اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [68]- مریض‌ها

کتاب [68]- مریض‌ها

1- مَا جاءَ فِی کَفَّارَةِ المَرَضِ

باب [1]: آنچه که در مورد کفارۀ مریضی آمده است

1949- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ: عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَا یُصِیبُ المُسْلِمَ، مِنْ نَصَبٍ وَلاَ وَصَبٍ، وَلاَ هَمٍّ وَلاَ حُزْنٍ وَلاَ أَذًى وَلاَ غَمٍّ، حَتَّى الشَّوْکَةِ یُشَاکُهَا، إِلَّا کَفَّرَ اللَّهُ بِهَا مِنْ خَطَایَاهُ» [وراه البخاری: 5642].

1949- از ابو سعید خدری و ابو هریرهب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «به مسلمان هیچ مشقت و درد، مصیبت و اندوه، ضرر و غم، وحتی خاری بپاشی نمی‌خلد، مگر آنکه خداوند آن چیز را سبب کفراۀ گناهانش قرار می‌دهد».

1950- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَثَلُ المُؤْمِنِ کَمَثَلِ الخَامَةِ مِنَ الزَّرْعِ، مِنْ حَیْثُ أَتَتْهَا الرِّیحُ کَفَأَتْهَا، فَإِذَا اعْتَدَلَتْ تَکَفَّأُ بِالْبَلاَءِ، وَالفَاجِرُ کَالأَرْزَةِ، صَمَّاءَ مُعْتَدِلَةً، حَتَّى یَقْصِمَهَا اللَّهُ إِذَا شَاءَ» [رواه البخاری: 5644].

1950- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: مسلمان مانند شاخۀ تر و تازه است، از هر طرفی که باد به وی بوزد متمایل می‌گردد [ولی نمی‌شکند]، و چون قوی گردد آمادۀ تحمل مصائب می‌گردد».

«و شخص فاجر مانند شاخۀ درخت ارزه است که خشک و راست ایستاده است، و امادۀ آن است که خداوند آن را در هر وقت که بخواهد در هم بشکند([1]).

1951- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُصِبْ مِنْهُ» [رواه البخاری: 5645].

1951- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی را که خداوند متعال برایش ارادۀ خیر داشته باشد، گرفتار [مشاکل] می‌سازد»([2]).

2- باب: شِدَّةِ المَرَضِ

باب [2]: شدت مرض

1952- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «مَا رَأَیْتُ أَحَدًا أَشَدَّ عَلَیْهِ الوَجَعُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» [رواه البخای: 5646].

1952- از عائشهل روایت است که گفت: هیچکس را ندیدم که دردش از درد [وفات] پیامبر خدا ج شدیدتر باشد.

1953- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: قالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی مَرَضِهِ، وَهُوَ یُوعَکُ وَعْکًا شَدِیدًا، وَقُلْتُ: إِنَّکَ لَتُوعَکُ وَعْکًا شَدِیدًا، قُلْتُ: إِنَّ ذَاکَ بِأَنَّ لَکَ أَجْرَیْنِ؟ قَالَ: «أَجَلْ، مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُصِیبُهُ أَذًى إِلَّا حَاتَّ اللَّهُ عَنْهُ خَطَایَاهُ، کَمَا تَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ» [رواه البخاری: 5647].

1953- از عبدالله [بن مسعود]س روایت است که گفت: هنگام مریضی پیامبر خداج نزدشان آمده و دیدم که مرض‌شان شدید شده است، گفتم: مرض شما شدید شده است و این به سبب آن است که برای شما دو مزد است([3]).

فرمودند: «بلی! مسلمان به هیچ مصیبتی دچار نمی‌شود، مگر آنکه خداوند به سبب آن مصیبت، گناهانش را به مانند برگ درخت می‌ریزاند ([4]).

3- باب: فَضْلِ مَنْ یُصْرَعُ مِنَ الرِّیحِ

باب [3]: فضیلت کسی که به سبب باد بی‌هوش می‌شود

1954- عَنْ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَنَّهُ قَالَ لِبَعْض أَصْحابِهِ: أَلاَ أُرِیکَ امْرَأَةً مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ؟ قُلْتُ: بَلَى، قَالَ: هَذِهِ المَرْأَةُ السَّوْدَاءُ، أَتَتِ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ: إِنِّی أُصْرَعُ، وَإِنِّی أَتَکَشَّفُ، فَادْعُ اللَّهَ لِی، قَالَ: «إِنْ شِئْتِ صَبَرْتِ وَلَکِ الجَنَّةُ، وَإِنْ شِئْتِ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ یُعَافِیَکِ» فَقَالَتْ: أَصْبِرُ، فَقَالَتْ: إِنِّی أَتَکَشَّفُ، فَادْعُ اللَّهَ لِی أَنْ لاَ أَتَکَشَّفَ، فَدَعَا لَهَا [رواه البخاری: 5652].

1954- از ابن عباسب روایت است که وی برای یکی از دوستانش گفت: آیا زنی را از اهل بهشت برایت نشان دهم؟

گفت: بلی.

گفت: همین زن سیاه است، این زن نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: من گاهی بی‌هوش می‌شوم، و بعضی از اعضایم برهنه می‌شود، به حق من دعا کنید.

فرمودند: «اگر می‌خواهی صبر کن وبرای تو بهشت باشد، و اگر می‌خواهی دعا کنم که شفا بیابی».

گفت: صبر می‌کنم، ولی [در حین بی‌هوشی[ جانم برهنه می‌شود، برایم دعا کنید که برهنه نگردم، و [پیامبر خدا ج] برایش دعا کردند([5]).

4- باب: فَضْلِ مَنْ ذَهَبَ بَصَرُهُ

باب [4]: کسی که بینائی‌اش از بین برود

1955- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ قَالَ: إِذَا ابْتَلَیْتُ عَبْدِی بِحَبِیبَتَیْهِ فَصَبَرَ، عَوَّضْتُهُ مِنْهُمَا الجَنَّةَ» [رواه البخاری: 5653].

1955- از انس بن مالکس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «خداوند می‌گوید: اگر بنده‌ام را به از بین بردن بینائی‌اش مبتلا سازم و او صبر کند، در عوض آن، جنت را برایش می‌دهم»([6]).

5- باب: عِیَادَةِ المَرِیضِ

باب [5]: عیادت مریض

1956- عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «جَاءَنِی النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَعُودُنِی، لَیْسَ بِرَاکِبِ بَغْلٍ وَلاَ بِرْذَوْنٍ» [رواه البخاری: 5664].

1956- از جابرس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج، عیادتم آمدند، نه بر قاطری سوار بودند و نه بر اسپی.

6- باب: مَا رُخِّصَ لِلْمَریضِ أنْ یَقُولَ إنِّی وَجِعٌ أوْ وَا رَأسَاه أو اشتدَّ بِی الْوَجَعُ وَقَولِ أیُّوبَ÷: ﴿أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ

باب [6]: ناله و شکایتی که برای مریض روا است.. و گفتۀ ایوب÷ که: ﴿و رنج و بیماری به من روی آورده و تو مهربان‌ترین مهربانانی

1957- عَنْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: وَارَأْسَاهْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ذَاکِ لَوْ کَانَ وَأَنَا حَیٌّ فَأَسْتَغْفِرُ لَکِ وَأَدْعُو لَکِ»، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: وَا ثُکْلِیَاهْ، وَاللَّهِ إِنِّی لَأَظُنُّکَ تُحِبُّ مَوْتِی، وَلَوْ کَانَ ذَاکَ، لَظَلَلْتَ آخِرَ یَوْمِکَ مُعَرِّسًا بِبَعْضِ أَزْوَاجِکَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «بَلْ أَنَا وَارَأْسَاهْ، لَقَدْ هَمَمْتُ - أَوْ أَرَدْتُ - أَنْ أُرْسِلَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَابْنِهِ فَأَعْهَدَ، أَنْ یَقُولَ: القَائِلُونَ أَوْ یَتَمَنَّى المُتَمَنُّونَ ثُمَّ قُلْتُ: یَأْبَى اللَّهُ وَیَدْفَعُ المُؤْمِنُونَ، - أَوْ یَدْفَعُ اللَّهُ وَیَأْبَى المُؤْمِنُونَ -» [رواه البخاری: 5665].

1957- از عائشهل روایت است که گفت: و ای! سرمن، پیامبر خدا ج فرمودند: «اگر تو مردی و من زنده بودم، برایت طلب آمرزش نموده و به حق تو دعا می‌کنم».

عائشهل گفت: وا مصیبتا! به خداوند سوگند طوری معلوم می‌شود که بر مرگ من خوش هستید، و اگر چنین باشد، تا [آخرین روز، شما با بعضی از همسران خود همبستر می‌شوید.

پیامبر خدا ج فرمودند: «بلکه من می‌گویم که وای سرمن، [یعنی: وا مصیبتاه را باید من بگویم، نه تو، زیرا من میمیرم و تو زنده می‌مانی]، و تصمیم گرفتم که ابوبکر و فرزندش را بطلبم، و پیش از آنکه مردم چیزی بگویند، و یا کسانی که آرزوی خلافت را دارند، خلافت را آرزو نمایند، [امر خالفت را] واضح سازم، ولی بعد از آن با خود گفتم که خداوند این کار را [جز برای ابوبکر، برای کس دیگری نصیب نمی‌کند]، و مسلمانان هم [جز خلافت ابوبکر خلافت دیگری را] قبول نخواهند کرد – و یا گفتند که یدفع الله و یأبی المؤمنون – و شک در تقدیم و تأخیر این عبارت از طرف راوی است -([7]).

7- باب: تَمَنِّی المَرِیضِ المَوْتَ

باب [7]: آرزو کردن مریض مرگ را

1958- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدُکُمُ المَوْتَ مِنْ ضُرٍّ أَصَابَهُ، فَإِنْ کَانَ لاَ بُدَّ فَاعِلًا، فَلْیَقُلْ: اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَا کَانَتِ الحَیَاةُ خَیْرًا لِی، وَتَوَفَّنِی إِذَا کَانَتِ الوَفَاةُ خَیْرًا لِی» [رواه البخاری: 5671].

1958- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «هیچکس به سبب ضرری که به وی رسیده است، مرگ خود را طلب نکند، و اگر ناچار است فقط بگوید که خدایا! تا وقتی که زندگی برایم بهتر است مرا زنده نگهدار، و وقتی که مرگ برایم بهتر باشد مرا بمیران»([8]).

1959- عَنْ خَبَّابٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّهُ أکْتَوَی سَبْعَ کَیَّاتْ، فَقَالَ: «إِنَّ أَصْحَابَنَا الَّذِینَ سَلَفُوا مَضَوْا وَلَمْ تَنْقُصْهُمُ الدُّنْیَا، وَإِنَّا أَصَبْنَا مَا لاَ نَجِدُ لَهُ مَوْضِعًا إِلَّا التُّرَابَ، وَلَوْلاَ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَهَانَا أَنْ نَدْعُوَ بِالْمَوْتِ لَدَعَوْتُ بِهِ» [رواه البخاری:5672].

1959- از خبابس روایت است که خود را هفت بار داغ کرد و گفت: کسانی که از ما پیشتر بودند، مردند و دار دنیا از ثواب آخرت آن‌ها چیزی را کم کرده نتوانست([9]).

ولی دنیا آن‌چنان بما روی آورده است که برای مصرف آن راهی بجز از خاک و گل [یعنی: تعمیر و بنیان] نمی‌بینیم، [و یا جز آنکه دنیا را به خود به خاک ببریم، راه دیگری نداریم]، و اگر پیامبر خدا ج از آرزو کردن مرگ منع نمی‌کردند، من مرگ خود را طلب می‌کردم.

1960- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَنْ یُدْخِلَ أَحَدًا عَمَلُهُ الجَنَّةَ» قَالُوا: وَلاَ أَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لاَ، وَلاَ أَنَا، إِلَّا أَنْ یَتَغَمَّدَنِی اللَّهُ بِفَضْلٍ وَرَحْمَةٍ، فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا، وَلاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدُکُمُ المَوْتَ: إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَزْدَادَ خَیْرًا، وَإِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ» [رواه البخرای: 5673].

1960- از ابو هریرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «هیچکس را عملش به بهشت نمی‌برد».

گفتند: یا رسول الله! حتی شما را؟

فرمودند: «و حتی مرا، مگر آنکه خداوند مرا مورد فضل و رحمت خود قرار دهد، پس در اعمال خود میانه روی را پیشۀ خود سازید، ونباید هیچ کسی مرگ خود را طلب کند، زیرا اگر نیکوکار باشد، شاید کارهای نیک بیشتری انجام دهد، و اگر بدکار باشد، احتمال دارد که از کارهای بدش به [توبه] رضایت خدا را طلب بکند»([10]).

8- باب: دُعَاءِ العَائِدِ لِلْمَرِیضِ

باب [8]: دعای عیادت مریض

1961- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، کَانَ إِذَا أَتَى مَرِیضًا أَوْ أُتِیَ بِهِ، قَالَ: «أَذْهِبِ البَاسَ رَبَّ النَّاسِ، اشْفِ وَأَنْتَ الشَّافِی، لاَ شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ، شِفَاءً لاَ یُغَادِرُ سَقَمًا» [رواه البخاری: 5675].

1961- از عائشهل روایت است که گفت: چون پیامبر خدا ج به عیادت مریضی می‌رفتند، و یا مریضی را نزدشان می‌آوردند می‌گفتند:

«پروردگار مردم! مرض را از بین ببر، و شفا بده که شفا دهنده تو هستی، و شفای جز شفای تو نیست، و آن‌چنان شفایی بده که هیچ دردی با او باقی نماند».


69- کتابُ الطِّب



[1]- یعنی: مسلمان از غم و اندوهی که برایش می‌رسد، متاثر می‌گردد، ولی معنویات خود را از دست نمی‌دهد، و تسلیم ناگواری‌ها نمی‌شود، ولی فاجر که اعتمادش بر لذات و نعمت‌های همین دنیا است، اگر این نعمت‌ها از دستش برود، تحمل نیاورده و از بین میرود.

[2]- زیرا به سبب این مشاکل برایش ثواب می‌دهد، گناهانش را محو می‌کند، و درجۀ تقربش را بلند می‌سازد، و این برای مسلمان بشارتی است، زیرا انسان در هر حالت و هر منزلت و مقامی که باشد، خالی از مشاکل بدنی و یا روحی نیست، پس وی در هر حالتی مورد رحمت خداوند متعال است.

[3]- یعنی: چون شدت مریضی شما دوچند شدت مریضی دیگران است، مزد آن نیز، دوچند مزد دیگران است.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      طوری که در احادیث دیگری آمده است، گناهانی که به سبب مرض و امثال آن بخشیده می‌شود، گناهان صغیره است، نه گناهان کبیره، و دلیل آن این قول پیامبر خدا ج است که فرمودند: «نمازهای پنج گانه، و نماز یک جمعه تا نماز جمعۀ دیگر، و یک رمضان تا رمضان دیرگر سبب کفار گناهان بین آن‌ها است، و این در صورتی است که از گناهان کبیره خودداری شده باشد».

[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      در مسند بزار آمده است که نزی به نام (ام زفر) که به مرض صرع گرفتار بود، نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: برایم دعا کنید، زیرا می‌ترسم که شخص خبیثی آمده و مرا برهنه سازد، و پیامبر خداج برایش دعا کردند، و بعد از این هر وقت که می‌ترسید شاید مرضش ظاهر شود، می‌آمد و در زیر پردۀ خانۀ کعبه داخل می‌شد، و در طبقات ابن سعد آمده است که این زن، ماشطۀ خدیجهل بود، و همیشه به دیدن پیامبر خدا ج می‌آمد.

[6]- و البته این نعمت بالاتر از نعمت بینائی است، زیرا نعمت بینائی مؤقت و فانی، و نعمت بهشت دائمی و باقی است.

[7]- از احکام و سمائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در این حدیث سه موضوع را پیامبر خدا ج از طریق وحی پیش بینی نموده و خبر دادند، و هر سه موضوع به تحقق پیوست موضوع اول آنکه برای عائشهل گفتند که من از تو پیشتر خواهم مرد، و البته همان طور هم شد، موضوع دوم آنکه: خلافت را خداوند بعد از مرگ پیامبر خود، نصیب ابوبکرس می‌سازد، و البته این هم همان طور شد، و موضوع سوم آنکه: مسلمانان جز خلافت ابوبکر صدیقس خلافت شخص دیگری را قبول نمی‌کنند، و این هم به همان طریقی شد که پیامبر خدا ج پیش بینی کرده بودند.

      2) چنان‌چه این حدیث اشارت بر این دارد که نامۀ را که می‌خواستند پیامبر خدا ج در هنگام وفات خود بنویسند و بعضی از صحابه از آن جلوگیری نمودند، و صیت نامۀ خلافت برای ابوبکر صدیقس بود، و امام مسلم/ در روایت این حدیث به این امر اشاره می‌کند.

[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      در حدیث دیگری آمده است که نباید کسی به سبب ضرر دنوی که متوجه حالش شده است، مرگ خود را بخواهد، و اگر ناچار است فقط بگوید که...، و از این حدیث دانسته می‌شود که طلب مرگ به سبب دفع ضرر اخروی روا است، و از اینجا بود که عمرس مرگ خود را از خداوند خواست، روایت است که عمرس گفت: الهی! به پیری رسیدم، قوایم به تحلیل رفت، و رعیتم منتشر شد، مرا در حالتی که خساره‌مند نباشم به نزد خود بخوان».

[9]- یعنی: فریفتگی آن‌ها به دنیا طوری نبود که آخرت را از یاد آن‌ها برده باشد، و در نتیجه، این امر سبب نقصان ثواب آخرت آن‌ها نگردید.

[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      مراد از این فرمودۀ پیامبر خدا ج که: «هیچکس را عملش به بهشت نمی‌برد»، این است که تنها کاری که عمل می‌کند این است که سبب علو درجات شخص در بهشت می‌گردد، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَتِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِیٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ این همام بهشتی است که به پاداش اعمالی که انجام داده‌اید، آن را به ارث برده‌اید، و گویند که مراد از آن بهشت، درجات بهشت است، و این تاویل برای آن است که منافات بین آیت و حدیث از بین برده شود،

      ولی برای رفع این اشکال می‌توان جواب دیگری را عرضه داشت، و آن این است که نعمت‌های بهشت ابدی است، والبته این امر نعمت بسیار بزرگی است که به حد و وصف نمی‌آید، و عملی را که از انسان از طاعات و عبادات در چند سال محدود عمر خود انجام می‌دهد، بخودی خود نمی‌تواند مقابلی برای دریافت آن بهشت جاودان باشد، ولی این طاعات و عبادات، بنده را مورد رحمت خداوند قرار می‌دهد، و خداوند متعال است که به رحمت خود در مقابل آن اعما اندک، آن بهشت جاودان را نصیبش می‌سازد، پس در این صورت است که از یک طرف اعمالش به تنهائی خود سبب دخول جنتش نگردیده است، و از طرف دیگر چون این اعمال سبب جلب رحمت خداوندی شده است، خداوند به رحمت خود او را به بهشتدبرده است، و از این نگاه می‌گوئیم که این بهشت رفتنش به سبب انجام دادن آن اعمالش می‌باشد، والله تعالی أعلم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد