1- باب: الاعْتِکَافِ فِی العَشْرِ الأَوَاخِرِ وَالاعْتِکَافِ فِی المَسَاجِدِ کُلِّهَا
باب [1]: اعتکاف در دهۀ اخیر و اعتکاف در تمام مساجد
978- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، کَانَ یَعْتَکِفُ العَشْرَ الأَوَاخِرَ مِنْ رَمَضَانَ حَتَّى تَوَفَّاهُ اللَّهُ، ثُمَّ اعْتَکَفَ أَزْوَاجُهُ مِنْ بَعْدِهِ» [رواه البخاری: 2026].
978- از عائشهل همسر پیامبر خدا ج روایت است که پیامبر خدا ج تا هنگام وفات، دهۀ اخیر رمضان را، به اعتکاف مینشستند، و بعد از وفات پیامبر خدا ج همسرانشان به اعتکاف نشستند([1]).
2- باب: لاَ یَدْخُلُ البَیْتَ إِلاَّ لِحاجَةٍ
باب [2]: معتکف نباید بدون حاجت به خانه برود
979- وَعَنهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: وَإِنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «لَیُدْخِلُ عَلَیَّ رَأْسَهُ وَهُوَ فِی المَسْجِدِ، فَأُرَجِّلُهُ، وَکَانَ لاَ یَدْخُلُ البَیْتَ إِلَّا لِحَاجَةٍ إِذَا کَانَ مُعْتَکِفًا» [رواه البخاری: 2029].
979- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج سر خود را در حالی که در مسجد بودند به طرف من میآوردند و من سرشان را شانه میزدم، و در هنگام اعتکاف بدون ضرورت به خانه نمیآمدند([2]).
3- باب: الاعْتِکَافِ لَیْلاً
980- عَنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،: أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: کُنْتُ نَذَرْتُ فِی الجَاهِلِیَّةِ أَنْ أَعْتَکِفَ لَیْلَةً فِی المَسْجِدِ الحَرَامِ، قَالَ: «فَأَوْفِ بِنَذْرِکَ» [رواه البخاری: 2032].
980- روایت است که عمرس از پیامبر خدا ج پرسید: من در جاهلیت نذر کرده بودم که یک شب در مسجدالحرام به اعتکاف بنشینم.
فرموند: «پس به نذر خود وفا کن»([3]).
4- باب: الأَخْبِیَةِ فِی المَسْجِدِ
باب [4]: نصب کردن خیمه در مسجد
981- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَرَادَ أَنْ یَعْتَکِفَ، فَلَمَّا انْصَرَفَ إِلَى المَکَانِ الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَعْتَکِفَ إِذَا أَخْبِیَةٌ خِبَاءُ عَائِشَةَ، وَخِبَاءُ حَفْصَةَ، وَخِبَاءُ زَیْنَبَ، فَقَالَ: «أَلْبِرَّ تَقُولُونَ بِهِنَّ» ثُمَّ انْصَرَفَ، فَلَمْ یَعْتَکِفْ حَتَّى اعْتَکَفَ عَشْرًا مِنْ شَوَّالٍ [رواه البخاری: 2034].
981- از عائشهل روایت است که پیامبر خدا ج تصمیم گرفتند که به اعکاف بنشینند، و چون در جای که میخواستند به اعتکاف بنشینند رفتند، دیدند که در آنجا خیمههایی نصب شده است: خیمۀ عائشه، خیمۀ حفصه، خیمه زینب.
فرمودند: «آیا به اینها میگوئید که کار خوبی کردهاند»؟ همان بود که [پیامبر خداج] از اعتکاف نشستن صرف نظر کرند، تا آنکه ده روز از شوال به اعتکاف نشستند([4]).
5- باب: هَلْ یَخْرُجُ المُعْتَکِفُ لَحَوَائِجِهِ إِلَى بَابِ المَسْجِدِ
باب [5]: آیا جائز است که معتکف جهت حوائج خود تا درِ مسجد برود
982- عَن صَفِیَّةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا زَوْجَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَخْبَرَتْهُ أَنَّهَا جَاءَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَزُورُهُ فِی اعْتِکَافِهِ فِی المَسْجِدِ فِی العَشْرِ الأَوَاخِرِ مِنْ رَمَضَانَ، فَتَحَدَّثَتْ عِنْدَهُ سَاعَةً، ثُمَّ قَامَتْ تَنْقَلِبُ، فَقَامَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَعَهَا یَقْلِبُهَا، حَتَّى إِذَا بَلَغَتْ بَابَ المَسْجِدِ عِنْدَ بَابِ أُمِّ سَلَمَةَ، مَرَّ رَجُلاَنِ مِنَ الأَنْصَارِ، فَسَلَّمَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ لَهُمَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «عَلَى رِسْلِکُمَا، إِنَّمَا هِیَ صَفِیَّةُ بِنْتُ حُیَیٍّ»، فَقَالاَ: سُبْحَانَ اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَکَبُرَ عَلَیْهِمَا، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَبْلُغُ مِنَ الإِنْسَانِ مَبْلَغَ الدَّمِ، وَإِنِّی خَشِیتُ أَنْ یَقْذِفَ فِی قُلُوبِکُمَا شَیْئًا» [رواه البخاری: 2035].
982- از صفیهل([5]) همسر پیامبر خدا ج روایت است که وی به دیدن پیامبر خدا ج آمد، و ایشان در دهۀ اخیر رمضان در مسجد به اعتکاف نشسته بودند، ساعتی نزدشان نشست و صحبت کرد، بعد از آن برخاست که برگردد، پیامبر خدا ج نیز برخاستند و او را تا درِ مسجد که نزدیک خانۀ ام سلمهل بود مشایعت نمودند.
[در این وقت] دو نفر از مردم انصار از آنجا گذشتند، بر پیامبر خدا ج سلا دادند، پیامبر خدا ج برای آنها گفتند:
بر جای خود و بر هیئت خود باشید، این زن (صفیه بنت حیی) میباشد.
گفتند: سبحان الله، یا رسول الله!([6]) سخن پیامبر خدا ج بر آنها سخت گذشت.
پیامبر خدا ج فرمودند: «شیطان در همۀ وجود انسان مانند خون دوران میکند، و ترسیدم که مبادا در دل شما وسوسه بیندازد»([7]).
6- باب: الاعْتِکَافِ فِی العَشرِ الأَوْسَطِ مِن رَمَضَانَ
باب [6]: اعتکاف در ده روز وسط رمضان
983- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «یَعْتَکِفُ فِی کُلِّ رَمَضَانٍ عَشَرَةَ أَیَّامٍ، فَلَمَّا کَانَ العَامُ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ اعْتَکَفَ عِشْرِینَ یَوْمًا» [رواه البخاری: 2044].
983- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در هر رمضانی ده روز به اعتکاف مینشستند، ولی در سالی که در آن وفات یافتند، بیست روز به اعتکاف نشستند([8]).
34- کتابُ البُیُوعِ
[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اعتکاف در لغت به معنی اقامت گزیدن، و در اصطلاح شرع: عبارت از اقامت گزیدن در مسجد جهت تقرب جستن به خدا به صفت مخصوصی است.
2) اعتکاف نشستن در دهۀ اخیر برای مردها مستحب اکید است، و اما در مورد زنها بین علماء اختلاف است، امام نووی/ میگوید: این حدیث دلیل بر این است که اعتکاف نشستن برای زنها نیز جواز دارد، زیرا پیامبر خدا ج برای آنها در اعتکاف نشستن اجازه دادند، ولی امام ابو حنیفه/ میگوید: زن باید در مسجد خانهاش به اعتکاف بنشیند، و در (بدائع الصنائع) که از مشهورترین کبت فقه در مذهب احناف است آمده است که: اعتکاف نشستن زن در مسجد روا است.
3) بهترین و با فضیلتترین اعتکاف آن است که در مسجد الحرام باشد، بعد از آن در مسجد نبوی، بعد از آن در بیت المقدس، بعد از آن در مسجد جامع، بعد از آن در مسجدی که جماعتش بزرگتر باشد.
[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
به اتفاق علماء معتکف میتواند جهت قضای حاجب از مسجد خارج گردد، ولی در غیر قضای حاجت بین علماء اختلاف است، بعضی از علماء خارج شدن معتکف از مسجد را به غرض عیادت مریض، مشایعت از جنازه، و امثال اینها اجازه دادهاند، ولی در نزد احناف هیچ کدام از این کارها جواز ندارد.
در (بدائع الصنائع) آمده است: «جز جهت قضای حاجت، بیرون شدن برای معتکف در شب و روز حرام است، پس نباید غرض خوردن و یا آشامیدن، و یا خواب شدن، و یا عیادت مریض، و یا نماز جنازۀ از مسجد بیرون شود، و اگر بیرون شد، اعتکافش فاسد میشود، خواه این بیرون شدنش از روی قصد باشد و خواه از روی فراموشی.
[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) این امر پیامبر خدا ج که (پس به نذر خود وفا کن) برای استحباب است نه ایجاب، زیرا نذری که عمرس در جاهلیت کرده بود، در حال کفر بود، و نذر کافر صحت ندارد.
2) از کلمۀ (یک شب) که در حدیث آمده است بعضی از علماء چنین استنباط کردهاند که روزه داشتن در اعتکاف شرط نیست، زیرا شب وقت روزه گرفتن نیست، ولی کسانی که روزه را در اعتکاف شرط میدانند میگویند که در روایت صحیح مسلم عوض (یک شب) (یک روز) آمده است، بنابراین، این روایت دلیل بر عدم اشتراط روزه در اعتکاف شده نمیتواند.
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) گویند: سبب صرف نظر کردن پیامبر خدا ج از اعتکاف آن بود تا برای همسران خود بفهمانند که این کار آنها کار خوبی نیست، زیرا از یک طرف سبب تنگ کردن مسجد بر نمازگذاران میشوند، از طرف دیگر شاید تصمیمشان بر اعتکاف نشستن از روی هم چشمی با یکدیگر بوده باشد، نه از روی اخلاص کامل، که در این صورت اعتکاف از مقصد اصلی خود به تقرب به خدا باشد، خارج میگردد.
2) در اعتکاف نشستن، شرط است که در مسجد باشد.
3) اگر کسی نیت اعتکاف را کرد، و باز از تصمیم خود بر گشت، باید آن را قضاء بیاورد، و عدۀ دیگری از علماء میگویند: تا وقتی که شروع به اعتکاف نکند، قضاء آوردن آن واجب نیست، و اینکه پیامبر خدا ج در شوال به اعتکاف نشستند، جهت قضاء آوردن اعتکاف نبود، بلکه به جهت این بود که بنا به عادت خود اگر به عبادتی تصمیم میگرفتند، آن را انجام میدادند.
[5]- وی صفیه بنت حیی بن أخطب است، و نسبتش به هارون برادر موسی÷ میرسد، اول همسر سلام بن مشکم بود، بعد از وی با کنانه بن ابی الحقیق ازداوج نمود، کنانه در غزوۀ خیبر کشته شد، و صفیهل با عدۀ دیگری به اسارت در آمد، پیامبر خدا ج او را آزاد ساخته و با وی ازدواج نمودند، صفیه در خواب دیده بود که ماه در گربیانش واقع شده است، این خواب را برای مادر خود گفت، مادرش بر رویش زد و گفت: چشم آن داری که همسر پادشاه عربها شوی؟ در مرضی که پیامبرخدا ج از آن وفات یافتند، ازواج مطهرات نزدشان حاضر بودند، صفیهل گفت: یا رسول الله! ای کاش مرض شما به جان من میبود، دیگر همسران پیامبر خدا ج با چشم خود به طرفش اشاره کردند، پیامبر خدا ج این موضوع را درک کرده و فرمودند: به خداوند قسم که راست میگوید، در سال پنجاه و یا پنجاه و دوم هجری وفات یافت، (الإصابه: 4/347-348).
[6]- و در روایت ابن هشیم آمده است که آن شخص گفت: یا رسول الله! مگر من جز خیر و نیکی، گمان دیگری نسبت به شمادارم؟
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) آن دو نفر انصاری که از آنجا گذشتند، یکی اسید بن حضیر، و دیگری عباد بن بشر بود.
2) پیامبر خدا ج از آن جهت برای آنها گفتند که: (این زن، جز (صفیه بنت حیی) کس دیگری نیست)، تا مبادا شیطان بر دل آنها وسوسه بیندازد که شاید این زن، زن دیگری غیر ازواج مطهرات باشد، و طوری که امام شافعی/ میگوید: چون گمان بد بردن بر پیامبر خدا ج کفر است، از این جهت پیامبر خدا ج بزودی برای آنها از واقعیت خبر دادند، تا مبادا چنین گمانی بر دل آنان خطور نموده باشد و سبب هلاکت آنها گردد.
3) گمان بد بردن بر انبیاء الله به اجماع علماء کفر است.
4) اینکه شیطان در خون انسان جریان دارد، یا جریانش حقیقی است و یا این امر کنایه از شدت و سوسه در انسان است که او را در هیچ جا و در هیچ حالتی ترک نمیکند.
5) معتکف میتواند این کار هار را انجام دهد: سخن زدن با دیگران، مشایعت کردن تا دروازۀ مسجد از شخصی که به دیدنش میآید، تعلیم و تدریس علم، خرید وفروش چیزی که در اعتکاف خود با آن احتیاج دارد، مانند: خوراک، پوشاک، و امثال اینها، ولی اگر غرضش تجارت باشد، روا نیست، و البته باید این کارها در داخل مسجد صورت بگیرد نه در خارج آن.
6) زن اگر امنیتش تامین باشد، میتواند در شب از خانه خارج شود.
7) معتکف میتواند در محل اعتکاف خود با همسرش خلوت نماید.
8) سلام دادن بر مردی که زنی همراهش میباشد، جواز دارد.
[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
در سبب اینکه پیامبر خدا ج در سال وفات خود بیست روز به اعتکاف نشستند نظریات مختلفی وجود دارد، از جملۀ این نظریات آنکه:
1) چون پیامبر خدا ج میدانستند که در این سال وفات میکنند، خواستند تا اعمال نیک بیشتری انجام دهند، تا به این طریق برای امت خود بیاموزند که در آخر عمر خود، در طاعت و عبادت جد و جهد بیشتری داشته باشند.
2) جبرئیل÷ در هررمضان قرآن را یک بار با پیامبر خدا ج تکرار میکرد، ولی در این سال دو بار تکرار نمود، از این جهت پیامبر خدا ج مدت اعتکاف خود را طولانی ساختند تا وقت کافی برای این کار وجود داشته باشد.
3) چون در سال پیشتر در رمضان به اعتکاف ننشسته بودند، از این جهت در این سال بیست روز به اعتکاف نشستند، تا ده روز آن عوض سال گذشته باشد، ولی ظاهر حدیث و عنوانی را که امام بخاری برای آن انتخاب نموده است، نظر اول را تایید میکند.