1- باب: الْوَصَایَا
1194- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَا حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ لَهُ شَیْءٌ یُوصِی فِیهِ، یَبِیتُ لَیْلَتَیْنِ إِلَّا وَوَصِیَّتُهُ مَکْتُوبَةٌ عِنْدَهُ» [رواه البخاری: 2738].
1194- از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:
«برای شخص مسلمانی که چیزی داشته باشد، و بخواهد وصیت نماید، مناسب نیست که دو شب بخوابد، مگر آنکه وصیت نامهاش نوشته در نزدش باشد»([1]).
1195- عَنْ عَمْرِو بْنِ الحَارِثِ، رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، خَتَنِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَخِی جُوَیْرِیَةَ بِنْتِ الحَارِثِ، قَالَ: «مَا تَرَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عِنْدَ مَوْتِهِ دِرْهَمًا وَلاَ دِینَارًا وَلاَ عَبْدًا وَلاَ أَمَةً وَلاَ شَیْئًا، إِلَّا بَغْلَتَهُ البَیْضَاءَ، وَسِلاَحَهُ وَأَرْضًا جَعَلَهَا صَدَقَةً» [رواه البخاری: 2739].
1195- از عمرو بن حارثس برادر زن پیامبر خدا ج برادر جویریه بنت حارثل روایت است که گفت([2]): پیامبر خدا ج در هنگام وفات خود، نه درهمی گذاشتند و نه دیناری را، نه غلامی را و نه کنیزی را، و نه چیز دیگری را، مگر قاطر سفیدی، و سلاح، و زمین که آن را صدقه قرار داده بودند([3]).
1196- عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا هَلْ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَوْصَى؟ فَقَالَ: «لاَ» ، فَقُلْتُ: کَیْفَ کُتِبَ عَلَى النَّاسِ الوَصِیَّةُ أَوْ أُمِرُوا بِالوَصِیَّةِ؟ قَالَ: «أَوْصَى بِکِتَابِ اللَّهِ» [رواه البخاری: 2740].
1196- از عبدالله بن ابی أوفَیب روایت است که کسی از وی پرسید: آیا پیامبر خدا ج [برای کسی] وصیت نمودند؟
گفت: نه.
کسی گفت: پس وصیت برای مردم چگونه نوشته شد؟ و یا وصیتی که مردم به آن امر شده بودند، چه بود؟([4]).
گفت: عمل کردن به کتاب خدا را وصیت کرده بودند([5]).
2- باب: الصَّدَقَةِ عِنْدَ المَوْتِ
1197- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: رَجُلٌ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «أَنْ تَصَدَّقَ وَأَنْتَ صَحِیحٌ حَرِیصٌ، تَأْمُلُ الغِنَى، وَتَخْشَى الفَقْرَ، وَلاَ تُمْهِلْ حَتَّى إِذَا بَلَغَتِ الحُلْقُومَ، قُلْتَ لِفُلاَنٍ کَذَا، وَلِفُلاَنٍ کَذَا، وَقَدْ کَانَ لِفُلاَنٍ» [رواه البخاری: 2748].
1197- از ابوهریرهس روایت است که گفت: شخصی برای پیامبر خدا ج گفت که: یا رسول الله! کدام صدقه فضیلت بیشتری دارد؟
فرمودند: «صدقۀ که آن را در حال صحتمندی، و در وقت حرص خود [در به دست آوردن مال] صدقه کرده باشی، و در وقتی باشد که هنوز در آرزوی ثروتمند شدن باشی، از فقر و بیچارگی بترسی، و در دادن صدقه تا لحظۀ که نفس به حلقوم میرسد، امروز و فردا نکنی، [و چون نفس به سینه رسید]، بگوئی: برای فلان این قدر، و برای فلان آنقدر بدهید، زیرا این وقتی است که مال برای فلانی تعلق گرفته است»([6]).
3- باب: هَلْ یَدْخُلُ النِّسَاءُ وَالوَلَدُ فِی الأَقَارِبِ؟
باب [3]: آیا زن و فرزند در اقارب داخل میشوند؟
1198- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ﴾ قَالَ: «یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ - أَوْ کَلِمَةً نَحْوَهَا - اشْتَرُوا أَنْفُسَکُمْ، لاَ أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا، یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ لاَ أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا، یَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِ المُطَّلِبِ لاَ أُغْنِی عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا، وَیَا صَفِیَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ لاَ أُغْنِی عَنْکِ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا، وَیَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَلِینِی مَا شِئْتِ مِنْ مَالِی لاَ أُغْنِی عَنْکِ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا» [رواه البخاری: 2753].
1198- و از ابورهریرهس روایت است که گفت: هنگامی که خداوند متعال این آیه کریمه را نازل فرمود که: «اقارب نزدیک خود را بیم بده پیامبر خدا ج برخاسته، و فرمودند:
«ای مردم قریش! – و یا کلمۀ دیگری مثل آن را گفتند – خود را نجات دهید!([7]) من عذاب خدا را از شما دفع کرده نمیتوانم».
«ای بنی عبد مناف! من عذاب خدا را از شما دفع کرده نمیتوانم. و ای عباس بن عبدالمطلب! من برای تو در مقابل عذاب خدا کاری کرده نمیتوانم.
و ای صفیه عمۀ رسول الله! من برای تو در مقابل عذاب خدا کاری کرده نمیتوانم، ای فاطمه دختر محمد! از مال من هرچه که میخواهی از من طلب کن، و من برای تو در مقابل عذاب خدا کاری کرده نمیتوانم»([8]).
4- باب: قَوْلِ الله تَعَالَى: ﴿وَٱبۡتَلُواْ ٱلۡیَتَٰمَىٰ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّکَاحَ فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡ﴾
باب [4]: این قول خداوند متعال که: ﴿یتیمان را تا وقت رسیدن به سن بلوغ بیازمائید، اگر در آنها رشادتی یافتید، اموال آنها را برایشان بدهید﴾
1199- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّ أَباه تَصَدَّقَ بِمَالٍ لَهُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَکَانَ یُقَالُ لَهُ ثَمْغٌ وَکَانَ نَخْلًا، فَقَالَ عُمَرُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّی اسْتَفَدْتُ مَالًا وَهُوَ عِنْدِی نَفِیسٌ، فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِهِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «تَصَدَّقْ بِأَصْلِهِ، لاَ یُبَاعُ وَلاَ یُوهَبُ وَلاَ یُورَثُ، وَلَکِنْ یُنْفَقُ ثَمَرُهُ» ، فَتَصَدَّقَ بِهِ عُمَرُ، فَصَدَقَتُهُ تِلْکَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَفِی الرِّقَابِ وَالمَسَاکِینِ وَالضَّیْفِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَلِذِی القُرْبَى، وَلاَ جُنَاحَ عَلَى مَنْ وَلِیَهُ أَنْ یَأْکُلَ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ، أَوْ یُوکِلَ صَدِیقَهُ غَیْرَ مُتَمَوِّلٍ بِهِ [رواه البخاری: 2764].
1199- از ابن عمرب روایت است که پدرش از مال خود در زمان پیامبر خدا ج صدقه داد، و این مال عبارت از نخلستانی بود که به نام (ثَمغ) یاد میشد.
عمر گفت: یا رسول الله! من مالی را به دست آوردهام که در نزدم بسیار خوب است، و میخواهم آن را صدقه بدهم.
پیامبر خدا ج فرمودند: «اصلش را صدقه بده، به طوری که نه فروخته شود، و نه بخشش گردد، و نه میراث برده شود، وفقط میوهاش نفقه گردد».
عمرس آن را صدقه داد، به طوری که صدقهاش در راه خدا، در راه آزاد کردن غلامان، برای مساکین، مهمانان، رهگذاران، و ذوی القربی به مصرف برسد، و کسی که سرپرستی آن را بر عهده دارد نیز میتواند به طوری معقولی، از آن بخورد، و یا به رفیق خود به اندازهای که برایش پس انداز نشود، صدقه بدهد([9]).
5- باب: قولِ الله تعالى: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡیَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَیَصۡلَوۡنَ سَعِیرٗا﴾
باب [5]: قول خداوند متعال: ﴿کسانی که مال یتیمان را به غیر حق میخورند، در حقیقت آتشی را میبلعند، و به زودی به آتش سوزانی بریان میشوند﴾
1200- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ» ، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْکُ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الیَتِیمِ، وَالتَّوَلِّی یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ المُحْصَنَاتِ المُؤْمِنَاتِ الغَافِلاَتِ» [رواه البخاری: 2766].
1200- از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «از هفت گناه هلاک کننده اجتناب کنید».
پرسیدند: یا رسول الله! این هفت گناه چیست؟
فرموند: «شرک به خدا، سحر، کشتن کسی که خداوند کشتنش را حرام کرده است مگر به حق آن، خوردن سود، خوردن مال یتیم، گریختن از صف جهاد، و متهم ساختن زنان پاک دامن مسلمانی که از کارهای بد بیخبر هستند»([10]).
6- باب: نَفَقَةِ القَیِّمِ لِلوَقْفِ
1201- و عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ یَقْتَسِمُ وَرَثَتِی دِینَارًا وَلاَ دِرْهَمًا مَا تَرَکْتُ بَعْدَ نَفَقَةِ نِسَائِی، وَمَئُونَةِ عَامِلِی فَهُوَ صَدَقَةٌ» [رواه البخاری: 2776].
1201- و از ابوهریرس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:
«ورثۀ من دینار و درهمی را تقسیم نمیکنند، آنچه که بعد از نفقۀ همسران و مزد عاملم باقی میگذارم، صدقه است»([11]).
7- باب: إِذَا أَوْقَفَ أَرْضاً أَوْ بِئْراً أَو اشْتَرطَ لِنَفْسِهِ مِثْلَ وِلاَءِ المُسْلِمِینَ
باب [7]: آنکه زمین یا چاهی را وقف کرد و گفت که نصیبش به اندازۀ مسلمانان دیگر است
1202- عَنْ عُثْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حِینَ حُوصِرَ، أَشْرَفَ عَلَیْهِمْ، وَقَالَ: أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ، وَلاَ أَنْشُدُ إِلَّا أَصْحَابَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ حَفَرَ رُومَةَ فَلَهُ الجَنَّةُ» ؟ فَحَفَرْتُهَا، أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ جَهَّزَ جَیْشَ العُسْرَةِ فَلَهُ الجَنَّةُ» ؟ فَجَهَّزْتُهُ، قَالَ: فَصَدَّقُوهُ بِمَا قَالَ [رواه البخاری: 2778].
1202- از عثمانس روایت است که چون محاصره گردید، نزد کسانی که او را محاصره کرده بودند آمده و گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، و البته جز صحابۀ پیامبر خدا ج دیگران را قسم نمیدهم – آیا خبر ندارید که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که چاه (رومه) را حفر کرده باشد، برایش بهشت است»؟ و من بودم که آن چاه را حفر نمودم. و آیا خبر ندارید که فرمودند: «کسی که لشکر ایام سختی و مشقت را مجهز ساخته و آماده نماید، برایش بهشت است»؟ و من بودم که آن لشکر را مجهز ساختم.
راوی گفت: آنها سخن عثمانس را تصدیق نمودند([12]).
8- باب: قَوْلِ الله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ شَهَٰدَةُ بَیۡنِکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ﴾
باب [8]: این قول خداوند متعال که: ﴿ای مؤمنان! آنگاه که مرگ کسی از شما فرا برسد...﴾
1203- عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی سَهْمٍ مَعَ تَمِیمٍ الدَّارِیِّ، وَعَدِیِّ بْنِ بَدَّاءٍ، فَمَاتَ السَّهْمِیُّ بِأَرْضٍ لَیْسَ بِهَا مُسْلِمٌ، فَلَمَّا قَدِمَا بِتَرِکَتِهِ، فَقَدُوا جَامًا مِنْ فِضَّةٍ مُخَوَّصًا مِنْ ذَهَبٍ، «فَأَحْلَفَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله علیه وسلم» ، ثُمَّ وُجِدَ الجَامُ بِمَکَّةَ، فَقَالُوا: ابْتَعْنَاهُ مِنْ تَمِیمٍ وَعَدِیٍّ، فَقَامَ رَجُلاَنِ مِنْ أَوْلِیَائِهِ، فَحَلَفَا لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا، وَإِنَّ الجَامَ لِصَاحِبِهِمْ، قَالَ: وَفِیهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الآیَةُ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ شَهَٰدَةُ بَیۡنِکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ﴾ [رواه البخاری: 2780].
1203- از ابن عباسب روایت است که گفت: شخصی از مردم (بنی سهم) [به نام بدیل بن ابی ماریه] با (تمیم داری) و (عدی بن بدا) به سفر رفتند، شخص بنی سهمس [یعنی: بدیل بن ابی ماریه] در سرزمین که مسلمان دیگری وجود نداشت وفات یافت.
آن دو نفر هنگام آمدن [به مدینه] ترکهاش را با خود آوردند، [ورثهاش] دیدند جام نقرۀ که طلا کاری شده بود در بین اموالش نیست، پیامبر خدا ج آن دو نفر را سوگند دادن، ولی بعد از مدتی، آن جام طلا کاری شده، از مکه پیدا شد، و [صاحبان جام] گفتند که ما آن را از (تمیم) و (عدی) خریدهایم.
دو نفر از اقوام شخص سهمی [یعنی: بدیل بن ابی ماریه که فوت شده بود] برخاسته و سوگند خوردند که شهادت ما از شهادت آنها بر حقتر است، [و مراد از شهادت در اینجا سوگند است] و جام از قومی متوفی آنها است.
راوی گفت: و این آیۀ کریمه دربارۀ آنها نازل گردید: «آی مؤمنان! آنگاه که مرگ کسی از شما فرا رسد، به هنگام وصیت، از میان خود دو شاهد عادل گواه بگیرید...»([13]).
53- کِتَابُ الجِهَادِ
[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اهل ظاهر با استناد بر ظاهر این حدیث، وصیت را واجب میدانند، خواه شخص فقیر باشد و خواه غنی، امام شافعی، و مالک، و نخعی، و ثوری رحمهم الله میگویند: وصیت کردن واجب نیست، خواه شخص فقیر باشد و خواه غنی، و احناف میگویند: وصیت کردن مستحب است، زیرا وصیت مانند بخشش و عاریت است، و همانطوری که بخشش و عاریت واجب نیست، وصیت نیز واجب نیست، و حدیث باب را حمل بر استحباب میکند، و چنین استدلال میکنند که ابن عمر راوی حدیث در وقت مرگش وصیت ننمود، و اگر وصیت واجب میبود، امکان نداشت که با آن مقام و منزلت خود، از امر پیامبر خدا ج مخالفت نماید.
2) اعتماد کردن بر خط بدون شاهد گرفتن جواز دارد، زیرا پیامبر خدا ج در موضوع وصیت، تنها امر به نوشتن نمودند، و از شاهد گرفتن چیزی نگفتند.
3) مستحب است که انسان همیشه آمدۀ مرگ باشد، زیرا اسباب مرگ فراوان است و انسان نمیداند که چه وقت به یکی از آنها دچار میشود.
[2]- در لفظ حدیث (ختن) آمده است، و (ختن) به معنی داماد است، چه شوهر دختر باشد، و چه شوهر خواهر، چنانچه به معنی خویشاوندان زن که برارد و پدرش باشند، نیز استعمال میشود، و عمرو بن حارثس برادر جویریه بنت الحارث همسر پیامبر خدا ج بود.
[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در روایات صحیح بسیاری آمده است که پیامبر خدا ج بیش از شصت غلام، و حدود بیست کنیز داشتند، ولی همۀ آنها را در حیات خود آزاد ساختند، از این جهت عمرو بن حارثس گفت که: پیامبر خدا ج در وقت مرگ خود غلم و یا کنیزی را از خود به میراث نگذاشتند.
2) پیامبر خدا ج شش قاطر داشتند، (شهباء) که برایش دلدل میگفتند، و مقوقس آن را برای پیامبر خدا ج بخشش داده بود، (فضه) که آن را فروه بن عمرو جذامی بخشش داده بود، و پیامبر خدا ج آن را برای ابوبکرس بخشیدند، (أیلیه) که آن را پادشاه أیله بخشش داده بود، و قاطری که نجاشی بخشش داده بود، و قاطر که کسری بخشش داده بود، و یگانه قاطری که بعد از پیامبر خدا ج مانده بود، دلدل بود، و این دلدل در نزد علیس بود، و بعد از علیس در نزد برادرش جعفرس بود، و چون دلدل بسیار پیر و ضعیف شده بود، جعفرس جو را برایش میکوبید تا خورده بتواند، و بعد از جعفرس این دلدل در منطقۀ (ینبع) مرد.
3) سلاحهای که از پیامبر خدا ج مانده بود، عبارت بود از: پنج نیزه، ده شمشیر، و شمشیر مشهورشان (ذو الفقار) بود، که پیش از وفات خود آن را برای علیس بخشش نموده بودند، بعد از علیس این شمشیر به نزد محمد بن حنفیه انتقال یافت، و بعد از وی در نزد محمد بن عبدالله بن حسن بن حسینش بود.
4) مراد از زمینی که از پیامبر خدا ج مانده بود، زمین فدک بود، و زمین خیبر را در حیات خود صدقه داده بودند.
[4]- شک از راوی است، و هردو عبارت یک معنی میدهد، و آن شخص از این جهت سؤالش را تکرار نمود که پیامبر خدا ج برای مردم وصیت کرده بودند.
[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
علمه عینی/ میگوید: مراد از نفی وصیت اول، رد بر کسانی است که فکر میکردند پیامبر خداج خلافت را برای علیس وصیت نموده است، ولی خود علیس از چنین وصیتی تبری جست و گفت: «سوگند به ذاتی که دانه را شق نموده، و سبزه را رویانیده است، که در نزد ما جز کتاب خدا و چیزی که دراین صحیفه میباشد، چیز دیگری وجود ندارد»، و این حدیث قبلا گذشت.
[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) معنی این قول پیامبر خدا ج که میفرمایند: «زیرا این وقتی است که مال برای فلانی تعلق گرفته است» این است که: این وقتی است که مال برای ورثه تعلق گرفته است، پس انسان اگر میخواهد صدقه بدهد، در وقت صحتمندی و تندرستی خود صدقه بدهد، و این کار خیر را تا وقتی که نفس به حلقوم میرسد، به تاخیر نیندازد.
2) در ترمذی به روایت از ابی الدرداء آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که در وقت مرگ غلامش را آزاد میکند، و یا صدقه میدهد، مانند کسی است که بعد از سیر شدن صدقه میدهد، و البته این نوع صدقه دادن، پیشه و روش نیکان و سخاوتمندان نیست.
[7]- یعنی: مسلمان شوید، تا مسلمان شدن شما سبب نجات شما از آتش دوزخ گردد، و یا کارهای نیکی انجام دهید، تا کارهای نیک شما سبب داخل شدن شما به جنت گردد.
[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اقارب شامل همۀ وابستگان را میشود، چه مرد باشدند و چه زن، چه اصول باشند و چه فروع، چه مسلمان باشند و چه غیر مسلمان.
2) علماء از این حدیث نبوی شریف چنین استباط کردهاند که: اگر کسی مثلا برای اقارب زید چیزی را وصیت کرد، تمام اقارب زید از مرد و زن، فقیر و غنی، وارث و غیر وارث، محرم و غیر محرم، دور و نزدیک، مسلمان و کافر در این وصیت داخل میشوند، و این مذهب امام شافعی، امام مالک و امام احمد بن حنبل رحمهم الله است، و امام ابوحنیفه/ میگوید: در این وصیت کسانی داخل میشوند که محارم شخص از طرف پدر و یا مادرش باشند.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) علماء گفتهاند که: مراد از صدقه دادنی که عمرس پیشنهاد کرده بود، و آن را عملی ساخت، وصیت کردن به آن مال بود، که بعد از مرگش از آن استفاده گردد، نه صدقۀ که فعلا به فقراء تعلق بگیرد.
2) چیزی که به این شکل تصدق گردد، یعنی: اصلش فروخته نشود، بخشش نگردد، و میراث برده نشود، و فقط از میوه و منفعش استفاده گردد، وقف شمرده میشود.
3) کسی که سرپرستی وقف را بر عهده دارد، میتواند به اندازۀ کار خود به اساس متعارف، از آن وقف استفاده نماید.
4) با قیاس بر وقف، گفتهاند: کسی که سرپرستی مال یتیم را بر عهده دارد، نیز میتواند به اندازۀ معروف از آن استفاده نماید، ولی نص قرآن کریم استفاده کردن سرپرست از مال یتیم را در صورتی جواز داده است که سرپرست یتیم فقیر باشد، و مدرک دیگری در معیشت خود نداشته باشد، خداوند متعال میفرماید:﴿وَٱبۡتَلُواْ ٱلۡیَتَٰمَىٰ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّکَاحَ فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ وَلَا تَأۡکُلُوهَآ إِسۡرَافٗا وَبِدَارًا أَن یَکۡبَرُواْۚ وَمَن کَانَ غَنِیّٗا فَلۡیَسۡتَعۡفِفۡۖ وَمَن کَانَ فَقِیرٗا فَلۡیَأۡکُلۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) کبیره تنها همین هفت گناه نیست، بلکه گناهان کبیرۀ بسیار دیگری نیز وجود دارد، و از آن جمله است: شهادت دادن دروغ، زنا، و از آن مهمتر زنا کردن با زن همسایه، عقوق والدین، قسم ناحق، وادار ساختن زن پاکدامن به زنا، همکاری با کفر بر علیه مسلمانان، حکم و قضاوت به غیر حق، اصرار بر صغیره، و گناهان بسیار دیگری، و از ابن عباسب روایت است که گفت: گناهان کبیره هفتاد گناه است، و در روایت دیگری گفته است که: هفت صد گناه است، و بعضی از علماء این گناهان را در کتاب مستقلی جمع کردهاند، مانند: امام ذهبتی (الکبائر) و امام سمرقندی حنفی در (تنبیه الغافلین) و غیره.
2) در مورد سحر این مسائل قابل تذکر است:
أ- اکثر علماء بر این نظر اند که سحر دارای حقیقت است، یعنی ساحر میتواند به سبب سحر خود به هوا پرواز کند، انسانی را بکشند و دوباره زنده کند، و سبب مشکلات بین مردمان گردد، و امثال این کارها، ولی امام ابوحنیفه/ میگوید: سحر تخیل است، و حقیقتی ندارد.
ب- بعضی از اصحاب امام شافعی مانند: امام رازی و امام غزالی آموختن سحر را روا میدانند، و دلیلیشان این است که: سحر علمی است، و آموختن علم هرچه که باشد، روا است و قباحت ندارد، ولی اکثر علماء و از آن جمله احناف آموختن آن را جواز نمیدهند، و ظاهر آیۀ کریمه که میفرماید: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ﴾ نظر گروه دوم را تایید مینماید.
ج- آموختن سحر و عمل کردن به آن کفر است، یعنی اگر کسی سحر را میآموزد، و به آن عمل میکنند، کافر میشود، و اگر تنها آن را میآموزد، ولی به آن عمل نمیکند، حکم آن در فقرۀ (ب) اکنون گذشت.
د- امام مالک و امام احمد رحمهما الله میگویند: مجازات ساحر به مجرد عمل کردن به سحر قتل است، و امام ابوحنیفه و امام شافعی رحمهما الله میگویند: ساحر وقتی کشته میشود که سحر را چنیدن با تکرا ر کرده باشد، و یا اقرار نماید که فلان شخص معین را سحر کرده است.
هـ- در قبول توبۀ ساحر بین علماء اختلاف است، امام ابوحنیفه و امام مالک و امام احمد رحمهم الله میگویند: توبۀ ساحر قبول نمیشود، یعنی: باید به جزای عمل خود برسد، و امام شافعی/ میگوید: توبهاش قابل قبول است.
و- اگر ساحر کسی را سحر کرده بود، آیا روا است که از وی خواسته شود که اثر سحر را از وی دور کند، امام بخاری از سعید بن مسیب روایت میکند که این کار جواز دارد، و امام قرطبی از وهب روایت میکند که مسحور باید خود را معالجه نماید، و معالجهاش به این طریق است که: هفت برگ از درخت سدر را در بین دو سنگ بکوبد، و آنها را در آب بیندازد، و سه کف دست از آن آب بخورد، و از باقیماندۀ آن غسل نماید، و به این طریق اثر سحر از وی دور میشود.
[11]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) چون ازواج مطهرات امهات المؤمنین بودند، و بعد از وفات نبی کریم ج هیچگاه ازدواج کرده نمیتوانستند، از این جهت در حکم معتده بودند، و نفقۀ معتده لازم است.
2) مراد از (عامل) در حدیث، کسی است که سرپرستی زمین را بر عهده دارد، و یا مراد از آن خلیفۀ پیامبر خدا ج است.
[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) چاه (رومه) از شخصی از بنی غفار بود، هر مشکی از آب آن را به یک مشت طعام و یا یک مشت خرما میفروخت، پیامبر خدا ج برایش گفتند: «این چشمه را برایم در مقابل یک چشمۀ در جنت نمیفروشی»؟ آن شخص گفت: یا رسول الله! من و عیلام درآمد دیگری نداریم، چون این خبر برای عثمانس رسید، آن چاه را به سی و پنجهزار درهم از صاحب آن خرید، بعد از آن نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: در مقابل آن چاه، چیزی را که برای آن شخص گفته بودید، برای من میدهید؟ فرمودند: «بلی»، عثمانس گفت: آن را برای مسلمانان بخشیدم.
2) مراد ازاینکه عثمان آن چاه را حفر نمود این است که بعد از خریدن، آن را توسعه داد و عمیقتر ساخت، ورنه حفر اصلیاش را شخص دیگری کرده بود.
3) مراد از لشکر ایام سختی، لشکر غزوۀ تبوک است، و در ترمذی از روایت عبدالرحمن بن حباب سلمی آمده است که در غزوۀ تبوک عثمانس سه صد شتر داد، و در روایت امام احمد از حدیث عبدالرحمن بن سمره آمده است که عثمانس در این غزوه یکهزار دینار داد، و دینارها را آورد و در دامن پیامبر خدا ج ریخت، پیامبر خدا ج فرمودند: «بعد از امروز عثمان هر کاری که بکند، بر وی چیزی نیست».
[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) تمیم داری از صحابههای مشهور است، ولی در وقت وقوع این قضیه مسلمان نشده بود و نصرانی بود، و در سال نهم هجری مسلمان شد، و در مدینه سکنی گزین گردید، و بعد از شهادت عثمانس به شام رفت، و قرآن را در یک رکعت ختم میکرد، ولی عدی بن بداء که نصرانی بود، مسلمان شدنش ثابت نشده است.
2) بدیل بن ابی ماریه وصیت نامهاش را نوشته بود، و در آن وصیت نامه تمام اموالش و از آن جمله آن جام نقره را تذکر داده بود، ولی آن دو نفری که با وی بودند، از جام نقره خوششان آمد، و آن را برای خود برداشتند و به ورثهاش ندادند.
3) امام عینی به نقل از ابن زید میگوید که: این آیۀ کریمه دربارۀ کسی نازل شده بود که وفات یافت، و در نزدش کسی از مسلمانان وجود نداشت، و این در اول اسلام بود که دار، دار کفر و مردم کافر بودند، و میراث بردن از طریق وصیت بود، ولی بعد از اینکه نظام میراث نازل گردید، میراث بردن از طریق وصیت نسخ شد، و مسلمانان به همین طریق عمل نمودند.