کتاب [87]- عمل کردن به کتاب و سنت
1- باب: الاقْتِدَاءِ بِسُنَنِ رَسُولِ الله ج
باب [1]: اقتدا به سنتهای پیامبر خدا ج
2212- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «کُلُّ أُمَّتِی یَدْخُلُونَ الجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَنْ یَأْبَى؟ قَالَ: «مَنْ أَطَاعَنِی دَخَلَ الجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ أَبَى» [رواه البخاری: 7280].
2212- از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «همۀ امت من
به بهشت میروند مگر کسی که ابا بورزد»
گفتند: یا رسول الله! کیست که ابا بورزد؟
فرمودند: «کسی که از من اطاعت نماید به بهشت میرود، و کسی که از من نافرمانی کند، کسی است که از بهشت رفتن ابا ورزیده است»([1]).
2213- عَنْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: «جَاءَتْ مَلاَئِکَةٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ نَائِمٌ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: إِنَّهُ نَائِمٌ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: إِنَّ العَیْنَ نَائِمَةٌ، وَالقَلْبَ یَقْظَانُ، فَقَالُوا: إِنَّ لِصَاحِبِکُمْ هَذَا مَثَلًا، فَاضْرِبُوا لَهُ مَثَلًا، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: إِنَّهُ نَائِمٌ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: إِنَّ العَیْنَ نَائِمَةٌ، وَالقَلْبَ یَقْظَانُ، فَقَالُوا: مَثَلُهُ کَمَثَلِ رَجُلٍ بَنَى دَارًا، وَجَعَلَ فِیهَا مَأْدُبَةً وَبَعَثَ دَاعِیًا، فَمَنْ أَجَابَ الدَّاعِیَ دَخَلَ الدَّارَ وَأَکَلَ مِنَ المَأْدُبَةِ، وَمَنْ لَمْ یُجِبِ الدَّاعِیَ لَمْ یَدْخُلِ الدَّارَ وَلَمْ یَأْکُلْ مِنَ المَأْدُبَةِ، فَقَالُوا: أَوِّلُوهَا لَهُ یَفْقَهْهَا، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: إِنَّهُ نَائِمٌ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: إِنَّ العَیْنَ نَائِمَةٌ، وَالقَلْبَ یَقْظَانُ، فَقَالُوا: فَالدَّارُ الجَنَّةُ، وَالدَّاعِی مُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَمَنْ أَطَاعَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَى مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَرْقٌ بَیْنَ النَّاسِ» [رواه البخاری: 7281].
2213- از جابر بن عبداللهب روایت است که گفت: فرشتگانی نزد پیامبر خداج آمدند، و ایشان خواب بودند، بعضی از آنها گفتند که خواب است، و بعضی از آنها گفتند که: چشمش خواب ولی دلش بیدار است، سپس با خود گفتند که برای او مثلی است، آن مثل را برایش بیان میکنیم، باز بعضی از آنها گفتند که او خواب است، و بعضی از آنها گفتند که چشمش خواب وقلبش بیدار است.
[و آن مثل را بیان داشته] و گفتند: مثل وی مانند کسی است که خانۀ را بنا نهاده و سفرۀ را در آن گسترده و مردم را دعوت نموده است، کسی که دعوت را پذیرفته باشد، به خانه داخل میگردد، و از آن دستر خوان طعام میخورد، و کسی که دعوت را نپذیرفته باشد، نه به خانه داخل میشود، و نه از آن دسترخوان چیزی میخورد.
با خود گفتند: تاویل این مثل را بگوئید تا مقصود را بفهمد، باز بعضی از آنها گفتند که خواب است، و بعض دیگری از آنها گفتند که چشمش خواب و دلش بیدار است.
گفتند: خانه عبارت از بهشت است، و میزبان محمد ج است، کسی که از محمد ج اطاعت نماید در واقع از خداوند اطاعت کرده است، و کسی که از محمد ج نافرمانی کند در واقع نافرمانی خدا را کرده است، و محمد ج است که بین مردم [مطیع و عاصی] فرق نموده است([2]).
2- باب: مَا یُکْرَهُ مِنْ کَثْرَةِ السُّؤَالِ وَمَنْ تَکَلَّفَ مَا لاَ یَعْنِیهِ
باب [2]: کراهت سؤال بسیار، و کسی که در آنچه که مربوط به او نیست، تکلف کرده است
2214- عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَنْ یَبْرَحَ النَّاسُ یَتَسَاءَلُونَ حَتَّى یَقُولُوا: هَذَا اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ، فَمَنْ خَلَقَ اللَّهَ» [رواه البخاری: 7296].
2214- از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «مردم تا جایی به سؤال کردن ادامه میدهند که میگویند: هر چیز را خدا پیدا کرده است، پس خدا را چه کسی پیدا کرده است»([3]).
3- باب: مَا یُذْکَرُ مِنْ ذَمِّ الرَّأیِ وَتَکَلُّفِ القِیَاسِ
باب [3]: مذمت رأی و تکلف در قیاس
2215- عَنْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرٍو رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَنْزِعُ العِلْمَ بَعْدَ أَنْ أَعْطَاکُمُوهُ انْتِزَاعًا، وَلَکِنْ یَنْتَزِعُهُ مِنْهُمْ مَعَ قَبْضِ العُلَمَاءِ بِعِلْمِهِمْ، فَیَبْقَى نَاسٌ جُهَّالٌ، یُسْتَفْتَوْنَ فَیُفْتُونَ بِرَأْیِهِمْ، فَیُضِلُّونَ وَیَضِلُّونَ» [رواه البخاری: 7307].
2215- از عبدالله بن عمروب روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که میفرمودند: «خداوند بعد از اینکه علم را برای مردم عطا کرد، آن را به یکبارگی از بین نمیبرد، بلکه آن را از بین آنها به مرگ علماء با علمشان از بین میبرد».
«و بعد از مردان علماء، مردم جاهلی باقی میمانند که از آنها فتوی خواسته میشود، و آنها به (رأی) خود فتوی میدهند، و سبب گمراهی دیگران و گمراهی خود میشوند»([4]).
4- باب: قَوْلِ النَّبِیِّ ج: «لَتَتبَعُنَّ سُنَنَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ»
باب [4]: این قول پیامبر خدا ج که: «حتما از روش گذشتگان پیروی میکنید»
2216- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَأْخُذَ أُمَّتِی بِأَخْذِ القُرُونِ قَبْلَهَا، شِبْرًا بِشِبْرٍ وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ» فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، کَفَارِسَ وَالرُّومِ؟ فَقَالَ: «وَمَنِ النَّاسُ إِلَّا أُولَئِکَ» [رواه البخاری: 7319].
2216- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «تا آن وقت قیامت نمیشود که امت من از [مردم] قرون گذشته وجب به وجب و گز به گز متابعت کنند».
کسی گفت: یا رسول الله مانند فارس و روم؟
فرمودند: «مگر غیر از اینها مردم دیگری هم وجود دارد»([5])؟.
5- باب: الرَّجم للمُحْصَن
2217- عَنْ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالحَقِّ، وَأَنْزَلَ عَلَیْهِ الکِتَابَ، فَکَانَ فِیمَا أُنْزِلَ آیَةُ الرَّجْمِ» [رواه البخاری: 7323].
2217- از عمرس روایت است که گفت: خداوند متعال محمد ج را به دین حق خود مبعوث نمود، و قرآن را بر او نازل ساخت، و از چیزهایی که نازل کرد، آیۀ رجم بود([6]).
6- باب: أَجْرِ الحَاکِم إِذَا اجتَهدَ فَأَصَابَ أَو أَخْطَأ
باب [6]: ثواب حاکمی که اجتهاد کند و به صواب برسد و یا خطا کند
2218- عَنْ عَمْرِو بْنِ العَاصِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا حَکَمَ الحَاکِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَکَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ» [رواه البخاری: 7352].
2218- از عمرو بن عاصس روایت است که وی از پیامبر خدا ج شنیده است که میفرمودند: «وقتی که حاکم حکم کند و اجتهاد نماید، و بعد از آن به صواب برسد، برایش دو مزد است، و وقتی که حکم کند و اجتهاد نماید، و به خطاء برود، برایش یک مزد است»([7]).
7- باب: مَنْ رَأَى تَرْکَ النَّکِیرِ مِنَ النَّبِیِّ حُجَّةً لاَ مِن غَیْرِه
باب [7]: کسی که ترک انکار را از پیامبر حجت میداند نه از دیگران
2219- عَنْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّهُ کانَ یَحْلِفُ بِاللَّهِ: أَنَّ ابْنَ الصَّائِدِ الدَّجَّالُ، قُلْتُ: تَحْلِفُ بِاللَّهِ؟ قَالَ: «إِنِّی سَمِعْتُ عُمَرَ یَحْلِفُ عَلَى ذَلِکَ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمْ یُنْکِرْهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» [رواه البخاری: 7355].
2219- از جابر بن عبداللهب روایت است که وی سوگند میخورد که (ابن صیاد) دجال است، گفتم: به خدا سوگند میخوری؟
گفت: من عمرس را شنیدم که به این چیز در نزد پیامبر خدا ج سوگند خورد، و پیامبر خدا ج برایش بد نگفتند([8]).
88-
کِتَابُ التَّوحِیدِ
(والرد على الجهمیة وغیرهم)
[1]- یعنی: کسی که نافرمانی امر خدا و رسولش را میکند، در واقع کسی است که خودش راه نرسیدن به بهشت را برای خود انتخاب کرده است، پس اسا رفتن و نرفتن به بهشت، فرمان برداری از اوامر خدا و رسولش، و نافرمانی از اوامر خدا و رسولش میباشد، و این چیزی است که هرکس خودش یکی از این دو راه را برای خود انتخاب میکند.
[2]- یعنی: بین مسلمان و کافر، و بین نکوکار و بدکار، وبین خوب و بد فرق گذاشته است، به طوری که خوب را خوب گفته و برایش وعدۀ بهشت داده است، و بد را بد گفته و برایش وعدۀ دوزخ داده است.
[3]- و در روایت دیگری آمده است که پیامبر خدا ج فرمودند که: «چون به این سرحد رسید، به خدا پناه بجوید، و به همین حد اکتفاء کند»، و در روایت مسلم آمده است که فرمودند: «و بگوید که آمنت بالله».
[4]- از مسائل و احکام متعلق به این حدیث آنکه:
1) زمانی میآید که عالمی به معنی حقیقی آن وجود نمیداشته باشد، و اینکه این حالت در چه وقت است، نظریات مختلفی وجود دارد، و نظر امام ابن حجر/ این است که: این حالت در آخر زمان است، و در این مورد بعد از تفصیل بسیاری میگوید: (و لایق آن است که این کار در وقت خروج دجال و یا بعد از موت عیسی÷ صورت بگیرد، و در این وقت است که: جهان از کسی که منسوب به علم باشد، خالی میماند، بعد از مطلق مسلمان نیز خالی میشود، چه رسد به علماء، و کسانی باقی مانند که بدترین مردمان هستند، و در زمان اینها است که قیامت برپا میشود، والله أعلم).
2) در مرحلۀ که علم و علماء از بین میروند، کتابهای علمی از قرآن و سنت و کتابهای دیگر وجود دارند، ولی چون عالمی نمیماند، و کسی به آنها عمل نمیکند، فائدۀ از وجود آنها نیست، در حدیث ابی امامه در بقیۀ این حدیث آمده است که: شخص بادیه نشینی برای پیامبر خدا ج گفت: یا رسول الله! چگونه علم از بین ما برداشته میشود، حالانکه قرآن در پیش ما است، و محتویات آن را آموختهایم، و به فرزندان خود نیز تعلیم دادهایم؟ پیامبر خدا ج سرشان را بالا کرده و در حال غضب فرمودند: «مگر همین یهود و نصاری مصاحف در بین آنها نیست؟ و با این هم به یک حرفی از آنچه که پیامبر آنها برای آنها آوردهاند عمل نکردند».
امام ابن حجر/ میگوید: این حدیث دلالت بر این دارد که شخص جاهل نباید به ریاست انتخاب شود، زیرا سبب مفاصد بسیاری میشود، و این حدیث دلیل برای کسانی است که خلافت اشخاص جاهل را جواز نمیدهند، ولو آنکه این جاهل عفیف و عاقل باشد، ولی اگر به قدرت رسید، و انتخاب بین یکی از این دو که: عالم فاسق، و جاهل پرهیزگار باشد، حتمی بود، جاهل پرهیز گار بهتر است، زیرا ورعش او را مانع میشود که بدون علم حکم کند، و پرهیزگاریاش باعث میشود که از دیگران سؤال کند.
[5]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
1) از ابو سعید خدریس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند: «روش گذشتگان را وجب به وجب، و گز به گز متابعت خواهید کرد، تا جائی گه اگر به سوراخ سوسماری داخل شوند، شما هم پشت سر آنها داخل میشوید، گفتیم: یا رسول الله! مقصد شما یهود و نصاری هستند؟ فرمودند: پس غیر از اینها کیست؟
2) اینکه: در حدیث ابو هریرهس ذکر فارس و روم، و در حدیث ابو سعیدس ذکر یهود و نصاری آمده است، دلالت بر این دارد که مقصود، پیروی و متابعت از غیر مسلمانان است، چه اهل کتاب باشند، مانند: یهود و نصاری، و چه اهل کتاب نباشند مانند: اهل فارس و روم، از انسس روایت است که: کسی گفت: یا رسول الله! امر به معروف و نهی از منکر چه وقت ترک میشود؟ فرمودند: «وقتی که نیکان شما به آرایش سر وروی خود مشغول شوند، و اشرار شما به فحشاء، اشخاص بی قدر به قدرت برسند، و اشخاص فرو مایه به فقاهت».
[6]- مراد از آیۀ رجم این است که: (الشیخ والشیخة إذا زنیا فارجموهما)، یعنی: اگر مرد و زن محصن زنا کردند، آنها را رجم کنید، و علماء بر این نظراند که حکم این آیت باقی است، اگر چه لفظ آن نسخ شده است.
[7]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
البته در هردو صورت، یعنی در صورت اجتهاد کردن و به صواب رسیدن، و در صورت اجتهاد کردن و به خطا رفتن، وقتی برایش دو مزد و یا یک مزد است که این شخص مجتهد باشد و اهلیت اجتهاد را داشته باشد، نه آنکه هرکس و ناکسی در احکام دین خدا، نظر داده و اجتهاد نماید، و به این طریق سبب گمراهی خود و دیگران گردد، و بگوید که اگر به صواب رسیدم برایم دو مزد است، و اگر خطا کردم یک مزد، زیرا چنین کسی ولو آنکه به صواب هم برسد گنهکار است، چه جای آنکه راه خطا را پیموده باشد خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُکُمُ ٱلۡکَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ﴾.
[8]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:
عنوان باب دلالت بر این دارد که: اگر پیامبر خدا ج ببینند، و یا بشنوند که کسی کاری را انجام میدهد، و یا انجام داده است، و ایشان او را از آن کار منع نکنند، این ترک ممانعت دلیل بر این است که آن کار مشروع است، و انجام دادن آن جواز دارد، ورنه امکان ندارد که پیامبر خدا ج که در مقام تشریع قرار دارند، کار خلاف شرعی را ببینند، و یا از آن خبر شوند، و از آن ممانعت به عمل نیاورند.