اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

کتاب [88]- توحید (ورد بر جهمیه و غیر آن‌ها)

کتاب [88]- توحید (ورد بر جهمیه و غیر آن‌ها)([1])

1- باب: مَا جَاءَ فِی دُعَاءِ النَّبِیِّ ج أُمَّتَهُ إِلى تَوْحِیدِ الله

باب [1]: دعوت پیامبر خدا ج امت خود را به سوی توحید

2220- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَعَثَ رَجُلًا عَلَى سَرِیَّةٍ، وَکَانَ یَقْرَأُ لِأَصْحَابِهِ فِی صَلاَتِهِمْ فَیَخْتِمُ بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، فَلَمَّا رَجَعُوا ذَکَرُوا ذَلِکَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «سَلُوهُ لِأَیِّ شَیْءٍ یَصْنَعُ ذَلِکَ؟»، فَسَأَلُوهُ، فَقَالَ: لِأَنَّهَا صِفَةُ الرَّحْمَنِ، وَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَقْرَأَ بِهَا، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَخْبِرُوهُ أَنَّ اللَّهَ یُحِبُّهُ» [رواه البخاری: 7375].

2220- از عائشهل همسر پیامبر خدا ج روایت است که: پیامبر خدا ج شخصی را در یکی از گروه‌های که به جهاد می‌رفتند، به حیث امیر مقرر نمودند، این شخص در نماز قراءت را به ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ختم می‌کرد.

هنگامی که برگشتند این چیز را برای پیامبر خدا ج گفتند، فرمودند: «از وی بپرسید که چرا چنین می‌کرد»؟

از وی پرسیدند، گفت: چون این سوره صفت رحمن است، از این سبب خوشم می‌آید که آن را قراءت کنم.

پیامبر خدا ج فرمودند: «برایش خبر دهید که خدا هم او را دوست می‌دارد»([2]).

2- باب: قَوْلِه تَعَالى: ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو القُوَّةِ المَتِینُ

باب [2]: قوله تعالی: ﴿خدا رزق دهندۀ با قوت و متین است

2221- عَنْ أَبِی مُوسَى الأَشْعَرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قالَ: قالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَا أَحَدٌ أَصْبَرُ عَلَى أَذًى سَمِعَهُ مِنَ اللَّهِ، یَدَّعُونَ لَهُ الوَلَدَ، ثُمَّ یُعَافِیهِمْ وَیَرْزُقُهُمْ» [رواه البخاری: 7378].

2221- از ابو موسی اشعریس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «هیچکس صابرتر در مقابل اذیتی که می‌شنود، از خدا نیست، [کفار] به وی نسبت فرزند داشتن را می‌دهند، و او برای آن‌ها تندرستی می‌بخشد و رزق می‌دهد»([3]).

3- باب: قَوْلِه تَعَالَى: ﴿وَهُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ وَقَوله: ﴿سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ العِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَقَوله: ﴿وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ

باب [3]: قوله تعالی: ﴿و او عزیز حکیم است و ﴿پروردگارت با عزت است، و از آنچه و صفش کنند منزه است، و ﴿عزت برای خدا و رسول او است

2222- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، کَانَ یَقُولُ: «أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ، الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الَّذِی لاَ یَمُوتُ، وَالجِنُّ وَالإِنْسُ یَمُوتُونَ» [رواه البخاری: 7383].

2222- از ابن عباسب روایت است که پیامبر خدا ج می‌فرمودند: «پناه می‌جویم به عزت تو، و توآن ذاتی هستی که خدای جز تو نیست، و آن ذاتی هستی که نخواهی مرد و جن و انس می‌میرند»([4]).

4- باب: قَوْلِه تَعَالى: ﴿وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وقَولَ الله تَعَالى: ﴿تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ

باب [4]: قوله تعالی: ﴿و شما را از خویش بر حذر می‌دارد و ﴿تو آنچه را که در ضمیر من است می‌دانی و من آنچه را که در ذات تو است نمی‌دانم

2223- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الخَلْقَ کَتَبَ فِی کِتَابِهِ وَهُوَ یَکْتُبُ عَلَى نَفْسِهِ وَهُوَ وَضْعٌ عِنْدَهُ عَلَى العَرْشِ إِنَّ رَحْمَتِی تَغْلِبُ غَضَبِی» [رواه البخاری: 7404].

2223- از ابو هریرهس از پیامبر خدا ج روایت است که فرمودند: «چون خدا جهانیان را خلق نمود، در کتابی که برای خود نوشت و بر عرش در نزدش نهاده است، چنین نوشت که: (رحمت من بر غضب من غالب است»([5]).

2224- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، وَأَنَا مَعَهُ إِذَا ذَکَرَنِی، فَإِنْ ذَکَرَنِی فِی نَفْسِهِ ذَکَرْتُهُ فِی نَفْسِی، وَإِنْ ذَکَرَنِی فِی مَلَإٍ ذَکَرْتُهُ فِی مَلَإٍ خَیْرٍ مِنْهُمْ، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ بِشِبْرٍ تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ ذِرَاعًا، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ ذِرَاعًا تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ بَاعًا، وَإِنْ أَتَانِی یَمْشِی أَتَیْتُهُ هَرْوَلَةً» [رواه البخاری: 7405].

2224- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: من با بنده‌ام طوری هستم که به من گمان می‌برد، و وقتی که مرا یاد کند با او هستم، اگر مرا در نفس خود یاد کند، او را در نفس خود یاد می‌کنم، اگر مرا در نزد مردم یاد کند، او را در نزد کسان بهتری یاد می‌کنم».

«اگر یک وجب به من نزدیک شود،یک ذرع به او نزدیک می‌شوم، یک (باغ) به او نزدیک می‌شوم، اگر او به طرفم قدم بردارد، من به طرفش دویده می‌روم»([6]).

5- باب: قَوْل الله تَعَالى: ﴿یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلاَمَ اللَّهِ

باب [5]: قوله تعالی: ﴿می‌خواهند کلام خدا را تبدیل نمایند

2225-وعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «یَقُولُ اللَّهُ: إِذَا أَرَادَ عَبْدِی أَنْ یَعْمَلَ سَیِّئَةً، فَلاَ تَکْتُبُوهَا عَلَیْهِ حَتَّى یَعْمَلَهَا، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاکْتُبُوهَا بِمِثْلِهَا، وَإِنْ تَرَکَهَا مِنْ أَجْلِی فَاکْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً، وَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْمَلَ حَسَنَةً فَلَمْ یَعْمَلْهَا فَاکْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاکْتُبُوهَا لَهُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِ مِائَةِ [رواه البخاری: 7501].

2225- و از ابو هریرهس روایت است که پیامبر خدا ج فرمودند:

«خداوند متعال [برای ملائکه] می‌گوید: اگر بنده‌ام ارادۀ کار بدی را نمود، آن را تا وقتی که عملی نمی‌سازد، بر او ننویسید، اگر آن را عملی ساخت گناه همان کار بد را برایش بنویسید، و اگر آن را به جهت من ترک کرده بود، آن را برایش یک حسنه بنویسید».

«و اگر ارادۀ کرد که کار نیکی انجام دهد، اگر چه آن را عملی نکرد آن را برایش یک حسنه بنویسید، و اگر به آن کار نیک عمل کرد، آن را ده چند تا هفتاد چند برایش بنویسید»([7]).

2226- وعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ عَبْدًا أَصَابَ ذَنْبًا - وَرُبَّمَا قَالَ أَذْنَبَ ذَنْبًا - فَقَالَ: رَبِّ أَذْنَبْتُ - وَرُبَّمَا قَالَ: أَصَبْتُ - فَاغْفِرْ لِی، فَقَالَ رَبُّهُ: أَعَلِمَ عَبْدِی أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغْفِرُ الذَّنْبَ وَیَأْخُذُ بِهِ؟ غَفَرْتُ لِعَبْدِی، ثُمَّ مَکَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ أَصَابَ ذَنْبًا، أَوْ أَذْنَبَ ذَنْبًا، فَقَالَ: رَبِّ أَذْنَبْتُ - أَوْ أَصَبْتُ - آخَرَ، فَاغْفِرْهُ؟ فَقَالَ: أَعَلِمَ عَبْدِی أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغْفِرُ الذَّنْبَ وَیَأْخُذُ بِهِ؟ غَفَرْتُ لِعَبْدِی، ثُمَّ مَکَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ أَذْنَبَ ذَنْبًا، وَرُبَّمَا قَالَ: أَصَابَ ذَنْبًا، قَالَ: قَالَ: رَبِّ أَصَبْتُ - أَوْ قَالَ أَذْنَبْتُ - آخَرَ، فَاغْفِرْهُ لِی، فَقَالَ: أَعَلِمَ عَبْدِی أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغْفِرُ الذَّنْبَ وَیَأْخُذُ بِهِ؟ غَفَرْتُ لِعَبْدِی ثَلاَثًا، فَلْیَعْمَلْ مَا شَاءَ» [رواه البخاری: 7507].

2226- و از ابو هریرهس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند:

«بندۀ مرتکب گناهی گردیده و گفت: پروردگارا! مرتکب گناهی شده‌ام، آن را برایم ببخش، پروردگارش گفت: آیا بنده‌ام دانست که پروردگاری دارد که گناهش را برایش می‌بخشد و یا او را مورد مؤاخذه قرار می‌دهد؟ [گناه بنده‌ام را] برایش بخشیدم.

مدتی از گناه خودداری نمود، باز دوباره مرتکب گناه گردید، و گفت: پروردگارا! مرتکب گناهی گردیده‌ام، آن را برایم بیامرز، خداوند گفت: آیا بنده‌ام دانست که برایش پروردگاری است که گناهش را برایش می‌بخشد و یا او را مورد مؤاخذه قرار می‌دهد؟ برای بنده‌ام بخشیدم.

مدتی [از گناه] خودداری نمود، و باز مرتکب گناه گردید و گفت: پروردگارا! مرتکب گناه دیگری گردیده‌ام آن را برایم بیامرز، [خداوند متعال] می‌گوید: آیا بنده‌ام دانست که برایش پروردگاری است که گناهش را می‌آمرزد و یا او را مورد مؤاخذه قرار می‌دهد؟ گناه بنده‌ام را بخشیدم، و این را سه بار گفت: پس هرچه که می‌خواهد بکند»([8]).

6- باب: کَلاَمِ الرَّبِّ تَعَالى یَومَ الْقِیَامَةِ مَعَ الأَنْبِیَاءِ وَغَیْرِهِم

باب [6]: کلام رب العالمین در روز قیامت با پیامبران و غیر آن‌ها

2227- عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِذَا کَانَ یَوْمُ القِیَامَةِ شُفِّعْتُ، فَقُلْتُ: یَا رَبِّ أَدْخِلِ الجَنَّةَ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ خَرْدَلَةٌ فَیَدْخُلُونَ، ثُمَّ أَقُولُ أَدْخِلِ الجَنَّةَ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ أَدْنَى شَیْءٍ "، فَقَالَ أَنَسٌ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَصَابِعِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ [رواه البخاری: 7509].

2227- از انسس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را شنیدم که می‌فرمودند: «روز قیامت شفاعت به من سپرده می‌شود، و من می‌گویم: پروردگارا! کسی که در دلش یک ذرۀ از ایمان وجود داشته باشد، او را به بهشت ببر، و [چنین اشخاصی] به بهشت می‌روند».

باز می‌گویم: خدایا! کسی که در قلبش کم‌ترین چیزی از ایمان وجود دارد او را به بهشت ببر».

انس گفت: گویا همین اکنون به طرف انگشتان پیامبر خدا ج نگاه می‌کنم، [شاید پیامبر خدا ج همان کم‌ترین چیز را به انگشتان خود تمثیل می‌کردند].

2228- وعَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: مِنْ حَدِیثِ الشَّفَاعَةِ وقَدْ مُطَوَّلًا مِنْ رِوایَةِ أَبی هُرَیْرَة، وزادَ هنا فی آخِرِهِ: فَیَأْتُونَ عِیسى فَیَقُولُ: لَسْتُ لَهَا، وَلکِنْ عَلَیْکُمْ بِمُحَمَّدٍ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَیَأْتُونَنِی. فَأَقُولُ: أَنَا لَهَا، فَأَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّی، فَیُؤْذَنُ لِی، وَیُلْهِمُنِی مَحَامِدَ أَحْمَدُهُ بِهَا لاَ تَحْضُرُنِی الآنَ، فَأَحْمَدُهُ بِتِلْکَ المَحَامِدِ، وَأَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا، فَیَقُولُ: یَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَکَ، وَقُلْ یُسْمَعْ لَکَ، وَسَلْ تُعْطَ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ، أُمَّتِی أُمَّتِی، فَیَقُولُ: انْطَلِقْ فَأَخْرِجْ مِنْهَا مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ شَعِیرَةٍ مِنْ إِیمَانٍ، فَأَنْطَلِقُ فَأَفْعَلُ، ثُمَّ أَعُودُ، فَأَحْمَدُهُ بِتِلْکَ المَحَامِدِ، ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا، فَیُقَالُ: یَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَکَ، وَقُلْ یُسْمَعْ لَکَ، وَسَلْ تُعْطَ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ، أُمَّتِی أُمَّتِی، فَیَقُولُ: انْطَلِقْ فَأَخْرِجْ مِنْهَا مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ - أَوْ خَرْدَلَةٍ - مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجْهُ، فَأَنْطَلِقُ، فَأَفْعَلُ، ثُمَّ أَعُودُ فَأَحْمَدُهُ بِتِلْکَ المَحَامِدِ، ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا، فَیَقُولُ: یَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَکَ، وَقُلْ یُسْمَعْ لَکَ، وَسَلْ تُعْطَ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ أُمَّتِی أُمَّتِی، فَیَقُولُ: انْطَلِقْ فَأَخْرِجْ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ أَدْنَى أَدْنَى أَدْنَى مِثْقَالِ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِیمَانٍ، فَأَخْرِجْهُ مِنَ النَّارِ، فَأَنْطَلِقُ فَأَفْعَلُ [رواه البخاری: 7510].

2228- و از انسس روایت است که گفت: [حدیث شفاعت به روای ابو هریرهس قبلا گذشت، و در این روایت در آخر آن حدیث آمده است که]:... نزد عیسی÷ می‌آیند، و او می‌گوید: من اهل شفاعت نیستم»، نزد محمد ج بروید، آن‌ها نزد من می‌آیند.

می‌گویم: من اهل آن هستم، و از پروردگارم اجازه می‌گیرم و برایم اجازه داده می‌شود، و [خداوند متعال] برای من حمد و ثنایی را الهام می‌کند که با آن، حمد و ثنایش را بگویم و اکنون به خاطرم نیست، و به آن حمد و ثنا حمدش را می‌گویم و برایش به سجده می‌افتم.

 گفته می‌شود، یا محمد! سرت را بالا کن! بگو سخنت شنیده می‌شود، بخواه برایت داده می‌شود، شفاعت کن شفاعتت قبول می‌گردد و من می‌گویم، پروردگارا! امت من، امت من.

گفته می‌شود: برو! و کسی را که در قلبش به و زن یک جو از ایمان وجود داشته است از [دوزخ] بیرون کن، من می‌روم و چنین می‌کنم.

باز بر می‌گردم و با همان حمد و ثنا، حمد خداوند متعال را می‌گویم و برایش به سجده می‌افتم.

باز گفته می‌شود: یا محمد! سرت را بالا کن! بگو سخنت شنیده می‌شود، بخواه برایت داده می‌شود، شفاعت کن شفاعتت قبول می‌گردد، و من می‌گویم: پروردگارا! امت من، امت من.

گفته می‌شود: برو! و کسی را که در قلبش ذرۀ از ایمان و یا اندکی از ایمان وجود داشته است، از [دوزخ] بیرون کن، من می‌روم و چنین می‌کنم.

باز بر می‌گردم و با همان حمد و ثنا، حمد خداوند متعال را می‌گویم و برایش به سجده می‌افتم.

باز گفته می‌شود: یا محمد! سرت را بالا کن! بگو سخنت شنیده می‌شود، بخواه برایت داده می‌شود، شفاعت کن شفاعتت قبول می‌گردد، و من می‌گویم: پروردگارا! امت من، امت من.

[خداوند] می‌گوید: برو! کسی را که در قلبش کم‌ترین کم‌ترین کم‌ترین اندازۀ از ایمان وجود داشته است، از دوزخ بیرون کن، من می‌روم و چنین می‌کنم».

2229- وَفِی رِوَایةٍ عَنْهُ قَالَ: ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا، فَیُقَالُ: یَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَکَ، وَقُلْ یُسْمَعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ ائْذَنْ لِی فِیمَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَیَقُولُ: وَعِزَّتِی وَجَلاَلِی، وَکِبْرِیَائِی وَعَظَمَتِی لَأُخْرِجَنَّ مِنْهَا مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» [رواه البخاری: 7510].

2229- و در روایت دیگری از انس بن مالکس روایت است که گفت: پیامبر خداج فرمودند: «باز برای بار چهارم می‌آیم و با همان حمد و ثنا، حمد خداوند متعال را می‌گویم و برایش به سجده می‌افتم.

باز گفته می‌شود: یا محمد! سرت را بالا کن! بگوی سخنت شنیده می‌شود، بخواه برایت داده می‌شود، شفاعت کن شفاعتت قبول می‌گردد.

و من می‌گویم: پروردگار! برایم اجازه بده تا هر کسی را که (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) گفته است [از دوزخ خارج نمایم].

می‌گوید: به عزت و جلال و کبریا و عظمتم سوگند، هر کسی که (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) گفته باشد او را از دوزخ نجات می‌دهم».

7- باب: مِیزَانُ الأَعْمَالِ والأَقْوَالِ یَوْمَ القِیَامَةِ

باب [7]: میزان اعمال و اقوال در روز قیامت

2230- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «کَلِمَتَانِ حَبِیبَتَانِ إِلَى الرَّحْمَنِ، خَفِیفَتَانِ عَلَى اللِّسَانِ، ثَقِیلَتَانِ فِی المِیزَانِ: سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ» [رواه البخاری: 7563].

2230- از ابو هریرهس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج فرمودند: «دو کلمه است که محبوب در نزد رحمان، سبک بر زبان، و سنگین در میزان است: (سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِیمِ).

 

اللَّهُمَّ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ العَلِیمُ

وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا إِنَّکَ أَنْتَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ

وآخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِیْنَ.

 

ریاض پایتخت عربستان سعودی

روز شنبه (22) جوزای 1383 هـ.ش

24 ربیع الثانی 1425 هـ.ق

دکتور عبدالرحیم فیروز هروی

 


 

 

 

 

 

فهارس فیض الباری

 

1-   فهرست اشخاص،

2-   فهرست مراجع،

3-   فهرست کتب.

 




[1]- (جهمیه): گروهی از مبتدعه است که اکثر صفات خداوندأ را نفی می‌کنند، استاد ابو منصور عبدالقاهر ابن طاهر بغدادی در کتاب (الفرق بین الفرق) می‌گوید: جهمیه پیروان جهم بن صفوان هستند که قائل به جبر اعمال است، یعنی: هرکس هرچه که می‌کند، مجبور است، و می‌گوید: هر فعلی که هست از خدا است، و به بنده مجازا نسبت داده می‌شود، و گمانش این است که علم خدا حادث است، و اینکه خدا به شئ، یا حی، یا عالم، و یا مرید و صف شود، ممنوع می‌داند، و می‌گوید: خدا را به صفتی که اطلاق آن بر غیر او جواز دارد وصف نمی‌کنم، بلکه به صفتی وصف می‌کنم که خاص برای او است، مانند: خالق، محیی، ممیت، و به همین عقیده و نظر ادامه داد، تا اینکه سَلَم بن احوذ او را کشت.

[2]- معین اینکه این شخص در نماز قراءت را به ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ختم می‌کرد، این است که: در هر رکعت بعد از اینکه سورۀ فاتحه و سورۀ دیگری را قراءت می‌کرد، در اخیر ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ را هم می‌خواند.

[3]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      ابن بطال/ می‌گوید: این باب متضمن دو صفت از صفات خداوند متعال است، یکی صفت ذات و دیگری صفت فعل، زیرا (رزق) فعلی از افعال خدا است، و از این سبب از صفات فعل است که (رازق) اقتضای مرزوق را دارد، و البته خداوند متعال بود، و مرزوقی وجود نداشت، و هرچیزی که نبوده باشد، و بعد از آن بوجود بیاید، حادث است، و خداوند پیش از آنکه مخلوق را خلق کند، خود را به این صفت وصف نموده بود، به این معنی که در وقت خلق کردن مخلوق، آن‌ها را رزق می‌دهد، و (قوه) از صفات ذات است، وقوه به معنی قدرت است، و همیشه خداوند دارای قوت و قدرت بوده و هت، و خواهد بود، و (متین) به معین قوی است.

[4]- بعضی از علماء به استناد بر این حدیث نبوی شریف گفته‌اند که: ملائکه نمی‌میرند، زیرا خداوند نسبت مرگ را تنها به انس وجن داده است، و این دلالت بر این دارد که ملائکه نمی‌میرند، و البته این نظر صحیح نیست، زیرا دلالت حدیث نبوی شریف بر نمردن ملائکه از طریق مفهوم مخالف است، و مفهوم مخالف در نزد بسیاری از علماء حجت نیست، و حتی اگر حجت باشد، جچت بودنش در وقتی است که بدون معارض قوی‌تر از خود باشد، و در اینجا منطوق آیۀ کریمه که ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ باشد، معارض آن است، و طوری که معلوم است، منطوق به اتفاق علماء بر مفهوم مقدم است، و علاوه بر آن مانعی نیست که ملائکه در مسمس جن داخل شوند، زیرا هردو گروه در اینکه از چشم مردم پوشیده می‌باشند، باهم وجه مشترک دارند، پس از خود حدیث نبوی شریف دانسته می‌شود که همان طوری که انس و جن می‌میرند، ملائکه نیز می‌میرند.

[5]- اینکه خداوند متعال این چیز را نوشت، سببش آن نیست که آن را فراموش نکند، بلکه سبب نوشتن، آن بود که این چیز برای ملائکۀ که مسؤول احوال مکلفین می‌باشند، معلوم باشد.

[6]- از مسائل و احکام و متعلق به این حدیث آنکه:

      1) مراد از (ذرع): فاصلۀ بین انگشت و سطی تا نوک آرنج است، و مراد از (باغ): فاصلۀ سر انگشت‌ها وسط دو دست است در وقتی که به طور افقی از هم باز شوند.

      2) امام ابن حجر، و امام عینی/ در این حدیث به تفصیل سخن گفته‌اند، و خلاصۀ آنچه که گفته‌اند این است که: معنی این قول خداوند متعال که من در نزد گمان بندۀ خود می‌باشم... این است که: اگر گمانش نسبت به من این باشد که او را می‌امرزم، او را می‌آمرزم، و اگر گمانش این باشد که او را مؤاخذه و عقاب می‌کنم، او را مؤاخذه و عقاب می‌کنم، و البته این به آن معنی نیست که همۀ طاعات و عبادات را ترک کرده و بگوید که به خدا گمان عفو و رحمت دارم، بلکه باید بنده جانب اعتدال را مراعات نماید، یعنی: قدر امکان در طاعت و عبادت بکوشد، و به این امید باشد که خداوند اعمال نیکش را قبول نموده و خطاها و لغزش‌هایش را از لطف و مهربانی خود می‌بخشد.

      3) مراد از اینکه: اگر مرا در نزد خود ذکر کند، او را در نزد خود ذکر می‌کنم، این است که: اگر مرا به تنزیه و تقدیس آهسته ذکر کند، او را آهسته به ثواب و رحمت ذکر می‌کنم، و مراد از اینکه: اگر مرا در نزد مردم ذکر کند، او را در نزد مردم بهتری ذکر می‌کنم این است که: او را در نزد ملائکه ذکر می‌کنم.

      4) ابن بطال می‌گوید: این حدیث دلالت بر این دارد که ملائکه بر بنی آدم فضیلت دارند، و شواهدی را از قرآن کریم در این زمینه می‌آورد، از آن جمله این قول خداوند متعال که می‌فرماید: ﴿مَا نَهَىٰکُمَا رَبُّکُمَا عَنۡ هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةِ إِلَّآ أَن تَکُونَا مَلَکَیۡنِ أَوۡ تَکُونَا مِنَ ٱلۡخَٰلِدِینَ، ولی امام عینی/ این سخنش را رد نموده و می‌گوید: راجع تفصیلی است که در مذهب ما حنفی‌ها است، و آن این است که: خواص بنی‌آدم بهتر از خواص ملائکه است، و عوام بنی‌آدم بهتر از عوام ملائکه است، ولی خواص ملائکه بهتر از عوام بنی‌آدم است، و از این حدیث چنین جواب می‌دهد که: شاید مراد از (مردم بهتر)، انبیاء الله و یا اهل فردوس باشند.

      5) اطلاق بسیاری از مفاهیم وارده در این حدیث نسبت به ذات باری تعالی بر سبیل مجاز است، زیرا دلائل عقلی قاطعی ثابت شده است که تعلق این چیزها نسبت به ذات باری تعالی محال است، پس مراد از این مفاهیم این است که: اگر کسی به طاعت اندکی به من تقرب جوید، ثواب بسیاری برایش می‌دهم، و هر اندازه که به طات بیفزاید، به اندازۀ بیشتری به ثواب دادنش می‌افزایم، اگر طاعت و عبادتش به تأنی و آرامی باشد، ثواب دادنم برایش به سرعت است، پس اطلاق لفظ (نفس) و (نزدیک شدن) و (دویدن) از باب مشاکله، و یا استعاره، و یا از نگاه قصد ارادۀ لوازم آن‌ها است، و این حدیث از احادیث قدسی است که دلالت بر کَرَم أکرم الأکرمین، و رحمت أرحم الراحمین دارد.

[7]- یعنی: هر قدر اخلاصش در انجام دادن آن عمل بیشتر باشد، به همان اندازه ثواب بیشتری را برایش بنویسید.

[8]- یعنی: هرگناهی که بکند و باز از آن گناه توبه نماید، آن گناه را برایش می‌بخشم، و البته باید توبه از صمیم قلب باشد، یعنی: تصمیم کامل داشته باشد که دیگر مرتکب آن گناه نمی‌گردد، و با این هم اگر مرتکب آن گناه شد و توبه کرد، خداوند متعال توبه‌اش را می‌پذیرد، ولی کسی که تصمیم به کار بد دارد، چنین کسی اگر صد بار به زبان خود (توبه) (توبه) بگوید، این توبه‌اش استهزاء و شوخی با مقام ربوبیت بوده و نه تنها آنکه سبب آمرزش گناه برایش نمی‌شود، بلکه گناه دیگری نیز بروی محسوب می‌گردد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد