معرفی سوره: سورهی «قیامت» یا «لا أقسم» مکی است و بعد از سورهی «قارعة» نازل شده و مشتمل بر چهل آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: بعد از آن در سورهی مدّثر، مجرمین یکی از اسباب جهنمی شدنشان را تکذیب روز جزا برشمردند خداوند نیز علت این تکذیب را نترسیدن از قیامت میداند و در این سوره مفصلاً به بحث قیامت از وجوه مختلف آن یعنی امکان وقوع، سختیهای آن و علت نترسیدن از آن میپردازد.
محور سوره: بحث قیامت، جزا و سختیهای آن و امکان عقلی وقوع قیامت همراه با اشارهای به نزول قرآن.
سوره دارای سه مبحث است:
مبحث اول: اندیشه گناه و پیامدهای آن
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿لَآ أُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ ١ وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ ٢ أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجۡمَعَ عِظَامَهُۥ ٣ بَلَىٰ قَٰدِرِینَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُۥ ٤ بَلۡ یُرِیدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِیَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ ٥ یَسَۡٔلُ أَیَّانَ یَوۡمُ ٱلۡقِیَٰمَةِ ٦ فَإِذَا بَرِقَ ٱلۡبَصَرُ ٧ وَخَسَفَ ٱلۡقَمَرُ ٨ وَجُمِعَ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ ٩ یَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ یَوۡمَئِذٍ أَیۡنَ ٱلۡمَفَرُّ ١٠ کَلَّا لَا وَزَرَ ١١ إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمُسۡتَقَرُّ ١٢ یُنَبَّؤُاْ ٱلۡإِنسَٰنُ یَوۡمَئِذِۢ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ١٣ بَلِ ٱلۡإِنسَٰنُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦ بَصِیرَةٞ ١٤ وَلَوۡ أَلۡقَىٰ مَعَاذِیرَهُۥ ١٥﴾ [القیامة: 1-15].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«سوگند به روز قیامت (1) و سوگند به نفس ملامتگر (2) آیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهایش را جمع نخواهیم کرد! (3) آری! در حالی که تواناییم تا سرانگشتان او را (نیز) مرتب سازیم (4) بلکه انسان میخواهد فرا روی خویش را تباه سازد (5) میپرسد: روز قیامت چه زمانی است؟ (6) پس آنگاه که دیدگان خیره شود (7) و ماه تیره گردد (8) و خورشید و ماه جمع کرده شود (9) انسان آن روز گوید: گریزگاه کجاست؟ (10) هرگز، هیچ پناهی نیست (که به آن جا بگریزد) (11) در آن روز قرارگاه بهسوی پروردگار توست (12) انسان در آن روز به آنچه از پیش فرستاده و آنچه بر جای نهادن است خبر داده شود (13) بلکه انسان بر نفس خویش آگاه است (14) هر چند عذرهای خود را به میان افکند (15)».
توضیحات:
﴿لَآ أُقۡسِمُ﴾: «لا» زائده و جهت تاکید در قسم است. ﴿نَفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ﴾: نفس لوامه، نفس ملامتگر و وجدان بیدار هر مؤمن که او را نسبت به ترک خوبیها ملامت میکند و هنگام انجام دادن گناه او را پشیمان میسازد.
نکته: جواب در دو آیهی آغازین، لفظ «لَتُبْعَتُنَّ» است؛ یعنی یقیناً شما مبعوث خواهید شد.
﴿أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ﴾: اندیشهی تکذیب قیامت، از آن جا نشأت میگرفت که کافرین گمان میبردند چون استخوانهای انسان بعد از مرگ متلاشی شده و تبدیل به خاک میشود دیگر هیچگاه قابل بازسازی نخواهد بود، از این رو، حیاتی دوباره نیز برای آن قابل تصور نمیباشد. ﴿بَلَىٰ﴾: آری، حرف تصدیق و ایجاد است. ﴿قَٰدِرِینَ﴾: از نظر إعرابی حال از ضمیر فعل مقدر «نَجُمَعُها» است، یعنی در حالی که حتی بر مرمت سر انگشتان او نیز قدرتمندیم. ﴿نُّسَوِّیَ﴾: بازسازی کرده و مرتب و منظم گردانیم. ﴿بَنَان﴾ ج بَنانَة: سر انگشتان که دارای خطوطی است که کیفیت آن در افراد مختلف متفاوت و منحصر به فرد است. ﴿لِیَفۡجُرَ أَمَامَهُ﴾: تا زمان در پیش روی خویش را تباه کند و فرصت باقیماندهی عمر خویش را همچون گذشته با خیالی آسوده به گناه و فساد بگذارند ﴿أَیَّانَ﴾: چه زمان و کی؟ غرض از این سؤال توسط کافران، إستهزا و اندیشهی بعید دانستن قیامت است، برای اینکه با خیالی آسوده و وجدانی راحت به گناه خویش ادامه دهند. ﴿بَرِقَ﴾: ترسان و حیران و مبهوت گردد، گویا به یک باره شعاعی از نور شدید بر چشم انسان تابیده باشد. ﴿خَسَفَ﴾: نور خود را کاملاً از دست داده و تیره و تاریک گردد. ﴿جُمِعَ﴾: 1- خورشید و ماه یک جا جمع و در آتش دوزخ و یا آب دریا انداخته شود تا بر اشتعال آن بیفزاید. 2- نور هر دو از بین برود و تاریک گردد. 3- هر دو از غروب خویش طلوع کنند. خلاصهی کلام این است که هر دو در پایان حیات خویش به سونوشتی مشابه دچار شده و نابود میگردند ﴿أَیۡنَ ٱلۡمَفَرُّ﴾: راه فرار کجاست تا از سختیهای این روز خود را رهایی بخشیم؟ ﴿وَزَرَ﴾: کوه، قلعه و هر قرارگاهی که هنگام بروز مصیبت به آن جا پناه برود شود. ﴿ٱلۡمُسۡتَقَرُّ﴾: پناهگاه و قرارگاه نهایی که فرار و بازگشت همه کس به آن جا منتهی میشود و منزلگاه ابدی خواهد بود. ﴿قَدَّمَ﴾: آنچه در زمان حیات خویش انجام داده و نتایج آن را به آخرت فرستاده است. ﴿أَخَّرَ﴾: بازتاب اعمال نیک و بدی که بعد از مرگ نیز ادامه داشته و در قیامت به او ملحق خواهد شد. ﴿بَصِیرَةٞ﴾: بر نفس و عملکرد خویش آگاه و شاهد است و نیاز به شاهدی غیر از خود ندارد. «ها» در بصیره برای مبالغه است. ﴿مَعَاذِیرَهُ﴾ ج مِعْذَار: پردههای عذر و بهانه. هر چند بخواهد پردههای عذر و بهانهجویی بر خود بیندازد.
مفهوم کلی آیات:
وقوع قیامت امری است حتمی و ممکن و ایمان و اعتقاد به آن شهوات و تمایلات را سمت و سویی اخلاقی و انسانی میدهد و غریزهی پست حیوانی را در انسان تعدیل کرده و تحت کنترل خود در میآورد اما از آن جایی که بزهکاران، قید و بندهای اخلاقی را سدّ راه تمایلات حیوانی خویش میدانند پیوسته در اندیشهی آنند تا با أسالیب گوناگون، قیامت را انکار کنند و بدین ترتیب نفس خود را از ملامتهای احتمالی راحت سازند و با خیالی آسوده و به دور از هر اندیشهای به شهوترانی بپردازند، اما غافل از آن که خواه ناخواه روزی فرا خواهد رسید که تمامی مردمان بهسوی قرارگاه نهایی در دادگاه عدل الهی سوق داده شوند و سراسر وجود هر شخص، شاهدی بر تمام بزهکاریهایی خواهد شد که تحت هر عنوان و شعاری مرتکب شده است.
مبحث دم: تضمینی بر حفظ و تبیین قرآن
﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦ إِنَّ عَلَیۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا بَیَانَهُۥ ١٩ کَلَّا بَلۡ تُحِبُّونَ ٱلۡعَاجِلَةَ ٢٠ وَتَذَرُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ ٢١ وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ ٢٣ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ ٢٤ تَظُنُّ أَن یُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ ٢٥﴾ [القیامة: 16-25].
ترجمه:
«زبانت را به (تکرار) آن مجنبان که در آن شتاب کنی (16) همانا گردآوری و بازخوانی آن بر (عهدهی) ماست (17) پس هرگاه آن را باز خواندیم بازخوانیاش را دنبا کن (18) سپس همانا بیان (و شرح) آن بر (عهدهی) ماست (19) چنین نیست (که شما میگویید)، بلکه شما دنیا را دوست میدارید (20) و آخرت را رها میکنید (21) چهرههایی در آن روز شاداب است (22) بهسوی پروردگارش نظارهگرست (23) و چهرههایی در آن روز در هم کشیدهاند (24) یقین دارند که عذابی کمرشکن بر سر ایشان آورده شود (25)».
توضیحات:
﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِ﴾: این آیه اشاره به حالت رسول الله ص در هنگام دریافت وحی دارد که در کلمات وحی عجله میکرد و از بیم فراموشی، آیات را همراه جبرئیل تکرار میکرد اما خداوند ایشان را از این کار باز میدارد و خود تضمین مینماید که هیچگاه پیامبر، قرآن را فراموش نخواهد کرد ﴿جَمۡعَهُ﴾: جمع نمودن آن در سینهی پیامبر. ﴿قُرۡءَانَهُ﴾ (قرأ): در اصل لغت به معنای قرائت کردن است همچنان که در این آیه نیز بدین معنا آمده است، یعنی بر ماست قرائت آن بر تو تا اینکه آن را فراموش نکنی. ﴿فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُ﴾: از قرائتش پیروی کن. شرط این تبعیت، استماع قرآن و سپس کوشش در فرا گرفتن آن است. ﴿بَیَانَهُ﴾: بیان داشتن احکام، توضیحات و غرایب آن و به طور کلی تبیین و تفسیر قرآن.
نکته: در این آیات حالات سهگانهی وحی ذکر شده است: 1- جمع نمودن قرآن در سینهی پیامبر 2- تلاوت قرآن بر پیامبر جهت فراگیری 3- تفسیر و تبیین معانی آن.
﴿ٱلۡعَاجِلَةَ﴾: دنیا، زیرا زودیاب و زودگذر است و انسان نتایج کارهایش را در آن فی الحال و نقدی دریافت میدارد و این با طبیعت آدمی سازگارتر است. ﴿تَذَرُونَ﴾ (وذر): رها کرده و واگذاشتهاید. ﴿ٱلۡأٓخِرَةَ﴾: دنیای دیگر که دیریاب و پایدار است و برای آن باید تلاش کرد و در انتظار پاداش آن شکیبا بود. ﴿نَّاضِرَةٌ﴾ (نضر): شاداب، تازه و خرم به سبب طروات نعمت و دیدار محبوب و معبود خویش. ﴿نَاظِرَةٞ﴾: نگاهکننده و ناظر، که از دیدگاه اهل سنت هر مؤمنی خداوند را در آخرت به وضوح خواهد دید. (توضیحات بیشتر در بخش فواید ذکر خواهد شد). ﴿بَاسِرَةٞ﴾ (بسر): دَرهم و مبهوت و وحشتزده به سبب مواجهه با عذابهای طاقتفرسای دوزخ. ﴿تَظُنُّ﴾: در این جا یعنی یقین و آگاهی کامل دارد، زیار طبق آیات گذشته، شخص کافر کاملاً بر اعمال و پلیدهای خویش آگاهی دارد و سرنوشت خود را به وضوح میبیند. ﴿أَن یُفۡعَلَ بِهَا﴾: اینکه واقع میشود و بر ایشان فرود میآید و کارساز خواهد بود ﴿فَاقِرَةٞ﴾ (فقر): بلا و مصیبت کمرشکن، اصل «فقار» به ستون فقرات گفته میشود و «فاقره» عبارت است از شکسته شدن ستون فقرات در نتیجهی مصیبت بسیار بزرگ. یعنی جهنمی یقین مییابد که سختی عذاب، کمر او را خواهد شکست.
مفهوم کلی آیات:
قرآن کتاب هدایت و بیانگر حقیقت و نویدبخش سعادت است، از این سبب پیامبر نسبت به دریافت آن حرص فراوانی داشت تا مبادا گوشهای از آن را فراموش کند، اما خداوند تضمین میکند که خود را کاملترین شکل ممکن آن را به مردم برساند تا اتمام حجتی باشد در برابر دیدگان کسانی که حیات گذاری دنیا را بر آخرت و دیدار خداوند ترجیح میدهند؛ آخرتی که طراوتش چهرهی مومنان را شاداب و نورانی و صلابتش چهرهی کافران را مبهوت و تاریک خواهد کرد.
مبحث سوم: مرگی ناامید کننده
﴿کَلَّآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلتَّرَاقِیَ ٢٦ وَقِیلَ مَنۡۜ رَاقٖ ٢٧ وَظَنَّ أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ ٢٨ وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ ٢٩ إِلَىٰ رَبِّکَ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡمَسَاقُ ٣٠ فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ ٣١ وَلَٰکِن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٣٢ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ یَتَمَطَّىٰٓ ٣٣ أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰ ٣٤ ثُمَّ أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰٓ ٣٥ أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن یُتۡرَکَ سُدًى ٣٦ أَلَمۡ یَکُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِیّٖ یُمۡنَىٰ ٣٧ ثُمَّ کَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ ٣٨ فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَیۡنِ ٱلذَّکَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ ٣٩ أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یُحۡـِۧیَ ٱلۡمَوۡتَىٰ ٤٠﴾ [القیامة: 26-40].
ترجمه:
«هرگز (کافر ایمان نخواهد آورد تا) آنگاه که روح به گلوگاهها رسد (26) و گفته شود: کیست شفادهنده؟ (27) و به یقین بداند که آن (هنگام) جدایی است (28) و ساق (پا) به ساق دیگر پیچید (29) در آن روز سرانجام بهسوی پروردگار توست (30) پس نه راست پنداشت و نه نماز گزارد (31) بلکه دروغ انگاشت و روی گرداند (32) سپس خرامان به نزد خانوادهاش رفت (33) وای بر تو باد پس وای بر تو! (34) باز هم وای بر تو باد پس وای بر تو! (35) آیا انسان میپندارد که بیهدف رها میشود! (36) آیا نطفهای از مّنی نبود که (در رحمِ) ریخته میشد! (37) سپس خون بستهای بود، که (خداوند او را) آفرید پس مرتب ساخت! (38) آنگاه دو جفت نر و ماده را از آن پدید آورد! (39) آیا آن (آفریدگار) توانا نسیت بر اینکه مردگان را زنده کند! (40)».
توضیحات:
﴿ٱلتَّرَاقِیَ﴾ ج تَرقُوة: استخوان بین حلق و گردن که رسیدن روح به آن جا دلالت بر نزدیک شدن زمان مرگ است. ﴿مَنۡ رَاقٖ﴾ (رَقی): شفادهنده و افسونگر، آن کس که مرگ را از او دور کند، این سخن حاضرین بر بستر بیمار در حال مرگ است، همچنین ممکن است این سخن ملائکه باشد، یعنی کدام یک از فرشتگان رحمت یا عذاب، روح این شخص را به جایگاه حقیقی آن میبرد؟ ﴿ظَنَّ﴾: یقیناً در مییابد: ﴿أَنَّهُ ٱلۡفِرَاقُ﴾: حالت او حالت فراق و جدایی از زندگی دنیاست. ﴿وَٱلۡتَفَّتِ ٱلسَّاقُ بِٱلسَّاقِ﴾: یک ساق پا به ساق دیگر پیچید. از این آیه سه منظور قابل فهم است: 1- سختیهای مرگ او را در هم پیچد تا جایی که دیگر توانی در ساق پاهایش باقی نماند. 2- اشاره به مُردن و جفت شدن دو پا در کفن است. 3- سختی قبض روح و فراق دنیا با همدیگر بر او فشار میآورد. ﴿ٱلۡمَسَاقُ﴾: مرجع و محل بازگشت که تنها بهسوی پروردگار است. ﴿فَلَا صَدَّقَ﴾: باور نکرد و تصدیق ننمود پیامبر و قرآن و روز جزا را. ﴿وَلَا صَلَّىٰ﴾: نماز نخواند و ابراز بندگی ننمود. ﴿یَتَمَطَّىٰٓ﴾: (مَطوَ ← مطا) یا (مَطَطَ): خرامان و متکبرانه به سبب بینیاز دانستن خویش از حقیقت. ﴿أَوۡلَىٰ لَکَ﴾: ویلٌ لک: وای بر تو! مرگ و هر چه مصیبت و عذاب است بر تو شایستهتر است.
نکته: روایت شده که این آیه در مورد ابوجهل نازل شده است و پیامبر ص دست او را گرفته و به او میگوید: ﴿أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰٓ﴾. ابوجهل در غزوهی بدر به زشتترین شیوه به هلاکت رسید.
﴿سُدًى﴾: بیهوده و بیهدف همانند دیگر حیوانات که هیچ حساب و جزایی ندارند. ﴿نُطۡفَةٗ﴾: قطرهای از منی، آمیزهی منی مرد و تخمک زن. ﴿یُمۡنَىٰ﴾: در رَحِم زن ریخته میشود. ﴿عَلَقَةٗ﴾: مرحلهی دوم خلقت که نطفه تبدیل به خون بسته میشود. ﴿خَلَقَ﴾: مراحل بعدی خلقت که از مضغه (تکهگوشت) تا زایمان ادامه مییابد. ﴿سَوَّىٰ﴾: مرتب ساخت و آن را به بهترین شکل ممکن ترکیببندی کرد. ﴿أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ﴾: آیا چنان ذات قدرتمندی که انسان را بدون نمونهی قبلی و از مادهی ناچیز میآفریند توانا نیست که بار دیگر او را بازآفرینی کند؟ روایت است که رسول الله ص هرگاه این آیه را میخواندند میفرمودند: «سُبْحَانَکَ اللهم، بَلَى».
مفهوم کلی آیات:
کافر نیز نهایتاً به خود میآید آنگاه که مرگ را در آغوش خود بیابد و به یقین در یابد که راه گریزی از آن نیست و ناگزیر باید رهسپار شد بهسوی آن منزلگاهی که به استمرار وعدهاش را به او داده بودند؛ اما افسوس که از حیات دنیوی بهرهای معنوی نبرد و حیاتش را همچون حیوانات، پوچ و بیهوده دانست و هر زمان نیز بهانه و توجیهی جدید عَلّم کرد و شگفتا که حتی اندکی در وجود خویش نیندیشید که اصل او چه بوده و او را از چه آفریدهاند تا شاید پردههای تعجب و تکبر از دیدگانش برچیده شود و حقیقت خلقت را آنگونه که شایسته است باور نماید و به خالق آن ایمان آورد و آفرین گوید و خود را برای دیدار با او آماده نماید.
برداشتها و فواید سوره:
1- بیان قدرت والای خداوند در آفرینش دوباره تا آن جا که ظریفترین اعضا نیز به حالت اصلی خود در خواهند آمد.
2- انکار قیامت، به سبب اندیشهی خوشگذارانی و رهایی از قید و بندهای اخلاقی در زندگیست.
3- در مقابل حُکم و امر خداوند هیچ راه گریز و پناهی نیست مگر بهسوی قرارگاه نهایی در نزد خداوند.
4- اصلیترین گواه در قیامت نسبت به نیک و بد کارها اعضای بدن خود انسان است.
5- خداوند در مورد قرآن تضمین کرده است که هیچ حرفی از آن کم نشود، هیچ کلمهای تغییر نیابد و هیچ نکتهی مبهمی در آن باقی نماند.
6- حبّ دنیا و لذات زودگذر آن از اسباب حقیقی و اصلی در تکذیب روز قیامت است.
7- بیهدف رها نشدن انسان در این جهان از دلائل عقلی، و قدرت شگفتانگیز خداوند در خلقت از دلائل مادی در اثبات امکان وقوع قیامت است.
8- لحظهی مرگ هر انسان عبرتی برای دیگران است تا بیندیشد که حقیقتاً مرگ، قطع ارتباط انسان با هر آن چیزی است که به آن دل بسته است و رحل اقامت بهسوی منزلگهی است که خداوند آن را بر حسب عمل برای هر شخص مهیا ساخته است.
9- در مورد رؤیت خداوند در بهشت دو نظریه وجود دارد: امامیه و معتزله رؤیت عینی خداوند را در دنیا و آخرت محال میدانند و اصلیترین دلیل آنها، جواب خداوند به خواستهی موسی در آیهی 143 اعراف است که میفرماید: ﴿لَن تَرَىٰنِی﴾ [الاعراف: 143]: «قدرت دیدن مرا نداری». اما ابوبکر صدیق، روایتی از علی بن ابی طالب و جمهور اهل سنت طبق آیاتی از قرآن و أحادیث نبوی آن را در بهشت ممکن دانستهاند. امامان بخاری و مسلم از ابوهریره نقل میکنند: «أَنَّ النَّاسَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ قَالَ هَلْ تُمَارُونَ فِى الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ لَیْسَ دُونَهُ سَحَابٌ قَالُوا لاَ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ فَهَلْ تُمَارُونَ فِى الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا سَحَابٌ قَالُوا لاَ قَالَ فَإِنَّکُمْ تَرَوْنَهُ کَذَلِکَ». «عدهای از رسول الله ص پرسیدند: آیا در روز قیامت پروردگارمان را میبینیم؟ فرمود: آیا در تماشای خورشید و ماه آنگاه که هیچ ابری نباشد مشکلی دارید؟ گفتند: خیر، ای رسول خدا؛ فرمود: پس شما آن گونه پروردگارتان را خواهید دید».
حافظ در مضمون حدیث یاد شده میگوید:
او را به چشم پاک توان دید چون هلال |
|
هر دیده جای جلوهی
آن ماهپاره نیست |
امام مسلم در تفسیر آیهی ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ﴾ از صهیب از پیامبر ص نقل میکند: آنگاه که بهشتیان داخل بهشت میشوند خداوند به آنها میفرماید: آیا چیزی میخواهید به شما اضافه کنم؟ آنها میگویند: آیا چهرههای ما را درخشان نساختی و ما را به بهشت وارد نکردی و از آتش نجات ندادی؟ آنگاه خداوند حجاب را کنار میزند، پس در آن موقع هیچ چیزی به آنها داده نشده است که دوست داشتنیتر باشد از نگاه کردن به پروردگارشان، و این مفهوم زیادت است؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود: ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ﴾ [یونس: 26].
امام شافعی در تفسیر آیهی 15 سورهی مطففین ﴿کَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ ١٥﴾ [المططفین: 15]. میفرماید: «از آن جایی که گناهکاران از تماشای پروردگارشان محروم میشوند درمییابیم که نیکوکاران یقیناً پروردگارشان را خواهند دید».
***