اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [81]- دیات

کتاب [81]- دیات

2168- عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَنْ یَزَالَ المُؤْمِنُ فِی فُسْحَةٍ مِنْ دِینِهِ، مَا لَمْ یُصِبْ دَمًا حَرَامًا» [رواه البخاری: 6862].

2168- از ابن عمرب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «شخص مسلمان تا وقتی در دین خود در امان است که مرتکب خون حرامی نشده باشد»([1]).

2169- عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِلْمِقْدَادِ: «إِذَا کَانَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ یُخْفِی إِیمَانَهُ مَعَ قَوْمٍ کُفَّارٍ، فَأَظْهَرَ إِیمَانَهُ فَقَتَلْتَهُ؟ فَکَذَلِکَ کُنْتَ أَنْتَ تُخْفِی إِیمَانَکَ بِمَکَّةَ مِنْ قَبْلُ» [رواه البخاری: 6866].

2169- از ابن عباسب روایت است که پیامبر خدا ج برای مقدادس گفتند: «اگر شخص مسلمانی در بین کفار ایمان خود را پنهان نموده باشد، و بعد از آن نزد تو ایمان خود را ظاهر سازد، و تو او را به قتل برسانی؟ [و البته این کار برایت روا نیست]، و به همین شکل خودت هم پیش از این در مکه، ایمان خود را پنهان می‌داشتی»([2]).

1- باب: ﴿وَمَنۡ أَحۡیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحۡیَا ٱلنَّاسَ جَمِیعٗا

باب [1]: ﴿و کسی که انسانی را از مرگ نجات دهد، گویا تمام مردمان را حیات بخشیده است

2170- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ حَمَلَ عَلَیْنَا السِّلاَحَ فَلَیْسَ مِنَّا» [رواه البخاری: 6874].

2170- از عبدالله بن عمرب روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «کسی که بر ضد ما سلاح بر دارد، از ما نیست»([3]).

2- باب: قَوْلِ الله تَعَالَى: ﴿أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَیۡنَ بِٱلۡعَیۡنِ

باب [2]: قوله تعالی: ﴿اینکه جان در برابر جان، و چشم برابر چشم

2171- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ یَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، یَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّی رَسُولُ اللَّهِ، إِلَّا بِإِحْدَى ثَلاَثٍ: النَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالثَّیِّبُ الزَّانِی، وَالمَارِقُ مِنَ الدِّینِ التَّارِکُ لِلْجَمَاعَةِ» [رواه البخاری: 6878].

2171- از عبداللهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «ریختن خون مسلمانی که شهادت دهد خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد، و من فرستادۀ خدایم، جز به یک از سه چیز روا نیست: جان در برابر جان، و زناکار محصن، و دین گذار تارک جماعت»([4]).

3- باب: مَنْ طَلَبَ دَمَ امْرِیءٍ بِغَیْرِ حَقٍّ

باب [3]: کسی که خون شخصی را به غیر حق مطالبه کند

2172- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «أَبْغَضُ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ ثَلاَثَةٌ: مُلْحِدٌ فِی الحَرَمِ، وَمُبْتَغٍ فِی الإِسْلاَمِ سُنَّةَ الجَاهِلِیَّةِ، وَمُطَّلِبُ دَمِ امْرِئٍ بِغَیْرِ حَقٍّ لِیُهَرِیقَ دَمَهُ» [رواه البخاری: 6782].

2172- از ابن عباسب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «منفورترین مردمان در نزد خدا سه گروه‌اند: کسی که در حرم مرتکب گناه شود، کسی که در اسلام روش جاهلیت را بخواهد، و کسی که به ناحق مطالبۀ خون شخصی را بکند تا خونش را بریزاند»([5]).

4- باب: مَنْ أَخَذَ حَقَّهُ أَوِ اقْتَصَّ دُونَ السُّلْطَانِ

باب [4]: کسی که بدون اطلاع سلطان حقش را بگیرد و یا قصاص نماید

2173- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَوِ اطَّلَعَ فِی بَیْتِکَ أَحَدٌ، وَلَمْ تَأْذَنْ لَهُ، خَذَفْتَهُ بِحَصَاةٍ، فَفَقَأْتَ عَیْنَهُ مَا کَانَ عَلَیْکَ مِنْ جُنَاحٍ» [رواه البخاری: 6888].

2173- از ابو هریرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «اگر کسی به خانه‌ات نگاه کرد، و تو برایش اجازه نداده بودی، و تو با سنگ زده و چشمش را کور کردی، گناهی بر تو نیست»([6]).

5- باب: دِیَّةِ الأَصَابعِ

باب [5]: خونبهای انگشتان

2174- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «هَذِهِ وَهَذِهِ سَوَاءٌ» یَعْنِی الخِنْصَرَ وَالإِبْهَامَ [رواه البخاری: 6895].

2174- از ابن عباسب از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «این و این [در دیت] باهم برابر است»، یعنی: انگشت کلیک با انگشت شست([7]).


82- کِتَابُ استِتَابَة المُرتَدِّینَ وَالمُعَانِدِینَ وَقِتَالِهِمْ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) معنی این فرمودۀ پیامبر خدا ج که: (مرتکب خون حرامی نشده باشد) این است که: کسی را بغیر حق به قتل نرسانده باشد، پس کسی که مسلمانی را به غیر حق به قتل می‌رساند، دینش در خطر است.

      2) طوری که در نص قرآن کریم آمده است، جزای کسی که مسلمانی را به غیر به قتل می‌رساند، از شدیدترین عقوبات است، (خلود در جهنم، غضب خدا لعنت خدا، تعذیب شدن به عذابی عظیم)، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن یَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِیهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِیمٗا یعنی: کسی که مؤمنی را به عمد بکشد، کیفرش دوزخ است، و جاودانه در آن می‌ماند، و خداوند بر او غضب و لعنت کرده است، و عذاب عظیمی را برایش آماده ساخته است».

      3) در اینکه آیا توبۀ کسی که مسلمانی را به غیر حق به قتل می‌رساند، قابل قبول است یا نه؟ بین علماء اختلاف است، و ظاهر این آیۀ کریمه دلالت بر عدم قبول آن دارد، و حتی اگر بگوئیم که توبه‌اش قابل قبول است، ولی طوری که تجربه ثابت کرده است، بسیار کم دیده شده است که (قاتلین) از این عمل بسیار زشت خود توبه کرده باشند، وحتی این جنایات کاران، با تاویلات واهی و فاسدی که دارند، این کار زشت خود را توجیه نموده و حلال هم می‌دانند، و البته حلال دانستن گناه، و خصوصا گناه کبیره، می‌شود که منجر به کفر گردد، والعیاذ بالله من الخذلان.

      4) معنای توبه آن نیست که توبه کننده بگوید که: توبه کردم، توبه کردم، بلکه برای توبه شروط بسیاری است، از آن جمله اینکه اگر گناه در مورد آدم کشتن باشد، باید قاتل خود را برای ورثۀ مقتول تسلیم نماید، تا اگر خواسته باشند وی را قصاص نمایند، و یا آنکه از وی دیت گرفته و یا او را مورد عفو قرار بدهند، والبته این شرطی است که آدم‌کش به آسانی به آن تن در نمی‌دهد.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مقدادس از پیامبر خدا ج پرسیده بود که: اگر با کافری جنگ کردم، و او با شمشیر زد و دست مرا قطع کرد، و بعد از آن از نزدم گریخت و به درختی پناه برد و گفت: مسلمان شده‌ام، آیا روا است که او را به قتل برسانم، پیامبر خدا ج فرمودند: «او را به قتل مرسان» زیرا بعد از مسلمان شدن، جان و مالش مصئون است، و بقیۀ سخن ایشان آن است که در متن حدیث آمده است. امام ابن حجر/ می‌گوید: (آنچه که با این حدیث مطابقت پیدا می‌کند، حدیث اسامهس است که: شخصی قبلا مسلمان شده بود، و در بین کفار بود، و ایمان خود را از آن‌ها پنهان می‌کرد، و چون اسامه خواست او را بکشد از مسلمان بودن خود برای وی خبر داد، ولی اسامه به گمان اینکه این شخص این سخن را از ترس کشته شدن می‌گوید، به سخنش وقعی نگذاشت و او را کشت، و برای مقداد هم مثل همین واقعه رخ داده بود)، فتح الباری (12/198)، و چون این سخن به پیامبر خدا ج رسید، فرمودند که: اگر شخص مسلمانی در بین کفار ایمان خود را پنهان نموده باشد، و بعد از آن نزد تو ایمان خود را ظاهر سازد، و تو او را به قتل برسانی؟ و به همین شکل خودت هم پیش از این در مکه، ایمان خود را پنهان می‌داشتی».

[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) علماء می‌گویند: معنی حدیث نبوی شریف این است که: اگر کسی که با مسلمانان به جنگ اقدام می‌نماید، بر راه و روش ما مسلمانان نیست.

      2) اگر ظاهر حدیث مراد باشد، به این تقدیر است که اگر کسی بر علیه ما سلاح بر دارد، و قتل مسلمانان را حلال و مباح بشمارد، از ما مسلمانان نیست، و یا نفی اسلام از چنین اشخاصی به جهت توبیخ و تنفیر است، تا کسی به چنین کار زشتی اقدام نکند، و به هر صورت بنا به قول جمهور علماء ظاهر حدیث مراد نیست، و این خوارج هستند که ظاهر حدیث را مراد دانسته و می‌گویند: مرتکب کبیره از اسلام خارج گردیده و کافر می‌شود.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از جان در برابر جان آن است که اگر کسی دیگری به ناحق کشت، برای اولیای مقتول روا است که این شخص را قصاص نموده و او را در مقابل کسی که او را به ناحق کشته است، بکشند.

      2) مراد از زنای محصن آن است که زناکار کسی باشد که پیش از زنا، به نکاح شرعی جماع کرده باشد، ولو آنکه در هنگام زنا، مرد زن نداشته باشد، و یا زن شوهر.

      3) مراد از دینگذار تارک جماعت کسی است که دینش را گذاشته و جماعت مسلمانان را ترک کرده است، این شخص به نام مرتد یاد می‌شود، و جزای مرتد – اگر توبه نکند – قتل است، پیامبر خدا ج می‌فرمایند: «من بدل دینه فاقتلوه»، یعنی: کسی که دین خود را تغییر داد، او را بکشید».

[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      در بین اهل جاهلیت کارهای زشت و ناپسند فراوانی رواج داشت، و اسلام که آمد تمام این کارهای ناپسند را باطل ساخت، از جملۀ این کارها: نوحه سرایی، کهانت، فال بدگرفتن، همسایه را به گناه همسایۀ دیگری گرفتن، میراث ندادن به زن‌ها، مبادله کردن زن‌ها با یکدیگر، چور و چپاول اموال، و امثال این امور و حشیانه و زشت بود، ولی متاسفانه بعضی از این کارها تا هنوز در بین بسیاری از مسلمانان هم من حبث عادات و تقالید منطقوی، قومی، و عنعنوی وجود دارد، و چه بسا که بعضی از این اعمال زشت را به اسلام نیز نسبت می‌دهند.

[6]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این حدیث دلالت بر کمال احترام برای حریم خانه و امور شخصی مسلمانان دارد، که برای هیچکس اجازه نمی‌دهد تا بدون اجازۀ صاحب خانه، به خانه‌اش داخل گردد و یا حتی در آن نظر اندازد.

      2) در تطبیق حد شرعی تنها حاکم است که می‌تواند حد را بر مجرم جاری سازد، و دیگران چنین حقی را ندارند، مثلا: اگر کسی دزدی را در خانه‌اش می‌گیرد، حق ندارد که خودش دست دزد را قطع کند، بلکه باید او را به حاکم معرفی نماید، تا درصورت اثبات جرم دزدی بر وی جاری گردد.

[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) در دیت فرقی بین انگشت خورد و کلان، و یا انگشت پر منفعت و کم منفعت نیست، و در هریک از انگشتان ده‌گانه، (ده) شتر لازم می‌گردد.

      2) همان طوری که در دیت فرقی بین این انگشت و آن انگشت نیست، در دندان‌ها نیز فرقی بین این دندان و آن دندان نیست، و خونبهای همه باهم برابر است، در روایتی آمده است که «انگشتان و دندان‌ها برار هستند»، در سنن ابو داود و ترمذی آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند: «انگشتان دست و پا [در خونبها] برابر است»، و در حدیث دیگری فرمودند که: «همۀ انگشتان [در خونبها] برابر است، در هریک [از انگشتان] ده شتر است».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد