اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [31]: [احکام] روزه

کتاب [31]: [احکام] روزه

1- باب: فَضْلِ الصَّوْمِ

باب [1]: فضیلت روزه

919- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: الصِّیَامُ جُنَّةٌ فَلاَ یَرْفُثْ وَلاَ یَجْهَلْ، وَإِنِ امْرُؤٌ قَاتَلَهُ أَوْ شَاتَمَهُ فَلْیَقُلْ: إِنِّی صَائِمٌ مَرَّتَیْنِ وَالَّذی نَفسِی بِیَدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطیَبُ عِندَ الله تَعَالَی مَن رِیحِ المِسکِ یَترُکُ طَعَامَهُ وَشَرَابَهُ وَشَهوَتَهُ مِن أَجلِی الصَّیامُ لِی وَأَنَا أَجزِی بِهِ وَالحَسَنَةُ بَعَشرِ أَمثَالِهَا» [رواه البخاری: 1894].

919- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«روزه سپری [از آتش دوزخ] است، کسی که روزه دارد، جماع نکند، جهالت نکند، اگر کسی با او جنگ کرد و یا او را دشنام داد، [دو بار] بگوید: من روزه هستم».

و فرمودند: «قسم به ذاتی که جانم در دست او است، [بلا کیف] بوی دهان روزه‌دار، در نزد خداوند متعال از بوی مشک خوشبوی‌تر است، [خدا می‌گوید]: [روزه‌دار] آب و طعام و شهوت خود را به سبب رضای من ترک کرده است، روزه خاص برای من است، و من به سبب روزه [برایش] مزد می‌دهم، و کار نیک ده چند ثواب دارد»([1]).

2- باب: الرَّیَّانُ لِلصَّائِمِینَ

باب [2]: (ریَّان) برای روزه داران است

920- عَنْ سَهْلٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: إِنَّ فِی الجَنَّةِ بَابًا یُقَالُ لَهُ الرَّیَّانُ، یَدْخُلُ مِنْهُ الصَّائِمُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ، لاَ یَدْخُلُ مِنْهُ أَحَدٌ غَیْرُهُمْ، یُقَالُ: أَیْنَ الصَّائِمُونَ؟ فَیَقُومُونَ لاَ یَدْخُلُ مِنْهُ أَحَدٌ غَیْرُهُمْ، فَإِذَا دَخَلُوا أُغْلِقَ فَلَمْ یَدْخُلْ مِنْهُ أَحَدٌ [رواه البخاری: 1896].

920- از سهلس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«در بهشت دروازه‌ای است که برایش (ریَّان) می‌گویند، روزه داران در روز قیامت از آن دروازه داخل می‌شوند، و به غیر از آن‌ها هیچ کس دیگری از آن دروازه داخل نمی‌شود».

«گفته می‌شود که روزه داران کجا هستند؟ آن‌ها می‌ایستند، و هیچ کسی جز آن‌ها از آن دروازه داخل نمی‌شود.

و چون داخل بهشت شدند، آن دروازه بسته می‌شود، و هیچ کس دیگری از آن داخل نمی‌شود»([2]).

921- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: مَنْ أَنْفَقَ زَوْجَیْنِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، نُودِیَ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ: یَا عَبْدَ اللَّهِ هَذَا خَیْرٌ، فَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الصَّلاَةِ دُعِیَ مِنْ بَابِ الصَّلاَةِ، وَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الجِهَادِ دُعِیَ مِنْ بَابِ الجِهَادِ، وَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الصِّیَامِ دُعِیَ مِنْ بَابِ الرَّیَّانِ، وَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الصَّدَقَةِ دُعِیَ مِنْ بَابِ الصَّدَقَةِ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا عَلَى مَنْ دُعِیَ مِنْ تِلْکَ الأَبْوَابِ مِنْ ضَرُورَةٍ، فَهَلْ یُدْعَى أَحَدٌ مِنْ تِلْکَ الأَبْوَابِ کُلِّهَا، قَالَ: «نَعَمْ وَأَرْجُو أَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ» [رواه البخاری: 1897].

921- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«کسی که دو چیز در راه خدا خیرات داده باشد([3])، از دروازۀ‌های بهشت برایش ندا می‌شود که: ای بندۀ خدا! این دروازه بهتر است، [از این دروازه داخل شو]».

«پس کسی که از اهل نماز باشد، از دروازۀ اهل نماز دعوت می‌شود، و اگر از اهل جهاد باشد، از دروازۀ اهل جهاد دعوت می‌شود، و اگر از اهل روزه باشد از دروازۀ (ریَّان)، دعوت می‌شود، و اگر از اهل زکات باشد از دوازۀ اهل زکات دعوت می‌شود».

ابو بکرس گفت: یا رسول الله! پدر و مادرم فدای شما! چه ضرور است که کسی از همۀ آن دروازه‌ها دعوت می‌شود؟ و آیا کسی هست که از همۀ آن دروازه‌ها از وی دعوت به عمل آید؟

فرمودند: «بلی! و امیدوارم که تو از جملۀ همان کسان باشی»([4]).

922- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِذَا جَاءَ رَمَضَانُ فُتِحَتْ أَبْوَابُ الجَنَّةِ» [رواه البخاری: 1898].

922- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرموند: «وقتی که رمضان می‌آید، در‌های بهشت گشوده می‌شود»([5]).

923- وَفِی روایَةِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وَغُلِّقَتْ أَبْوَابُ جَهَنَّمَ، وَسُلْسِلَتِ الشَّیَاطِینُ» [رواه الببخاری: 1899].

923- و در روایت دیگری از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «وقتی که ماه رمضان داخل شود، در‌های آسمان گشوده می‌شود، و در‌های دوزخ بسته می‌گردد، و شیاطین به زنجیر کشیده می‌شوند»([6]).

3- باب: هَلْ یُقَالُ رَمَضَانُ أَو شَهْرُ رَمَضَانَ وَمَن رَأَی ذلِکَ کُلَّهُ

باب [3]: آیا باید رمضان گفت یا ماه رمضان؟ و کسی که هردو را جواز می‌دهد

924- عَن بْنِ عُمَرَ، أَنَّ ابْنَ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا رَأَیْتُمُوهُ فَصُومُوا، وَإِذَا رَأَیْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا، فَإِنْ غُمَّ عَلَیْکُمْ فَاقْدُرُوا لَهُ» یعنی: هِلاَلِ رَمَضَانَ [رواه البخاری: 1900].

924- از ابن عمرب روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرموند: «وقتی که ماه را دیدید روزه بگیرید، و وقتی که ماه را دیدید، عید کنید، و اگر ماه برشما پوشیده شد، سی روز حساب بگیرید»([7])، یعنی: اگر هلال رمضان بر شما پوشیده شد.

4- باب: مَنْ لَمْ یَدَعْ قَوْلَ الزُّورِ وَالعَمَل بِهِ رَمَضَانَ

باب [4]: کسی که دروغ، و عمل به آن را در رمضان ترک نکند

925- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ لَمْ یَدَعْ قَوْلَ الزُّورِ وَالعَمَلَ بِهِ، فَلَیْسَ لِلَّهِ حَاجَةٌ فِی أَنْ یَدَعَ طَعَامَهُ وَشَرَابَهُ» [رواه البخاری: 1903].

925- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:

«کسی که دروغ گفتن و عمل کردن به دروغ را ترک نکند، برای خدا حاجتی نیست که چنین شخصی خورد و نوش خود را ترک نماید»([8]).

5- باب: هَلْ یَقُولُ إِنِّی صَائِمٌ إِذَا شُتِمَ

باب [5]: اگر دشنام داده شد آیا بگوید که: من روزه‌دار هستم

926- وَعَنهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ الحَدیث المُتَقَدَّم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: قَالَ اللَّهُ: کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ، إِلَّا الصِّیَامَ، فَإِنَّهُ لِی وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، و قَالَ فی آخره: «لِلصَّائِمِ فَرحَتَانِ یَفرَحُهُمَا، إِذَا أَفطَرَ فَرِحَ، وَإِذَا لَقِیَ رَبَّهُ فَرِحَ بِصَومِهِ» [رواه البخاری: 1904].

924- و از ابو هریرهس در حدیث گذشته که می‌گفت: «هر عمل بنی آدم برای خودش می‌باشد، مگر روزه که خاص برای من است، و من به آن مزد می‌دهم».

و در آخر این حدیث این هم آمده است که: «برای شخص روزه‌دار، دو خوش حالی است که به آن‌ها خوش می‌شود: وقتی که افطار می‌کند خوش می‌شود، و وقتی که پروردگار خود را ملاقات می‌کند، به سبب روزۀ خود خوش می‌شود»([9]).

6- باب: الصَّوْمِ لَمِنْ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ العُزُوبَةَ

باب [6]: روزه گرفتن برای کسی که از وقوع در زنا می‌ترسد

927- عَن عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «مَنِ اسْتَطَاعَ البَاءَةَ فَلْیَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ، وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ، فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ» [رواه البخاری: 1905].

927- از عبداللهس روایت است که گفت: با پیامبر خدا ج بودیم که فرمودند:

«کسی که نکاح کرده می‌تواند، باید ازدواج نماید، زیرا نکاح بهترین سبب چشم پوشی از حرام، و حفاظت از واقع شدن در زنا است، و اگر نمی‌تواند، باید روزه بگیرد، زیرا روزه برایش قطع کنندۀ شهوت است»([10]).

7- باب: قَولِ النَّبِیِّ ج: «إِذَا رَأَیْتُمُ الهِلاَلَ فَصُومُوا، وَإِذَا رَأَیْتُمُوهُ، فَأَفْطِرُوا»

باب [7]: قول پیامبر خدا ج که فرمودند: «هنگامی که ماه را دیدید روزه بگیرید و هنگامی که ماه را دیدید، عید کنید»

928- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «الشَّهْرُ تِسْعٌ وَعِشْرُونَ لَیْلَةً، فَلاَ تَصُومُوا حَتَّى تَرَوْهُ، فَإِنْ غُمَّ عَلَیْکُمْ فَأَکْمِلُوا العِدَّةَ ثَلاَثِینَ» [رواه البخاری: 1907].

928- از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«ماه بیست و نُه شب است، تا وقتی که ماه را نمی‌بینید روزه نگیرید، و اگر ماه بر شما پوشیده شد، شمارۀ سی روز را کامل نمائید»([11]).

929- عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ آلَى مِنْ نِسَائِهِ شَهْرًا، فَلَمَّا مَضَى تِسْعَةٌ وَعِشْرُونَ یَوْمًا، غَدَا أَوْ رَاحَ فَقِیلَ لَهُ: إِنَّکَ حَلَفْتَ أَنْ لاَ تَدْخُلَ شَهْرًا، فَقَالَ: «إِنَّ الشَّهْرَ یَکُونُ تِسْعَةً وَعِشْرِینَ یَوْمًا» [رواه البخاری: 1910].

929- از ام سلمهل روایت است که پیامبر خدا ج تصمیم گرفتند که یکماه نزد همسران خود نرود، چون بیست و نُه روز گذشت، در وقت صبح و یا در آخر روز نزد همسران خود رفتند.

کسی گفت: شما سوگند یاد کرده بودید که یکماه نزد همسران خود نیائید؟ فرمودند:

«ماه و یا این ماه بیست و نُه روز است»([12]).

8- باب: شَهْرَا عِیدٍ لاَ یَنْقُصَانِ

باب [8]: دو ماه عید، کم نمی‌شود

930- عَن أَبِی بَکْرَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: شَهْرَانِ لاَ یَنْقُصَانِ، شَهْرَا عِیدٍ: رَمَضَانُ، وَذُو الحَجَّةِ [رواه البخاری: 1912].

930- از ابو بکرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «دو ماه است که کم نمی‌شود، [و این دو ماه] دو ماه عید است، ماه رمضان و ماه ذو الحجه»([13]).

9- باب: قَولِ النَّبِیِّ ج: «لاَ نَکْتُبُ وَلاَ نَحْسُب»

باب [9]: این قول پیامبر خدا ج که: «نوشته نمی‌کنیم و حساب نمی‌کنیم»

931- عَن ابْنَ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّا أُمَّةٌ أُمِّیَّةٌ، لاَ نَکْتُبُ وَلاَ نَحْسُبُ، الشَّهْرُ هَکَذَا وَهَکَذَا» یَعْنِی مَرَّةً تِسْعَةً وَعِشْرِینَ، وَمَرَّةً ثَلاَثِینَ [رواه البخاری: 1913].

931- از ابن عمرب به نقل از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «ما [مردم عرب، و یا قوم قریش، و یا همۀ امت] امت نا خوانی هستیم، نه نوشته می‌کنیم و نه حساب می‌نمائیم، ماه این‌چنین و این‌چنین است».

یعنی: گاهی بیست و نُه روز است، و گاهی سی روز([14]).

10- باب: لاَ یَتَقَدَّمَنَّ رَمَضَانَ بِصَوْمِ یَومٍ وَلاَ یَوْمَیْنِ

باب [10]: نباید یک و یا دو روز پیش از رمضان روزه گرفت

932- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ یَتَقَدَّمَنَّ أَحَدُکُمْ رَمَضَانَ بِصَوْمِ یَوْمٍ أَوْ یَوْمَیْنِ، إِلَّا أَنْ یَکُونَ رَجُلٌ کَانَ یَصُومُ صَوْمَهُ، فَلْیَصُمْ ذَلِکَ الیَوْمَ» [رواه البخاری: 1914].

932- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«هیچ کس از شما نباید یک روز و یا دو روز پیش از رمضان روزه بگیرد، مگر کسی باشد که روز‌های را روزه بگیرد که آن روز مصادف به روز روزه گرفتنش باشد، چنین شخصی این روز را روزه بگیرد»([15]).

11- باب: قَولِ الله جَلَّ ذِکْرُهُ: ﴿أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ

باب [11]: این قول خداوند جل ذکره که: ﴿در شب روزه همبستر گشتن با همسران شما برای شما حلال گردانیده شد

933- عَنِ البَرَاءِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «کَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا کَانَ الرَّجُلُ صَائِمًا، فَحَضَرَ الإِفْطَارُ، فَنَامَ قَبْلَ أَنْ یُفْطِرَ لَمْ یَأْکُلْ لَیْلَتَهُ وَلاَ یَوْمَهُ حَتَّى یُمْسِیَ، وَإِنَّ قَیْسَ بْنَ صِرْمَةَ الأَنْصَارِیَّ کَانَ صَائِمًا، فَلَمَّا حَضَرَ الإِفْطَارُ أَتَى امْرَأَتَهُ، فَقَالَ لَهَا: أَعِنْدَکِ طَعَامٌ؟ قَالَتْ: لاَ وَلَکِنْ أَنْطَلِقُ فَأَطْلُبُ لَکَ، وَکَانَ یَوْمَهُ یَعْمَلُ، فَغَلَبَتْهُ عَیْنَاهُ، فَجَاءَتْهُ امْرَأَتُهُ، فَلَمَّا رَأَتْهُ قَالَتْ: خَیْبَةً لَکَ، فَلَمَّا انْتَصَفَ النَّهَارُ غُشِیَ عَلَیْهِ، فَذُکِرَ ذَلِکَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآیَةُ: ﴿أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ فَفَرِحُوا بِهَا فَرَحًا شَدِیدًا، وَنَزَلَتْ: ﴿حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ [رواه البخاری: 1915].

933- از براءس روایت است که گفت: [روزه در اول چنین بود که] اگر کسی از صحابه‌های پیامبر خدا ج روزه می‌داشت، اگر وقت افطار داخل می‌شد، و آن شخص پیش از اینکه افطار کند خواب می‌شد، می‌بائیست، همان شب و فردای آن را تا شام روزه بگیرد.

قَیس بن صِرمَۀ انصاری روزه داشت، چون وقت افطار رسید نزد همسرش آمد و گفت: نزد تو طعامی هست؟ همسرش گفت: نه! ولی میروم و برای تو طعامی جیسجو می‌کنم.

و چون قیس در روز کار می‌کرد، خواب بر او غلبه کرد و او را خواب برد، و هنگامی که همسرش برگشت و او را به این حالت دید گفت: وای برتو!

[فردا] چون روز به نمیه رسید [قیس] بی‌هوش شد، این خبر به پیامبر خدا ج رسید، و این آیه کریمه ناز گردید: «برای شما همبستر شدن با همسران شما در شب روزه، حلال گردانیده شده است».

صحابه از نزول این آیۀ کریمه بیسار خوش‌حال شدند، و این آیه نازل گردید که «و بخورید و بیاشامید تا اینکه روشنی صبح از تاریکی شب بر شما نمایان شود»([16]).

12- باب: قَولِ الله تَعَالَى: ﴿وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ

باب [12]: این قول خداوند متعال که: ﴿و بخورید و بیاشامید تا آنکه روشنی صبح از تاریکی شب برای شما نمایان گردد

934- عَنْ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ: ﴿حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ عَمَدْتُ إِلَى عِقَالٍ أَسْوَدَ، وَإِلَى عِقَالٍ أَبْیَضَ، فَجَعَلْتُهُمَا تَحْتَ وِسَادَتِی، فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ فِی اللَّیْلِ، فَلاَ یَسْتَبِینُ لِی، فَغَدَوْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَذَکَرْتُ لَهُ ذَلِکَ فَقَالَ: «إِنَّمَا ذَلِکَ سَوَادُ اللَّیْلِ وَبَیَاضُ النَّهَارِ» [رواه البخاری: 1916].

934- از عدی بن حاتمس روایت است که گفت: چون این آیۀ کریمه که «.... تا آنکه نخ سفید از نخ سیاه، برای شما نمایان گردد» نازل گردید، ریسمان سیاه و ریسمان سفیدی را آوردم و زیر بالش خود گذاشتم، شب به طرف آن‌ها نگاه می‌کردم و برایم معلوم نمی‌شد.

فردایش نزد پیامبر خدا ج رفتم و این موضوع را به عرض رسانیدم، فرموند: «مقصد از ریسمان سیاه و سفید: سیاهی شب و سفیدی روز است»([17]).

13- باب: قَدرِ کَمْ بَیْنَ السَّحُورِ وَصَلاَةِ الْفَجْرِ

باب [13]: بین سحری تا نماز فجر چه قدر وقت است

935- عَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «تَسَحَّرْنَا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى الصَّلاَةِ»، قُلْتُ: کَمْ کَانَ بَیْنَ الأَذَانِ وَالسَّحُورِ؟ قَالَ: «قَدْرُ خَمْسِینَ آیَةً» [رواه البخاری: 1921].

935- از زید بن ثابتس روایت است که گفت: با پیامبد خدا ج سحری کردیم، بعد از آن به نماز برخاستند.

کسی از وی پرسید: [سؤال کننده أنس بن مالکس بود] که بین اذان و سحری چه قدر وقت بود؟

گفت: به اندازۀ [تلاوت] پنجاه آیت([18]).

14- باب: بَرَکَةِ السَّحُورِ مِنْ غَیْرِ إِیجَابٍ

باب [14]: سحری کردن برکت دارد ولی واجب نیست

936- عَن أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «تَسَحَّرُوا فَإِنَّ فِی السَّحُورِ بَرَکَةً» [رواه البخاری: 1923].

936- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «سحری کنید، زیرا که در سحری کردن برکت است»([19]).

15- باب: إِذَا نَوَى بِالنَّهَارِ صَوْمًا

باب [15]: اگر کسی در روز انیت روزۀ را کرد

937- عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَعَثَ رَجُلًا یُنَادِی فِی النَّاسِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ «إِنَّ مَنْ أَکَلَ فَلْیُتِمَّ أَوْ فَلْیَصُمْ، وَمَنْ لَمْ یَأْکُلْ فَلاَ یَأْکُلْ» [رواه البخاری: 1924].

937- از سلمه بن أکوعس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در روز عاشورا کسی را فرستادند تا برای مردم اعلان کند که:

«کسی که تا حالا چیزی خورده است [بقیۀ روز را] تمام کند، و یا گفتند که روزه بگیرد، و کسی که تا حالا چیزی نخورده است، نباید بخورد»([20]).

16- باب: الصَّائِمِ یُصْبِحُ جُنُباً

باب [16]: روزه داری که تا صبح جنب می‌ماند

938- عَن عَائِشَةَ وَأُمَّ سَلَمَةَ رَضَیِ الله عَنهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ «یُدْرِکُهُ الفَجْرُ وَهُوَ جُنُبٌ مِنْ أَهْلِهِ، ثُمَّ یَغْتَسِلُ، وَیَصُومُ» [رواه البخاری: 1925].

938- از عائشه و أم سلمهب روایت است که گفتند: [گاهی می‌شد] که صبح طلوع می‌کرد و پیامبر خدا ج از همبستر شدن با همسران خود جنب بودند، بعد از آن غسل می‌کردند و روزه می‌گرفتند([21]).

17- باب: المُبَاشَرَةِ لِلصَّائِمِ

باب [17]: هم آغوشی برای روزه‌دار

939- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «یُقَبِّلُ وَیُبَاشِرُ وَهُوَ صَائِمٌ، وَکَانَ أَمْلَکَکُمْ لِإِرْبِهِ» [رواه البخاری: 1927].

939- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج همسرانش رادر حالی که روزه داشتند، می‌بوسیدند و به آغوش می‌گرفتند، ولی بر نفس خود از همۀ شما حاکمیت بیشتری داشتند([22]).

18- باب: الصَّائِمِ إِذَا أَکَلَ أَو شَرِبَ نَاسِیًا

باب [18]: اگر روزه‌دار در حالت فراموشی چیزی را بخورد و یا بیاشامد

940- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِذَا نَسِیَ فَأَکَلَ وَشَرِبَ، فَلْیُتِمَّ صَوْمَهُ، فَإِنَّمَا أَطْعَمَهُ اللَّهُ وَسَقَاهُ» [رواه البخاری: 1933].

940- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«اگر کسی فراموش کرد، و چیزی را خورد و یا آشامید، روزه‌اش را تمام کند، [یعنی: به روزه‌اش ادامه بدهد]، زیرا خداوند او را خورانده و نوشانده است»([23]).

19- باب: إِذَا جَامَعَ فِی رَمَضَانَ وَلَم یَکُن لَهُ شَیءٌ فَتُصُدِّقَ عَلَیهِ فَلْیُکَفِّر

باب [19]: اگر کسی در ماه رمضان جماع کرد، و چیزی نداشت و برایش صدقه داده شد، آن صدقه را کفاره بدهد

941- وَعَنهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ جُلُوسٌ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَکْتُ. قَالَ: «مَا لَکَ؟» قَالَ: وَقَعْتُ عَلَى امْرَأَتِی وَأَنَا صَائِمٌ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «هَلْ تَجِدُ رَقَبَةً تُعْتِقُهَا؟» قَالَ: لاَ، قَالَ: «فَهَلْ تَسْتَطِیعُ أَنْ تَصُومَ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ»، قَالَ: لاَ، فَقَالَ: «فَهَلْ تَجِدُ إِطْعَامَ سِتِّینَ مِسْکِینًا». قَالَ: لاَ، قَالَ: فَمَکَثَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَبَیْنَا نَحْنُ عَلَى ذَلِکَ أُتِیَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِعَرَقٍ فِیهَا تَمْرٌ وَالعَرَقُ المِکْتَلُ قَالَ: «أَیْنَ السَّائِلُ؟» فَقَالَ: أَنَا، قَالَ: «خُذْهَا، فَتَصَدَّقْ بِهِ» فَقَالَ الرَّجُلُ: أَعَلَى أَفْقَرَ مِنِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَوَاللَّهِ مَا بَیْنَ لاَبَتَیْهَا - یُرِیدُ الحَرَّتَیْنِ - أَهْلُ بَیْتٍ أَفْقَرُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، فَضَحِکَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى بَدَتْ أَنْیَابُهُ، ثُمَّ قَالَ: «أَطْعِمْهُ أَهْلَکَ» [رواه البخاری: 1936].

941- و از بو هریرهس روایت است که گفت: در حالی که نزد پیامبر خدا ج نشسته بودیم، شخصی نزد ایشان آمد و گفت: یا رسول الله! هلاک گردیدم.

گفتند: «چه کردی»؟

گفت: در حالی که روزه داشتم، با همسرم جماع کردم.

پیامبر خدا ج فرمودند: «آیا می‌توانی یک غلامی را آزاد کنی»؟

گفت: نه!

گفتند: «آیا می‌توانی دو ماه پیاپی روزه بگیری»؟

گفت: نه!

گفتند: «آیا چیزی داری که شصت مسکین را طعام بدهی»؟

گفت: نه! [راوی] گفت که آن شخص نزد پیامبر خدا ج نشست.

[ابو هریرهس می‌گوید]:

در همین حالی که ما در این گفتگو بودیم، برای پیامبر خدا ج زنبیل کلانی از خرما آورده شد، و این زنبیل عبارت از متکل بود، [و متکل عبارت از پانزده صاع است].

فرمودند: «سائل کجاشد»؟

آن شخص گفت: منم [همین جایم].

فرمودند: «این خرماها را بگیر و خیرات بده».

گفت: یا رسول الله! آیا به شخصی فقیرتری از خود؟ به خداوند قسم است که بین دو سنگزار مدینه [که یکی در شرق مدینه و دیگری در غرب آن است] خانوادۀ از خانوادۀ خودم فقیرتر نیست.

پیامبر خدا ج آن‌چنان خندیدند که دندان‌های کرسی‌شان نمایان گردید، و فرومودند: «آن را به خانواده‌ات بخوران»([24]).

20- باب: الحِجَامَةِ وَالقَیءِ لِلصَّائِمِ

باب [20]: حکم حجامت وقیء برای شخص روزه‌دار

942- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ احْتَجَمَ وَهُوَ مُحْرِمٌ، وَاحْتَجَمَ وَهُوَ صَائِمٌ» [رواه البخاری: 1938].

942- از ابن عباسب روایت است که پیامبر خدا ج در حالی که احرام داشتند، حجامت نمودند، و در حالی که روزه داشتند، حجامت نمودند([25]).

21- باب: الصَّوْمِ فِی السَّفَرِ وَالإِفْطَارِ

باب [21]: روزه گرفتن و روزه خوردن در سفر

943- عَن ابْنَ أَبِی أَوْفَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ فَقَالَ لِرَجُلٍ: «انْزِلْ فَاجْدَحْ لِی»، قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، الشَّمْسُ؟ قَالَ: «انْزِلْ فَاجْدَحْ لِی»، قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ الشَّمْسُ؟ قَالَ: «انْزِلْ فَاجْدَحْ لِی»، فَنَزَلَ فَجَدَحَ لَهُ فَشَرِبَ، ثُمَّ رَمَى بِیَدِهِ هَا هُنَا، ثُمَّ قَالَ: «إِذَا رَأَیْتُمُ اللَّیْلَ أَقْبَلَ مِنْ هَا هُنَا، فَقَدْ أَفْطَرَ الصَّائِمُ» [رواه البخاری: 1941].

943- از ابن أبی أَوفَیب روایت است که گفت: در یکی از سفرها با پیامبر خداج بودیم، برای شخصی گفتند که: «پیاده شود و برایم (مخلوط) تهیه کن».

آن شخص گفت: یا رسول الله! آفتاب هنوز موجود است، [یعنی: آفتاب هنوز کاملاً غروب نکرده است].

فرمودند: «پیاده شو و برایم (مخلوط) تهیه کن».

آن شخص گفت: آفتاب هنوز موجود است.

فرمودند: «پیاده شو و برایم (مخلوط) تهیه کن».

[آن شخص رفت] و (مخلوط) را تهیه کرد و آورد.

[پیامبر خدا ج] (مخلوط) را گرفته و نوشیدند، بعد از آن بدست خود به طرف [مشرق] اشاره نموده و فرمودند: «وقتی که شب از این طرف نمایان گردید، وقت افطار روزه‌دار است»([26]).

944- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ حَمْزَةَ بْنَ عَمْرٍو الأَسْلَمِیَّ قَالَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَأَصُومُ فِی السَّفَرِ؟ وَکَانَ کَثِیرَ الصِّیَامِ -، فَقَالَ: «إِنْ شِئْتَ فَصُمْ، وَإِنْ شِئْتَ فَأَفْطِرْ» [رواه البخاری: 1943].

944- از عائشهل همسر پیامبر خدا ج روایت است که: حمزه بن عمرو اسلمی که شخص کثیر الصومی بود، از پیامبر خدا ج پرسید: آیا در سفر باید روزه بگیرم؟

پیامبر خدا ج فرمودند: «اگر خواستی روزه بگیر، و اگر خواستی روزه مگیر»([27]).

22- باب: إِذَا صَامَ أَیَّاماً مِن رَمَضَانَ ثُمَّ سَافَرَ

باب [22]: اگر کسی چند روزی از رمضان را روزه گرفت، و بعد از ان سفرکرد

945- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «خَرَجَ إِلَى مَکَّةَ فِی رَمَضَانَ، فَصَامَ حَتَّى بَلَغَ الکَدِیدَ، أَفْطَرَ»، فَأَفْطَرَ النَّاسُ، [رواه البخاری: 1944].

945- از ابن عباسب روایت است که پیامبر خدا ج در ماه رمضان به طرف مکه بر آمدند، و روزه گرفتند، چون به منطقۀ (کدید) رسیدند، روزه را خوردند، و مردم هم روزه را خوردند([28]).

23- «باب»

باب [23]

946- عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «خَرَجْنَا مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ فِی یَوْمٍ حَارٍّ حَتَّى یَضَعَ الرَّجُلُ یَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ مِنْ شِدَّةِ الحَرِّ، وَمَا فِینَا صَائِمٌ إِلَّا مَا کَانَ مِنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَابْنِ رَوَاحَةَ» [رواه البخاری: 1945].

946- از ابو درداءس روایت است که گفت: در یکی از سفرها در روز بسیار گرمی که انسان از شدت گرمی دستش را بر روی سرش می‌گذاشت، با پیامبر خدا ج همسفر شدیم، هیچ کس از ما به جز پیامبر خدا ج و ابن رواحه روزه نداشتیم([29]).

24- باب: قَولِ النَّبِیِّ ج: «لَیْسَ مِنَ االبِّرِ الصَّوْمُ فِی السَّفَرِ

باب [24]: این گفتۀ پیامبر خدا ج که: «روزه گرفتن در سفر کار پسندیدۀ نیست»

947- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی سَفَرٍ، فَرَأَى زِحَامًا وَرَجُلًا قَدْ ظُلِّلَ عَلَیْهِ، فَقَالَ: «مَا هَذَا؟»، فَقَالُوا: صَائِمٌ، فَقَالَ: «لَیْسَ مِنَ البِرِّ الصَّوْمُ فِی السَّفَرِ» [رواه البخاری: 1946].

947- از جابر بن عبداللهب روایت است که گفت: در یکی از سفرها، پیامبر خداج دیدند که مردم ازدحام کرده‌اند.

پریسدند: «این را چه شده است»؟

گفتند: روزه‌دار است.

فرمودند: «روزه گرفتن در سفر کار پسندیدۀ نیست»([30]).

25- باب: لَمْ یَعِبْ أَصْحَابُ النَّبِیِّ ج بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِی الصَّوْمِ وَالإِفْطَارِ

باب [25]: صحابه پیامبر خدا ج روزه خوردن و روزه گرفتن را بر یکدیگر عیب نمی‌گفتند

948- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «کُنَّا نُسَافِرُ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمْ یَعِبِ الصَّائِمُ عَلَى المُفْطِرِ، وَلاَ المُفْطِرُ عَلَى الصَّائِمِ» [رواه البخاری: 1948].

948- از انس بن مالکس روایت است که گفت: با پیامبر خدا ج سفر می‌کردیم، روزه گیر بر روزه خوار، و روزه خوار بر روزه گیر عیب نمی‌گرفت([31]).

26- باب: مَنْ مَاتَ وَعَلَیْهِ صَوْمٌ

باب [26]: کسی که بمیرد و قرضدار روزه باشد

949- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ مَاتَ وَعَلَیْهِ صِیَامٌ صَامَ عَنْهُ وَلِیُّهُ» [رواه البخاری: 1952].

949- از عائشهل روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که بمیرد، و بر وی روزۀ باشد، (ولی امرش) از عوض وی روزۀ بگیرد»([32]).

950- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أُمِّی مَاتَتْ وَعَلَیْهَا صَوْمُ شَهْرٍ أَفَأَقْضِیهِ عَنْهَا؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَدَیْنُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ یُقْضَى [رواه البخاری: 1953].

950- از ابن عباسب روایت است که گفت: شخصی نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: یا رسول الله! مادرم فوت شده است، و یک ماه روزه قرضدار است، آیا [روا است که] از طرف او قضا بیاورم؟

فرمودند: «بلی! قرض خداوند به قضاء آوردن سزاوارتر است»([33]).

27- باب: مَتَى یَحِلُّ فَطْرُ الصَّائِمِ

باب [27]: افطار برای شخص روزه‌دار چه وقت روا می‌شود؟

951- حَدیث ابن أَبِی أَوفَی وَقَولُ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «انْزِلْ فَاجْدَحْ لَنَا» تَقَدَّمَ قریبًا، وَقَالَ فِی هذِهِ الرِّوایَة: «إِذَا رَأَیْتُمُ اللَّیْلَ أَقْبَلَ مِنْ هَا هُنَا، فَقَدْ أَفْطَرَ الصَّائِمُ» وَأَشَارَ بِإِصْبَعِهِ قِبَلَ المَشْرِقِ [رواه البخاری: 1956].

951- حدیث ابن ابی أَوفَی و فرمودۀ پیامبر خدا ج که برایش گفتند: «برایم (مخلوط) تهیه کن» قبلا گذشت.

و در این روایت می‌فرمایند: «وقتی دیدید که شب از این طرف نمایان گردید، وقت افطار روزه‌دار داخل شده است»، و با انگشت خود به طرف مشرق اشاره کردند([34]).

28- باب: تَعْجِیلِ الإِفْطَارِ

باب [28]: عجله کردن در افطار

952- عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ رَضِیَ اللهُ عَنهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا عَجَّلُوا الفِطْرَ» [رواه البخاری: 1957].

952- از سهل بن سعدس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کار مردم تا آن وقت به خیر است که در افطار کردن عجله نمایند»([35]).

29- باب: إِذَا أَفْطَرَ فِی رَمَضَانَ ثُمَّ طَلَعَتِ الشَّمْسُ

باب [29]: اگر در رمضان افطار کرد، و بعد از آن آفتاب برآمد

953- عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَتْ: «أَفْطَرْنَا عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْمَ غَیْمٍ، ثُمَّ طَلَعَتِ الشَّمْسُ» [رواه البخاری: 1959].

953- از اسماء بنت ابی بکرب روایت است که گفت: در زمان پیامبر خدا ج در روز ابر آلودی افطار کردیم، بعد از آن آفتاب بر آمد([36]).

30- باب: صَوْمِ الصِّبْیَانِ

باب [30]: روزه گرفتن اطفال

954- عَنِ الرُّبَیِّعِ بِنْتِ مُعَوِّذٍ رَضِیَ اللهُ عَنهُمَا، قَالَتْ: أَرْسَلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غَدَاةَ عَاشُورَاءَ إِلَى قُرَى الأَنْصَارِ: «مَنْ أَصْبَحَ مُفْطِرًا، فَلْیُتِمَّ بَقِیَّةَ یَوْمِهِ وَمَنْ أَصْبَحَ صَائِمًا، فَلیَصُمْ»، قَالَتْ: فَکُنَّا نَصُومُهُ بَعْدُ، وَنُصَوِّمُ صِبْیَانَنَا، وَنَجْعَلُ لَهُمُ اللُّعْبَةَ مِنَ العِهْنِ، فَإِذَا بَکَى أَحَدُهُمْ عَلَى الطَّعَامِ أَعْطَیْنَاهُ ذَاکَ حَتَّى یَکُونَ عِنْدَ الإِفْطَارِ [رواه البخاری: 1960].

954- از ربیع بنت معوذب([37]) روایت است که گفت: پیامبر خدا ج صبح روز عاشورا کسی را به قریه‌های مردم انصار فرستادند که بگوید: «کسی که صبح افطار کرده است، باقی ماندۀ روزش را روزه بگیرد، و کسی که به نیت روزه بر خواسته است، روزۀ خود را ادامه بدهد».

ربیع می‌گوید: بعد از این واقعه، روز (عاشورا) را روزه می‌گرفتیم، و اطفال خود را هم به روزه گرفتن آن وادار می‌کردیم، و برای اطفال از پشم بازیچۀ آماده کرده بودیم، تا اگر کدام یکی از آن‌ها به سبب طعام گریه می‌کرد، آن بازیچه را برایش می‌دادیم که تا هنگام افطار مشغول شود([38]).

31- باب: الْوِصَالِ إِلَى السَّحَرِ

باب [31]: استمرار روزه تا به سحر

955- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «لاَ تُوَاصِلُوا، فَأَیُّکُمْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یُوَاصِلَ، فَلْیُوَاصِلْ حَتَّى السَّحَرِ» [رواه الخاری: 1963].

955- از ابو سعیدس روایت است که از پیامبر خدا ج شنیده است که فرمودند:

«روزۀ امروز را به روزۀ فردا وصل نکنید، و اگر کسی می‌خواهد روزه را وصل کند، فقط تا وقت سحر، به روزه گرفتن ادامه بدهد»([39]).

32- باب: التَّنْکِیلِ لِمَن أَکْثَرَ الوِصَالَ

باب [32]: سرزنش کسی که بسیار روزۀ وصال می‌گرفت

956- عَن أَبَی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الوِصَالِ فِی الصَّوْمِ» فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ المُسْلِمِینَ: إِنَّکَ تُوَاصِلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «وَأَیُّکُمْ مِثْلِی، إِنِّی أَبِیتُ یُطْعِمُنِی رَبِّی وَیَسْقِینِ»، فَلَمَّا أَبَوْا أَنْ یَنْتَهُوا عَنِ الوِصَالِ، وَاصَلَ بِهِمْ یَوْمًا، ثُمَّ یَوْمًا، ثُمَّ رَأَوُا الْهِلَالَ، فَقَالَ: «لَوْ تَأَخَّرَ لَزِدْتُکُمْ» کَالتَّنْکِیلِ لَهُمْ حِینَ أَبَوْا أَنْ یَنْتَهُوا وَفی رِوایَة عَنهُ قَالَ لَهُم: «فَاکْلَفُوا مِنَ العَمَلِ مَا تُطِیقُونَ» [رواه البخاری: 1965، 1966].

956- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج از صوم وصال نهی فرمودند.

شخصی از مسلمانان برای‌شان گفت: یا رسول الله! [مارا نهی می‌کنید و] خود شما صوم وصال می‌گیرید.

فرمودند: «کدام یک از شما مانند من هستید، شب که می‌شود، پروردگارم مرا می‌خوراند و می‌نوشاند».

چون خود داری از روزۀ وصال را قبول نکردند، جهت سرزنش کردن آن‌ها یک روز را با آن‌ها روزه گرفتند [یعنی: به علاوه از روزۀ اصلی]، و سپس یک روز دیگر را، بعد از آن ماه نو را دیدند.

پیامبر خدا ج فرمودند: «اگر ماه به تأخیر می‌افتاد، با شما زیادتر روزه می‌گرفتم»، و این کار را جهت سرزنش آن‌ها کردند، زیرا آن‌ها ترک از روزۀ وصال، خود داری نموده بودند.

و در روایت دیگری از ابو هریرهس نقل است که فرمودند: «از کارها، چیزی را انجام دهید که تحمل آن را داشته باشید»([40]).

33- باب: مَنْ أَقْسَمَ عَلَى أَخِیهِ لِیُفْطِرَ فِی التَّطَوُّعِ

باب [33]: کسی که برادرش را سوگند داد تا روزۀ نفلش را بخورد

957- عَن أَبِی جُحَیْفَةَ رَضِیَ اللهُ عَنهُ، قَالَ: آخَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْنَ سَلْمَانَ، وَأَبِی الدَّرْدَاءِ، فَزَارَ سَلْمَانُ أَبَا الدَّرْدَاءِ، فَرَأَى أُمَّ الدَّرْدَاءِ مُتَبَذِّلَةً، فَقَالَ لَهَا: مَا شَأْنُکِ؟ قَالَتْ: أَخُوکَ أَبُو الدَّرْدَاءِ لَیْسَ لَهُ حَاجَةٌ فِی الدُّنْیَا، فَجَاءَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَصَنَعَ لَهُ طَعَامًا، فَقَالَ: کُلْ؟ قَالَ: فَإِنِّی صَائِمٌ، قَالَ: مَا أَنَا بِآکِلٍ حَتَّى تَأْکُلَ، قَالَ: فَأَکَلَ، فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ ذَهَبَ أَبُو الدَّرْدَاءِ یَقُومُ، قَالَ: نَمْ، فَنَامَ، ثُمَّ ذَهَبَ یَقُومُ فَقَالَ: نَمْ، فَلَمَّا کَانَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ قَالَ: سَلْمَانُ قُمِ الآنَ، فَصَلَّیَا فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ: إِنَّ لِرَبِّکَ عَلَیْکَ حَقًّا، وَلِنَفْسِکَ عَلَیْکَ حَقًّا، وَلِأَهْلِکَ عَلَیْکَ حَقًّا، فَأَعْطِ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ، فَأَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَذَکَرَ ذَلِکَ لَهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «صَدَقَ سَلْمَانُ» [رواه البخاری: 1968].

957- از ابو جحیفهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج بین (سلمان) و (ابو الدرداء)([41]) عقد برادری بسته بودند، سلمان به دیدن ابو الدرداء رفت، ام الدرداء [یعنی: همسر ابو الدرداء] را دید که سر و پایش به هم ریخته است.

برایش گفت: تو را چه شده است؟ [که خود را آرایش نمی‌کنی].

گفت: برادرت ابو الدرداء به دنیا علاقۀ ندارد.

ابو الدرداء آمد و برای سلمان طعامی را آماده کرد.

سلمان برایش گفت: بخور.

ابو الدرداء گفت: روزه دارم.

گفت: تا تو نخوری من هم نخواهم خورد.

ابو الدرداء [ناچار شد] و خورد.

چون شب شد، ابو الدرداء رفت که نماز بخواند، سلمان برایش گفت که: بخواب، خوابید.

باز رفت که نماز بخواند، باز برایش گفت که: بخواب، چون شب آخر شد، سلمان برایش گفت: حالا برخیز! هردو برخواستند و با هم نماز خواندند.

سلمان برای ابو الدرداء گفت: پروردگار تو بر تو حق دارد، نفس تو بر تو حق دارد، و همسر تو بر تو حق دارد، حق هرصاحب حقی را جداگانه برایش برسان.

ابو الدرداء نزد پیامبر خدا ج آمد و جریان را نقل کرد.

پیامبر خدا ج فرمودند: «سلمان راست گفته است»([42]).

34- باب: صَوْمِ شَعْبَانَ

باب [34]: روزه ماه شعبان

958- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ یُفْطِرُ، وَیُفْطِرُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ یَصُومُ، فَمَا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اسْتَکْمَلَ صِیَامَ شَهْرٍ إِلَّا رَمَضَانَ، وَمَا رَأَیْتُهُ أَکْثَرَ صِیَامًا مِنْهُ فِی شَعْبَانَ [رواه البخاری: 1969].

958- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج آن قدر [پی‌هم] روزه می‌گرفتند که می‌گفتیم: دیگر افطار نخواهند کرد، و آن قدر افطار می‌کردند که می‌گفتیم: دیگر روزه نخواهند گرفت.

پیامبر خدا ج را ندیدم که به جز از رمضان، ماه دیگری را به طور کامل روزه گرفته باشند، و ندیدم که روزه گرفتن‌شان در هیچ ماهی بیشتر از ماه شعبان بوده باشد([43]).

959- وَعَنْهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا فی رِوایَة زیادَة وَکَانَ یَقُولُ:«خُذُوا مِنَ العَمَلِ مَا تُطِقُونَ فَإِنَّ الله لاَ یَمَلُّ حَتَّی تَمَلُّوا» وَأَحَبَ الصَّلاَةِ إِلَی النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا دُووِمَ عَلَیهِ وَإِن قَلَّت وَکَانَ إِذَا صَلَّی صَلاَةً دَاوَمَ عَلَیهَا [رواه البخاری: 1970].

959- و از عائشهل در روایت دیگری به این زیادت آمده است که پیامبر خدا ج می‌فرمودند:

«از عبادات، عملی را انجام دهید که تحمل ادای آن را داشته باشید، زیرا تا وقتی که شما ملول نشوید، خداوند متعال فضل و رحمت خود را از شما قطع نمی‌کند».

و بهترین نماز [نفلی] در نزد پیامبر خدا ج نمازی بود که بر آن مداومت می‌شد، اگرچه که اندک می‌بود، و خود پیامبر خدا ج اگر نمازی را می‌خواندند، به خواندن آن مداومت می‌کردند([44]).

35- باب: مَا یُذْکَرُ مِنْ صَوْمِ النَّبِیِّ ج وَإِفْطَارِهِ

باب [35]: آنچه که در روزه و افطار پیامبر خدا ج آمده است

960- عَن أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَقَد سُئِلَ عَنْ صِیَامِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «مَا کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَاهُ مِنَ الشَّهْرِ صَائِمًا إِلَّا رَأَیْتُهُ، وَلاَ مُفْطِرًا إِلَّا رَأَیْتُهُ، وَلاَ مِنَ اللَّیْلِ قَائِمًا إِلَّا رَأَیْتُهُ، وَلاَ نَائِمًا إِلَّا رَأَیْتُهُ، وَلاَ مَسِسْتُ خَزَّةً وَلاَ حَرِیرَةً، أَلْیَنَ مِنْ کَفِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلاَ شَمِمْتُ مِسْکَةً، وَلاَ عَبِیرَةً أَطْیَبَ رَائِحَةً مِنْ رَائِحَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» [رواه البخاری: 1973].

960- از انسس روایت است که از کیفیت روزۀ پیامبر خدا ج پرسیده شد، گفت:

اگر نمی‌خواستم که پیامبر خدا ج را در کدام ماهی جز در حالت روزه داشتن ببینم، جز در حالت روزه داشتن نمی‌دیدم، و اگر نمی‌خواستم که ایشان را در حالت روزه داشتن ببینم، جز در حالت روزه نداشتن نمی‌دیدم.

و اگر نمی‌خواستم که ایشان را در شب جز در حالت نماز خواندن ببینم، جز در حالت نماز خواند نمی‌دیدم، و اگر نمی‌خواستم که ایشان را جز در حالت خواب بودن ببینم، جز در حالت خواب بودن نمی‌دیدم.

و هیچ ابریشمی را به نرمی دست پیامبر خدا ج لمس نکردم، و هیچ مشک و عنبری را به خوش بوئی پیامبر خدا ج نبوئیدم([45]).

961- حَدِیث عَبدِ الله بنِ عَمرِو بنِ العَاصِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا تَقَدَّمَ [رواه البخاری: 1974].

961- حدیث عبدالله بن عمرو بن العاصب قبلاً گذشت([46]).

36- باب: حَقِّ الجِسْمِ فِی الصَّوْمِ

باب [36]: حق جسم در روزه گرفتن

962- وَقَالَ فی هذِهِ الرِّوایِة: فَکَانَ عَبْدُ اللَّهِ یَقُولُ بَعْدَ مَا کَبِرَ: یَا لَیْتَنِی قَبِلْتُ رُخْصَةَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ [رواه البخاری: 1975].

962- و در این روایت عبدالله بن عمروب گفت: هنگامی که عبدالله به پیری رسید [و از عبادت کردن عاجز شد] می‌گفت: ای کاش رخصت پیامبر خدا ج را قبول می‌کردم([47]).

37- باب: حَقِّ الأَهْلِ فی الصَّوْمِ

باب [37]: حق خانواده در روزه

963- وَفِی رِوایِةِ عَنهُ: أَنَّهُ لمَّا ذَکَرَ صیامَ داودَ قَالَ: «...وَ کَانَ لاَ یُفِرُّ إِذَا لاَقَی» قَالَ: مَنْ لِی بِهَذِهِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ؟ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ صَامَ مَنْ صَامَ الأَبَدَ» مَرَّتَیْنِ [رواه البخاری: 1977].

963- و در روایت دیگری از عبدالله بن عمرو بن العاصب آمده است که گفت: پیامبر خدا ج روزۀ داود÷ را یاد کرده و فرمودند:

«.... و چون با دشمن رو برو می‌شد فرار نمی‌کرد»([48]).

[عبدالله بن عمروب] گفت:

یا رسول الله! کیست که برایم چنین ضمانتی بکند، [که از مقابله دشمن فرار نکنم].

و گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:

«کسی که همیشه روزه بگیرد، گویا روزه نگرفته است»، و این سخن را دو بار تکرار کردند([49]).

38- باب: مَنْ زَارَ قَوْمًا فَلَمْ یُفْطِرْ عِنْدَهُمْ

باب [38]: کسی که به دیدن مردمی برود و نزد آن‌ها افطار نکند

964- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، دَخَلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، عَلَى أُمِّ سُلَیْمٍ، فَأَتَتْهُ بِتَمْرٍ وَسَمْنٍ، قَالَ: «أَعِیدُوا سَمْنَکُمْ فِی سِقَائِهِ، وَتَمْرَکُمْ فِی وِعَائِهِ، فَإِنِّی صَائِمٌ» ثُمَّ قَامَ إِلَى نَاحِیَةٍ مِنَ البَیْتِ، فَصَلَّى غَیْرَ المَکْتُوبَةِ، فَدَعَا لِأُمِّ سُلَیْمٍ وَأَهْلِ بَیْتِهَا، فَقَالَتْ أُمُّ سُلَیْمٍ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ لِی خُوَیْصَّةً، قَالَ: «مَا هِیَ؟»، قَالَتْ: خَادِمُکَ أَنَسٌ، فَمَا تَرَکَ خَیْرَ آخِرَةٍ وَلاَ دُنْیَا إِلَّا دَعَا لِی بِهِ، قَالَ: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ مَالًا وَوَلَدًا، وَبَارِکْ لَهُ فِیهِ»، فَإِنِّی لَمِنْ أَکْثَرِ الأَنْصَارِ مَالًا، وَحَدَّثَتْنِی ابْنَتِی أُمَیْنَةُ: أَنَّهُ دُفِنَ لِصُلْبِی مَقْدَمَ حَجَّاجٍ البَصْرَةَ بِضْعٌ وَعِشْرُونَ وَمِائَةٌ [رواه البخاری: 1982].

964- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج نزد أم سلیم رفتند([50]) و او برای پیامبر خدا ج خرما و روغن آورد.

فرمودند: «روغن خود را ببرید و در مشکش بریزید، و خرمای خود را در ظرفش، زیرا من روزه دارم».

بعد از آن برخاستند و در گوشۀ از خانه نماز غیر فرضی [یعنی: نماز نفلی] خواندند، و برای ام سلیم و خانواده‌اش دعا کردند.

أم سلیم گفت: یا رسول الله! عزیزی دارم [به حق او هم دعا کنید].

گفتند: «عزیزت کیست»؟

گفت: خادم شما انس.

[انسس می‌گوید]: پیامبر خدا ج هیچ خیری از امور دنیا و آخرت را در دعا کردن برای من فرو گذار نکردند، [و دعای‌شان این بود که]: «خدایا! برایش مال و فرزند بده، و برکت بده».

و من فعلاً پولدارترین مردم انصار هستم، و دخترم(أمینه) برایم گفت که از پشت من تا پیش از آمدن حَجاج به بصره، یک صد و بیست چند نفر، دفن شده‌اند([51]).

39- باب: الصَّوْمِ آخِرَ الشَّهْرِ

باب [39]: روزه گرفتن آخر ماه

965- عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، سَأَلَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: رَجُلًا فَقَالَ: «یَا أَبَا فُلاَنٍ، أَمَا صُمْتَ سَرَرَ هَذَا الشَّهْرِ؟» قَالَ الرَّجُلُ: لاَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «فَإِذَا أَفْطَرْتَ فَصُمْ یَوْمَیْنِ»، وَفِی رِوایَةِ قَالَ: «مِنْ سَرَرِ شَعْبَانَ» [رواه البخاری: 1983].

965- از عمران بن حصینب روایت است که پیامبر خدا ج از شخصی پرسیدند: «ای ابو فلان! آخر این ماه را [یعنی: ماه شعبان را] روزه گرفتی»؟

آن شخص گفت: نه، یا رسول الله! فرمودند: «چون عید شد، دو روز روزه بگیر»، درروایت دیگری آمده است که گفتند: «آخر شعبان را [روزه گرفتی؟]»([52]).

40- باب : صَوْمِ یَوْمِ الجُمُعَةِ

باب [40]: روزه گرفتن روز جمعه

966- عَن جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قیلَ لَهُ: نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ الجُمُعَةِ؟ قَالَ: «نَعَمْ» [رواه البخاری: 1984].

966- از جابرس روایت است که کسی از وی پرسید: آیا پیامبر خدا ج از روزه گرفتن روز جمعه نهی کرده‌اند؟

گفت: «بلی»([53]).

967- عَنْ جُوَیْرِیَةَ بِنْتِ الحَارِثِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، دَخَلَ عَلَیْهَا یَوْمَ الجُمُعَةِ وَهِیَ صَائِمَةٌ، فَقَالَ: «أَصُمْتِ أَمْسِ؟» قَالَتْ: لاَ، قَالَ: «تُرِیدِینَ أَنْ تَصُومِی غَدًا؟» قَالَتْ: لاَ، قَالَ: «فَأَفْطِرِی» [رواه البخاری: 1986].

967- از جویریه بنت حارثل([54]) روایت است که پیامبر خدا ج در روزه جمعه نزدش آمدند، و او در این روز روزه‌دار بود.

پرسیدند: «آیا دیروز را روزه گرفته بودی»؟

گفت: نه.

گفتند: «اراده داری که فردا را روزه بگیری»؟

گفت: نه.

فرمودند: «پس [روزه‌ات را] بخور»([55]).

41- باب: هَلْ یَخُصُّ مِنَ الأَیَّامِ شَیْئًا

باب [41]: آیا روز‌های معینی را باید روزه گرفت؟

968- عَن عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّهَا سُئِلَت: هَلْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَخْتَصُّ مِنَ الأَیَّامِ شَیْئًا؟ قَالَتْ: لاَ، کَانَ عَمَلُهُ دِیمَةً، وَأَیُّکُمْ یُطِیقُ مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُطِیقُ [رواه البخاری: 1987].

968- از عائشهل روایت است که کسی از وی پرسید: آیا پیامبر خدا ج روزهای معینی را روزه می‌گرفتند؟

گفت: نه، [بلکه] عمل‌شان دوامدار بود، و کدام یک از شما طاقت و تحمل پیامبر خدا ج را دارید؟([56]).

42- باب: صِیَامِ أَیَّامِ التَّشْرِیقِ

باب [42]: روزۀ ایام تشریق

969- عَنْ عَائِشَةَ وَابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالاَ: «لَمْ یُرَخَّصْ فِی أَیَّامِ التَّشْرِیقِ أَنْ یُصَمْنَ، إِلَّا لِمَنْ لَمْ یَجِدِ الهَدْیَ» [رواه البخاری: 1997، 1998].

969- از عائشه و ابن عمرب روایت است که گفتند: پیامبر خدا ج روزه گرفتن ایام تشریق را جز برای کسی که به دادن (هدی) قدرت ندارد، رخصت ندادند([57]).

43- باب: صَومِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ

باب [43]: روزه گرفتن روز عاشورا

970- عَن عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «کَانَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ تَصُومُهُ قُرَیْشٌ فِی الجَاهِلِیَّةِ، وَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصُومُهُ، فَلَمَّا قَدِمَ المَدِینَةَ صَامَهُ، وَأَمَرَ بِصِیَامِهِ، فَلَمَّا فُرِضَ رَمَضَانُ تَرَکَ یَوْمَ عَاشُورَاءَ، فَمَنْ شَاءَ صَامَهُ، وَمَنْ شَاءَ تَرَکَهُ» [رواه البخاری: 2002].

970- از عائشهل روایت است که گفت: مردم قریش در زمان جاهلیت، روز (عاشورا) را روزه می‌گرفتند، و پیامبر خدا ج هم این روز را روز می‌گرفتند.

چون به مدینه آمدند، این روز را روزه گرفتند، [و دیگران را هم] به روزه گرفتن آن امر کردند.

چون روزۀ ماه رمضان فرض گردید، [روزه گرفتن] روز (عاشورا) را ترک کردند، [از آن به بعد] کسی که می‌خواست [روز عاشورا] را روزه می‌گرفت، و کسی که نمی‌خواست روزه نمی‌گرفت([58]).

971- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَدِمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ المَدِینَةَ فَرَأَى الیَهُودَ تَصُومُ یَوْمَ عَاشُورَاءَ، فَقَالَ: «مَا هَذَا؟»، قَالُوا: هَذَا یَوْمٌ صَالِحٌ هَذَا یَوْمٌ نَجَّى اللَّهُ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ عَدُوِّهِمْ، فَصَامَهُ مُوسَى، قَالَ: «فَأَنَا أَحَقُّ بِمُوسَى مِنْکُمْ»، فَصَامَهُ، وَأَمَرَ بِصِیَامِهِ [رواه البخاری: 2004].

971- از ابن عباسب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج به مدینه آمدند و دیدند که یهود روز (عاشوراء) را روزه می‌گیرند.

پرسیدند: «این روزه گرفتن برای چیست»؟

گفتند: این روز نیکی است، روزی است که خداوند بنی اسرائیل را از دشمن آن‌ها [فرعون] نجات داد، از این جهت موسی÷ آن را روزه گرفت.

فرمودند: «من به موسی نسبت به شما مستحق ترم»، و همان بود که این روز را روزه گرفتند، و به روزه گرفتن آن، امر فرمودند([59]).


32- کتابُ صَلاةِ التَّرَاوِیح



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) معنی این فرمودۀ پیامبر خدا ج که: روزه‌دار (جهالت نکند) این است که: کار‌های جاهلیت را نکند، و از آن‌ها دوری کزیند، و اعمال جاهلیت عبارت از صفات رذیله‌ای است که شریعت اسلام از آن نهی کرده است،مانند: سفاهت، مسخره کردن دیگران، جار و جنجال براه انداختن، دشنام دادن، دروغ گفتن، غیبت کردن و امثال این‌ها.

2) در چگونگی گفتن این لفظ که (من روزه‌دار هستم)، سه نظر وجود دارد، نظر اول آن است که برای شخص دشنام دهنده به زبان خود بگوید که (من روزه‌دار هستم) تا شاید این سخن مانع جنگ و دشنامش نسبت به شخص روزه‌دار شود، نظر دوم آن است، که این سخن را با خود بگوید، تا متذکر شود که روزه‌دار است، وبرایش مناسب نیست که با آن شخص جاهل به جنگ و جدل و دشنام بپردازد، و نظر سوم آن است که: در روزۀ فرض، این سخن را به زبان خود، و در روزه نفل با خود بگوید.

3) در اینکه خوشبوئی دهان روزه‌دار در نزد خداوند متعال از بوی مشک، خوشبوی‌تر است، سه نظر وجود دارد، نظر اول اینکه این خوشبوئی در دنیا است، نظر دوم آنکه: در آخرت است، و نظر سوم آنکه: در دنیا و در آخرت است.

4) گرچه همۀ عبادات خاص برای خداوند است، و اینکه خداوند متعال تنها دربارۀ روزه گفته است که (خاص برای من است) به چند سبب است، سبب اول آنکه: در عبادات دیگر امکان ریاء موجود است، ولی روزه چنین نیست، زیرا عمل پوشیده‌ای است، و جز خدا کس دیگری آن را نمی‌داند، سبب دوم آنکه: نخوردن طعام و شراب، و جماع نکردن از صفات ملائکه است، و برای شخص روزه‌دار، در وقت روزه داشتن درجۀ تقرب بالاتری حاصل می‌شود، سبب سوم آنکه: مشرکین و کفار با هرعبادتی به معبودان خود تقرب جسته‌اند، مگر به عبادت روزه، بنابراین برای روزه منزلت خاصی است.

5) این حدیث در روایت امام بخاری/ به طور مختصر ذک گردیده است، و در روایت دیگری در همین حدیث آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: «هرکار نیکی ده چند و تا هفتصد چند ثواب دارد، مگر روزه، که برای من است، و مزدش را من می‌دهم» یعنی: از هفتصد چند هم برای روزه‌دار بیشتر ثواب می‌دهم.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) در بهشت طوری که در احادیث آتی می‌آید، دروازه‌های فراوانی است، از آن جمله دروازۀ نماز، دروازۀ زکات، دروازۀ حج، دروازۀ جهاد، دروازۀ محمد ج که بنام (در رحمت) یاد می‌شود، و غیره، و این دروازه‌ها در داخل درهای هشتگانۀ اصلی کلان قرار دارند، که تفصیل آن در احادیث آتی خواهد آمد.

2) این فضیلت برای روزه دارانی است که در روزۀ خود مرتکب کار بدی از غیبت و جنگ و جدل و غیره نشده باشند، ورنه مسلمانان همگی به طور عموم روزه‌دار هستند، و در این صورت برای این اختصاص وجهی دانسته نمی‌شود.

[3]- مثلاً: دو دینار را و یا دو گوسفند را و یا دو لباس را و امثال این‌ها و یا دو چیز مختلف را مانند: یک دینار و یک گوسفند را و یا یک گوسفند و یک لباس را و امثال این‌ها.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) کسی که در راه خدا نفقه و خیرات می‌دهد، جهت داخل شدن به بهشت، از چندین درواز برایش دعوت می‌شود، ولی کسی که همۀ اعمال نیک را انجام می‌دهد، در وقت داخل شدن به بهشت، از همان دروازۀ از وی دعوت به عمل می‌آید، که عمل مربوط به آن را از دیگر اعمال نیک بهتر، و شایسته تر، و بیشتر انجام داده باشد.

2) معنی این قول ابو بکر صدیقس که گفت: (یا رسول الله! پدر و مادرم فدای شما! چه ضرور است که کسی ازهمۀ آن دروازه‌ها دعوت شود) این است که: چون مقصود داخل شدن به بهشت است، و این مقصود از همان یک دروازه حاصل می‌شود، پس چه لازم است که از وی از همۀ آن دروازه‌ها دعوت به عمل آید؟ جواب این سؤال به طور ضمنی از کلام پیامبر خدا ج دانسته می‌شود، و آن این است که: این ندا کردن جهت اکرام و عزت و علو مرتبت است، و کسی چون تو می‌خواهد که به مرتبۀ رسیده باشد که از همۀ آن دروازه‌ها برایش ندا شود.

3) چون امید از پیامبر خدا ج متحقق الوقوع است، بنابراین ابو بکر صدیقس به شهادت پیامبر خدا ج کسی است که از وی در وقت داخل شدن به بهشت، از همۀ دروازه‌های اعمال نیک، دعوت به عمل می‌آید.

4) خلاصۀ این حدیث آنکه: هرکس که نوع بهتری از عبادت را انجام داده باشد، در وقت داخل شدن به بهشت، از همان دروازه از وی دعوت به عمل می‌آید، مثلاً: اگر کسی که همۀ اعمال خیر را انجام داده باشد، ولی نماز خواندنش از دیگر اعمالش بهتر باشد، در وقت داخل شدن به بهشت از دروازهۀ نماز از وی دعوت به عمل می‌آید، و اگر روزه‌اش بهتر باشد، از دروازۀ روزه، یعنی از دروازۀ (ریَّان)، و اگر زکاتش بهتر باشد، از دروازۀ زکات، و اگر اخلاقش بهتر باشد، از دروازۀ حسن خلق، و همچنین هر عمل نیک دیگری.

5) اینکه کسی پیدا شود که تمام اعمال نیکش در عالی‌ترین مرتبه قرار داشته باشد، و از همۀ دروازه‌ها از وی دعوت به عمل آید، وجودش نادر است، وکسی که به نص حدیث نبوی به این مرتبه رسیده و همۀ اعمالش در درجۀ کمال قرار دارد، ابو بکر صدیقس است، و این فضیلتی است که بالاتر از آن فضیلتی نیست.

[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      احتمال دارد که مراد از گشوده شدن در‌های بهشت، گشوده شدن حقیقی آن‌ها باشد، و احتمال دارد که مراد از آن این باشد که خداوند متعال دراین ماه، بندگان خود را به اعمالی موفق می‌سازد که مستوجب دخول بهشت شوند، زیرا این ماه، ماه صیام و قیام، ماه تراویح و تلاوت قرآن، ماه شب قدر و اعتکاف، ماه نزول ملائکه و نزول قرآن، ماه صدقات و تبرعات و ماه دیگر اعمال نیک است، و به این اساس در این ماه، کارهای انجام می‌پذیرد که مستوجب باز شدن در‌های بهشت می‌گردد.

[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) در مستدرک حاکم به روایت از ابو هریره این هم آمده است که: «و گناهان در این ماه آمرزیده می‌شود، مگر گناه کسی که نخواسته باشد، کسی از ابو هریره پرسید: کیست که نخواهد گناهش آمرزیده شود؟ گفت: کسی که از خداوند [در این ماه] طلب آمرزش نکند».

2) مراد از گشوده شدن در‌های آسمان، گشوده شدن در‌های بهشت است، زیرا طوری که در احادیث دیگری آمده است بهشت در آسمان قرار دارد، وسقف آن عرش رحمن است.

3) مراد از بسته شدن در‌های دوزخ، بسته شدن آن‌ها نسبت به بندگان روزه‌دار است، که اعمال نیک‌شان زیاد، و اعمال بدشان کم می‌شود، و چون ﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِۚثابت است، آن اندک گناهان بدشان نیز عفو می‌گردد، بنابراین در‌های دوزخ نسبت به آن‌ها بسته می‌شود، ولی نسبت به کسانی که در این ماه روزه نمی‌گیرند، و مانند ماه‌های دیگر مرتکب معاصی و اعمال بد می‌گردند، در‌های دوزخ نسبت به آن‌ها باز بوده و بسته نمی‌شود.

4) مراد از به زنجیر کشیده شدن شیاطین، به زنجیر کشیده شدن شیاطین نسبت به روزه داران حقیقی است، که با مراعات آداب روزه، و انجام اعمال نیک، شیاطین را از خود ناامید ساخته و دست و پای آن‌ها را می‌بندند، نه کسانی که در وقت روزه داشتن، تحت تاثیر شیطان قرار گرفته و با این و آن به جنگ و جدل، و بدگوئی و دشنام، و یا غیبت و سخنان بد، و یا حرام خواری و امثال این کارها می‌پردازند.

[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) مراد از حساب گرفتن سی ورز، کامل کردن سی روز ماه شعبان است، یعنی اگر به سبب ابر بودن در آسمان، و یا به هرسبب دیگری، امکان دیدن ماه برای شما میسر نگردید، بعد از کامل کردن سی روز برای ماه شعبان، روزه گرفتن ماه رمضان را شروع کنید.

2) اکثر علماء بر این نظر اند که حکم به دخول ماه رمضان جز به یکی از این سه طریق جائز نیست، دیدن ماه، شهادت شهود، و یا کامل کردن سی روز برای شعبان، ولی بعضی از آن‌ها گفته‌اند که ثبوت دخول ماه رمضان به حساب نجومی نیز صحت دارد، و آنچه قابل تذکر است این است که با وسائل و آلات فعلی در عصر حاضر، مشکلی برای ثبوت دخول ماه وجود ندارد، و اینکه از این طریق بتوان حکم به دخول ماه رمضان و یا خروج آن نمود، احتیاج به این دارد که علمای متبحر و با درک، با در نظر داشت واقعیت‌ها در این مورد نظر بدهند.

[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) اکثر علماء بر این نظر اند که غیبت و دروغ سبب فساد روزه نمی‌گردد، گرچه سبب نقص کمال آن می‌شود، ولی عدۀ از علماء از آن جمله ثوری، مجاهد و ابو عبیدۀ سلمانی بر این نظر اند که این دو خصلت یعنی: غیبت و دروغ سبب فساد روزه می‌گردد.

2) گرچه ظاهر حدیث دلالت بر این دارد که اگر کسی دروغ می‌گوید، لازم نیست که روزه بگیرد، یعنی: کسی که دروغ می‌گوید، نباید روزه بگیرد، ولی علماء گفته‌اند که این اسلوب بیان، جهت برحذر داشتن روزه‌دار از دروغ گفتن است، نه امر کردن به روزه نگرفتن در این حالت، و این مانند آن است که اگر کسی شراب می‌خورد، برایش بگوئیم که: گوشت خوک هم بخور، که البته قصد ما تشویق کردن وی به خوردن گوشت خوک نیست، بلکه برحذر داشتن وی از خوردن شراب است.

[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) خوشی ملاقات با پروردگار چند احتمال دارد، یکی اینکه: به سبب روزه گرفتن، ملاقات با پروردگار برایش میسر می‌گردد، دوم آنکه: مراد از خوشی ملاقات با پروردگار این است که خداوند برایش مزد کامل و خاصی می‌دهد، که سبب خوشی وی می‌گردد، و سوم آنکه: مراد از ملاقات با پروردگار: وقت پیوستن به لقاء الله یعنی: وقت مرگ است که به سبب روزه گرفتنش، در این وقت عصیب خوش می‌باشد.

2) خوشی انسان دو نوع است، خوشی حسی، و خوشی معنوی، و روزه گرفتن سبب این هردو نوع فرحت و خوشی است، زیرا بعد از افطار موانع خورد و نوش روزه‌دار رفع می‌شود، و این امر سبب فرحت حسی وی می‌گردد، و فرحت معنوی وی آن است که به امید ثواب و مزد خداوند در آخرت است، که البته این فرحت از فرحت حسی ارزنده‌تر و پای‌بندتر است.

[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) کسی که شهوت بر او غلبه نمود، و قدرت نکاح گرفتن را دارد، باید ازدواج نماید، و البته ازدواج کردن نسبت به چنین شخصی واجب است، و کسی که در حالت اعتدال است، یعنی: شهوت خود را مهار کرده می‌تواند، سنت است، و نسبت به کسی که می‌ترسد نکاح کردنش به سببی از اسباب شاید سبب جور و ستم بر زن شود، نکاح کردن نسبت به چنین شخصی مکروه است.

2) استعمال ادویه و خوردن طعام‌های معین غرض آرام ساختن شهوت برای کسی که قدرت به نکاح کردن را ندارد، جائز است.

3) کسی که قدرت به نکاح گرفتن را ندارد، غرض شکستاندن شهوت خود باید روزه بگیرد.

[11]- این حدیث صریح است بر اینکه مراد از کامل کردن سی روز، کامل کردن سی روز برای شعبان است، و اینکه روزه گرفتن به اساس حساب نجومی و یا آلات و وسائل امروزی جواز دارد یانه؟ در این مورد سخن گفتیم.

[12]- از احکم و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) مراد از این فرمودۀ پیامبر خدا ج که: (ماه و یا این ماه بیست و نه روز می‌باشد)، دو احتمال دارد، یکی آنکه: این ماه بیست و نه روز می‌باشد، و این به آن معنی است که پیامبر خدا ج در نرفتن به نزد همسران خود ماه معینی را در نظر نداشتند، و احتمال دیگر آنکه: می‌شود که ماه بیست و نه روز باشد، و معنی چنین می‌شود که: این ماهی که من سوگند یاد کردم که نزد همسران خود نروم، ازهمان ماه هائی است که بیست و نه روز می‌باشد.

2) در حدیث لفظ (آلی) که مشتق از (إیلاء) است ذکر گردیده است، و مراد از آن در این‌جا (سوگند) است، نه (إیلاء) شرعی، و (إیلاء) شرعی عبارت از آن است که شخص سوگند بخورد که مدت چهار ماه و یا بیشتر از آن با همسرش جماع نکند، که در این صورت اگر پیش از گذشت چهار ماه، از قولش برگشت و با همسرش جماع کرد، از سوگندش باید کفاره بدهد، و اگر چهار ماه گذشت و جماع نکرد، زنش از وی طلاق می‌شود.

3) علماء گفته‌اند که از این گفتۀ پیامبر خدا ج که فرمودند «می‌شود که ماه بیست و نه روز شود» این طور دانسته می‌شود که ایشان ماه معینی را در نزدیک نشدن با همسران خود تعیین ننموده بودند، و همان ماه بیست و نه روز شده بود، بنابراین اگر کسی بدون تعیین ماه معینی سوگوند می‌خورد که مثلاً: یکماه فلان کار را نخواهم کرد، باید سی روز از آن کار خود داری نماید، ورنه حانث می‌شود، ولی عدۀ دیگری می‌گویند که در چنین حالتی کامل کردن سی روز لازم نیست، و در انجام ندادن آن کار در بیست و نه روز از حانث شدن بیرون می‌شود.

[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) ماه رمضان از آن جهت ماه عید نامیده شده است که مقدمۀ ماه عید است، و حتی سبب عید در شوال، رمضان است که جهت به انجام رساندن عبادت و امر خداوند، مسلمانان عید می‌گیرند.

2) معنی اینکه این دو ماه، یعنی ماه رمضان و ماه ذو الحجه کم نمی‌شود، این است که: این طور نمی‌شود که این دو ماه هر دو، در یک سال ناقص شود، بلکه اگر یکی بیست و نه روز می‌شود، دیگری حتما سی روز است، و بعضی گفته‌اند که: معنی اینکه این دو ماه کم نمی‌شود، این است که ثواب این دو ماه کم نمی‌شود، به این معنی که اگر به سبب اشتباه، مردم بیست و نه روز روزه گرفتند و ماه در واقع سی روز بود، برای آن‌ها ثواب سی روز کامل داده می‌شود، و اگر حُجاج به سبب اشبتاه روز دیگری غیر از روز عرفه وقوف نمودند، حج‌شان صحت داشته و ثواب کامل برای‌شان داده می‌شود.

[14]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      صفت نا خوانی برای عرب‌ها و یا برای این امت، صفت واقعی است نه صفت لازمی، به این معنی که مردم عرب در زمان پیامبر خدا ج مردم نا خوانی بودند، ولی لازم نیست که باید همیشه نا خوان بمانند، بلکه خواندن و تعلم طوری که از نصوص دیگر دانسته می‌شود از ضروریات دین اسلام است، و این آیۀ مبارکه شاهد گویای این مدعا است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلۡأُمِّیِّ‍ۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَیعنی: خداوند آن ذاتی است که رسولی را از میان مردم نا خوان بر انگیخت، تا آیاتش را برای آن‌ها بخواند، و منزه‌شان دارد، و کتاب وحکمت را برای آن‌ها بیاموزد، اگرچه پیش از این، در گمراهی آشکاری بودند، بنابراین اگر روزی خواننده و نویسنده شدند، و توانستد به طریق دیگری از نو شدن ماه آگاهی یابند، می‌توانند باشرائط معینی از آن طریق حکم به نو شدن و یا نو نشدن ماه بکنند.

[15]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) حکمت از نهی روزه گرفتن یک روز و یا دو روز پیش از رمضان به نیت رمضان برحذر داشتن مسلمانان ازعمل نصاری است که در امور دین غلو کرده و به اساس رأی فاسد خود، در عباداتی که بر آن‌ها فرض گردیده بود، زیادت به عمل می‌آورند.

2) مراد از مصادف بودن به روز روزه گرفتن آن است که مثلاً: شخصی همیشه روز دو شنبه را روزه می‌گیرد، و اگر روز شک در روز دو شنبه واقع می‌شود، روزه گرفتن این روز برای چنین شخصی روا است.

3) در روزه گرفتن روز شک بین علماء اختلاف است، امام شافعی و سعید بن مسیب، و نخعی رحمهم الله با استناد به ظاهر این حدیث می‌گویند: روزه گرفتن روز شک، جز برای کسی که روزه گرفتن این روز در روز روزه‌اش واقع گردد، روا نیست.

و بعضی از علماء و از آن جمله امام ابو حنیفه و امام احمد و اسحاق رحمهم الله، و از صحابه عائشهل می‌گویند: روزه گرفتن این روز به نیت نفل روا است، و از عائشهل روایت است که گفت: «اینکه در شعبان یک روز را روزه بگیرم بهتر از آن میدانم که یک روز از روزۀ رمضان را بخورم»، و دلیل‌شان حدیث عمران بن حصین است که پیامبر خدا ج از شخصی پرسیدند: «آیا اطراف شعبان را روزه گرفتی؟ گفت: نه، فرمودند: «بعد از رمضان دو روز روزه بگیر»، و امام اوزاعی/ می‌گوید: مراد از (اطراف) شعبان که به لفظ (سرر) بر وزن خبر آمده است، آخر شعبان است.

[16]- از احکام و مست ئل متعلق به این حدیث آنکه:

1) این نوع روزه، که اگر کسی پیش از افطار خواب می‌شد، می‌بائیست همان شب و فردای آن را روزه بگیرد، موافق روزۀ اهل کتاب بود، ابن حزم از سدی روایت می‌کند که گفت: «روزۀ نصاری چنین بود که بعد از خواب شدن، از خوردن و نوشیدن، و جماع کردن ممنوع بودند، و روزه بر مسلمانان هم در اول به همین طریق فرض گردید...»

2) طوری که امام ابن کثیر/ در تفسیر خود روایت می‌کند، نزول این آیۀ کریمه که: «بخورید و بیاشامید تا اینکه روشنی صبح از تاریکی شب برای شما نمایان شود»، سبب دیگری هم داشت، و آن این بود که:

چون موضوع (صِرمَه)س نزد پیامبر خدا ج مطرح گردید، عمرس بر خاست و گفت: یا رسول الله! شب گذشته از همسرم خواستم که با من هم بستر شود، او گفت که من خواب شده‌ام و کسی که خواب می‌شد، خوردن و نوشیدن و جماع کردن بر وی حرام می‌گردد من فکر کردم که او بهانه جویی می‌کند، و همان بودکه با وی جماع کردم، و این آیۀ مبارکه نازل گردید: ﴿أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ.

[17]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      از ظاهر سیاق این حدیث چنین دانسته می‌شود که عدی بن حاتم در وقت نزول این آیۀ کریمه حضور داشته است، و واقعیت چنین نیست، زیرا این آیه در اوائل هجرت نازل گردید، و اسلام عدی بن حاتم طوری که اصحاب سیر می‌گویند در سال نهم و یا دهم هجری بود، پس باید در عبارت حدیث چیزی را مقدر سازیم، و آن این است که: «بعد از اینکه این آیه نازل گردیده بود، و من آمدم و مسلمان شدم، ریسمان سیاه و ریسمان سفیدی را گرفتم.....

[18]- از این حدیث دانسته می‌شود که: تاخیر سحری مطلوب است، زیرا پیامبر خدا ج همیشه جانبی را در نظر می‌گرفتند که بر امت آسان‌تر باشد.

[19]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      سحری کردن به اجماع علماء مستحب است، ولی اینکه مراد از (برکتی) که در حدیث شریف آمده است چیست؟ علماء چندین معنی ذکر کرده‌اند، اول آنکه: مراد از آن این است که طعام اندک، جای طعام زیاد را می‌گیرد، دوم آنکه: مراد از برکت آن است که: طعام سحری سؤال و باز خواستی ندارد، از ابو هریرهس روایت است که گفت: «سه طعام باز خواست ندارد، طعام سحر، طعام افطار، و طعامی که با دوستان خورده می‌شود، سوم آنکه: مراد از برکت این است که طعام سحرسبب قوت و نشاط در روزه گرفتن می‌شود، چهارم آنکه سحری سبب استغفار و ذکر خدا در این وقت متبرک می‌گردد، و من فکر می‌کنم که ارادۀ تمام این معانی از لفظ (برکت) در این حدیث مستبعد نیست.

[20]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) روزه گرفتن روز عاشوراء که روز دهم ماه محرم باشد، فرض بود، و بعد از اینکه روزۀ رمضان فرض گردید، روزۀ عاشوراء اختیاری شد.

2) با استناد به این حدیث احناف می‌گویند که نیت روزه تا قبل از زوال جواز ادرد، به این معنی که اگر کسی بدون نیت روزه، تا پیش از زوال آفتاب چیزی نخورده بود، و بعد از آن به خاطرش گشت که آن روز را روزه بگیرد، این روزه‌اش شرعاً روزه شمرده شده و صحت دارد.

ولی ائمۀ دیگر با استناد به حدیث دیگری که در کتب سنن از حفصهل روایت شده است می‌گویند که نیت روزه جز درشب روا نیست، و آن حدیث این است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که از شب نیت روزه نکرده باشد، روزه‌اش روزه شمرده نمی‌شود»، و هرطرف در ترجیح حدیثی که به آن اسنتاد جسته است، مرجحات دیگری را نیز ذکر می‌کند.

[21]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) جماع کردن با همسر در شب‌های رمضان جواز دارد.

2) تاخیر غسل تا بعد از طلوع فجر برای شخص روزه‌دار جواز دارد.

3) چون در روایت دیگری از عائشهل آمده است که «پیامبر خدا ج از جنابتی که از احتلام نبود، تا صبح غسل نمی‌کردند» علماء گفته‌اند که: پیامبر خدا ج احتلام نمی‌شدند، زیرا احتلام از خواطر و تاثیرات شیطان است، و پیامبر خدا ج از این چیزها معصوم بودند.

[22]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) در حدیث لفظ (یباشر) که مشتق از مباشرت می‌باشد آمده است، و (مباشرت) به معنی جماع کردن، و لمس کردن، و در آغوش گرفتن می‌آید، و معنی‌اش در این‌جا طوری که از سیاق دانسته می‌شود، لمس کردن و در آغوش گرفتن است، نه چیزی دیگری.

2) امام عینی/ می‌گوید: معنی حدیث عائشهل این است که: «گرچه پیامبر خدا ج همسران خود را در وقت روزه داشتن می‌بوسیدند و به آغوش می‌گرفتند، ولی باید شمایان از این کار خود داری کنید، زیرا ایشان مالک نفس خود بودند و کار بیشتری صورت نمی‌گرفت، ولی شمایان چنین نیستید»، ولی با کمال احترامم به مکانت علمی امام عینی/ می‌خواهم بگویم که:

أ) آنچه را که این امام بزرگوار از کلام عائشهل فهمیده است، یکی از دو احتمال کلام عائشهل است، و احتمال دیگرش این است که: پیامبر خدا ج در حال روزه داشتن همسران خود را بوسه می‌زدند، و درآغوش می‌گرفتند، و از همۀ شمایان در کنترول نفس خود تواناتر بودند، بنابراین باید کسی که در وقت روزه داشتن همسر خود را ببوسد و در آغوش بگیرد، که مانند پیامبر خدا ج بر نفس خود مالک باشد.

ب) بنا به قاعدۀ که می‌گویند: اعتابر به خبر روای است نه به نظر روای، ولو آنکه نظرعائشهل همان چیزی باشد که امام عینی/ فهمیده است، با آن هم چون پیامبر خدا ج در حال روزه داشتن همسران خود را بوسه زده و در آغوش می‌گرفتند، و دلیل خاص بودن این عمل برای پیامبر خدا ج موجود نیست، بنابراین، این حکم عام است و هرکسی که بر نفس خود مالک باشد، می‌تواند به این کار اقدام نماید، گرچه اجتناب کردن از آن برای جوانان بهتر است، زیرا آن‌ها مالکیت چندانی بر نفس خود ندارند.

ج) خود عائشهل در روایت دیگری گفته است که: «برای روزه‌دار هرکاری جز جماع کردن، جواز دارد» و البته بوسیدن و در آغوش کردن، غیر از جماع کردن است.

[23]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      بنابراین حدیث، اگر کسی از روی فراموشی چیزی می‌خورد و یا می‌آشامد، بر وی قضاء و یا کفارۀ نیست، و گرچه حدیث از ذکر جماع کردن در حالت فراموشی ساکت است، ولی علماء با قیاس به خورد و نوش گفته‌اند که از جماع کردن در حالت فراموشی نیز بر وی قضاء و کفارۀ لازم نمی‌گردد، و چون جماع بین زن و شوهر صورت می‌گیرد، بنابراین بسیار بعید است که هردو نفر روزه را فراموش کرده باشند، و گرچه این کار مستحیل نیست.

[24]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) اگر کسی در روز ماه رمضان قصدا جماع می‌کند، بر وی کفار لازم می‌گردد.

2) همان طور که کفاره بر مرد لازم می‌گردد، زن اگر به رضایت خود به جماع کردن با وی تن در داده باشد، در نزد احناف بر وی نیز کفارۀ مستقلی لازم می‌گردد، ولی در نزد امام شافعی/ و اهل ظاهر، بر زن و مرد تنها یک کفاره لازم می‌گردد.

3) کفاره به ترتیب یکی از این سه چیز است، آزاد کردن غلام، روزه گرفتن دو ماه پیاپی، طعام دادن شصت مسکین، بنابراین اگر کسی که قدرت به روزه گرفتن دارد، طعام دادن مساکین برایش روا نیست.

4) در روزه گرفتن پیاپی بودن، شرط است، بنابراین اگر کسی پیش از کامل کردن دو ماه، یک روز روزه را خورد، باید روزه گرفتن را از سر بگیرد.

5) مقدار طعام دادن برای مساکین، در نزد احناف سی صاع، برای هرمسکین نیم صاع است، و در نزد امام شافعی و بعضی از علمای دیگر، پانزده صاع، برای هرمسکین ربع صاع است، و مقدار هرصاع به وزن فعلی طوری که قبلا هم یاد آور شده بودیم (340/3) کیلو گرام است.

6) درنزد امام ابو حنیفه/ اگر طعام شصت مسکین را در شصت روز برای یک مسکین بدهد، نیز جواز دارد، ولی اگر طعام شصت مسکین را در یک روز برای یک مسکین بدهد، یک طعام حساب می‌شود.

7) در نزد امام ابو حنیفه و مالک و احمد و ابو ثوری و ثوری رحمهم الله بر علاوه از کفاره دادن، باید روزی را که جماع کرده است، نیز قضاء بیاورد، و امام اوزاعی می‌گوید: اگر کفاره‌اش به آزاد ساختن غلام، و یا طعام دادن مساکین باشد، قضاء آوردن آن روز بر وی لازم است، ولی اگر به روزه گرفتن باشد، قضاء آوردن آن روز بر وی لازم نیست، و عدۀ براین نظر اند که جز از کفاره چیز دیگری به طور مطلق بر وی لازم نیست.

8) اگر کسی در یک روز چندین بار جماع کرد، بر وی تنها یک کفاره لازم می‌گردد، و اگر در چندین روز جماع کرد، امام ابو حنیفه/ می‌گوید: اگر جماع و یا جماع‌های دیگرش بعد از کفاره دادن جماع اولی بود، بر وی کفاره دیگری لازم می‌گردد، و اگر پیش از کفاره دادن قبلی بود، بر وی تنها یک کفاره لازم می‌گردد، ولی امام مالک و شافعی و احمد رحمهم الله می‌کویند: بر وی از جماع کردن هرروز، کفارۀ جداگانۀ لازم می‌گردد، خواه از جماع قبلی کفاره داده باشد، و خواه نداده باشد.

9) در نزد امام ابو حنیفه/ همان طوری که کفاره از جماع کردن لازم می‌گردد، از خوردن و نوشیدن نیز لازم می‌گردد، ولی در نزد اکثر علماء لزوم کفاره خاص به سبب جماع کردن است و بس، و از خوردن و آشامیدن تنها قضاء لازم می‌شود.

[25]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) این حدیث دلالت بر این دارد که حجامت کردن برای شخص روزه‌دار جواز دارد، و سبب کراهت و یا فساد روزه‌اش نمی‌گردد.

2) در احادیث دیگری به روایت از شداد بن اوس آمده است که پیامبر خدا ج شخصی روزه داری را دیدند که خود را حجامت می‌کند، فرمودند: «روزۀ حجامت گر و روزۀ حجامت شده از بین رفت»، ولی علماء می‌گویند که حدیث ابن عباس ناسخ حدیث شداد بن اوس است، زیرا قصۀ شداد بن اوس در فتح مکه، و قصۀ ابن عباس در حجة الوداع است، و واضح است که در قوت تعارض، نص متاخر نص متقدم را نسخ می‌کند، و عدۀ دیگری از علماء می‌گویند که حدیث شداد بن اوس در مورد دو شخصی بود که هنگام حجامت کردن غیبت می‌کردند، از این جهت پیامبر خدا ج فرمودند که روزۀ آن‌ها از بین رفت، و معنایش این است که: «ثواب روزۀ آن‌ها از بین رفت».

[26]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) (مخلوط) که پیامبر خدا ج خواستند تا آن شخص برای‌شان تهیه کند، عبارت از کوبیدۀ گندم است که آن را در آب و یا شیر می‌انداختند، و بعد از بهم زدن، آن را می‌آشامیدند.

2) در اینکه بلال در مقابل امر نبی کریم ج از مراجعه کارگرفت سببش طوری که علماء گفته‌اند، احتیاط کردن وی در غروب آفتاب بود، ولی آنچه که به نظر می‌رسد این است که کاری در مقابل امر پیامبر خدا ج روی هرغرضی که باشد، چندان مناسب نیست.

3) این حدیث دلالت براین دارد که روزه گرفتن در سفر، از روزه خوردن بهتر است، و این مذهب امام ابو حنیفه و اصحاب وی و اسود بن یزید رحمهم الله است، و عدۀ دیگری از علماء و از آن جمله ابن عباس و انس و ابو سعید و اوزاعی و نخعی می‌گویند: مسافر بین روزه گرفتن و روزه نگرفتن مخیر کامل است، امام شافعی و احمد و اسحاق و شعبی و عمر بن الخطاب و فرزندش عبدالله بن عمر، و ابو هریره و ابن عباسش می‌گویند: روزه گرفتن برای مسافر روا نیست، بنابراین اگر کسی در سفر روزه گرفت، باید در وقت مقیم شدن، آن را قضاء بیاورد.

4) عجله کردن در افطار به مجرد غروب آفتاب، مستحب است.

5) افطار کردن به هرچیزی روا است، ولی در صورت میسر بودن طوری که در روایات دیگر آمده است به خرما بهتر است.

6) در مقابل نص قطعی نباید از عقل ظنی کار گرفت.

[27]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      طوری که در روایات دیگری آمده است، سؤال حمزه سلمیس از پیامبر خدا ج در مورد روزۀ ماه رمضان بود، بنابراین مسافر بین روزه گرفتن و روزه خوردن مخیر است، اگر می‌خواهد روزه بگیرد، و اگر می‌خواهد روزه نگیرد، و اختلاف علماء را در اینکه بهتر روزه گرفتن است و یا روزه خوردن، در حدیث قبلی بیان داشتیم، و آنچه که به خاطر راقم می‌رسد این است که: اگر روزه گرفتن سبب مشکلات برای خود روزه‌دار و یا همراهانش می‌شد، روزه خوردن برایش بهتراست، و اگر چنین مشکلاتی وجود نداشت، روزه گرفتن بهتر است، زیرا انسان نمی‌داند که اجلش چه وقت خواهد رسید، و شاید در قضای روزه تکاسل نموده و در نتیجه در حال قرض داری روزه بی‌میرد.

[28]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) خروج پیامبر خدا ج در این سفر عصر روز چهار شنبه دهم ماه رمضان سال هشتم هجری، در غزوه فتح مکه بود، و در روز نزدهم رمضان به مکه رسیدند، چون از مدینه خارج گردیده و به ذوالحلیفه رسیدند، منادی پیامبر خدا ج برای مردم اعلان کرد: «هرکس که می‌خواهد روزه بگیرد، و هرکس که می‌خواهد روزه نگیرد».

2) (کدید) از توابع عسفان است، و در بین راه مدینه و مکه قرار دارد، و به طرف مکه نزدیک‌تر است، و تخمینًا حدود (80) الی (90) کیلو متر از مکه و حدود (300) الی (320) کیلو متر از مدینه فاصله دارد.

3) پیامبر خدا ج در قسمتی از سفر خود روزه گرفتند، و در قسمتی از آن روزه را خوردند، بنابراین، برای مسافر روزه گرفتن و روزه خوردن هردو جواز دارد.

4) مسافر می‌تواند بعد از گذشت قسمتی از روز، روزه‌اش را بخورد، ولو آنکه در اول روز به نیت روزه بر خواسته باشد.

5) کسی که در خانه‌اش نیت روزه را کرده است، و بعد از آن به سفر بیرون می‌شود، در نزد جمهور علماء، در چنین حالتی روزه گرفتن برایش بهتر است، و اگر روزه‌اش را خورد، باید آن روز را قضاء بیاورد، و کفارۀ بر وی نیست.

[29]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) از سفرهای پیامبر خدا ج دو سفر در رمضان واقع گردیده بود، یکی سفر غزوۀ بدر، و دیگری سفر فتح مکه، و مراد از سفری که در این حدیث آمده است، سفر غزوۀ بدر است، نه سفر فتح مکه، زیرا ابن رواحهس تنها در این سفر با پیامبر خدا ج همراه بود، و در غزوۀ مؤته که پیش از فتح مکه است، به شهادت رسید.

2) از این حدیث نیز چنین دانسته می‌شود که روزه گرفتن و روزه خوردن هردو برای مسافر جواز دارد، و اختلافی که هست در افضلیت آن است، بعضی از علماء روزه گرفتن را بهتر می‌دانند، و بعضی از علماء روزه نگرفتن را، ولی اگر روزه گرفتن سبب زحمت برای خود شخص و یا اشخاص همراه وی شود، روزه خوردن برای مسافر بهتر از روزه گرفتن وی است، و اگر چنین زحمت و مشقتی وجود نداشته باشد، روزه گرفتن بهتر است، و الله تعالی اعلم بالصواب.

[30]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) در سنن ترمذی از جابرس روایت است که این واقعه در سفر فتح مکه واقع شده بود.

2) اهل ظاهر نظر به ظاهر این حدیث می‌گویند که روزه گرفتن در سفر منعقد نمی‌گردد، و روا نیست، زیرا پیامبر خدا ج فرموده‌اند که: روزه گرفتن در سفر کار خوبی نیست، و چیزی که کار خوبی نباشد، کار بدی است، و کار بد مشروع نیست...

ولی جمهور علماء می‌گویند که: روزه گرفتن در سفر جواز دارد، و طوری که در احادیث دیگری آمده است، شخص بین گرفتن و نگرفتن روزه مخیر است، و از این حدیث چنین جواب می‌دهند که: لفظ این حدیث متعلق به همین شخص است، و معنی حدیث نبوی شریف چنین است که: کار خوبی نیست که انسان تا این حد خود را به مشقت بیندازد، در حالی که خداوند متعال برایش اجازۀ روزه خوردن را داده است، و دلیل این تاویل این است که خود نبی کریم ج در شدت گرمی روزه گرفتند، و اگر روزه گرفتن در سفر کار خوبی نمی‌بود، به یقین که خودشان اولین کسی بودند که از این کار خود داری می‌کردند، و حدیث آتی (948) دلیل دیگری برای ثبوت این مدعی است.

[31]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      گرچه در این حدیث ذکری از اینکه کار در روزۀ نفلی بود، و یا در روزۀ رمضان، ولی سیاق حدیث نبوی شریف اشاره به این دارد که در روزۀ رمضان بوده است، زیرا گرفتن و نگرفتن روزۀ نفلی به طبیعت حال جواز دارد و مباح است، و لازم به بیان نیست، و علاوه بر آن در صحیح مسلم آمده است که کسی از انس راجع به روزۀ رمضان در سفر پرسان کرد، گفت: به همراه پیامبر خدا ج در رمضان سفر می‌کردیم، نه روزه‌دار بر روزه خوار عیب می‌گرفت و نه روزه خوار بر روزه دار، و این دلیل صریحی است که در سفر روزه گرفتن و روزه خوردن در رمضان، جواز دارد، ولی اگر روزه گرفتن سبب مشقت شود، روزه خوردن بهتر بلکه سنت است، در صحیح مسلم از ابو سعیدس در حدیث طویلی روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند که: «شما فردا صبح با دشمن مواجه می‌شوید، و روزه خوردن شما را قوی‌تر می‌سازد، لذا روزه را بخورید»، و چون به این کار امر کردند، روزه را خوردیم.

[32]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) مراد از (ولی امر) میت، ورثه و یا اقاربش می‌باشند.

2) در موضوع روزه گرفتن از میت نظریات مختلفی وجود دارد: اصحاب حدیث با استناد به این حدیث می‌گویند: اگر کسی مرد، و بر ذمه‌اش روزۀ بود، باید ولی امرش عوضش روزه بگیرد، امام ابو حنیفه، شافعی و مالک و زهری رحمهم الله می‌گویند: اگر میت وصیت کرده بود، (ولی امرش) عوضش صدقه بدهد، و صدقۀ که لازم می‌شود، در نزد امام ابو حنیفه/ عوض هر روز روزۀ قضائی، نیم صاع گندم، و در نزد دیگران عوض هر روز ربع صاح گندم است، و اگر وصیت نکرده بود، صدقه دادن لازم نیست.

و در جواب از حدیث عائشهل می‌گویند که خود عائشهل بر خلاف این حدیث فتوی داده است، و این دلالت بر آن دارد که این حدیث در نزد وی منسوخ است، ورنه مقام صحابه بالاتر از آن است که حدیثی را روایت کند، و بر خلاف آن عمل کند و یا فتوی بدهد.

[33]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      اختلاف در این حدث مانند اختلاف در حدیث سابق است، و جواب از آن نیز مانند جواب از حدیث سابق است، یعنی: ابن عباسب که راوی حدیث است، بر خلاف این حدیث فتوی داده است، و فتوی دادنش بر خلاف روایتش، دلالت بر اطلاعش از نسخ حدیث دارد، ورنه مقام و منزلتش احتمال مخالفت با حدیث را برایش نمی‌دهد.

[34]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      طوری که قبلا یاد آور شدیم کسی که مامور به تهیۀ مخلوط شده بود، بلالس بود، و این حدیث نیز دلالت براین دارد که عجله کردن در افطار مستحب است، و حدیث آتی براین موضوع صراحت کامل دارد.

[35]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      در حدیث ابو ذرس تاخیر سحری کردن نیز آمده است، یعنی: همان طوری که عجله کردن در افطار مطلوب است، تأخیر کردن در سحری نیز مطلوب است، و در عین حال این حدیث رد بر کسانی است که تاخیر کردن در افطار را لازم می‌دانند.

[36]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) در تتمۀ این حدیث در بخاری آمده است که: «برای آن‌ها امر شد که این روز را قصاء بیاورند».

2) اگر کسی به گمان اینکه آفتاب غروب کرده است، افطار کرد، و بعد از آن آفتاب نمایان شد، در نزد جمهور علماء باید باقی ماندۀ آن روز را روزه بگیرد، و عوض آن یک روز قضاء بیاورد، ولی کفارۀ بر وی نیست، و بعضی از علماء و از آن جمله مجاهد و عطاء و عروه بن زبیر رحمهم الله می‌گویند: چنین شخصی به منزلۀ کسی است که روزه را فراموش کرده است، بنابراین قضائی بر وی نیست.

3) با قیاس بر افطار، علمائ گفته‌اند: اگر کسی به گمان اینکه شب هنوز باقی است، سحری کرد، و بعد از آن معلوم شد که صبح طلوع کرده است، باید آن روز را روزه بگیرد، و عوض آن یک روز قضاء بیاورد.

[37]- وی رُبَیِّع بنت معوذ بن عفراء انصاری است، در بعضی غزوات با پیامبر خدا ج اشتراک می‌کرد، زخمی‌ها را تداوی می‌کرد، و کشتگان را به مدینۀ منوره انتقال می‌داد، و از زن‌هایی است که در بیعت رضوان اشتراک نموده بودند، اسد الغابه (5/451-452).

[38]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) به اتفاق علماء، هیچ عبادتی بر طفل تا وقتی که به بلوغ نرسیده است، فرض نیست.

2) علماء گفته‌اند: بعد از اینکه طفل به سن ده سالگی رسید، و توانائی روزه گرفتن را داشت، مستحب است تا والدینش او را به روزه گرفتن تشویق نمایند، تا به این کار عادت گرفته و بعد از بلوغ بتواند به آسانی روز بگیرد.

3) روزه گرفتن روز عاشوراء پیش از اینکه رمضان فرض گردد، فرض بود.

4) کاری را که صحابه در زمان پیامبر خدا ج انجام می‌دادند، حکم چیزی را دارد که پیامبر خدا ج به آن امر کرده باشند، زیرا اگر پیامبر خدا ج آن را موافق شرع نمی‌دانستند از آن ممانعت به عمل می‌آوردند، و این نوع حکم، به نام (سنت تقریری) یاد می‌شود.

[39]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) صوم وصال عبارت از آن است که شخص بدون آنکه افطار نماید، روز بعدی را با روز گذشته با هم وصل روزه بگیرد.

2) طوری که در حدیث آتی می‌آید، پیامبر خدا ج صوم وصال را منع کرده‌اند.

3) بنا به قور اکثر علماء، صوم وصال از خصائص پیامبر خدا ج است و برای دیگر افراد امت مکروه تحریمی است، چنان‌چه خودشان بعد از عصر نماز می‌خواندند، و دیگران را از آن منع می‌کردند.

4) بعضی از علماء بر این نظر اند که سبب منع کردن از صوم وصال، شفقت و ترحم بر امت است، نه آنکه چنین روزۀ در ذات خود حرام باشد، بنابراین اگر کسی قدرت و قوت داشته باشد، صوم وصال برایش روا است، چنان‌چه بعضی‌ها مانند عبدالله بن زبیر، ابن عامر و ابن وضاح رحمهم الله روزۀ وصال می‌گرفتند، ولی جمهور علماء می‌گویند: ثابت است که پیامبر خدا ج از آن منع کرده‌اند، و سبب منع هرچه که باشد، آن را از کراهت و تحریم خارج نمی‌سازد.

5) وصال تا وقت سحر جواز دارد، گرچه سیاق حدیث دلالت بر آن دارد که عدم وصال به طور مطلق بهتراست.

[40]- این حدیث نیز مانند حدیث گذشته دلالت بر نهی از صوم وصال دارد، چنان‌چه دلالت بر این دارد که پیامبر خدا ج خواستند تا به شکل عملی برای کسانی که می‌خواستند صوم وصال بگیرند بفهمانند که آن‌ها قادر به این کار نیستند، و برای پیامبر خدا ج در این کار حالت خاصی است، و نص حدیث گویای این حالت خاص است.

[41]- وی عویمر بن مالک بن زید است، آخرین کسی از اهل فامیل خود بود که مسلمان شد، شخص فقیه، و عاقل و دانشمندی بود، پیامبر خدا ج فرمودند که: «عویمر حکیم امت من است»، در تمام غزوات بعد از غزوۀ (أحد) اشتراک داشت، در زمان خلافت عثمانس عهده دار قضاوت دمشق بود، و دو سال پیش از شهادت عثمانس وفات یافت، اسد الغابه (5/185-186).

[42]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) پیامبر خدا ج بین مسلمانان دو بار عقد برادری بستند، بار اول پیش از هجرت، و عقد برادری بین زید بن حارثه و حمزه بن عبدالمطلب در همین وقت بسته شده بود، بار دوم بعد از هجرت بین مهاجرین و انصار بعد از هجرت به مدینۀ منوره، و عقد برادری بین سلمان و ابو الدرداء در همین وقت صورت گرفته بود.

2) در (حلیة الأولیاء) آمده است که پیامبر خدا ج در جواب ابو الدرداء این را هم گفتند که: «سلمان عالم است»، و در روایت ابن سعد آمده است که فرمودند: «سلمان در علم به درجۀ اشباع رسیده است».

3) خوردن روزۀ نفلی جواز دارد، ولی احناف می‌گویند که خوردن روزۀ نفلی بدون عذر جواز ندارد، و از اعذاری که خوردن روزۀ نفلی را مباح می‌سازد، آمدن مهمان، و مهمان شدن است، و اگر کسی بدون عذر، روزۀ نفلی‌اش را خورد، باید آن را قضاء بیاورد، زیرا در بعضی روایات آمده است که پیامبر خدا ج در مورد خوردن روزۀ نفلی فرمودند: «و یک روز را عوض آن روزه بگیر»، ولی در نزد أئمۀ دیگر از خودرن روزۀ نفلی به هرسببی که باشد، قضاء لازم نمی‌شود.

4) عقد برادری که براساس دوستی و محبت خدایی باشد، جواز دارد.

5) رفتن به دیدن دوستان و شب تیر کردن در نزد آن‌ها جواز دارد، و این در صورتی است که این کار سبب ایجاد مشکلات برای میزبان نگردد.

6) نصیحت یک برادر برای برادر دیگر مطلوب است.

7) قیام شب فضیلت دارد.

8) زن باید خود را برای همسرش زینت نماید.

9) مرد باید حقوق همسرش را که از آن جمله هم خوابی با وی می‌باشد، اداء نماید.

10) نباید انجام دادن عبادات نفلی، سبب ضایح شدن حقوق دیگران گردد.

11) استراحت و خواب، به اندازۀ که جسم به آن ضرورت دارد، لازم است.

12) غلو کردن در امور دین جواز ندارد.

[43]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) سبب بیشتر روزه گرفتن پیامبر خدا ج در ماه شعبان آن بود که اعمال بندگان در این ماه به حضور رب العالمین تقدیم می‌گردد، پس بهتر است که انسان در این وقت روزه‌دار باشد، در سنن نسائی آمده است که اسامهس از پیامبر خدا ج پرسید: سبب چیست که در ماه شعبان از دیگر ماه‌ها بیشتر روزه می‌گیرید؟

فرمودند: «سبب آن است که در این ماه، اعمال به حضور رب العالمین تقدیم می‌گردد، و من دوست دارم که در وقت تقدیم شدن اعمالم، روزه‌دار باشم».

2) در مورد نماز خواندن در شب اول شعبان و یا در شب نمیۀ شعبان، چندین حدیث آمده است، و از آن جملۀ اینکه اگر کسی در شب نیمۀ شعبان چهار ده رکعت نماز بخواند، و بعد از آن چهار ده بار سورۀ فاتحه را تلاوت نماید، به اندازۀ بیست حج و بیست سال روزه، برایش ثواب داده می‌شود، و اگر فردای آن را روزه بگیرد، مانند آن است که شصت سال پیش از آن و شصت سال بعد از آن را روزه گرفته است» و احادیث دیگری نیز به همین معنی آمده است، ولی علماء گفته‌اند که این احادیث هیچ اصل شرعی ندارد، و همۀ آن‌ها (موضوعی) یعنی دروغ، و یا ضعیف است.

[44]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) عبادت اندک ولی دوامدار در نزد پیامبر خدا ج از آن جهت از عبادت زیاد ملال آور بهتر بود که: عبادت و بالأخص عبادت نفلی باید به اساس نشاط و محبت قلبی باشد، نه روی ملالت و عدم تمایل قلبی.

2) چون نبی کریم ج قدوه بودند، ازاین جهت به چیزی که امر می‌کردند، خودشان آن را عملی می‌نمودند، و از همین سبب عبادتی را که انجام می‌دادند به آن مداومت می‌کردند، و عبادت آن‌ها ولو آنکه بسیار زیاد بود، ولی برای‌شان ملال آور نبود، زیرا نبی کریم ج حالت خاص و موقف خاصی داشتند.

[45]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) قیام شب، وصیام روز، روش پیامبر خدا ج بود، و به آن تشویق می‌کردند.

2) روزۀ نفلی وقت خاصی ندارد، و می‌شود که در هروقت انجام پذیرد، مگر از ایامی که روزه گرفتن در آن‌ها نهی شده است، چنان‌چه روزه گرفتن روز عرفه، روز عاشوراء ده روز ذی الحجه، روز‌های بیض، یعنی سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم از هرماه، و غیره.

3) پیامبر خدا ج صائم الدهر نبودند، بلکه گاهی روزه می‌گرفتند، و گاهی روزه نمی‌گرفتند، چنان‌چه شب را تا صبح نماز نمی‌خواندند، بلکه یک قسمت از شب را خواب می‌شدند، و یک قسمت از آن را نماز می‌خواندند، تا کسانی که بخواهند از ایشان پیروی نمایند، از عهدۀ چنین عبادتی بر آمده بتوانند.

4) پیامبر خدا ج کامل‌ترین افراد بشر از نگاه خُلق و خِلقت بودند، که بیان و توضیح این مسئله ایجاب نوشتن چندین کتاب را می‌نماید، و شمۀ از آن را می‌توان در کتاب (شمائل و اوصاف سید المرسلین) تالیف امام ترمذی که خداوند مرا به ترجمۀ آن توفیق داد، مطالعه نمود.

[46]- مقصدش حدیثی است که پیامبر خدا ج برای عمرو بن عاص گفتند که: مگر من خبر ندارم که تو روز را روزه می‌گیری و شب را نماز می‌خوانی؟ گفت: بلی خبر دارید، فرمودند: چنین مکن، گاهی روزه بگیر، و گاهی روزه مگیر، چیزی بخواب و چیزی نماز بخوان، زیرا که جسمت بر تو حق دارد...الی آخر الحدیث، و این حدیث قبلاً در کتاب نماز گذشت، و جزء دیگر آن در حدیث آتی یعنی در حدیث (962) مذکور است.

[47]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) تمام اوامر و تو جیهات شارع حکیم دارای حکمت است، ولو آنکه انسان نتواند آن را درک نماید.

2) انسان باید از عبادت نفلی همان اندازه را انجام دهد که به صحتش ضرر نرساند.

3) انسان اگر اشتباه می‌کند، و بعد از آن راه حق و صواب برایش آشکار می‌شود، باید از لجاجت خود داری نموده، و از حق پیروی نماید.

[48]- زیرا روزه گرفتن یک روز و خوردن روز دیکر نه تنها آنکه انسان را ضعیف نمی‌کند، بلکه او را به صبر و تحمل عادت می‌دهد، و در نتیجه مقاومت نموده و در قت مقابله با دشمن فرار نمی‌کند.

[49]- از احکام مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) گویا پیامبر خدا ج در جوابش گفتند: اگر همیشه روزه نگیری ضعیف نمی‌شوی، و در نتیجه از مقابل دشمن فرار نمی‌کنی.

 2) اما اینکه صوم دهر چگونه است و حکمش چیست: بعضی از علماء می‌گویند: (صوم الدهر) وقتی مکروه است که شخص همیشه بدون استثناء، حتی ایام عید را روزه بگیرد، بنابراین کسی که ایام عید را روز نمی‌گیرد، روزه‌اش صوم الدهر گفته نشده، و کراهت ندارد.

عدۀ دیگری می‌گویند: (صوم الدهر) وقتی مکروه و یا ممنوع است که روزه سبب ضرر به خودش، و یا سبب اهمال حق دیگران گردد، و اگر سبب چنین کارهای نمی‌شد، (صوم الدهر) گفته نشده و مکروه نیست.

و بالآخره عدۀ بر این نظر اند که معنی این قول پیامبر خدا ج که فرمودند: «کسی که همیشه روز بگیرد، گویا روزه نگرفته است» خبر است نه نفی ثواب، به این معنی که چنین شخصی به روزه گرفتن عادت نموده، و گرسنگی و تشنگی را احساس نمی‌کند، پس از نگاه تحمل زحمت گویا روزه نگرفته است، بنابراین چون پیامبر خدا ج نفی ثواب روزه را از چنین شخصی نکرده‌اند، روزه‌اش صحت داشته و ثواب دارد.

ولی نظر اکثر علماء این است که: (صوم الدهر) به هرطریقی که باشد مکروه است، و اجتناب کردن از آن بهتر است، و اگر کار شایستۀ می‌بود، اولین کسی که به این کار اقدام می‌کرد، خود پیامبر خدا ج بودند، و چون خودشان چنین نکردند، پس نکردن آن بهتر است، و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا.

[50]- ام سلیم مادر انس است، و نام اصلی‌اش (غمیصاء) و یا (رمیصاء) است، پیامبر خدا ج از آن جهت نزد أم سلیم می‌رفتند که وی خالۀ رضاعی‌شان بود.

[51]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) در روایت دیگری آمده است که پیامبر خدا ج به حق انس چنین دعا کردند: «خدایا! مال و فرزند فراوان برایش بده، عمرش را دراز کن، و گناهش را بیامرز»، و در (حلیة الأولیاء) به نقل از انسس آمده است که گفت: زمینم در سال دو بار حاصل می‌دهد، و در این شهر زمینی که دو بار حاصل می‌دهد وجو ندارد.

2) مراد از حَجاج، حجاج بن یوسف ثقفی است، که در سال هفتاد و پنج هجری به بصره آمد، در وقت آمدن حجاج به بصره، انس به سن هشتاد و چند سالگی رسیده بود، و هنگام وفات، در سال نود و سه هجری، حدود صد سال عمر داشت.

3) روزۀ نفلی را بدون عذر معقولی نباید خورد.

4) رد تحفه و بخشش اگر باعث رنجش بخشش دهنده نشود، جواز دارد.

5) دعا کردن برای برکت در امور دنیوی مانند: مال و فرزند و امثا این‌ها جواز دارد.

6) دعا کردن بعد از نماز مشروع است، ولی بعضی از علماء آن را اختصاص به نماز نفلی داده‌اند نه نماز فرضی، و می‌گویند بعد از نماز فرضی باید به تسبیح (سبحان الله)، تحمید (الحمدالله) و تهلیل (لا إله إلا الله) پرداخت.

7) داخل شدن به خانۀ دیگران در وقت نبودن صاحب خانه جواز دارد، ولی این امر طوری که امام عینی/ می‌گوید در صورتی است که این کار سبب رنجش صاحب خانه نشود، ورنه جائز نیست، و نباید دیگران را در این امر به سید المرسلین ج قیاس نمود.

8) مادر، فرزندش را از خود بیشتر دوست می‌دارد، زیرا ام سلیم فرزندش را در دعای پیامبر خدا ج بر خود ترجیح داد، بنابراین بر فرزند لازم است تا این مهر و محبت مادری را به محبت و احسان خود تا جایی که برایش ممکن است، پاسخ داده و از هیچ خدمتی نسبت به وی و هم چنین نسبت به پدرش کوتاهی نکند.

9) پیامبر خدا ج مستجاب الدعوه بودند، زیرا به اثر دعای شان: باغ انس بر خلاف باغ‌های دیگر آن منطقه سالی دو بار میوه می‌داد، در حدود صد سال و یا بیش از ان عمر کرد، اولاد فوق العاده فراوانی داشت، تا جائیکه صد فرزند از پشت خودش وفات نمودند، و در آخر عمر حدود صد فرزند و نواسۀ دیگر داشت.

[52]- گویند سبب استفسار پیامبر خدا ج این بود که خبر داشتند که این شخص نذر کرده است که آخر هرماه، و یا آخر ماه شعبان را روزه بگیرد، از این سبب از وی چینین استفسار نمودند.

[53]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      در مورد روزه گرفتن روز جمعه چندین قول است، و مشهورترین آن‌ها سه قول است: امام نخعی و شعبی و زهری رحمهم الله می‌گویند: روزه گرفتن روز جمعه به طور مطلق مکروه است، یعنی: خواه تنها روزه گرفته شود، و خواه با روز دیگری.

امام ابو حنیفه و محمد بن حسن، و امام مالک و محمد بن منکدر و ابن عباس رحمهم الله می‌گویند: روزه گرفتن روز جمعه به طور مطلق بدون کراهت جواز دارد، یعنی: خواه تنها روزه گرفته شود، و خواه با روز دیگری.

ابو هریره، و محمد بن سیرین، و ابو یوسف رحمهم الله می‌گویند: روزه گرفتن روز جمعه تنها مکروه است، ولی اگر با روز دیگری پیش از آن، یعنی: روز پنج شنبه، و یا بعد از آن، یعنی: روز شنبه روزه گرفته شود کراهت ندارد، و احادیث بسیاری که در این مورد آمده است مؤید قول اخیر است، و از آن جمله حدیث آتی.

[54]- وی ام المؤمنین جویریۀ خزاعی است، نامش در اصل بره بود، و پیامبر خدا ج او را جویریه نامیدند، وی از اسیران بنی المصطلق و بسیار زیبا بود، و بعد از اینکه پیامبر خدا ج با وی ازدواج نمودند تمام صحابهش اسیرانی را که از قبیلۀ بنی المصطلق در اختیار داشتند، آزاد کردند.

[55]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      این حدیث مانند حدیث سابق، صریح‌تر از آن دلالت بر این دارد که روزه گرفتن روز جمعه به طور منفرد و اختصاصی مکروه است، مگر آنکه با روز دیگری پیش از آن روز دیگری بعد از آن، روزه گرفته شود.

[56]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      قصد عائشهل این بود که پیامبر خدا ج روزهای دیگری را غیر از روزهای که دارای فضیلت است، و برای همگان بیان کرده‌اند، روزه نمی‌گرفتند، و از جملۀ روزهای که دارای فضیلت خاصی است، روز عرفه، روز عاشوراء، روز پنج شنبه و دو شنبه در هر هفته، روز‌های سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم از هر ماه، نُه روز اول ذی الحجه، و بعضی از روز‌های ماه شعبان، و غیره.

[57]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) ایام تشریق که به نام (ایام معدودات) نیز یاد می‌شود در نزد بعضی از علماء، روز یازدهم، دوازدهم، و سیزدهم ذی الحجه است، ولی امام ابو حنیفه و امام مالک و امام احمد بن حنبل می‌گویند که روز سزدهم ذی الحجه از ایام تشریق نیست.

2) د روزه گرفتن ایام تشریق بین علماء اختلاف است: امام ابو حنیفه و اصاحبش و امام شافعی، و لیث بن سعد رحمهم الله، و از صحابه علی بن ابی طالبس می‌گویند: روزه گرفتن ایام تشریق برای هیچ کس روا نیست، چه متمتع باشد و چه غیر متمتع، چه (هدی) داشته باشد، و چه نداشته باشد، و دلیل آن‌ها احادیثی است که در آن‌ها از روزه گرفتن ایام تشرق نهی شده است، و از آن جمله حدیثی است که ابو داود روایت کرده و می‌گوید: از عقبه بن عامرس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «روز عرفه، و روز عید، و روز‌های تشریق، عید ما مسلمانان است، و این روزها روز خورد و نوش است» و امام طحاوی/ احادیث نهی از روزه گرفتن ایام تشریق را از شانزده نفر از صحابه روایت کره و می‌گوید: «پیامبر خدا ج از روزه گرفتن ایام تشریق در (منی) نهی کردند، و در (منی) کسانی که حج تمتع و قران کرده بودند، وجود داشتند، و با آن هم کسی را از این نهی استثناء نکردند، پس همگان در این نهی داخل می‌شوند»، و گرچه برای این‌ها جوابی از حدیث عائشه و ابن عمرب ندیدم، ولی شاید جواب آن‌ها این باشد که این حدیث منسوخ است، زیرا احادیث نهی، در (منی) بود، و ایام منی ایام اواخر حیات پیامبر خدا ج می‌باشد.

عدۀ از علماء از آن جمله: ابو اسحاق مروزی و بعضی دیگر از علماء می‌گویند: روزه گرفتن ایام تشریق به طور مطلق روا است، اینکه دلیل این‌ها چیست؟ و از حدیث باب چگونه جواب می‌دهند، اطلاعی بدست آورده نتوانستم.

عائشه، و عبدالله بن عمر، و عروه بن زبیرش و امام مالک و اوزاعی، و اسحاق بن راهویه می‌گویند: روزه گرفتن ایام تشریق تنها برای متمتعی که قدرت به دادن (هدی) را نداشته، و سه روز روزه‌اش را تا روز دهم ذو الحجه روزه نگرفته است، روا است، وبرای غیر آن روا نیست، و حدیث باب، مستند این قول است.

[58]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) روز (عاشوراء) روز دهم ماه محرم است، و فضیلت این روز از این جهت است که خداوند متعال در این روز، سیزده نفر از انبیاء خود را مورد رحمت و کرم قرار داد، و این‌ها عبارت اند از:

أ) آدم÷: که در این روز توبه‌اش قبول گردید.

ب) ادریس÷: که در این روز به آسمان برده شد.

ج) نوح÷: که در این روز کشتی‌اش بر روی جودی قرار گرفت.

د) ابراهیم÷: که در این روز متولد شد.

ه) یعقوب÷: که در این روز بینائی‌اش را باز یافت.

و) یوسف÷: که در این روز از چاه نجات یافت.

ز) ایوب÷: که در این روز از مریضی شفا یافت.

ح) یونس÷: که در این روز از بطن ماهی نجات یافت.

ط) موسی÷: که در این روز از دریا نجات یافت، و فرعون غرق شد.

ی) داود÷: که در این روز توبه‌اش قبول شد.

ک) سلیمان÷: که در این روز به پادشاهی رسید.

ل) عیسی÷: که در این روز متولد گردید.

م) محمد ج : که در این روز گناهان گذشته و آینده‌اش آمرزیده شد.

2) روزه گرفتن روز عاشوراء، به اتفاق علماء واجب نیست، بلکه مستحب و یا سنت است، در فضیلت روزه گرفتن روز عاشوراء احادیث بسیاری آمده است، از آن جمله در صحیح مسلم از ابو قتادهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «امید من آن است که به سبب روزۀ روز عاشوراء، خداوند گناهان سال گذشته را ببخشد».

3) آنچه که در مورد فضیلت نماز خواندن در شب عاشوراء، و یا روز عاشوراء، آمده است، اصل شرعی ندارد، و حدیثی که می‌گوید: «کسی که در روز عاشوراء سرمه به چشمش بکشد، هیچگاه به درد چشم گرفتار نمی‌شود» حدیث دروغ و موضوعی است که قاتلان حسینس آن را وضع و افتراء نموده‌اند.

4) احادیثی که در مورد روزه گرفن روز عاشوراء آمده است، هیچ ارتباطی به واقعۀ تأسف بار شهادت امام حسینس ندارد، و شاید، روی تصادف بوده است که چنین واقعۀ اسف باری در روز (عاشوراء) رخ داده است، و چنین تصادفاتی در صفحات تاریخ کم نیست.

[59]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      امر پیامبر خدا ج به روزه گرفتن این روز، و فرضیت روزه گرفتن روز عاشوراء، پیش از فرضیت روزۀ رمضان بود، و بعد از اینکه روزۀ رمضان فرض گردید، فرضیت روزۀ عاشوراء نسخ گردید، و از این موضوع قبلاً هم یاد آوری به عمل آمد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد