اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [84]- فتنه‌ها

کتاب [84]- فتنه‌ها

1- باب: قَوْلِ النَّبِیِّ ج: «سَتَرَوْنَ بَعْدِی أُمُورًا تُنْکِرُونَهَا»

باب [1]: این قول پیامبر خدا ج که: «بعد از من کارهایی را می‌بینید که بدتان می‌آید»

2186- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ کَرِهَ مِنْ أَمِیرِهِ شَیْئًا فَلْیَصْبِرْ، فَإِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنَ السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً». وَعَنْهُ فیِ روایة أخری قالَ: «مَنْ رَأَى مِنْ أَمِیرِهِ شَیْئًا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ، إِلَّا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» [رواه البخاری: 7053، 7054].

2186- از ابن عباسب از پیامبر خدا ج روایت است که فرموند: «کسی که از امیرش کار ناشایستی را ببیند، باید بر آن صبر کند، زیرا کسی که از تحت سلطه، یک وجب خارج گردد، به مرگ جاهلیت می‌میرد».

و از ابن عباسب در روایت دیگری آمده است که فرمودند: «کسی که از امیرش چیز ناشایستی را می‌بیند، بر آن صبر کند، زیرا کسی که از جماعت مسلمانان یک وجب مفارقت نماید و بمیرد، مرگش جز مرگ جاهلیت چیز دیگری نیست».

2188- عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: ىَعَانَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَبَایَعْنَاهُ، فَقَالَ فِیمَا أَخَذَ عَلَیْنَا: «أَنْ بَایَعَنَا عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ، فِی مَنْشَطِنَا وَمَکْرَهِنَا، وَعُسْرِنَا وَیُسْرِنَا وَأَثَرَةً عَلَیْنَا، وَأَنْ لاَ نُنَازِعَ الأَمْرَ أَهْلَهُ، إِلَّا أَنْ تَرَوْا کُفْرًا بَوَاحًا، عِنْدَکُمْ مِنَ اللَّهِ فِیهِ بُرْهَانٌ» [رواه البخاری: 7056].

2188- از عباده بن صامتس روایت است که گفت: ما را پیامبر خدا ج [به اسلام] دعوت نمودند، و ما به ایشان بیعت کردیم، و از چیزهایی که از ما بیعت گرفتنند این بود که: در حالت خوشبختی و بدبختی، در حالت تنگدستی و ادارائی، و در حالت خود خواهی و برتری جویی [امیر]، نباید از سمع و طاعت وی خوددرای نمائید».

[و بیعت گرفتند] که نباید با امیر خود در امر خلافت نزاع و کشمکش کنیم، مگر آنکه از وی کفر آشکاری را مشاهده کنید، به طوری که در نزد شما از طرف خدا بر کفرش دلیل و برهان قاطعی وجود داشته باشد»([1]).

2- باب: ظُهُورِ الْفِتَنِ

باب [2]: ظهور فتنه‌ها

2189- عَنْ ابْنُ مَسْعُودٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «مِنْ شِرَارِ النَّاسِ مَنْ تُدْرِکْهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ أَحْیَاءٌ» [رواه البخاری: 7067].

2189- از ابن مسعودس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «بدترین مردم کسانی هستند که زنده باشند، و قیامت برپا شود»([2]).

3- باب: لاَ یَأْتِی زَمَانٌ إِلَّا الَّذِی بَعْدَهُ شَرٌّ مِنْهُ

باب [3]: هیچ زمانی نمی‌آید مگر آنکه زمان بعدی بدتر از آن است

2190- عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَقَدْ شُکِیَ إِلَیْهِ مَا لَقِىَ النَّاسُ مِنَ الحَجَّاجِ، فَقَالَ: «اصْبِرُوا، فَإِنَّهُ لاَ یَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ إِلَّا الَّذِی بَعْدَهُ شَرٌّ مِنْهُ، حَتَّى تَلْقَوْا رَبَّکُمْ» سَمِعْتُهُ مِنْ نَبِیِّکُمْ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ [رواه البخاری: 7068].

1290- از انس بن مالکس روایت است که در نزدش از آنچه کهاز طلم حجاج بر سر مردم می‌آمد شکایت شد، گفت: صبر کنید، زیرا تا وقتی که بمیرید، آنچه که بعد از این بر سر شما می‌آید، از ااین هم بدتر خواهد بود، این سخن را از پیامبر شما ج شنیده‌ام([3]).

4- باب: قَوْلِ النَّبِیِّ ج: «مَنْ حَمَلَ عَلَیْنَا السِّلاَحَ فَلَیْسَ مِنَّا»

باب [4]: این قول پیامبر خدا ج که: «کسی که بر ضد ما سلاح بر دارد از ما نیست»

2191- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ یُشِیرُ أَحَدُکُمْ عَلَى أَخِیهِ بِالسِّلاَحِ، فَإِنَّهُ لاَ یَدْرِی، لَعَلَّ الشَّیْطَانَ یَنْزِعُ فِی یَدِهِ، فَیَقَعُ فِی حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ» [رواه البخاری: 7072].

2191- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «با سلاح هیچ وقت به طرف برادر خود اشاره نکنید، زیرا کسی نمی‌داند، شاید شیطان دستش را کش کند، و در حفرۀ از آتش بیفتد»([4]).

5- باب: تَکونُ فِتن القَاعِد فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَائِمِ

باب [5]: فتنۀ شخص نشسته از فتنۀ شخص برخاسته بهتر است

2192- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «سَتَکُونُ فِتَنٌ، القَاعِدُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ القَائِمِ، وَالقَائِمُ خَیْرٌ مِنَ المَاشِی، وَالمَاشِی فِیهَا خَیْرٌ مِنَ السَّاعِی، مَنْ تَشَرَّفَ لَهَا تَسْتَشْرِفْهُ، فَمَنْ وَجَدَ مَلْجَأً أَوْ مَعَاذًا، فَلْیَعُذْ بِهِ» [رواه البخاری: 7082].

2192- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند:

«به زودی فتنه‌هایی به وقوع خواهد پیوست، و در این فتنه‌ها شخص نشسته از شخص ایستاده بهتر است، و شخص ایستاده از شخص رونده بهتر است، و شخص رونده از شخص اشتراک کننده بهتر است».

«کسی که به آن فتنه‌ها تمایل کند، او را به سوی خود جلب می‌کنند، پس کسی که پناگاه و گوشۀ پیدا کرده می‌تواند، به آنجا پناه ببرد»([5]).

6- باب: التَّعَرُّبِ فِی الْفِتْنَةِ

باب [6]: بادیه نشینی در فتنه

2193- عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى الحَجَّاجِ فَقَالَ: یَا ابْنَ الأَکْوَعِ، ارْتَدَدْتَ عَلَى عَقِبَیْکَ، تَعَرَّبْتَ؟ قَالَ: لاَ، وَلَکِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «أَذِنَ لِی فِی البَدْوِ» [رواه البخاری: 7086].

2193- از سلمه بن أکوعس روایت است که وی نزد حجاج رفت، [حجاج] برایش گفت: یا ابن اکوع! مگر مرتد شدی که دوباره بادیه نشینی گزیدی؟

گفت: نه خیر، ولی پیامبر خدا ج برایم در بادیه نشینی اجازه دادند([6]).

7- باب: إِذَا أَنْزَلَ اللهُ بِقَوْمٍ عَذَابًا

باب [7]: وقتی که خدا بر مردمی عذابی نازل کند

2194- عَنْ ابْنَ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِقَوْمٍ عَذَابًا، أَصَابَ العَذَابُ مَنْ کَانَ فِیهِمْ، ثُمَّ بُعِثُوا عَلَى أَعْمَالِهِمْ» [رواه البخاری: 7108].

2194- از ابن عمرب روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «هنگامی که خداوند [در دنیا] بر مردمی عذابی نازل کند، این عذاب دامنگیر همگان می‌شود، بعد از آن هرکس بر اعمالی که انجام داده است بر انگیخته می‌شود»([7]).

8- باب: إِذَا قَالَ عِنْدَ قَوْمٍ شَیْئاً ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ بِخِلاَفِهِ

باب [8]: کسی که در نزد مردمی چیزی بگوید، و چون بر آمد بر خلاف آن بگوید

2195- عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمانِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «إِنَّمَا کَانَ النِّفَاقُ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَمَّا الیَوْمَ فَإِنَّمَا هُوَ الکُفْرُ بَعْدَ الإِیمَانِ» [رواه البخاری: 7114].

2195- از حذیفه بن یمانس روایت است که گفت: منافقت چیزی بود که در زمان پیامبر خدا ج وجود داشت، ولی منافقت امروز، کافر شدن بعد از مسلمان شدن است([8]).

9- باب: خُرُوجِ النَّارِ

باب [9]: بیرون شدن آتش

2196- عَنْ هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَخْرُجَ نَارٌ مِنْ أَرْضِ الحِجَازِ تُضِیءُ أَعْنَاقَ الإِبِلِ بِبُصْرَى» [رواه البخاری: 7118].

2196- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «تا آن هنگام قیامت نمی‌شود که آتشی از حجاز بلند شود، و گردن شتران را در (بُصْرَی) روشن کند»([9]).

2197- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یُوشِکُ الفُرَاتُ أَنْ یَحْسِرَ عَنْ کَنْزٍ مِنْ ذَهَبٍ، فَمَنْ حَضَرَهُ فَلاَ یَأْخُذْ مِنْهُ شَیْئًا» [رواه البخاری: 7119].

2197- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «قریب است که نهر فرات، گنجی را از طلا نمایان سازد، کسی که آنجا حاضر باشد، نباید از آن گنج چیزی بگیرد»([10]).

10- «باب»

باب [10]

2198- وَعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَقْتَتِلَ فِئَتَانِ عَظِیمَتَانِ، یَکُونُ بَیْنَهُمَا مَقْتَلَةٌ عَظِیمَةٌ، دَعْوَتُهُمَا وَاحِدَةٌ، وَحَتَّى یُبْعَثَ دَجَّالُونَ کَذَّابُونَ، قَرِیبٌ مِنْ ثَلاَثِینَ، کُلُّهُمْ یَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ، وَحَتَّى یُقْبَضَ العِلْمُ وَتَکْثُرَ الزَّلاَزِلُ، وَیَتَقَارَبَ الزَّمَانُ، وَتَظْهَرَ الفِتَنُ، وَیَکْثُرَ الهَرْجُ: وَهُوَ القَتْلُ، وَحَتَّى یَکْثُرَ فِیکُمُ المَالُ فَیَفِیضَ حَتَّى یُهِمَّ رَبَّ المَالِ مَنْ یَقْبَلُ صَدَقَتَهُ، وَحَتَّى یَعْرِضَهُ عَلَیْهِ، فَیَقُولَ الَّذِی یَعْرِضُهُ عَلَیْهِ: لاَ أَرَبَ لِی بِهِ، وَحَتَّى یَتَطَاوَلَ النَّاسُ فِی البُنْیَانِ، وَحَتَّى یَمُرَّ الرَّجُلُ بِقَبْرِ الرَّجُلِ فَیَقُولُ: یَا لَیْتَنِی مَکَانَهُ، وَحَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا، فَإِذَا طَلَعَتْ وَرَآهَا النَّاسُ - یَعْنِی آمَنُوا - أَجْمَعُونَ، فَذَلِکَ حِینَ ﴿لاَ یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ، أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ نَشَرَ الرَّجُلاَنِ ثَوْبَهُمَا بَیْنَهُمَا، فَلاَ یَتَبَایَعَانِهِ وَلاَ یَطْوِیَانِهِ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدِ انْصَرَفَ الرَّجُلُ بِلَبَنِ لِقْحَتِهِ فَلاَ یَطْعَمُهُ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَهُوَ یُلِیطُ حَوْضَهُ فَلاَ یَسْقِی فِیهِ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ رَفَعَ أُکْلَتَهُ إِلَى فِیهِ فَلاَ یَطْعَمُهَا» [رواه البخاری: 7121].

2198- و از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «تا آن وقت قیامت نمی‌شود که دو گروه بزرگ، در حالی که دعوت هر دوی آن‌ها یکی است، به جان یکدیگر افتاده و جنگ عظیمی بین‌شان رخ دهد([11]).

و تا آن وقت قیامت نمی‌شود که مردمان دغل کار و کذابی که در حدود سی نفر می‌باشند، پیدا شوند، و هرکدام گمان کند که او فرستادۀ خدا است([12]).

و تا آن وقت قیامت نمی‌شود که عِلم از بین برود، زلزله زیاد شود، اوقات باهم نزدیک شود([13])، فتنه برپا گردد، قتل و خونریزی زیاد شود، مال و دارائی در بین شما آن‌چنان زیاد شود که صاحب مال در جستجوی کسی بر آید که زکاتش را قبول نماید، و چون زکاتش را برای وی تقدیم کند، از وی روی گردانیده و بگوید: حاجتی به زکاتت نداردم.

و تا آن وقت [قیامت نمی‌شود] که مردم در ساختن مبانی از حد بگذرند([14]).

و تا آن وقت [قیامت نمی‌شود] که شخص از نزد قبر شخصی عبور نماید و بگوید: ای کاش من در جای او می‌بودم([15]).

و تا آن وقت [قیامت نمی‌شود] که آفتاب از طرف مغرب طلوع کند، و هنگامی که از آفتاب از طرف مغرب طلوع کند، و مردم آن را مشاهده نمایند، همگی ایمان می‌آورند، ولی این وقتی است که اگر کسی قبلا ایمان نیاورده باشد، و در ایمان خود، کار نیکی را انجام نداده باشد، این ایمان برایش فائدۀ ندارد([16]).

و هنگامی که قیامت برپا گردد، دو نفر جامۀ را جهت فروختن عرضه می‌کنند، ولی نه می‌توانند آن را بفروشند و نه می‌توانند آن را جمع کنند([17]).

و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخصی شیر شترش را می‌آورد، [که بنوشد] ولی آن را نوشیده نمی‌تواند.

و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخصی حوضش را آماده می‌کند، ولی آبی را از آن نوشیده نمی‌تواند.

و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخص لقمه‌اش را به طرف دهانش می‌برد، ولی آن را خورده نمی‌تواند»([18]).


85- کِتَابُ الأحکَامِ



[1]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مجموع این احادیث دلالت بر این دارد که نباید در مقابل (ولی امر) جهت به دست آوردن قدرت و سلطه قیام نمود، مگر در یک حالت، و آن این است که (ولی امر) کافر شود، و در کفرش هیچ شک و اشتباهی وجود نداشته باشد، زیرا اگر به هرگناه و انجرافی قیام در مقابل (ولی امر) جواز داشته باشد، هرکس می‌تواند از هرکس انتقاد نموده، و جهت قیام در مقابل وی، برای خود مستمسکی به دست بیاورد، و با این کار خود، سبب خونریزی و اختلاف و بدبختی بین مسلمانان گردد، و این چیز است که از صدر اسلام تا به امروز متاسفانه بارها بار به تجربه رسیده است، و نتایج بسیار تلخ و ناگواری را در پی داشته است، فاعتبروا یا أولی الأبصار.

      2) این به معنی نیست که (ولی امر) هرکار که دلش می‌خواهد بکند، و نباید کسی برایش چیزی بگوید، ولو آنکه کارش خلاف شرع و قانون باشد، بلکه در این حالت باید برایش نصیحت کنیم، و او را از کار خلاف شرعی که انجام می‌دهد، مانع شویم، از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «الدِّینُ النَّصِیحَةُ: قالوا لمن؟ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ المُسْلِمِینَ وَعَامَّتِهِمْ»، یعنی: پیامبر خدا ج فرمودند که: دین عبارت از نصیحت کردن است، گفتیم، نصیحت برای چه کسی؟ فرمودند: نصیحت برای خدا و برای کتاب خدا، و برای رسول خدا، و برای ائمۀ مسلمانان، و برای تمام مسلمانان.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      و در صحیح مسلم از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «قیامت برپا نمی‌شود مگر برسد بدترین مردمان»، و از ابو هریرهس روایت است که پیایمبر خدا ج فرمودند: «قیامت بر سر کسی که (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) بگوید برپا نمی‌شود»، و از ابو هریره در حدیث دیگری روایت است که به نقل از پیامبر خدا ج گفت که: خداوند بادی از طرف یمن می‌فرستد که از ابریشم نرم‌تر است، و هیچ کسی را که در قلبش ذرۀ از ایمان وجود داشته باشد، نمی‌گذارد مگر آنکه: آن ایمان را از دلش قبض می‌کند، و از مجموع این احادیث چنین دانسته می‌شود که هنگام برپا شدن قیامت، کسی بر دین خود باقی نمی‌ماند.

[3]- و همین چیز به حقیقت پیوست، زیرا حجاج روز بروز ظالم‌تر و خون خوارتر می‌شد، و کسانی که در آن عصر وجود داشتند، هرروزی که بر آن‌ها می‌گذشت، زندگی‌شان از روز پیشتر بدتر می‌شد، و این هم نشانۀ از اعلام نبوت پیامبر خدا ج می‌باشد.

[4]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) توضیح حدیث نبوی شریف این است که: نباید کسی با سلاح به طرف برادر مسلمان خود اشاره کند زیرا شاید بدون اختیار با آن سلاحش برادر مسلمانش را بکشد، و یا مجروح سازد، و این عمل، سبب رفتنش به آتش جهنم گردد.

      2) گرچه کاری که بدون اختیار انسان از وی صادر می‌شود، گناهی ندارد، ولی چون این شخص با اشاره نمودن سلاح خود به طرف برادرش، سبب ضرر رساندن بر وی را آماده نموده است، از این سبب گویا از روی عمد به این کار اقدام نموده است، و از این جهت مستوجب دخول جهنم گردیده است.

[5]- این فتنه‌ها هم اکنون به صورت بسیار واضحی در جاهای بسیاری جریان دارد، و توجی‌هات نبی کریم ج در زمینه بهترین ارشاد، و بهترین راه حل مشاکل است، ولی کسی که این توجی‌هات را بشنود کم است، و آنکه آن را بداند کم‌تر از آن، و باز از همه کم‌تر کسی است که به آن عمل نماید، (ولاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إلا بالله العلی العظیم).

[6]- بعد از فتنۀ حَجاج، ابن اکوعس از مدینه خارج شد و در بادیه سکنی گزین گردید، حجاج خواست بهانۀ به دست بیاورد تا او را به قتل برساند، از این سبب بیرون شدن ابن اکوع را از مدینۀ منوره ردت تعبیر نمود، ولی ابن اکوعس در جوابش گفت: پیامبر خدا ج اقامت گزینی در بادیه را در وقت فتنه و فساد، برایش اجازه داده‌اند.

[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      توضیح حدیث نبوی شریف چنین است که: در دنیا اگر عذابی نازل می‌شود، دامنگیر است به طوری که همگان از نیکوکار و بدکار را شامل می‌شود، و این عذاب برای نیکوکاران سبب پاکی از لغزش‌ها و خطاها، و برای بدکاران سبب بدبختی و شقاوت است، از عائشهل به نقل از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «وقتی که عذاب خدا بر بدکاران نازل شود، و در بین آن‌ها مردم صالحی وجود داشته باشند، همگی هلاک می‌شوند، ولی در قیامت هرکس مطابق عمل خود بر انگیخته می‌شود»، به این معنی که: اشتراک در عذاب این دنیا، مستلزم اشتراک در عذاب آخرت نیست، بلکه در آخرت هرکس طبق عمل خود مجازات و مکافات داده می‌شود.

[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) حذیفهس از این جهت این سخن را گفت: که: منافقین در زمان نبوت کسانی بودند که در اصل کافر بودند، ولی بعد از آن در ظاهر ادعای مسلمان شدن را نموده بودند، ولی امروز چنین نیست، بلکه آن منافقان مردند، و اولاد آن‌ها مسلمان شدند، و اگر آن‌ها و یا کسانی دیگری منافقت می‌کنند کسانی‌اند که بعد از مسلمان شدن کافر شده‌اند، و این‌ها با منافقان آن زمان، از این ناحیه فرق دارند.

      2) مراد از منافقتی که کافر شدن بعد از مسلمان شدن است، منافقت در دین و عقیده است، ولی منافقت عملی و اخلاقی، سبب کفر نمی‌شود، مثلا: اگر کسی باشد که روی منافقت، با فقیر از فقرش تعریف کند، و ثروت و ثروتمندی را بد بگوید، و چون نزد ثروتمند رسید، فقر را بدبگوید، در نزد عالم از قمار و شراب بدبگوید، و در نزد شراب خوار و قمار باز، همراه و هم زبان آن‌ها باشد، و همچنین در کارهای دیگر، چنین شخصی گرچه منافق شمرده می‌شود، ولی به این کارهای خود کافر نمی‌شود، و قبلا هم به تفصیل بیشتری به این موضوع اشاره نمودیم.

[9]- (بُصری): به ضم اول، بر وزن خرما، شهری است در شام که از دمشق حدود یک آتشی در سال ششصد و پنچا و چهار و بو قوع پیوست.

[10]- و سب ناگرفتن از آن گنج، این است که گرفتن آن باعث خونریزی و قتل و قتال می‌شود، و در روایت دیگری آمده است، که نهر فرات گنجی را نمایان می‌سازد، و مردم در بدست آوردن آن به قتل و قتال می‌پردازند، و از هر صد نفری، نود و نه نفر کشته می‌شوند.

[11]- گویند: این علامت به حقیقت پیوسته است، زیرا دو گروه کلان در جنگ صفین، به جان یکدیگر افتادند، و دعوت هردوی آن‌ها که (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ) باشد، یکی بود.

[12]- و فرق بین این دجال‌های سی‌گانه، و بین مسیح دجال که در آخر زمان پیدا می‌شود این است که: این‌ها ادعای نبوت را می‌کنند، و مسیح دجال علیه اللعنة ادعای الوهیت را.

[13]- و این هنگام ظهور مهدی÷ است، زیرا در وقت ظهور او امن و آرامی، و رخاء و فراوانی همه جا را فرا می‌گیرد، و در این وقت است که مردم در شادی و بی‌غمی زندگی می‌کنند، و کسی که عمرش در خوشی و شادی بگذرد، وقت در نظرش کوتاه می‌آید، و بالعکس کسی که در غم و بی‌چارگی زندگی نماید، وقت را طولانی احساس می‌کند.

[14]- به طوری که مبانی روی حاجت ساخته نشود، بلکه روی تنافس و افتخار ساخته شود، و هرکس بکوشد که ساختنمان او از ساختمان رفیق و یا همسایه‌اش بلندتر و یا با زینت‌تر باشد.

[15]- از ابن مسعودس روایت است که گفت: «بر شما زمانی می‌آید که اگر کسی از شما مرگ را ببیند، خریداری می‌کند»، و سبب این امر خونریزی، و جنگ و جدال و نا امنی و چور و چپاولی است که در آن وقت واقع می‌شود، و مصائب آن قدر زیاد می‌شود که انسان مصیبت مرگ را از آن مصائبی که در اطراف خود می‌بیند، راحت‌تر می‌پندارد.

[16]- زیرا چنین ایمانی ایمان مشاهده است و ایمان به غیب نیست، و شرط در ایمان آن است که به غیب باشد، و دیگر اینکه این ایمان روی اکراه و مجبوریت است، و ایمان باید روی قناعت و قبول قلبی باشد.

[17]- زیرا فرصت چنین کاری برای‌شان میسر نمی‌گردد، و یا از ترس و وحشت، یادشان از خرید و فروش و از برداشتن جامه‌هایشان نمی‌آید، حاکم نیشاپوری از عقبه بن عامرس روایت می‌کند که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: پیش از قیامت ابر سیاهی که به مانند سپری است به اسمان بلند می‌شود، و همان طور بلند شده می‌رود تا همۀ آسمان را پر می‌کند، بعد از آن منادی سه بار ندا می‌کند که: ای مردم! ای مردم! ای مردم! و در مرتبۀ سوم می‌گوید: قیامت برپا شده است، و سوگند به ذاتی که جانم در دست او است [بلا کیف] که دو نفر در این وقت لباسی را بین خود جهت خرید و فروش هموار کرده‌اند، و فرصت نمی‌یابند که همان لباس را جمع کنند.

[18]- و از مجموع این علائم چنین دانسته می‌شود که قیامت به طور ناگهانی برپا می‌شود، و این طور نیست که مردم سال‌ها و یا ماه و یا حتی روزها انتظار آن را بکشند، بلکه طوری است که مردم از قیام قیامت غافل می‌باشند، و وقتی متوجه می‌شوند که قیامت برپا شده است، پس باید هرکس آمادگی چنین روزی را داشته باشد، و در توبه کردن و به خدا رجوع نمودن، امروز و فردا نکند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد