ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
۶۸- اهمیت توجه به الفاظ نبوی در ذکر و دعا
پیشتر به عاری بودن دعاهای مأثور در اساس و معنایشان از خطا و گناه، و فارغ بودنشان از اشتباه و سهو در الفاظ و عبارات اشاره کردیم؛ زیرا این دعاها وحی الهی و فرو فرستاده شده از سوی او هستند. این دعاها را خداوند برای پیامبرش محمدr برگزیده و آنها را به او یاد داده است. پیامبرr نیز آنها را یاد گرفته و به تمام و کمال بدانها عمل نموده است و به شیوهای آشکار و واضح آن را به امتش رسانده است و صحابهی کرام نیز به بهترین وجه آن را از ایشانr دریافت کردهاند، سپس بدان عمل کرده و در راه تطبیق آن و آباد کردن لحظههایشان با آن نهایت کوشش خود را به کار بستهاند، سپس آن را به نسلهای پس از خود رساندهاند آن هم به طور تمام و کمال با حروف و الفاظش و با این کار فراوانترین بهره و کاملترین نصیب را از این سخن پیامبرr بردهاند که میفرماید: «خدا شاد کند کسی را که سخن من را بشنود. سپس آن را حفظ کند و نگه دارد و آن را به کسی که نشنیده است، برساند»[1].
بهتر است توقف و درنگی داشته باشیم، و در تمایل شدید صحابه y به دعاهای نبوی و فرا گرفتن آن، و تمایل پیامبرr به راهنمایی آنها و جهت دادن به آنان در این خصوص، بیندیشیم.
از جملهی اینها مطالبی است که در تعدادی از احادیثی که متعلق به ذکر و دعا است نقل شده که پیامبرr هم چنان که سورهای از قرآنکریم را به صحابه یاد میداد همچنان نیز ذکر و دعا را به آنان یاد میداد. از جمله حدیثی که امام مسلم در صحیحاش از ابن عباس t نقل کرده که: «رسول خداr این دعا را به اصحاب خود تعلیم میدادند همچنان که سورهای از قرآن را به ایشان تعلیم میدادند؛ میفرمودند:
«اَللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَ أَعُوذُبِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَة الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ، وَ أَعُوذَبِکَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْیا وَ الْمَماتِ».
«پروردگارا! ما از عذاب جهنم به تو پناه میآوریم، و از عذاب قبر به تو پناه میآوریم، و از فتنهی مسیح دجال به تو پناه میآوریم، و از فتنهی زندگی و مرگ به تو پناه میآوریم»[2].
همچنین دربارهی دعای استخاره در صحیح امام بخاری از جابر بن عبدالله y روایت شده است که: «رسول الله r همانگونه که سورهای از قرآن را به ما میآموخت، استخاره در همهی کارها را نیز به ما یاد میداد»[3].
ابن ابیجمره میگوید: «این تشبیه (آموختن سورهای از قرآن و دعای استخاره) میتواند از سه جهت باشد:
1- از جهت حفظ حروف و ترتیب کلمات و منع افزودن و کاستن از آن و تمرین و مداومت بر آن،
2- احتمال دارد از جهت اهتمام به آن و محقق بودن برکت آن و احترام به آن باشد،
3- احتمال دارد از جهت اینکه هر کدام از این دو از وحی سرچشمه میگیرند باشد»[4].
همچنین در همین زمینه است که صحابه y به نزد پیامبرr میآمدند و از ایشان میخواستند که دعایی را به آنان بیاموزد که آنها را بیان و تکرار کنند و این در حالی است که آنان خود اهل معرفت و سخنپردازی بودند. از جملهی اینها حدیثی است که امامان بخاری و مسلم از ابوبکر صدیق t روایت کردهاند که ایشان به پیامبرr گفت: «دعایی را به من یاد ده تا آن را در نمازم بخوانم، پیغمبر r فرمود: بگو:
«اللَّهُمَّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْمًا کَثِیرًا وَلَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ، وَارْحَمْنِی إِنَّک أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»
«خداوندا! من ظلم فراوانی به خود کردهام، و جز تو کسی دیگر نیست که گناهان مرا بیامرزد. با مغفرت و بخشش خود مرا ببخش، و مرا مورد رحمت خود قرار بده، همانا تنها تو بخشنده و مهربانی»[5].
حافظ ابن حجر در فتح الباری میگوید: «فواید دیگری در این حدیث وجود دارد از جمله: پسندیده بودن درخواست آموزش از شخص عالم، بهخصوص در دعاهای پسندیده که دربردارندهی کلمات جامع است»[6].
همچنین در همین زمینه است که پیامبرr اشتباه هر یک از صحابه را -هر چند این اشتباه در لفظی از الفاظ ذکر و دعا میبود- تصحیح مینمود، چنانکه در صحیحین از براء بن عازب t روایت شده که: «پیامبرr به من فرمودند: هرگاه خواستی بخوابی همانطور که برای نماز وضو میگیری وضو بگیر، سپس بر روی طرف راست دراز بکش و بگو:
اَللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ وَجْهِی إِلَیْکَ، وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ، وَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ، رَغْبَة وَ رَهْبَة إِلَیْکَ، لاَمَلْجَأَ وَ لاَمَنْجَا مِنْکَ إِلاَّ إِلَیْکَ، آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَ بِنَبِیَّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»
«خداوندا! به سوی تو رو آوردهام، و امورم را به تو واگذار کردم و تو را پشتیبان خود قرار دادم، امیدم تنها به توست، ترسم تنها از تو است، هیچ پناه و ملجأی از عذاب تو نیست به جز پناه تو. پروردگارا! به کتابی که نازل کردهای (قرآن) و به پیامبری که فرستادهای ایمان دارم».
پیامبرr فرمود: اگر [بعد از گرفتن این کلمات در آن شب] از دنیا بروی بر فطرت سالم و بر دین اسلام مردهای، و این کلمات را آخرین سخن خود قرار داده. براء میگوید: وقتی [این دعا] را بازمیخواندم گفتم: «وَ بِرَسُولِکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ». آن حضرتr فرمود: «نه؛ وَبِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»[7].
حافظ در الفتح میگوید: «شایستهترین چیزی که در حکمت اینکه پیامبرr نپذیرفت آن شخص به جای نبی، رسول را بگوید این است که الفاظ اذکار توقیفی است، و دارای ویژگیها و رازهایی است که قیاس بدان راه ندارد؛ لذا باید بر لفظی که بیان شده محافظت نموده و همان را به کار برد»[8].
همچنین در همین زمینه است که گاه آدمی عبارت و متن معینی از دعا را برای خود انتخاب کرده و میپندارد که تحصیل خوشبختیاش در دنیا و آخرت در گرو [پذیرش] آن است، و شر یا خطری که در آن دعا نهفته و در دنیا یا آخرت دامنگیرش میشود بر او پوشیده میماند، در حالی که در دعاهای نبوی جز خیر و فایده و سلامت در دنیا و آخرت وجود ندارد. امام مسلم در صحیحاش از انس بن مالک t روایت نموده که گفت: «رسول اللهr نزد مردی وارد شد، گویی که وی از فرط تکلیف و رنج چون جوجه پرندهای است که پرهایش کنده شده باشد، پیامبرr به او گفت: «آیا خداوند را به چیزی دعا مینمودی یا چیزی از او درخواست کردی؟ گفت: آری، میگفتم: خداوندا! عذابی را که در آخرت به من میدهی، در دنیا برایم تعجیلش کن، آنگاه پیامبرr گفت: سبحان الله تو طاقت چنین چیزی را نداری یا توانایی چنین چیزی را نداری، چرا نگفتی:
«اَللَّهُمَ آتِنا فِیالدُّنْیا حَسَنَة وَ فِی الآخِرَة حَسَنةً وَ قِنا عَذابَالنَّار»؟
«پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش محفوظ دار».
آنگاه پیامبرr برای او دعا نموده و خداوند او را شفا داد»[9].
پیامبرr در این دعای عظیمی که به آن شخص یاد داد خیر دنیا و آخرت، و مصون ماندن از تمامی شرها در آن دو را برای او گرد آورد.
همچنین در همین زمینه است که صحابه y اگر میشنیدند کسی مخالف روش پیامبرr در ذکر و دعا عمل مینماید او را به باد انتقاد میگرفتند، در این مورد مثال زیادی از آنان نقل شده از جمله اینکه: ترمذی و حاکم از عبدالله بن عمر y روایت کردهاند که: «او از مردی که عطسه کرده بود، شنید که گفت: «الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله»، عبدالله بن عمر y به او گفت: پیامبرr این چنین به ما یاد نداده است؛ بلکه فرموده است: «هرگاه یکی از شما عطسه کرد، حمد و ستایش خدای را به جا بیاورد و بگوید: الحمد لله، نفرموده که بر رسول خدا هم صلوات بفرستید»[10].
احمد و ابوداود و دیگران از پسر سعدبن ابیوقاص t روایت کردهاند که: پدرم شنید که من میگویم: «خداوندا! من بهشت و آسایش و خوشی، و چنین و چنان را از تو میطلبم، و از آتش [جهنم] و غل و زنجیر آن، و چنین و چنان به تو پناه میآورم، پدرم گفتم: ای پسرم من از رسول اللهr شنیدم که فرمودند: «به زودی قومی خواهند آمد که در دعا از حدّ تجاوز میکنند، برحذر باش که از آنان باشی، اگر خواستار بهشت شدی، خواستار بهشت و خیری شو که در آن است، و اگر از آتش به خدا پناه بردی، از آتش و شری که در آن است به خدا پناه ببر»[11].
شبیه این حدیث، حدیثی است که امام احمد و ابوداود و ابن ماجه و دیگران از عبدالله بن مغفل t روایت کردهاند که شنید پسرش میگوید: «پروردگارا! من از تو میخواهم که چون به بهشت وارد میشوم، در سمت راست بهشت قصری سفید به من ببخشی، عبدالله گفت: فرزندم! از خدا بهشت را بخواه و از آتش جهنم به او پناه ببر [و به همین قدر کفایت کن]، من از رسول اللهr شنیدم که فرمودند: «گروهی در این امت خواهند بود که در دعا و وضو، از حدّ درمیگذرند»[12].
اینها نمونههایی اندکاند که جایگاه دعاهای نبوی و اهمیت توجه به الفاظ دعاهای مأثوره به خاطر کمال و رفعت و سلامتشان و همچنین تحقق مهمترین درخواستها و ارزشمندترین اهداف را روشن میکنند.
[1]- المسند (1/437)، (4/80)، و سنن ترمذی (شماره: 2657)، و سنن ابنماجه (شماره: 232)، و علامه آلبانی در صحیحالجامع (شماره: 6766) آن را صحیح دانسته است.
[2]- صحیح مسلم (شماره: 590).
[3]- صحیح بخاری (شماره: 1162).
[4]- فتحالباری (11/184).
[5]- صحیح بخاری (شماره: 834)، و صحیح مسلم (شماره: 2705).
[6]- فتحالباری (2/320).
[7]- صحیح بخاری (شماره: 247)، (شماره: 6311) و صحیح مسلم (شماره: 270).
[8]- فتحالباری (11/112).
[9]- صحیح مسلم (شماره: 2688).
[10]- سنن ترمذی (شماره: 2738)، و مستدرک (4/265)، و علامه آلبانی در الارواء (3/245) آن را صحیح دانسته است.
[11]- مسند (1/172)، و سنن ابوداود (شماره: 1480)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابوداود (شماره: 1313) آن را صحیح دانسته است.
[12]- مسند (4/87 و 86)، (5/55)، و سنن ابوداود (شماره: 96)، و سنن ابنماجه (شماره: 3864)، و علامه آلبانی در صحیح سنن ابوداود (شماره: 87) آن را صحیح دانسته است.