1- باب: مَا أسْفَلَ مِنَ الْکَعْبَیْنِ فَهُوَ فِی النَّارِ
باب [1]: اندازۀ که از بجلک پائینتر باشد در آتش است
1983- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَا أَسْفَلَ مِنَ الکَعْبَیْنِ مِنَ الإِزَارِ فَفِی النَّارِ» [رواه البخاری: 5787].
1983- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «ازاری که از بجلک پائینتر باشد، در آتش است»([1]).
2- باب: الْبُرُودِ وَالْحِبَرَ وَالشَّمْلَةِ
باب [2]: بردها وبر یمانی، و قبا
1985- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «کَانَ أَحَبُّ الثِّیَابِ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یَلْبَسَهَا الحِبَرَةَ» [رواه البخاری: 5813].
1985- از انس بن مالکس روایت است که گفت: از هر لباسی در نزد پیامبر خداج (حِبَرَه) دوست داشتنیتر بود([2]).
1986- عَنْ عَائِشَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ تُوُفِّیَ سُجِّیَ بِبُرْدٍ حِبَرَةٍ» [رواه البخاری: 5814].
1986- از عائشهل روایت است که چون پیامبر خدا ج وفات یافتند به برد یمنی پوشانده شدند.
3- باب: الثِّیَابِ الْبِیضِ
1987- عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَعَلَیْهِ ثَوْبٌ أَبْیَضُ، وَهُوَ نَائِمٌ، ثُمَّ أَتَیْتُهُ وَقَدِ اسْتَیْقَظَ، فَقَالَ: «مَا مِنْ عَبْدٍ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، ثُمَّ مَاتَ عَلَى ذَلِکَ إِلَّا دَخَلَ الجَنَّةَ» قُلْتُ: وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ؟ قَالَ: «وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ» قُلْتُ: وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ؟ قَالَ: «وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ» قُلْتُ: وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ؟ قَالَ: «وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ عَلَى رَغْمِ أَنْفِ أَبِی ذَرٍّ» وَکَانَ أَبُو ذَرٍّ إِذَا حَدَّثَ بِهَذَا قَالَ: وَإِنْ رَغِمَ أَنْفُ أَبِی ذَرٍّ [رواه البخاری: 5827].
1987- از ابوذرس روایت است که گفت: نزد پیامبر خدا ج آمدم، بر بالایشان جامۀ سفید بود، و خواب بودند، و فرمودند: «هیچ بندۀ نیست که (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) گوید و بر همین [عقیده] بمیرد، مگر آنکه به بهشت میرود».
گفتم: اگر زنا و دزدی کرده باشد؟
فرمودند: «اگرچه زنا و دزدی کرده باشد».
گفتم: اگرچه زنا و دزدی کرده باشد؟
فرمودند: «اگرچه زنا و دزدی کرده باشد».
گفتم: اگرچه زنا و دزدی کرده باشد؟
فرمودند: «اگرچه زنا و دزدی کرده باشد، رغم انف ابو ذر».
و چون ابو ذرس این حدیث را روایت میکرد [در اخیر] میگفت که: رغم انف ابوذر([3]).
4- باب: لُبْسِ الحَرِیرِ وَافْتِرَاشِهِ
باب [4]: پوشیدن ابریشم و فرش کردن آن
1988- عَنْ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «نَهَى عَنِ الحَرِیرِ إِلَّا هَکَذَا، وَأَشَارَ بِإِصْبَعَیْهِ اللَّتَیْنِ تَلِیَانِ الإِبْهَامَ، یَعْنِی الأَعْلاَمَ» [رواه البخاری: 5828].
1988- از عمرس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج از استعمال ابریشم منع کردند، مگر این اندازه را، و با انگشت شهادت انگشت میانۀ خود اشاره نمود، و [گفت] این اندازه هم باید برای زنت لباس باشد([4]).
5- باب: افْتِرَاشِ الحَرِیرِ
1989- و عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: قالَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ لَبِسَ الحَرِیرُ فِی الدُّنْیَا إِلَّا لَمْ یُلْبَسْ فِی الآخِرَةِ» [رواه البخاری: 5830].
1989- و از عمرس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که در دنیا ابریشم بپوشد، در آخرت نمیپوشد»([5]).
1990- عَنْ حُذَیْفَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «نَهَانَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَشْرَبَ فِی آنِیَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَأَنْ نَأْکُلَ فِیهَا، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِیرِ وَالدِّیبَاجِ، وَأَنْ نَجْلِسَ عَلَیْهِ» [رواه البخاری: 5837].
1990- از حُذیفهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج ما را از خوردن و آشامیدن در ظرف طلا و نقره، و از پوشیدن حریر و دیباج، و از نشستن بر آن، نهی کردند.
6- باب: النَّهْیِ عَنْ التَّزَعْفُرِ لِلرِّجَالِ
باب [6]: ممنوع بودن استعمال زعفران برای مردها
1991- عَنْ أَنَسٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «نَهَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یَتَزَعْفَرَ الرَّجُلُ» [رواه البخاری: 5846].
1991- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج از استعمال زعفران برای مردها منع کردند([6]).
7- باب: النِّعَالِ السِّبْتِیَّة وَغَیْرِهَا
1992-وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ سُئِلَ: أَکَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی فِی نَعْلَیْهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ» [رواه البخاری: 5850].
1992- از انسس روایت است که کسی از وی پرسید: آیا پیامبر خدا ج با کفشهای خود نماز میخواندند؟
گفت: بلی([7]).
1993- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ یَمْشِی أَحَدُکُمْ فِی نَعْلٍ وَاحِدَةٍ، لِیُحْفِهِمَا جَمِیعًا، أَوْ لِیُنْعِلْهُمَا [رواه البخاری: 5855].
1993- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی نباید با یک کفش راه برود، یا هردو کفش را از پایش بیرون کند و یا هردو را بپوشد».
8- باب: یَنْزِعُ نَعْلَهُ الْیُسْرَى
1994- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا انْتَعَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیَبْدَأْ بِالیَمِینِ، وَإِذَا نَزَعَ فَلْیَبْدَأْ بِالشِّمَالِ، لِیَکُنِ الیُمْنَى أَوَّلَهُمَا تُنْعَلُ وَآخِرَهُمَا تُنْزَعُ» [رواه البخاری: 5856].
1994- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «وقت کفش پوشیدن، از پای راست، و هنگام در آوردن از پای چپ شروع کنید، به طوری که پای راست اولین پا در کفش پوشیدن، و آخرین پا در کفش در آوردن باشد».
9- باب: قَوْلِ النَّبِیِّ ج: لاَ یُنْقَشُ عَلَى نَقْشِ خَاتَمِهِ
باب [9]: این قول پیامبر خدا ج که نباید بر انگشتر خود نوشته کرد
1995- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اتَّخَذَ خَاتَمًا مِنْ فِضَّةٍ، وَنَقَشَ فِیهِ: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَقَالَ: «إِنِّی اتَّخَذْتُ خَاتَمًا مِنْ وَرِقٍ، وَنَقَشْتُ فِیهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، فَلاَ یَنْقُشَنَّ أَحَدٌ عَلَى نَقْشِهِ» [رواه البخاری: 5877].
1995- از انس بن مالکس روایت است که پیامبر خدا ج برای خود از نقره انگشتری ساختند، و روی آن نوشتند: (محمد رسولُ الله)، و فرمودند: «من انگشتر از نقره برای خود ساختم و روی آن (محمد رسولُ الله) نقش کردم، و نباید کسی این چیز را بر انگشترش نقش کند»([8]).
10- باب: إِخْرَاجِ المُتَشَبِّهِینَ بِالنِّساءِ مِنَ الْبُیُوتِ
باب [10]: بیرون کردن زن نماها از خانهها
1996- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: لَعَنَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ المُخَنَّثِینَ مِنَ الرِّجَالِ، وَالمُتَرَجِّلاَتِ مِنَ النِّسَاءِ، وَقَالَ: «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ» قَالَ: فَأَخْرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فُلاَنًا، وَأَخْرَجَ عُمَرُ فُلاَنًا [رواه البخاری: 5886].
1996- از ابن عباسب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج مردهایی زن مانند، و زنهایی مرد مانند را، لعنت نموده و فرمودند: «اینها را از خانههای خود بیرون کنید».
و ابن عباسب گفت که: پیامبر خدا ج فلانی، و عمرس فلانی را خارج ساختند([9]).
11- باب: إِعْفَاءِ اللِّحى
1997- عَنِ ابْنِ عُمَرَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «خَالِفُوا المُشْرِکِینَ: وَفِّرُوا اللِّحَى، وَأَحْفُوا الشَّوَارِبَ» [رواه البخاری: 5892].
1997- از ابن عمرب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «با مشرکین مخالفت کنید، ریشهای خود را نگه دارید و سبیلهای خود را کم کنید([10]).
12- باب: الخِضَابِ
1998- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ الیَهُودَ وَالنَّصَارَى لَا یَصْبُغُونَ، فَخَالِفُوهُمْ» [رواه البخاری: 5899].
1998- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «یهود و نصاری [سر وریش خود را] رنگ نمیکنند، شما با آنها مخالفت کنید([11]).
13- باب: الجَعْدِ
1999- عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کانَ شَعَرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجِلًا لَیْسَ بِالسَّبِطِ وَلاَ الجَعْدِ، بَیْنَ أُذُنَیْهِ وَعَاتِقِهِ» [رواه البخاری: 5905].
1999- از انسس روایت است که گفت: موهای پیامبر خدا ج شانه زده بود، نه خیلی مجعد بود و نه خیلی افتاده، و [درازی آن] بین گوش و دوش بود.
2000- وعَنْهُ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ضَخْمَ الیَدَیْنِ وَالقَدَمَیْنِ، حَسَنَ الوَجْهِ، لَمْ أَرَ بَعْدَهُ وَلَا قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَکَانَ بَسِطَ الکَفَّیْنِ» [رواه البخاری: 5907].
2000- و از انسس روایت است که گفت: دست و پای پیامبر خدا ج قوی، و رویشان زیبا بود، پیش از ایشان و بعد از ایشان کسی را به این زیبایی ندیده بودم، و کفهای دستشان گشاده بود.
14- باب: الْقَزَعِ
2001- عَنِ ابْنِ عُمَرَ: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قالَ: سَمِعْتُ «رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَنْهَى عَنِ القَزَعِ» [رواه البخاری: 5921]:
2001- از ابن عمرب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را شنیدم که: از نیم تراش کردن موی سر نهی فرمودند([12]).
15- باب: تَطْیِیبِ المَرْأةِ زَوجهَا بِیَدیْهَا
باب [15]: عطر زدن زن شوهرش را به دست خود
2002- عَنْ عَائِشَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: «کُنْتُ أُطَیِّبُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِأَطْیَبِ مَا یَجِدُ، حَتَّى أَجِدَ وَبِیصَ الطِّیبِ فِی رَأْسِهِ وَلِحْیَتِهِ» [رواه البخاری: 5923]:
2002- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را از بهترین عطری که مییافتند، تا جای عطر میزدم که درخشندگی عطر را در سر و ریششان مشاهده میکردم.
16- باب: مَنْ لا یَرُدَّ الطِّیبَ
باب [16]: کسی که خوشبوئی را رد نمیکرد
2003- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «کَانَ لاَ یَرُدُّ الطِّیبَ» [رواه البخاری: 5929].
2003- از انسس روایت است که پیامبر خدا ج خوشبوئی را رد نمیکردند.
17- باب: الذَّرِیرَةِ
2004- عَنْ عَائِشَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: قَالَتْ: «طَیَّبْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِیَدَیَّ بِذَرِیرَةٍ فِی حَجَّةِ الوَدَاعِ، لِلْحِلِّ وَالإِحْرَامِ» [رواه البخاری: 5930].
2004- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را در (حجة الوداع) با دست خود از خوشبوئی که مخلوط بود، در وقت احرام بستن و در وقت بیرون شدن از احرام، عطر زدم([13]).
18- باب: عَذَابِ المُصَوِّرِینَ یَوْمَ القِیَامَةِ
باب [18]: عذاب مصورین در روز قیامت
2005- عَنْ بْنَ عُمَرَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ الَّذِینَ یَصْنَعُونَ هَذِهِ الصُّوَرَ یُعَذَّبُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ، یُقَالُ لَهُمْ: أَحْیُوا مَا خَلَقْتُمْ» [رواه البخاری: 5951].
2005- از ابن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسانی که این تصویرها را میکشند در روز قیامت تعذیب میشوند، و برای آنها گفته میشود: آنچه را که خلق کردهاید زنده کنید»([14]).
19- باب: نَقْضِ الصُّوَرِ
2006- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «قالَ الله تعالی: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذَهَبَ یَخْلُقُ کَخَلْقِی، فَلْیَخْلُقُوا حَبَّةً، وَلْیَخْلُقُوا ذَرَّةً» وؤادَ فی روایة: «فَلْیَخْلُقُوا شَعِیرَةً» [رواه البخاری: 5935].
2006- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را شندم که میفرمودند: «خداوند متعالی میگوید: آیا از کسی که میخواهد مانند خلق من خلق نماید، کسی ظالمتر هست؟ پس [اگر میتوانند] یک دانۀ را خلق کنند، و [اگر میتوانند] یک ذرۀ را خلق کنند».
و در روایت دیگری آمده است که: «پس [اگر میتوانند] یک جوی را خلق کنند».
71- کِتَابُ الأدَبِ
[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) (بجلک) استخوان بر آمدهای است که بر بند پا قرار دارد، و معنی حدیث این است: آنچه را که ازار از بجلک پا و پائینتر از آن میپوشاند، در آتش دوزخ میسوزد.
2) طوری که امام شافعی/ میگوید و در روایات دیگری آمده است، این امر مقید به این است که چنین ازاری از روی تکبر و افتخار پوشیده شود، و ازار درازی که از روی عادت پوشیده میشود، مکروه است نه حرام.
[2]- (حِبَرَه) نوعی از بد یمانی است که از پنبه ساخته میشود، و شاید همان چیزی باشد که ما مردم هرات آن را (کرباس) میگوئیم، و از آن جهت پیامبر خدا ج این نوع لباس را دوست داشتند، که متواضعانهتر بود، و در عین حال گرد و غبار را کمتر میگرفت.
[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) ارتکاب گناه کبیره، سبب خروج از ایمان، و مستوجب عذاب ابدی نیست.
2) معنی (رغم انف): به خاک مالیدن بنی است، و این در جایی گفته میشود که کاری بر خلاف ارادۀ شخصی انجام پذیرد.
3) سبب تکرار سؤال ابو ذرس آن بود که بهشت رفتن را با وجود این دو گناه کبیره، باور نا کردنی میدانست.
4) در تیسیر القاری آمده است که: ابو ذرس از اکابر صحابه است پس چگونه در تصدیق این خبر از رسول اکرم ج توقف نمود، تا جایی که در زمینه سه بار استفسار کرد، و در جواب میگوید که: ابو ذرس هیچگاه در قول خبر نبی کریم ج متردد نبود، بلکه از این میترسید که اگر مسلمانان این خبر را بشنوند، جد و جهد در عمل را گذاشته و به همین چیز اعتماد میکنند.
والبته این جواب خالی از ملاحظه نیست، زیرا دلالت بر این دارد که ابو ذرس به چیزی متوجه شده بود، که پیامبر خدا ج متوجه نشده بودند، و یقینا که این سخن قابل قبول نیست، بهترین جواب همان چیزی است که از خود سیاق حدیث دانسته میشود، و آن این است که ابو ذرس رفتن به بهشت را با وجود ارتکاب چنین اعمالی بعید میدانست، والله تعالی أعلم.
5) معنی حدیث این است که گویندۀ (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) به بهشت میرود، ولو آنکه به اندازۀ گناهان خود در دوزخ بسوزد، و علماء نظر به نصوص دیگری که در زمینه آمده است گفتهاند که: عفو گناهان در حقوق الله است، ولی حقوق الناس تا وقتی که حق به حقدارش نرسیده باشد، و یا از صاحب حق رضایت حاصل نشده باشد، قابل بخشایش نیست، و اینکه دزد به بهشت میرود، مراد از آن دزدی است که بعد از دزدی، حق را به حقدارش رسانیده، و از دزدی توبه کرده باشد، و یا مورد شفاعت قرار گرفته باشد، والله تعالی أعلم.
[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) اینکه عمرس مقدار آن را به صورت محسوس تعیین نمود، مقصدش این است که پیامبر خداج از استعمال ابریشم برای مردها تنها چیز اندکی را اجازه دادهاند، که مثلا: جهت سجاف و یا زینت سر جیب و امثال آن به کار برده شده باشد، و استعمال بیشتر آن، و بالأخص پوشیدهن لباس ابریشمین به اتفاق علماء برای مردها حرام است.
2) سبب این تحریم، یا اسراف، یا ناز پروری، و یا تکبر است، و فرقی نمیکند که این لباس دستار، پیرهن، ازار، دستمال، و یا هرچیز دیگری باشد.
[5]- طلا و نقره و ابریشم اگر جهت پوشیدن باشد، تحریم استعمال آن خاص برای مردها است، و برای زنها جواز دارد، در سنن ابو داود آمده است که پیامبر خدا ج قطعۀ ابریشمی را بدست راست خود، و پارچۀ از طلا را بدست چپ خود گرفته و فرمودند: «این دو چیز برای مردهای امت من حرام، و برای زنهای آنها حلال است».
[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از (زعفران)، یا مطلق زعفران است، و یا خوشبوئی است که از زعفران ساخته میشود، و در سابق از این چیز جهت خوشبوئی و رنگ آن در لباس و بدن خود استفاده میکردند، و ابن بطال و ابن التین/ میگویند که: این نهی خاص به بدن بوده، و برای کراهت است، نه تحریم، و دلیل آن حدیث انس است که میگوید: عبدالرحمن بن عوفس نزد پیامبر خدا ج آمد، و اثر استعمال زعفران در وی دیده میشد، و در روایت دیگری آمده است که: پیامبر خدا ج او را نه از این کار منع کردند، و نه امر به شستن آن نمودند، و این دلالت بر این دارد که این نهی برای کراهت است نه تحریم.
2) بعضی از علماء از آن جمله امام مالک/ استعمال زعفران را برای مرد و زن روا میدانند و میگویند: نهیی که در این مورد آمده است، برای مُحرم است، یعنی: برای کسی است که به نیت عمره و یا حج احرام بسته است، و برای غیر محرم استعمال آن جواز دارد، ولی اکثر علماء میگویند که استعمال آن به طور مطلق روا نیست، و فرقی بین محرم و غیر محرم وجود ندارد، و امام ابن حجر جانب حلال بودن آن را ترجیح میدهد، و میگوید: حدیث ابن عمرب دلالت بر جواز آن دارد، زیرا در این حدیث آمده است که پیامبر خدا ج از رنگ زرد [که زعفران باشد] استفاده میکردند.
3) اختلافی که هست در استعمال زعفران به حیث خوشبوئی و یا رنگ کردن لباس به آن است، ولی در خوردن زعفران – بعد از جستجوی زیاد – سخنی از علماء ندیدم، و شاید سبب آنکه در این مورد چیزی نگفتهاند این باشد که: یا خوردن زعفران در آن وقت رواج نداشته است، بنابراین در این مورد چیزی نگفتهاند، و یا آنکه: چون اصل در اشیاء ابحت است، و منعی که آمده است در مورد استعمال آن است نه در خوردن آن، لذا اباحت خوردن آن به اصل خود باقی میماند، والله تعالی أعلم.
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) از این حدیث دانسته میشود که نماز خواندند با کفش جواز دارد، و در احادیث هم آمده است که پیامبر خدا ج و صحابهش با کفش نماز میخواندند.
2) چیزی که در اینجا قابل تذکر است این است که:
اول آنکه: در سابق نظر به بساطت زندگی و عدم تکلف در معیشت، کثافاتی که اکنون در هر طرف دیده میشود، در آن وقت وجود نداشت، بنابراین کفشهای آنها به طور غالب پاک بود، و نماز خواندن با چنین کفشهای باکی نداشت، ولی اکنون اگر کسی با کفش نماز میخواند، باید متاکد گردد که کفشش نجس نیست، زیرا نماز خواندن با نجاست جواز ندارد.
دوم آنکه: مساجد در آن وقت فرش نداشت، و بر روی ریگ و یا خاک نماز میخواندند، از این جهت نماز خواند با کفش سبب کثافت مسجد نمیگردید، ولی اکنون که مساجد به طور عموم با فرشهای زیبا و نظیفی فرش شده است، اگر کسی میخواهد به مسجد داخل شود، باید کفشهایش را بکشد، زیرا نماز خواندند در این حالت سبب کثافت مسجد، و در نتیجه اذیت نماز گذران میگردد، و البته که چنین عملی جواز ندارد.
[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) معنی سخن پیامبر خدا ج این است که: اگر کسی از شما برای خود انگشتری میسازد و میخواهد چیزی را بر آن بنویسید، (محمد رسول الله) بر آن ننویسد.
2) سبب منع کردن این بود که پیامبر خدا ج میخواستند برای ملوک عجم نامۀ بفرستند، کسی برایشان گفت که: آنها نامۀ بدون مهر را قبول نمیکنند، و همان بود که برای خود چنین مهری ساختند، و برای آنکه مهر ایشان با مهر دیگران اشتباه نشود، از ساختن چنین مهری منع کردند.
[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
در اینکه مراد از مردهای زن مانند، و زنهای مرد مانند چیست؟ سه نظر وجود دارد: نظر اول آن است که مراد از آن: تشبیه در لباس و شکل و صورت است، مثلا مرد، مو و لباس خود را به شکل مو و لباس زن در آورد، و یا بر لب و رخسارش آرایش زنها را استعمال کند، و زن مو و لباسش را به شکل مو ولباس مردها در آورد، و نظر دوم آن است که مراد از آن: تشبه و همرنگی در گفتار و رفتار است، به طوری که مرد صدایش را و طرز راه رفتنش را به طریقۀ زنها، و زنها گفتار و رفتارشان را به شکل مردها بسازند، نظر سوم نظر امام عینی/ است که میگوید: بدترین انواع تشبه و همرنگ سازی آن است که: مرد مورد لواطت قرار گرفته و مغفول واقع شود، و زن با زن دیگر سحاق نماید، که فاقع واقع شود، و سحاق عبارت از آن است که زن فرج خود را به فرج زن دیگری بمالد.
ولی نظرم آن است که چون حدیث نبوی شریف عام است، فکر میشود که همل این انواع و هرنوع دیگری را که تشبیه مرد به زن، و تشبیه زن به مرد گفته شود شامل میگردد، والله تعالی أعلم.
[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) بهتر آن است که (سبیل) چیده شود، و تراشیده نشود.
2) ریش اگر بسیار دراز و عریض باشد، اگر از اطرافش گرفته شود باکی ندارد، روایت است که ابن عمرب بعد از عمره کردن ریش خود را قبضه میکرد، و آنچه را که از قبضه بیشتر بود، میگرفت.
[11]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) طوری که علماء گفتهاند، این امر برای استحباب است نه وجوب.
2) در نزد بعضی از علماء رنگ کردن سر وریش به رنگ سیاه جواز ندارد.
3) صاحب (فتح المبدی) میگوید: اولین کسی که از غیر عربها ریش خود را رنگ کرد، فرعون، و اولین کسی که از عربها ریش خود را رنگ کرد عبدالمطلب بود.
[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) (قَزَع): عبارت از آن است که شخص چیزی از موهای سرش را تراشیده، و چیزی دیگر را نتراشیده نگهدارد، و میتوان از آن به نیم تراش کردن موی تعبیر کرد.
2) پیامبر خدا ج از اینکه: کسی چیزی از موی سر خود را تراشیده و چیزی آن را نگهدارد، نهی کردند، و این عادت در سابق رواج داشت و هم اکنون هم رواج دارد و به این طریق است که موی سر طفل را تراشیده و قسمت پیش روی آن را نگه میدارند، و یا وسط سر را تراشیده و اطراف آن را نگه میدارند، این عمل به هر شکلی که باشد، روا نیست، و طوری که علماء گفتهاند کراهت دارد، و دیگر اینکه اگر چنین عملی روی ضرورت و یا تداوی صورت بگیرد باکی نیست، و گویند: سبب منع کردن از چنین عملی آن است که این کار تشبیه به یود است، و یا این کار به ذات خود، کار ناپسندی است.
[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) مراد از خوشبوئی مخلوط، عطری است که از چندین عطر ترکیب شده باشد.
2) عائشهل پیامبر خدا ج را پیش از داخل شدن به احرام عطر میزد، نه هنگام احرام داشتن، زیرا استعمال عطر در هنگام احرام داشتن روا نیست، چه محرم خودش خود را عطر بزند، و چه شخص دیگری او را عطر بزند.
[14]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
این حدیث به طور صریح دلالت بر تحریم تصویر دارد، ولی در این عصر چون در بعضی حالات تصویر ضروری میباشد، میتوان گفت که به اساس قاعدۀ (الضرورات تبیح المحظورات) چنین عملی جهت رفع ضرورت روا است، چنانچه خوردن گوشت خوک حرام است، ولی در وقت ضرورت، و سد رمق، خوردن آن مباح میگردد، و این موضوع را به تفصیل بیشتری قبلا نیز در صفحات گذشته مورد بررسی قرار دادیم.