معرفی سوره: سورهی «عبس» مکی است و بعد از سورهی «نجم» نازل شده و مشتمل بر 42 آیه است.
مناسب آن با سورهی قبل: در پایان سورهی «نازعات» خداوند وظیفهی پیامبر نسبت به قیامت را انذار و ترساندن از آن دانست و در آغاز این سوره نیز بیان میدارد که چه کسی انذار در او تأثیر دارد و باید او را انذار دادرد و چه کسی آنگونه نیست و وظیفهی پیامبر در برابر هم گروه چیست.
محور سوره: رفتار انسان در برابر دعوت و بازتاب آن در قیامت.
سوره دارای پنچ مبحث است:
سبب نزول آیت آغازین سوره: روزی رسول الله ص در مجلس با بزرگان قریش مثل عُتبه، شیبه، عباس بن عبدالمطلب، أبوجهل و أبی بن خلف نشسته و در حال دعوت آنها به اسلام بود، که ناگهان یکی از یارانش به نام عبدالله بن أم مکتوم (عبدالله بن شریح) که نابینا بود و متوجه آن جلسه نشده بود وارد آن مجلس شد و خطاب به پیامبر عرض داشت: «یا رَسولَ الله عَلِمَنیِ ممـَّا عَلَّمَککَ اللّهُ» یعنی «ای رسول خدا! آن چه را خداوند به تو یاد داده است به من یاد ده». رسول الله ص از این رفتار عبدالله ناراحت شده و چهره درهم کرده و روی گرداند. این رفتارش سبب شد که خداوند آیات نخستین این سوره را نازل کند و پیامبر را نسبت به این عملش آگاه سازد. بعد از آن زمان هرگاه پیامبر، عبدالله بن أم مکتوم بسیار او را گرامی میداشت و میفرمود: «مَرحَبا بِمَنُ عَاتَبَنیِ فَیه رَبّیِ» یعنی: مرحبا بر آنکه خداوند به خاطر او مرا سرزنش کرد.
مبحث اول: عتابی الهی
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیم
﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ٢ وَمَا یُدۡرِیکَ لَعَلَّهُۥ یَزَّکَّىٰٓ٣ أَوۡ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّکۡرَىٰٓ٤ أَمَّا مَنِ ٱسۡتَغۡنَىٰ٥ فَأَنتَ لَهُۥ تَصَدَّىٰ٦ وَمَا عَلَیۡکَ أَلَّا یَزَّکَّىٰ٧ وَأَمَّا مَن جَآءَکَ یَسۡعَىٰ٨ وَهُوَ یَخۡشَىٰ٩ فَأَنتَ عَنۡهُ تَلَهَّىٰ١٠﴾ [عبس: 1-10].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«چهره درهم کشید و روی برگرداند (1) از اینکه نابینا به نزدش آمد! (2) و چه تو را آگاه ساخته است شاید او پاک شود (3) یا بند گیرد و آن پند به او نفع رساند! (4) اما کسی که بینیازی نمود (5) پس تو به او میپردازی (6) و چیزی بر تو نیست اگر پاک نشود! (7) و اما آنکه شتابان به نزد تو آمد (8) در حالی که بیمناک بود (9) پس تو از او به دیگری مشغول میشود! (10)».
توضیحات:
﴿عَبَسَ﴾: چهره در هم کشید و روی ترش کرد. ﴿ٱلۡأَعۡمَىٰ﴾: مقصود عبدالله بن أم مکتوم است که پیامبر به سبب پافشاری او در مجلس بزرگان قریش، چهره درهم کشید. ﴿وَمَا یُدۡرِیکَ﴾: و چه چیزی و یا کسی تو را نسبت به درون او آگاه ساخته است! از مادهی «إدراء» به معنای باخبر ساختن است و اینگونه نیز معنا میکنند: «و تو چه دانی؟».﴿لَعَلَّ﴾: از ادات ترجی و امید. ﴿ٱلذِّکۡرَىٰٓ﴾: پند و اندرز و موعظه، قرآن. ﴿ٱسۡتَغۡنَىٰ﴾: بینیاز دانست، به واسطهی ثروت و قدرت، خود را از خدا و رسولش بینیاز دانست مثل برزگان قریش. ﴿تَصَدَّىٰ﴾: در اصل «تَصَدَّىٰ» است به معنای روی میکنی و گوش فرا میدهی و توجه میکنی به کسی. ﴿تَلَهَّىٰ﴾: در اصل «تَتَلَهّی» میگردانی از کسی و به کسی دیگر مشغول میشوی.
مفهوم کلی آیات:
حرص و علاقهی شدید رسول الله ص به دعوت و ارشاد، سبب شد خداوند در قرآن بارها او را مورد خطاب قرار دهد و حتی در مواضعی با تندی او را عتاب نماید، از این رو باید در هر کاری حتی دعوت، مساوات و تعادل را در نظر گرفت و در امور دعوی، تمایل و اشتیاق مخاطب را معیار قرار داد، نه مقام و جایگاه.
مبحث دوم: قرآن، موعظهی جاودان
﴿کَلَّآ إِنَّهَا تَذۡکِرَةٞ١١ فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُۥ١٢ فِی صُحُفٖ مُّکَرَّمَةٖ١٣ مَّرۡفُوعَةٖ مُّطَهَّرَةِۢ١٤ بِأَیۡدِی سَفَرَةٖ١٥ کِرَامِۢ بَرَرَةٖ١٦﴾ [عبس: 11-16].
ترجمه:
«هرگز (بدان رفتار برنگرد)، به راستی که آن (آیات قرآن) پند است (11) پس هر کس خواهد از آن پند گیرد (12) در نامههایی است گرانقدر (13) بلندمرتبه و پاک داشته شده (14) به دستان نویسندگانی (15) بزرگوارِ نیک کردار (16)».
توضیحات:
﴿صُحُفٖ﴾: ج صحیفه، آن چه برای مینگارند. ﴿مُّکَرَّمَةٖ﴾: گرامی داشته شده. کرامت قرآن به سبب محتوا و نزول از لوح محفوظ است. ﴿مَّرۡفُوعَةٖ﴾: والامقام در نزد خداوند. ﴿مُّطَهَّرَةِۢ﴾: پاکیزه از هر ناپاکی و عیب و نقص و از دسترسی شیاطین. ﴿سَفَرَةٖ﴾: ج سافِر، سفیر و واسطه بین خداوند و پیامبران، یا سافر به معنای کاتب است که قرآن را از لوح محفوظ مینویسد یا اعمال بندگان را مینگارند. ﴿کِرَامِۢ﴾: دارای کرامت و بزرگی. ﴿بَرَرَةٖ﴾ ج بارّ: به معنای نیکوکار و راستگو.
مفهوم کلی آیات:
قرآن پیامی است جاودانه برای تمامی آنانی که در طلب پند و اندرزند و قرآن را سفیرانی از جنس نور و نیکوکارانی گرامی بر قلب پاکترین فرد بشریت فرود آوردهاند و تنها پاکیزگان به آن دست مییابند و روشناسی زندگانی خویش میسازند.
مبحث سوم: هشداری به ناسپاسان
﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَکۡفَرَهُۥ١٧ مِنۡ أَیِّ شَیۡءٍ خَلَقَهُۥ١٨ مِن نُّطۡفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ١٩ ثُمَّ ٱلسَّبِیلَ یَسَّرَهُۥ٢٠ ثُمَّ أَمَاتَهُۥ فَأَقۡبَرَهُۥ٢١ ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ٢٢ کَلَّا لَمَّا یَقۡضِ مَآ أَمَرَهُۥ٢٣﴾ [عبس: 17-23].
ترجمه:
«مرگ بر انسان (کافر)، چقدر ناسپاس است! (17) او را از چه چیزی آفرید! (18) از نطفهای او را آفرید سپس سامانش داد (19) پس راه (خیر و شر) را بر او آسان نمود (20) سپس او را میراند و در قبرش نهاد (21) سپس هرگاه خواست او را زنده میکند (22) هرگز! (حق خداوند اینگونه نیست) هیچگاه به جای نیاورد آن چه را به او امر کرد (33)».
توضیحات:
﴿قُتِلَ﴾: لعنت و عذاب بر او، کشته باد! ﴿ٱلۡإِنسَٰنُ﴾: در اینجا مقصود انسان کافر و ناسپاس است. ﴿مَآ أَکۡفَرَهُۥ﴾: صیغهی تعجب، چقدر ناسپاس است! ﴿نُّطۡفَةٍ﴾: آمیختهی آب مرد و زن که سرآغاز مراحل خلقت انسان است. ﴿قَدَّرَهُۥ﴾: تقدیر خلقت انسان به معنای موزون ساختن و او را به حالت کنونی در آوردن و طی نمودن مراحل خلقت است، یا اینکه تقدیر یعنی تعیین میزان رزق، عمر، عمل، سعادت و شقاوت. ﴿ٱلسَّبِیلَ﴾: راه خیز و شر، و یا در اینجا مقصود پایان مرحلهی خلقت و خروج از رحم مادر است. ﴿یَسَّرَهُ﴾: راه سعادت را بر او هموار ساخت و یا راه خروج از رحم مادر را برای او آسان نمود. ﴿فَأَقۡبَرَهُ﴾: او را در قبر قرار داد، دلالتی بر شرافت انسان. نسبت به سایر مخلوقات. ﴿إِذَا شَآءَ﴾: هرگاه بخواهد، و این آیه دلالتی است بر اینکه زمان وقوع قیامت را فقط خداوند میداند. ﴿لَمَّا یَقۡضِ مَآ أَمَرَهُۥ﴾: هرگز این انسان ناسپاس (و حتی هر انسانی) حق آن چه را خداوند به او امر کرده بود کامل به جای نیاورد.
مفهوم کلی آیات:
آفرینش انسان از مایعی پست و بیارزش، دلالت بر عظمت خالق و ضعف مخلوق دارد. چگونگی انتقال تمامی صفات و خصوصیات ظاهری و درونی از یک نسل به نسل دیگر به سبب همین مایع پست، دلالتی قویتر بر این عظمت است. اما عجیبتر از تمامی اینها آن است که چگونه انسان اصل خلقت خویش را فراموش کرده و در برابر خالق خویش به نافرمانی میپردازد.
مبحث چهارم: رستاخیز طبیعت و لزوم اندیشیدن در آن
﴿فَلۡیَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ٢٤ أَنَّا صَبَبۡنَا ٱلۡمَآءَ صَبّٗا٢٥ ثُمَّ شَقَقۡنَا ٱلۡأَرۡضَ شَقّٗا٢٦ فَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا حَبّٗا٢٧ وَعِنَبٗا وَقَضۡبٗا٢٨ وَزَیۡتُونٗا وَنَخۡلٗا٢٩ وَحَدَآئِقَ غُلۡبٗا٣٠ وَفَٰکِهَةٗ وَأَبّٗا٣١ مَّتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِأَنۡعَٰمِکُمۡ٣٢﴾ [عبس: 24-32].
ترجمه:
«پس انسان باید به غذایش بنگرد (24) ما چگونه باران را به شگفتی فرو فرستادیم! (25) سپس زمین را حیرتآور شکافتیم (26) آنگاه در آن دانه رویاندیم (27) و انگور و سبزی (28) و زیتون و نخل (29) و بوستانهای انبوه (30) و میوه و علف (32) برای بهرهمندی شما و چهارپایانتان (32)».
توضیحات:
﴿إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ﴾: بهسوی عذایش که چگونه به وجود میآید و زندگی او در گرو آن است. ﴿صَبَبۡنَا﴾: باراندیم، فرو ریختیم.
نکته: ﴿صَبّٗا﴾ و ﴿شَقّا﴾ در این دو آیه از لحاظ إعرابی مفعول مطلق تأکیدی هستند. ﴿حَدَآئِقَ﴾: ج حدیقة: باغها. ﴿غُلۡبٗا﴾ ج أغلب و غلباء: انبوه و تنومند. ﴿أَبّٗا﴾: گیاهان خودرو که چراگاه حیوانات است.
مفهوم کلی آیات:
خداوند نگاه این انسان را متوجه نعمتی میسازد که بدون آن زندگی بر او ممکن نمیباشد. شناخت خواص و ارزش آن و چگونگی شکل گرفتنش، او را با خالق و بخشندهی آن نعمت عظیم آشنا میکند و در او حسن شکرگزاری پدید میآورد و این پیام را به او میدهد که باید پاسخگوی چگونه استفاده کردن از آن نعمت بزرگ باشد که همان رستاخیز طبیعت و زنده شدن زمین بعد از مرگش خود حکایت از ممکن بودن رستاخیز مردگان دارد تا در آن روز این انسان محصول دنیای خویش را برداشت کند.
مبحث پنجم: رستاخیز مردگان
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلصَّآخَّةُ٣٣ یَوۡمَ یَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِیهِ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِیهِ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِیهِ٣٦ لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧ وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ مُّسۡفِرَةٞ٣٨ ضَاحِکَةٞ مُّسۡتَبۡشِرَةٞ٣٩ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذٍ عَلَیۡهَا غَبَرَةٞ٤٠ تَرۡهَقُهَا قَتَرَةٌ٤١ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَفَرَةُ ٱلۡفَجَرَةُ٤٢﴾ [عبس: 33-42].
ترجمه:
«پس آنگاه که آواز گوشخراش در رسد (33) روزی که بگریزد شخص از برادرش (34) و مادرش و پدرش (35) و همسرش و فرزندانش (36) در آن روز برای هر کدام از ایشان حالتی است که او را کفایت میکند (37) آن روز چهرههایی درخشان است (38) خندان و شادمان است (39) و در آن روز بر چهرههایی غبار است (40) تارکی آن را فرو میگیرد (41) اینان همان کافران بزهکارند (42)».
توضیحات:
﴿ٱلصَّآخَّةُ﴾: صدای هولناک و کرکننده، در اینجا در این مراد نفخهی دوم صور است که همهی مردگان به واسطهی آن زنده و به صحرای محشر رانده میشوند. ﴿صَٰحِبَتِه﴾: همسر. ﴿بَنِیهِ﴾: ج أبن: فرزندان.
نکته: ذکر این افراد به سبب قرابت و دلسوزی آنهاست.
﴿ٱمۡرِیٕٖ﴾: شخص، زن و مرد. ﴿شَأۡن﴾: جایگاه، کار و بار، حالت، وضعیت. ﴿یُغۡنِیهِ﴾: بینیاز میسازد او را از اینکه در احوال دیگران تجسس کند و عکسالعمل نشان دهد. ﴿مُّسۡفِرَةٞ﴾: روشن و سفید و تابناک (به سبب آثار عبادت).﴿مُّسۡتَبۡشِرَةٞ﴾: ظهور شادمانی بر صورت مومنین بر اثر شادمانی درونی. ﴿غَبَرَةٞ﴾: غبار اندوه و پریشانی از عذابی که در انتظار کافرین است. ﴿تَرۡهَقُهَا﴾: فرو میگیرد و میپوشاند صورتهای آنها را. ﴿قَتَرَةٌ﴾: سیاهی و دود، تیرگی صورت (به سبب آثار گناه). ﴿کَفَرَةُ﴾: کافر: پوشاننده و انکارکنندهی حقیقت. ﴿فَجَرَةُ﴾ فاجر: بزهکار و خلافکار، کسی که از حقیقت چرخ میخورد.
مفهوم کلی آیات:
وحشت حاکم بر قیامت به اندازهای است که انسان را هراسان میسازد. قرابت و خویشاوندی حتی از نوع بسیار نزدیک آن نیز، نه تنها مایهی دلخوشی نیست بلکه موجب فرار از همدیگر است تا مبادا طلبکاری پیدا شود و اوضاع را بر او سختتر سازد. در آن روز اثرات نعمت و عذاب از یک سو و اثرات عبادت و گناه از دیگر سو، چهرهها را دگرگون ساخته و سیمای بهشتیان را نورانی و درخشان و صورت دوزخیان را غبار آلود و تیره میسازد.
برداشتها فواید سوره:
1- دعوتگر باید پیوسته گشادهرویی و خوشرفتاری را در شرایط دعوت حفظ کند.
2- رعایت اولویتها در امر دعوت و تبلیغ، از ضروریاتها به شما میرود و همیشه مشتاقان هدایت بر منکرین و مخالفین ترجیح دارند.
3- عتاب و تذکر در برابر اشتباه، از اسباب بازدارندهای است که سبب آگاهی و عدم تکرار خطا میشود.
4- معیار شخصیت و بزرگی، به تقوی و ایمان است نه مقام و منصب.
5- آشنایی بیشتر و کاملتر انسان نسبت به منشأ خلقت خویش، سبب زیادت یقین و اعتقاد نسبت به خالق میشود.
6- فرار مردم از همدیگر در قیامت، هشداری است جدی تا هر انسانی در این دنیا، هر چه بیشتر در پی کسب ثواب و اعمال نیکو باشد.
7- قاری قرآن در مرتبهی فرشتگانی است که رابطین بین خدا و پیامبر ص در نزول قرآن میباشند. امام مسلم از عایشه از رسول خدا ص نقل میکند. «الْمَاهِرُ بِالْقُرْآنِ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ وَالَّذِى یَقْرَأُ الْقُرْآنَ یَتَتَعْتَعُ فِیهِ وَهُوَ عَلَیْهِ شَاقٌّ فَلَهُ أَجْرَانِ». «هر کس در قرآن مهارت داشته باشد همراه فرشتگانی بلند مرتبهی نیکوکار است و آن کس که قرآن را به رحمت میخواند و قرائت بر او دشوار است پس برای او دو پاداش است».
8- حس بصری در مورد تکبر ورزیدن انسان میگوید: «کَیف یَتکبَّرُ مَنُ خّرَجَ مَن سَبیلِ البَولِ مرتَّینِ!». «چگونه تکبر میورزد کسی که دو بار از مجرای ادارا خارج شده است!».
***