معرفی سوره: سورهی «مُلک» یا «تبارک» یا «منجیة» یا «مانعة» مکی بوده و بعد از سورهی طور نازل شده و مشتمل بر سی آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: آیات پایانی سورهی قبل، یعنی تحریم اشاره به دو مثال از شقاوت و سعادت گذشتگان دارد: گروه اول همسران دو تن از انبیای خداوند، یعنی نوح و لوط که نسبت به دعوت خداوند نافرمانی کردند و بدین سبب مستوجب عذاب جهنم گشتند. گروه دوم آسیه همسر فرعون و مریم مادر عیسی است که با وجود تمام ناملایمات، بهسوی سعادت گرویدند، در حالیکه اکثریت خویشان آنها از کفار بودند. روشن است که از این دو مثال، عظمت و قدرت خداوند در هستی قابل درک است و این که هرچه خداوند حکم کند یقیناً واقع خواهد شد. آغازگر سورهی ملک نیز اشاره به وجوه مختلف قدرت و عظمت خداوند در هستی و ناتوانی انسان از درک آن دارد.
محور سوره: اثبات عظمت و قدرت خداوند، دلایلی بر وحدانیت او، قیامت و عاقبت مکذّبین.
سوره دارای شش مبحث است:
مبحث اول: دلایلی بر قدرت خداوند
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَیَوٰةَ لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفُورُ٢ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗاۖ مَّا تَرَىٰ فِی خَلۡقِ ٱلرَّحۡمَٰنِ مِن تَفَٰوُتٖۖ فَٱرۡجِعِ ٱلۡبَصَرَ هَلۡ تَرَىٰ مِن فُطُورٖ٣ ثُمَّ ٱرۡجِعِ ٱلۡبَصَرَ کَرَّتَیۡنِ یَنقَلِبۡ إِلَیۡکَ ٱلۡبَصَرُ خَاسِئٗا وَهُوَ حَسِیرٞ٤ وَلَقَدۡ زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِمَصَٰبِیحَ وَجَعَلۡنَٰهَا رُجُومٗا لِّلشَّیَٰطِینِۖ وَأَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابَ ٱلسَّعِیرِ٥﴾
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«پربرکت است آن که فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست (1) کسی که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدام یک از شما عملش نیکوکارتر است؟ و او شکست ناپذیر بخشنده است (2) کسی که هفت آسمان را بر روی هم بنا نهاد، در آفرینش خدای بخشنده، نابسامانی (و عیبی) نمیبینی، پس دیده را باز گردان (و دوباره بنگر) آیا خللی میبینی! (3) آنگاه دیده را بار دیگر بازگردان، دیده(ات) خسته بهسویت باز میگردد درحالی که ناتوان است (4) و یقیناً آسمان نزدیکتر را با چراغهایی آراستیم و آن را سنگسارکنندهی شیطانها قرار دادیم، و بر آنان عذابی برافروخته آماده ساختیم (5)».
توضیحات:
﴿تَبَٰرَک﴾ (برکت): لغتاً به معنای رشد و نمود و اصطلاحاً از الفاظ ثنای خداوند به معنای بلند مرتبه و دارای خیر و نعمت فراوان است. ﴿بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ﴾: واژهی ید در اینجا میتواند به معنای قدرت و استیلاء باشد. مُلک یعنی اختیار دخل و تصرف نسبت به هر آنچه در آسمانها و زمین است، پادشاهی و فرمانروایی مطلق آسمانها و زمین. ﴿ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَیَوٰةَ﴾: تقدیم مرگ بر حیات در اینجا به دو منظور است: 1- در هر چیز عدم حیات (نیستی) بر حیات (هستی) مقدم است و هر چیز از نیستی و عدم به هستی و وجود میرسد. 2- چون هدف اصلی آیه إنذار و بیان قدرت خداوند است، لذا انسان کافر با مرگ، یک قدم به قهر و عذاب خداوند نزدیکتر میشود. ﴿لِیَبۡلُوَکُمۡ﴾: «لام» برای تعلیل است، یعنی خداوند جریان زندگی انسان را وسیلهای جهت کسب خیر قرار داده تا بدین وسیله میزان میل مردم به نیکوکاری را محک بزند. ﴿ٱلۡعَزِیزُ﴾: غالب و چیره، شکست ناپذیر و پیروز. ﴿ٱلۡغَفُورُ﴾: بخشاینده و پوشانندهی گناه. ﴿طِبَاقٗاۖ﴾: جمع طبقه یا طَبَق و یا مصدر فعل طابَقَ است، و منظور قرار گرفتن هفت آسمان با یک وصف مشترک و جداگانه بر روی همدیگر است. ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾: استفاده از وصف رحمن به جای لفظ «الله» در این آیه دلالت بر این دارد که خلقت هر چیز از منبع مهر و رحمت فراوان خداوند حاصل میشود و در هر کدام حکمتی دقیق و هدفی بزرگ نهفته است. همچنین استفاده از لفظ ﴿فِی خَلۡقِ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾ به جای ضمیر «فیهنّ» دلالت بر شرافت و قدرت عظیم خداوند در خلقت دارد. ﴿تَفَٰوُتٖۖ﴾: (فوت): عدم تناسب و وجود خلل و عیب، و وجود آن مساوی است با بیتناسبی و خلل در بین اجزای یک مجموعه، و این مطلب در مورد مخلوقات خداوند کاملاً منتفی است. ﴿فُطُورٖ﴾: جمع فَطر به معنای شکافتن است؛ یعنی هر خلل و شکافی که دلالت بر نقض و عیب در مخلوق کند. ﴿کَرَّتَیۡنِ﴾: مثنای کَرَّة: دو مرتبه و البته این لفظ در اینجا دلالت بر تکثیر دارد؛ یعنی چندین بار متوالی، بارها. ﴿یَنقَلِبۡ﴾: باز میگردد. ﴿خَاسِئٗا﴾: (خساً): رانده و دورشده، یعنی چشمها دور مانده و خیره شده است از این که در مخلوقات خدا عیبی بیابد. ﴿حَسِیرٞ﴾: (حسر): خسته و درمانده. ﴿ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا﴾: آسمان نزدیکتر به ما که آسمان اول باشد. ﴿بِمَصَٰبِیحَ﴾: جمع مصباح: چراغها و در اینجا منظور ستارگان آسمان است که همچون چراغی در شب روشن و نمایان میگردند. ﴿رُجُومٗا﴾: جمع رَجم: وسیله و ابزار راندن و دور کردن. رجم شیاطین بهوسیلهی ستارگان توسط شهاب سنگهایی صورت میگیرد که از ستارگان جدا شده و در آسمان سرگردان میمانند. این مطلب با زینت بودن ستارگان که شرط آن بقای اصل آنهاست تناسب دارد. ﴿ٱلسَّعِیرِ﴾: آتش برافروخته که عذاب شیاطین و کافران در دوزخ است.
مفهوم کلی آیات:
خداوند تمامی هستی را در تصرف خود دارد و بر هر کاری تواناست. بشر را به هدف آزمودن آفریده تا در فاصلهی حیات و مرگش مشخص گردد چه کسی عملش نیکوتر است. در این راستا برکات و موهبتهای بیشماری به بندگانش ارزانی داشته تا به عظمت و لطف پروردگار آشنا گردد. آدمی در این میان وظیفه دارد که عظمت خداوند را دریابد، مطیع فرمان او شود و به اصلاح اعمال خویش بپردازد، زیرا مسیر زندگانی هر شخص، تعیین کنندهی میزان یقین او نسبت به خداوند است که سرنوشت ابدی هر شخص را معلوم میدارد. خداوندی که اختیار هر چیز در دست اوست و در آفرینش او هیچ عیب و خللی قابل تصور نیست و هر چشمی از دیدن آن خیره و حیران میماند و راهی جز اعتراف به عزت و قدرت او ندارد.
مبحث دوم: عاقبت غفلت
﴿وَلِلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ٦ إِذَآ أُلۡقُواْ فِیهَا سَمِعُواْ لَهَا شَهِیقٗا وَهِیَ تَفُورُ٧ تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ ٱلۡغَیۡظِۖ کُلَّمَآ أُلۡقِیَ فِیهَا فَوۡجٞ سَأَلَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ نَذِیرٞ٨ قَالُواْ بَلَىٰ قَدۡ جَآءَنَا نَذِیرٞ فَکَذَّبۡنَا وَقُلۡنَا مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ مِن شَیۡءٍ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ کَبِیرٖ٩ وَقَالُواْ لَوۡ کُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا کُنَّا فِیٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ١٠ فَٱعۡتَرَفُواْ بِذَنۢبِهِمۡ فَسُحۡقٗا لِّأَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ١١﴾
ترجمه:
«و برای کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیدند عذاب دوزخ (در پیش) است و چه برگشت بدی است! (6) آنگاه که در آن افکنده شوند نعرهای (تند) از آن بشنوند در حالیکه آن فوران میکند (7) نزدیک است که از خشم پاره پاره شود، هر زمان گروهی در آن انداخته شود نگهبانانش از ایشان میپرسند: آیا بیمدهندهای بهسوی شما نیامد! (8) گویند: آری، یقیناً بیمدهندهای بهسوی ما آمد، آنگاه تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هیچ چیزی را نازل نکرده است، شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ (9) و گویند: اگر ما میشنیدیم یا خِرد میورزیدیم از زمرهی دوزخیان نبودیم (10) پس به گناهشان اعتراف کنند، پس دوری از رحمت خداوند برای دوزخیان باد! (11)».
توضیحات:
﴿أُلۡقُواْ فِیهَا﴾: در جهنم انداخته شوند همانگونه که هیزم در آتش انداخته شود. ﴿لَهَا﴾: (لجهنّم): در اصل صفت و در اینجا به خاطر تقدّم، حال برای «شهیقا» میباشد. ﴿شَهِیقٗا﴾: صدای هولناک، نعرهای زشت همچون صدای الاغ، آنگاه که کافران به جهنم انداخته شوند از درون جهنم نعرهای میشنوند که از شدت خشم جهنم خبر میدهد. ﴿تَفُورُ﴾: غلیان میکند، با ورود کافران، جهنم به جوش میآید. ﴿تَکَادُ﴾: نزدیک است. ﴿تَمَیَّزُ﴾: پاره پاره و تکه تکه شود. ﴿ٱلۡغَیۡظِۖ﴾: آتش خشم. ﴿فَوۡجٞ﴾: جماعت و گروهی، در اینجا منظور کافران است. ﴿خَزَنَتُهَآ﴾: فرشتگان نگهبان جهنم که شامل ملک و همکارانش میباشند. ﴿نَذِیرٞ﴾: بیمدهنده و ترساننده از عذاب جهم (سؤال از جهنمیان نه به قصد رسیدن به جواب، بلکه جهت سرزنش و توبیخ آنهاست) ﴿إِنۡ أَنتُمۡ﴾: «إن» حرف نافیه به معنای «ما» نافیه است. این سخن میتواند ادامهی سخن کافران به نذیر و یا جواب نگهبان جهنم به کافران باشد، قول اول صحیحتر است، یعنی کافر در دنیا به ترسانندگان از عذاب الهی گفتهاند که شما در گمراهی بزرگی هستید و ما هیچگاه سخن شما را باور نمیکنیم. ﴿لَوۡ کُنَّا نَسۡمَعُ﴾: اگر در دنیا، سخن منذرین را حقیقتجویانه گوش میدادیم و میپذیرفتیم. ﴿نَعۡقِلُ﴾: عاقلانه میاندیشیدیم.
نکته: مدلول سخن کافران در علت جهنم شدنشان دلالت بر این نکته دارد که از شروط اولیهی قبول یک دعوت، تمایل به کشف حقیقت و تعقلِ به دور از تعصب جاهلانه در مورد مصمون آن دعوت است و کافران خود را از این دو چیز محروم ساخته بودند.
﴿فَٱعۡتَرَفُواْ بِذَنۢبِهِمۡ﴾: کافران در قیامت به گناه و اشتباه خود در دنیا که انکار و بیخردی باشد اعتراف میکنند اما هیچ سودی برای آنان در بر نخواهد داشت. ﴿سُحۡقٗا﴾: دوری از رحمت و هلاکت با آتش برای جهنمیان باد! نام درهای در جهنم.
مفهوم کلی آیات:
جهنم نیز از شدت خشم بر کافران نعره زده و به خروش میآید و نزدیک است که منفجر شود، کافرانی که تمام ابزار هدایت را در اختیار داشتند اما هیچگاه حاضر نشدند سخن دعوتگرانشان را بشنوند و با میزان عقل سالم بسجند و بیطرفانه حکم کنند تا مگر از این سرنوشت شوم ابدی خود را برهانند، پس حقاً که دیگر هیچ کرامتی نداشته باشند و افسوس که وجودشان را چه ارزان فروختند.
مبحث سوم: علم فراگیر خداوند
سبب نزول: مشرکان نسبت به پیامبر و اصحابش بدگویی و إستهزاء میکردند، جبرئیل نیز از طریق وحی سخنان آنان را به پیامبر اطلاع میداد. به همین خاطر بعضی از مشرکان به همدیگر میگفتند: سخنانتان را آهسته بگویید تا خدای محمد نشنود. خداوند نیز خبر داد که پنهان یا آشکارا بودن سخن برای او یکسان است: ﴿وَأَسِرُّواْ قَوۡلَکُمۡ أَوِ ٱجۡهَرُواْ بِهِۦٓۖ...﴾.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ کَبِیرٞ١٢ وَأَسِرُّواْ قَوۡلَکُمۡ أَوِ ٱجۡهَرُواْ بِهِۦٓۖ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ١٣ أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٤ هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَیۡهِ ٱلنُّشُورُ١٥﴾
ترجمه:
«همانا آنانی که در پنهان از خدایشان میترسند برای آنها آمرزش و پاداشی بزرگ است (12) و سخنتان را پنهان کنید و یا آشکار سازید (در نزد خدا یکسان است) همانا او آگاه از اسرار سینههاست (13) آیا کسی که (همه چیز را) آفریده است نمیداند حال آن که او نکته بینِ آگاه است! (14) او همان کسی است که زمین را برای شما هموار ساخت، پس در جای آن حرکت کنید و از روزی او بخورید و بازگشت (نیز) بهسوی اوست (15)».
توضیحات:
﴿یَخۡشَوۡنَ﴾: میترسند، ترسی که ناشی از آگاهی نسبت به بزرگی ذات و قدرت خداوند است. ﴿ٱلۡغَیۡبِ﴾: پنهانی، دور از چشم مردم. ﴿ذَاتِ﴾ (ذّیت): نفس، حقیقت و اسرار درونی، ﴿ذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾ کنایه از تمامی اسراری دارد که شخص پیوسته در سینه و درون خویش پنهان میدارد. ﴿أَلَا یَعۡلَمُ﴾: آیا نمیداند؟ همزه در این جا برای استفهام است. ﴿مَنۡ خَلَقَ﴾ آن که خلقت کرد: یعنی خالق که همانا تنها خداوند باشد. به معنای مخلوق هم گفته شده است، یعنی: آیا خداوند به مخلوقاتش آگاهی ندارد؟ ﴿ٱللَّطِیفُ﴾: مهربان و باریک بین و آگاه به دقایق و ظرایف امور. خبیر: آگاه از ظاهر و باطن امور. ﴿ذَلُول﴾: (ذلّ) رام، مسخر، تحت فرمان، هموار. ﴿مَنَاکِبِ﴾: جمع مَنکَب: جوانب، اطراف، سطوح مختلف و اقالیم گوناگون. ﴿وَکُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ﴾: گسترهی زمین را مسخر شما ساخته است تا از رزق او بخورید و شاکر او باشید. ﴿ٱلنُّشُورُ﴾ بازگشت، برانگیخته شدن از قبر.
مفهوم کلی از آیات:
آگاهی صحیح نسبت به عظمت خداوند سبب ایجاد خشوع در نفس میشود و انسان در هر حال خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال پنهان و آشکار خود میبیند، زیرا طبیعی است ذاتی که قدرت خلقتش دقیق و بیعیب و نقص باشد از جوانب مختلف آن نیز غافل نمیباشد. به طور کلی کنترول تمامی اعمال انسان از آغاز خلقت تا پایان (اگر قابل تصور باشد) بنابر علم تام خداوند بوده است.
مبحث چهارم: عذاب ناامن الهی
﴿ءَأَمِنتُم مَّن فِی ٱلسَّمَآءِ أَن یَخۡسِفَ بِکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ١٦ أَمۡ أَمِنتُم مَّن فِی ٱلسَّمَآءِ أَن یُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ حَاصِبٗاۖ فَسَتَعۡلَمُونَ کَیۡفَ نَذِیرِ١٧ وَلَقَدۡ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَکَیۡفَ کَانَ نَکِیرِ١٨ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلطَّیۡرِ فَوۡقَهُمۡ صَٰٓفَّٰتٖ وَیَقۡبِضۡنَۚ مَا یُمۡسِکُهُنَّ إِلَّا ٱلرَّحۡمَٰنُۚ إِنَّهُۥ بِکُلِّ شَیۡءِۢ بَصِیرٌ١٩﴾
ترجمه:
«آیا ایمن شده اید که کسی که در آسمان این که شما را در زمین فرو برد پس به ناگاه به لرزه در آید! (16) یا از آن کسی که در آسمان است ایمن شدهاید که بر شما تندبادِ سنگریزه فرو فرستد! پس به زودی خواهید دانست که هشدار من چگونه است! (17) و یقیناً دروغ شمردند آنانی که قبل از اینها بودند، پس (بنگرید) عذاب من چگونه است! (18) آیا نمینگرند بهسوی پرندگان بالای سرشان (که چگونه) بال میگسترند و جمع میکنند (و بال میزنند) جز (خداوند) بخشاینده (کسی) آنان را نگه نمیدارد، همانا او به هر چیزی بیناست (19)».
توضیحات:
﴿ءَأَمِنتُم﴾: آیا ایمن شدهاید؟ استفهام در این جا جهت انکار عملی تصور کافران است؛ یعنی هر لحظه ممکن است عذابی بر شما نازل شود. ﴿مَّن فِی ٱلسَّمَآءِ﴾ خداوند، ملائکه و یا جبرئیل؛ و منظور عقوبت و عذابی است که از نزد خداوند نازل میشود. ﴿یَخۡسِفَ﴾ (خسَف): مخفی و غایب سازد که آن نیز با فرو رفتن در زمین محقق شود، همچون قارون که با مالش در زمین فرو رفت: ﴿فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَ﴾ [القصص: 81]. ﴿تَمُورُ﴾ (مَور): به شدت و سرعت به خود می لرزد و سکون خود را از دست میدهد. ﴿حَاصِبٗاۖ﴾: باد ریگافشان، تندبادی که از شدت وزش، سنگریزه را به اطراف پراکنده سازد. مشابه این تندباد بر قوم لوط وزیدن گرفت و آنها را با شهرشان در هم کوبید. ﴿مِن قَبۡلِهِمۡ﴾: امتهایی که قبل از کفار مکه به تکذیب پرداختند، همچون قوم نوح، لوط، عاد، ثمود و مدین. ﴿نَکِیرِ﴾ اصل این واژه «نکیری»است، مثل نذید در آیهی قبل که اصل آن «نذیری» است؛ یعنی «إنکاری علیهم» و خداوند بسیاری او اوقات با عذاب و هلاکت، عملاً إنکار خویش را نسبت به کفر و گستاخی ثابت میکند و عذاب امتهای گذشته نیز در نتیجهی تکذیب آنان و إنکار اعمال ناشایست آنها توسط خداوند متعال میباشد. ﴿صَٰٓفَّٰتٖ﴾ ج صافّة: گشوده و باز کرده. ﴿وَیَقۡبِضۡنَۚ﴾: آنها را جمع میکند.
نکته: خداوند در این آیه برای بیان گشودن بال پرندگان از اسم ﴿صَٰٓفَّٰتٖ﴾ استفاده کرد اما برای جمع کردن آنها فعل ﴿وَیَقۡبِضۡنَۚ﴾ را به کار برد، زیرا اصل در پرواز، گشودن بال است همانگونه که اصل در شنا کردن نیز باز کردن دستها از همدیگر است و تنها برای استراحت و جهش به جلو دستها به همدیگر جمع میشود، لذا اصل لغت، یعنی اسم را به کار برد.
مفهوم کلی آیات:
خداوند قدرت کامل دارد که کافران را به گونههای مختلف عذاب کند و هلاک نماید و هیچ چیز قادر به مقابله با خشم خداوند نیست. عذابی که گاه با شکافته شدن زمین و بلعیدن کافر همراه است و گاه ویرانگر است چنان که زمین را با ساکنان آن در هم مینوردد و نابود میسازد و این سنتی الهی و تغییر ناپذیز است که هیچ چیز نمیتواند مانع و قوع آن شود.
مبحث پنجم: نعمتهای بیشمار خداوند
﴿أَمَّنۡ هَٰذَا ٱلَّذِی هُوَ جُندٞ لَّکُمۡ یَنصُرُکُم مِّن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ إِنِ ٱلۡکَٰفِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ٢٠ أَمَّنۡ هَٰذَا ٱلَّذِی یَرۡزُقُکُمۡ إِنۡ أَمۡسَکَ رِزۡقَهُۥۚ بَل لَّجُّواْ فِی عُتُوّٖ وَنُفُورٍ٢١ أَفَمَن یَمۡشِی مُکِبًّا عَلَىٰ وَجۡهِهِۦٓ أَهۡدَىٰٓ أَمَّن یَمۡشِی سَوِیًّا عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٢٢ قُلۡ هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَکُمۡ وَجَعَلَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَۚ قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ٢٣ قُلۡ هُوَ ٱلَّذِی ذَرَأَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَإِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٢٤ وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٥ قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡعِلۡمُ عِندَ ٱللَّهِ وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٞ٢٦ فَلَمَّا رَأَوۡهُ زُلۡفَةٗ سِیَٓٔتۡ وُجُوهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَقِیلَ هَٰذَا ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تَدَّعُونَ٢٧﴾
ترجمه:
«یا کیست مگر خدای بخشاینده که خود (همچون) لشکری برای شما باشد تا یاریتان کند! کافران جز گرفتار فریب نیستند (20) یا کیست آن که شما را روزی دهد اگر (خداوند) روزیش را باز دارد! بلکه (کافران) در سرکشی و گریز پافشاری کردند (21) پس آیا آن کس که افتاده بر صورت راه میپیماید راه یافتهتر است یا کسی که استوار بر راه راست گام بر میدارد! (22) بگو: اوست که شما را پدید آورد و برای شما گوش و چشمان و دلها قرار داد، اندکی سپاس میگزارید (23) بگو: او کسی است که شما را در زمین پراکنده ساخت و بهسوی او نیز گردآورده خواهید شد (24) و میگویند: این وعده چه زمانی است اگر واقعاً راستگویید؟ (25) بگو: علم آن تنها نزد خداوند است و فقط من ترسانندهای آشکارم (26) پس آنگاه که آن (عذاب موعود) را نزدیک دیدند صورتهای کافران زشت و سیاه گردد و گفته شود: این همان چیزی است که آن را (در دنیا) درخواست میکردید (27)».
توضیحات:
﴿أَمَّنۡ﴾: یا چه کسی است...؟ ﴿جُندٞ﴾: لشکر، یاری دهنده و بازدارنده. ﴿مِّن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ﴾: به دو گونه قابل معناست: 1- هیچ لشکری جز خدای بخشاینده یاریگر شما نیست. 2- هیچ لشکری در برابر خدای بخشاینده، توان کمک رسانی به شما را ندارد، اگر خداوند قصد هلاکت شما را داشته باشد، استفاده از صفت رحمان در این آیه به جای لفط «الله» دلالت بر فراوانی رحمت خداوند نسبت به بندگانش دارد، به گونهای که همهی بندگان به فراخور حال از این رحمت برخوردارند. ﴿إِنِ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾: «إن» در اینجا ناصبه و به معنای «مای نافیه» است، یعنی نیستند کافران مگر... . ﴿غُرُورٍ﴾: در اصل به معنای غفلت است که اسباب مختلفی موجب آن است، مثل شیطان، دنیا، مال، شهوت و مقام که آدمی را فریفته و از حقیقت دور میکند. ﴿أَمۡسَکَ﴾: بازداشت، قطع نمود. ﴿لَّجُّواْ﴾ (لجّ): اصرار، پافشاری و لجاجب کردند. ﴿عُتُوّٖ﴾: (عتا) سرکشی و تجاوز، ﴿نُفُورٍ﴾: نفرت و دوری از حقیقت و ایمان. ﴿مُکِبًّا﴾: (کَبّ) فرو افتاده بر صورت، یعنی به سبب عدم اعتدال در راه رفتن نزدیک است که با صورت بر زمین اُفتد، این وصف کسی است که در ظلمات گمراهی حرکت میکند و نمیداند چگونه و کجا برود تا به مقصد حقیقی برسد. ﴿سَوِیًّا﴾: راست قامت و معتدل و با اطمینان تمام. این وصف مومن است که در طریق مستقیم زیر نور هدایت بهسوی منزلگه أبدی در حرکت است. ﴿أَنشَأَکُمۡ﴾ (نشأ): شما را آفریده، شما را از عدم به وجود آورد. ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ﴾: قرار دارد.
نکته: استعمال لفظ ﴿جَعَلَ﴾ به جای لفظ ﴿خَلَقَ﴾ در این آیه و آیات مشابه (الله اعلم) به خاطر آن است که لفظ ﴿خَلَقَ﴾ دلالت بر آفرینش و تقدیر اولیه دارد اما لفظ ﴿جَعَلَ﴾ دلالت بر خلقتی تضمینی دارد که وابسته به چیز دیگر بوده و در آن نهفته است. وجود انسان متعلق به ارادهی خداوند و وجود حواس متعلق به ذات انسان است، همانگونه که خداوند وجود زن را وابسته به مرد دانسته و میفرماید: ﴿وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا﴾.
﴿ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ﴾: مفرد آمدن لفظ ﴿سَّمۡعَ﴾ بدین خاطر است که لفظ : ﴿سَّمۡعَ﴾ مصدر بوده و بر قلیل و کثیر دلالت دارد. ﴿قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ﴾: در مقابل نعمتهای نامتناهی خداوند، بسیار اندک شکرگزاری میکنید. ﴿ذَرَأَکُمۡ﴾ (ذَرَأ): شما را آفریده و پراکنده ساخت. ﴿تُحۡشَرُونَ﴾: جمع خواهید شد همانگونه که پراکنده گشتید، یا نیک و بد اعمالتان در نزد او جمع کرده شود. ﴿ٱلۡوَعۡدُ﴾: وعده و زمان برپایی قیامت، و این از اولین پرسشهای مطرح شده در مقابل هر پیامبری بوده است. ﴿زُلۡفَةٗ﴾: نزدیک. ﴿سِیَٓٔتۡ﴾ (سَاءَ یَسُوءُ): زشت و سیاه شد. علت آن عذابی است که به سبب کفرشان در پیش روی خویش میبینند. ﴿بِهِۦ تَدَّعُونَ﴾: آن را درخواست میکردید و وقوع فوری آن را خواستار بودید و بدین آن را به إستهزاء میگرفتید.
مفهوم کلی آیات:
نصرت و پیروزی، شکست و گرفتاری، رزق و روزی، تنگدستی و گرسنگی، تمامی اینها دست قدرت خداوند است. اوست که با لشکر و ساز و برگی اندک، پیروزی را در مقابل لشکر پرساز و برگ کفر به مسلمانان ارزانی میدارد یا بر عکس، نصرت را از لشکری قدرتمند بر میگیرد تا عبرت دیگران شود و بر قدرت ناچیز خویش نبالند. رزق بندگان نیز موهبتی است الهی که اگر قطع شود دیگر هیچ قدرتی یارای بازگرداندن آن نیست. سرکشی و نافرمانی آن قدر بر نفس آدمی غالب میشود که توان پیمودن راه از کف میدهد و در طریق گمراهی خود افتان و خیزان میرود و حقا که چینن با سالک راه حقیقت یکسان نیست و خداوند وجود انسان را با قوای ظاهری و باطنی مجهز کرده و او را در زمین پراکنده ساخته است تا او را در کشف حقیقت یاری دهد اما افسوس که انسان، حقیقت را نفهمیده و به انکار و نافرمانی و پرسش بیهوده میپردازد تا آنگاه که وعدهی خداوند فرا رسد وهول و هراس آن، چهرهی او را در هم کشد و زشت و قبیح سازد.
مبحث ششم: جاودانگی دعوت خداوند
سبب نزول: روایت است که کفار مکه آرزو میکردند که محمد و همراهانش هلاک شوند؛ از این سبب خداوند آین آیات را نازل فرمود و پیامبر ص مأمور شد به آنها بگوید که اگر او و اصحابش نیز هلاک شوند هیچ منفعت و خلاصی از عذاب برای کافران در بر نخواهد داشت.
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِنۡ أَهۡلَکَنِیَ ٱللَّهُ وَمَن مَّعِیَ أَوۡ رَحِمَنَا فَمَن یُجِیرُ ٱلۡکَٰفِرِینَ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ٢٨ قُلۡ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ءَامَنَّا بِهِۦ وَعَلَیۡهِ تَوَکَّلۡنَاۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٢٩ قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِنۡ أَصۡبَحَ مَآؤُکُمۡ غَوۡرٗا فَمَن یَأۡتِیکُم بِمَآءٖ مَّعِینِۢ٣٠﴾
ترجمه:
«بگو: به من خبر بدهید (نظرتان چیست) اگر خداوند من و همراهانم را نابود سازد یا این که به ما رحم کند پس چه کسی کافران را از عذاب دردناک پناه میدهید! (28) بگو: اوست خداوند بخشاینده، به او ایمان آوردیم و بر او توکل کردیم، پس خواهید دانست کیست آن که خود در گمراهی آشکاری است (29) بگو: به من خبر دهید اگر آب (آشامیدنی) شما در زمین فرو رود، پس چه کسی آب روان را برایتان خواهد آورد! (30)».
توضیحات:
﴿أَرَءَیۡتُمۡ﴾: به من خبر دهید، همزه برای استفهام انکاری است، یعنی آیا به من خبر میدهید اگر... ﴿أَوۡ رَحِمَنَا﴾: یا این که به ما رحم کند و ما را هلاک عذاب نکند و عذاب را از ما برطرف سازد. ﴿فَمَن یُجِیرُ ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾: چه کسی کافران را پشتیبانی میکند و نجات میدهد!.
نکته: استفاده از لفظ کافران به جای ضمیر «یُجِیرُکُمْ» جهت بیان زشتی کار آنهاست تا بدین وسیله توبیخی بر آنان باشد.
﴿وَعَلَیۡهِ تَوَکَّلۡنَاۖ﴾: توکل، یعنی تفویض و سپردن نتیجهی کار به خداوند و اعتماد به او جهت دستیابی به بهترین بهرهای که هر شخص در هنگام کار و تلاش، در پی آن است، ﴿غَوۡرٗا﴾: (غَارَ یَغُورُ): فرو رفتن در اعماق زمین، مصدر و خبر منصوب برای «أصبح» میباشد. ﴿مَّعِینِۢ﴾: (عین): اصل آن معیون است بر وزن مفعول (مثل مَبیع و مبیوع)، جاری و سهلالوصول.
مفهوم کلی آیات:
از اوصاف کافران و معاندان آن است که هرگاه خداوند مقابله را از کف بدهند به جای آن که سعی کنند نفس خویش را برای پذیرش حقیقت قانع سازند آرزو میکنند یا خود بمیرند و آن حقیقت را نبینند (البته تنها جهت إستهزاء برای ناحق جلوه دادن حقیقت) و یا آن که حقیقت جویان هلاک شوند تا گمراهی آنها در نظر مردم زشت نیاید و رسوا نشوند، اما مومن هیچگاه به این منهجهای بی اساسی و منطق توجه نمیکند و اعتماد و تکیهگاهش همیشه به خداوند است. همان خدایی که اگر لحظهای نظرش از بندگان برگردد دیگر هیچ جنبندهای بر روی زمین باقی نمیماند و جملگی هلاک خواهد شد.
برداشتها و فواید سوره:
1- نعمتهای خداوندی قابل شمارش نیست و تمامی آنها را خداوند تحت تسخیر انسان نهاده است و بر آدمی است که قدرشناس آنها و شکرگزار پروردگارش باشد.
2- خداوند موصوف به صفات والای کمال است و نه در ذاتش عیب و نقصی قابل تصور است و نه در مخلوقاتش بینظمی و بیتناسبی دیده میشود و به هر اندازه که در مخلوقات خداوند با دقت بیشتری نگریسته شود انسجام و انضباط در خلقت بیشتر نمایان میگردد و این تنها جلوهای از قدرت نامتناهی خداوند است.
3- حیات انسان عرصهی امتحان و اختیار است و ارزش وجودی او در گرو عمل اوست، از این رو کمال انسان، نتیجهی اعمال نیکو، و تباهی ارزش او، ثمرهی خطای اوست.
4- شیطان دشمن قسم خوردهی آدمی است و بر هر شخصی واجب است در هر حالتی خود را از ترس ابلیس دور نگه دارد.
5- هدف از خلقت ستارگان بنابر آیات قرآن سه چیز است: زینت آسمان، راهنمای مسافران و رجم کنندهی شیاطین.
6- خداوند هیچ قومی را هلاک نمیکند مگر آن که دعوتگرانی را بهسویشان بفرستد تا بازدارنده از فساد و تمام کنندهی حجت بر آنان باشد: ﴿لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ﴾ [النساء: 165].
7- خداوند را باید در نهان و آشکار در نظر داشت، زیرا هیچ حالتی بر او پوشیده نیست.
8- رزق و روزی تنها در دست خداست، پس باید از او طلبید همانگونه که نصرت و یاری مخصوص اوست و کمال بیخردی است که مخلوقاتی را به یاری طلبیم حال ان که او خود نیز محتاج خداوند است.
9- هدایت خداوند نور و روشنای راه است و مومن در پرتو آن با اطمینان بهسوی سعادت در حرکت است، اما کافر که خویشتن را از این موهبت الهی محروم ساخته است ناگزیر باید حیران و هراسان بر طریق گمراهی خویش افتادن و خیزان پیش رود تا نهایتاً با صورت بیچشم و گوش و زبان خویش در آتش جهنم سرازیر شود: ﴿وَمَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا٩٧﴾ [الإسراء: 97].
10- امام بخاری و امام مسلم از انس بن مالک نقل میکنند: شخصی از پیامبر ص پرسید: چگونه کافر به صورتش برانگیخته میشود؟ فرمود: «أَلَیْسَ الَّذِى أَمْشَاهُ عَلَى الرِّجْلَیْنِ فِى الدُّنْیَا قَادِرًا عَلَى أَنْ یُمْشِیَهُ عَلَى وَجْهِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». «آیا کسی که او را در دنیا بر پاهایش روان ساخت قادر نیست که او را در قیامت بر صورتش به حرکت درآورد؟».
11- سنن ابوداود و سنن ابن ماجه از ابوهریره در مورد فضیلت سورهی تبارک روایت میکنند که پیامبر ص فرموده است: «إِنَّ سُورَةً فِی الْقُرْآنِ ثَلَاثُونَ آیَةً شَفَعَتْ لِصَاحِبِهَا حَتَّى غُفِرَ لَهُ تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ». «سورهای دارای سی آیه در قران هست که برای تلاوت کنندهی خود شفاعت میکند تا این که بخشوده شود».
12- سنن ترمذی از جابر بن عبدالله روایت میکند: پیامبر ص نمیخوابید مگر این که سورهی «الم تنزیل» و ﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ﴾ را قرائت میکرد.
***