ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هر کس در مرگ بیندیشد، متوجه میگردد که این جامی بسیار بزرگ است که بر هر کس که ایستاده یا در حرکت است، دور میزند و بندگان را از زندگی دنیا به بهشت یا دوزخ میبرد!.
و ای کاش که مرگ فقط محروم گردانیدن و جدایی اجسام و فراموش کردن زیباترین شبها و روزها میبود، که در این صورت مرگ مشکل بزرگی بشمار نمیآمد، اما مرگ دروازهای است که هر فرد در آن وارد میشود و مصیبت بزرگ آن است که پس از مرگ روی میدهد:
﴿فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ﴾ [القمر: 54]. «در باغها و نهرها». ﴿فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ﴾ [القمر: 24]. «در گمراهی و عذاب».
مقتضای عدالت خداوند این است که اغلب، خاتمۀ بنده بر چیزی خواهد بود که بر آن زیسته و زندگی کرده است، پس هر کس در زندگیاش به ذکر و نماز و صدقه و روزه اشتغال داشته است، خاتمهاش با نیکیها خواهد بود، و هر کس از اعمال خیر، روی برتافته و اعراض نموده است، بیم آن میرود که خاتمۀ بدی داشته باشد!.
مرگ یگانه چیزی است که موجودات، اعم از جن، انس و حیوان آن را میفهمند و نیازی به تعریف طولانی و شرح و تفصیل ندارد.
بنابراین، تعریف مرگ به طور خلاصه، جدا شدن روح از جسد است.
همچنین روح با مرگ از بین نمیرود، بلکه با جدا شدن از جسم، یا در نعمت بسر میبرد یا مورد عذاب و شکنجه قرار میگیرد و گاهی این نعمت و عذاب مخصوص روح میشود و گاهی روح و جسد هر دو مورد انعام و اکرام یا عذاب و شکنجه قرار میگیرند.
ایمان داشتن به مرگ، متضمن ایمان داشتن به این است که نابودی همۀ مخلوقات، امری قطعی و یقینی است و هر نفسی باید طعم مرگ را به چشد.
خداوند میفرماید: ﴿کُلُّ شَیۡءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجۡهَهُ﴾ [القصص: 88]. «همه چیز جز دات او فانی و نابود میشود».
و نیز فرموده است: ﴿کُلُّ مَنۡ عَلَیۡهَا فَانٖ٢٦ وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ٢٧﴾ [الرحمن: 26-27]. «همۀ چیزها و همۀ کسانی که بر روی زمین هستند، دستخوش فنا میگردند. * و تنها ذات پروردگار با عظمت و ارجمند تو میماند و بس».
و نیز فرموده است: ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾ [آل عمران: 185]. «هرکسی مزۀ مرگ ار میچشد».
ابن عباس میگوید: رسول خدا فرمود: «خدایا! به عزتت پناه میبرم که معبودی غیر از تو نیست، تو ذاتی هستی که نمیمیری و جن و انس میمیرند»[1].
مرگ به فرشتۀ مرگ سپرده شده است.
هر یکی از فرشتگان خدای رحمن، وظیفهای دارد که خداوند به او سپرده است، چنان که جبرئیل، مأمور آوردن وحی و میکائیل، فرشتۀ مأمور باران و اسرافیل، مسئول دمیدن در صور است و برخی مأمور کوهها و برخی دیگر مأمور مرگ هستند.
خداوند در قرآن کریم فرموده است: ﴿قُلۡ یَتَوَفَّىٰکُم مَّلَکُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِی وُکِّلَ بِکُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ١١﴾ [السجدة: 11]. «بگو: فرشتۀ مرگ که بر شما گماشته شده است، (به سراغتان میآید و) جان شما را میگیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید».
برای فرشتۀ مرگ همکارانی وجود دارد. خداوند در این مورد فرموده است: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا یُفَرِّطُونَ﴾ [الأنعام: 61]. «و چون مرگ یکی از شما فرا رسید، فرستادگان ما جان او را میگیرند، و کوتاهی نمیکنند».
رسول خدا ج فرمود: «آن گاه فرشتۀ مرگ ÷ میآید و بر بالینش مینشیند...»[2].
هیچ گاه فرشتۀ مرگ، روح آدمی را قبل از فرا رسیدن آن قبض نمیکند. لذا هر کدام اجل مشخصی دارد که باید آن را به پایان برساند، نه به آن اضافه میگردد و نه از آن کم میشود.
خداوند میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِنَفۡسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ کِتَٰبٗا مُّؤَجَّلٗا﴾ [آل عمران: 145]. «و هیچ کسی را نسزد که بمیرد مگر به فرمان خدا و خداوند وقت آن را دقیقاً در مدّت مشخّص و محدودی ثبت و ضبط کرده است».
این اجل انسان زمانی نوشته و ثبت میگردد که انسان در شکم مادرش قرار گرفته است، آن گونه که در حدیث آمده است:
«نطفۀ هر یک از شما مدت چهل روز در رحم مادر، جمع میشود. سپس تا چهل روز دیگر، به شکل خون بسته در میآید. و بعد از چهل روز دیگر، به پاره گوشتی، تبدیل میشود. آن گاه، خداوند، فرشتهای را میفرستد و او را به نوشتن چهار چیز، مأمور میکند. و میگوید: عمل، رزق، اجل و شقاوت یا سعادتش را بنویس».
هیچ کس نمیداند اجلش کجا فرا میرسد
خداوند میفرماید: ﴿وَمَا تَدۡرِی نَفۡسٞ مَّاذَا تَکۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِی نَفۡسُۢ بِأَیِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرُ﴾ [لقمان: 34]. «و هیچ کسی نمیداند فردا چه چیز فراچنگ میآورد، و هیچ کسی نمیداند که در کدام سرزمینی میمیرد. قطعاً خدا آگاه و باخبر است».
رسول خدا ج فرمود: «هر گاه خداوند تبارک و تعالی بخواهد بندهای را در جایی قبض روح کند، در آنجا برایش نیازی پیدا میکند»[3].
و این یک امری ملموس و قابل مشاهده است، چقدر انسان نام شهری را میشنود، ولی فکر نمیکند که روزی بدانجا برود، اما خداوند در ازل مقدر نموده است که در آنجا بمیرد، لذا وقتی زمان مرگش فرا میرسد، به خاطر علاج، تجارت یا کاری دیگر او را بدانجا میبرد و در آنجا روحش را قبض میکند.
آن حضرت ج فرمود: «هضم کنندۀ لذتها – یعنی مرگ – را به کثرت یاد کنید»[4].
عبدالله بن عمر ب میگوید: رسول الله ج دستش را بر شانهام گذاشت و فرمود: «در دنیا مانند مسافر و یا رهگذر، زندگی کن».
راوی میگوید: ابن عمر ب میگفت: هنگامی که شب شد، منتظر صبح نباش. و هنگامی که صبح شد، منتظر شب نباش. و از وقت صحت، برای زمان بیماری، بهره برداری کن. همچنین در دوران زندگی، برای مرگ ات، آمادگی کن[5].
آیا ناگوار دانستن مرگ، به معنای ناگوار دانستن دیدار با خداست؟
حضرت عایشه ل در این مورد از رسول خدا ج پرسید.
آن حضرت ج چنین پاسخ دادند: «هر کس دیدار با خدا را دوست داشته باشد، خداوند نیز دیدار با او را نیز میپسندد، و هر کس دیدار با الله را ناگوار بداند، خداوند نیز دیدار با او را ناگوار میداند. عایشه ل میگوید: من گفتم: یا رسول الله! منظور ناگوار دانستن مرگ است؟ همۀ ما مرگ را ناگوار میدانیم و آن را نمیپسندیم! آن حضرت ج فرمود: این گونه نیست، بلکه هر گاه مومن به رحمت، بهشت و خشنودی الله مژده داده شود، مشتاق دیدار و لقای الله میشود و هر گاه فرد کافر به عذاب و ناراضی الله مژده داده شود، دیدار الله را ناگوار میداند»[6].
واقعیت...
بسیاری به فرا رسیدن مرگ یقین دارند،
اما آنان که برای آن خود را آماده میکنند، اندکاند.