ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
54- باب: قَولُهُ تَعَالَى: ﴿۞قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾ الآیة
باب [54]: قوله تعالی: ﴿ای بندگان من که بر زیان خودتان اسراف کردهاید...﴾
1769- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ نَاسًا، مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ کَانُوا قَدْ قَتَلُوا وَأَکْثَرُوا، وَزَنَوْا وَأَکْثَرُوا، فَأَتَوْا مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالُوا: إِنَّ الَّذِی تَقُولُ وَتَدْعُو إِلَیْهِ لَحَسَنٌ، لَوْ تُخْبِرُنَا أَنَّ لِمَا عَمِلْنَا کَفَّارَةً فَنَزَلَ: ﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ﴾ وَنَزَلَتْ ﴿۞قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ﴾ [رواه البخاری: 4810].
1769- از ابن عباسب روایت است که مردمی از اهل شرک اشخاص بسیاری را به ناحق کشته بودند، و خیلیها زنا کاری کرده بودند، اینها نزد پیامبر خدا ج آمده و گفتند: آنچه که شما میگوئید و ما را به سوی آن دعوت میکنید، نیک و پسندیده است، ولی اگر برای ما کفارۀ گناهان ما را نشان دهید خوب میشود.
و این آیۀ مبارکه نازل گردید که: ﴿آنان که معبود دیگری را با خدا نمیخوانند، و کسی را که خدا خونش را حرام شمرده است، جز به حق نمیکشند، و زنا نمیکنند﴾ و این آیۀ نازل گردید که: ﴿بگو! ای بندگان من که به زیان خودتان اسراف کردهاید، از رحمت خدا ناامید نشوید﴾.
55- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ﴾
باب [55]: قوله تعالی: ﴿و خدا را طوری که شایستهاش بود ارزش ندادند﴾
1770- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: جَاءَ حَبْرٌ مِنَ الأَحْبَارِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّا نَجِدُ: أَنَّ اللَّهَ یَجْعَلُ السَّمَوَاتِ عَلَى إِصْبَعٍ وَالأَرَضِینَ عَلَى إِصْبَعٍ، وَالشَّجَرَ عَلَى إِصْبَعٍ، وَالمَاءَ وَالثَّرَى عَلَى إِصْبَعٍ، وَسَائِرَ الخَلاَئِقِ عَلَى إِصْبَعٍ، فَیَقُولُ أَنَا المَلِکُ، فَضَحِکَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ تَصْدِیقًا لِقَوْلِ الحَبْرِ، ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ﴾ [رواه البخاری: 4811].
1770- از عبدالله بن مسعودس روایت است که گفت: عالمی از علمای یهود نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: یا محمد! ما [در تورات] دیدهایم که خداوند آسمانها را بر یک انگشت، و طبقات زمین را بر یک انگشت، و درختان را بر یک انگشت، و آب و خاک را بر یک انگشت، و باقی خلائق را بر یک انگشت قرار داده و میگوید: پادشاه [حقیقی] من هستم.
و پیامبر خدا ج به تصدیق سخن آن عالِم [یهود]، آن چنان خندیدند که دندانهای کرسیشان نمایان گردید، و این آیۀ مبارکه را تلاوت نمودند: ﴿و خداوند را طوری که شایستهاش بود قدر ندادند﴾([2]).
این جلد، صفحه 391 کتاب ناقص است
[حقیقی] من هستم، پادشاهان روی زمین کجا هستند»([3])؟
57- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾
باب [57]: قوله تعالی: ﴿و هنگامی که در صور دمیده میشود همه کسانی که در آسمانها و زمین هستند بیهوش میشوند﴾
1772- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «بَیْنَ النَّفْخَتَیْنِ أَرْبَعُونَ» قَالُوا: یَا أَبَا هُرَیْرَةَ أَرْبَعُونَ یَوْمًا، قَالَ: أَبَیْتُ، قَالَ: أَرْبَعُونَ سَنَةً، قَالَ: أَبَیْتُ، قَالَ: أَرْبَعُونَ شَهْرًا، قَالَ: «أَبَیْتُ وَیَبْلَى کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الإِنْسَانِ، إِلَّا عَجْبَ ذَنَبِهِ، فِیهِ یُرَکَّبُ الخَلْقُ» [رواه البخاری: 4814].
1772- از ابوهریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «بین دو نفخ صور چهل (تا) است».
گفتند: ای ابا هریره! یعنی چهل روز است؟
گفت: [از تعیین آن] ابا دارم.
گفت: مگر چهل سال است؟
گفت: [از تعیین آن] ابا دارم.
گفت: چهل ماه است؟
گفت: [از تعیین آن] ابا دارم([4]).
«و تمام اجزای بدن انسان فرسوده میشود، مگر پائینترین مهرۀ کمر [یعنی: عجب الذنب] که به حال خود باقی میماند، و خلائق از همان مهرۀ اخیر ترکیب میشوند»([5]).
سُورَةُ الشُّورَى
[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:
1) سورۀ (زمر) مکی است مگر دو آیت آن، یکی: ﴿۞قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾، و دیگری: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ﴾، امام سخاوی/ میگوید: این سورۀ بعد از سورۀ (سبأ) و پیش از سورۀ (مؤمن) نازل شده است.
2) این سورۀ دارای (8) هشت رکوع، و (75) هفتاد وپنج آیت، و (1184) یک هزار و یک صد وهشتاد وچهار کلمه، و (4965) چهار هزار ونه صد وشصت وپنج حرف، و (2289) دو هزار و دو صد وهشتاد ونه نقطه است.
[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در نسبت دادن انگشت و دست و امثال اینها، - طوری که قبلاً هم یادآور شدیم – علماء دو نظریه دارند، نظریۀ علماء سلف که میگویند: هر آن چیزی که در قرآن و سنت صحیح به خداوند نسبت داده شده است، به آن ایمان داریم، و بیان کیفیت آن را به خداوند تفویض مینمائیم، و اهل تاویل که میگویند: چون چنین چیزهایی از صفات حوادث است، و خدا از حوادث مبرا است، بنابراین نسبت دادن آنها به خدا جائز نیست، پس باید آنها را تاویل نمود، از این جهت میگویند که: مراد از دست، قدرت، و مراد از انگشت مخلوقی از مخلوقات خدا است، و همین طور نسبت دادن چشم ورو و امثال اینها..
2) شاید کسی بگوید که در روایات صحیحی آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند که: گفتۀ یهود را نه تصدیق کنید و نه تکذیب، یعنی: نه قبول کنید و نه رد، پس چگونه خود پیامبر خدا ج قول آن حَبر یهودی را قبول کردند، از این سوال به دو وجه جواب دادهاند، وجه اول آنکه: پیامبر خدا ج سخن او را قبول نکردند، و خندهشان جهت رد قول آن حَبر بود، نه به جهت قبول آن، ولی سیاق حدیث بر خلاف این نظر است، و وجه دوم آن است که: پیامبر خدا ج قولش را از این جهت قبول کردند، که مؤید به وحی بودند، یعنی: اگر قول یهودی بر خلاف واقع میبود، وحی نازل میشد و حقیقت را برای پیامبر خدا ج بیان میکرد، ولی دیگران چون در چنین موقعی قرار ندارند، از این جهت برای آنها گفتند که سخن مردم یهود را نه قبول کنند، و نه رد نمایند، زیرا اگر قبول کنند، شاید آن (جلد پنج، صفحه 391 کتاب ناقص است)
[3]- در صحیح مسلم از حدیث ابن عمرب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «خداوند در روز قیامت آسمانها را در هم پیچیده و به دست راست خود میگیرد، و میگوید: پادشاه حقیقی من هستم، جباران و متکبران کجا هستند؟ بعد از آن زمین را در هم پیچیده و به دست چپ خود گرفته و میگوید: پادشاه حقیقی من هستم...».
[4]- در روایات دیگری آمده است که بین دو نفخ صورت چهل سال است، ابن مبارک از حسن روایت میکند که پیامبر خدا ج فرمودند: «بین دو نفخ صور چهل سال است، در نفخ اول خداوند هر زنده جانی را میمیراند، و در نفخ دوم هر مردۀ را زنده میکند»، و حلیمی میگوید: روایات بر این متفق است که بین دو صور چهل سال است، و اینکه ابوهریرهس گفت که از تعیین آن ابا دارم، شاید سببش این باشد، که وی تعین جهل سال را از پیامبر خدا ج نشنیده بود، از این جهت نمیخواست، که در چنین موردی از پیش خود چیزی بگوید.
[5]- ابوداود و حاکم از ابوسعید خدریس روایت میکنند که پیامبر خدا ج فرمودند: «عجب الذنب به اندازۀ یک دانۀ خردل است»، و در صحیح مسلم از ابوهریره روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «در انسان استخوانی است که خاک آن را نمیخورد، و انسان در روز قیامت از آن استخوان ترکیب میشود»، پرسید: این کدام استخوان است؟ فرمودند: «عجب الذنب».