اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سورۀ نور

سورۀ نور([1])

43- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ وَلَمۡ یَکُن لَّهُمۡ شُهَدَآءُ إِلَّآ أَنفُسُهُمۡ

باب [43]: قوله تعالی: ﴿کسانی که همسران خود را متهم به زنا می‌کنند و جز خود، شاهد دیگری ندارند...

1756- عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: أَنَّ عُوَیْمِرًا، أَتَى عَاصِمَ بْنَ عَدِیٍّ وَکَانَ سَیِّدَ بَنِی عَجْلاَنَ، فَقَالَ: کَیْفَ تَقُولُونَ فِی رَجُلٍ وَجَدَ مَعَ امْرَأَتِهِ رَجُلًا، أَیَقْتُلُهُ فَتَقْتُلُونَهُ، أَمْ کَیْفَ یَصْنَعُ؟ سَلْ لِی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ ذَلِکَ، فَأَتَى عَاصِمٌ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَرِهَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ المَسَائِلَ، فَسَأَلَهُ عُوَیْمِرٌ، فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَرِهَ المَسَائِلَ وَعَابَهَا، قَالَ عُوَیْمِرٌ: وَاللَّهِ لاَ أَنْتَهِی حَتَّى أَسْأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ ذَلِکَ، فَجَاءَ عُوَیْمِرٌ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ رَجُلٌ وَجَدَ مَعَ امْرَأَتِهِ رَجُلًا أَیَقْتُلُهُ فَتَقْتُلُونَهُ أَمْ کَیْفَ یَصْنَعُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ القُرْآنَ فِیکَ وَفِی صَاحِبَتِکَ»، فَأَمَرَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْمُلاَعَنَةِ بِمَا سَمَّى اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَلاَعَنَهَا، ثُمَّ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنْ حَبَسْتُهَا فَقَدْ ظَلَمْتُهَا فَطَلَّقَهَا، فَکَانَتْ سُنَّةً لِمَنْ کَانَ بَعْدَهُمَا فِی المُتَلاَعِنَیْنِ، ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «انْظُرُوا فَإِنْ جَاءَتْ بِهِ أَسْحَمَ، أَدْعَجَ العَیْنَیْنِ، عَظِیمَ الأَلْیَتَیْنِ، خَدَلَّجَ السَّاقَیْنِ، فَلاَ أَحْسِبُ عُوَیْمِرًا إِلَّا قَدْ صَدَقَ عَلَیْهَا، وَإِنْ جَاءَتْ بِهِ أُحَیْمِرَ کَأَنَّهُ وَحَرَةٌ، فَلاَ أَحْسِبُ عُوَیْمِرًا إِلَّا قَدْ کَذَبَ عَلَیْهَا»، فَجَاءَتْ بِهِ عَلَى النَّعْتِ الَّذِی نَعَتَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ تَصْدِیقِ عُوَیْمِرٍ، فَکَانَ بَعْدُ یُنْسَبُ إِلَى أُمِّهِ [رواه البخاری: 4745].

1756- از سهل بن سعدس روایت است که عویمر نزد عاصم بن عدی که رئیس قبیلۀ بنی عجلان بود آمد و گفت: شما دربارۀ کسی که با زن خود شخص دیگری را ببیند چه می‌گوئید؟ آیا او را بکشد؟ که در این صورت شما او را خواهید کشت، یا اینکه کار دیگری بکند؟ حکم آن را از پیامبر خدا ج برایم بپرس.

عاصمس نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: یا رسول الله! [شما دربارۀ کسی که با زن خود شخص دیگری را ببیند چه می‌گوئید؟ آیا او را بکشد؟...] پیامبر خدا ج از سوال کردن بدشان آمد و آن را عیب شمردند([2]).

عویمرس از عاصمس پرسید [که پیامبر خدا ج چه گفتند]، عاصمس گفت که: پیامبر خدا ج از سوال کردن بدشان آمد و آن را عیب شمردند.

عویمرس گفت: به خداوند سوگند تا خودم از پیامبر خدا ج نپرسم موضوع را فروگذار نخواهم کرد، و خودش نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: یا رسول الله! کسی با زن خود شخص دیگری را دید، آیا آن شخص را بکشد، که شما او را به جایش خواهید کشت، و یا چه بکند؟

پیامبر خدا ج فرمودند که «خداوند متعال در مورد تو و همسر تو قرآن را نازل نمود»، و پیامبر خدا ج آن [زن و شوهر] را امر به (ملاعنه) کردند، به همان طریقی که خداوند در کتاب خود حکم کرده است، و [عویمر زنش] را ملاعنه کرد.

بعد از آن عویمرس گفت: یا رسول الله! اگر همسرم را در چنین حالی نگهدارم بر او ستم کرده‌ام، و همان بود که او را طلاق داد، و این روشش سنتی گردید برای هرکسی که با زنش ملاعنه می‌کند.

بعد از آن پیامبر خدا ج فرمودند: «نگاه کنید اگر این زن، طفل سیاه چهرۀ به دنیا آورد که دارای چشمان سیاه و سرین چاق، و ساق‌های کلان و درشت بود، فکر نمی‌کنم که عویمر در مورد آن زن جز راست چیز دیگری گفته باشد، و اگر طفلی آورد که مانند (وَحَرَه) سرخ رنگ بود، [وحره] خزنده‌ای است سرخ رنگ که در دشت‌ها زندگی می‌کند] فکر نمی‌کنم که عویمر در موردش جز دروغ چیز دیگری گفته باشد».

و هنگامی که آن زن طفلش را به دنیا آورد، به همان صفتی بود که پیامبر خدا ج در جهت تصدیق عویمر توصیف نموده بودند، و آن طفل بعد از آن به مادرش نسبت داده می‌شد([3]).

44- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَیَدۡرَؤُاْ عَنۡهَا ٱلۡعَذَابَ أَن تَشۡهَدَ أَرۡبَعَ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ

باب [44]: قوله تعالی: ﴿زن می‌تواند عذاب را از خود باز دارد که چهار مرتبه خدا را شاهد بگیرد...

1757- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا: أَنَّ هِلاَلَ بْنَ أُمَیَّةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَذَفَ امْرَأَتَهُ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِشَرِیکِ ابْنِ سَحْمَاءَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «البَیِّنَةَ أَوْ حَدٌّ فِی ظَهْرِکَ»، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِذَا رَأَى أَحَدُنَا عَلَى امْرَأَتِهِ رَجُلًا یَنْطَلِقُ یَلْتَمِسُ البَیِّنَةَ، فَجَعَلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «البَیِّنَةَ وَإِلَّا حَدٌّ فِی ظَهْرِکَ» فَقَالَ هِلاَلٌ: وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالحَقِّ إِنِّی لَصَادِقٌ، فَلَیُنْزِلَنَّ اللَّهُ مَا یُبَرِّئُ ظَهْرِی مِنَ الحَدِّ، فَنَزَلَ جِبْرِیلُ وَأَنْزَلَ عَلَیْهِ: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ فَقَرَأَ حَتَّى بَلَغَ: ﴿إِن کَانَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ فَانْصَرَفَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا، فَجَاءَ هِلاَلٌ فَشَهِدَ، وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ أَنَّ أَحَدَکُمَا کَاذِبٌ، فَهَلْ مِنْکُمَا تَائِبٌ» ثُمَّ قَامَتْ فَشَهِدَتْ، فَلَمَّا کَانَتْ عِنْدَ الخَامِسَةِ وَقَّفُوهَا، وَقَالُوا: إِنَّهَا مُوجِبَةٌ، قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَتَلَکَّأَتْ وَنَکَصَتْ، حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهَا تَرْجِعُ، ثُمَّ قَالَتْ: لاَ أَفْضَحُ قَوْمِی سَائِرَ الیَوْمِ، فَمَضَتْ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَبْصِرُوهَا، فَإِنْ جَاءَتْ بِهِ أَکْحَلَ العَیْنَیْنِ، سَابِغَ الأَلْیَتَیْنِ، خَدَلَّجَ السَّاقَیْنِ، فَهُوَ لِشَرِیکِ ابْنِ سَحْمَاءَ»، فَجَاءَتْ بِهِ کَذَلِکَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَوْلاَ مَا مَضَى مِنْ کِتَابِ اللَّهِ لَکَانَ لِی وَلَهَا شَأْنٌ» [رواه البخاری: 4747].

1757- از ابن عباسب روایت است که هلال ابن أمیه نزد پیامبر خدا ج همسرش [خوله بنت عاصم] را متهم نمود که با (شریک بن سمحاء) زنا کرده است.

پیامبر خدا ج فرمودند: «یا شاهد بیار، و یا حد [قذف] در پشتت [جاری می‌گردد]».

گفت: یا رسول الله! اگر کسی از ما شخصی را بر بالای همسرش می‌بیند، باید آن را به همان حالت گذاشته و خودش به جستجوی شاهد برآید؟

پیامبر خدا ج باز همان سخن را تکرار نمودند که: «یا شاهد بیار، و یا حد [قذف] در پشتت [جاری می‌گردد]».

هلال گفت: سوگند به ذاتی که تو را بر حق فرستاده است که من صادق هستم، و خدا حتماً وحی نازل می‌کند که پشتم را از شلاق خوردن خلاص کند، و همان بود که جبرئیل÷ آمد و بر پیامبر خدا ج این آیه را نازل کرد: ﴿و کسانی که همسران‌شان را متهم به زنا می‌کنند... تا اینجا که: ﴿... اگر از راست گویان باشد.

پیامبر خدا ج برگشتند و به طلب آن زن فرستادند، [بعد از اینکه زن آمد] هلال آمد و شهادت داد، و پیامبر خدا ج می‌گفتند: «خدا می‌داند که یکی از شما دو نفر یقیناً دروغگو هستید، آیا کدام یکی از شما توبه نمی‌کنید»؟ بعد از آن همسر هلال برخاست و شهادت داد، چون به مرتبه پنجم رسید، او را متوقف ساخته و گفتند: این مرتبه پنجم موجب لعنت است.

ابن عباسب گفت که: آن زن متردد گردید و سرش را به زیر انداخت، تا جایی که فکر کردیم شاید از قول خود رجوع می‌کند، ولی او گفت که قوم خود را در باقی ماندۀ روز فضیحت نمی‌کنم، و به شهادت دادنش ادامه داد.

و پیامبر خدا ج فرمودند: «نگاه کنید طفلی را که این زن به دنیا می‌آورد، اگر چشمانش سیاه، سرینش چاق، و پاهایش درشت بود، آن طفل از شریک بن سمحاء است» و بچه او به همان صفتی بود، و پیامبر خدا ج فرمودند: «اگر حکم کتاب خدا نمی‌بود، من با این زن موقف دیگری می‌داشتم»([4]).

سُورَة الْفُرْقانِ



[1]- سورۀ نور به اتفاق همگان مدنی است، و این سورۀ دارای (6) شش رکوع، و (64) شصت وچهار آیت، و (1335) یک هزار وسه صد وسی وپنج کلمه، و (5881) پنج هزار وهشت صد وهشتاد ویک حرف، و (2667) دو هزار وشش صد وشصت وهفت نقطه است.

[2]- و سبب بد آمدن پیامبر خدا ج از این سوال آن بود که چنین سوال‌های سبب اشاعۀ فساد در بین مسلمانان می‌گردد، و برای منافقین و یهود فرصت می‌داد تا دربارۀ مسلمانان زبان درازی نموده و از آن‌ها عیب‌جوئی کنند.

[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مدار احکام شرع بر ظاهر حال است، و اسرار مردم موکول به خدا است.

      2) نباید کسی سبب هتک حرمت مسلمانی گردد، و اسرار آن را فاش نماید.

      3) اگر کسی با همسر خود کسی را در حال زنا کردن می‌بیند، اگر زن خود و یا آن شخص را می‌کشد، و شهودی برای اثبات دعوای خود نداشته باشد، قصاص می‌شود، شهود در این حالت همان شهود زنا است، یعنی: باید چهار نفر در ثبوت زنا شهادت بدهند، و یا ورثه زانی به زنایش اعتراف نمایند، ولی اگر شهود و یا اعترافی وجود نداشت، طوری که گفتیم، قاتل قصاص می‌گردد، ولی عند الله مسوول نیست.

      4) اگر کسی همسرش را متهم به زنا می‌کند، بین آن‌ها (لعان) جاری می‌گردد، و لعان عبارت از آن است که در حضور قاضی و جمع دیگری از مردمان، شوهر چهار بار می‌گوید که: به خداوند سوگند است که در متهم ساختن این زن به زنا راست می‌گویم، و در این وقت قاضی برایش می‌گوید: از خدا بترس، زیرا اگر لعان را کامل کردی، این کار سبب لعنت، و جدائی بین تو و همسر تو، و سبب مجازات می‌شود، اگر از سخنش برگشت، خوب، ورنه در مرتبه پنجم می‌گوید: اگر در متهم ساختن این زن دروغ بگویم، لعنت خدا بر من باشد، و بعد از آن، همسر آن شخص که متهم به زنا شده است، می‌ایستد و چهار بار می‌گوید: به خداوند قسم است که این شخص در متهم ساختن من به زنا دروغ می‌گوید: و در این وقت قاضی برایش می‌گوید: از خدا بترس، زیرا اگر لعان را کامل کردی، این کار سبب لعنت، و جدائی بین تو و شوهر تو، و سبب مجازات می‌شود، اگر از سخن خود برگشت خوب، ورنه در مرتبه پنجم می‌گوید که: اگر این شخص در متهم ساختن من به زنا راست بگوید، غضب خدا بر من باشد.

      5) بعد از لعان، قاضی حکم نفرین بین متلاعنین را صادر می‌نماید، این مذهب احناف است، و امام شافعی/ می‌گوید: تفرین بین زن و شوهر احتیاج به حکم قاضی ندارد، بلکه به مجرد لعان شوهر، تفریق خود بخود واقع می‌گردد، و امام مالک/ می‌گوید: این تفریق بعد از لعان زن صورت می‌گیرد نه بعد از لعان شوهر.

      6) آن زن و شوهر دیگر هیچ وقت با هم ازدواج کرده نمی‌توانند، و مسائل دیگر متعلق به (لعان) را می‌توان در مطولات فقه مطالعه نمود.

[4]- یعنی: اگر قرآن کریم، رجم را از زنی که با شوهرش لعان می‌کند، ساقط نمی‌کرد، او را رجم می‌کردم، در اینکه سبب نزول آیت لعان (عویمر عجلانی)، و یا (هلال بن أمیه) می‌باشد، بین علماء اختلاف است، جمهور علماء بر این نظراند که سبب نزول آیت لعان هلال بن أمیه است، و او اولین کسی است که در اسلام لعان کرده است، و اینکه پیامبر خدا ج برای (عویمر عجلانی) گفتند که در موردت قرآنی نازل گردیده است مرادشان این است که حکم قرآن در مورد هلال بن أمیه، متعلق به تو نیز می‌باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد