کتاب [21]: انجام دادن کاری در داخل نماز
باب: ما یُنْهَى مِنَ الکَلاَمِ فِی الصَّلاَةِ
باب [1]: سخن زدنی که در نماز ممنوع است
624- عَنْ ابْنِ مسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کُنَّا نُسَلِّمُ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ فِی الصَّلاَةِ، فَیَرُدُّ عَلَیْنَا، فَلَمَّا رَجَعْنَا مِنْ عِنْدِ النَّجَاشِیِّ سَلَّمْنَا عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْنَا، وَقَالَ: «إِنَّ فِی الصَّلاَةِ شُغْلًا» [رواه البخاری: 1199].
624- از ابن مسعودس روایت است که گفت: بر پیامبر خدا ج در حالی که مشغول نمازخواندن بودند، سلام میدادیم، و ایشان سلام ما را (جواب) میدادند، چون از نزد (نجاشی)([1]) برگشتیم و بر ایشان سلام دادیم، سلام ما را (جواب) ندادند، و فرمودند: «در نماز مشغولیت دیگری است»([2]).
625- وفی روایة عَنْ زَیْدُ بْنُ أَرْقَمَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: کان أَحَدُنَا یکلِّم صَاحِبَهُ فی الصَّلاة، حَتَّى نَزَلَتْ: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ﴾. الآیَةَ، فَأُمِرْنَا بِالسُّکُوتِ» [رواه البخاری: 1200].
625- و در روایتی از زید بن أرقمس([3]) آمده است که گفت: مایان در نماز با یکدیگر سخن میزدیم، تا اینکه این قول خداوند نازل گردید که: ﴿به ادای نمازها و نماز میانی پابند باشید، و فروتنانه برای خدا نماز را اداء نمائید﴾، و همان بود که امر به سکوت کردن شدیم([4]).
2- باب: مَسْحِ الحَصَى فِی الصَّلاَةِ
باب [2]: هموار کردن ریگها در وقت نماز خواندن
626- عَنْ مُعَیْقِیبٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: فِی الرَّجُلِ یُسَوِّی التُّرَابَ حَیْثُ یَسْجُدُ، قَالَ: «إِنْ کُنْتَ فَاعِلًا فَوَاحِدَةً» [رواه البخاری: 1207].
626- از معیقیبس([5]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج برای شخصی که خاکهای جای سجدهاش را برابر میکرد، فرمودند: «اگر چنین کاری میکنی، فقط یکبار بکن»([6]).
3- باب: إِذَا انْفَلَتَتِ الدَّابَّةُ فِی الصَّلاَةِ
باب [3]: اگر دابه در وقت نماز خواندن رها شد
627- عن أبی بَرْزَةَ الأَسْلَمِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: صلَّى یوماً فی غزوة ولِجَامُ دَابَّتِهِ بِیَدِهِ، فَجَعَلَتِ الدَّابَّةُ تُنَازِعُهُ وَجَعَلَ یَتْبَعُهَا – فقیل له فی ذلک، فقال: «وَإِنِّی غَزَوْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتَّ غَزَوَاتٍ - أَوْ سَبْعَ غَزَوَاتٍ - وَثَمَانِیَ وَشَهِدْتُ تَیْسِیرَهُ»، وَإِنِّی إِنْ کُنْتُ أَنْ أُرَاجِعَ مَعَ دَابَّتِی أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَدَعَهَا تَرْجِعُ إِلَى مَأْلَفِهَا فَیَشُقُّ عَلَیَّ [رواه البخاری: 1211].
627- از ابو برزۀ اسلمیس روایت است که در یکی از غزوات در حالی که لجام دابهاش در دستش بود، نماز میخواند، دابه سرکشی میکرد، و او هم به دنبالش میرفت، چون [از این عمل به او اعتراض نمودند] گفت:
من با پیامبر خدا ج در شش یا هفت، و حتی هشت غزوه اشتراک نمودم، و آسان گیریهای [پیامبر خدا ج] را مشاهده نمودم، و من برگشتن با دابهام را بهتر از این میدانم که او را به سر خودش بگذارم تا به چراگاه معلوفۀ خود برود، و سبب پریشانی من شود([7]).
628- عَنْ عائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا ذکرت حدیث الخسوف وقال فی هذه الروایة بعد قوله: وَلَقَدْ رَأَیْتُ جَهَنَّمَ یَحْطِمُ بَعْضُهَا بَعْضًا، حِینَ رَأَیْتُمُونِی تَأَخَّرْتُ، وَرَأَیْتُ فِیهَا عَمْرَو بْنَ لُحَیٍّ وَهُوَ الَّذِی سَیَّبَ السَّوَائِبَ» [رواه البخاری: 1212].
628- از عائشهل روایت است که حدیث کسوف را ذکر کرد، و در این روایت بعد از این فرموده پیامبر خدا ج که: «آتش را دیدم که بالای هم انباشته میشود»، [فرمودند]: «و عمرو بن لُحی را در آن آتش دیدم، و او همان کسی بود که شتران را برای بتها نذر میکرد»([8]).
4- باب: لاَ یَرُدُّ السَّلاَمَ فِی الصَّلاَةِ
باب [4]: نماز گذار نباید در نماز سلام را علیک بدهد
629- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی حَاجَةٍ لَهُ، فَانْطَلَقْتُ، ثُمَّ رَجَعْتُ وَقَدْ قَضَیْتُهَا، فَأَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ، فَوَقَعَ فِی قَلْبِی مَا اللَّهُ أَعْلَمُ بِهِ، فَقُلْتُ فِی نَفْسِی: لَعَلَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَجَدَ عَلَیَّ أَنِّی أَبْطَأْتُ عَلَیْهِ، ثُمَّ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ، فَوَقَعَ فِی قَلْبِی أَشَدُّ مِنَ المَرَّةِ الأُولَى، ثُمَّ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ، فَقَالَ: «إِنَّمَا مَنَعَنِی أَنْ أَرُدَّ عَلَیْکَ أَنِّی کُنْتُ أُصَلِّی»، وَکَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ مُتَوَجِّهًا إِلَى غَیْرِ القِبْلَةِ [رواه البخاری: 1217].
629- از جابر بن عبداللهب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج مرا برای انجام دادن کاری فرستادند، رفتم و آن کار را انجام دادم و برگشتم، و نزد پیامبر خدا ج آمدم، چون برایشان سلام دادم، جواب سلام مرا ندادند، بر دلم آنقدر سخت گذشت که خداوند بهتر میداند.
با خود گفتم: شاید سبب آنکه در انجام دادن آن کار تاخیر نمودهام، پیامبر خدا ج از من آزرده شدهاند.
باز دوباره بر ایشان سلام کردم، و ایشان جواب سلام مرا ندادند، این بار از بار اول در دلم سختتر گذشت.
برای بار سوم بر ایشان سلام دادم، این بار جواب سلام مرا داده و فرمودند: «جز اینکه در نماز بودم، چیز دیگری مانع جواب دادنم به سلام تو نبود».
و ایشان در این وقت بر بالای شتر خود سوار بودند، و رویشان به طرف دیگری غیر از طرف قبله بود([9]).
5- باب: الخَصْرِ فِی الصَّلاَةِ
باب [5]: دست بر تهیگاه نهادن در وقت نماز خواندن
630- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یُصَلِّیَ الرَّجُلُ مُخْتَصِرًا» [رواه البخاری: 1220].
630- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج از اینکه شخص در وقت نماز خواندن دستش را بر تهیگاهش بگذارد، نهی شدند([10]).
22- کِتابُ سجود السهو
[1]- نجاشی لقب پادشاهان حبشه است، همانطوری که (قیصر) لقب پادشاهان روم، و (کسری) لقب پادشاهان فرس است، و بعد از اینکه مسلمانان مورد آزار و اذیت کفار قریش قرار گرفتند پیامبر خدا ج برای آنها گفتند که به حبشه هجرت نمایند، و تفصیل قصۀ هجرت به حبشه قبلاً گذشت، و این هجرت اولین هجرت در اسلام و در رجب سال پنجم نبوت بود.
[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) سخنزدن در نماز در اول اسلام مباح بود و بعد از آن منسوخ شد.
2) در موضوع رد سلام در هنگام نماز خواندن بین علماء اختلاف است: بعضی از علماء و از آن جمله سعید بن مسیب/ میگوید: باید به نطق رد سلام نمود، یعنی: اگر کسی که در حال نماز خواندن است سلام داده میشود، باید در جواب بگوید: علیکم السلام، امام مالک و شافعی و احمد رحمهم الله میگویند: مستحب است که جواب سلامش را به اشاره بدهد، یعنی: به سر و یا چشم و یا دست جواب سلام او را بگوید، امام ابو حنیفه/ میگوید: جواب سلامش را بعد از نماز بگوید، امام ابو یوسف/ میگوید: نباید جواب سلامش را داد، نه در داخل نماز، و نه بعد از نماز.
و آنچه که به نظر راقم میرسد این است که نباید انسان به شخصی که مشغول نماز خواندن است سلام بدهد، زیرا این کار سبب تشویق ذهنی و مشغولیت قلبی نمازگذار در داخل نماز میگردد، و این کار است که با نماز سازگاری ندارد، و اگر کسی بر وی سلام داد، چون سلامدادن بر وی مناسب نیست، گفتن جواب سلام نیز مناسب نیست، و این همان چیزی است که امام ابویوسف/ میگوید، والله تعالی أعلم.
[3]- وی زید بن ارقم بن زید انصاری است، در صدق خبری که از منافقین برای پیامبر خدا ج آورده بود، خداوند متعال این آیه را نازل ساخت، ﴿إِذَا جَآءَکَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ قَالُواْ نَشۡهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ یَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ لَکَٰذِبُونَ﴾، در جنگ صفین در صف علیس قرار داشت، در کوفه سکنی گزین گردید، و در همانجا در سال شصت وهشت هجری وفات نمود، أسد الغابه (2/219-220).
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از (نماز میانی) در این آیه، در نزد جمهور علماء نماز عصر است.
2) اگر کسی در نمازش قصداً سخن بزند، در نزد جمهور علماء نمازش فاسد میشود.
3) اگر کسی به طور فراموشی سخن زد، در صورتی که کلامش اندک باشد، در نزد امام شافعی/ نمازش فاسد نمیشود، ولی جمهور علماء و از آن جمله احناف میگویند: نمازش فاسد میشود، و در این موضوع فرقی بین قصد و سهو، و سخن کم و سخن بسیار نیست.
[5]- وی معیقیب بن ابی فاطمه دوسی است، از کسانی است که در اول مسلمان شده بودند، به حبشه و مدینه منوره هجرت نمود، نگهبان مهر پیامبر خدا ج بود، و عمرس او را خزانهدار بیت المال مقرر نمود، و همین معیقیب بود که در زمان عثمانس مهر پیامبر خدا ج از نزدش در چاه اریس افتاد، و از همان روز اختلاف در بین مسلمانان بروز کرد، و تا هماکنون این اختلاف ادامه دارد، در آخر خلافت عثمانس وفات یافت، أسد الغابه (4/402-403).
[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
اگر در سجدهگاه نمازگذار ریگ و یا چیز نامساعدی وجود داشت که سبب اذیتش در وقت سجدهکردن میشد، روا است که برای یکبار آنها را با دست خود هموار و یا دور کند.
2) و اینکه دور کردن نا ملایمات مقید به یکبار شده است، به سبب این است که اگر نمازگذار بیشتر از این به این کار بپردازد سبب از بین رفتن خشوع در نماز گردیده، و حتی شاید عمل کثیر گفته شده و نمازش فاسد گردد.
3- اینکه نبی کریم ج در کلام خود برای آن شخص کلمۀ (اگر) را استعمال نموده و فرمودند: «(اگر) چنین کاری میکنی، فقط یکبار بکن» اشاره بر این دارد که – اگر مشکل جدی وجود نداشته باشد – هموار نکردن جای سجده گاه بهتر است.
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) راه رفتن جهت عذر سبب فساد نماز نمیگردد، مثل کسی که ببیند طفلی و یا شخص کوری میخواهد به چاه بیفتد، و یا دابهاش میخواهد برود و گم شود، و یا مالش مورد دستبرد قرار گیرد.
2) بعضی از علماء میگویند: نمازش وقتی فاسد نمیشود که هنگام راه رفتن رویش از قبله منحرف نشود، یعنی: هنگام برآوردن حاجتش به طرف قبله برود، و باز همانطور که روی به قبله است، عقب عقب برگردد، و یا در حالی که رویش به طرف قبله است عقب عقب برود، و در وقت بازگشتن همانطور به طرف قبله آمده و در جای نمازش ایستاد شود.
ولی در حدیث چنین تفصیلی وجود ندارد، و حتی از حدیث خلاف این تفصیل فهمیده میشود، زیرا کسی که به دنبال حیوانش میرود، از کجا میتواند که به خط مستقیم حرکت کرده و جهت قبله را نگهدارد، و باز بعد از بدستآوردن حیوانش به خط مستقیم به عقب سر برگردد، و یا بالعکس به پشت سر عقب عقب برود، و باز بعد از انجامدادن کارش بدون آنکه رویش از قبله منحرف شود، در جای نمازش ایستاده شود، این یک تاویل تخیلی است، تا تاویل واقعی، مگر آنکه این تاویل را از احادیث ثابت دیگری بدست آورده باشند، و خودم حدیثی را که مؤید این تاویل باشد، ندیدم، والله تعالی أعلم بالصواب.
[8]- و این نذر به اینگونه بود که میگفتند: اگر مریضم شفا یافت، و یا مسافرم برگشت فلان شترم آزاد باشد، چنین شتری را نه بار میکردند و نه بر وی سوار میشدند، و اگر به جایی میرفت کسی از رفتنش به آنجا جلوگیری نمیکرد، و اگر از کشت و زراعت کسی میخورد، کسی مانع خوردنش نمیگردید.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) سلام دادن بر نمازگذار مکروه است، یعنی: اگر کسی شخص دیگری را در حال نماز خواندن میبیند، نباید در این حالت بر وی سلام بدهد.
2) در نماز نفل هم نباید جواب سلام را داد.
3) نماز نفل بر بالای دابه و هر مرکوب دیگری جواز دارد.
4) در حالت سیر و حرکت، روی آوردن به قبله در نماز نفلی شرط نیست.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) لفظ حدیث در چند نسخۀ که از صحیح البخاری در اختیار دارم، به صیغۀ مجهول، یعنی: (نُهِیَ) است، و بنابراین، ترجمه هم به همین اساس صورت گرفته است، گرچه سیاق کلام تقاضای آن را دارد که صیغۀ معلوم باشد.
2) گویند وقتی که ابلیس بر زمین فرود آمد، دستش را بر تهیگاهش نهاده بود، و همچنین یهود عادت بر این دارند که از روی کبر و غرور، هنگام راه رفتن دست خود را به تهیگاه خود میگذارند، از این جهت پیامبر خدا ج از این عمل در هنگام نماز خواندن که وقت مناجات و تذلل به دربار کبریائی است، منع شده بودند، ولی اگر کسی روی عذر و ضرورت مثلاً کمر دردی و یا ضعف و پیری دستش را در وقت نماز خواندن و یا در خارج از نماز، بر تهیگاهش میگذارد، باکی ندارد، و برایش روا است.