48- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿۞تُرۡجِی مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ وَتُٔۡوِیٓ إِلَیۡکَ مَن تَشَآءُۖ﴾
باب [48]: قوله تعالی: ﴿نوبت هر یک از همسرانت را که خواستی به تاخیر بیانداز...﴾
1761- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «کُنْتُ أَغَارُ عَلَى اللَّاتِی وَهَبْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَقُولُ أَتَهَبُ المَرْأَةُ نَفْسَهَا؟» فَلَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿۞تُرۡجِی مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ وَتُٔۡوِیٓ إِلَیۡکَ مَن تَشَآءُۖ وَمَنِ ٱبۡتَغَیۡتَ مِمَّنۡ عَزَلۡتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکَۚ﴾ قُلْتُ: مَا أُرَى رَبَّکَ إِلَّا یُسَارِعُ فِی هَوَاکَ [رواه البخاری: 4788].
1761- از عائشهل روایت است که گفت: بر زنهای که خود را برای پیامبر خداج بخشیده بودند سر زنش میکردم([2])، و برای آنها میگفتم: آیا میشود که زن خود را به دیگری ببخشد؟
و چون این آیۀ مبارکه نازل گردید که: «نوبت هریک از همسرانت را که خواستی به تاخیر بیانداز، و هر کدام را خواستی نزد خود بیاور، و اگر بعضی از آنها را که برکنار کردهای، بخواهی نزد خود آوری، باکی بر تو نیست»، [برای پیامبر خدا ج] گفتم: نمیبینم پروردگارت را جز اینکه در وحی فرستادن، در چیزی که موافق میل خودت میباشد، شتاب میکند([3]).
1762- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَسْتَأْذِنُ فِی یَوْمِ المَرْأَةِ مِنَّا، بَعْدَ أَنْ أُنْزِلَتْ هَذِهِ الآیَةُ: ﴿۞تُرۡجِی مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ وَتُٔۡوِیٓ إِلَیۡکَ مَن تَشَآءُۖ وَمَنِ ٱبۡتَغَیۡتَ مِمَّنۡ عَزَلۡتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکَۚ﴾» فَقُلْتُ لَهَا: مَا کُنْتِ تَقُولِینَ؟ قَالَتْ: کُنْتُ أَقُولُ لَهُ: إِنْ کَانَ ذَاکَ إِلَیَّ فَإِنِّی لاَ أُرِیدُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنْ أُوثِرَ عَلَیْکَ [رواه البخاری: 4789].
1762- و از عائشهل روایت است که پیامبر خدا ج بعد از نزول این قول خداوند متعال که: ﴿نوبت هریک از همسرانت را که خواستی به تاخیر بیانداز، و هر کدام را خواستی نزد خود بیار، و اگر بعضی از آنها را که برکنار کردهای، بخواهی نزد خود آوری، باکی بر تو نیست﴾، از همسری که روز نوبتش بود اجازه میگرفتند [تا نزد همسر دیگرشان بروند].
و من در جواب برایشان میگفتم: یا رسول الله! اگر به اختیار من باشد، من هیچ کس را بر شما ترجیح نمیدهم، [یعنی: نمیخواهم جز در کنار من، در کنار دیگر ازواج مطهرات باشید].
49- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ﴾
باب [49]: قوله عزَّ وجل: ﴿ای مؤمنان! به خانههای پیامبر داخل نشوید﴾
1763- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: خَرَجَتْ سَوْدَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، بَعْدَمَا ضُرِبَ الحِجَابُ لِحَاجَتِهَا، وَکَانَتِ امْرَأَةً جَسِیمَةً لاَ تَخْفَى عَلَى مَنْ یَعْرِفُهَا، فَرَآهَا عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ فَقَالَ: یَا سَوْدَةُ، أَمَا وَاللَّهِ مَا تَخْفَیْنَ عَلَیْنَا، فَانْظُرِی کَیْفَ تَخْرُجِینَ، قَالَتْ: فَانْکَفَأَتْ رَاجِعَةً، وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی بَیْتِی، وَإِنَّهُ لَیَتَعَشَّى وَفِی یَدِهِ عَرْقٌ، فَدَخَلَتْ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّی خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِی، فَقَالَ لِی عُمَرُ کَذَا وَکَذَا، قَالَتْ: فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ ثُمَّ رُفِعَ عَنْهُ، وَإِنَّ العَرْقَ فِی یَدِهِ مَا وَضَعَهُ، فَقَالَ: «إِنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَکُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِکُنَّ» [رواه البخاری: 4795].
1763- از عائشهل روایت است که گفت: بعد از نزول آیت حجاب، سودهل غرض قضای حاجت از خانه برآمد، و چون زن جسیمی بود، بر هیچ کسی که او را میشناخت پوشیده نمیماند.
عمر بن خطابس او را دیده و گفت: ای سوده! به خداوند سوگند که بر ما پوشیده و پنهان نیستی! کوشش کن که به شکل مناسبی بیرون شوی.
گفت که: او هم این سخن را شنید و برگشت، و پیامبر خدا ج در خانهام نان شب را صرف میکردند و در دستشان ریزۀ گوشتی بود که سودهل داخل شد و گفت: یا رسول الله! من برای قضای حاجت خود بیرون شده بودم که عمرس برایم چنین و چنان گفت.
گفت: حالت وحی بر ایشان ظاهر شد، و سپس زائل گردید، و همان طور که ریزۀ گوشت در دستشان بود، و هنوز نگذاشته بودند، گفتند: «برای شما [زنها] اجازه داده شده است که غرض برطرف کردن حاجت خود بیرون شوید».
50- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿إِن تُبۡدُواْ شَیًۡٔا أَوۡ تُخۡفُوهُ﴾
باب [50]: قوله عزَّ وجلَّ: ﴿اگر چیزی را آشکار کرده و یا پنهان سازید...﴾
1764- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: اسْتَأْذَنَ عَلَیَّ أَفْلَحُ أَخُو أَبِی القُعَیْسِ بَعْدَمَا أُنْزِلَ الحِجَابُ، فَقُلْتُ: لاَ آذَنُ لَهُ حَتَّى أَسْتَأْذِنَ فِیهِ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَإِنَّ أَخَاهُ أَبَا القُعَیْسِ لَیْسَ هُوَ أَرْضَعَنِی، وَلَکِنْ أَرْضَعَتْنِی امْرَأَةُ أَبِی القُعَیْسِ، فَدَخَلَ عَلَیَّ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقُلْتُ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَفْلَحَ أَخَا أَبِی القُعَیْسِ اسْتَأْذَنَ فَأَبَیْتُ أَنْ آذَنَ لَهُ حَتَّى أَسْتَأْذِنَکَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَمَا مَنَعَکِ أَنْ تَأْذَنِی عَمُّکِ؟»، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَیْسَ هُوَ أَرْضَعَنِی، وَلَکِنْ أَرْضَعَتْنِی امْرَأَةُ أَبِی القُعَیْسِ، فَقَالَ: «ائْذَنِی لَهُ فَإِنَّهُ عَمُّکِ تَرِبَتْ یَمِینُکِ» [رواه البخاری: 4796].
1764- از عائشهل روایت است که گفت: بعد از اینکه حجاب نازل شد، (افلَح) برادر ابوقُعیس آمد و اجازۀ داخل شدن خواست.
گفتم: تا از پیامبر خدا ج نپرسم برایش اجازه نمیدهم، زیرا برادرش ابوقُعیس مرا شیر نداده است، [یعنی: مادر ابوقعیس مرا شیر نداده است، تا (افلح) برادر رضاعیام باشد]، بلکه همسر ابو قُعیس مرا شیر داده است.
پیامبر خدا ج نزدم آمدند، گفتم یا رسول الله! (افلح) برادر (ابوقعیس) اجازه میخواست که نزدم بیاید، من برایش اجازه ندادم.
پیامبر خدا ج فرمودند: «چه مانع شد که کاکای خود را (عموی خود را) اجازه ندادی»؟
گفتم: یا رسول الله! آن شخص [یعنی: ابوقعیس] مرا شیر نداده است، بلکه مرا همسر ابوقعیس شیر داده است.
فرمودند: «دستهایت خاک آلود باد! برایش اجازه بده! او کاکایت (عمویت) میشود»([4]).
51- باب: قَوله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ﴾ الآیة
باب [51]: قوله عزَّ وجل: ﴿خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند...﴾
1765- عَنْ کَعْبِ بْنِ عُجْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَمَّا السَّلاَمُ عَلَیْکَ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ، فَکَیْفَ الصَّلاَةُ عَلَیْکَ؟ قَالَ: «قُولُوا: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» [رواه البخاری: 4797].
1765- از کعب بن عجرهس روایت است که کسی گفت: یا رسول الله! سلام دادن بر شما را دانستیم، ولی درود فرستادن بر شما چگونه است؟
فرمودند: «بگوئید: (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ)»([5]).
1766- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا التَّسْلِیمُ فَکَیْفَ نُصَلِّی عَلَیْکَ؟ قَالَ: «قُولُوا: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ» قَالَ أَبُو صَالِحٍ عَنِ اللَّیْثِ: «عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ» حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ حَمْزَةَ، حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی حَازِمٍ وَالدَّرَاوَرْدِیُّ، عَنْ یَزِیدَ، وَقَالَ: «کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَآلِ إِبْرَاهِیمَ» [رواه البخاری: 4798].
1766- از ابو سعید خدریس روایت است که گفت: گفتیم یا رسول الله! سلام دادن بر شما همین است که سلام میدهیم، ولی بر شما چگونه درود بفرستیم؟
فرمودند: «بگوئید: (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ)»([6]).
52- باب: قَوله عَزَّ وَجلَّ: ﴿لَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ ءَاذَوۡاْ مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ ٱللَّهُ﴾
باب [52]: قوله عزَّ وجلَّ که: ﴿مانند کسانی نباشید که موسی را اذیت کردند، و خداوند او را مبرا ساخت﴾
1767- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ مُوسَى کَانَ رَجُلًا حَیِیًّا، وَذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَى: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ ءَاذَوۡاْ مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ ٱللَّهُ مِمَّا قَالُواْۚ وَکَانَ عِندَ ٱللَّهِ وَجِیهٗا﴾ [رواه البخاری: 4799].
1767- از ابوهریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:
«موسی شخص با حیائی بود، و این همان قول خداوند متعال است که میفرماید: ﴿ای مؤمنان! مانند کسانی نباشید که موسی را اذیت کردند، و خداوند او را از آنچه که به وی نسبت داده بودند مبرا ساخت، و او در نزد خداوند با منزلت بود﴾([7]).
سُورَةُ سَبَأ
[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:
1) سورۀ (احزاب) مدنی است، امام سخاوی/ میگوید: این سورۀ بعد از سورۀ آل عمران، و پیش از سورۀ ممتحنه نازل شده است.
2) و این سورۀ دارای (9) نه رکوع، و (73) هفتاد وسه آیت، و (1210) یک هزار ودو صد وده کلمه، و (4996) چهار هزار ونه صد ونود وشش حرف، و (2527) دو هزار و پنج صد وبیست وهفت نقطه است.
[2]- زنهایی که خود را برای پیامبر خدا ج بخشیده بودند، عبارت بودند از: خوله بنت حکیم، أم شریک، فاطمه بنت شریح، زینب بنت خزیمه، و بنابر روایت ارجح، با هیچ یک از این زنها همبستر نشدند.
[3]- بنابر ظاهر این حدیث بعضی از علماء گفتهاند که نوبت کردن در بین ازواج نبوی بر پیامبر خدا ج واجب نبود، و پیامبر خدا ج مراعات نبوت را به اساس حسن خلق خود میکردند، ولی بنابر قول راجح، مراعات این نوبت بر پیامبر خدا ج نیز واجب بود.
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) بعد از آنکه: همسر ابوقعیس عائشه را شیر داد، عائشه برای (ابوقعیس) دختر رضاعی شد، و برادر ابوقعیس که (افلح) باشد، کاکای (عموی) عائشه محسوب میشد، و البته کاکا (عمو)، چه از راه نسب باشد، و چه از راه شیر خوارگی، برای برادر زادهاش محرم شمرده میشود، و در این صورت مانعی نیست که در نزدش داخل گردد، و حتی تنها با وی سفر نماید.
2) لفظ (تربت یمینک) که در حدیث نبوی شریف آمده است، و معنایش این است که دستت به خاک شود، برای نفرین نیست، که معنی حقیقیاش، یعنی: خشک شدن دست، مراد باشد، بلکه عبارتی است که برای شیرین زبانی و شوخی برای جانب مقابل گفته میشود، والله تعالی أعلم.
[5]- معنی این درود این است که: الهی! بر محمد و آل محمد درود بفرست، همان طوری که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، زیرا تو حمید مجید هستی، الهی! بر محمد و آل محمد برکت بده، همان طوری که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت دادی، زیرا تو حمید مجید هستی.
[6]- الهی! بر محمد بندۀ و رسول خود درود بفرست، همان طوری که بر ابراهیم درود فرستادی، و بر محمد و آل محمد برکت بده، همان طوری که بر ابراهیم برکت دادی.
[7]- قصۀ مبرا ساختن موسی÷ از تهمت بنی اسرائیل آن بود که موسی÷ بسیار با حیا بود، و همه جسم خود را میپوشانید، بنی اسرائیل گفتند: اینکه موسی اینقدر خود را میپوشاند، سببش آن است که مرض جلدی دارد و پیس است، و برای آنکه خداوند او را از این تهمت مبرا سازد، روزی موسی÷ خواست تا در جایی غسل کند، جامههایش را روی سنگی گذاشت، چون از غسل کردن فارغ شد و خواست که لباسهایش را بپوشد، سنگ با جامهها از نزدش گریخت، موسی با عصای خود در دنبال سنگ دویده و میگفت: ای سنگ لباسهایم، ای سنگ لباسهایم، و همین طور رفت تا نزد گروهی از بنی اسرائیل رسید، بنی اسرائیل او را به حالت عریان دیدند، و برایشان ثابت شد که موسی÷ هیچ عیبی ندارد...