رواه البخاری: 1119].
589- و از عائشهل در روایت دیگری آمده است که:
بعد از آن در رکعت دوم مانند رکعت اول عمل مینمودند، بعد از تمام کردن نماز، نظر میکردند، اگر بیدار میبودم، با من صحبت میکردند، و اگر خواب میبودم، به پهلو استراحت میکردند([18]).
19-کتابُ التَّهَجُّدِ
[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
در مدتی که مسافر نیت اقامت نموده و برایش کامل خواندن نماز لازم میگردد، نظر به احادیث مختلف و استنباطات متفاوت، بین علماء اختلافات زیادی وجود دارد، که تا بیست ودو قول میرسد، و البته ذکر همه این اقوال به درازا میکشد، و فائده چندانی هم از ذکر آنها متصور نیست، بنابراین به ذکر اشهر آنها اکتفاء مینماییم:
امام شافعی و مالک و احمد بن حنبل رحمهم الله میگویند: مدت اقامتی که موجب اتمام نماز است، چهار شبانه روز و یا بیشتر از آن است، در نزد احناف مدت اقامت موجب اتمام پانزده روز است، و اگر کسی کمتر از این مدت نیست اقامت نمود، باید نمازش را کوتاه بخواند، قابل تذکر است که در نیت اقامت پنج چیز شرط است:
1) ترک سیر و راه پیمودن، بنابراین اگر کسی در حالت ادامه سفر نیت اقامت نمود، نیت اقامتش صحت نداشته و مسافر گفته میشود.
2) صلاحیت جا برای اقامت، بنابراین اگر کسی در کوه و یا دشت نیت اقامت نمود، این نیتش اعتباری ندارد.
3) اینکه این اقامت در یکجا باشد، بنابراین اگر کسی نیت اقامت و سکنی گزینی در چند جا را نمود، مسافر گفته میشود و باید نمازش را کوتاه بخواند.
4) اینکه مدت اقامت کامل، یعنی: حد اقل پانزده روز باشد.
5) اینکه نیت کننده مستقل باشد، یعنی: قدرت داشته باشد که به اختیار خود سفر و یا اقامت نماید، بنابراین اقامت زنی که همراه شوهرش میباشد، عسکری که با فرماندهاش میباشد، مزدوری که با بادارش میباشد، شاگردی که با استادش میباشد، قرضدار مفلسی که با طلبگارش میباشد، تابع گفته شده، و نیت اقامت آنها به طور مستقلانه و بدون اجازه متبوع آنها جواز ندارد.
[2]- یعنی: نمازهای چهار رکعتی را که عبارت از نماز ظهر، و عصر و عشاء باشد، دو رکعت دو رکعت میخواندیم، ولی نماز فجر که دو رکعتی است به همان حال خودش دو رکعت، و نماز مغرب به همان حال خودش سه رکعت اداء میگردد.
[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از اقامت ده روز در مکه، اقامت در مکه و اطراف آن است، یعنی: در مکه و اطراف آن که منی و غیره باشد، ده روز اقامت نمودیم، زیرا این واقعه در حجة الوداع بود، و در این سفر پیامبر خدا ج ده روز کامل را در خود شهر مکه نبودند، بلکه از این مدت چند روزی را در مشاعر حج بودند، ولی چون شاعر حج که منی و عرفات و مزدلفه باشد، از مربوطات شهر مکه است، بنابراین گفته میشود که همین ده روز را در مکه بودهاند.
2) طوری که در روایات بسیاری آمده است، پیامبر خدا ج در روز چهارم ذی الحجه به مکه مکرمه رسیدند، و در روز هشتم ذی الحجه به طرف منی رفتند، به این طریق مدت اقامتشان در مکه مکرمه – بدون روز آمدن به مکه مکرمه و بیرون شدن از آن – سه روز بود، و شب نهم در منی بودند، و روز نهم به طرف عرفات رفتند، و شب دهم را در مزدلفه بودند، و واپس به منی برگشتند، و تا روز سوم ایام تشریق که روز چهارم عید باشد، جهت انجام دادن مناسک حج، به منی بودند، در این روز بعد از زوال از منی بیرون شدند، و به محصب آمدند، و از همانجا شب به مکه آمده و طواف وداع را انجام دادند، و پیش از طلوع صبح از مکه مکرمه بیرون شدند، این بود تفصیل ایام بود وباش پیامبر خدا ج در مکه مکرمه در حجة الوداع.
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) بعضی از علماء بر این نظراند که قصر در منی و عرفات از مناسک حج است، بنابراین اگر کسی از اهل مکه نیت حج نمود، باید در منی و عرفات نماز را قصر نماید، ولی اکثر اهل علم و از آن جمله امام ابو حنیفه و شافعی و ابو ثور و غیره رحمهم الله میگویند: برای اهل مکه در منی و عرفات قصر روا نیست، زیرا اهل مکه در منی و عرفات مقیم شمرده میشوند، نه مسافر، و برای مقیم قصری نیست.
2) در مسافتی که در آن نماز قصر میشود بین علماء اختلاف است، امام ابو حنیفه/ و اصحاب وی و دیگر علمای کوفه میگویند: نماز در سفری قصر میشود که سه شبانه روز به رفتار پیاده، و یا به رفتار شتر مسافت داشته باشد، و تحدید آن به معیارهای امروزی حدود نود و شش کیلو متر میشود، و پیمودن مسافتی کمتر از این، سفر گفته نمیشود، و حکم سفر از روزه خوردن و قصر نماز، و مسح خفین – به سه شبانه روز – به آن تعلق نمیگیرد، و علمای دیگر نظریات بسیار دیگری را ابراز داشتهاند، که ذکر آنها به درازا میکشد.
3) اینکه عثمانس با وجود مسافر بودن نمازش را در منی کامل اداء نمود، سببش این است که: قصر نماز رخصت است، و حکم رخصت در نزد اکثر علماء اباحت است، یعنی: برای شخص مکلف روا است که از رخصت استفاده نماید، و روا است که استفاده ننماید و جانب عزیمت را بگیرد، و عثمانس در اینجا جانب عزیمت را گرفت، و عمل کردن به عزیمت با وجود رخصت باکی ندارد، مثلاً: شخص مسافر با آنکه خوردن روزه برایش رخصت است، میتواند از این رخصت استفاده نکرده و به عزیمت که روزه گرفتن باشد، اقدام نماید.
[5]- وی حارثه بن وهب خزاعی است، فقط چند حدیثی از پیامبر خدا ج روایت کرده است، از آن جمله این حدیث که پیامبر خدا ج فرمودند: آیا شما را از اهل بهشت خبر ندهم، اهل بهشت مردمان ضعیف و مستضعفی هستند که اگر به خدا قسم بخورند، خدا قسم آنها را راست میکند، و آیا شما را از اهل دوزخ خبر ندهم؟ [اهل دوزخ] مردمان سختگیر، چاق، و متکبر هستند»، از تاریخ تولد و وفاتش چیزی نیافتم، أسد الغابه (1/359-360).
[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
وجود خوف شرط بر جواز قصر نماز نیست، بنابراین قصر بدون خوف نیز جواز دارد، و سخن حارثه بن وهبس اشاره بر این امر است که قید خوف در آیه کریمه، شرط برای قصر نماز نیست، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن یَفۡتِنَکُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْۚ﴾ یعنی: در وقت سفر اگر از ضرر کفار میترسیدید بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه بخوانید، و گر چه ظاهر آیۀ کریمه قصر نماز را مقید به خوف از دشمن نموده است، ولی نبی کریم ج فرمودهاند که «قصر نماز صدقه از طرف خداوند است، پس صدقه وی را قبول کنید»، چنانچه خودشان در وقت نبودن خوف، نماز را قصر نمودند.
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) چون ابن مسعودس قصر را در سفر لازمی میدانست، نظرش این بود که نماز سفر اگر کامل اداء شود، باطل است، و نمازی که باطل باشد، مورد قبول قرار نمیگیرد، از این جهت گفت: دو رکعتی که قبول شود، بهتر از چهار رکعتی است که قبول نشود.
2) ابن مسعودس با آنکه قصر را در سفر لازم میدانست، جهت پرهیز کردن از خلاف، وقتی که با عثمانس نماز خواند، نمازش را کامل اداء نمود، و چون بر وی اعتراض کردند، گفت: «اختلاف شر است»، و همچنین ابن عمرب قصر نماز را در منی سنت میدانست، و با آنهم وقتی که با عثمانس نماز را به جماعت میخواند، به متابعت از وی کامل میخواند، و وقتی که تنها میخواند، قصر میکرد.
3) چون صحابهش جهت خوف از اختلاف و ایجاد مشکلات، حتی در عبادات مماشات نموده و از خلیفه و امام مسلمین – به خلاف نظر ورای خود – متابعت میکردند، پس اکنون اگر خلیفه و امام مسلمینی وجود داشته باشد که نافذ حکم خدا و شریعت باشد، نباید به مجرد اختلاف نظر در اجرای بعضی از امور، با وی به مخالفت و معاوضه برخاست، زیرا مخالفت و معاوضه، جز قتل و قتال، و خراب و دمار نتیجه دیگری ندارد، و البته این به آن معنی نیست که او را به سر خودش گذاشت که هرچه میخواست بکند، بلکه باید کارهای خویش را تمجید نموده، و از کارهای بدش انتقاد کرد، و الله تعالی أعلم.
[8]- از احکام و مساتل متعلق به این حدیث آنکه:
1) محرم برای زن بعد از شوهر کسی است که نکاح زن برایش برای همیشه حرام باشد، مانند: پدر، پدر کلان، فرزند، نوه، برادر، برادر زاده، کاکا، ماما، و امثال اینها.
2) در روایت دیگری در بخاری و غیر آن آمده است که: زن نباید در سفری که سه شبانه روز راه است، بدون محرم مسافرت نماید، و در روایتهای دیگری نهی از سفر به طور مطلق نیز آمده است، از این جهت علماء در سفری که زن نمیتواند بدون محرم مسافرت نماید اختلاف نظر دارند، احناف میگویند: زن نباید در سفری که سه روز راه است، بدون محرم سفر نماید، به این معنی که اگر سفر کمتر از این بود، - در صورتی که امنیت زن تامین باشد – سفر کردنش بدون محرم جواز دارد، شافعی و بعضی از اهل ظاهر میگویند: زن به طور مطلق نباید بدون محرم سفر نماید.
3) اگر زن از نگاه مالی و جانی قدرت رفتن به حج را داشته باشد، ولی محرمی که با وی در سفر حج همراهی کند، وجود نداشته باشد، تا وقت میسر شدن چنین محرمی، حج بر وی فرض نمیگردد.
4) مسافت سفر به یک روز یا سه روز، بنا به قول علماء – به حساب سفر شخص پیاده و یا سیر شتر تعین میگردد، نه وسایل نقل امروزی، مانند طیاره و موتر (ماشین) و امثال اینها.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) جمع کردن بین نماز شام و نماز خفتن در سفر جواز دارد.
2) این حدیث اشاره به مذهب احناف دارد، زیرا احناف میگویند که: جمع کردن بین دو نماز در سفر جمع شکلی است، نه حقیقی، به این معنی که: نماز شام را تا آخر وقت آن تاخیر میکردند، و در این وقت آن را اداء میکردند، و بعد از ادای نماز شام، وقت خفتن داخل میگردد، و نماز خفتن را در اول وقت آن میخواندند، به این طریق ادای هر نمازی در وقت خودش واقع میگردید.
3) در احادیث صحیحی آمده است که پیامبر خدا ج بین نماز پیشین و عصر، و بین نماز شام و خفتن در سفر جمع میکردند، و اینکه بگوئیم این جمع کردن صوری است نه حقیقی، بر خلاف حکمت و مقصد شارع حکیم از جمع کردن نماز در وقت سفر نظر داده ایم.
زیرا حکمت از جمع کردن بین دو نماز در سفر، به اتفاق علماء تخفیف و رفع حرج از شخص مسافر است، زیرا از مشقت خالی نیست، و برای اینکه مسافر به مشقت نیفتد، برایش اجازه داده شده است، تا دو نماز را در وقت یک نماز جمع کند.
و اینکه بگوئیم این جمع کردن شکلی است نه حقیقی، به این معنی که باید مثلاً: نماز پیشین را تا آخر وقت آن به تاخیر بیندازد، و چون وقت نماز پیشین به آخر رسید، در این وقت نمازش را ادأ نماید، و بعد از ادأ کردن نماز پیشین لحظه انتظار بکشد تا وقت عصر داخل گردد، و در این وقت نماز عصر را اداء نماید، در این توجیه از هدف شریعت که تخفیف و رفع حرج برای مسافر باشد، دور افتادهایم، زیرا اگر مسافر بین دو نماز به این طریق جمع میکند، نه تنها آنکه این جمع کردن به سبب تخفیف برایش نمیشود، بلکه زحمت و مشقتش را بیشتر میسازد، و این امر واضح و روشن است، و احتیاجی به دلیل ندارد، و این جمع کردنی که بین نماز شام و خفتن در این حدیث آمده است، آن جمعی را که نماز اول در آخر وقت آن و نماز دوم در اول وقت آن باشد، توجیه نمیکند، والله تعالی أعلم.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) خواندن نماز نفل بر بالای دابه در حالت سفر به اتفاق علماء جواز دارد.
2) در خواندن نفل بر بالای دابه در حضر بین علماء اختلاف است، نظر به ظاهر این حدیث امام ابو یوسف/ و بعضی از علمای دیگر میگویند که خواندن نماز نفل بر بالای دابه در حضر نیز جواز دارد، زیرا حدیث به طور مطلق آمده است، و فرقی در آن بین سفر و حضر نیست، ولی در نزد امام ابو حنیفه و محمد رحمهما الله نماز خواندن بر بالای دابه در حضر به طور مطلق روا نیست، خواه رویش به طرف قبله باشد و خواه نباشد، و دلیلشان حدیثی است که میگوید: پیامبر خدا ج در سفر نماز نفل را بر بالای دابه میخواندند، بنابراین خواندن بر بالای دابه و غیر سفر جواز ندارد.
[11]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) این حدیث و حدیث قبلی آن دلالت بر این دارد که: نماز نفل در حالت سواره و به هر طرفی که روی مسافر باشد، جواز دارد.
2) با قیاس بر شتر و خر، شاید خواندن نماز نفل در وسائل نقل امروزی، مانند: موتر (ماشین)، طیاره، و قطار، نیز جواز داشته باشد، ولی در نماز خود نباید بر چیزهایی که پیش رویش قرار دارد سجده نماید، بلکه باید رکوع و سجدهاش به طور اشاره بوده و سجدهاش پایانتر از رکوعش باشد.
[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
در خواندن نماز نفلی و سنتهای رواتب در سفر بین علماء اختلاف است به اینگونه که:
أ) اکثر اهل علم میگویند: سنتها در سفر نباید قصر و یا ترک گردد، امام سرخسی در (المبسوط) و مرغینانی در (الهدایه) میگویند: «در نماز سنت قصری نیست».
ب) هشام میگوید: امام محمد/ در سفر جز دو رکعت سنت فجر و دو رکعت سنت مغرب، و نماز وتر، نفل و یا سنت دیگری نمیخواند.
ج) هنداونی میگوید: در حال مسکن گرفتن خواندن نماز سنت بهتر است، و در حال رفتار و انتقال، ترک آن.
[13]- وی عامر بن ربیعه بن کعب است، از کسانی است که در اول مسلمان شده بودند، با همسر خود به حبشه و سپس به مدینه منوره هجرت نمود، در تمام غزوات با پیامبر خدا ج اشتراک داشت، در فتنه زمان عثمانس بعد از اینکه در خانه خود نماز تهجد را خواند، خواب شد، در خواب دید که کسی برایش میگوید: از خداوند بخواه که تو را از این فتنه مانند بندگان صالح خود، در پناه خود نگهدارد، از خواب بیدار شد، و به نماز خواندن پرداخت، و به همین طریق دعا کرد، فردایش مریض شد، و تا وقتیکه وفات نمود از خانهاش بیرون نشد، اسد الغابه (3/80-81).
[14]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
از مجموع روایات در موضوع نفل خواندن و یا نفل نخواندن پیامبر خدا ج در حالت سفر، چنین دانسته میشود که: هر صحابی چشم دید خود را گفته است، کسی که پیامبر خدا ج را در حال نفل خواندن دیده است، گفته است که نفل میخواندند، و کسی ایشان را در چنین حالتی ندیده است، گفته است که نفل نمیخواندند، ولی چون قول مثبت بر قول نافی مقدم است، چنین دانسته میشود که پیامبر خدا ج در سفر نفل میخواندند، بنابراین کسی که فرصت داشته باشد، نفل خواندن – و به طریق اولی خواندن سنن رواتب برایش – بهتر است.
[15]- در مورد اینکه نظر علماء در جمع کردن بین دو نماز که نماز پیشین و عصر با هم، و نماز شام و خفتن با هم باشد، چیست، قبلاً در حدیث (581) به تفصیل سخن گفتیم، به آنجا مراجعه شود.
[16]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
اگر کسی روی عذر به پهلو نماز میخواند، باید بکوشد که قدر امکان به پهلوی راست و روی به قبله نماز بخواند، و اگر برایش میسر نبود، به پهلوی چپ و روی به قبله بخواند، و اگر برایش میسر نبود، کف پایش را به طرف قبله کند، و زیر سر خود چیزی بگذارد که سرش قدری بلند شود، و اگر اینهم برایش میسر نبود، به هر طریقی که میتوانست نمازش را اداء نماید.
[17]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در نزد جمهور علماء روا است که – حسب استطاعت – در یک رکعت نیم آن را نشسته و نیم آن را ایستاده بخواند، چه اول ایستاده باشد و بعد از آن بنشیند، و چه اول نشسته باشد، و بعد از آن بایستد.
2) سنت و یا مستحب است که در نماز نفل قراءت دراز باشد، و در نزد اکثر علماء طول قیام بهتر از کثرت سجود است، یعنی: اگر کسی چهار رکعت و یا شش رکعت با طول قیام میخواند، بهتر از آن است که هشت رکعت و یا ده رکعت به قیام کوتاه بخواند، ولی امام محمد در مذهب احناف میگوید که: کثرت سجود بهتر است، زیرا پیامبر خدا ج فرمودهاند که: «سجده بسیار بکن».
3) به اجماع علماء خواندن نماز نفل به طور نشسته روا است، ولو آنکه شخص قدرت به ایستادن داشته باشد، گرچه در حالت استطاعت، نماز خواندن به طور ایستاده بهتر است.
[18]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
این حدیث مکمل و بیانگر حدیث قبلی است، و چیزی که از این حدیث بر علاوه از احکام و مسائل متعلق به حدیث اول دانسته میشود:
عشرت نیک و اسلوب نهایت پسندیده نبی کریم ج نسبت به اهل و فامیلشان میباشد، زیرا با وجود محبت سرشاری که نسبت به عائشهل داشتند، و میخواستند که هر وقت با وی صحبت کنند، اگر متوجه میشدند که وی خوابست، از این رغبت خود چشم پوشی نموده و او را از خواب بیدار نمیکردند، و باید طریق عشرت، و کیفیت معامله با خانواده را – مانند هر کار دیگری - از ایشان آموخت، صلوات الله و سلامه علیه الی یوم الدین.