معرفی سوره: سورهی «فجر» مکی است و بعد از سورهی «لیل» نازل شده و شامل سی آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: بعد از ذکر اقسام مردم در قیامت و بیان جایگاه هر گروه، در این سوره به ذکر نمونههایی از طغیانگری در میان اقوام گذشته و عاقبت آن پرداخته و به مؤمنان نیز در پایان سوره اشارهای شده است.
محور سوره: بیان نمونههایی از اقوام سرکش گذشته، سنت ابتلاء و آزمایش، اهوال قیامت و به طور کلی جایگاه مال و قدرت در سعادت و شقاوت.
سوره دارای سه مبحث است:
مبحث اول: غروری ناصواب
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿وَٱلۡفَجۡرِ١ وَلَیَالٍ عَشۡرٖ٢ وَٱلشَّفۡعِ وَٱلۡوَتۡرِ٣ وَٱلَّیۡلِ إِذَا یَسۡرِ٤ هَلۡ فِی ذَٰلِکَ قَسَمٞ لِّذِی حِجۡرٍ٥ أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ٦ إِرَمَ ذَاتِ ٱلۡعِمَادِ٧ ٱلَّتِی لَمۡ یُخۡلَقۡ مِثۡلُهَا فِی ٱلۡبِلَٰدِ٨ وَثَمُودَ ٱلَّذِینَ جَابُواْ ٱلصَّخۡرَ بِٱلۡوَادِ٩ وَفِرۡعَوۡنَ ذِی ٱلۡأَوۡتَادِ١٠ ٱلَّذِینَ طَغَوۡاْ فِی ٱلۡبِلَٰدِ١١ فَأَکۡثَرُواْ فِیهَا ٱلۡفَسَادَ١٢ فَصَبَّ عَلَیۡهِمۡ رَبُّکَ سَوۡطَ عَذَابٍ١٣ إِنَّ رَبَّکَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ١٤﴾ [الفجر: 1-14].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«سوگند به سپیدهدم (1) و به شبهای ده گانه (2) و به جفت و تک (3) و به شب آنگاه که بگذرد (4) آیا در آن سوگندی برای خردمند هست! (5) آیا ندیدی که پروردگارت با قوم عاد چه کرد! (6) اِرم که صاحب ستونها بود (7) همان که مانندش در سرزمینها آفریده نشده است (8) و ثمود که صخرهها را در روادی «القری» تراشیدند (9) و فرعون صاحب میخها (10) کسانی که در سرزمینها سرکشی کردند (11) و فساد را در آن به فراروانی رساندند (12) پس پروردگارت تازیانهی عذاب را بر آنها فرود آورد (13) بیگنان پروردگارت در کمینگاه است (14)».
توضیحات:
﴿فَجۡرِ﴾: سپیدهدم آغاز روز، و وجه نامگذاری آن این است که طلوع سپیدهدم سبب انفجار و نابودی تاریکی شب میشود و بیانش در اینجا دلالتی است از حرکت بهسوی روشنایی و هدایت بعد از تاریکی و ضلالت. ﴿لَیَالٍ عَشۡرٖ﴾: شبهای دهگانه که در مورد آن چندین قول وجود دارد: 1- ده روز اول ذیالحجه. 2- ده روز اول محرم. 3- دههی آخر رمضان و قول اول صحیحتر است. ﴿ٱلشَّفۡعِ وَٱلۡوَتۡرِ﴾: جفت و بک یا زوج و فرد. که در مورد این نیز چند قول است: 1- وتر عرفه است و شفع عید قربان. 2- وتر خداوند است و شفع تمامی مخلوقات که به صورت جفت آفریده شدهاند. 3- وتر نماز مغرب و شفع دیگر نمازهاست. ﴿یَسۡرِ﴾ (سَرَی یَسرِی): رفتن به آرامی. ﴿ذِی حِجۡرٍ﴾: دارای عقل «حِجْر» در اصل لغت به معنای منع کردن است و عقل را حجر مینامند، چون سبب منع انسان از نادانی و اعمال ناشایست میشود عَاد: قومی نیرومند و بلند قامت که در منطقهی احقاف بین عمان و حضرموت در یمن ساکن بودند. نسل اینها عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح است و خداوند در سورهی نجم آنها را «عادَاً الأُولًّی» یعنی عاد اولی نامیده است که در مورد سبب این نامگذاری اختلاف است: بعضی میگویند منظور اولین قبیلهای است که بعد از نوح هلاک شدهاند و یا به سبب آنکه قبل از قوم ثمود میزیستهاند و اولین قوم عرب نیز شمرده میشوند، اما در مقابل عدهای قوم عاد را به دو گروه تقسیم میکنند: گروهی که به نام قوم هود معروفند و گروهی دیگر به نام قوم ارم که اجداد اینها بوده و به «عادَاً الأُولًّی» معروفند. ﴿إِرَمَ﴾: شهری که قوم عاد به اسم جدشان بنا نمودند و در آن خیمههایی ثابت و مستحکم با ستونهایی قوی قرار دادند که در آن زمان در نوع خود بینظیر بود. اما منظور از إرم در این سوره میتواند شهر إرم و یا قوم إرم باشد که در صورت دوم لفظ إرم بدل از قوم عاد است. ﴿ٱلَّتِی لَمۡ یُخۡلَقۡ مِثۡلُهَا فِی ٱلۡبِلَٰدِ٨﴾: قوم عاد دارای خصوصیات جسمانی ممتاز و بسیار چابک و تنومند بودند و گفته شده است که قامت آنها به دوازده ذرع یعنی شش متر میرسیده است؛ و بدین خاطر بود که گمان میبردند و برتر از نیروی آنها قدرتی نیست و به فساد و سرگشی روی آوردند اما خداوند آنها را با تندباری در هم نوردید و چون درختان نخل بدون سر بر جای نهاد، ﴿ثَمُودَ﴾: نوادگان ثمود بن عابر بن إرم بن سام بن نوح ÷ بودند که پیامبر صالح بهسوی آنها فرستاده شد. قوم ثمود نیز بسیار قدرتمند بودند و با تراشیدن کوه به ساخت قصرهای مجلل میپرداختند و شهرهای بزرگ و زیادی را بدین صورت بنا نهادند. محل سکونت آنها سرزمین وادی القری در حِجر بین حجاز و تبوک بوده است. عذاب خداوند بر این قوم صاعقه بود که شدت آن سبب بیهوشی و هلاکت دسته جمعی ایشان شد. ﴿جَابُواْ﴾: قطع کردند، حفر نمودند، تراشیدند. ﴿ٱلۡوَادِ﴾: سرزمین وادی القری در حِجر. ﴿ذِی ٱلۡأَوۡتَادِ﴾: دارای میخها، کنایه از کثرت لشکر و عُدّه است و یا اینکه فرعون توسط میخها به شکنجهی مردم میپرداخت. ﴿طَغَوۡاْ﴾: طفیان و سرکشی کردند، به واسطهی قدرت و نرویی که داشتند به فساد پرداخته و مردم را به زیر سلطهی خود میکشاندند و در مقابل خداوند نز ادعای قدرت و برتری میکردند. ﴿صَبَّ﴾: سرازیر کرد، فرود آورد، دلالت بر سرعت و تکرار رسیدن عذاب دارد ﴿سَوۡطَ﴾: تازیانه. ﴿ٱلۡمِرۡصَادِ﴾: کمینگاه، محل شکار، و رصدخانه .کمین خداوند یعنی مراقبت و ثبت و ضبط تمامی اعمالی که بندگان انجام میدهند.
مفهوم کلی آیات:
لحظات زندگی انسان سراسر فرصت است جهت عبادت و ابراز بندگی، و در این میان اوقاتی نیز معرفی شده که لبریز از فضیلت و بخشندگی است. انسان نباید هیچگاه این فرصتها را به راحتی از دست بدهد و خود را از برکات آنها محروم سازد. غرور و بزرگ بنین انسان، بسیاری اوقات او را فریفته و مفتون خود میسازد و سبب طرح ادعاهایی از سوی او میشود که هیچگاه در سطح و مرتبهی او نیست، و مصیبت زمانی است که خویش را برترین و کامل ترین نیز تصور کند و اینجاست که دست انتقام و خشم الهی از آستین عدالت خارج شود و با تند باد یا صدای هولناکی آنها را در هم نوردد و در اندک زمانی تنها نشانی از آنها بر جای ماند تا شاید عبرت دیگران گردد، پس سوگند به فجر که حق پیروز است و سرانجام کفر و کافران شکست و ناکامی است.
مبحث دوم: باوری غلط در برابر آزمونی بزرگ
﴿فَأَمَّا ٱلۡإِنسَٰنُ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ رَبُّهُۥ فَأَکۡرَمَهُۥ وَنَعَّمَهُۥ فَیَقُولُ رَبِّیٓ أَکۡرَمَنِ١٥ وَأَمَّآ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ فَقَدَرَ عَلَیۡهِ رِزۡقَهُۥ فَیَقُولُ رَبِّیٓ أَهَٰنَنِ١٦ کَلَّاۖ بَل لَّا تُکۡرِمُونَ ٱلۡیَتِیمَ١٧ وَلَا تَحَٰٓضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ١٨ وَتَأۡکُلُونَ ٱلتُّرَاثَ أَکۡلٗا لَّمّٗا١٩ وَتُحِبُّونَ ٱلۡمَالَ حُبّٗا جَمّٗا٢٠﴾ [الفجر: 15-20].
ترجمه:
«پس اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید پس او را گرامی دارد و بسیار به او نعمت دهد پس میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است (15) و اما، آنگاه که او را بیازماید و روزیاش را بر او تنگ سازم پس میگوید: پروردگارم مرا خوار کرده است (16) هرگز چنین نیست، بلکه یتیم را گرامی نمیدارید (17) و همدیگر را بر طعام نیازمند تشویق نمیکنید (18) و میراث را یکجا میخورید (19) و مال را چه بسیار دوست میدارد (20)».
توضیحات:
﴿ٱبۡتَلَىٰهُ﴾: آزمایش و امتحان جهت کسب نتیجه که نسبت به تمامی مردم اما به گونههای مختلف اتفاق میافتد. ﴿أَکۡرَمَهُۥ﴾: گرامی بدارد او را بهوسیلهی انواع نعمتهای مادی همچون مال و قدرت و منصب. ﴿نَعَّمَهُۥ﴾: بسیار به او نعمت دهد و بهرهمند سازد ﴿أَکۡرَمَنِ﴾ (أَکْرَمنِی): مرا گرامی داشته. ﴿قَدَرَ﴾: تنگ و محدود سازد ﴿أَهَٰنَنِ﴾ (أَهَانَنِی): به من اهانت کرده و مرا خوار و کوچک ساخته است. ﴿یَتِیمَ﴾: کودک نابالغی که پدر نداشته باشد. ﴿لَا تَحَٰٓضُّونَ﴾ (تَتَحَاضُّونَ): همدیگر را تشویق و ترغیب نمیکنید. ﴿تُّرَاثَ﴾: اصل آن «الوراث» است که واو تبدیل به تاء شده است به معنای میراث، تَرَکِیه ﴿لَّمّٗا﴾: شدیداً، در اصل به معنای جمع کردن یکجاست. مشرکان نیز میراث را یکجا برای خود جمع میکردند و به کودکان، ضعیفان و زنان هیچ نمیدادند و حلال و حرام را نیز با هم جمع کرده و میخوردند و بین آنها هیچ تفاوتی نمیگذاشتند ﴿جَمّٗا﴾: زیاد، بسیار.
مفهوم کلی آیات
رفتار و سلوک آدمی باز تاب باور و عقیدهی اوست و این انسان ناگزیر مورد امتحان خداوند قرار خواهد گرفت، گاهی با فراخی نعمت و گاه نیز با تنگدستی و فقر، تا اینکه میزان تعهد و یقین هر فرد نسبت به خداوند سنجیده شود. اما بسیاری مواقع تصور بر این است که این نعمت و یا تنگدستی دلالت بر کرامت و یا حقارت شخصیت میکند در حالی که حقیقت اینگونه نیست و معیاری در نزد خداوند بجز اطاعت و عبادت وجود ندارد و حب مال، تکریم غنی و تحقیر فقیر از صفات ناشایستی است که باید با آن مبارزه شود و اصلاح گردد.
مبحث سوم: صحنههایی حقیقی و سرنوشتی همیشگی
﴿کَلَّآۖ إِذَا دُکَّتِ ٱلۡأَرۡضُ دَکّٗا دَکّٗا٢١ وَجَآءَ رَبُّکَ وَٱلۡمَلَکُ صَفّٗا صَفّٗا٢٢ وَجِاْیٓءَ یَوۡمَئِذِۢ بِجَهَنَّمَۚ یَوۡمَئِذٖ یَتَذَکَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ وَأَنَّىٰ لَهُ ٱلذِّکۡرَىٰ٢٣ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی قَدَّمۡتُ لِحَیَاتِی٢٤ فَیَوۡمَئِذٖ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُۥٓ أَحَدٞ٢٥ وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُۥٓ أَحَدٞ٢٦ یَٰٓأَیَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ٢٧ ٱرۡجِعِیٓ إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةٗ مَّرۡضِیَّةٗ٢٨ فَٱدۡخُلِی فِی عِبَٰدِی٢٩ وَٱدۡخُلِی جَنَّتِی٣٠﴾ [الفجر: 21-30].
ترجمه:
«هرگز (حب دنیا عاقبت خوبی ندارد)، آنگاه که زمین پیوسته در هم کوبیده شود (21) و (فرمان) پروردگارت فرا رسد و فرشته (نیز) صف در صف (22) و در آن روز جهنم آورده شود، آن روز که انسان پند پذیرد و او را چه جای پندپذیری باشد! (23) میگوید: ای کاش برای زندگانی خویش (توشهای) فرستاده بودم! (24) پس در آن روز هیچکس چون عذاب او عذاب نمیدهد (25) و هیچکس چون در بند نهادن او در بند نمینهد (26) هان! ای نفس آرام گیرنده (27) بهسوی پروردگارت باز گرد، خشنود خشنود واقع شده (28) پس در زمرهی بندگانم در آی (29) و به بهشت من داخل شو (30)».
توضیحات:
﴿دُکَّتِ﴾: در هم کوبیده و شکسته شود، لرزشهایی شدید و پی در پی آن را متلاشی و هموار سازد. ﴿جَآءَ رَبُّکَ﴾: پروردگارت آمد، حکم و فرمان پروردگارت فرا رسید تا اینکه بین بندگان حکمرانی و قضاوت شود و سرنوشتها معین گردد. ﴿جِیٓءَ﴾: فعل مجهول، آورده و حاضر شود ﴿یَتَذَکَّرُ﴾: به خود آید و پند پذیرد و سستیها و نافرمانیهایش را به یادآورد. ﴿وَأَنَّىٰ﴾: (اسم استفهام در معنای نفی، ظرف مکان) و کجا این پندپذیری برای او منفعتی دارد؟ ﴿یَٰلَیۡتَنِی﴾: ای کاش من ﴿قَدَّمۡتُ﴾: فرستاده بودم، تقدیم کرده بودم. ﴿لِحَیَاتِی﴾: برای زندگیم در این سرای جاویدان آخروی.
نکته: در قیامت کافر نیز به نتیجه میرسد تنها زندگی آخرت است که باقی و حقیقی است و میتوان نام حیات بر آن گذاشت، از این رو بر عدم توجه به آن در دنیا حسرت میخورد.
﴿لَّا یُعَذِّبُ﴾: عذاب نمیکند همچون عذاب خداوند کسی به آن شدت ﴿لَا یُوثِقُ﴾: به بند و زنجیر نمیکشد همچون به بند کشیدن خداوند کسی به آن شدت. ﴿ٱلنَّفۡسُ﴾: جان، نیروی درونی موجود در هر شخص که خداوند آن را به صورت خام در نهاد بشریت قرار داده است و هر شخص با اعمالش به آن نوعی قدرت میدهد. نفس انسان به واسطهی قدرتی که مییابد یا امرکننده به بدی (أَمَاره)، یا سرزنش کننده نسبت به انجام بدیها (لؤامه) و یا آرام یافته و رها شده ﴿مطمئنّة﴾ است ﴿المُطۡمَئِنَّةُ﴾: آرام یافته که در پرتو اعمال نیکو و ذکر خداوند پرداخته میشود. ﴿رَاضِیَةٗ﴾ در حالی که از خداوند خویش به سبب بخششها و نعمتهایش راضی و خشنود هستی. ﴿مَّرۡضِیَّةٗ﴾ (مَرضیاً عنها): تو نیز در نزد خداوند به سبب ایمان و عمال صالح، مورد رضایت قرار گرفتهای. عباد (عبد): بندگان خالص خداوند که جواز بهشت را دریافت کردهاند.
مفهوم کلی آیات
این انسان با آن باور غلط و نابهنجار سرمست و سرگدان خواهد بود، غافل از آن که این جهان مقصد خلقت نیست بلکه مقدمهای برای حیات ابدی است ناگزیر زمین و زمان در هم کوبیده خواهد شد و عمر این دنیا به سر خواهد آمد. آن زمان است که میزان عدل را میگسترانند تا بین مردم قضاوت شود، پس وای بر روزگار آن بدبختی که فریفته و مشغول کالای دنیوی شد و آن را در اولویت و بلکه هدف زندگی خویش قرار داد و خوشا به سعادت آن کس که با جانی آسوده و حسابی پاک، آخرتی رؤیایی را برای خود رقم زد و رضایت خود و خدایش را به دست آورد و حقا که مبارکش باد!
برداشتها و فواید سورده:
1- تمام اوقات شبانه روز فرصتهایی مناسب و ارزشمند برای عبادتند مخصوصاً اوقاتی که بر آن تأکید نیز شده است.
2- عاقلان همیشه از سرگذشت گذشتگان عبرت میگیرند و اقدام به اصلاح عیوب خویش مینماید.
3- انسان در مقابل هر نعمتی باید شکر گزار باشد و هیچگاه فریفته آن نشود و آن نعمت او را به غرور وا ندارد.
4- ظالم ممکن است چند صباحی نیز در زمین به خوشی بگذارند اما این مهلت خداوند دلالت بر فراموشی او نمیکند.
5- ثروت و فقر هر دو از ابزرا امتحان خداوند است و ارتباطی به کرامت و اهانت ندارد.
6- تکریم بندگان و ضعیفان و ترغیب به آن، از اسباب رسیدن به کرامت در نزد خداوند است.
7- سختیهای قیامت انسان را بر آن میدارد تا بر آنچه کوتاهی کرده حسرت بخورد.
8- نهایت کرامت انسان در نزد خداوند، رضایت او و آرمیدن در جوار بندگان خالص او در نزد اوست.
9- حضور خداوند و صفآرایی فرشتگان حکایت از عظمت و هولناکی و جذیت حساب و کتاب آن روز دارد.
10- امام بخاری از ابوهریره روایت میکند رسول الله ص فرمود: «لَا یَزالُ قَلْبُ الْکَبِیرِ شَابَّا فِی اثْنَتَیْنَ فِی حُبَ الدُّنْیَا وَطُولِ الْأَمَلِ». «دل انسان سالخورده، پیوسته در دو چیز جوان میماند: در دوستی دنیا و آرزوی بلند».
11- صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود روایت میکند: رسول الله ص در مورد حاضر شدن جهنم در روز قیامت فرمودند: «یُؤْتَی بِجَهَنَّمَ لَهَا سَبْعونَ أَلْفَ زِمَامٍ مَعَ کُلِّ زِمَامٍ أَلْفَ مَلَکٍ یَحُرُونَهَا». «در قیامت جهنم آورده میشود در حالی که هفتاد هزار زمام دارد و همراه هر زمام هفتاد هزار فرشته است که آن را میکشند»،
* * *