ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
۶۹- برحذر داشتن از تجاوز کردن در دعا
بیشک از جمله قواعد مهم در دعا این است که فرد مسلمان به شدت از «اعتداء» در دعا بپرهیزد، اعتداء همان تجاوز از حدّی است که شایسته است بر آن بسنده نمود و پا را از آن فراتر ننهاد، خداوند میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
«پروردگارتان را با تضرّع و نهانی [به نیایش] بخوانید. بیگمان او از حدگذرندگان را دوست نمیدارد».
خداوند متعال در این آیهی کریمه بندگانش را به دعا کردن به درگاهش متوجه میسازد دعایی که مصلحت دین و دنیا و آخرتشان است، سپس در همین آیه آنان را از تجاوز کردن [در دعا] نهی میکند و اینگونه خبر میدهد که او از حدگذرندگان را دوست نمیدارد، این مطلب نشاندهندهی آن است که تجاوز و از حد گذشتن در دعا نزد او زشت و منفور است، و خدا انجامدهندهی آن را دوست نمیدارد، و کسی که خداوند او را دوست ندارد به چه خیری دست مییابد و امید چه فضلی را داشته باشد؟
بیتردید نهی از تجاوز در این آیه هر چند که عام است و همهی انواع تجاوز را دربرمیگیرد، اما اینکه به دنبال دستور به دعا آمده است به طور اخص بیانگر منع از تجاوز در دعا و برحذر داشتن از چنین عملی است و بیان میکند که دعایی که دربردارندهی تجاوز باشد خداوند چنین چیزی را از بندگانش نمیپسندد و از آنان خشنود نمیگردد، و به همین خاطر از ابن عباس y نقل شده که در تفسیر این سخن خداوند:
﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
گفت: «از مرز فرمانهایی که دربارهی دعا یا غیر آن یافتهاند، نمیگذرند»[1].
و از قتاده در معنی این آیه آمده که گفت: «بدانید که در برخی از دعاها تجاوز از حد صورت میگیرد. پس هر اندازه میتوانید از تجاوز و پا را فراتر نهادن دوری بگیرید، و قدرتی نیست جز از ناحیهی اعطای خدا». و از ربیع در معنی این آیه آمده که گفت: «مراقب باش که چیزی از پروردگارت نخواهی که از آن نهی شدهای یا شایستهی تو نیست».
و از ابن جریج در معنی این آیه آمده که گفت: «بیشک در برخی دعاها اعتدا و تجاوز صورت میگیرد، فریاد زدن در دعا و جیغ کشیدن و بلند کردن صدا به هنگام آن ناپسند و مکروه است [و اعتدا محسوب میگردد]، در عین حال به التماس کردن و فروتنی نمودن در دعا دستور داده شده است»[2].
مطالبی از پیامبرr نقل شده که نشاندهندهی آن است که برخی از افراد امت دچار تجاوز و اعتدا در دعا میگردند، وقتی که ایشانr در این باره خبر دادهاند از چنین کاری برحذر داشته و از آن نهی نموده و خطر چنین عملی را آشکار ساختهاند که این خود بیانگر خیرخواهی تمام و کمال ایشان r نسبت به امتش است و همچنین این مطلب از نشانههای نبوت ایشانr است.
امام احمد و ابوداود و ابن ماجه و دیگران از عبدالله بن مغفل روایت کردهاند که از فرزندش شنید که میگوید: «پروردگارا! از تو میخواهم که چون به بهشت وارد میشوم در سمت راست آن قصری سپید به من ببخشی! عبدالله گفت: فرزندم! از خدا بهشت را بخواه و از آتش جهنم به او پناه ببرد [و همین قدر کافی است]. من از رسول خداr شنیدم که فرمودند: «به زودی در این امت کسانی خواهند بود که در دعا و وضو از حدّ درمیگذرند»»[3].
امام احمد و ابوداود از سعد بن ابی وقاص روایت کردهاند که شنید پسرش دعا کرده و میگوید: «پروردگارا من از تو بهشت و آسایش آن و پارچههای ابریشمیاش و چیزهایی شبیه اینها را میطلبم، و از آتش جهنم و غل و زنجیر آن به تو پناه میآورم، سعد گفت: بیشک تو خیری بسیار را از خدا درخواست نمودی، و از شری بسیار به خدا پناه بردی، و من از رسول اللهr شنیدم که فرمودند: حتماً و به زودی قومی خواهند بود که در دعا از حد تجاوز میکنند. سپس این آیه را تلاوت کرد:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
برای تو همین کافی است که بگویی: پروردگارا من از تو بهشت، و گفتار و کرداری را که به سوی آن نزدیک کند میطلبم، و از آتش جهنم و آنچه از گفتار و کردار که به سوی آن نزدیک کند به تو پناه میآورم»[4].
پیامبرr خبر داده که حتماً و به زودی افرادی از امتش در دعا پا را از حد فراتر مینهند. ایشانr این خبر را به خاطر نهی از چنین کاری بیان کردهاند و برای اینکه مسلمانان نسبت به ارتکاب چیزی از آن دقت به خرج داده و مراقب باشند که دچارش نگردند، و تنها راه سالم ماندن از آن همراهی با سنت و تأسی جستن از رسول اللهr است. پیامبرr میفرماید: «مسلما از شما هر کس که عمری دراز بکند، اختلافات بسیاری را [در میان مسلمانان] خواهد دید. بنابراین، سنت من و سنت خلفای راشدین هدایتیافته را حفظ کنید و دندانهای آسیابتان را بر آنها بفشارید! و از [ایجاد] امور نوساخته [در دین] برحذر باشید؛ چون ایجاد هر امر نوساختهای [در دین] بدعت و هر بدعتی، گمراهی است»[5].
بیشک تجاوز در دعا بابی گسترده و راهی آشکار و فراخ است؛ زیرا همچنان که در تعریفش آمد: تجاوز از حدی است که شایسته است بر آن بسنده نمود و پا را از آن فراتر ننهاد، و بر این اساس هر مخالفتی با سنت و هر جدایی از روش نبی اکرمr در دعا، تجاوز محسوب میگردد و واضح است که تجاوزها گوناگون و بسیارند و در یک فرم جمع نمیگردند، همچنین در وخامت و سنگینی گوناگونند، برخی از تجاوزها گاه به مرز کفر میرسد، و برخی دیگر در مراتب پایینتر از آنند. هرکس که در دعایش پا را از حد فراتر بنهد به این شیوه که غیر خدا را به فریاد بخواند یا از او درخواستی داشته یا طلب جلب منفعت یا دفع مضرتی بنماید یا تقاضای بهبودی بیماریش را بنماید یا چیزهایی شبیه اینها، او دچار بزرگترین و خطرناکترین تجاوز در دعا شده است، و به همین خاطر خداوند میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥﴾ [الأحقاف: 5].
«و کیست گمراهتر از کسی که به جای خداوند کسی را [به دعا] بخواند که تا روز قیامت [دعای] او را اجابت نکند و آنان (معبودان دروغین) از دعایشان بیخبرند».
و حاصل سخن مفسرین در معنی این آیه اینست که خداوند متعال حکم کرده که گمراهتر از کسی که به جای خدا دیگری را به نیایش میخواند، نیست. کسی که تا روز قیامت هم نمیتواند او را پاسخ گوید. استفهام در این آیه از نوع استفهام انکاری است، به این معنی که هیچکس گمراهتر از آن کس نیست که غیر الله را به عبادت میگیرد و او را به فریاد میخواند تا آنجا که دعا کردن به درگاه خداوند شنونده [ی دعا] و پاسخدهنده [ی آن] و توانا [بر این کار] را رها میکند، و کسی جز او را به فریاد میخواند کسی که عاجز و ناتوان بوده و توانایی اجابت را ندارد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا یَسۡتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیۡءٍ إِلَّا کَبَٰسِطِ کَفَّیۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ لِیَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِۦۚ وَمَا دُعَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ ١٤﴾ [الرعد: 14].
«خدا است که شایستهی نیایش و دعا است. کسانی که جز او دیگران را به یاری میخوانند، به هیچوجه دعاهایشان را اجابت نمینمایند و کمترین نیازشان را برآورده نمیکنند. آنان به کسی میمانند که کف دستهایش را باز و به سوی آب دراز کرده باشد تا آب به دهان او برسد، و هرگز آب به دهانش نرسد و دعای کافران جز سرگشتگی و بیهودهکاری نیست».
این خطرناکترین و زیانمندترین نوع تجاوز در دعا است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «اینان متجاوزانی هستند که بزرگترین و بدترین تجاوز را مرتکب شدهاند، بیشک بزرگترین دشمنی و تجاوز شرک است و آن قرار دادن عبادت و پرستش در غیر جای خودش است و ناگزیر این دشمنی و تجاوز داخل در این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55][6].
و کدام تجاوز و تعدی کلانتر و جدیتر از این نوع تجاوز است؟ اینکه آدمی حق خالص خداوند که جایز نیست به کس دیگری اعطا شود را به مخلوقی بدهد که نه اختیار ضرر و نفع خود را دارد و نه امر مرگ و حیات و تجدید حیات را به دست دارد، چه برسد به اینکه چیزی از این امور از دیگری را در اختیار داشته باشد، خداوند میفرماید:
﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا ٣﴾ [الفرقان: 3].
«و به جای او معبودانی گرفتند که چیزی نمیآفرینند و خود آفریده شدهاند و برای خود اختیار زیانی و سودی ندارند و اختیار مرگ و زندگانی و برانگیختن ندارند».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُکُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١٩٤﴾ [الأعراف: 194].
«بیگمان کسانی را که به جای خداوند [به نیایش] میخوانید، بندگانی امثال شما هستند، پس آنان را بخوانید. اگر راستگویید، باید [پاسخ] شما را بدهند».
و یا میفرماید:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ ٢٢﴾ [سبأ: 22].
«بگو: آنان را که به جای خداوند میپندارید [به فریاد] بخوانید. هموزن ذرهای در آسمانها و در زمین اختیار ندارند و در [تدبیرِ] آنها هیچ شرکتی ندارند و او (خداوند) از آنان پشتیبانی ندارد».
و شکی در این نیست که این همان بزرگترین تجاوز و شدیدترین انحراف و طغیان است، از خداوند عافیت و سلامت (از ابتلای به این تجاوز را) خواهانیم.
[1]- تفسیر طبری (5/207).
[2]- تفسیر طبری (5/207).
[3]- المسند (6/87 و 86)، (5/55)، و سنن ابوداود (شماره: 96)، و سنن ابنماجه (شماره: 3864)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابوداود (شماره: 87) آن را صحیح دانسته است.
[4]- المسند (1/172)، و سنن ابوداود (شماره: 1480)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابوداود (شماره: 1313) آن را صحیح دانسته است.
[5]- المسند (4/127)، و سنن ابوداود (شماره: 4607)، و سنن ترمذی (شماره: 2676)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ترمذی (شماره: 2157) آن را صحیح دانسته است.
[6]- مجموع فتاوی (15/23).