ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1- باب: عَرْضِ الشُّفْعَةِ عَلَى صَاحِبِهَا
باب [1]: تقدیم شفعه برای حقدار آن
1052- عَن أَبُو رَافِعٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ مَوْلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ،: أَنَّّهُ جاءَ إِلَی سَعْدُ بن ابِی وَقَاصٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ابْتَعْ مِنِّی بَیْتَیَّ فِی دَارِکَ؟ فَقَالَ سَعْدٌ: وَاللَّهِ لاَ أَزِیدُکَ عَلَى أَرْبَعَةِ آلاَفٍ مُنَجَّمَةً، أَوْ مُقَطَّعَةً، قَالَ أَبُو رَافِعٍ: لَقَدْ أُعْطِیتُ بِهَا خَمْسَ مِائَةِ دِینَارٍ، وَلَوْلاَ أَنِّی سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «الجَارُ أَحَقُّ بِسَقَبِهِ»، مَا أَعْطَیْتُکَهَا بِأَرْبَعَةِ آلاَفٍ، وَأَنَا أُعْطَى بِهَا خَمْسَ مِائَةِ دِینَارٍ، فَأَعْطَاهَا إِیَّاهُ [رواه البخاری: 2258].
1058- از ابو رافعس([1]) غلام آزاد شدۀ پیامبر خدا ج روایت است که وی نزد سعد بن ابی وقاصس آمد و گفت: همین دو خانۀ را که در حویلی تو دارم از من خریداری کن.
سعد گفت: به خداوند سوگند است که به بیش از چهار هزار درهمی که به قسط باشد نخواهم خرید.
ابو رافع گفت: از من به پنج صد دینار میخریدند، اگر این گفتۀ پیامبر خدا ج را که فرمودهاند: «همسایه به سبب ملک نزدیکی که دارد مستحقتر است» نمیشنیدم، هرگز برای تو به چهار هزار درهم نمیفروختم، در حالی که از من به پنج صد دینار میخرند، و همان بود که خانه را برای وی فروخت([2]).
2- باب: أَیُّ الجِوَارِ أَقْرَبُ
باب [2]: کدام همسایگی نزدیکتر است
1053- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَت: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ لِی جَارَیْنِ فَإِلَى أَیِّهِمَا أُهْدِی؟ قَالَ: «إِلَى أَقْرَبِهِمَا مِنْکِ بَابًا» [رواه البخاری: 2259].
1053- از عائشهل روایت است که گفت: گفتم یا رسول الله! برایم دو همسایه است [اگر چیزی تحفه و یا بخشش میدهم] برای کدام یک از آنها بدهم؟
فرمودند: «برای آنکه دروازۀ خانهاش به تو نزدیکتر است»([3]).
37- کتابُ الإِجَارَة
[1]- وی ابو رافع غلام آزاد شده پیامبر خدا ج است، نامش اسلم، و یا ابراهیم است، خودش میگوید: غلام عباس بن عبد المطلب بود، اسلام به خانوادهاش داخل شد، خود عباس و همسرش ام فضل، مسلمان شدند، و من هم مسلمان شدم، عباس از قوم خود میترسید، و مسلمان شدن خود را از آنها پنهان میکرد، زیرا مال بسیاری داشت، و در نزد قومش متفرق بود، ابو رافع در خلافت علیس وفات یافت، اسد الغابه (5/191).
[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) با استناد به این حدیث امام ابو حنیفه و اصحابش رحمهم الله میگویند: حق شفعه برای همسایه ثابت میگردد، و عدۀ دیگری از علماء میگویند که حق شفعه طوری که در حدیث (1042) بیان نمودیم خاص برای شریک است، و برای همسایه حق شفعۀ نیست، و از حدیث باب چنین جواب میدهند که: ابو رافع شریک سعد بن أبی وقاص بود، نه همسایۀ وی، ولی لفظ (جار) که در این حدیث آمده و به معنی (همسایه) است، مذهب اول را ترجیح میدهد.
2) چون لفظ (همسایه) در حدیث به طور مطلق آمده است، بنابراین حق شفعه برای هر همسایۀ، خواه مرد باشد خواه زن، خواه مسلمان باشد خواه غیر مسلمان، خواه کبیر باشد و خواه صغیر، خواه هوشیار باشد و دیوانه، خواه عادل باشد و خواه فاسق، خواه شهر نشین باشد و خواه بادیه نشین... ثابت میگردد.
3) در نزد امام ابو حنیفه، و احمد، و ثوری، و اسحاق رحمهم الله حق شفعه میراث برده نمیشود، یعنی: اگر کسی که حق شفعه برایش ثابت شده است، در حیات خود از حق شفعه استفاده نکرد، این حق برای ورثهاش منتقل نمیگردد، امام شافعی و امام مالک رحمهم الله میگویند: حق شفعه میراث برده میشود، و برای ورثه منتقل میگردد.
4) انسان در مقابل پول و امتعۀ دنیوی، نباید مکارم اخلاق و حق همسایه را نادیده بگیرم.
[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) همسایۀ نزدیکتر نسبت به همسایۀ دورتر به شفعه مستحقتر است.
2) همسایه باید برای همسایهاش قدر امکان، تحفه و هدیه بفرستد، و بالأخص اگر خودش ثروتمند، و همسایهاش فقیر باشد.
3) همسایۀ که دروازۀ خانهاش به دروازۀ خانهات نزدیکتر است، در احسان کردن از دیگر همسایهها مستحقتر است، زیرا ملاقات و برخورد با چنین همسایۀ از دیگران بیشتر است، و چیزی را که به خانهات میآوری از دیگران بیشتر میبیند.