اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [48]: در آزد کردن [غلامان] و فضیلت آن

کتاب [48]: در آزد کردن [غلامان] و فضیلت آن

1139: عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَیُّمَا رَجُلٍ أَعْتَقَ امْرَأً مُسْلِمًا، اسْتَنْقَذَ اللَّهُ بِکُلِّ عُضْوٍ مِنْهُ عُضْوًا مِنْهُ مِنَ النَّارِ» [رواه البخاری: 2517]

1139- از ابوهریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:

«هر کسی که شخص مسلمانی را ازاد سازد، خداوند متعال در مقابل هر عضو از [شخص آزاد شده]، یک عضو از [شخص آزاد کننده] را از دوزخ نجات می‌دهد»([1]).

1- باب: أَیُّ الرِّقابِ أَفضَلُ

باب [1]: آزاد کردن کدام نوع غلام بهتر است

1140: عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَیُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ، وَجِهَادٌ فِی سَبِیلِهِ» ، قُلْتُ: فَأَیُّ الرِّقَابِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «أَعْلاَهَا ثَمَنًا، وَأَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا» ، قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ أَفْعَلْ؟ قَالَ: «تُعِینُ ضَایِعًا، أَوْ تَصْنَعُ لِأَخْرَقَ» ،: قَالَ: فَإِنْ لَمْ أَفْعَلْ؟ قَالَ: «تَدَعُ النَّاسَ مِنَ الشَّرِّ، فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تَصَدَّقُ بِهَا عَلَى نَفْسِکَ» [رواه بخاری :2518].

1140- از ابو ذرس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج سؤال نمودم که کدام کار از همه بهتر است؟

فرمودند: «ایمان به خدا، و جهاد در راه خدا».

گفتم: آزاد کردن کدام نوع غلام بهتر است؟

فرمودند: «پر قیمت‌ترین آن، و محبوب‌ترین آن در نزد بادارانش».

گفتم: اگر توان این را نداشتم؟

فرمودند: «با صعنتگری همکاری کن، و یا با کسی که صنعت را نمی‌داند، تو چیزی بساز».

گفتم اگر این را هم نتوانستم؟

فرمودند: «از ضرر رساندن به مردم خودداری کن، زیرا این یک نوع صدقه‌ای است که برای شخص خود می‌دهی([2]).

2- باب: إِذَا أَعْتَقَ عَبْداً بَیْنَ اثْنَیْنِ أَوْ أَمَةً بَیْنَ شُرَکَاءِ

باب [2]: اگر غلامی را که بین دو نفر، و یا کنیزی را که بین عدۀ مشترک است آزاد ساخت

1141: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ أَعْتَقَ شِرْکًا لَهُ فِی عَبْدٍ، فَکَانَ لَهُ مَالٌ یَبْلُغُ ثَمَنَ العَبْدِ قُوِّمَ العَبْدُ عَلَیْهِ قِیمَةَ عَدْلٍ، فَأَعْطَى شُرَکَاءَهُ حِصَصَهُمْ، وَعَتَقَ عَلَیْهِ العَبْدُ، وَإِلَّا فَقَدْ عَتَقَ مِنْهُ مَا عَتَقَ» [رواه البخاری: 2522]

1141- از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«کسی که حصۀ خود را از غلامی که در آن شریک است ازاد ساخت، و به اندازۀ قیمت غلام مالی داشت، غلام به قیمت عادلانۀ قیمت گذاری شود، و باید حصۀ شرکای دیگر خود را بپردازد، و غلام از طرف او آزاد می‌گردد، و اگر مالی نداشت، همان اندازه از غلام آزد می‌شود که آن شخص آزاد کرده است»([3]).

3 باب: الخَطَأِ وَالنِّسیَانِ فِی العَتَاقَةِ وَالطَّلاَقِ وَنَحوِهِ

باب [3]: خطا و نسیان در آزاد کردن و طلاق دادن و امثال این‌ها

1142: عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ لِی عَنْ أُمَّتِی مَا وَسْوَسَتْ بِهِ صُدُورُهَا، مَا لَمْ تَعْمَلْ أَوْ تَکَلَّمْ» [رواه البخاری: 2528]

1142- از ابوهریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:

«خداوند به جهت من، وسوسه‌های قلبی امت مرا تا وقتی که به آن وسوسه‌ها عمل نکند، و یا تکلم ننماید، عفو کرده است»([4]).

4- باب: إِذَا قَالَ لِعَبْدِهِ هُوَ للهِ ونَوَی العِتْقَ، والإِشْهَادِ بالعِتْقِ

باب [4]: اگر برای غلامش گفت: او برای خدا است و نیتش آزاد کردن بود، و شاهد گرفتن به آزاد کردن

1143: وعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ لَمَّا أَقْبَلَ یُرِیدُ الإِسْلاَمَ، وَمَعَهُ غُلاَمُهُ ضَلَّ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ صَاحِبِهِ، فَأَقْبَلَ بَعْدَ ذَلِکَ وَأَبُو هُرَیْرَةَ جَالِسٌ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَبَا هُرَیْرَةَ هَذَا غُلاَمُکَ قَدْ أَتَاکَ» ، فَقَالَ: أَمَا إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنَّهُ حُرٌّ، قَالَ: فَهُوَ حِینَ یَقُولُ: یَا لَیْلَةً مِنْ طُولِهَا وَعَنَائِهَا، عَلَى أَنَّهَا مِنْ دَارَةِ الکُفْرِ نَجَّتِ [رواه البخاری: 2530]

1143- و از ابوهریرهس روایت است که وی هنگامی که [نزد پیامبر خدا ج] آمد و ارادۀ مسلمان شدن را داشت غلامش نیز با وی همراه بود، این دو نفر در راه یکدیگر را گم کردند، و غلامش هنگامی پیدا شد که ابوهریرهس نزد پیامبر خدا ج نشسته بود.

پیامبر خدا ج فرمودند: «ای ابا هریره! اینک غلامت رسید».

ابوهریرهس گفت: من شما را شاهد می‌گیرم که او آزاد است، و [ابوهریرهس] می‌گوید: این در وقتی بود که می‌گفت: ای شبی که از درازی و رنج آن آزرده‌ام، [ولی خوشنودم] از اینکه از دار کفر نجات داد([5]).

5- باب: عِتْقِ المُشْرِکِ

باب [5]: آزاد کردن مشرک

1144: عَنْ حَکِیمَ بْنَ حِزَامٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ أَعْتَقَ فِی الجَاهِلِیَّةِ مِائَةَ رَقَبَةٍ، وَحَمَلَ عَلَى مِائَةِ بَعِیرٍ، فَلَمَّا أَسْلَمَ حَمَلَ عَلَى مِائَةِ بَعِیرٍ، وَأَعْتَقَ مِائَةَ رَقَبَةٍ، قَالَ: فَسَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَذَکَرَ الحَدیث وقَدْ تَقَدَّ فی الزَّکاةِ [رواه البخاری: 2538، وانظر حدیث رقم: 1436].

1144- از حکم بن حزامس روایت است که وی در جاهلیت صد غلام را آزاد ساخته بود، و بار صد شتر را صدقه داده بود، و چون مسلمان شد باز صد شتر بار را صدقه کرد، و صد غلام را آزاد نمود، حکیمس گفت که: از پیامبر خدا ج پرسیدم، [وبقیۀ حدیث قبلاً در باب زکات گذشت]([6]).

6 باب: مَنْ مَلکَ مِنَ العَربِ رَقِیقاً

باب [6]: کسی که غلامی را از عرب مالک شد

1145: عَنْ عَبْدِالله بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: «إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَغَارَ عَلَى بَنِی المُصْطَلِقِ وَهُمْ غَارُّونَ، وَأَنْعَامُهُمْ تُسْقَى عَلَى المَاءِ، فَقَتَلَ مُقَاتِلَتَهُمْ، وَسَبَى ذَرَارِیَّهُمْ، وَأَصَابَ یَوْمَئِذٍ جُوَیْرِیَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْها» [رواه البخاری: 2541]

1145- از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر خدا بر قبیلۀ (بنی مصطلق) در حالی یورش بردند که آن‌ها بی‌خبر بودند، و چارپایان آن‌ها آب داده می‌شد، مردان جنگی آن‌ها را کشتند، و اولاد آن‌ها را به اسارت گرفتند، و (جویریه)ل هم از جملۀ همین اسیران بود([7]).

1146: عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: مَا زِلْتُ أُحِبُّ بَنِی تَمِیمٍ مُنْذُ ثَلاَثٍ، سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ فِیهِمْ، سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «هُمْ أَشَدُّ أُمَّتِی، عَلَى الدَّجَّالِ» ، قَالَ: وَجَاءَتْ صَدَقَاتُهُمْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «هَذِهِ صَدَقَاتُ قَوْمِنَا» ، وَکَانَتْ سَبِیَّةٌ مِنْهُمْ عِنْدَ عَائِشَةَ، فَقَالَ: «أَعْتِقِیهَا فَإِنَّهَا مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ» [رواه البخاری: 2543]

1146- از ابوهریرهس روایت است که [گفت]: (بنی تمیم) را از وقتی که سه چیز را در بارۀ آن‌ها از پیامبر خدا ج شنیدم همیشه دوست می‌دارم، شنیدم که می‌گفتند:

«این‌ها شدیدترین امت من بر دجال هستند».

و گفت: چون زکات اموال آن‌ها رسید پیامبر خدا ج فرمودند: «این‌ها زکات‌های قوم ما است».

و کنیزی از آن‌ها در نزد عائشهل بود، پیامبر خدا ج فرمودند: «او را آزاد کن، زیرا او از اولاد اسماعیل÷ است»([8]).

7- باب: کَرَاهِیَةِ التَّطَاوُلِ عَلَى الرَّقِیقِ

باب [7]: کراهیت زبان دارزی در مقابل غلام

1147: وعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یُحَدِّثُ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ یَقُلْ أَحَدُکُمْ: أَطْعِمْ رَبَّکَ وَضِّئْ رَبَّکَ، اسْقِ رَبَّکَ، وَلْیَقُلْ: سَیِّدِی مَوْلاَیَ، وَلاَ یَقُلْ أَحَدُکُمْ: عَبْدِی أَمَتِی، وَلْیَقُلْ: فَتَایَ وَفَتَاتِی وَغُلاَمِی» [رواه البخاری: 2552]

1147- از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«کسی نباید [برای غلام خود] بگوید که: به رب خود نان بده، به رب خود آب وضوء تهیه کن، به رب خود آب بده، بلکه [غلام برای بادارش] بگوید: آقایم! بادارم! و [بادار برای غلام و کنیزش] نگوید: غلام من و کنیز من، بلکه بگوید: عزیز من، جوان من»([9]).

8- باب: إِذَا أَتَی أحَدَکُمْ خَادِمُهُ بِطَعَامِهِ

باب [8]: وقتی که خادم کسی طعامش را آورد

1148: وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا أَتَى أَحَدَکُمْ خَادِمُهُ بِطَعَامِهِ، فَإِنْ لَمْ یُجْلِسْهُ مَعَهُ، فَلیُنَاوِلْهُ لُقْمَةً أَوْ لُقْمَتَیْنِ أَوْ أُکْلَةً أَوْ أُکْلَتَیْنِ، فَإِنَّهُ وَلِیَ عِلاَجَهُ» [رواه البخاری: 2557]

1148- و از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که [فرمودند]:

«وقتی که خادم کسی طعامش را آورد اگر او را با خود نمی‌نشاند، اقلا باید یک یا دو لقمه، و یا یک خوراک و دو خوراکی برایش بدهد، زیرا طعام را او تهیه کرده است»([10]).

9- باب: إِذَا ضَرَبَ الْعَبْدَ فَلیَتجَنبِ الْوَجْهَ

باب [9]: اگر غلام را زد از زدن بر روی خودداری نماید

1149: وَعَنْهُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا قَاتَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَجْتَنِبِ الوَجْهَ» [رواه البخاری: 2559]

1149- و از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«اگر کسی از شما جنگ می‌کرد، از زدن بر روی، خودداری نماید»([11]).

10- باب: ما یَجُوزُ مِنْ شُرُوطِ المُکاتَبِ

باب [10]: شرط‌هایی که دربارۀ مکاتَب جائز است

1150: عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: أَنَّ بَرِیرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا جَاءَتْ تَسْتَعِینُهَا فِی کِتَابَتِهَا، وَلَمْ تَکُنْ قَضَتْ مِنْ کِتَابَتِهَا شَیْئًا، قَالَتْ لَهَا عَائِشَةُ: ارْجِعِی إِلَى أَهْلِکِ، فَإِنْ أَحَبُّوا أَنْ أَقْضِیَ عَنْکِ کِتَابَتَکِ وَیَکُونَ وَلاَؤُکِ لِی، فَعَلْتُ، فَذَکَرَتْ ذَلِکَ بَرِیرَةُ لِأَهْلِهَا، فَأَبَوْا، وَقَالُوا: إِنْ شَاءَتْ أَنْ تَحْتَسِبَ عَلَیْکِ، فَلْتَفْعَلْ وَیَکُونَ وَلاَؤُکِ لَنَا، فَذَکَرَتْ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ابْتَاعِی، فَأَعْتِقِی فَإِنَّمَا الوَلاَءُ لِمَنْ أَعْتَقَ» قَالَ: ثُمَّ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «مَا بَالُ أُنَاسٍ یَشْتَرِطُونَ شُرُوطًا لَیْسَتْ فِی کِتَابِ اللَّهِ، مَنِ اشْتَرَطَ شَرْطًا لَیْسَ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَلَیْسَ لَهُ، وَإِنْ شَرَطَ مِائَةَ مَرَّةٍ شَرْطُ اللَّهِ أَحَقُّ وَأَوْثَقُ» [رواه البخاری: 2561]

1150- از عائشهل روایت است که: (بریره) نزدش آمد و دربارۀ کتابتش از وی طلب کمک نمود، عائشهل برایش گفت: نزد بادارانت بر و ببین، اگر موافقت داشته باشند که پول کتابتت را من بپردازدم، و ولای تو برای من باشد، من پول کتابت تو را می‌پردازم.

بریرهس این سخن را برای بادارانش گفت، و آن‌ها قبول نکردند و گفتند: اگر عائشه می‌خواهد که این پول را برای تو به طور صدقه بدهد و ولای تو برای ما باشد، قبول داریم.

عائشهل این سخن را برای پیامبر خدا ج گفت، ایشان فرمودند: «او را خریداری کن، سپس آزاد کن، زیرا ولاء از کسی است که او را آزاد ساخته است».

ابوهریرهس گفت که: بعد از آن پیامبر خدا ج برخاسته [و خطبه دادند] و گفتند: «چرا بعضی از مردمان شرط‌هایی می‌گذارند که در کتاب خدا نیست، اگر کسی شرطی می‌گذارد که در کتاب خدا نباشد، آن شرط برایش نیست ولو آنکه صد بار شرط کند، شرط خدا سزاوارتر و محکم‌تر است»([12]).

 


49- کِتَابُ الهِبَةِ وَفَضْلِهَا وَالتَّخرِیضِ عَلَیْهَا



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) آزاد کردن غلام و کنیز فضیلت و ثواب بسیار دارد.

      2) کسی که غلام و یا کنیزی را آزاد می‌کند، غلام و یا کنیز کامل الاعضای را آزاد نماید، تا این امر سبب آزادی تمام اعضایش از دوزخ گردد.

      3) روی معنی فوق، بهتر است که مرد غلام را، و زن کنیز را آزاد نماید.

      4) گرچه آزاد کردن غلام و کنیز مسلمان بهتر است، ولی آزاد ساختن غلام و کنیز کافر نیز ثواب دارد.

[2]- از احکام ومسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) بعد از ایمان به خدا، جهاد فی سبیل الله از بهترین اعمال است.

      2) در روایات دیگری آمده است که چون از پیامبر خدا ج از بهترین اعمال پرسیدند، در جواب فرمودند، «اقامۀ در وقت آن»، و در جواب چنین سؤالی برای شخص دیگری فرمودند: «احسان برای والدین»، و گویند: سبب اختلاف در جواب، مراعات حال سائلین و مناسبت مقام است.

      3) اگر از عالم فتوی خواسته می‌شود، باید صبورانه به سؤال‌ها جواب بگوید، و با مستفتی و شاگرد از رفق و مدارا کار بگیرد.

[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      با استناد بر این حدیث جمهور علماء می‌گویند: اگر کسی نصیب خود را از غلام مشترک آزاد ساخت، حصۀ دیگران را در صورتی ضامن می‌گردد که توانمند باشد، و اگر فقیر بود، از غلام همان اندازه آزاد می‌شود که این شخص آزاد کرده است، و حصه‌های باقی‌ماندۀ غلام در رفیت باقی می‌ماند، و لی زفر/ می‌گوید: شخصی که نصیبش را از غلام مشترک آزاد کرده است، آن غلام به طور کامل آزاد می‌گردد، و این شخص خواه توانمند باشد و خواه فقیر، ضامن است که قیمت نصیب دیگر شرکاء را برای آن‌ها بپردازد، و طوری که واضح است، حدیث مؤید نظر جمهور است.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) عدم مؤاخذه در وسوسه‌های قلبی خاص برای امت محمد ج و به جهت محمد ج است، و از این دانسته می‌شود که امم سابقه از وسوسه‌های قلبی مؤاخذه می‌شدند، و حتی در اول اسلام این حکم بر این امت نیز جاری بود، تا اینکه خداوند این آیه را نازل ساخت که: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا.

      2) توضیح وسوسه‌های قلبی این است که شخص مثلا: در دلش خطور می‌کند که زنش را طلاق بدهد، تا وقتی که به طلاق نطق نکرده است، طلاقش واقع نمی‌گردد، و یاشخصی به خاطرش می‌گردد که شراب بخورد، تا وقتی که شراب نخورده است، گناه شرابخواری بر وی حساب نمی‌گردد.

      3) در مورد خطا، بین علماء اختلاف نظر است، بعضی علماء می‌گویند: آنچه که به اساس خطاء یا فراموشی از انسان صادر می‌شود، در دنیا اثری ندارد، و در آخرت گناهی، مثلا: اگر کسی خواست که برای زنش بگوید که تو: زن خوبی هستی، از روی خطا گفت که: تو طلاق هستی، طلاقش واقع نمی‌شود، ولی احناف می‌گویند: آنچه که از خطاء عفو است، مؤاخذۀ اخروی است، ولی اثار دنیوی به آن تعلق می‌گیرد، و در نتیجه طلاق چنین شخصی از نگاه قضاء واقع می‌گردد، و مسئلۀ خطاء و نسیان، فروعات و متعلقات زیادی دارد، که تفصیل آن در کتب اشباه و نظائر، و بعضی از مسائل آن در کتب فقه، خصوصا در باب نکاح و طلاق، و در باب جنایات به تفصیل مذکور است.

[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) ابوهریرهس در سال ششم هجری که سال غزوۀ خیبر است، به مدینه آمد و مسلمان شد، و از لحظۀ مسلمان شدن تا وقت وفات نبی کریم ج ملازم و همراه ایشان بود، علم فراوانی را از پیامبر خدا ج آموخت، و احادیث بسیاری را از ایشان روایت کرد، و کسانی که از ابوهریره حدیث روایت کردند، تعدادشان به هشتصد نفر می‌رسد، در مدینۀ منوره سکنی گزین گردید، و در همانجا وفات یافت.

      2) این سخن که: (:ای شبی که از دارزی و رنج آن آزرده‌ام، [ولی خوشنودم] از اینکه از دار کفر نجات داد) معنی شعری است که در متن حدیث نبوی شریف آمده است، و احتمال دارد که گویندۀ آن خود ابوهریرهس و یا غلامش باشد، ولی احتمال اول نظر به آنچه که در حدیث آتی می‌آید، قوی‌تر است، والله تعلی أعلم.

[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این صد غلامی را که حکیم در اسلام آزاد کرده بود، و صد شتر باری را که صدقه داده بود، در وقت حج بود، در روایت آمده است که چون حکیم به حج رفت، با وی صد شتر بار، و صد غلام بود، که بر گردن‌های آن‌ها طوق نقره بود، در روز عید شترها را (نحر) کرد، و غلام‌ها را آزاد ساخت.

      2) بقیۀ این حدیث که در باب زکات گذشت، چنین است که از پیامبر خدا ج پرسیدم: آیا از این چیزهای که در جاهلیت به قصد تقرب صدقه داده بودم برایم ثواب است؟ پیامبر خدا ج فرمودند: «با ثواب کارهای نیک گذشته‌ات مسلمان شدی»، ثواب آن کارهای نیک برایت می‌رسد، و از این حدیث چنین دانسته می‌شود که: اگر کسی در حال کفر، عمل نیکی را از قبیل آزاد ساختن غلامان، صدقه دادن، دست گیری از فقراء و امثال این‌ها انجام داده باشد، در صورتی که ایمان بیاورد، از تمام آن کار های نیک برایش ثواب داده می‌شود.

[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      سبب غزوۀ بنی المصطلق آن بود که برای پیامبر خدا ج خبر رسید که آن‌ها آمادگی جنگ با مسلمان را دارند، و همان بود که تصمیم هجوم بر آن‌ها را گرفتند، و این واقعه در شب دوم شعبان سال پنجم هجری صورت گرفت، عدد مسلمانان در این غزوه هفت صد نفر بود که سی اسپ داشتند، بیرق مهاجرین در دست ابوبکر صدیقس، و بیرق انصار در دست سعد بن عبادهس بود، و از جملۀ اسیران این غزوه جویریه بنت الحارثل بود که شرف همسری با پیامبر خدا ج را یافت و از امهات مؤمنین گردید.

[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) پیامبر خدا ج در وقت رسیدن اموال زکات بنی تمیم به این فرمودۀ خود که: «این‌‌ها زکات‌های قوم ما است» بنی تمیم را به خود نسبت دادند، و سبب این امر آن بود که آن‌ها به نسب خود در (إلیاس بن مضر) با پیامبر خدا ج یکجا می‌شدند.

      2) این حدیث دارای سه فضیلت برای بنی تمیم است، اول آنکه آن‌ها در نسب با پیامبر خدا ج یکجا می‌شوند، دوم آنکه: آن‌ها زکات را از بهترین اموال خود می‌داند، و سوم آنکه: آن‌ها نسبت به دیگران با دجال مقابلۀ شدیدتری می‌کنند.

[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) نباید کسی برای خود نسبت (رب) بدهد، و گرچه (رب) در لغت عرب به معنی (بادار) است، و اطلاق بادار بر مخلوق روا است، ولی چون (رب) اسمی از اسمای خداوند متعال است، و بنده مامور به توحید خالص، و اجتناب از شرک است، نباید چنین لفظی را نسبت به خود، و یا شخص دیگری از مخلوق استعمال نماید، و اینکه در قرآن اطلاق (رب) بر بعضی از بندگان آمده است، بر سبیل حکایت است، مثلا اینکه یوسف÷ برای رفیق زندانش گفت که: ﴿ٱذۡکُرۡنِی عِندَ رَبِّکَ این سخن را به حسب عقیدۀ آن شخص گفت که پادشاهان خود را به این صفت یاد می‌کردند، نه آنکه یوسف÷ جهت تعظیم، اطلاق این کلمه را بر آن شخص کرده باشد، پس این نهی متوجه به کسی است که دیگری را به نام (رب) از نگاه تعظیم یاد می‌کند، نه کسی که از نگاه تعریف چنین می‌گوید.

      2) کسی که مزدوری دارد، باید با وی با کمال لطف و مهربانی برخورد نماید نه با درشت زبانی و خشونت، انسس می‌گوید: ده سال در خدمت پیامبر خدا ج بودم، یکبار هم برایم نگفتند که چرا فلان کار را کردی، و یا چرا فلان کار را نکردی؟

[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

انسان باید با زیر دستانش با رحم و شفقت برخورد نماید، و از آنچه که می‌خورد و می‌پوشد، نصیب آن‌ها را فراموش نکند، و مراد از یک لقمه و یا دو لقمه در حدیث، کنایه از این است که اگر غلام را با خود نان نمی‌دهد، حداقل مقدار طعامی که او را سیر کند، به طوری جداگانه برایش بدهد، و چون علت که (تهیۀ طعام باشد) در حدیث نبوی شریف مذکور است، بنابراین هر کسی که این علت – یعنی: تهیه کردن طعام – در وی موجود باشد، حکم حدیث آن را شامل می‌شود، چه غلامی باشد و چه کنیز، و چه هر خادم و مزدور دیگری.

[11]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

پیامبر خدا ج از زدن بر روی منع کردند، و اینکه سبب نهی از زدن بر روی چیست؟ چندین احتمال وجود دارد، در صحیح مسلم آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: «فإن الله خلق آدم على صورته» یعنی: سبب آن است که خداوند آدم را بر صورتش خلق کرده است، و اینکه ضمیر در (علی صورته)، راجع به مضروب، و یا راجع به به باری تعالی است، هردو احتمال وجود دارد، و اگر راجع به باری تعالی باشد، باید حمل بر معنی شود که لایق ذات باری تعالی جل جلاله است، و احتمال دیگر آنکه: روی نسبت به دیگر اعضاء از یکطرف لطیف است، و دور نیست که زدن بر روی، سبب نقص چندین عضوف و یا حداقل عضوی از این اعضاء گردد، از این جهت پیامبر خداج از زدن بر روی منع کرده‌اند.

[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) سبب طلب کمک بریره از عائشه آن بود که: بریره کنیزی بود، و با بادارانش عقدی امضاء کرده بود که به موجب آن مبلغ معینی برای آن‌ها بپردازد، و در مقابل آزاد باشد، و نزد عائشهل آمده بود تا در پرداختن آن مبلغ با وی کمک نماید.

      2) مکاتَب: غلامی است که با بادارش عقد می‌بندد که مبلغ معینی را برایش بپردازد، و بعد از پرداختن آن مبلغ آزاد باشد، و اگر از ادای آن مال عاجز گردید، دوباره به غلامی برگردد.

      3) مراد از شرط باطل آن است که مخالف با احکام و قواعد شریعت باشد، نه آنکه غیر موجود در شریعت باشد، یعنی: اگر طرفین عقد، چیزی را شرط کردند که مخالف قرآن و یا سنت بود، آن شرط باطل است، و اگر مخالف قرآن و سنت نبود، خواه آن شرط در قرآن و سنت وجود داشته باشد، و یا نداشته باشد، آن شرط صحیح و لازم الإجزاء است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد