1930- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ شَرِبَ الخَمْرَ فِی الدُّنْیَا، ثُمَّ لَمْ یَتُبْ مِنْهَا، حُرِمَهَا فِی الآخِرَةِ» [رواه البخری: 5575].
1930- از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که در این دنیا شراب خورده باشد، و از آن توبه نکرده باشد، در آخرت از شراب خوردن محروم میشود»([1]).
1931- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَلاَ یَشْرَبُ الخَمْرَ حِینَ یَشْرَبُهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَلاَ یَسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یَسْرِقُ وَهُوَ مُؤْمِنٌ» [رواه البخاری: 5578].
1931- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «شخص زناکار هنگام زنا کردن مسلمان نیست، و شخص شراب خوار هنگام شراب خوردن مسلمان نیست، و شخص دزد، هنگام دزدی کردن مسلمان نیست»([2]).
1932- وَعَنْهُ فی رِوایَة أَیْضُا: «وَلاَ یَنْتَهِبُ نُهْبَةً ذَاتَ شَرَفٍ، یَرْفَعُ النَّاسُ إِلَیْهِ أَبْصَارَهُمْ فِیهَا، حِینَ یَنْتَهِبُهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ» [رواه البخاری: 5578].
1932- و همچنین از ابو هریرهس در روایت دیگری آمده است که [پیامبر خدا ج] فرمودند: «...و کسی که چیز با اهمیتی را در حالی که مردم به طرفش میبینند، میرباید، مسلمان نیست»([3]).
1- باب: الخَمْرُ مِنَ العَسَلِ وَهُوَ الْبِتْعَ
باب [1]: شرابی که از عسل ساخته میشود و آن را (بِتْع) میگویند
1933- عَنْ عَائِشَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْها قَالَتْ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ البِتْعِ، فَقَالَ: «کُلُّ شَرَابٍ أَسْکَرَ فَهُوَ حَرَامٌ» [رواه البخاری: 5585].
1933- از عائشهل روایت است که گفت: کسی از پیامبر خدا ج حکم (بُتْع) که نبیذ عسل است، و مردم یمن آن را میآشامیدند، پرسید، فرمودند: «هر شرابی که سبب مستی شود حرام است»([4]).
1934- عَنْ أَیِی عَامِرٍ الْأَشْعَرِیُّ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: سَمِعَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَیَکُونَنَّ مِنْ أُمَّتِی أَقْوَامٌ، یَسْتَحِلُّونَ الحِرَ وَالحَرِیرَ، وَالخَمْرَ وَالمَعَازِفَ، وَلَیَنْزِلَنَّ أَقْوَامٌ إِلَى جَنْبِ عَلَمٍ، یَرُوحُ عَلَیْهِمْ بِسَارِحَةٍ لَهُمْ، یَأْتِیهِمْ - یَعْنِی الفَقِیرَ - لِحَاجَةٍ فَیَقُولُونَ: ارْجِعْ إِلَیْنَا غَدًا، فَیُبَیِّتُهُمُ اللَّهُ، وَیَضَعُ العَلَمَ، وَیَمْسَخُ آخَرِینَ قِرَدَةً وَخَنَازِیرَ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ» [رواه البخاری: 5590].
1934- از ابو عامر اشعریس([5]) روایت است که از پیامبر خدا ج شنیده است که فرمودند: «از امت من، مردمی خواهند بود که زنا و پوشیدن ابریشم، و شراب و موسیقی را حلال بدانند.
«و مردمی با رمۀ گوسفندی که دارند، شب به کنار کوهی میروند، [و شخص فقیری] روی حاجتی که دارد نزد آنها میرود، [و از آنها چیزی میطلبد]، و آنها برایش میگویند: فردا بیا، و خداوند متعال شب هنگام، آنها را هلاک میکند، و کوه را بر آنها سرنگون میسازد، و کسانی را که نجات یافتهاند تا روز قیامت به بوزینه و خوک مسخ میکند»([6]).
2- باب: الانْتِبَاذِ فِی الأوْعِیَةِ وَالتَّوْرِ
باب [2]: نبیذ ساختن در ظرفهای عادی و ظرف سنگی
1935- عَنْ أَبی أُسَیْدٍ السَّاعِدِیُّ أَنَّهُ دَعا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی عُرْسِهِ، فَکَانَتْ امْرَأَتُهُ خَادِمَهُمْ، وَهِیَ العَرُوسُ، قَالَ: «أَتَدْرُونَ مَا سَقَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ أَنْقَعْتُ لَهُ تَمَرَاتٍ مِنَ اللَّیْلِ فِی تَوْرٍ» [رواه البخاری: 5591].
1935- از ابو أُسید ساعدیس روایت است که وی پیامبر خدا ج را به عروسی خود دعوت نمود، و زنش که همان عروس باشد، مهمانان را خدمت میکرد، آن زن گفت: آیا میدانید که برای پیامبر خدا ج چه نوشابۀ را تقدیم نمودم؟ چند دانه خرما را از شب در ظرف سنگی در آب نم کرده بودم([7]).
3- باب: تَرْخِیصِ النَّبِیِّ ج فِی الأوْعِیَةِ وَالظُّرُوفِ بَعْدَ النَّهْیِ
باب [3]: رخصت دادن پیامبر خدا ج انتباذ را در ظروفی بعد از نهی کردن
1936- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: «لَمَّا نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الأَسْقِیَةِ، قِیلَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لَیْسَ کُلُّ النَّاسِ یَجِدُ سِقَاءً، فَرَخَّصَ لَهُمْ فِی الجَرِّ غَیْرِ المُزَفَّتِ» [رواه البخاری: 5593].
1936- از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت: چون پیامبر خدا ج از ساختن نبیذ در هر ظرفی [جز در مشک] نهی نمودند، کسی برایشان گفت: این طور نیست که همه کس مشک داشته باشد، و [پیامبر خدا ج] انتباذ را برایشان در کوزۀ که مزفت نباشد، رخصت دادند([8]).
4- باب: مَنْ رَأى أَنْ لاَ یَخْلِطَ الْبُسْرَ وَالتَّمْرَ إِذَا کانَ مُسْکِرًا وَأَنْ لا یَجْعَلَ إِدَامَیْنِ فِی إِدَامٍ
1937-عَنْ أَبِی قَتَادَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یُجْمَعَ بَیْنَ التَّمْرِ وَالزَّهْوِ، وَالتَّمْرِ وَالزَّبِیبِ، وَلْیُنْبَذْ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَى حِدَةٍ» [رواه الخاری: 5602].
1937- از ابو قتادهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج از نم کردن خرمای رسیده و خرمای نورس باهم، و از نم کردن خرما و کشمکش باهم نهی نموده و فرمودند: هرکدام را جدا گانه در آب نم کنید([9]).
5- باب: شُرْبِ اللَّبَنِ وَ قَولِ الله عَزَّ وَجَلَّ: ﴿مِنۢ بَیۡنِ فَرۡثٖ وَدَمٖ﴾
باب [5]: نوشیدن شیر، و قوله عز وجل ﴿از بین کثافت و خون...﴾
1938- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما قَالَ: جَاءَ أَبُو حُمَیْدٍ بِقَدَحٍ مِنْ لَبَنٍ مِنَ النَّقِیعِ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَلَّا خَمَّرْتَهُ: وَلَوْ أَنْ تَعْرُضَ عَلَیْهِ عُودًا» [رواه البخاری: 5605].
1938- از جابر بن عبدللهب روایت است که گفت: ابو حمید قدح شری را از منطقۀ نقیع آورد.
پیامبر خدا ج برایش گفتند: چرا روی [قدح] را نپوشاندی؟ ولو آنکه بر روی آن چوبی میگذاشتی» ([10]).
1939- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «نِعْمَ الصَّدَقَةُ اللِّقْحَةُ الصَّفِیُّ مِنْحَةً، وَالشَّاةُ الصَّفِیُّ مِنْحَةً، تَغْدُو بِإِنَاءٍ، وَتَرُوحُ بِآخَرَ» [رواه البخاری: 5608].
1939- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «بهترین صدقه، شتر نوزایی است که دارای شیر فراوان باشد، به طوری که یک ظرف را در صبح و یک ظرف را در شام، پر شیر کند»([11]).
6- باب: شُرْبِ اللَّبَنِ بِالمَاءِ
1940- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ وَمَعَهُ صَاحِبٌ لَهُ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنْ کَانَ عِنْدَکَ مَاءٌ بَاتَ هَذِهِ اللَّیْلَةَ فِی شَنَّةٍ وَإِلَّا کَرَعْنَا» قَالَ: وَالرَّجُلُ یُحَوِّلُ المَاءَ فِی حَائِطِهِ، قَالَ: فَقَالَ الرَّجُلُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، عِنْدِی مَاءٌ بَائِتٌ، فَانْطَلِقْ إِلَى العَرِیشِ، قَالَ: فَانْطَلَقَ بِهِمَا، فَسَکَبَ فِی قَدَحٍ، ثُمَّ حَلَبَ عَلَیْهِ مِنْ دَاجِنٍ لَهُ، قَالَ: فَشَرِبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ شَرِبَ الرَّجُلُ الَّذِی جَاءَ مَعَهُ [رواه البخاری:5613].
1940- از جابر بن عبداللهب روایت است که پیابمر خدا ج با یکی از صحابههای خود [که ابوبکرس باشد] نزد شخصی از انصار رفتند.
پیامبر خدا ج برایش گفتند: «اگر آبی که از دیشب به مشک انداخته باشی نزدت باشد، بیاور تا بنوشیم، و اگر موجود نباشد با دهان خود آب خواهیم نوشید».
گفت: آن شخص زمینش را آبیاری میکرد، و برای پیامبر خدا ج گفت: چنین آبی نزدم موجود است، بفرمائید بداخل سایبان بروید، و آنها را به داخل سایبان برد، و برایشان در قدح آب ریخت و بر بالای آب از بزی که در آنجا بسته بود، مقداری شیر دو شید و تقدیم نمود، اول پیامبر خدا ج از آن شیر نوشیدند، و سپس آن شخصی که همراه پیامبر خدا ج آمده بود، نوشید([12]).
7- باب: الشُّرْبِ قَائِماً
1941- عَنْ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَلَى بَابِ الرَّحَبَةِ بِمَاءٍ «فَشَرِبَ قَائِمًا» فَقَالَ: إِنَّ نَاسًا یَکْرَهُ أَحَدُهُمْ أَنْ یَشْرَبَ وَهُوَ قَائِمٌ، وَإِنِّی «رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَعَلَ کَمَا رَأَیْتُمُونِی فَعَلْتُ» [رواه البخاری: 5615].
1941- از علیس روایت است که در (باب الرحبه) [در کوفه] برایش آبی آوردند، او آن آب را در حالت ایستاده نوشید و گفت: بعضی از مردم نوشیدن را در حالت ایستاده مکروه میپندارند، و من خودم پیامبر خدا ج را دیدم که به همین طریقی که من آب نوشیدم، آب نوشیدند.
1942- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما قَالَ: «شَرِبَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَائِمًا مِنْ زَمْزَمَ» [رواه البخای: 5617].
1942- از ابن عباسب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج ایستاده از آب زمزم نوشیدند، [از این جهت سنت است که آب زمزم ایستاده نوشیده شود].
8- باب: اخْتِنَاثِ الأَسْقِیَةِ
باب [8]: نوشیدن از دهان مشکها
1943- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ اخْتِنَاثِ الأَسْقِیَةِ» یَعْنِی الشّرْب مِنْ أَقْوَاهِهَا [رواه البخاری: 5625].
1943- از ابو سعید خدری روایت است که گفت: پیامبر خدا ج از نوشیدن آب از دهان مشک نهی فرمودند([13]).
1944- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قالَ: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الشُّرْبِ مِنْ فَمِ القِرْبَةِ أَوِ السِّقَاءِ، وَأَنْ یَمْنَعَ جَارَهُ أَنْ یَغْرِزَ خَشَبَهُ فِی دَارِهِ» [رواه البخاری: 5627].
1944- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج از نوشیدن از دهان مشک و قربه [(قربه) نوع دیگری از مشک است]، و از اینکه شخص، همسایهاش را از کوبیدن میخ به دیوار خانهاش منع کند، نهی فرمودند([14]).
9- باب: الشرب بنفسین أو ثلاثة
باب [9]: آشامیدن به دو، و یا سه نفس
1945- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَتَنَفَّسُ ثَلاَثًا» [رواه البخای: 5631].
1945- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج [هنگام آب نوشیدن] سه بار نفس میکشیدند.
10- باب: آنِیَةِ الْفِضَّةِ
1946- عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: ورَضِیَ اللَّهُ عَنْها، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «الَّذِی یَشْرَبُ فِی إِنَاءِ الفِضَّةِ إِنَّمَا یُجَرْجِرُ فِی بَطْنِهِ نَارَ جَهَنَّمَ» [رواه البخاری: 5634].
1946- از ام اسلمهل همسر پیامبر خدا ج روایت است که: پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که در ظرفهای نقره مینوشد، در واقع آتش جهنم را در شکم خود میریزاند»([15]).
11- باب: الشُّرْبِ فِی الأقْدَاحِ
1947- عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهِ، قالَ جاءَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ فَقَالَ «اسْقِنَا یَا سَهْلُ» فَخَرَجْتُ لَهُمْ بِهَذَا القَدَحِ فَأَسْقَیْتُهُمْ فِیهِ، قالَ الراوی: فَأَخْرَجَ لَنَا سَهْلٌ ذَلِکَ القَدَحَ فَشَرِبْنَا مِنْهُ قَالَ: ثُمَّ اسْتَوْهَبَهُ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ العَزِیزِ بَعْدَ ذَلِکَ فَوَهَبَهُ لَهُ [رواه البخای: 5637].
1947- از سهل بن سعدس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج به سقیفۀ بنی ساعده، آمده وفرمودند: «ای سهل برای ما آب بده»، من بیرون شدم و با همین قدح برایشان آب آوردم.
راوی میگوید که سهل همان قدح را آورد و از آن آب نوشیدیم، و میگوید: بعد از آن عمر بن عبدالعزیز از وی خواست تا آن قدح را برایش ببخشد، و او آن قدح را برایش بخشید([16]).
1948- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهِ، عأَنَّهُ کانَ عِنْدَهُ قَدَحُ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقالَ «لَقَدْ سَقَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی هَذَا القَدَحِ أَکْثَرَ مِنْ کَذَا وَکَذَا» قَالَ: وَقَالَ ابْنُ سِیرِینَ: إِنَّهُ کَانَ فِیهِ حَلْقَةٌ مِنْ حَدِیدٍ، فَأَرَادَ أَنَسٌ أَنْ یَجْعَلَ مَکَانَهَا حَلْقَةً مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ، فَقَالَ لَهُ أَبُو طَلْحَةَ: لاَ تُغَیِّرَنَّ شَیْئًا صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَتَرَکَهُ [رواه البخاری: 5638].
1948- از انس بن مالکس روایت است که قدح پیامبر خدا ج در نزد وی بود، و گفت: برای پیامبر خدا ج در همین قدح چندین بار آب دادم، و در آن قدح حلقۀ از آهن بود، و انسس میخواست به عوض آن، حلقۀ را از طلا و یا نقره بر آن ببندد، ولی ابو طلحه برایش گفت: چیزی را که خود پیامبر خدا ج ساختهاند ابدا تغییر مده، و او آن را به همان حالش گذاشت([17]).
68- کِتَابُ المَرضى
[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) برای اهل بهشت شراب میسر است، ولی آن شراب لذت دارد، و نشئه و خماری ندارد، و کسی که در این دنیا شراب بخورد، و توبه نکند، از شراب بهشت در آخرت محروم میگردد.
2) علماء گفتهاند: معنی حدیث نبوی شریف این نیست که چنین شخصی به بهشت میرود ولی تنها عقوبتش این است که برایش شراب داده نمیشود، بلکه شرابخور به بهشت نمیرود، وچون به بهشت نمیرود، از خوردن شراب آن محروم میگردد، و بعضی از علماء میگویند: که اگر شراب خوار مرتکب گناه دیگری که مانع رفتنش به بهشت نشده باشد، به بهشت میرود، ولی از شراب بهشت محروم میگردد، والله تعالی أعلم
[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) در نفی اسلام از این سه گروه، یعنی از زانی در وقت زنا کردن، و از شراب خوار در وقت شراب خوردن، و از دزد دز وقت دزدی کردن، نظریات مختلفی وجود دارد، ابن عباسس میگوید: معنی حدیث این است که در حال ارتکاب این اعمال، نور ایمان از مرتکبین این اعمال خارج میگردد، و بعضی از علماء میگویند که مراد از حدیث این است که: چنین اشخاصی مسلمان کامل شمرده نمیشوند، وعدۀ دیگری میگویند که مراد از نفی ایمان در حدیث نبوی شریف، نفی حیاء است، و اقوال دیگری نیز وجود دارد.
2) آنچه که در این زمینه مورد اتفاق همگان است این است که این اشخاص، یعنی: زناکار، و شراب خوار، و دزد، از ارتکاب این اعمال، از اسلام خارج نمیشوند، گرچه با این اعمال خود مرتکب گناه کبیره میگردند.
[3]- زیرا چنین کاری ظلم عظیم و آکاری است، و از شخص مسلمان دور است که را از راههای حرام دیگر مانند: زور، و ظلم، و یا رشوه و یا از راه خیانت به بیت المال، و دیگر راههای حرام به دست میآورند.
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
اساس و علت تحریم، در شراب مستی است، و تغییر شکل و نام، و کیفیت ساختن، تاثیری بر حرمت آن ندارد، پس هر چیزی که نوشیدن و یا نتاول آن سبب مستی گرددف حرام است، ولو انکه به طریق دیگری غیر از طریقی که عربها شراب میساختند ساخته شود، و یا از مادۀ دیگری غیر از انگور و یا خرما بدست آمده باشد.
[5]- وی عبید بن سلیم بن حصار اشعری کاکای ابو موسی اشعری است از کسانی است که در اول مسلمان شده بودند، در یک مرحلۀ از عمر خود نابینا شد، ولی باز بینائیاش را در یافت، در سریۀ اوطاس که نبی کریم ج او را امیر آن لشکر مقرر نموده بودند، به شهادت رسید، (الإصابه: 4/123).
[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اینکه چنین اشخاصی با وجد حلال دانستن این محرمات، از امت محمدی شمرده شدهاند، سببش این است که حلال دانستن آنها بر اساس تاویل است، و اگر بر اسا تاولی نباشد کفر است، زیرا تحریم زنا و شراب قطعی است، و حلال دانستن چیزی که تحریم آن قطعی باشد، به اتفاق علماء کفر است، و یا معنی حدیث این است که این مردم این اعمال را طوری بیباکانه مرتکب میگردند که گویا آنها را حلال میدانند، که در این صورت نیز کافر نمیشوند، و یا نسبت آنها به این امت به اساس اصل انتماء است، یعنی این مردم در اصل از این امت بودهاند، گرچه با این عقیده و اعمال خود از این امت خارج شدهاند.
2) این حدیث به مجموع خود دلالت بر این دارد که غفلت و دوری از احکام شریعت طوری در مردم نفوذ میکند، که پابندی به دین را فراموش میکنند، و شب و روز را به لهو و لعب، زنا، شرابخوری و موسیقی میگذارانند، و با آنکه ثروتمند هستند، اگر فقیری از آنها چیزی بخواهد، روی تمسخر برایش میگویند: امروز برو و فردا بیا، و یا از اطمینانی که بر عمر خود و بر دنیا دارند، برای فقیر چنین سخنی میگویند، ولی غافل از آنکه عذاب خداوندی در انتظار آنها است، و همان است که خداوند برای آنها مهلت نداده و آنها رذا هلاک میسازد.
[7]- و خرما و یا کشمشی که در شب نم شود و فردایش نوشیده شود، و یا در روز نم شود و شب نوشیده شود، باکی ندارد، و وقتی حرام میگردد که به جوش آمده و متغیر گردد.
[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
(نبیذ): عبارت از خرما و یا کشمشی است که در آب انداخته میشود، تا مزهاش را داده، و آب شیرین شود، پیامبر خدا ج در اول امر، تهیۀ نبیذ را تنها در مشک اجازه داده بودند، زیرا مسامات مشک سبب میشود تا هوا به داخل مشک نفوذ نموده، و از فاسد شدن نبیذ، و تحول آن به شراب تا مدتی جلوگیری نماید، ولی چون کسی گفت که همه کس مشک ندارد، تهیۀ (نبیذ) را در هر ظرف دیگری به جز از ظرف (مُزَفَّت) یعنی: ظرف قیر اندود که مانع نفوذ هوا به طور کامل میگردد، اجازه دادند.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) سبب نهی از نم کردن دو نوع با هم این است که: در این صورت در وقت زودتری به حالت اسکار داخل میشود، و از این جهت است که پیامبر خدا ج فرمودند: هرکدام را تنها نم کنید، تا بزودی به حالت اسکار داخل نشود.
2) چیز دیگری که در عنوان باب آمده است، یکجا کردن دو نان خورش با هم است، و سبب این نهی آن است که در آن وقت امکانات زندگی کم بود، به این سبب از یکجا کردن دو نان خورش باهم منع فرمودند، تا از یک نان خورش خودش استفاده نموده، و نان خورش دیگر را یا برای شخص دیگری بدهد، و یا خودش از آن در وقت دیگری استفاده نماید، و سبب نهی هرچه که باشد، این نهی برای کراهت است، نه برای تحریم، بنابراین اگر کسی دو نان خورش را باهم یکجا کرد، به شرط آنکه به فقراء و مساکین برسد، این عملش حرام نیست.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اینکه پیامبر خدا ج به پوشاندن ظرف، امر کدند، سببش آن بود که آن ظرف از گرد و غبار و کثافات حفظ شود.
2) و اینکه گفتند: ولو آنکه چوبی را بر روی آن میگذاشتی، مقصد این بود که این شخص به پوشاندن ظرف عادت بگیرد، و از طرف دیگر اگر کسی بسم الله گفته و چوبی را بر بالای ظرف میگذارد، خوراکۀ آن ظرف را خداوند از دستبرد شیطان محفوظ نگه میدارد.
[11]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) بهترین صدقه از نگاه ثواب آن است که برای شخص محتاج، شتر و یا گوسفند شیر دهی را به طور عاریت بدهی تا از شیر آن، یک کاسه شیر صبح، و یک کاسه شیر شب برای خود و بدوشد.
2) این نوع صدقه در آن وقت متعارف بود، ولی اکنون این نوع صدقه تا جایی که من خبر دارم، وجود ندارد، و اکثر چیزی که وجود دارد این است که از شیر و دوغی که از گاو و گوسفند خود بدست ویآورند، احیانا از آن برای همسایگان فقیر خود چیزی میدهند.
[12]- اینکه در اینجا و در هرجای دیگر پیش از همه پیامبر خدا ج مینوشیدند، سببش آن بود که از برکت نوشیدن آن حضرت ج، محتوای آن ظرف متبرک میشد، و کسانی که بعد از ایشان مینوشیدند، از آن بهرهور میگردیدند.
[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
پیامبر خدا ج از این جهت از نوشیدن از دهان مشک نهی کردند که شاید در داخل مشک، چیز خطرناک و مضری باشد، و در هنگام نوشیدن، با آب در شکم داخل گردد، و این چیز بارها تجربه شده است، و دیگر آنکه لعابی که از دهان انسان بر سر مشک میماند، سبب ایجاد مکروبها و حتی انتقال بعضی از امراض میگردد، از این جهت پیامبر اکرم ج آب خوردن از دهان مشک را منع کردند، و شاید حکمتها و فوائد دیگری نیز در آن نهفته باشد.
[14]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
ممانعت نکردن از کوبیدن میخ در صورتی است که آن همسایه از کوبیدن و یا گذاشتن چوب و میخ بر دیوارش متضرر نگردد، و نهی پیامبر خدا ج درو قتی بود که همسایه از کوبیدن میخ بر دیوارش متضرر نمیگردید، ولی اکنون که خانهها و ساختمانها به شکل ظریف و زیبائی ساخته شده است و تحمل کوبیدن میخ را ندارد، برای همسایه روا نیست که بر چنین دیوارهای میخ بکوبد، اگر به چنین کاری اقدام میکند، همسایهاش حق دارد تا او را از این کار ممانعت نماید.
[15]- و در صحیح مسلم آمده است: «کسی که از ظرف طلا و یا نقره میآشامد...» بنابراین آشامیدن، و با قیاس بر آن خوردن در ظرف طلا و نقره، و همچنین هر استقمال دیگر آن بدون ضرورت جواز ندارد، و به این موضوع قبلا نیز اشاره نمودیم.
[16]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
از این حدیث چنین دانسته میشود که صحابه و تابعینش به آثار نبی کریم اهتمام خاصی داشتند، و در احادیث صحیح شواهد بسیار در این زمینه موجود است، و اخیرا در یکی از کتابخانههای مکۀ مکرمه کتابی دیدم که عنوانش (تبرک به آثار نبیکریم ج) بود، و صاحب کتاب احادیث بسیاری را در این موضوع جمع آوری کرده بود، و این حدیث و حدیث آتی از جملۀ آن شواهد است.
[17]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
این قدح در زمان خود پیامبر خدا ج ترک و شکاف برداشته بود، و خود آن حضرت ج حلقۀ آهنی را جهت محکم کردن، به آن بسته بودند.
2) در مختصر امام قرطبی آمده است که: در بعضی از نسخ قدیمۀ بخاری، از امام بخاری/ روایت است که گفت: من این قدح را در بصره دیدم، و از آن آب نوشیدم، و ان را از میراث نضر بن انس به هشتصد هزار خریده بودند.
3) بعضی از علماء برش زدن ظرف شکسته را به نقره جواز دادهاند، و بعضی این جواز را مقید به این نمودهاند که نقره کم باشد، و بعضی میگویند که: در صورتی جواز دارد، که در جای که از آن آب نوشیده میشود، واقع نگردد.