اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [71]- ادب [و معرفت]

کتاب [71]- ادب [و معرفت]

1- باب: مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِحُسْنِ الصُّحْبَةِ

باب [1]: سزاوارترین مردم به احسان کیست؟

2007- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِحُسْنِ صَحَابَتِی؟ قَالَ: «أُمُّکَ» قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «ثُمَّ أُمُّکَ» قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «ثُمَّ أُمُّکَ» قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «ثُمَّ أَبُوکَ» [رواه البخاری: 5971].

2007- از ابو هریرهس روایت است که گفت: شخصی نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: یا رسول الله! سزاوارترین مردم که برایش احسان کنم کیست؟

فرمودند: «مادر تو».

گفت: بعد از آن کیست؟

فرمودند: «بعد از آن مادر تو».

گفت: بعد از آن کیست؟

فرمودند: «بعد از آن مادر تو».

گفت: بعد از آن کیست؟

فرمودند: «بعد از آن پدر تو»([1]).

2- باب: لا یَسُبُّ الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ

باب [2]: نباید کسی پدر و مادرش را دشنام بدهد

2008- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ الکَبَائِرِ أَنْ یَلْعَنَ الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ» قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَکَیْفَ یَلْعَنُ الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ؟ قَالَ: «یَسُبُّ الرَّجُلُ أَبَا الرَّجُلِ، فَیَسُبُّ أَبَاهُ، وَیَسُبُّ أُمَّهُ» [رواه البخاری: 5973].

2008- از عبدالله بن عمروب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «از بزرگ‌ترین گناهان این است که کسی پدر و مادرش را لعنت کند».

کسی گفت: یا رسول الله! چگونه ممکن است کسی پدر و مادرش را لعنت کند؟

فرمودند: «کسی پدر شخص دیگری را دشنام می‌دهد، و آن شخص پدرش را دشنام می‌دهد، و مادر دیگری را دشنام می‌دهد، و آن شخص مادرش را دشنام می‌دهد»([2]).

3- باب: إِثْمِ الْقَاطِعِ

باب [3]: گناه قطع صلۀ رحم

2009- عَنْ جُبَیْرَ بْنَ مُطْعِمٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لاَ یَدْخُلُ الجَنَّةَ قَاطِعٌ» [رواه البخاری: 5984].

2009- از جبیر بن مطعمس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «کسی که صلۀ رحم را قطع می‌کند، به بهشت نمی‌رود»([3]).

4- باب: مَنْ وَصَلَ وَصَلَهُ الله

باب [4]: بجا آوردن (صلۀ رحم) سبب رحمت خدا است

2010- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ الرَّحِمُ شِجْنَةٌ، فَمَنْ وَصَلَهَا وَصَلْتُهُ، وَمَنْ قَطَعَهَا قَطَعْتُهُ» [رواه الخاری: 5989].

2010- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «صلۀ رحم اصلش از نام رحمن است، خداوند [برای صلۀ رحم] فرموده است: «کسی که تو را بجا بیاورد، او را مورد رحمت خود قرار می‌دهم، و کسی که تو را قطع کند، او را از رحمت خود دور می‌کنم».

5- باب: تُبَلُّ الرَّحِمُ بِبِلالِهَا

باب [5]: صلۀ رحم از طراوتش تازه می‌شود

2011- عَنْ عَمْرَو بْنَ العَاصِ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جِهَارًا غَیْرَ سِرٍّ یَقُولُ: «إِنَّ آلَ أَبِی - قَالَ عَمْرٌو: فِی کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ بَیَاضٌ - لَیْسُوا بِأَوْلِیَائِی، إِنَّمَا وَلِیِّیَ اللَّهُ وَصَالِحُ المُؤْمِنِینَ» زَادَ عَنْبَسَةُ بْنُ عَبْدِ الوَاحِدِ، عَنْ بَیَانٍ، عَنْ قَیْسٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ العَاصِ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَلَکِنْ لَهُمْ رَحِمٌ أَبُلُّهَا بِبَلاَهَا» [رواه البخاری: 5990].

2011- از عمرو بن عاصب روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج نه به طور پنهان بلکه به طور آشکارا شنیدم که فرمودند: «[همۀ] فامیل ابو فلان دوستان من نیستند، بلکه دوست من، خدا و مسلمانان صالح هستند، ولی برای آن‌ها حق قرابتی است که به اندک چیزی آن حق را مراعات می‌کنم و بجا می‌آورم»([4]).

6- باب: لَیْسَ الْوَاصِلُ بِالمُکَافِیءِ

باب [6]: صلۀ رحم آن نیست که در مقابل صلۀ رحم باشد

2012- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَیْسَ الوَاصِلُ بِالْمُکَافِئِ، وَلَکِنِ الوَاصِلُ الَّذِی إِذَا قُطِعَتْ رَحِمُهُ وَصَلَهَا» [رواه البخاری: 5991].

2012- از عبدالله بن عمروب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «صلۀ رحم آن نیست که نیکی در مقابل نیکی باشد، بلکه بجا آورندۀ صلۀ رحم کسی است که اگر با او قطع رابطه شود، او صلۀ رحم را بجا بیاورد»([5]).

7- باب: رَحْمَةِ الْوَلَدِ وَتَقْبِیلِهِ وَمُعَانَقَتِهِ

باب [7]: مهربانی به فرزند و بوسیدن و در آغوش گرفتنش

2013- عَنْ عَائِشَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: تُقَبِّلُونَ الصِّبْیَانَ؟ فَمَا نُقَبِّلُهُمْ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَوَأَمْلِکُ لَکَ أَنْ نَزَعَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِکَ الرَّحْمَةَ» [رواه البخاری: 5998].

2013- از عائشهل روایت است که گفت: شخص بادیه نشینی نزد پیامبر خداج آمد و پرسید: آیا شما اطفال را می‌بوسید؟ ولی ما اطفال را نمی‌بوسیم.

پیامبر خدا ج فرمودند: «در صورتی که خدا رحمت را از قلب تو کشیده است من برای تو چه کاری کرده می‌توانم»؟

2014- عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: قَدِمَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَبْیٌ، فَإِذَا امْرَأَةٌ مِنَ السَّبْیِ قَدْ تَحْلُبُ ثَدْیَهَا تَسْقِی، إِذَا وَجَدَتْ صَبِیًّا فِی السَّبْیِ أَخَذَتْهُ، فَأَلْصَقَتْهُ بِبَطْنِهَا وَأَرْضَعَتْهُ، فَقَالَ لَنَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَتُرَوْنَ هَذِهِ طَارِحَةً وَلَدَهَا فِی النَّارِ» قُلْنَا: لاَ، وَهِیَ تَقْدِرُ عَلَى أَنْ لاَ تَطْرَحَهُ، فَقَالَ: «لَلَّهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنْ هَذِهِ بِوَلَدِهَا» [رواه البخاری: 5999].

2014- از عمر بن خطابس روایت است که اسیرانی را نزد پیامبر خدا ج آوردند، از جملۀ اسیران زنی بود که شیر از سینه‌هایش میریخت، و هر طفلی را که در بین اسیران می‌دید به سینه‌اش می‌انداخت و او را شیر می‌داد.

پیامبر خدا ج از مایان پرسیدند: «آیا فکر می‌کنید که این زن فرزندش را در آتش بیندازد»؟

گفتیم: نه هرگز، اگر به اختیارش باشد در آتش نمی‌اندازد.

فرمودند: «یقینا خدا بر بندگانش، از این زن نسبت به فرزندش مهربان‌تر است».

8- باب: جَعَلَ الله الرَّحْمَةَ فِی مِائَةِ جُزْءٍ

باب [8]: خدا رحمت را (صد) قسمت کرده است

2015- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «جَعَلَ اللَّهُ الرَّحْمَةَ مِائَةَ جُزْءٍ، فَأَمْسَکَ عِنْدَهُ تِسْعَةً وَتِسْعِینَ جُزْءًا، وَأَنْزَلَ فِی الأَرْضِ جُزْءًا وَاحِدًا، فَمِنْ ذَلِکَ الجُزْءِ یَتَرَاحَمُ الخَلْقُ، حَتَّى تَرْفَعَ الفَرَسُ حَافِرَهَا عَنْ وَلَدِهَا، خَشْیَةَ أَنْ تُصِیبَهُ» [رواه البخاری: 6000].

2015- از ابو هریرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «خدا رحمت را صد قسمت کرده است، نود و نُه قسمت را نزد خود نگهداشته است، و یک قسمت را بر زمین نازل کرده است، و از همین یک قسمت است که مردم با یکدیگر مهربانی می‌کنند، حتی اسپ پایش را بلند نگه می‌دارد تا مبادا به بچه‌اش آصیب برسد»([6]).

9- باب: وَضْعِ الصَّبِیِّ عَلَى الْفَخِذِ

باب [9]: نهادن طفل بر بالای ران

2016- عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَأْخُذُنِی فَیُقْعِدُنِی عَلَى فَخِذِهِ، وَیُقْعِدُ الحَسَنَ عَلَى فَخِذِهِ الأُخْرَى، ثُمَّ یَضُمُّهُمَا، ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ ارْحَمْهُمَا فَإِنِّی أَرْحَمُهُمَا» [رواه البخاری: 6003].

2016- از اسامه بن زیدب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج مرا می‌گرفتند و بر بالای یک ران خود، و حسنس را بر بالای ران دیگر خود می‌نشاندند، سپس هردو را باهم فشار داده و می‌گفتند: «خدایا! بر آن‌ها رحمت کن، چون من به آن‌ها رحمت و مهربانی می‌کنم».

10- باب: رَحْمَةِ النَّاسِ وَالْبَهَائِمِ

باب [10]: رحمت به انسان‌ها و چارپایان

2017- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ،‌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی صَلاَةٍ وَقُمْنَا مَعَهُ، فَقَالَ أَعْرَابِیٌّ وَهُوَ فِی الصَّلاَةِ: اللَّهُمَّ ارْحَمْنِی وَمُحَمَّدًا، وَلاَ تَرْحَمْ مَعَنَا أَحَدًا. فَلَمَّا سَلَّمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لِلْأَعْرَابِیِّ: «لَقَدْ حَجَّرْتَ وَاسِعًا» [رواه البخاری: 6010].

2017- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج برای خواندن نمازی برخاستند، و ماهم با ایشان برخاستیم، شخص بادیه نشینی در داخل نماز گفت: خدایا! فقط برای من و محمد رحمت کن، و برای دیگری با ما رحمت مکن.

چون پیامبر خدا ج سلام دادند برای آن شخص بادیه نشین گفتند: «چیز فراخی را تنگ ساختی»([7]).

2018- عَنْ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «تَرَى المُؤْمِنِینَ فِی تَرَاحُمِهِمْ وَتَوَادِّهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ، کَمَثَلِ الجَسَدِ، إِذَا اشْتَکَى عُضْوًا تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَالحُمَّى» [رواه البخاری: 6011].

2018- از نُعمان بن بشیرب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «مسلمانان [کامل] را می‌بینی که در مهربانی و دوستی و همکاری باهم، مانند یک جسم هستند، به طوری که اگر عضوی آز آن جسم بیمار شود، دیگر اعضای جسد، به بیدار خوابی و تب، به کمک آن عضو بیمار می‌شتابند».

2019- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ غَرَسَ غَرْسًا، فَأَکَلَ مِنْهُ إِنْسَانٌ أَوْ دَابَّةٌ، إِلَّا کَانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ» [رواه البخاری: 6012].

2019- از انس بن مالکس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که نهالی بنشاند، و انسان و یا حیوانی از آن نهال چیزی بخورد، مگر آنکه آن چیز برایش، صدقه حساب می‌شود»([8]).

2020- عَنْ جَرِیرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ البَجَلِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ لاَ یَرْحَمُ لاَ یُرْحَمُ» [رواه البخاری: 6013].

2020- از جریر بن عبدالله بجلیس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «کسی که رحم نکند، رحم کرده نمی‌شود»([9]).

11- باب: الوَصَایَةِ بِالجَارِ

باب [11]: سفارش [نیکی کردن] به همسایه

2021- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَا زَالَ یُوصِینِی بِالْجَارِ، حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ» [رواه البخاری: 6014].

2021- از عائشهل از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «آن قدر جبرئیل مرا [به نیکی کردن] برای همسایه سفارش می‌کرد که گمان کردم که بزودی همسایه را وارث همسایه می‌سازد»([10]).

12- باب: إِثْمِ مَنْ لاَ یَأمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ

باب [12]: گناه کسی که همسایه‌اش از اذیتش در امان نیست

2022- عَنْ أَبِی شُرَیْحٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ» قِیلَ: وَمَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الَّذِی لاَ یَأْمَنُ جَارُهُ بَوَایِقَهُ» [رواه البخاری:6016].

2022- از ابو شُریحس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «به خدا سوگند که ایمان ندارد، به خدا سوگند که ایمان ندارد، به خدا سوگند که ایمان ندارد».

کسی گفت: یا رسول الله! کیست که [ایمان ندارد]؟

فرمودند: «کسی که همسایه‌اش از اذیتش در امان نباشد»([11]).

13- باب: مَنْ کانَ یُؤمِنُ بالله وَالْیَومِ الآخِرِ فَلاَ یُؤذِ جارَهُ

باب [13]: کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، نباید همسایه‌اش را اذیت کند

2023- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلاَ یُؤْذِ جَارَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیَصْمُتْ» [رواه البخاری: 7018].

2023- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، همسایه‌اش را اذیت نکند، و کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، مهمانش را احترام نماید، و کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، یا سخن خیر خواهانۀ بگوید و یا خاموش باشد»([12]).

14- باب: کُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ

باب [14]: هر کار نیکی صدقه است

2024- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «کُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ» [رواه البخاری: 6021].

2024- از جابر بن عبداللهب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «هرکار نیکی صدقه است»([13]).

15- باب: الرِّفْقِ فِی الأَمْر کُلِّهِ

باب [15]: مدارا در همۀ کارها

2025- عَنْ عائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الرِّفْقَ فِی الأَمْرِ کُلِّهِ» [رواه البخاری: 6024].

2025- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «خداوند مدارا، و میانه روی را در همۀ کارها دوست دارد»([14]).

16- باب: تَعَاوُنِ المُؤمِنِینَ بَعْضُهمْ بَعْضاً

باب [16]: همکاری مسلمانان با یکدیگر

2026- عَنْ أَبِی مُوسَى، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قالَ: «المُؤْمَنُ لِلْمُؤْمِنِ کالْبُنْیَانِ، یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا». ثُمَّ شَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ. وَکانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جالِسًا، إِذْ جاءَ رَجُلٌ یَسْأَلُ، أَوْ طَالِبُ حاجَةٍ، أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ:«اشْفَعُوا فَلْتُؤْجَرُوا، وَلْیَقْضِ اللَّهُ عَلَى لِسَانِ رَسُولِهِ مَا شَاءَ» [رواه البخاری: 6027].

2026- از ابو موسیس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «مسلمان برای مسلمان مانند دیواری است که یک قسمت آن، قسمت دیگر آن را نگه می‌دارد» بعد از آن انگشتان خود را داخل یکدیگر نمودند. و در حالی که پیامبر خدا ج نشسته بودند، شخصی و یا حاجتمندی آمد و چیزی طلب کرد، ایشان روی خود را به طرف ما کرده و فرمودند: «شفاعت یکدیگر خود را بکنید، برای شما مزد داده می‌شود، و خدا آنچه را که خواسته باشد بر زبان نبی خود جاری می‌سازد([15]).

17- باب: «لَمْ یَکُنِ النَّبِیُّ ج فَاحِشاً وَلاَ مُتَفَحِّشاً»

باب [17]: پیامبر خدا ج بد زبان و ناسزا گوی نبودند

2027- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: لَمْ یَکُنِ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَبَّابًا، وَلاَ فَحَّاشًا، وَلاَ لَعَّانًا، کَانَ یَقُولُ لِأَحَدِنَا عِنْدَ المَعْتِبَةِ: «مَا لَهُ تَرِبَ جَبِینُهُ» [رواه البخاری: 6031].

2027- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج دشنام دهنده، و فحش دهنده و لعنت کننده نبودند، هنگام قهر برای مایان چنین می‌گفتند: «چرا [فلانی] چنین کرده است، پیشانی‌اش خاک آلود شود»([16]).

18- باب: حُسْنِ الْـخُلُقِ وَالسَّخَاءِ وَما یُکْرَهُ الْبُخْلِ

باب [18]: خوبی حسن خلق و سخاوت، و بدی بخالت

2028- عَنْ جَابِرًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قالَ: «مَا سُئِلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ شَیْءٍ قَطُّ فَقَالَ: لاَ» [رواه البخاری: 6034].

2028- از جابرس روایت است که گفت: هیچگاه از پیامبر خدا ج چیزی خواسته نشده است، که ایشان [در مقابل آن] (نِه) گفته باشند([17]).

2029- عَنْ أَنَسٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «خَدَمْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَشْرَ سِنِینَ، فَمَا قَالَ لِی: أُفٍّ، وَلاَ: لِمَ صَنَعْتَ؟ وَلاَ: أَلَّا صَنَعْتَ» [رواه البخاری: 6037].

2029- از انسس روایت است که گفت: ده سال برای پیامبر خدا ج خدمت کردم، یکبار برایم (اُف) و یا اینکه: (چرا چنین کردی و چرا چنان نکردی) نگفتند([18]).

19- باب: مَا یُنْهَى مِنَ السِّبَابِ وَاللَّعْنِ

باب [19]: نباید کسی را دشنام داد و یا لعنت کرد

2030- عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لاَ یَرْمِی رَجُلٌ رَجُلًا بِالفُسُوقِ، وَلاَ یَرْمِیهِ بِالکُفْرِ، إِلَّا ارْتَدَّتْ عَلَیْهِ، إِنْ لَمْ یَکُنْ صَاحِبُهُ کَذَلِکَ» [رواه البخاری: 6045].

2030- از ابو ذرس روایت است که وی از پیامبر خدا ج شنیده است که فرمودند: «کسی نیست که دیگری را به فسق و کفر متهم کند، مگر آنکه فسق و کفر به خودش بر می‌گردد، [در صورتی که] آن شخص چنین نباشد»([19]).

2031- عَنْ ثَابِتَ بْنَ الضَّحَّاکِ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَکَانَ مِنْ أَصْحَابِ الشَّجَرَةِ حَدَّثَهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ حَلَفَ عَلَى مِلَّةٍ غَیْرِ الإِسْلاَمِ فَهُوَ کَمَا قَالَ، وَلَیْسَ عَلَى ابْنِ آدَمَ نَذْرٌ فِیمَا لاَ یَمْلِکُ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَیْءٍ فِی الدُّنْیَا عُذِّبَ بِهِ یَوْمَ القِیَامَةِ، وَمَنْ لَعَنَ مُؤْمِنًا فَهُوَ کَقَتْلِهِ، وَمَنْ قَذَفَ مُؤْمِنًا بِکُفْرٍ فَهُوَ کَقَتْلِهِ» [رواه البخاری: 6047].

2031- از ثابت بن ضحاکس([20]) که از بیعت کنندگان شجره بود، روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«کسی که به ملت دیگری غیر از ملت اسلام سوگند بخورد او همچنان است که گفته است.

و بر بنی‌آدم بر آنچه که مالک آن نیست نذری نیست.

و کسی که در دنیا به چیزی خودکشی نماید، در روز قیامت با همان چیز تعذیب می‌شود.

و کسی که مسلمانی را لعنت کند، مانند آن است که او را کشته باشد.

و کسی که مسلمانی را به کفر متهم کند، مانند آن است که او را کشته باشد»([21]).

20 باب: مَا یُکْرَهُ مِنَ النَّمِیمَةِ

باب [20]: کراهت سخن‌چینی

2032- عَنْ حُذَیْفَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَا یَدْخُلُ الجَنَّةَ قَتَّاتٌ» [رواه البخاری: 6056].

2032- از حذیفهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «سخن‌چین به بهشت نمی‌رود»([22]).

21- باب: مَا یُکْرَهُ مِنَ التَّمادُحِ

باب [21]: آنچه که از ستایش یکدیگر مکروه است

2033- عَنْ أَبِی بَکْرَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَجُلًا ذُکِرَ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَثْنَى عَلَیْهِ رَجُلٌ خَیْرًا، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَیْحَکَ، قَطَعْتَ عُنُقَ صَاحِبِکَ - یَقُولُهُ مِرَارًا - إِنْ کَانَ أَحَدُکُمْ مَادِحًا لاَ مَحَالَةَ فَلْیَقُلْ: أَحْسِبُ کَذَا وَکَذَا، إِنْ کَانَ یُرَى أَنَّهُ کَذَلِکَ، وَحَسِیبُهُ اللَّهُ، وَلاَ یُزَکِّی عَلَى اللَّهِ أَحَدًا» [رواه البخاری: 6061].

2033- از ابوبکرهس روایت است که از شخصی نزد پیامبر خدا ج یاد شد، شخص دیگری او را مدح کرد.

پیامبر خدا ج فرمودند: «ای وای بر تو! گردن رفیقت را بریدی» و این سخن را چند بار تکرار نموده و [گفتند]:

اگر کسی مجلور می‌شود که کسی را مدح کند، بگوید که: فکر می‌کنم که فلانی چنین و چنان شخصی باشد، اگر واقعا چنین شخصی دیده می‌شد، و حسابش بر خدا است، و کسی را نزد خدا تزکیه و توصیف نکند»([23]).

22- باب: ما یُنْهى عَنِ التحَاسُدِ وَالتَّدَابُرِ

باب [22]: آنچه که از حسادت و مقاطعۀ یکدیگر ممنوع است

2034- عَنْ أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ تَبَاغَضُوا، وَلاَ تَحَاسَدُوا، وَلاَ تَدَابَرُوا، وَکُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَانًا، وَلاَ یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ» [رواه البخاری: 6065].

2034- از انس بن مالکس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«از یکدیگر متنفر نباشید، و با یکدیگر حسادت نورزید، با یکدیگر مقاطعه نکنید، و بندگان خدا و باهم برادر باشید، برای مسلمان روا نیست که برادرش از سه روز ترک کند»([24]).

2035- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَالظَّنَّ، فَإِنَّ الظَّنَّ أَکْذَبُ الحَدِیثِ، وَلاَ تَحَسَّسُوا، وَلاَ تَجَسَّسُوا، وَلاَ تَحَاسَدُوا، وَلاَ تَدَابَرُوا، وَلاَ تَبَاغَضُوا، وَکُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَانًا» [رواه البخاری: 6064].

2035- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«از بدگمانی خودداری نمائید، زیرا بدگمانی دروغ‌ترین سخن‌ها است، از عیو مردم جستجو نکنید، جاسوسی یکدیگر را نکنید، با یکدیگر حسادت نورزید، با یکدیگر کینه‌توزی نداشته باشید، از رفت و آمد با یکدیگر مقاطعه ننمائید، و بندگان خدا و باهم برادر باشید».

23- باب: مَا یَجُوزُ مِنَ الظَّنِّ

باب [23]: گمان بردنی که جواز دارد

2036- عَنْ عَائِشَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَا أَظُنُّ فُلاَنًا وَفُلاَنًا یَعْرِفَانِ مِنْ دِینِنَا شَیْئًا» قَالَ اللَّیْثُ: «کَانَا رَجُلَیْنِ مِنَ المُنَافِقِینَ». [رواه الخاری: 6068].

2036- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «گمان نمی‌کنم که فلانی و فلانی از دین ما چیزی بفهمند»، و در روایت دیگری آمده است [که فرمودند]: «... از دینی که ما پیروی می‌کنم چیزی بدانند»([25]).

24- باب: سِتْرِ المُؤمِن عَلَى نَفْسِهِ

باب [24]: مسلمان باید عیب خود را بپوشاند

2037- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «کُلُّ أُمَّتِی مُعَافًى إِلَّا المُجَاهِرِینَ، وَإِنَّ مِنَ المُجَاهَرَةِ أَنْ یَعْمَلَ الرَّجُلُ بِاللَّیْلِ عَمَلًا، ثُمَّ یُصْبِحَ وَقَدْ سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ، فَیَقُولَ: یَا فُلاَنُ، عَمِلْتُ البَارِحَةَ کَذَا وَکَذَا، وَقَدْ بَاتَ یَسْتُرُهُ رَبُّهُ، وَیُصْبِحُ یَکْشِفُ سِتْرَ اللَّهِ عَنْهُ» [رواهل البخاری: 6069].

2037- از ابو هریرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند:

«تمام امت من در عافیت است مگر کسانی که گناهان خود را برملا می‌سازند، و واقعا از بیشرمی است که کسی در شب کاری کرده باشد، و خداوند آن را بر وی پوشیده نگه داشته، و باز خودش آمده و می‌گوید: یا فلان! من دیشب چنین و چنان کردم، خداوند عیبش را می‌پوشاند، و او پردۀ خدا را از خود دور می‌اندازد».

25- باب: الهِجْرَةِ وَقَوْلِ النَّبِیِّ: «لاَ یَحِلُّ لِرَجُلٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخاهُ فَوْقَ ثَلاَثٍ»

باب [25]: مقاطعه، و این قول پیامبر خدا ج: «روا نیست که برادرش را بیش از سه روز مقاطعه نماید»

2038- عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ یَحِلُّ لِرَجُلٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاَثِ لَیَالٍ، یَلْتَقِیَانِ: فَیُعْرِضُ هَذَا وَیُعْرِضُ هَذَا، وَخَیْرُهُمَا الَّذِی یَبْدَأُ بِالسَّلاَمِ» [رواه البخاری: 6077].

2038- از ابو ایوب انصاریس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «برای کسی روا نیست که برادرش را بیش از سه روز ترک کند، به طوری که اگر باهم ملاقات می‌کنند، این از آن رو بگرداند، و آن از این، و بهترین آن‌ها همان است که اول سلام می‌کند»([26]).

26- باب: قَوْلِ الله تَعَالَى: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَکُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِینَ وَمَا یُنْهى عَنِ الْکَذِبِ

باب [26]: قوله تعالی ﴿ای مسلمانان! از خدا بترسید و با راست گویان باشید و آنچه که در نهی از دروغ آمده است

2039- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ الصِّدْقَ یَهْدِی إِلَى البِرِّ، وَإِنَّ البِرَّ یَهْدِی إِلَى الجَنَّةِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیَصْدُقُ حَتَّى یَکُونَ صِدِّیقًا. وَإِنَّ الکَذِبَ یَهْدِی إِلَى الفُجُورِ، وَإِنَّ الفُجُورَ یَهْدِی إِلَى النَّارِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیَکْذِبُ حَتَّى یُکْتَبَ عِنْدَ اللَّهِ کَذَّابًا» [رواه البخاری: 6094].

2039- از عبداللهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «راستی به سوی نیکویی رهبری می‌کند، و نیکویی به سوی بهشت، و شخص تا جایی به راست گویی ادامه می‌دهد که در نزد خدا از جملۀ صدیقین به حساب می‌آید».

«و دروغ به سوی بدکاری رهبری می‌کند، و بدکاری به سوی دوزخ، و شخص تا جایی دروغ می‌گوید که در نزد خدا دروغگو نوشته می‌شود»([27]).

27- باب: الصَّبْرِ فِی الأَذى

باب [27]: صبر در ناگواری

2040- عَنْ أَبِی مُوسَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَیْسَ أَحَدٌ، أَوْ: لَیْسَ شَیْءٌ أَصْبَرَ عَلَى أَذًى سَمِعَهُ مِنَ اللَّهِ، إِنَّهُمْ لَیَدْعُونَ لَهُ وَلَدًا، وَإِنَّهُ لَیُعَافِیهِمْ وَیَرْزُقُهُمْ» [رواه البخاری: 7099].

2040- از ابو موسیس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «هیچ کسی – و یا هیچ چیزی – در مقابل آزار و ناگواری که می‌شنود از خدا صابرتر نیست، آن‌ها به وی نسبت فرزند را می‌دهند، و او برای آن‌ها عافیت ورزق می‌دهد».

28- باب: الحَذَرِ مِنَ الْغَضَبِ

باب [28]: پرهیز از غضب

2041- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَیْسَ الشَّدِیدُ بِالصُّرَعَةِ، إِنَّمَا الشَّدِیدُ الَّذِی یَمْلِکُ نَفْسَهُ عِنْدَ الغَضَبِ» [رواه البخاری: 6114].

2041- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «پهلوان کسی نیست که دیگران را بخواباند، بلکه پهلوان کسی است که هنگام غضب، مالک نفس خود باشد»([28]).

2042- وعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَوْصِنِی، قَالَ: «لاَ تَغْضَبْ» فَرَدَّدَ مِرَارًا، قَالَ: «لاَ تَغْضَبْ» [رواه البخاری: 6116].

2042- و از ابو هریرهس روایت است که شخصی برای پیامبر خدا ج گفت: مرا نصیحت کنید.

فرمودند: «غضب مکن».

آن شخص طلبش را چند بار تکرار نمود، و پیامبر خدا ج در هربار می‌گفتند که: «غضب مکن»([29]).

29- باب: الحَیَاءِ

باب [29]: حیا

2043- عَنْ عِمْرَانَ بْنَ حُصَیْنٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «الحَیَاءُ لاَ یَأْتِی إِلَّا بِخَیْرٍ» [رواه البخاری: 6117].

2043- از عِمْران بن حُصیْنس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «حیا ثمرۀ جز خیر و نیکویی ندارد»([30]).

30- باب: إِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ

باب [30]: اگر شرم نداری هرچه می‌خواهی بکن

2044- عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الأَنْصضارِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ مِمَّا أَدْرَکَ النَّاسُ مِنْ کَلاَمِ النُّبُوَّةِ الأُولَى: إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» [رواه البخاری: 6120].

2044- از ابو مسعود انصاریس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «آنچه را که مردم از سخنان نبوت گذشته درک کرده‌اند این است که: اگر شرم نداری هرچه که می‌خواهی بکن»([31]).

31- باب: الانبِسَاطِ إلَى النَّاسِ، قَالَ ابْنُ مَسعُودٍ: خَالِطِ النَّاسَ وَدِینَکَ لاَ تَکْلمَنَّهُ وَالدُّعابَةِ مَعَ الأَهْلِ

باب [31]: خوش خلقی با مردم، و ابن مسعود گفت که: با مردمان الفت کن ولی دین خود را جریحه‌دار مساز...

2045- عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یَقُولُ: إِنْ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیُخَالِطُنَا، حَتَّى یَقُولَ لِأَخٍ لِی صَغِیرٍ: «یَا أَبَا عُمَیْرٍ، مَا فَعَلَ النُّغَیْرُ» [رواه البخاری: 6129].

2045- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج با ما تا جایی انس و الفت می‌کردند، که روزی برای برادر کوچکم گفتند: «یا ابا عمیر! چه کرد نُغَیْر»([32])؟

32- باب: لاَ یُلْدَغُ المُؤمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ

باب [32]: مسلمان از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود

2046- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «لاَ یُلْدَغُ المُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ وَاحِدٍ مَرَّتَیْنِ» [رواه البخاری: 6133].

2046- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «مسلمان از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود»([33]).

33- باب: مَا یَجُوزُ مِنَ الشَّعْرِ وَالرَّجَزِ وَالحِدَاءِ وَما یُکْرَهُ مِنْهُ

باب [33]: آنچه که از شعر و سجع و رجز روا، و آنچه که مکروه است

2047- عَنْ أُبَیَّ بْنَ کَعْبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ حِکْمَةً» [رواه البخاری: 6145].

2047- از أُبی بن کعبس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «بعضی از انواع شعر حکمت است»([34]).

34- باب: مَا یُکْرَهُ أَنْ یَکُونَ الْغَالِبَ عَلَى الإِنْسَانِ الشِّعْرُ حَتَّى یَصُدَّهُ عَنْ ذِکْرِ الله وَالْعلْمِ وَالقُرْآنِ

باب [34]: روا نیست که اکثر وقت انسان به شعر گفتن بگذرد، و سبب ترک ذکر خدا و آموختن علم و خواندن قرآن گردد

2048- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَأَنْ یَمْتَلِئَ جَوْفُ أَحَدِکُمْ قَیْحًا خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَمْتَلِئَ شِعْرًا» [رواه البخاری: 6154].

2048- از ابن عمرب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «اگر [مغز] انسان از چرک [و زرداب] پر شود، بهتر از آن است که از شعر پر شود»([35]).

35- باب: مَا جَاءَ فِی قَوْلِ الرَّجلِ: وَیْلَکَ

باب [35]: آنچه که در گفتۀ شخص آمده است که: وای بر تو

2049- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ البَادِیَةِ أَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَتَى تَقومُ السَّاعَةُ قَائِمَةٌ؟ تَقَدَّمَ وزَادَ هذِهِ الرِّوایَةِ بَعْدَ قَوْله: «أَنْتُ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ» فَقُلْنَا: وَنَحْنُ کَذَلِکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ» [رواه البخاری: 6167].

2049- از انسس روایت است که شخصی از اهل بادیه نزد پیامبر خدا ج آمد و گفت: یا رسول الله! قیامت چه وقت برپا می‌شود؟

این حدیث قبلا گذشت، و در این روایت بعد از این گفتۀ پیامبر خدا ج که فرمودند «تو در قیامت با کسی هستی که آن را دوست میداری» این چیز هم آمده است که گفتیم: و آیا ما نیز چنین خواهیم بود؟

فرمودند: «بلی»([36]).

36- باب: مَا یُدْعى النَّاسُ بِآبَائِهِمْ

باب [36]: [در قیامت] مردم به نام پدرهای خود یاد می‌شوند

2050- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ الغَادِرَ یُرْفَعُ لَهُ لِوَاءٌ یَوْمَ القِیَامَةِ، یُقَالُ: هَذِهِ غَدْرَةُ فُلاَنِ بْنِ فُلاَنٍ» [رواه البخاری: 6177].

2050- از ابن عمرب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند:

«برای شخص فریبکار در قیامت بیرقی برپا می‌شود، و گفته می‌شود که: این بیرق فریبکاری فلان بن فلان است»([37]).

37- باب: قَوْلِ النَّبِیِّ: «إِنَّمَا الکَرْمُ قَلْبُ المُؤمِنِ»

باب [37]: قول النبی ج: «به تحقیق که تاک قلب مسلمان است»

2051- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَیَقُولُونَ الکَرْمُ، إِنَّمَا الکَرْمُ قَلْبُ المُؤْمِنِ» [رواه البخاری: 6183].

2051- از ابو هریرهس روایت است که گفت: «انگو را به نام (کَرْم) یاد نکنید، زیرا (کَرْم) قلب شخص مسلمان است»([38]).

38- باب: تَحْوِیلِ الاسْمِ إِلَى اسْمٍ أَحْسَنَ مِنْهُ

باب [38]: تغییر دادن یک اسم به اسم دیگری که بهتر از آن باشد

2052- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: «أَنَّ زَیْنَبَ کَانَ اسْمُهَا بَرَّةَ، فَقِیلَ: تُزَکِّی نَفْسَهَا، فَسَمَّاهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ زَیْنَبَ» [رواه البخاری: 6192].

2052- از ابو هریرهس روایت است که اسم زینب (بَرَّه) بود.

کسی گفت: که خودش، خودش را صفت می‌کند.

و پیامبر خدا ج او را (زینب) نام گذاشتند([39]).

39- باب: مَنْ دَعا صَاحِبَهُ فَنَقَصَ مِنَ اسْمِهِ حَرْفًا

باب [39]: کسی که رفیقش را صدا کرده و حرفی از اسمش را کم گفته است

2053- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کَانَتْ أُمُّ سُلَیْمٍ فِی الثَّقَلِ، وَأَنْجَشَةُ غُلاَمُ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَسُوقُ بِهِنَّ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَنْجَشُ، رُوَیْدَکَ سَوْقَکَ بِالقَوَارِیرِ» [رواه البخاری: 6202].

2053- از انسس روایت است که گفت: أم سلیمل [که مادر انس می‌شود] در قافله بر شتر بارکش سوار بود، و (أنجشه) غلام پیامبر خدا ج فاقله دار شترهای زن‌ها بود.

پیامبر خدا ج برایش گفتند: «یا نجش! قافله شیشه بار دارد آهسته‌تر بران»([40]).

40- باب: أبْغَضِ الأسْمَاءِ إِلَى الله عز وجل

باب [40]: بدترین نام‌ها در نزد خداوند عز وجل

2054- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَخْنَى الأَسْمَاءِ یَوْمَ القِیَامَةِ عِنْدَ اللَّهِ رَجُلٌ تَسَمَّى مَلِکَ الأَمْلاَکِ» [رواه البخاری: 6205].

2054- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «بدتیرن نام‌ها در نزد خداوند در روز قیامت کسی است که خود را شاهنشاه بنامد»([41]).

41- باب: الحَمْدِ لِلْعَاطِسِ

باب [41]: (الحمد لله) گفتن برای عطسه زننده

2055- عَنْ أَنَسِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: عَطَسَ رَجُلاَنِ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَشَمَّتَ أَحَدَهُمَا وَلَمْ یُشَمِّتِ الآخَرَ، فَقِیلَ لَهُ، فَقَالَ: «هَذَا حَمِدَ اللَّهَ، وَهَذَا لَمْ یَحْمَدِ اللَّهَ» [رواه البخاری: 6221].

2055- از انسس روایت است که گفت: دو نفر نزد پیامبر خدا ج عطسه زدند، برای یکی از آن دو نفر دعا کردند، و برای دیگری دعا نکردند.

کسی برای‌شان گفت: چرا چنین کردید؟

فرمودند: «این یکی حمد خدا را گفت و آن دیگری حمد خدا را نگفت»([42]).

42- باب: مَا یُسْتَحَبُّ مِنَ العُطَاسِ وَمَا یُکْرَهُ مِنَ التَّثَاؤبِ

باب [42]: عطسه زدن خوب، و خمیازه کشیدن مکروه است

2056- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قالَ: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ العُطَاسَ، وَیَکْرَهُ التَّثَاؤُبَ، فَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللَّهَ، فَحَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ سَمِعَهُ أَنْ یُشَمِّتَهُ، وَأَمَّا التَّثَاؤُبُ: فَإِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَلْیَرُدَّهُ مَا اسْتَطَاعَ، فَإِذَا قَالَ: هَا، ضَحِکَ مِنْهُ الشَّیْطَانُ» [رواه البخاری: 6223].

2056- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «خداوند عطسه را دوست دارد، و خمیازه را مکروه می‌داند، اگر کسی عطسه بزند و (الحَمْدُ لِلَّهِ) بگوید، برهر مسلمانی که می‌شنود لازم است که برایش بگوید: (یَرْحَمُکَ اللَّهُ).

ولی خمیازه کشیدن از شیطان است، کسی که خمیازه می‌کشد، تا جایی که می‌تواند آن را دفع کند، زیرا کسی که خمیازه می‌کشد، شیطان به او می‌خندد»([43]).


72- کِتَابُ الاسنتِئْذَانِ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) با استناد بر این حدیث گفته‌اند: اگر کسی پدر و مادر محتاجی داشت، و فقت همان اندازه توانائی داشت که برای یکی از آن‌ها نفقه کند، باید برای مادرش نفقه کند، و پدرش را بگذارد.

      2) و البته این به آن معنی نیست که احسان برای پدر لازم نیست، خداوند متعال احسان کردن برای پدر و مادر هردو را واجب گردانیده و فرموده است: ﴿وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَانٗا، پس این حدیث برای بیان حق اقدمیت در احسان است، نه اثبات حق احسان برای یکی از والدین، و اسقاط آن از دیگری، و دیگر آنکه حق اقدمیت برای مادر، در نفقه و خدمت است، و حق اقدمیت برای پدر، در تعظیم و ادب و احترام می‌باشد.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این گفتۀ پیامبر خدا ج که: (که بزرگ‌ترین گناهان کبیره...) دلالت بر این دارد که گناه، کبیره و صفیرۀ دارد، و باز در بین کبائر، درجات متفاوتی می‌باشد، زیرا پیامبر خدا ج فرموده‌اند که: (از بزرگ‌ترین گناهان کبیره)، به این معنی که: بعضی از گناهان کبیره، از بعضی گناهان کبیرۀ دیگر بزرگ‌تر است، مثلا: گرچه دروغ گفتن و آدم کشتن هردو از گناهان کبیره است، ولی بدون شک گناه آدم کشتن از گناه دروغ گفتن خیلی و خیلی بیشتر است، و همچنین خوردن گوشت خوک و خوردن مال مردم هردو حرام و از گناهان کبیره است، ولی بدون شک گناه خوردن مال مردم از گناه خوردن گوشت خوک به مراتب بیشتر است.

      2) چون پیامبر خدا ج (گناه کبیره) گفتند، از این دانسته می‌شود که: گناه صغیرۀ هم وجود دارد، و در بسیاری موارد در قرآن کریم و احادیث نبوی از گناهان صغیره به (سیآت) تعبیر شده است.

[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      این وعید شدید – که محرومیت از بهشت باشد – طوری که علماء گفته‌اند برای کسی است که قطع (صلۀ رحم) را حلال بداند، زیرا حلال دانستن حرام قطعی کفر است، و کسانی که باید (صلۀ رحم) نسبت به آن‌ها مراعات گردد، کسانی‌اند که نکاح شخص با آن‌ها از طریق نسب به طور ابد حرام است، مانند: پدر، پدرکلان، مادر، مادرکلان، برادر، برادرزاده، خواهر، خواهرزاده، کاکا، عمه، ماما، خاله.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از این قول پیامبر خدا ج که: «فامیل ابو فلان دوستان من نیستند»، فامیل: (آل ابو العاص ابن امیه)، و یا ابو سفیان، و یا ابولهب است، و هرچه که باشد، طوری که سفاقسی/ می‌گوید: مراد از آن، نفی دوستی نسبت به کسانی است که مسلمان نشده باشند، و کسانی که مسلمان شده باشند، دوستی اسلامی نسبت به آن‌ها وجود دارد، و امام خطابی/ می‌گوید که: مراد از آن دوستی خصوصی است نه دوست دینی، یعنی: این‌ها دوست خاص من نیستند، گرچه در دین باهم دوست هستیم، والله تعالی أعلم.

      2) معنی این قول پیامبر خدا ج که می‌فرمایند: «ولی برای آن‌ها حق قرابتی است که به اندک چیزی آن حق را مراعات می‌کنم و بجا می‌آورم» این است که اسا دوستی من، خویشاوندی و قرابت فامیلی نیست، بلکه ایمان و صلاح و تقوی می‌باشد، و با این هم به اساس (صلۀ رحم) برای کسانی که رابطۀ قرابت دارم، - ولو با چیز اندکی – نیکی و احسان می‌کنم.

      3) اگر از اقارب کسی عدۀ منحرف و بد اخلاق باشند، باید برای آن‌ها نصیحت نماید که به راه صواب برگردند، و در عین حال نباید صلۀ رحم را با آن‌ها قطع نماید، بلکه به چیز مناسبی باید صلۀ رحم را با آن‌ها برقرار سازد.

[5]- یعنی اگر کسی که (صلۀ رحم) نسبت به وی واجب است، تو را ترک کرد، و یا حتی با تو بد رفتاری نمود، تو باید (صلۀ رحم) را با او برقرار ساخته و نسبت به وی قدر توان خود نیکی و احسان کنی.

[6]- و در روایت دیگری آمده است که فرمودند: «و خداوند این صد رحمت خود را در روز قیامت با همین رحمت دنیا، به درجۀ أکمل می‌رساند، یعنی: همین یک رحمتی را که برزمین فرستاده بود، و در بین بندگان می‌باشد، با نود و نه قسمتی که نزدش می‌باشد، یکجا می‌کند، تا رحمتش با آنکه کامل است، کامل‌تر شود، و صد در صد گردد.

[7]- یعنی: رحمت خدا زیاد بود، و می‌توانست که شامل همۀ مسمانان شود، ولی تو او را خاص برای خود و من ساختی، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَرَحۡمَتِی وَسِعَتۡ کُلَّ شَیۡءٖ یعنی: رحتم فراگیر است که و همه چیز را شامل می‌شود، بنابراین باید مسلمان در دعای خود برای همه مسلمانان طلب رحمت نماید.

[8]- اصل در صدقه و خیرات آن است که انسان چیزی را به دست خود به کسی بدهد، ولی از رحمت خداوند متعال و از ثوابی که نسبت به شاندن نهال است، اگر کسی نهالی را غرس می‌کند، و از این نهال انسان و یا حیوان چیزی می‌خورد، و یا استفادۀ می‌برد، این چیز برایش به مانند آنکه به دست خود داده باشد، صدقه حساب می‌شود.

[9]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این حدیث دلالت بر این دارد که اگر کسی به دیگران رحم نکند، خدا به او رحم نمی‌کند، در معجم طبرانی آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که زمینیان را مورد رحمت خود قرار ندهد، مورد رحمت آنکه در آسمان است قرار نمی‌گیرد، یعنی: مورد رحمت خدا قرار نمی‌گیرد.

      2) مانعی نیست که معنی حدیث بر عمومش گذاشته شود و این طور گفته شود که به علاوه از معنی مذکور، کسی که به دیگران رحم نکند، دیگران هم به او رحم نمی‌کنند، و این چیز در امور روزانۀ ما مشاهد است، زیرا مردم وقتی با تو همکاری می‌کنند که با آن‌ها همکاری کرده باشی، و وقتی به تو احترام می‌کنند که برای آن‌ها احترام کرده باشی، و همچنین در کارهای دیگر.

[10]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      لفظ همسایه عام است و شامل همه انواع همسایه را می‌شود، چه قوم باشد و چه بیگانه، چه مسلمان باشد و چه کافر، چه دوست باشد و چه دشمن، چه نیکوکار باشد و چه بدکار، نیکی به همسایه آن است که از ضررت در امان باشد، و از احسانت امیدوار، به این معنی که اگر بتوانی از رساندن خیر برایش خودداری نورزی، و اگر قدرت به بدی کردن برایش داشته باشی، از بدی کردن نسبت به وی خودداری نمائی.

[11]- مراد از نفی ایمان، نفی کمال ایمان است نه نفی کامل ایمان، یعنی، کسی که همسایه‌اش از اذیتش در امان نیست، مسلمان کامل نیست، ولو آنکه از دائرۀ اسلام خارج نشده است، نه به این معنی که به طور کامل مسلمان نباشد.

[12]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) حق همسایه آن است که همسایه‌اش به او احسان کند، و اگر احسان نمی‌کند، حد اقل باید از اذیت کردنش خودداری نماید، زیرا اگر شخص قدرت به احسان ندارد، به طور یقین قدرت به اذیت نکردن دارد.

      2) اکرام مهمان آن است که برایش طعامی بهتر از طعامی که خودش می‌خورد تهیه نماید، و حق مهمان تا سه روز است، و اکرام بعد از سه روز از سخاوت و جوانمردی صاحب خانه است.

      3) مطلوب از شخص مسلمان آن است که سخن خیر خواهانۀ گفته و سبب صلح و آشتی بین دو مسلمان گردد، و یا سبب دلجوئی برای مسلمانی گردد، و اگر چنین نمی‌کند، حد اقل باید از سخن فتنه انگیز و سخن دلسرد کننده خودداری نماید.

[13]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      از رحمت کامل خداوند متعال بر بندگانش این است که ابواب خیر و حصول ثواب را باز گذاشته است تا اگر کسی طالب خیر باشد، مانعی از رسیدن به آن در پیش رویش قرار نداشته باشد، چنان‌چه ابواب شر نیز باز است، و هرکس می‌تواند به آن داخل شود، و منتهی فرقی که بین خیر و شر وجود دارد این است: انجام دادن کار خیر مستلزم زحمت دنیوی و راحت اخروی است، ولی کار بد در دنیا جذاب و دل انگیر است، و در آخرت مستوجب عذاب، و از اینجا است که پیامبر خدا ج فرموده‌اند که: «حفت النار بالشهوات، وحفت الجنئ بالمکاره» یعنی: راه رفتن به دوزخ از گل [بر آورده شدن خواهشات] فرش است، و راه رفتن به بهشت از خار [نا گواری‌ها].

[14]- و از همینجا است که گفته‌اند: احکام دین اسلام بین افراط و تفریط است، و کسانی که در امور دین و دنیا میانه روی می‌کنند، کسانی‌اند که به سعادت دارین نائل می‌شوند، و با لمقابل کسانی که در دین و یا دنیا افراط می‌کنند، سبب ایجاد مشکلات برای خود و احیانا برای دیگران نیز می‌شوند.

[15]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      توجیه نبوی کریم چنین است که: اگر محتاجی به نزد شخص متمکنی می‌آید شما هم با او همدست شوید و از آن شخص متمکن برایش چیزی بخواهید، و آن شخص متمکن خواه برای فقیر چیزی بدهد و یا ندهد، شما به سبب شفاعت و عذر خواهی خود، مستحق اجر و ثواب می‌گردید.

[16]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      طبیعت بشر چنین است که اگر کسی سبب قهر و غضبش می‌گردد، این شخص عکس العمل نشان داده یا او را دشنام می‌دهد، یا برایش فشح می‌دهد، و یا لعنتش می‌کند، ولی نبی کریم ج با ادب نبوت، از این کارهای زشت برئ بودند، و تنها چیزی که در چنین حالتی می‌گفتند این بود که پیشانی‌اش خاک آلود شود، و این سخن نه دشنامی بود، و نه فحشی، و نه لعنتی، بلکه سخنی بود که بنابر عرف بر زبان‌ها جاری بود، و البته کسی که خداوند متعال متکفل ادبش باشد، چنین است، پیامبر خدا ج می‌فرمایند: «أَدَّبَبِیْ رَبِّیْ فَأَحْسَنَ تَأْدِیْبِیْ»، یعنی مرا پروردگارم ادب کرد، و خوب ادب کرد.

[17]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) معنی این حدیث نبوی شریف این است که: اگر کسی از پیامبر خدا ج چیزی می‌طلبید و ایشان قدرت همکاری با او را داشتند، با او همکای می‌کردند، و اگر چنین قدرتی نداشتند، سکوت می‌کردند، و (نه) نمی‌گفتند.

      2) فرزدق شاعر مشهور عرب در وصف زین القابدین بن علی بن حسین یکی از احفاد نبی کریمج می‌گوید که: جز در کلمۀ شهادت هیچگاه (نه) نگفته است، اگر کلمۀ شهادت نمی‌بود، (نه) گفتنش به (بلی) تبدیل می‌شد، مقصدش آن است که لفظ (لا) که به معنی (نه) می‌باشد، بر زبانش تنها در کلمۀ شهادت یعنی (لا إله إلا الله) استعمال می‌گردید، و اگر کلمۀ شهادت نمی‌بود، در کلامش (نه) وجود نمی‌داشت، و این بیت از قصیده‌ای است که فرزدق در مدح یکی از احفاد نبی کریم ج سروده است، و بدون شک سخاوت خود نبی کریم ج به مراتب و مراتب از سخاوت ممدوح فرزدق که زین العابدین بن علی بن حسینب باشد، بالاتر و بالاتر است.

[18]- و در احادیث بسیاری آمده است که اگر تعدی بر حقوق‌شان صورت می‌گرفت، از آن گذشت می‌کردند، ولی در حقوق شرعی و تطبیق احکام شرع، از همگان شدیدتر بودند.

[19]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      اگر کسی به دیگری کافر و یا فاسق می‌گوید، در صورتی که آن شخص واقعا کافر و یا فاسق نباشد، این کفر و فسقش به خود گوینده بر می‌گردد، ولی اگر آن شخص متصف به همان صفت باشد، بر شخص گوینده چیزی بر نمی‌گردد، و با آن هم چون پوشیدن عیب از صفات پسندیدۀ اسلامی است، اگر کسی در دیگری عیبی سراغ دارد، نباید عیب آن شخص را برملا سازد، و پیامبر خدا ج فرموده‌اند: کسی که عیب مسلمانی را در دنیا می‌پوشد، خداوند عیبش را در آخرت می‌پوشد، مگر آنگه آن شخص ظالم باشد، که در این صورت برملا کردن عیب آن جواز دارد.

[20]- وی ثابت بن ضاک بن خلیفۀ انصاری اشهلی است، از کسانی است که تحت شجره با پیامبر خدا ج بیعت کرده بودند، در وقت وفات نبی کریم ج هشت ساله بود، و در سال چهل پنج هجری وفات یافت، اسد الفابه (ض/226).

[21]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      در این حدیث نبوی شریف پیامبر خدا ج از چندین کار منع کرده‌اند:

فرموده‌اند: (کسی که به ملت دیگری غیر از ملت اسلام سوگند بخورد او همچنان است که گفته است)، مثلا: اگر کسی بگوید که اگر چنین و یا چنان کرده باشم، یهود و یا نصاری باشم، بعضی از علماء می‌گویند که در این صورت از یهود و نصاری می‌باشد، خواه در سوگند خود راست گفته باشد، و خواه دروغ، ولی صاحب (فتح المبدئ) می‌گوید: در صورتی یهود و نصاری می‌شود که در سوگند خود درووغ گفته باشد، و ظاهر حدیث مؤید نظر اول است، از این جهت طوری که در حدیث دیگری آمده است کسی که به این طریق سوگند می‌خورد، باید (لا إله إلا الله) بگوید، تا شبهۀ خروج از الام از وی رفع گردد.

      2) فرموده‌اند: (و بر بنی‌آدم بر آنچه که مالک آن نیست نذری نیست)، مثلا کسی که می‌گوید: اگر خدا مریض مرا شفا داد، و یا مسافرم از سفر آمد، ده گاو خیرات می‌کنم، اگر این شخص فقیر باشد و گاوی در اختیار نداشته باشد، از این نذر بر وی چیزی لازم نمی‌گردد، این همان چیزی است که از ظاهر حدیث نبوی دانسته می‌شود، ولی بعضی از علماء می‌گویند که: بر چنین شخصی فعلا چیزی نسبت به وفای نذر لازم نمی‌شود، ولی این شخص در آینده اگر توانمند شد، بر وی لازم است تا به نذر خود وفا نماید.

      3) فرموده‌اند: (و کسی که در دنیا به چیزی خودکسی نماید، در روز قیامت با همان چیز تعذیب می‌شود)، مثلا: اگ کسی خود را از کوهی بیندازد و به این طریق خودکشی نماید، در قیامت به طور دایم از کوه انداخته می‌شود، و اگر با کاردی به شکمش زده و خود را بکشد، در قیامت به طور مداوم کارد را بر شکمش فرو برده و خود را به این طریق می‌کشد، و حدیث دیگری به این معنی به تفصیل بیشتری قبلا گذشت.

      4) فرموده‌اند: (و کسی که مسلمانی را لعنت کند، مانند آن است که او را کشته باشدف و کسی که مسلمانی را به کفر متهم سازد، مانند آن است که او را کشته باشد)، یعنی: گناه لعنت کردن مسلمان، و گناه به کفر متهم کردن مسلمان، مانند گناه کشتن آن مسلمان است، و با این هم متاسفانه چه بسا می‌شنویم که یکی برای دیگری می‌گوید،: ای لعنتی! ای کافر، و یا بر پدرت لعنت، و امثال این‌ها، و نمی‌داند که با این سخن خود مرتکب چه گناه بزرگی گردیده است.

[22]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) آنچه که از آن به (سخن چین) ترجمه شده است، در لفظ حدیث نبوی شریف همان طوری که مشاهده می‌کنید – (قتات) است، و لفظ دیگری که به معنی سخن چین آمده است (نمام) است، و در نزد اکثر علماء فرقی بین این دو لفظ نیست، ولی بعضی از علماء می‌گویند که: (نمام) کسی است که به مجلس به طور آشکارا حاضر می‌شود، و بعد از آن، چیزی را که می‌شنود غرض به هم انداختن، به شخص دیگر می‌رساند، و (قتات) کسی است که سخنی را به طور پنهانی می‌شنود، و غرض افساد آن را به طرف مقابل نقل می‌دهد.

      2) لفظ دیگری که به همین معنی نزدیک است، لفظ (غیبت) است، و غیبت عبارت از آن است که از کسی در غیابش سخنی بگوئی که اگر از آن سخن خبر شود، بدش بیاید، ولو آنکه این سخنی را که راجع به وی گفته‌ای راست باشد، زیرا اگر راست نباشد، تهمت است.

[23]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      سبب مدح نکردن شخص دیگر آن است که شاید از حقیقت حال اشخاص با خبر نیستید، و چه بسا که در این مدح خود مرتکب دروغی شده باشید، و خود خداوند متعال از احوا بندگان خود واقف است، و حاجتی به تزکیۀ دیگران ندارد، ولی اگر موقعی پیش آمد که موجب تزکیه بود، مانند تزکیۀ شهود و تزکیۀ متهم و امثال این‌ها، تزکیۀ چنین اشخاصی باکی ندارد، و احیانا لازمی است.

[24]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      مقاطعه و ترک برادر مسلمان در صورتی روا نیست که آن مسلمان نسبت به شخص تو تقصیری کرده باشد، ولی کسی که در امور دین معصیت می‌کند، و یا تعدی و ظلم بر دیگران برایش عادت و سجیه شده است، و یا شخص حرام و خواری است، اگر شخص جهت نصیحت کردن نزدش می‌رود، کار خوب و لازمی است، و اگر جهت احترام نزدش می‌رود، باید از این کار خودداری کرده، و با وی مقاطعه نماید، تا با این کار از یک طرف بتوان تنبیهش کرد، و از طرف دیگر مورد اتهام به همکاری با وی قرار نگیرد.

[25]- این دو نفری که پیامبر خدا ج دربارۀ آن‌ها چنین گفتند، از منافقین بودند، از این جهت گمان بردن در مورد آن‌ها مانعی ندارد، بلکه باید حال آن‌ها را برای مسلمانان بیان نمود، تا فریب آن‌ها را نخورند، پس گمان بردن در مورد کسی روا نیست که مسلمان بوده و در راه مستقیم شریعت روان باشد.

[26]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از برادر در این حدیث برادر اسلامی است، و به این طریق همان طور که شامل برادر نسبی را می‌شود، شامل هر مسلمان دیگری را نیز می‌شود، زیرا خداوند متعال همۀ مسلمانان را باهم برادر نامیده و می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ یعنی: به یقین که مسلمانان باهم برادر هستند.

      2) ظاهر حدیث دلالت بر این دارد که اگر کسی برادرش را کم‌تر از سه روز ترک کرد، برایش گناه ندارد، زیرا بعد از اینکه کدورتی بین دو نفر پیدا شد، به شکل طبیعی تا مدت سه روز آثارش باقی می‌ماند، ولی بعد از سه روز اگر اثر اندکی از کدورت باقی مانده باشد، شخص مسلمان می‌تواند با نظر داشت توجیهات اسلامی و مسؤولیات دینی خود آن کدورت باقی‌مانده را از قلبش زدوده و به نزد برادر مسلمان خود برود، و البته همین سلام و علیک یک بار کفایت نمی‌کند، بلکه باید رفت و آمد و علاقات‌شان به طور کامل به حالت عادی خود برگردد.

[27]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) اینکه خداوند کسی را که به راست گوئی ادامه می‌دهد، از جملۀ صدیقان حساب می‌کند، امتیازی است که بالاتر از آن امتیاز و مرتبۀ وجود ندارد، زیرا این مرتبه‌ای است که بعد از مرتبۀ انبیاء الله است، و مراتب تقرب به خداوند متعال چهار مرتبه است، به این ترتیب، اول: مرتبۀ انبیاء، دوم: مرتبۀ صدیقین که ابوبکر صدیقس در اینک مرتبه قرار دارد، سوم: مرتبۀ شهداء، چهارم مرتبۀ صالحین.

      2) همان طوری که راست گوئی انسان را به چنین مرتبۀ می‌رساند، بالمقابل دروغ گفتن قلب انسان را سیاه ساخته و او را به مرحلۀ سقوط می‌دهد که در نزد خداوند متعال از جملۀ کذابین به حساب می‌آید، اما مالک/ از ابن مسعودس روایت می‌کند که گفت: «شخص تا جایی دروغ می‌گوید و به این عمل خود ادامه می‌دهد که در دلش نقطۀ سیاهی پیدا می‌شود، و این سیاهی منتشر می‌گردد، تا جایی که همۀ دلش را سیاه می‌کند، و در اینجا است که در نزد خداوند متعال از جملۀ کذابین محسوب می‌گردد.

[28]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) پیامبر خدا ج از این جهت پهلوان را کسی دانستند که مالک نفس خود باشد که: بزرگ‌ترین دشمن انسان نفس انسان است، و وقتی که نفس در غضب آمد، سبب بر انگیختن شخص برکارهای نا شایست می‌گردد، و در این وقت است که شخص با اراده می‌تواند غضبش را مهار نموده و جلوش را بگیرد، و کسی که به این کار قدرت ندارد و تابع شهوات و ثورات نفسی خود می‌گردد، کسی است که ضعیف الإراده است، و نباید ادعای شخصیت و حیثیت را داشته باشد.

      2) در مسند بزار از انسس روایت است که پیامبر خدا ج مردمی را هرکسی که بغل می‌دهد او را می‌خواباند، فرمودند: مگر نمی‌خواهید که برای شما بگویم که پهلوان‌تر از وی کیست؟ کسی که است که شخصی برایش چیزی گفته و غضبش را بر انگیخته می‌سازد، ولی او غضبش را فرو می‌خورد، و به اینگونه بر نفس خود، و بر شیطان خود، و بر شیطان آن شخص دیگر غالب می‌آید».

      پس خلاصه آنکه: پهلوان کسی نیست که دیگران را بخواباند، بلکه پهلوان کسی است که خود را بخواباند، یعنی: نفس خود را مهار کرده و تابع شهوات و رغبات شیطانی خود نگردد.

[29]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      شخص ناصح و مربی با تدبیر، باید مانند طبیب باشد که برای هر مریضی با در نظر داشت مرضش دوای مناسبی را توصیه نماید، و روی این اصل بود که پیامبر خدا ج برای این شخص به طور مکرر فرمودند که «غضب مکن»، زیرا از حال این شخص مطلع بودند و می‌دانستند که بهترین نصیحت برای وی آن است که از غضب خودداری نماید.

[30]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) طبرانی از قره بن ایاس روایت می‌کند که گفت: کسی از پیامبر خدا ج پرسید: آیا حیا از جملۀ دین است؟ فرمودند: «بلکه حیا عبارت از تمام دین است».

      2) حیا بر دو قسم است، حیاء مشروع، و حیاء نا مشروع:

      أ) حیاء مشروع: حیاء مشروع آن است که سبب ادای واجبات و ترک منکرات گردد، چه این حیا از خدا باشد، و چه از بندگان خدا، زیرا شخص (با حیاء) در حالی که خدا را ناظر و حاضر بر احوال خود می‌داند، از وی می‌شرمد که فرائضش را ترک کند، و یا مرتکب منهیاتش گردد، چنان‌چه این شخص از بندگان خدا می‌شرمد که ببینند و یابشنوند که وی اجبات دینی و اجتماعی‌اش را ترک می‌کند، و یا مرتکب فحشاء و منکر می‌شود.

      ب) حیاء نامشروع: حیاء نامشروع آن است که سبب ضایح شدن حق خدا و یا حق بندگان خدا شود، مثلا: اگر کسی باشد که با مردم بی دین و فاجری همسفر و یا هم صحبت شده باشد، وچون آن‌ها پابندی به دین را بد می‌بینند این شخص از اینکه برخاسته و نماز بخواند حیاء می‌کند، و یا اگر از کسی طلبی دارد، و آن کس حقش را نمی‌دهد، و خودش از اینکه حق خود را بخواهد، حیا می‌کند، حیاء کردنش در این دو مورد، حیاء نامشروع است، و بزدلی نامیده می‌شود، نه حیاء.

[31]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      مراد از سخن نبوت گذشتگان این است که بعضی از احکام الهی تغییر ناپذیر است، و در همۀ ادیان و شرائع به آن عمل می‌شود، و از جملۀ چنین احکامی همین مسئله است که: «اگر شرم نداری هرچه که می‌خواهی بکن»، و البته این به آن معنی نیست که شخص بی‌حیا وبی‌شرم مطلق العنان باشد، و برایش از نگاه شرعی جواز داشته باشد تا هرکاری را که می‌خواهد انجام بدهد، بلکه این امر برای تهدید و تخویف است، و نظیر آن این قول خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ یعنی: هرچه می‌خواهید بکنید، ولی از عقوبت الهی نجات نخواهید یافت، و مانند این قول خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡ یعنی: هرکه خواست ایمان بیاورد، و هرکه خواست کافر شود، والبته این به آن معنی نیست که کافر شدن برایش شخص روا باشد.

[32]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      نام برادر کوچک انس، زید بود، و این طفل جوجه گنجشکی داشت که با وی بازی می‌کرد، و جوجه گنجشک را به عربی (نُغَیْر) می‌گویند، و این جوجه گنجشک مرد، و چون زید از مردن (نُغَیْر) غمگین و حزین شده بود، پیامبر خدا ج جهت خوشوقتی آن طفل، او را به کنیت یاد کرده، و با کلام مسجعی از حال جوجه گنجشکش پرسیدند، و گفتند: «یا آبا عمیر! ما فعل انفیر»؟ و این دلالت به حسن خلق، و صفت نیک و تواضع آن حضرت ج دارد، که حتی با اطفال همنوائی داشته و نمی‌خواستند که آن‌ها در غم و اندوه باشند.

[33]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      سبب این گفتۀ نبی کریم ج آن بود که شخص شاعری به نام (الو عزه) در شعر خود پیامبر خداج را هجو می‌کرد، و مردم را بر علیه ملسمانان تحریک می‌نمود، این شخص در جنگ بدر به اسارت مسلمانان در آمد، برای پیامبر خدا ج تهد سپرد که از کارهای زشت خود دست برداشته و توبه نماید، و پیامبر خدا ج او را آزاد ساختند، ولی این شخص عهد خود را شکست و بار دیگر به هجو پیامبر خدا ج و تحریک بر علیه مسلمانان شروع کرد، و دوباره در جنگ (أحد) به اسارت مسلمانان در آمد، باز از پیامبر خدا ج خواست تا او را آزاد کنند، پیامبر خدا ج فرمودند: «مسلان از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود».

[34]- و آن شعری است که بیانگر حق بوه، و متضمن مواعظ و حکمت و نصیحت باشد، ولی شعری که حاوی الفاظ رکیک، و هجو دروغ، و در توصیف خط و خال و زلف و میان، و ساق وران باشد، کلام بی‌هوده‌ای است، که نباید مسلمان وقت خود را به سرودن و یاشنیدن و یا خواندن آن ضایع سازد.

[35]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      مراد از این شعری که پیامبر خدا ج آن را بد گفته‌اند شعری است که در لهو لعب و فسق و فجور باشد، و شعری که حاوی علم و حکمت و وعظ و نصیحت و دفاع از دین باشد، نه تنها آنکه روا است بلکه مرغوب نیز هست، چنان‌چه خود نبی‌کریم ج حسان بن ثابتس را تشویق به شعر گفتن می‌کردند، و پیشتر دیدیم که پیامبر خدا ج فرمودند: بعضی از انواع شعر حکمت است.

[36]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      معنی و توضیح حدیث نبوی شریف چنین است که: بعد از این گفتۀ پیامبر خدا ج که فرمودند «تو در قیامت با کسی هستی که آن را دوست میداری»، شخصی گفت که من خدا و رسولش را دوست دارم، برایش گفتند: تو با کسی هستی که آن را دوست داری، کسان دیگری که آنجا حاضر بودند گفتند: آیا ما نیز چنین خواهیم بود، یعنی: ماهم با کسانی خواهیم بود که آن‌ها را دوست داریم؟ پیامبر خدا ج فرمودند: بلی.

[37]- از احکام و سمئل متعلق به این حدیث آنکه:

      گویند: برای هر فریب شخص فریبکار، بیرق جدا گانۀ برپا می‌شود، اگر ده بار مردم را فریب داده باشد، ده بیرق، و اگر صد بار فریب داده باشد، صد بیرق، و همچنین الی آخره، و اینکه تنها برای شخص فریبکار بیرق برپا می‌شود نه برای دیگران به این سبب است که این شخص در دنیا، مردم را به طور پنهانی و مکارانه فریب می‌داد، و خداوند متعال او را به ضد عملش فضیحت و رسوا نموده و جزا می‌دهد، و باید متوجه بود که چون فریبکاری از امور متعلق به (حقوق الناس) است، از این جهت مورد عفو قرار نگرفته است.

[38]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      (کَرْم): درخت انگور، یعنی: تاک است، در جاهلیت مردم تاک انگو را (کَرْم) می‌نامیدند، و مقصدشان آن بود که این تاک سبب کَرَم و شجاعت می‌شود زیرا از (کَرْم) که تاک انگور باشد، انگور به دست می‌آید، و از انگور شراب ساخته می‌شود، و شراب سبب سخاوت، کرم و شجاعت می‌شود، پیامبر خدا ج این فکر جاهلیت را ناپسند دانسته و فرمودند، این قلب مسلمان است که منبع کرم و سخاوت و شجاعت می‌باشد، نه تاک انگور، پس اساس نهی زدودن این نظر و مفکوره بود نه اصل تسمیه، بنابراین اگر کسی آن فکر جاهلیت را در نظر نداشته باشد، و درخت انگور را (کَرْم) بنامد، إن‌شاء الله باکی ندارد.

[39]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      پیامبر خدا ج این کار را دربارۀ جویریهل نیز انجام دادند، در صحیح مسلم از ابن عباسب روایت است که گفت: نام (جویریه)ل (بَرَّه) بود، و پیامبر خدا ج نامش را تغییر داده و او را (جویریه) نامیدند، زیرا نمی‌خواستند برای‌شان گفته شود که از نزد (بَرَّه) خارج شده‌اند، زیرا (بَرَّه) به معنی زن نیکوکار است، و البته مناسب نیست که گفته شود، فشلان کس از نیکوکاری و یا از زن نیکوکار دور شده است، و یا از نیکوکاری جدا شده است.

[40]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) طوری که انس می‌گوید: نام کسی که شترها را میراند، (أنْجَشَه) بود، ولی پیامبر خدا ج حرف اخیر نامش را حذف کرده و او را (أنْجَشَ) صدا کردند، و اگر تغییر نام سبب عیب و ننگ و عار برای صاحب اسم نشود، باکی ندارد، ولی اگر سبب چنین عیبی شود، و یا به نام و یا لقب زتشی نامیده شود، جواز ندارد و ممنوع است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِ، یعنی: و با القاب زشت یکدیگر را نخوانید.

      2) مقصود از (بار شیشه) زن‌ها هستند، و آن‌ها را پیامبر خدا ج از آن جهت به شیشه تشیبه نمودند که مانند شیشه نازک و لطیف و کم تحمل هستند، و البته این یک واقعیت است.

[41]- زیرا این صفت خاص برای پروردگار است، و بنده هرچه که باشد مخلوق، و محل حوادث است، و کسی که خود را شاهنشاه و یا ملک الملوک می‌نامد، در حقیقت با خداوند به منازعه برخاسته، و خواسته است تا از عبودیت خدا خارج شود، و همان طوری که اتصاف به شاهنشاه روا نیست، اتصاف به هر صفت دیگری که به همین معنی باشد نیز روا نیست، مانند : (أمیر الأمراء) (سلطان السلاطین) (أحکم الحاکمین) و مثال این‌ها.

[42]- یعنی: بعد از اینکه این شخص عطسه زد، گفت: (الحَمْدُ لِلَّهِ) و من هم برایش گفتم: (یَرْحَمُکَ اللَّهُ)، و چون دیگری (الحَمْدُ لِلَّهِ) نگفت، من هم برایش (یَرْحَمُکَ اللَّهُ) نگفتم، و به این اساس سنت است کسی که عطسه می‌زند باید بگوید: (الحَمْدُ لِلَّهِ)، و آنکه نزدش حاضر است بگوید: (یَرْحَمُکَ اللَّهُ و شخص عطسه زننده در جوابش بگوید: (یَهْدِیکُمُ اللَّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ).

[43]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) اگر کسی عطسه می‌زند، بعد از اینکه یک و یا دو و یا سه عطسه زد، باید بگوید: (الحَمْدُ لِلَّهِ)، و کسی که این سخنش را می‌شنود، باید بگوید: (یَرْحَمُکَ اللَّهُ)، و این در صورتی است که از سه بار بیشتر عطسه نزند، و اگر بیشتر از سه بار عطسه زد، باید برایش بگوید (عافاک الله) یعنی: خداوند تو را شفا بدهد، زیرا عطسه زدن بیش از سه بار به سبب مرض است.

      2) کسی که خمیازه می‌کشد مستحب است که هنگام خمیازه کشیدن، دست چپ خود را روی دهان خود بگذارد.

      3) چون خمیازه از اثر تکاسل و تاثیر شیطان است، از این سبب انبیاء الله هیچگاه خمیازه نمی‌کشند، زیرا انبیاء الله تحت تاثیر شیطان قرار نمی‌گیرند.

      4) این ماجه روایت می‌کند که پیامبر خدا ج فرمودند: کسی که خمیازه می‌کشد، دست خود را بر روی دهانش بگذارد، و مانند سگ دوله نکشد، زیرا اگر چنین کند، شیطان به وی می‌خندد»

      5) گویند: سبب خندۀ شیطان به کسی که خمیازه می‌کشد این است، که در وقت خمیازه کشیدن به شکل خنده آوری در می‌آید، و بالأخص اگر در این حالت آواز بکشد، خنده آورتر گردیده و بازیچۀ شیطان قرار می‌گیرد، و در این وقت است که شیطان به وی می‌خندد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد