ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
28- برتری میان نامهای نیکوی خداوند و بیان اسم اعظم
پیشتر گفتیم که نامهای نیکوی خداوند در تعداد مشخصی محدود نیست، و این که پیامبر r میفرماید: «خداوند دارای نود و نُه اسم میباشد، کسی که این نود و نُه اسم را بشمارد، و ذکر کند داخل بهشت میشود»، به منزلهی محدود بودن نامهای نیکوی خداوند در این تعداد نیست، و نهایت برداشت از آن حاکی از فضیلت این نود و نُه نام است و این که به طور خاص بیان میکند هر کس این نامها را برشمرده و حفظ کند [و بدان عمل نماید] وارد بهشت میشود.
این مطلب بیانگر برتری برخی از نامهای نیکوی خداوند بر برخی دیگر است و این مخالف سخن آنانی است که این برتری را نفی میکنند، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «سخن کسی که میگوید میان صفات خداوند برتری وجود ندارد سخنی است بیدلیل...، همانطور که نامها و صفات خداوند متنوعاند هم چنان نیز برخی بر برخی دیگر برترند، همان گونه که قرآن و سنت و اجماع [امت] به همراهِ عقل، بیانگرِ همین مطلب است»[1].
از جمله ادلهی برتری برخی از نامهای نیکوی خداوند بر برخی دیگر، چیزی است که در احادیث صحیح از پیامبر r به ثبوت رسیده از جمله اینکه: خداوند نامی اعظم دارد؛ نامی که هر گاه با آن نام، از او درخواست کنند، عطا میکند و هر گاه با آن فراخوانده شود اجابت میکند، و شکی در این نیست که این فضیلت عظیم مختص این اسم است؛ نامی که به اسم اعظم خداوند موصوف شده است. سعی میکنیم برخی از احادیث نقل شده در این خصوص را ارائه دهیم، سپس به سخنان برخی از اهلم علم در تعیین این نام بپردازیم.
امام احمد در مسند، و اهل سنن چهارگانه، از انس بن مالکt روایت کردهاند که: پیامبر r شنید که مردی در دعایش چنین میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أّسْأّلَکَ بِأّنَّ لَکَ الْحَمْدَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أّنْتَ وَحْدک لاشَرِیکَ لَکَ، المَنّانُ بَدِیعُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ، ذُوالْجَلالِ وَالإِکْرامِ»، «پروردگارا! من فقط از تو میطلبم، چرا که حمد فقط از آن توست، هیچ معبود به حقی جز تو که بسیار بخشندهای وجود ندارد. تو شریکی نداری، ای به وجودآورندهی آسمانها و زمین! ای صاحب عظمت و بزرگی!» آن گاه پیامبرr فرمود: «بیشک از خداوند با اسم اعظماش طلب نمودی، نامی که هر گاه با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید، و هر گاه با آن نام، از او درخواست گردد، عنایت مینماید». ابو داود و نسائی در پایان حدیث این را افزودهاند: «یا حیّ یا قیّوم: ای زندهی پایدار و ای بر پا دارنده»[2].
ابن ماجه، و حاکم و دیگران از ابو امامه t روایت کردهاند که رسول الله r فرمود: «اسم اعظم خداوند که اگر با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید، در سه سورهی قرآن آمده است: بقره، آل عمران، و طه»[3] امام احمد و ابو داود و ترمذی از اسماء دختر یزید انصاریل روایت کردهاند که نبی اکرمr فرمود: «اسم اعظم خداوند در این دو آیه آمده است:
﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٣﴾ [البقرة: 163].
﴿الٓمٓ ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُ ٢﴾[4] [آل عمران: 1-2].
اصحاب سنن و ابن حبان از بریده t روایت کردهاند که رسول الله r شنید که مردی در دعای خود میگوید: «أَللَّهُمَّ إِنِّی أّسْأّلُکَ بِأَنِّی أّشْهَدُ أّنَّکَ أَنْتَ اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاّ أَنْتَ الأّحَدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ» «پروردگارا! من تنها از تو -نیازهایم را- میخواهم؛ زیرا شهادت میدهم که تو الله هستی، و هیچ معبود حقّی جز تو نیست؛ تو آن یکتا و بینیازی هستی که نه زاده است، و نه زاییده شده، و همتایی ندارد».
رسول الله r فرمود: «این شخص، خداوند را با نام اعظمش فراخواند؛ نامی که اگر به وسیلهی آن از خداوند درخواست شود، عطا میکند و اگر با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید»[5].
اینها برخی احادیث صحیح در بیان اسم اعظم خداوند است؛ اسمی که اگر به وسیلهی آن از خداوند درخواست شود عطا میکند و اگر با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید. به همین خاطر این اسم و شناخت آن و پژوهش و بررسی دربارهی آن جایگاه ویژهای نزد اهل علم دارد. آنان در این باره مطالعات و پژوهشهایِ بسیارِ طولانی و مختصر دارند. امام شوکانی رحمه الله در کتابش تحفة الذاکرین میگوید: «در خصوص تعیین نام اعظم اختلاف روی داده به طوری که حدود چهل قول در این مورد نقل شده و سیوطی کتابی ویژه در این زمینه تألیف کرده است»[6].
سیوطی در کتاب خود که به این موضوع اختصاص داده و نام آن را «الدر المنظم فی الاسم الأعظم» گذاشته، تنها بیست قول را بیان داشته که ضعف بسیاری از آنها آشکار است زیرا دلیل صحیح و صریحی برای صحت و ثبوت آن سخنان ارائه نشده است. برخی از صوفیان در این خصوص سخنان یاوهی بسیاری دارند که هیچ کدام قابل اعتنا نیستند. آنان در این باره احادیثی ساختگی و سخنانی اختراعی و داستانهایی ناشایست روایت میکنند و با آنها مسلمانان عوام را فریفته و نادانان را گمراه میکنند. بر هر مسلمانی واجب است که در دین خود از در افتادن در دروغ و باطل اینان هشیار باشد و جانب احتیاط را در پیش گیرد. چه بسیار از مسلمانان عوام را که اینان فریفتهاند و چه بسیار نادانانی را که به بازی گرفتهاند، و چه بسیار گمراهی و شر و باطلی که به واسطهی اینان گسترش یافته است، و تنها خداوند فریادرس است.
بیشک مشهورترین این سخنان در تعیین نام اعظم و صحیحترین و نزدیکترین آنها به دلیل، این است که نام اعظم خداوند همان «الله» است و جمع بزرگی از علما به این سخن معتقدند.
امام ابوعبدالله بن منده که معتقد است الله همان نام اعظم پروردگار است، در کتاب توحید خود میگوید: «اسم الله معرف ذات او است، الله عزوجل آفریدههایش را از این که کسی را به این نام بنامند یا کسی جز او را به نام او به خدایی گیرند و بخوانند، منع کرده است. این اسم را سرآغاز ایمان و ستون اسلام، و کلمهی حق و اخلاص، و بیانگر مخالفت با وجود رقیب و شریکی برای او قرار داده است. کسی که این کلمه را بر زبان براند از کشته شدن در امان است، و با این اسم واجبات آغاز میشود و سوگندها منعقد میشود، و از شرّ شیطان به او پناه برده میشود، هر چیزی با نام او آغاز گشته و پایان مییابد، نامش والا و با برکت است، و فرمانروا و فریادرسی جز او نیست»[7].
این نام کریم ویژگیهایی دارد که دیگر نامها از آن برخوردار نیستند، از جمله ویژگیهای آن این که: سایر نامها به نام الله نسبت داده میشود مانند این که میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ و گفته میشود العزیز و الرحمن و الکریم و القدوس جزو نامهای الله هستند، در حالی که گفته نمیشود که: الله جزو اسماء الرحمن است، بلکه این نام گرامی همهی مفاهیم و معانی نامهای نیک را در برگرفته و به اختصار بیانگر آنهاست، و نامهای نیک تفصیل و تبیینی برای صفات الوهیت هستند. به سبب همین مفاهیم والا و دیگر ویژگیهایی که مختص این نام است، بسیاری از علما این را برگزیدهاند که نام اعظم همان «الله» است و آنچه این نظر را قوی میکند این است که این نام کریم در همهی احادیثی که در آن به نام اعظم اشاره شده، آمده است.
برخی از اهل علم معتقدند که «الحی القیوم» نام اعظم است. ابن قیم/ در کتابش زادالمعاد میگوید: «بیشک صفت «حیات» دربردارندهی همهی صفات کمال و مستلزم آن است، و صفت قیومیت دربردارندهی همه صفات افعال است، و به همین خاطر نام اعظم خداوند یعنی نامی که اگر با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید و هر گاه با آن نام، از او درخواست گردد عطا میکند، همان اسم الحی القیوم است»[8].
این نام [نیز] در بیشتر احادیثی که در آنها به نام اعظم اشاره شده آمده است، لذا این قول و قول پیشین، هر دو از قویترین اقوالی هستند که در خصوص اسم اعظم بیان شده است[9]. به هر حال این یک مسئلهی اجتهادی است، زیرا دلیلی قطعی نیامده که موضوع را مشخص کرده و پیروی از آن واجب گردد، جز آن که هر کس با دعاهای پیشین خداوند را فراخواند و در دعایش بگوید: «أَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأّنَّ لَکَ الْحَمْدَ، لاَ إِلهَ أَنْتَ وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَ، المَنّانُ بَدِیعَ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، ذوُالْجَلالِ وَالإِکرامِ»، یا بگوید: «أَللَّهُمَّ إِنِّی أّسْأّلَکَ بِأّنِّی أّشْهَدُ أّنَّکَ أّنْتَ اللهُ لاَ إِلَه إِلاَّ أَنْتَ، الأّحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِیْ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ»[10]. بیشک خداوند را با نام اعظماش فراخوانده است، زیرا پیامبر r خبر داده که هر کس این چنین خداوند را به فریاد بخواند او را با اسم اعظماش فراخوانده است؛ نامی که اگر به وسیلهی آن از خداوند درخواست شود، عطا میکند، و اگر با آن به فریاد خوانده شود، اجابت مینماید.
شایستهی یادآوری است که برای قبول دعا شروط متعددی وجود دارد که در کتاب و سنت بیان شده است و ان شاءالله به زودی توضیح بیشتری در مورد آن خواهد آمد.
در پایان از خداوند کریم میطلبم که توفیق انجام هر کار خیری را که او میپسندد و از آن خشنود میگردد، به من و شما ارزانی دارد.
[1]- بنگر به: جواب اهل علم و ایمان (ص 200-197).
[2]- المسند (3/265)، و سنن ابن ماجه (شماره: 3858) و سنن ابوداود (شماره: 1495)، و سنن نسائی (3/52) و سنن ترمذی (شماره: 3544) و علامه آلبانی در صحیح ادب المفرد (شماره: 543) آن را صحیح دانسته است.
[3]- سنن ابن ماجه (شماره: 3856)، و مستدرک حاکم (1/506)، و علامه آلبانی در الصحیحه (شماره: 746) آن را حسن دانسته است.
[4]- المسند (6/461)، و سنن ابو داود (شماره: 1496)، و سنن ترمذی (شماره: 3478)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 980) آن را حسن دانسته است.
[5]- سنن ابوداود (شماره: 1493)، و سنن ترمذی (شماره: 3475)، و سنن کبری اثر نسائی (شماره: 7666)، و سنن ابن ماجه (شماره: 3857)، و صحیح ابن حبان (شماره: 892، 891).
[6]- تحفةالذاکرین (ص: 67).
[7]- التوحید (2/21).
[8]- زادالمعاد (4/204).
[9]- شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز در اینجا حاشیهای نوشته و میگویند: «درست آن است که أعظم به معنای عظیم است، و این که همه نامهای خداوند حسنی و نیکو بوده و همه عظیم هستند، و هر کس که با یکی از آنها از سر صدق و اخلاص و در حالی که مانعی در آن نباشد از خداوند چیزی بطلبد این امید وجود دارد که درخواستش پذیرفته شود، و اختلاف احادیث نقل شده در این زمینه حاکی از چنین امری است و به خاطر این که معنا و مفهوم هم مقتضی چنین چیزی است، لذا همهی نامهای خداوند حسنی و همهی آنها عظمیٰ هستند، والله ولیُّ التوفیق».
[10]- پیشتر ترجمهی این دو دعا بیان شد. م.