اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [43]: خصومات

کتاب [43]: خصومات

1- باب: ما یُذْکَرُ فِی الأَشْخَاصِ وَالخُصُومَةِ بَیْنَ المُسْلِمِ وَالیَهُودِ

باب [1]: آنچه که در مورد اشخاص و خصومت بین مسلمان و یهود آمده است

1107- عَن عَبْدَ اللَّهِ بنِ مَسعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا قَرَأَ آیَةً، سَمِعْتُ مِنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خِلاَفَهَا، فَأَخَذْتُ بِیَدِهِ، فَأَتَیْتُ بِهِ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «کِلاَکُمَا مُحْسِنٌ»، قَالَ شُعْبَةُ: أَظُنُّهُ قَالَ: «لاَ تَخْتَلِفُوا، فَإِنَّ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمُ اخْتَلَفُوا فَهَلَکُوا» [رواه البخاری: 2410].

1107- از عبدالله بن مسعودس روایت است که [گفت]: از شخصی شنیدم که آیۀ را بر خلاف آنچه که از پیامبر خدا ج شنیده بودم تلاوت کرد، دست آن شخص را گرفتم و نزد پیامبر خدا ج بردم، [تلاوت هردوی ما را شنیده] و فرمودند:

«هردو نفر شما خوب تلاوت می‌کنید، ولی اختلاف نکنید، زیرا مردمی که پیش از شما بودند، اختلاف کردند و هلاک شدند»([1]).

1108- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: اسْتَبَّ رَجُلاَنِ رَجُلٌ مِنَ المُسْلِمِینَ وَرَجُلٌ مِنَ الیَهُودِ، قَالَ المُسْلِمُ: وَالَّذِی اصْطَفَى مُحَمَّدًا عَلَى العَالَمِینَ، فَقَالَ الیَهُودِیُّ: وَالَّذِی اصْطَفَى مُوسَى عَلَى العَالَمِینَ، فَرَفَعَ المُسْلِمُ یَدَهُ عِنْدَ ذَلِکَ، فَلَطَمَ وَجْهَ الیَهُودِیِّ، فَذَهَبَ الیَهُودِیُّ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَخْبَرَهُ بِمَا کَانَ مِنْ أَمْرِهِ، وَأَمْرِ المُسْلِمِ، فَدَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ المُسْلِمَ، فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ، فَأَخْبَرَهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ تُخَیِّرُونِی عَلَى مُوسَى، فَإِنَّ النَّاسَ یَصْعَقُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ، فَأَصْعَقُ مَعَهُمْ، فَأَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یُفِیقُ، فَإِذَا مُوسَى بَاطِشٌ جَانِبَ العَرْشِ، فَلاَ أَدْرِی أَکَانَ فِیمَنْ صَعِقَ، فَأَفَاقَ قَبْلِی أَوْ کَانَ مِمَّنِ اسْتَثْنَى اللَّهُ» [رواه البخاری: 2411].

1108- از ابو هریرهس روایت است که گفت: دو نفر که یکی مسلمان و دیگری یهود بود، با هم دعوی کردند، و یک دیگر را دشنام دادند.

مسلمان گفت: قسم به ذاتی که محمد ج را بر همۀ جهانیان بر گزیده است، و یهودی گفت: قسم به ذاتی که موسی÷ را بر همۀ جهانیان بر گزیده است، مسلمان در این وقت، دستش را بالا برد و بر روی شخص یهودی زد، یهودی نزد پیامبرخدا ج رفت، و آنچه را که بین او و بین آن شخص مسلمان واقع شده بود بیان کرد.

پیامبر خدا ج مسلمان را خواستند، و از قضیه پرسان نمودند، او قضیه را برای‌شان گفت پیامبر خدا ج فرمودند: «مرا بر موسی÷ بر تری ندهید، چون در روز قیامت همۀ مردم بیهوش می‌شوند، و من هم با آن‌ها بیهوش می‌شوم، و اولین کسی که به هوش می‌آید من هستم، در این وقت [می‌بینم که] موسی÷ گوشۀ از عرش را محکم گرفته است، ولی نمی‌دانم که او هم بی هوش شده بود و پیش از من به هوش آمده بود، و یا از کسانی است که خداوند آن‌ها را از بیهوش شدن استثناء نموده است»([2]).

1109- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ یَهُودِیًّا رَضَّ رَأْسَ جَارِیَةٍ بَیْنَ حَجَرَیْنِ، قِیلَ مَنْ فَعَلَ هَذَا بِکِ، أَفُلاَنٌ، أَفُلاَنٌ؟ حَتَّى سُمِّیَ الیَهُودِیُّ، فَأَوْمَأَتْ بِرَأْسِهَا، فَأُخِذَ الیَهُودِیُّ، فَاعْتَرَفَ، «فَأَمَرَ بِهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَرُضَّ رَأْسُهُ بَیْنَ حَجَرَیْنِ» [رواه البخاری: 2413].

1109- از انسس روایت است که یهودی سر دخترکی را بین دو سنگ کوبید، از [آن دخترک] پرسیدند: چه کسی چنین کرده است؟ آیا فلان؟ و یا فلان؟ تا آنکه نام آن یهودی را نیز گفتند، آن دختر با سر خود اشاره کرد [که بلی همن شخص است]، آن یهودی را گرفتند و او اقرار کرد، پیامبر خدا ج امر کردند، و سرش بین دو سنگ کوبیده شد([3]).

2- باب: کَلاَمِ الخُصُومِ بَعْضِهِمْ فِی بَعْضٍ

باب [2]: سخنان خصوم بر علیه یکدیگر

1110- حَدِیثُ الأَشْعَثِ تَقَدَّمَ قَرِیِبًا وَذَکَرَ فیهِ أَنَّهُ اختَصَمَ هُوَ وَرَجُلٌ مَن أَهلِ حَضرَ موت وَفِی هَذِهِ الرِّوایَةِ قَالَ: إِنَّهُ هُوَ وَیَهُودِیٌ [رواه البخاری: 2416، 2417 وانظر حدیث رقم: 2356، 2357].

1110- حدیث اشعثس([4]) در مورد مخاصمه‌اش با شخصی از اهل (حضرت موت) گذشت، و در این روایت می‌گوید: این مخاصمه، بین او و بین شخصی از یهود صورت گرفته بود([5]).


44- کِتَاب فِی اللُّقَطَةِ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      معنی این قول پیامبر خدا ج که فرمودند: هردو نفر شما خوب تلاوت می‌کنید، این است که: تلاوت هردو نفر شما صحیح است، و از این گفتۀ پیامبر خدا ج چنین دانسته می‌شود که هیچ کدام آن‌ها از قراءت هفتگانۀ مشهوره خارج نشده بودند، و پیامبر خدا ج فرموده‌اند که: «قرآن بر هفت قراءت نازل شده است، و مراد از قراءت هفتگانه قراءاتی است که مستجمع شروطی باشد که علمای علم قراءت و متخصصین فن در مورد آن وضع کرده‌اند، و تفصیل آن در کتب علم قراءت موجود است.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) مسلمانی که با شخص یهودی مخاصمه نموده و او را سیلی زد، ابو بکر صدیقس بود، و شخص یهودی را فنحاص نام داشت.

2) نصوصی زیادی در برتری محمد ج بر دیگر انبیاء وجود دارد، و اینکه پیامبر خدا ج گفتند که مرا بر دیگر انبیاء برتری ندهید، علماء برای آن اسباب زیادی را ذکر کرده‌اند از آن جمله اینکه:

أ) این سخن را از روی تواضع گفتند.

ب) این سخن را در وقتی گفتند که هنوز برای‌شان وحی نشده بود که بهترین انبیاء هستند.

ج) از برتری جستنی منع کردند که سبب نقص و عیب بر انبیای دیگر شود، زیرا چنین عملی کفر است.

د) از برتری جستنی منع کردند که سبب خصومت و در گیری گردد.

3) سبب بی‌هوش شدن مردم آن است که صدای مهیبی را می‌شنوند.

4) این قول پیامبر خدا ج که فرمودند: (و یا از کسانی است که خداوند آن‌ها را از بی‌هوش شدن استثناء نموده است): اشاره به این قول خداوند متعال دارد که می‌فرماید: ﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖیعنی: و در صور دمیده می‌شود، [در این وقت] هرکسی که در آسمان‌ها و زمین است بیهوش می‌شود، مگر کسی که خداوند بخواهد بیهوش نشود.

5) پیامبر خدا ج به اجماع علماء افضل الرسل هستند، و اینکه موسی÷ پیش از پیامبر خدا ج به هوش می‌آید، سبب آن نمی‌شود که موسی÷ از پیامبر خدا ج برتری و فضیلت داشته باشد، زیرا این فضیت در امر خاص و در کار معینی است، و فضیلت نبی کریم ج عام و در همۀ فضائل است، و صاحب فضیلت خاص سبب برتری بر صاحب فضیلت عام نمی‌شود.

[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

1) گویند: شخص یهودی که سر آن دختر مسلمان را به سنگ کوبید، زیور آن دخترک را به زور از وی گرفته بود، و برای آنکه از این سخن برای کسی خبر ندهد، آن دخترک مسلمان را کشت.

2) جمهور علماء با استناد به این حدیث می‌گویند: قاتل به همان طریقی قصاص می‌شود که مقتول را به قتل رسانده است، اگر مقتول را با سنگ گشته بود، با سنگ کشته می‌شود، اگر با تبر کشته بود، با تبر کشته می‌شود، اگر با چوب گشته بود با چوب کشته می‌شود اگر او را از بام انداخته بود، از بام انداخته می‌شود....

امام ابو حنیفه، عامر شعبی، ابراهیم نخعی، حسن بصری، سفیان ثوری، ابو یوسف و محمد رحمهم الله می‌گویند: در هر صورتی که قتل صورت گرفته باشد، قاتل باید با شمشیر کشته شود، و دلیل‌شان این قول پیامبر خدا ج است که می‌فرمایند: «قصاص جز با آهن صورت نمی‌گیرد» و از حدیث باب چنین جواب می‌دهند که این نوع قصاص در وقتی بود که مثله کردن منع نشده بود، و دیگر آنکه آن یهودی مال آن دختر را گرفته و او را کشته بود، و به این اساس عملش حرابت گفته می‌شود، و حاکم می‌تواند محارب را به هر طریقی که لازم بداند مجازات نماید.

2) جمهور علماء می‌گویند: کسی که در حالت مریضی قدرت به سخن زدن نداشته باشد، و ذریعۀ اشاره وصیت نماید، و صیتش جواز دارد مثلا: از وی بپرسند که ده هزار درهم از مالت برای فلان باشد؟ و او با اشاره جواب مثبت بدهد، این وصیت صحت پیدا می‌کند، اما ابو حنیفه و اوزاعی و ثوری رحمهم الله می‌گویند: اشارۀ که با سر و دست صورت بگیرد قابل اعتبار نیست، مگر اشارۀ گنگ که در اصل، قدرت به سخن زدن را ندارد.

[4]- وی اشعث بن قیس کندی است، در سال دهم هجری با هفتاد سوار نزد پیامبر خدا ج آمد، یکی از ملوک کنده بود، بعد از پیامبر خدا ج مرتد شد، و در جنگ‌های ردت به اسارت در آمد، چون نزد ابو بکرس آوردند، او را از بند آزاد کرد، و دوباره مسلمان شد، و با خواهر ابو بکرس ازدواج نمود، در جنگ یرموک در شام، و جنگ قادسیه در عراق اشتراک نمود، و در جنگ صفین در صف علیس بود، در شصت و سه سالگی وفات یافت، (الإصابه: 1/51-52).

[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      خلاصۀ حدیث این است که: اشعثس که روای حدیث است می‌گوید: بین من و بین شخصی از یهود زمین مشترکی بود، آن شخص یهود زمینم را انکار کرد، او را نزد پیامبر خدا ج بردم، پیامبر خدا ج برایم گفتند: بر دعوی خود شاهد داری؟ گفت: نه ندارم، برای یهودی گفتند: سوگند بخور، گفتم: یا رسول الله! او سوگند می‌خورد و مالم را می‌برد، و خداوند این آیه را نازل فرمود که: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَشۡتَرُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَأَیۡمَٰنِهِمۡ ثَمَنٗا قَلِیلًا.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد