اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [19]: نماز تهجد

کتاب [19]: نماز تهجد

1- باب: التَهَجُّدِ بِاللَّیْلِ

باب [1]: تهجد در شب

590- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا قَامَ مِنَ اللَّیْلِ یَتَهَجَّدُ قَالَ: «اللَّهُمَّ لَکَ الحَمْدُ أَنْتَ قَیِّمُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ لَکَ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ مَلِکُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ الحَقُّ وَوَعْدُکَ الحَقُّ، وَلِقَاؤُکَ حَقٌّ، وَقَوْلُکَ حَقٌّ، وَالجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، وَالنَّبِیُّونَ حَقٌّ، وَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَقٌّ، وَالسَّاعَةُ حَقٌّ، اللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، وَإِلَیْکَ أَنَبْتُ، وَبِکَ خَاصَمْتُ، وَإِلَیْکَ حَاکَمْتُ، فَاغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، أَنْتَ المُقَدِّمُ، وَأَنْتَ المُؤَخِّرُ، لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ - أَوْ: لاَ إِلَهَ غَیْرُکَ [رواه البخاری: 1120].

590- از ابن عباسب روایت است که گفت: چون پیامبر خدا ج در شب برای تهجد خواندن برمی‌خواستند، چنین دعا می‌کردند:

«اللَّهُمَّ لَکَ الحَمْدُ أَنْتَ قَیِّمُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ لَکَ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ مَلِکُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، وَلَکَ الحَمْدُ أَنْتَ الحَقُّ وَوَعْدُکَ الحَقُّ، وَلِقَاؤُکَ حَقٌّ، وَقَوْلُکَ حَقٌّ، وَالجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، وَالنَّبِیُّونَ حَقٌّ، وَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَقٌّ، وَالسَّاعَةُ حَقٌّ، اللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، وَإِلَیْکَ أَنَبْتُ، وَبِکَ خَاصَمْتُ، وَإِلَیْکَ حَاکَمْتُ، فَاغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، أَنْتَ المُقَدِّمُ، وَأَنْتَ المُؤَخِّرُ، لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»([1]). [و یا به عوض (لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ) (لا إِلَه غَیْرُکَ) می‌گفتند.

2- باب: فَضْلِ قِیَامِ اللَّیْلِ

باب [2]: فضیلت قیام شب

591- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَ الرَّجُلُ فِی حَیَاةِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، إِذَا رَأَى رُؤْیَا قَصَّهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَتَمَنَّیْتُ أَنْ أَرَى رُؤْیَا، فَأَقُصَّهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَکُنْتُ غُلاَمًا شَابًّا، وَکُنْتُ أَنَامُ فِی المَسْجِدِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَرَأَیْتُ فِی النَّوْمِ کَأَنَّ مَلَکَیْنِ أَخَذَانِی، فَذَهَبَا بِی إِلَى النَّارِ، فَإِذَا هِیَ مَطْوِیَّةٌ کَطَیِّ البِئْرِ وَإِذَا لَهَا قَرْنَانِ وَإِذَا فِیهَا أُنَاسٌ قَدْ عَرَفْتُهُمْ، فَجَعَلْتُ أَقُولُ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ، قَالَ: فَلَقِیَنَا مَلَکٌ آخَرُ فَقَالَ لِی: لَمْ تُرَعْ، فَقَصَصْتُهَا عَلَى حَفْصَةَ فَقَصَّتْهَا حَفْصَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «نِعْمَ الرَّجُلُ عَبْدُ اللَّهِ، لَوْ کَانَ یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ» فَکَانَ بَعْدُ لاَ یَنَامُ مِنَ اللَّیْلِ إِلَّا قَلِیلًا [رواه البخاری: 1121].

591- از ابن عمرب روایت است که گفت: در زمان پیامبر خدا ج اگر کسی خوابی می‌دید، آن را برای پیامبر خدا ج قصه می‌کرد، آرزو داشتم که خوابی ببینم و برای پیامبر خدا ج قصه نمایم، و من بچه جوانی بودم، و در زمان پیامبر خدا ج در مسجد می‌خوابیدم.

در خواب دیدم که گویا دو فرشته مرا گرفته و به سوی آتش [دوزخ] بردند، و [دیدم] که دوزخ به مانند چاهی ساخته شده است، و دارای دو شاخ است([2])، و در آن مردمانی هستند که آن‌ها را می‌شناسم، و من پی هم می‌گفتم: از آتش [دوزخ] به خدا پناه می‌جویم، [عبدالله بن عمرب] گفت که: در این وقت فرشته دیگری آمد و برایم گفت که: مترس.

[این خواب را] برای (حفصه)ل قصه نمودم([3])، و حفصه آن را برای پیامبر خداج قصه نمود، ایشان فرمودند:

«عبدالله شخص نیکی است اگر در شب نماز بخواند» [یعنی: نماز تهجد بخواند]، بعد از این واقعه، عبداللهس فقط وقت اندکی را در شب می‌خوابید([4]).

3- باب: تَرْکِ القِیَامِ لِلمَرِیضِ

باب [3]: ترک قیام شب برای مریض

592- عَنْ جُنْدَبِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ: «اشْتَکَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمْ یَقُمْ لَیْلَةً أَوْ لَیْلَتَیْنِ» [رواه البخاری: 1124].

592- از جندب بن عبداللهس([5]) روایت است که گفت: «پیامبر خدا ج مریض شدند، و یک یا دو شب برای قیام لیل، برخواستند([6]).

4- باب: تَحْرِیضِ النَّبِیِّ ج عَلَى صَلاَةِ اللَّیْلِ وَالنَّوَافِلِ مِن غَیرِ إِیجَابٍ

باب [4]: تشویق پیامبر خدا ج بخواندن نماز شب، و نوافل، بدون آنکه واجب باشد

593- عَنْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ طَرَقَهُ وَفَاطِمَةَ بِنْتَ النَّبِیِّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَیْلَةً، فَقَالَ: «أَلاَ تُصَلِّیَانِ؟» فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنْفُسُنَا بِیَدِ اللَّهِ، فَإِذَا شَاءَ أَنْ یَبْعَثَنَا بَعَثَنَا، فَانْصَرَفَ حِینَ قُلْنَا ذَلِکَ وَلَمْ یَرْجِعْ إِلَیَّ شَیْئًا، ثُمَّ سَمِعْتُهُ وَهُوَ مُوَلٍّ یَضْرِبُ فَخِذَهُ، وَهُوَ یَقُولُ: ﴿وَکَانَ الإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا [رواه البخاری: 1127].

593- از علی بن ابی طالبس روایت است که: شبی پیامبر خدا ج نزد او و فاطمه دختر پیامبر خدا÷ آمده و فرمودند: «شما دو نفر نماز نمی‌خوانید»؟ [مراد از این نماز، نماز تهجد است].

گفتم: یا رسول الله! جان ما در دست خدا است، اگر بخواهد که ما را بیدار کند، بیدار می‌کند.

چون این سخن را گفتیم برگشتند و به من چیزی نگفتند، و هنگام برگشتن در حالی که[دست خود را] بر ران خود می‌زدند، شنیدم که می‌گفتند: «انسان از هر چیزی مجادله‌‌گرتر است»([7]).

594- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «إِنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیَدَعُ العَمَلَ، وَهُوَ یُحِبُّ أَنْ یَعْمَلَ بِهِ خَشْیَةَ أَنْ یَعْمَلَ بِهِ النَّاسُ، فَیُفْرَضَ عَلَیْهِمْ، وَمَا سَبَّحَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سُبْحَةَ الضُّحَى قَطُّ وَإِنِّی لَأُسَبِّحُهَا» [رواه البخاری: 1128].

594- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج بعضی از عبادات را از ترس آنکه مبادا مردم نیز به آن‌ها عمل نمایند و بر آن‌ها واجب گردد، ترک می‌کردند، گرچه در اصل دوست داشتند که آن عبادات را انجام دهند، [و از همین جهت] هیچگاه پیامبر خدا ج نماز ضحی را نخواندند، و من آن را می‌‌خواندم([8]).

5- باب: قِیَام النَّبِیِّ ج حَتَّى تَرِمَ قَدَمَاهُ

باب [5]: قیام پیامبر خدا ج تا جایی‌که پاهای‌شان ورم کرد

595- عَنْ المُغِیرَةَ بْن شُعْبَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یَقُولُ: إِنْ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیَقُومُ لِیُصَلِّیَ حَتَّى تَرِمُ قَدَمَاهُ - أَوْ سَاقَاهُ - فَیُقَالُ لَهُ فَیَقُولُ: «أَفَلاَ أَکُونُ عَبْدًا شَکُورًا» [رواه البخاری: 1130].

595- از مغیره بن شعبهس([9]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج شب آنقدر نماز می‌خواندند که قدم‌های پای‌شان، - و یا ساق‌های پای‌شان – ورم می‌کرد، چون برای‌شان گفته می‌شد؟ [که سبب این همه عبادات چیست، و خداوند لغزش‌های گذشته و آینده شما را بخشیده است].

می‌فرمودند: «آیا بنده شکر گذاری نباشم»؟([10]).

6- باب: مَن نَامَ عِندَ السَّحَرِ

باب [6]: کسی که در وقت سحر خوابید

596- عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَمْرِو بْنِ العَاصِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَهُ: «أَحَبُّ الصَّلاَةِ إِلَى اللَّهِ صَلاَةُ دَاوُدَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ، وَأَحَبُّ الصِّیَامِ إِلَى اللَّهِ صِیَامُ دَاوُدَ، وَکَانَ یَنَامُ نِصْفَ اللَّیْلِ وَیَقُومُ ثُلُثَهُ، وَیَنَامُ سُدُسَهُ، وَیَصُومُ یَوْمًا، وَیُفْطِرُ یَوْمًا» [رواه البخاری:1131].

596- از عبدالله بن عمرو بن عاصب روایت است که: پیامبر خدا ج برایش گفتند:

«محبوب‌ترین نمازها در نزد خداوند متعال، نماز داود÷ است، و بهترین روزه‌ها در نزد خداوند متعال، روزه داود÷ است، نیمی از شب را خوابید، و سوم حصه آن را نماز می‌خواند، و باز ششم حصه آن را می‌خوابید، [تا برای عبادت صبگاهی آمادگی کافی داشته باشد] و یک روز را روزه می‌گرفت، و یک روز را می‌خورد»([11]).

597- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قالت: أَیُّ العَمَلِ کَانَ أَحَبَّ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَتْ: «الدَّائِمُ»، قُلْتُ: مَتَى کَانَ یَقُومُ؟ قَالَتْ: «کَانَ یَقُومُ إِذَا سَمِعَ الصَّارِخَ» [رواه البخاری: 1132].

597- از عائشهل روایت است که گفت: بهترین عبادت در نزد پیامبر خدا ج عبادتی بود که به طور دائم و مستمر می‌بود.

 از وی پرسیدند: پیامبر خدا ج [درشب] چه وقت برمی‌خاستند؟

گفت: وقتی که آواز خروس را می‌شنیدند([12]).

598- وَفی روایة: إِذَا سَمِعَ الصَّارِخَ قامَ فَصَلَّى. [رواه البخاری: 1132].

598- و در روایت دیگری از عائشهل نقل است که [در جواب] گفت: هنگامی که آواز خروس را می‌شنیدند، برخاسته و نماز می‌خواندند([13]).

599- وَفی روایة عَنْهَا قَالَتْ: ما أَلْفَاهُ السَّحَرُ عِنْدِی إِلاَّ نَائِماً. تَغْنِی النَّبِیَّ ج.[رواه البخاری: 1133].

599- و در روایت دیگری از عائشهل نقل است که گفت: سحر پیامبر خدا ج را در نزد من، جز در حالت خواب ندیده است([14]).

7- باب: طُولِ القِیامِ فِی صَلاَةِ اللَّیلِ

باب [7]: طول قیام در نماز شب

600- عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «صَلَّیْتُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیْلَةً، فَلَمْ یَزَلْ قَائِمًا حَتَّى هَمَمْتُ بِأَمْرِ سَوْءٍ»، قُلْنَا: وَمَا هَمَمْتَ؟ قَالَ: هَمَمْتُ أَنْ أَقْعُدَ وَأَذَرَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ [رواه البخاری: 1135].

600- از ابن مسعودس روایت است که گفت: شبی با پیامبر خدا ج نماز خواندم، آن قدر ایستادند که تصمیم به کار بدی گرفتم.

پرسیدند: آن کار بدی [که به آن تصمیم گرفته بودی] چه بود؟ گفت: تصمیم گرفتم که خودم بنشینم و پیامبر خدا ج را تنها بگذارم([15]).

8- باب: کَیْفَ کَانَتْ صَلاَةُ النَّبِیِّ ج وَکَم کَانَ النَّبِیُّ یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ

باب [8]: نماز پیامبر خدا ج چگونه بود؟ و در شب چه قدر نماز می‌خواندند؟

601- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «کَانَتْ صَلاَةُ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ رَکْعَةً» یَعْنِی بِاللَّیْلِ [رواه البخاری: 1138].

601- از ابن عباسب روایت است که گفت: نماز پیامبر خدا ج [در شب] سیزده رکعت بود.

602- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ رَکْعَةً مِنْهَا الوِتْرُ، وَرَکْعَتَا الفَجْرِ» [رواه البخاری: 1140].

602- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در شب سیزده رکعت نماز می‌خواندند، که از آن جمله، نماز وتر، و دو رکعت [سنت] نماز فجر بود([16]).

9- باب: قِیَامِ النَّبِیِّ ج بِاللَّیْلِ وَنَومِهِ وَمَا نُسِخَ مِن قِیَامِ اللَّیْلِ

باب [9]: قیام و خواب پیامبر خدا ج در شب، و آنچه که از قیام شب نسخ شده است

603- عَنْ أَنَسِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یَقُولُ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُفْطِرُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى نَظُنَّ أَنْ لاَ یَصُومَ مِنْهُ، وَیَصُومُ حَتَّى نَظُنَّ أَنْ لاَ یُفْطِرَ مِنْهُ شَیْئًا، وَکَانَ لاَ تَشَاءُ أَنْ تَرَاهُ مِنَ اللَّیْلِ مُصَلِّیًا إِلَّا رَأَیْتَهُ، وَلاَ نَائِمًا إِلَّا رَأَیْتَهُ» [رواه البخاری: 1141].

603- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در بعضی ماه‌ها، آنقدر افطار می‌کردند [یعنی: آنقدر روزه نمی‌گرفتند]، که گمان می‌کردیم از این ماه، چیزی را روزه نخواهند گرفت، و در بعضی ماه‌ها آنقدر روزه می‌گرفتند که گمان می‌کردیم از این ماه چیزی را افطار نکنند، [یعنی: چیزی را بدون روزه نگذارند].

و اگر می‌خواستی که ایشان را در شب بدون حالت نماز خواندن نبینی، بدون حالت نماز خواندن نمی‌دیدی، و اگر [می‌خواستی که ایشان را جز در حالت] خواب نبینی، جز در حالت خواب نمی‌دیدی([17]).

10- باب: عَقْدِ الشَّیطَانِ عَلَى قَافِیَةِ الرَّأسِ إِذَا لَم یُصَلِّ بِاللَّیلِ

باب [10]: تسلط شیطان بر کسی که در شب نماز نمی‌خواند

604- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «یَعْقِدُ الشَّیْطَانُ عَلَى قَافِیَةِ رَأْسِ أَحَدِکُمْ إِذَا هُوَ نَامَ ثَلاَثَ عُقَدٍ یَضْرِبُ کُلَّ عُقْدَةٍ عَلَیْکَ لَیْلٌ طَوِیلٌ، فَارْقُدْ فَإِنِ اسْتَیْقَظَ فَذَکَرَ اللَّهَ، انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإِنْ تَوَضَّأَ انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإِنْ صَلَّى انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَأَصْبَحَ نَشِیطًا طَیِّبَ النَّفْسِ وَإِلَّا أَصْبَحَ خَبِیثَ النَّفْسِ کَسْلاَنَ» [رواه البخاری: 1142].

604- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«کسی که خواب می‌شود، شیطان بر عقب سرش سه گره می‌زند، در هر گرهی می‌گوید: شبت دراز باد و بخواب».

«اگر این شخص بیدار شود و خدا را ذکر نماید، یک گره‌اش گشوده می‌شود، و اگر وضوء بسازد، گره دیگرش گشوده می‌شود، و اگر نماز بخواند، آخرین گره گشوده می‌گردد، و صبح با جسمی سبک و خاطری خوش از خواب برمی‌خیزد، ورنه جسمش کسل، و خاطرش افسرده و پریشان خواهد بود([18]).

11- باب: إِذَا نَامَ وَلَم یُصَلِّ بَالَ الشَّیطَانُ فِی أُذُنِهِ

باب [11]: اگر بخوابد و نماز نخواند، شیطان در گوشش بول کرده است

605- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ، فَقِیلَ: مَا زَالَ نَائِمًا حَتَّى أَصْبَحَ، مَا قَامَ إِلَى الصَّلاَةِ، فَقَالَ: «بَالَ الشَّیْطَانُ فِی أُذُنِهِ» [رواه البخاری: 1144].

605- از عبداللهس روایت است که گفت: از شخصی نزد پیامبر خدا ج یاد شد، کسی گفت: تا وقتی که صبح می‌شود خواب است، و به نماز بر نمی‌خیزد، فرمودند: «شیطان در گوشش بول کرده است»([19]).

12- باب: الدُّعاءِ والصَّلاَةِ مِن آخِرِ اللَّیْلِ

باب [12]: دعا کردن و نماز خواندن از آخر شب

606- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «یَنْزِلُ رَبُّنَا تَبَارَکَ وَتَعَالَى کُلَّ لَیْلَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا حِینَ یَبْقَى ثُلُثُ اللَّیْلِ الآخِرُ یَقُولُ: مَنْ یَدْعُونِی، فَأَسْتَجِیبَ لَهُ مَنْ یَسْأَلُنِی فَأُعْطِیَهُ، مَنْ یَسْتَغْفِرُنِی فَأَغْفِرَ لَهُ» [رواه البخاری: 1145].

606- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«در ثلث اخیر شب پروردگار ما به آسمان اول نزول می‌کند و می‌گوید: کیست که دعا کند، و من دعایش را اجابت نمایم، کیست که از من بخواهد، و من آنچه را که خواسته است برایش عطا فرمایم، و کیست که از من طلب آمرزش نماید، و من برایش بیامرزم»([20]).

13- باب: مَنْ نَامَ أَوَّلَ اللَّیْلِ وَأَحْیَا آخِرَهُ

باب [13]: کسی که اول شب را خوابیده و آخر شب را زنده داشته است

607- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، أَننَّهَا سئلت: عن صَلاَةُ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِاللَّیْلِ؟ قَالَتْ: «کَانَ یَنَامُ أَوَّلَهُ وَیَقُومُ آخِرَهُ، فَیُصَلِّی، ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى فِرَاشِهِ، فَإِذَا أَذَّنَ المُؤَذِّنُ وَثَبَ، فَإِنْ کَانَ بِهِ حَاجَةٌ، اغْتَسَلَ وَإِلَّا تَوَضَّأَ وَخَرَجَ» [رواه البخاری: 1146].

607- از عائشهل روایت است که چون از وی راجع به نماز شب پیامبر خدا ج پرسان شد.

گفت: اول شب را می‌خوابیدند، و آخر شب برمی‌خاستند و نماز می‌خواندند، [بعد از نماز خواندن] دوباره به بستر خود می‌رفتند، و چون مؤذن اذان می‌داد، از جا برمی‌خاستند، اگر ضرورت به غسل داشتند غسل می‌کردند، ورنه وضوء ساخته و بیرون می‌شدند ([21]).

14- باب: قِیَامِ النَّبِیِّ ج بِاللَّیْلِ فِی رَمضَانَ وَغیرِهِ

باب [14]: شب خیزی پیامبر خدا ج در رمضان و غیر رمضان

608- وعَنهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّهَا سئلت: عن صلاتِهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی رَمَضَانَ؟ فَقَالَتْ: «مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَزِیدُ فِی رَمَضَانَ وَلاَ فِی غَیْرِهِ عَلَى إِحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً یُصَلِّی أَرْبَعًا، فَلاَ تَسَلْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ یُصَلِّی أَرْبَعًا، فَلاَ تَسَلْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ یُصَلِّی ثَلاَثًا»، قَالَتْ عَائِشَةُ: فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ: أَتَنَامُ قَبْلَ أَنْ تُوتِرَ؟ فَقَالَ: «یَا عَائِشَةُ إِنَّ عَیْنَیَّ تَنَامَانِ وَلاَ یَنَامُ قَلْبِی» [رواه البخاری: 1147].

608- و از عائشهل روایت است که از وی راجع به نماز پیامبر خدا ج در ماه رمضان پرسان شد.

گفت: پیامبر خدا ج در رمضان و غیر ماه رمضان، از یازده رکعت نماز بیشتر نمی‌خواندند، [اول] چهار رکعت نماز می‌خواندند که از خوبی و درازی آن مپرس، بعد از آن چهار رکعت دیگر می‌خواندند که از خوبی و درازی آن مپرس، و بعد از آن سه رکعت دیگر می‌خواندند.

عائشهل می‌گوید: پرسیدم: یا رسول الله! آیا پیش از اینکه وتر بخوانید، خواب هم می‌شوید؟

فرمودند: «ای عائشه! چشمانم می‌خوابد، ولی قلبم نمی‌خوابد»([22]).

15- باب: مَا یُکرَهُ مِنَ التَّشدِیدِ فِی العِبَادَةِ

باب [15]: آنچه که از تشدد در عبادت مکروه است

609- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: دَخَلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَإِذَا حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَیْنَ السَّارِیَتَیْنِ، فَقَالَ: «مَا هَذَا الحَبْلُ؟» قَالُوا: هَذَا حَبْلٌ لِزَیْنَبَ فَإِذَا فَتَرَتْ تَعَلَّقَتْ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ حُلُّوهُ لِیُصَلِّ أَحَدُکُمْ نَشَاطَهُ، فَإِذَا فَتَرَ فَلْیَقْعُدْ» [رواه البخاری: 1150].

609- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج [به مسجد] داخل شدند، و دیدند که ریسمانی بین دو پایه بسته است.

پرسیدند: «این ریسمان برای چیست»؟

گفتند: این ریسمان از زینبل است، وقتی که [از نماز خواندن] خسته می‌شود خود را به آن می‌گیرد.

پیامبر خدا ج فرموند: «نه، آن را باز کنید، هرکس از شما تا وقتی که با نشاط است، نماز بخواند، و چون خسته شد، بنشیند»([23]).

16- باب: مَا یُکرَهُ مِن تَرْکِ قِیَامِ اللَّیلِ لِمَن کَانَ یَقُومُهُ

باب [16]: کسی که قیام شب داشته باشد، ترک کردن آن برایش مکروه است

610- عَنْ عَبْد اللَّهِ بْن عَمْروِ بْنِ العَاصِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا عَبْدَ اللَّهِ، لاَ تَکُنْ مِثْلَ فُلاَنٍ کَانَ یَقُومُ اللَّیْلَ، فَتَرَکَ قِیَامَ اللَّیْلِ» [رواه البخاری: 1152].

610- از عبدالله بن عمرو بن عاصب روایت است که گفت:

«ای عبدالله! تو مانند فلانی مباش که شب خیزی داشت، و بعد از آن، آن را ترک نمود»([24]).

17- باب: فَضْلِ مَن تَعَارَّ بِاللَّیْلِ فَصَلَّى

باب [17]: فضیلت کسی که شب بیدار شود و نماز بخواند

611- عَنْ عُبَادَة بْن الصَّامِتِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ تَعَارَّ مِنَ اللَّیْلِ، فَقَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، الحَمْدُ لِلَّهِ، وَسُبْحَانَ اللَّهِ، وَلاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی، أَوْ دَعَا، اسْتُجِیبَ لَهُ، فَإِنْ تَوَضَّأَ وَصَلَّى قُبِلَتْ صَلاَتُهُ» [رواه البخاری: 1154].

611- از عباده بن صامتس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«کسی که در شب از خواب برخاسته و بگوید: (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، الحَمْدُ لِلَّهِ، وَسُبْحَانَ اللَّهِ، وَلاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَکْبَرُ، وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)، و بعد از آن از خداوند طلب آمرزش نماید، و یا چیزی بخواهد، طلبش اجابت می‌گردد، و اگر وضوء بسازد و نماز بخواند، نمازش قبول می‌شود([25]).

612- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّهُ قَالَ: وَهُوَ یَقُصُّ فِی قَصَصِهِ، وَهُوَ یَذْکُرُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ أَخًا لَکُمْ لاَ یَقُولُ الرَّفَثَ» یَعْنِی بِذَلِکَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ رَوَاحَةَ

وَفِینَا رَسُولُ اللَّهِ یَتْلُو کِتَابَهُ ... إِذَا انْشَقَّ مَعْرُوفٌ مِنَ الفَجْرِ سَاطِعُ

أَرَانَا الهُدَى بَعْدَ العَمَى فَقُلُوبُنَا ... بِهِ مُوقِنَاتٌ أَنَّ مَا قَالَ وَاقِعُ

یَبِیتُ یُجَافِی جَنْبَهُ عَنْ فِرَاشِهِ ... إِذَا اسْتَثْقَلَتْ بِالْمُشْرِکِینَ المَضَاجِعُ» [رواه البخاری: 1155].

612- روایت است که ابو هریرهس ضمن قصه‌هایش از پیامبر خدا ج این گفته‌شان را ذکر نمود که فرمودند:

«شما برادری دارید که اصلاً سخن ناپسند نمی‌گوید» و مقصود‌شان عبدالله بن رواحهس بود([26]). [و وی در صفت پیامبر خدا ج گفته بود]:

پیامبر خدا ج در میان ما است، و کلام خدا را [آنگاه] تلاوت می‌نماید که روشنی فجر درخشان گردد، راه راست را بعد از اینکه گمراه بودیم، برای ما نمایان ساخت، و دل‌های ما یقین دارد که هر چیزی را که خبر دهد، همانطور واقع می‌شود، شب که خواب می‌شود، پهلویش در بستر آرام نمی‌گیرد، در حالی که مشرکین در خواب گران فرو رفته‌اند([27]).

613- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: رَأَیْتُ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَأَنَّ بِیَدِی قِطْعَةَ إِسْتَبْرَقٍ، فَکَأَنِّی لاَ أُرِیدُ مَکَانًا مِنَ الجَنَّةِ إِلَّا طَارَتْ إِلَیْهِ، وَرَأَیْتُ کَأَنَّ اثْنَیْنِ أَتَیَانِی. و ذکر باقی الحدیث وقد تقدَّم. [رواه البخاری: 1156].

613- از ابن عمرب روایت است که گفت: در زمان پیامبر خدا ج به خواب دیدم که گویا در دستم پارچه ابریشمینی است، و گویا هیچ جایی در بهشت نیست که آنجا را اراده نمایم، و آن پارچه به آن طرف پرواز ننماید، و گویا دیدم که دو نفر نزدم آمدند و بقیه حدیث قبلاً گذشت]([28]).

18- باب: مَا جَاء فِی التَطوُّعِ مَثْنَى مَثْىَ

باب [18]: نماز نفل دو رکعت، دو رکعت است

614- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُعَلِّمُنَا الِاسْتِخَارَةَ فِی الأُمُورِ کُلِّهَا، کَمَا یُعَلِّمُنَا السُّورَةَ مِنَ القُرْآنِ، یَقُولُ: «إِذَا هَمَّ أَحَدُکُمْ بِالأَمْرِ، فَلْیَرْکَعْ رَکْعَتَیْنِ مِنْ غَیْرِ الفَرِیضَةِ، ثُمَّ لِیَقُلْ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ، وَأَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ العَظِیمِ، فَإِنَّکَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الغُیُوبِ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَیْرٌ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاقْدُرْهُ لِی وَیَسِّرْهُ لِی، ثُمَّ بَارِکْ لِی فِیهِ، وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنِی عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِی الخَیْرَ حَیْثُ کَانَ، ثُمَّ أَرْضِنِی» قَالَ: «وَیُسَمِّی حَاجَتَهُ» [رواه البخاری: 1166].

614- از جابر بن عبداللهب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج استخاره کردن در همه کارها را برای ما یاد می‌دادند، به مانند آنکه سورۀ از قرآن را برای ما یاد می‌دادند، [در این مورد] می‌گفتند:

«کسی که می‌خواهد کاری را انجام دهد، دو رکعت نماز غیر از نماز فرض اداء نموده، بعد از آن بگوید:

(اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ، وَأَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ العَظِیمِ، فَإِنَّکَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الغُیُوبِ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَیْرٌ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاقْدُرْهُ لِی وَیَسِّرْهُ لِی، ثُمَّ بَارِکْ لِی فِیهِ، وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی - أَوْ قَالَ فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنِی عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِی الخَیْرَ حَیْثُ کَانَ، ثُمَّ أَرْضِنِی بِهِ)، و فرمودند: و بعد از آن حاجت خود را نام ببرد»([29]).

19- باب: تَعَاهُدِ رَکعَتَی الفَجْرِ وَمَنْ سَمَّاهُمَا تَطَوُّعاً

باب [19]: پا بندی به دو رکعت [سنت] نماز فجر، و کسی که آن را نفل نامید

615- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «لَمْ یَکُنِ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى شَیْءٍ مِنَ النَّوَافِلِ أَشَدَّ مِنْهُ تَعَاهُدًا عَلَى رَکْعَتَیِ الفَجْرِ» [رواه البخاری: 1163].

615- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج به هیچ نماز نفلی، پایبندتر از دو رکعت [سنت] فجر نبودند([30]).

20- باب: مَا یُقرَأُ فِی رَکعَتَی الْفَجْرِ

باب [20]: آنچه که در دو رکعت [سنت] فجر خوانده می‌شود

616- وعَنْها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُخَفِّفُ الرَّکْعَتَیْنِ اللَّتَیْنِ قَبْلَ صَلاَةِ الصُّبْحِ حَتَّى إِنِّی لَأَقُولُ: هَلْ قَرَأَ بِأُمِّ الکِتَابِ؟» [رواه البخاری: 1165].

616- و از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج دو رکعت [سنت] نماز فجر را سبک می‌خواندند، تا جای‌ که [با خود] می‌گفتم: آیا (الحمد لله) را خوانده‌اند یا نه؟([31]).

21- باب: صَلاَةِ الضُّحَى فِی الحَضَرِ

باب [21]: نماز چاشت در حضر

617- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی بِثَلاَثٍ لاَ أَدَعُهُنَّ حَتَّى أَمُوتَ: «صَوْمِ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَصَلاَةِ الضُّحَى، وَنَوْمٍ عَلَى وِتْرٍ» [رواه البخاری: 1178].

617- از ابو هریرهس روایت است که گفت: دوست من [یعنی: پیامبر خدا ج] مرا به سه چیز وصیت نمودند که تا هنگام مرگ آن‌ها را ترک نخواهم کرد:

روزه گرفتن سه روز از هر ماه، نماز چاشت، و خواب شدن بعد از نماز وتر([32]).

22- باب: الرَّکعَتَینِ قَبلَ الظُّهرِ

باب [22]: دو رکعت نماز، پیش از فرض نماز پیشین

618- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ لاَ یَدَعُ أَرْبَعًا قَبْلَ الظُّهْرِ، وَرَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الغَدَاةِ» [رواه البخاری: 1182].

618- از عائشهل روایت است که پیامبر خدا ج ادای چهار رکعت نماز، پیش از فرض نماز ظهر، و دو رکعت نماز، پیش از فرض نماز فجر را ترک نمی‌کردند([33]).

23- باب: الصَّلاةِ قَبلَ المَغرِبِ

باب [23]: [حکم] نماز خواندن پیش از نماز مغرب

619- عَنْ عَبْد اللَّهِ المُزَنِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «صَلُّوا قَبْلَ صَلاَةِ المَغْرِبِ»، قَالَ: «فِی الثَّالِثَةِ لِمَنْ شَاءَ کَرَاهِیَةَ أَنْ یَتَّخِذَهَا النَّاسُ سُنَّةً» [رواه البخاری: 1183].

619- از عبدالله مزنیس، از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«پیش از نماز شام (مغرب)، نماز بخوانید» و در مرتبه سوم فرمودند: «برای کسی که خواسته باشد»

[و این سخن را برای آن گفتند] که مردم خواندن این دو رکعت نماز را، سنت قرار ندهند([34]).


20- کِتَابُ الصَّلاَةِ فِی مسْجِدِ مَکْةَ وَالمَدِینَةِ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) معنی این دعای نبی کریم ج این است که:

      پروردگارا! ستایش خاص برای تو است، برپا دارنده آسمان و زمین و آنچه که در آن‌ها می‌باشد تو هستی، و ستایش خاص برای تو است، روشنی بخش آسمان‌ها و زمین و آنچه که در آن‌ها می‌باشد تو هستی، و ستایش خاص برای تو است، مالک آسمان‌ها و زمین و آنچه که در آن‌ها می‌باشد تو هستی، و ستایش خاص برای تو است، وجود تو حق است، و وعده تو حق است، و دیدار تو – در آخرت – حق است، و فرموده تو - از امر و نهی – حق است، و بهشت حق است، و دوزخ حق است، و – پیامبری - پیامبران حق است، و – پیامبری – محمد ج حق است، و قیامت حق است.

      پروردگارا! – به احکامت از حلال و حرام – تسلیم و منقاد هستم، و به تو ایمان آوردم، و بر تو توکل نمودم، و بسوی تو رجوع نمودم، و با آیات تو – بر دیگران – حجت جستم، و تو را حاکم قرار دادم، پس تقصیرات گذشته و آینده و پنهان و آشکارم را برایم ببخش، از همه اول تو و از همه آخر تو هستی، خدایی جز تو نیست، و خدایی جز تو وجود ندارد.

      2) پیامبر خدا ج متصف به (جوامع الکلم) بودند، چنان‌چه در این دعای خود آنچه را که باید بنده از حمد و ثنا و ایمان، و توکل، و اعتراف به روز جزا، و بهشت و دوزخ، وغیره نسبت به پروردگارش معتقد باشد، جمع نمودند.

      3) کسی که به نماز تهجد برمی‌خیزد، پیش از شروع کردن به نماز این دعا را بخواند.

      4) اگر کسی از خداوند جل جلاله چیزی مسئلت می‌نماید، پیش از مسئلت کردن، حمد و ثنای خداوند جل جلاله را بگوید.

[2]- یعنی: دارای دو پایه است، و برروی این دو پایه عمود دیگری است که چنگک‌هایی در آن آویزان است، که از مجموع آن دو پایه عمودی که بر روی آن‌ها است، چیزی تشکیل می‌شود که بنام (سر‌انداز چاه) یاد می‌شود، که قرقره ریسمان چاه را به آن آویزان می‌کنند.

[3]- حفصهل ام المومنین، دختر عمر بن الخطاب و خواهر عبدالله بن عمر راوی حدیث است.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) پیامبر خدا ج از آن جهت این خواب را نسبت به عبدالله بن عمرس به قیام لیل تعبیر کردند که دیدند عبداللهس از نمازهای فرض تغافل نمی‌کند که مستلزم تذکرش به آتش دوزخ گردد، از این سبب او را بخواندن نماز شب ترغیب نمودند.

      2) قیام لیل سبب نورانیت و نجات از آتش دوزخ می‌شود، خودم چندین کس را می‌شناسم که قیام لیل دارند، و نورانیت را می‌توان در چهره آن‌ها به طور آشکاری مشاهده نمود.

      3) خواب شدن تمام شب و برای همیشه کار خوبی نیست و مکروه است، از جابرس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «مادر سلیمان÷ برایش گفت: در شب بسیار مخواب، زیرا خواب شدن بسیار به شب، سبب فقر و بی‌چارگی در روز قیامت می‌شود»، در فتح المبدی آمده است که: بعضی از فقراء بر سر دسترخوان می‌گفتند: ای مردم! بسیار مخورید، زیرا باید بسیار بنوشید، و باز باید بسیار بخوابید، و بسیار خوابیدن سبب حسرت خوردن بسیار در وقت مرگ می‌شود.

[5]- وی جندب بن عبدالله بجلی است، در کوفه سکنی گزین گردید، و بعد از آن به بصره رفت، در زمان ابن زبیر که جنگ بین مسلمانان در گرفت، مردمان را به گوشه‌گیری از فتنه نصیحت می‌کرد، و در این خصوص از وی روایت شده است که گفت: ای مردم! در فتنه گرفتار شده‌اید، از وی پرسیدند: چه باید کرد؟ گفت: اگر فتنه در شهر شما داخل شد، به سراهای‌های خود بروید، گفتند: اگر به سراهای ما داخل شد، چه باید کرد، گفت: به خانه‌های خود بروید، گفتند: اگر به خانه‌های ما داخل شد، چه باید کرد؟ گفت: به پناه‌ گاه‌های خود بروید، گفتند: اگر به پناه گاه‌های ما داخل شد چه باید کرد؟ گفت: در این صورت کسی باشید که کشته شده باشد، نه کسی باشد که دیگری را کشته باشد، اسد الغابه (1/204-305).

[6]- از مسائل و احکام متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مدت مریضی پیامبر خدا ج – حسب روایات مختلفه - بین دوازده تا چهل روز بود، و در این مدت پیامبر خدا ج تنها دو و یا سه شب به نماز تهجد برنخاستند.

      2) در همین مریضی پیامبر خدا ج بود که وحی بر ایشان به تاخیر افتاد، و زنی نزد‌شان آمد و گفت: یا محمد! فکر می‌کنم شیطانی که نزدت می‌آمد، تو را ترک کرده است، مقصد آن زن شیطان، جبرئیل÷ بود، و همان بود که خداوند سورۀ ﴿وَٱلضُّحَىٰ ١ وَٱلَّیۡلِ إِذَا سَجَىٰ ٢ مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ٣ را نازل فرمود.

      3) زنی که نزد پیامبر خدا ج آمد و این سخن را گفت، هند بنت حرب بن أمیه، همسر ابو لهب، و خواهر ابوسفیان بود، و در بعضی روایات زن‌های دیگری نیز ذکر شده است.

[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این سخن پیامبر خدا ج که (انسان از هر چیزی مجادله‌گرتر است)، در واقع نقل قول خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَکۡثَرَ شَیۡءٖ جَدَلٗا .

      2) احتمال دارد که پیامبر خدا ج این سخن را برای این گفته باشند، که علیس از دلیلی که برای پیامبر خدا ج ذکر نمود، از برخاستن برای اقامه نماز تهجد شانه خالی کرده بود، و همچنین احتمال دارد که ذکر این آیه کریمه جهت قبول کردن عذر علیس و تصدیق قول او باشد، که فطرت و طبیعت انسان آن است که در مقابل هر سخنی می‌‌خواهد مجادله کند، و مسؤولیت را نپذیرد، پس بر علیس از این سخنش که گفت: اختیار ما در دست خداوند است، اگر بخواهد که ما را بیدار کند، بیدار می‌کند، باکی نیست.

[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) نماز (ضحی) نماز است که هنگام چاشت، یعنی در وسط روز بین طلوع و زوال آفتاب، و یا پیش از زوال آفتاب خوانده می‌شود.

      2) بهترین وقت خواندن نماز ضحی، در ثلث سوم وقت بین طلوع آفتاب و زوال است، مثلاً: اگر بین طلوع آفتاب و زوال شش ساعت باشد، بعد از اینکه از طلوع آفتاب چهار ساعت گذشت، و یا به زوال دو ساعت باقی‌ماند، نماز (ضحی) خوانده شود.

      3) مراد از این قول عائشهل که پیامبر خدا ج نماز ضحی را نمی‌خواندند این است که بر خواندن آن نماز مداومت نمی‌کردند، ورنه ثابت است که ایشان این نماز را گاه گاهی می‌خواندند، از آن جمله اینکه روز فتح مکه نماز ضحی را خواندند، و ابو ذر و ابو هریره را به خواندن آن تشویق نمودند، و یا اینکه عائشهل از آنچه که علم داشته است خبر داده است، و وی خبر نداشته است که پیامبر خدا ج گاهی گاهی نماز ضحی را می‌خواندند.

[9]- وی مغیره بن شعبه بن ابی عامر ثقفی است، در سال جنگ خندق مسلمان شد، بسیار زیرک و با تدبیر بود، گویند: در عرب چهار کس به زیرکی و حسن تدبیر مشهور بودند، معاویه بن ابی سفیان، عمرو بن العاص، مغیره بن شعبه، و زیاد، عمر بن خطابس او را امیر بصره مقرر نمود، و سپس عزلش نمود، و باز او را امیر کوفه مقرر نمود، در بسیاری از جنگ‌های اسلامی، از آن جمله جنگ یرموک، ویمامه، و قادسیه و فتح نهاوند و غیره اشتراک داشت، در زمان معاویهس امارت کوفه را بر عهده گرفت، و تا سال پنجاه هجری که وفات نمود، همین وظیفه را بر عهده داشت، اسد الغابه (4/406-407).

[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) معنی این قول پیامبر خدا ج که فرمودند: «آیا بنده شکر گذاری نباشم»؟ این است که: بعد از اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده مرا بخشیده است، باید در مقابل این نعمت عظمی شکر گذار خدا باشم، نه آنکه این نعمت را به ترک شکر مقابله نمایم.

      2) این حدیث دلالت بر این دارد که انسان تا وقتی که ملول نمی‌شود و یا از ضرر بر جان خود نمی‌ترسد، باید در عبادت خدا جد و جهد نماید، زیرا پیامبر خدا ج که با وجود اطمینان از آمرزش لغزش‌های گذشته و آینده خود تا این سر حد عبادت می‌کردند، پس کسی که در گناه و تقصیر غوطه‌ور است، باید حالش چگونه باشد؟

[11]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) داود÷ از این جهت در وقت شب نماز می‌خواند که: این وقت شب همان وقتی است که از طرف خداوند متعال گفته می‌شود: آیا کسی هست که از من چیزی بخواهد و من آرزویش را بر آورده سازم، و آیا کسی هست که طلب آمرزش گناهان خود را بنماید و من گناهانش را برایش ببخشم؟ و از این جهت ششم حصه اخیر شب را می‌خوابید که برای نماز صبح و اعمال روز نشاط و آمادگی داشته باشد.

      2) طوری که ابن منبر/ می‌گوید: داود÷ شب و روز خود را بین خود و بین پروردگار خود تقسیم کرده بود، به این طریق که: نیم وقت را در امور زندگی خود باشد، و نیم وقت را به عبادت بگذراند، و این چیز نسبت به نماز امکان پذیر بود، و چون در روزه گرفتن، نمی‌شد که نیم روز را روزه بگیرد، و نیم روز را بخورد، لذا یک روز را روزه می‌گرفت، و یک روز را می‌خورد.

[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در جایی که خروس‌های متعددی وجود داشته باشد، غالباً بعد از نیم شب، و یا پیش از ثلث اخیر شب بعضی از آن‌ها به بانگ زدن شروع می‌کنند، و پیامبر خدا ج در این وقت برای نماز تهجد بیدار می‌شدند.

      2) باید شخص مسلمان بر طاعت و عبادتی که انجام می‌دهد، مداومت نماید، و باید بداند، طاعت و عبادتی که اندک ولی دائم باشد، بهتر از طاعت و عبادتی است که بسیار بوده ولی بعد از مدتی ترک شود.

      3) در طاعت و عبادت نفلی نباید خود را به مشقت انداخت، بلکه باید طاعت و عبادتش در حدی باشد که به جدیت و نشاط انجام پذیرد، و وقتی که احساس خستگی و کسالت، و یا زحمت و مشقت نمود، از انجام دادن آن عمل خود داری نماید.

[13]- در مسند امام احمد/ از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «خروس را دشنام ندهید، زیرا شما را به نماز بیدار می‌کند»، و مراد آن نیست که غرض خروس از آواز دادن بیدار کردن مردم به نماز باشد، بلکه مراد این است که حسب عرف و عادت، خروس نزدیک صبح بانگ می‌زند، و وقتی که مردم آواز خروس را در نزدیک صبح بشنوند به نماز برمی‌خیزند.

[14]- یعنی: بعد از فارغ شدن از نماز تهجد، به کار دیگری مشغول نگردیده و خواب می‌شدند، از این جهت وقتی که سحر بر آن‌ها می‌آمد، خواب بودند، و یا مراد از خواب شدن در اینجا حالت خواب شدن است، که غلتیدن باشد، یعنی: بعد از اینکه نماز شب را می‌خواندند، مانند کسی که خواب است، به پهلو می‌غلتیدند، زیرا در حدیث دیگری از عائشهل روایت است که گفت: «[بعد از خواندن نماز شب] اگر بیدار می‌بودم، با من صحبت می‌کردند، و اگر خواب می‌بودم، به پهلو می‌غلتیدند».

[15]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      آیا در نماز شب طول قیام بهتر است و یا کثرت رکوع و سجود؟ بین علماء اختلاف است، بعضی از آن‌ها طول قیام، و عده دیگری کثرت رکوع و سجود را بهتر می‌دانند، و برای تایید هر قولی احادیث متعددی وجود دارد، و قبلاً به این موضوع اشاره نمودم، و چیزی که مهم است این است که انسان در شب قیام نماید، و آنچه که خداوند او را توفیق داده و نصیبش کرده است، نماز بخواند.

[16]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) اینکه در این حدیث و در حدیث پیش از آن آمده است که پیامبر خدا ج در شب سیزده رکعت نماز می‌خواندند، حکایت از غالب احوال پیامبر خدا ج دارد، نه آنکه همیشه و بدون استثناء در شب سیزده رکعت خوانده باشند، زیرا در روایات دیگری آمده است که گاهی هفت رکعت، و گاهی نه رکعت می‌خواندند.

      2) و سبب اینکه در اغلب احوال سیزده رکعت می‌خواندند، این است که: بهتر در نماز شب سیزده رکعت است، که از آن جمله نماز وتر است، و اینکه گاهی هفت و یا نه رکعت می‌خواندند، جهت این است که خواندن سیزده رکعت حتمی نیست، و اگر کسی به سببی از اسباب سیزده رکعت خوانده نمی‌تواند، روا است که نه و یا هفت رکعت بخواند، در سنن نسائی/ از عائشهل روایت است که گفت: «پیامبر خدا ج در شب نه رکعت نماز می‌خواندند، چون سن‌شان کلان شد، هفت رکعت خواندند».

[17]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) بین این حدیث و بین حدیث عائشهل که گفته بود: وقتی که خروس بانگ می‌زد پیامبر خدا ج به نماز برمی‌خاستند، منافاتی نیست، زیرا در هر کدام از انس و عائشهل از آنچه که از حالت پیامبر خدا ج اطلاع داشتند، خبر داده‌اند، چون پیامبر خدا ج در نیمه اول شب گاهی نماز می‌خواندند و گاهی نمی‌خواندند، انسس از همین چیز خبر داده است، و چون ایشان ثلث اخیر شب را به نماز برمی‌خاستند، و در این وقت در خانه بودند، و از این حالت ازواج مطهرات خبر داشتند، عائشهل از آن خبر داده است.

      2) این حدیث دلالت بر این دارد که نماز شب، و روزه نفلی پیامبر خدا ج به شکل استمراری و به یک طریق واحد، و به ترتیب معینی نبود، بلکه به حسب امکانات و به حسب چیزی بود که برای‌شان میسر می‌شد، و گرچه در روزه گرفتن بعضی ماه‌ها، و بعضی روزها توجه بیشتری داشتند.

[18]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این تاثیر شیطان بر کسی است که نیتش برخاستن برای نماز شب نیست، و کسی که نیتش برخاستن برای نماز شب باشد، ولو آنکه از غلبه خواب برخاسته نتواند، ثواب شب خیزی برایش داده می‌شود، پیامبر خدا ج می‌فرمایند: «کسی که به نیت شب خیزی بخوابد، ولی خواب بر وی غلبه کرده و برخسته نتواند، خوابش برایش صدقه محسوب گردیده و مزد آنچه که نیت آن را داشته است، برایش داده می‌شود».

      2) کسی که تصمیم به شب خیزی و خواندن نماز شب دارد، در وقت خواب شدن (آیة الکرسی) را بخواند، تا از تاثیر شیطان در امان بماند، در یکی از احادیث بخاری آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: کسی که در وقت خواب شدنش (آیة الکرسی) را بخواند، شیطان به وی نزدیک نمی‌شود».

      3) شب خیزی و نماز خواندن به شب، سبب نجات از آتش دوزخ در روز قیامت است، پس هر مسلمانی بکوشد تا همه شب لحظاتی را جهت ذکر و دعا و نماز از خواب بیدار شود، و اگر این کار برایش میسر نیست، اقلاً هفته یک شب مثلاً شب جمعه به این کار مبادرت ورزد، و کسی که لذت شب خیزی را بچشد، یقیناً که دیگر آن را ترک نخواهد کرد.

[19]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) ظاهر حدیث طوری که سفیان ثوری/ می‌گوید: مراد آن شخص از این گفته‌اش که آن شخص تا وقتی که صبح می‌شود خواب است، و به نماز بر نمی‌خیزد، نماز فجر است، یعنی: این شخص نماز فجر را نمی‌خواند.

      2) مراد از این گفته پیامبر خدا ج که «شیطان در گوشش بول کرده است» این است که: شیطان او را تحت تاثیر خود قرار داده، و گوشش را از اباطیل خود پر کرده است، تا جای که از شنیدن قول حق، عاجز گردیده است، ابن قتیبه می‌گوید: «عرب‌ها از فاسد ساختن چیزی، به بول کردن بر آن تعبیر می‌نمایند»، و حتی در زبان فارسی نیز این چیز معمول است، زیرا کسی که کاری را خراب کرده باشد، برایش می‌گویند که در آن کار شاش کردی، و یا چیز دیگری همانند آن و یا بدتر از آن.

[20]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از ثلث اخیر شب که در حدیث آمده است، نسبت به شخصی است که حکم به وی تعلق می‌گیرد، نه نسبت به مطلق وقت، همچنانی که وقت نماز، و روزه، و افطار، و طلوع آفتاب نسبت به مکلفی است که حکم به وی تعلق می‌گیرد، نه نسبت به مطلق این وقت، زیرا وقت از یک مکان نیست به مکان دیگر متغیر است، ولی نسبت به شخص، ثابت و محدود و معین است.

      2) اینکه مراد از این نزول، نزول حقیقی است و یا کنایه از نزول رحمت و لطف و اجابت دعا است، بین علماء اختلاف است، و شاید قول امام ابو زرعه رازی/ در این مورد فیصله کن باشد که می‌گوید: «پیامبر خدا ج خبر داده‌اند که پروردگار ما نزول می‌کند، می‌گوئیم نزول می‌کند، و چون نگفته است که چگونه نزول می‌کند، نمی‌گوئیم که چگونه نزول می‌کند».

      امام بیهقی/ در کتاب (اسماء و صفات) می‌گوید: «خودم به خط امام ابو عثمان صابونی خواندم که در تعقیب حدیث نزول چنین آمده بود: (استاد ابو منصور می‌گوید: علماء در معنی این قول پیامبر خدا ج که «خداوند نزول می‌کند» اختلاف کرده‌اند، و چون در این مورد از امام ابو حنیفه/ پرسان شد، گفت: (بلا کیف)»، و البته همین چیز نظر و عقیده جمهور اهل سنت و جماعت است، که از آن جمله‌اند: مالک، شافعی، احمد، زهری، اوزاعی، ابن المبارک، مکحول، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، لیث بن سعد، و حماد بن زید، و حماد بن سلمه رحمهم الله و و بسیاری از أئمه و علمای دیگر، بنابراین طوریکه امام ابو حنیفه/ می‌گوید: به این امر ایمان داریم که خداوند نزول می‌کند، و اینکه نزول خداوند چگونه است؟ نمی‌دانیم.

[21]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) خوابیدن در حال جنابت باکی نداشته و مباح است.

      2) شخص در وقت برخاستن برای عبادت باید چست و چالاک باشد، زیرا پیامبر خدا ج به مجرد شنیدن اذان از جا برمیجستند، و برجستن از جا، همان چست و چالاک بودن است.

      3) در این حدیث اشاره به این امر است که گاهی پیامبر خدا ج بعد از خواندن نماز شب با همسران خود همبستر می‌شدند، زیرا این گفته عائشهل که: دوباره به بستر خود می‌رفتند، و چون مؤذن اذان می‌داد، از جا برمی‌جستند، اگر ضرورت به غسل داشتند غسل می‌کردند، ورنه وضوء ساخته بیرون می‌شدند، اشاره صریح به این امر دارد که غسل کردن‌شان بعد از نماز شب‌شان بود.

[22]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در مورد اینکه پیامبر خدا ج در شب چند رکعت نماز می‌خواندند، روایات مختلفی آمده است، و تفصیل این موضوع در جای خودش خواهد آمد، چنان‌چه قبلاً نیز به این موضوع اشاره شد، و آنچه که از این حدیث دانسته می‌شود این است که چهار رکعتی خواندن نماز شب از دو رکعتی خواندن آن بهتر است.

      2) جزء دوم حدیث دلالت بر این دارد که وضوی انبیاء÷ به خواب نقض نمی‌گردد، زیرا در حالت خواب، قلب آن‌ها بیدار است، و بعضی می‌گویند که این فضیلت خاص برای خاتم النبین محمد ج است و بس، و دیگر انبیاء÷ را شامل نمی‌شود، و لفظ حدیث هم مؤید همین معنی اخیر است، زیرا پیامبر خدا ج موضوع را تنها به خود اختصاص داده و فرمودند: «چشمانم می‌خوابد، ولی قلبم نمی‌خوابد» و نگفتند که: انبیاء چشم‌شان می‌خوابد و قلب‌شان نمی‌خوابد.

[23]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) عبادت نفلی باید تا جایی باشد که سبب ملالت و خستگی مفرط نگردد.

      2) برای زن روا است که نماز شب را در مسجد اداء نماید.

      3) شخصی که می‌خواهد تهجد بخواند، نباید تمام شب را نماز بخواند، بلکه تهجد و شب خیزی آن است که بعد از خوابیدن اول شب باشد.

[24]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) نماز شب واجب نیست، ورنه پیامبر خدا ج بر ترکش به این سخن اکتفاء نمی‌کردند.

      2) با قیاس به شب خیزی، کسی که عادت به کار خیری دیگری دارد، باید به آن ادامه بدهد، و ترک آن مکروه است.

      3) اینکه پیامبر خدا ج نام آن شخص را ذکر نکرده و از آن به (فلانی) تعبیر کردند، تا این عیبش را برایش بپوشانند، و در نزد مردم مورد طعن قرار نگیرد.

[25]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      معنی کلماتی که در حدیث شریف آمده است این است که: خدای جز خدای بر حق نیست، خدا واحد است و شریکی برایش نیست، همه عالم برای خدا است، و ثنا و ستایش خاص برای او است، و او تعالی بر هر چیزی قادر است، ثنا و ستایش برای خدا است، و خداوند منزه است، و خداوند جز خدای بر حق نیست، حول و قدرتی جز به یاری خدا وجود ندارد.

[26]- وی عبدالله بن رواحه بن ثعلبه انصاری است، در تمام غزوات با پیامبر خدا ج اشتراک داشت، و در هر غزوۀ اولین کسی بود که به جهاد بیرون می‌شد، و آخرین کسی بود که از جهاد برمی‌گشت، روزی پیامبر خدا ج به کسانی داخل مسجد گفتند که بنشینید، عبدالله بن رواحه در بیرون مسجد این سخن را شنید، و در همآنجا که بود نشست، چون پیامبر خدا ج از این واقعه خبر شدند فرمودند: خداوند حرص تو را در اطاعت از خدا و رسولش افزون‌تر سازد، و در غزوۀ موته در سال هشتم هجری با زید بن حارثه، و جعفر بن ابی طالب،ش به شهادت رسید، دارای مناقب بسیار است، اسد الغابه (3/156-159).

[27]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) ابن جوزی می‌گوید: سبب این گفته پیامبر خدا ج در مورد عبدالله بن رواحهس که: «شما برادری دارید که اصلاً سخن ناپسند را بر زبان خود نمی‌آورد»، این بود که: همسر عبدالله بن رواحه یک شبی او را دید که با کنیزش جماع می‌کند، و رفت و کاردی آورد تا از وی انتقام بگیرد، از همسرش پرسید که چرا کارد را آوردی؟ گفت: چون دیدم که با کنیزت جماع می‌کردی، و می‌خواهم از تو انتقام بگیرم، عبدالله بن رواحهس منکر شد، همسرش گفت: خداوند بر پیامبر خود قرآنی نازل کرده است که نباید آن را در حال جنابت خواند، اگر راست می‌گوئی چیزی از آن قرآن را بخوان، و همان بود که عبدالله بن رواحه این اشعار را خواند، همسرش گفت: خدا و رسولش راست می‌گوید و چشمانم دروغ، چون صبح این خبر به پیامبر خدا ج رسید، آن چنان خندیدند که دندان‌های کرسی‌شان نمایان شد.

      2) از این حدیث دانسته می‌شود: شعری که بیانگر واقعیت بوده، و دور از فسق و فجور، و مداحی بی‌جا باشد، سرودن آن روا است، و شامل این قول خداوند متعال نمی‌گردد که می‌فرماید: ﴿وَٱلشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ ٢٢٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ ٢٢٥ وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ.

[28]- اشاره به حدیثی است که خوابی دیده بود، و خواب را برای حفصهل قصه کرد، و حفصهل آن را برای پیامبر خدا ج گفت، و ایشان فرمودند، عبدالله شخص نیکی است اگر نماز شب بخواند، و عبدالله بن عمرب بعد از این گفته پیامبر خدا ج نماز شب را ترک نکرد.

[29]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) معنی این دعا این است که: الهی! نیست به علم [کاملی] که داری از تو می‌خواهم که مرا به کار خیر رهنمون سازی، و نسبت به قدرت [کاملی] که داری مرا بر آن کار نیک قادر سازی، و این چیز را از فضل عظیم تو مسئلت می‌نمایم، زیرا تو قدرت داری و من قدرت ندارم، و تو می‌دانی و من نمی‌دانم، و تو علام الغیوب هستی، الهی! اگر می‌دانی که این کار در دین و دنیا به خیر و مصلحت من است، مرا بر انجام دادن آن قدرت بده، و آن را برایم میسر بگردان، و برایم در آن برکت بده، و اگر می‌دانی که این کار در دنیا و آخرت، و در عاقبت امر بر ضرر من تمام می‌شود، مرا از انجام دادن آن کار، و آن کار را از من منصرف بساز، و چیزی را برایم نصیب بگردان که به خیر من باشد، و مرا بر آن راضی بگردان، (و حاجتی که دارد از خریدن خانه، ازدواج، فروختن چیزی، رفتن به سفر و غیره ذکر نماید).

      2) اگر انسان می‌خواهد به کاری اقدام نماید، و جانب صواب را در آن نمی‌داند، استخاره نماید، و چون انسان ظاهر امر را می‌داند، و از عواقب امور آگاه نیست، بهتر است که اگر می‌خواهد به هر کار مهمی اقدام نماید، استخاره کند، ولو آنکه در نظرش آن کار کاملاً به سود وی باشد، مانند: خریدن و یا فروختن خانه و زمین، گرفتن همسر، طلاق دادن همسر، شریک شدن با کسی، سفر کردن به کدام طرفی، و امثال این کارها.

      3) نماز استخاره دو رکعت است، و بهتر است که اگر این نماز را به نیت استخاره می‌خواند، از همین دو رکعت بیشتر نخواند، زیرا عبادات توقیفی است، و باید به همان طریقی که گفته شده است، به آن عمل شود.

      4) بنده باید در تمام امور خود توکل خود را بر خداوند جل جلاله نماید، و بداند که بدون از یاری و نصرت خدا، قدرت به هیچ کاری ندارد، و باید ایمان کامل داشته باشد که عزت و ذلت از طرف خدا است، اگر خدا او را یاری دهد، در جهان کسی نیست که بتواند برایش ضرر برساند، و اگر خداوند بخواهد او را خار و ذلیل کند، در جهان کسی نیست که بتواند او را عزت بدهد.

[30]- عائشهل از این جهت دو رکعت سنت فجر را نفل نامیده است که این دو رکعت فرض نیست، و آنچه که فرض نباشد در اصطلاح سلف به نام نفل و یا تطوع یاد می‌شود، ولو آنکه خواندن آن مؤکد باشد.

[31]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) شک عائشهل در این نبود که پیامبر خدا ج (الحمد لله) را در این دو رکعت می‌خواندند یا نه؟ بلکه این سخن را جهت مبالغه در بیان سبک خواندن این دو رکعت گفته است، زیرا عادت نبی کریم ج آن بود که نمازهای غیر فرض را طولانی می‌خواندند، ولی برای آنکه مردم در مسجد انتظار نمانند، دو رکعت سنت فجر را خفیف اداء می‌کردند، تا جایی که این خفیف خواندن نسبت به طولانی بودن دیگر نوافل طوری به نظر می‌رسد که گویا حتی (الحمد لله) را هم نخوانده‌اند.

      2) در قراءتی که در دو رکعت سنت فجر خوانده می‌شود، بین علماء اختلاف است: امام مالک می‌گوید: تنها (الحمد لله) خوانده شود، امام شافعی می‌گوید: (الحمد لله) و سورۀ کوتاهی خوانده شود، و امام ابو حنیفه و اصحابش می‌گویند: فرق بین این نماز و نمازهای دیگر نیست، و حتی اگر فرصت باشد، می‌توان قراءت را طولانی نمود.

[32]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) بهتر است که روزه گرفتن این سه روز، در روز سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه باشد، و این ایام بنام (ایام بیض) یعنی: (ایام روشن) یاد می‌شود، زیرا روشنی مهتاب در این ایام از دیگر ایام ماه بیشتر است، و پیامبر خدا ج به روزه گرفتن این سه روز مداومت نموده و دیگران را به روزه گرفتن آن توصیه می‌نمودند، و روزه گرفتن سه روز در هر ماه، ثواب (صوم دهر) را دارد، زیرا ثواب اعمال نیک ده چند است، و کسی که از هر ماه سه روز روزه می‌گیرد، گویا ماه کامل را روزه گرفته است.

      2) وقت خواندن نماز چاشت، هنگام رسیدن آفتاب به نیمه آسمان بین طلوع و زوال است، و یا رسیدن آفتاب بین یک چهارم آسمان بین طلوع و غروب آفتاب است، و این وقت تا پیش از زوال ادامه می‌یابد، و حد اقل نماز چاشت دو رکعت است، و اکثر آن مربوط به نشاط و رغبت شخص است.

      3) مراد از خواب شدن بعد از وتر آن است که شخص نماز وتر را بخواند و بخوابد، و این برای کسی است که در بیدار شدن خود اطمینان نداشته باشد، ورنه طوری که در احادیث صحیح دیگری آمده است، تاخیر برای کسی که به بیدار شدن خود اطمینان دارد مستحب، و برای کسی که به نماز تهجد برمی‌خیزد، سنت است.

[33]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این حدیث دلالت بر این دارد که خواندن چهار رکعت پیش از فرض نماز ظهر، و دو رکعت پیش از فرض نماز فجر، سنت مؤکد است، زیرا پیامبر خدا ج این دو نماز را ترک نکردند، و آنچه را که پیامبر خدا ج به آن مداومت نموده و ترک نکرده باشند، واجب و یا سنت مؤکده است.

      2) در حدیث عبدالله بن عمرس آمده است که پیامبر خدا ج پیش از نماز ظهر دو رکعت نماز می‌خواندند، و در بین این دو حدیث تعارضی نیست، زیرا احتمال دارد که اگر سنت ظهر را در خانه می‌خواندند چهار رکعت می‌خواندند، و اگر در مسجد می‌خواندند دو رکعت می‌خواندند، و هر کدام از عائشه و ابن عمرب آنچه را که از نبی کریم ج دیده است، روایت کرده است.

[34]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از خواندن این دو رکعت نماز پیش از نماز مغرب، خواندن این دو رکعت نماز، بعد از اذان مغرب و پیش از اقامت گفتن است.

      2) در خواندن این دو رکعت نماز پیش از نماز مغرب سه مذهب وجود دارد:

      أ) امام احمد و اسحاق رحمهما الله می‌گویند: خواندن این دو رکعت نماز جائز است، ولی سنت نیست.

      ب) امام ابو حنیفه و امام شافعی و امام مالک رحمهم الله می‌گویند: نخواندن این دو رکعت بهتر است، زیرا بهترین افراد صحابه که علی، و ابن مسعود، و حذیفه و عمار و ابن مسعودش باشند، در کوفه وجود داشتند، و هیچکدام از آن‌ها این دو رکعت نماز را نمی‌خواندند، و ابن شاهین ادعا می‌کند که این حدیث منسوخ است، و ناسخ آن این قول پیامبر خدا ج است که می‌فرمایند: «بین هر نماز و اقامتی دو رکعت نماز خوانده می‌شود، مگر در نماز مغرب»، و حتی امام عینی/ از ابراهیم نخعی روایت می‌کند که گفته است: «خواندن دو رکعت نماز پیش از نماز مغرب بدعت است».

      ج) در روایتی از اصحاب شافعی/ آمده است که خواندن این دو رکعت مستحب است، و شاید دلیل آن‌ها ظاهر همین حدیث، یعنی حدیث عبدالله مزنی باشد، والله تعالی أعلم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد