ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به راستی از آداب مهم دعا بلند کردن دستها در دعا به سوی خداوند متعال است. چرا که این مطلب را در احادیث بسیاری از پیامبرr به ثبوت رسیده است تا آنجا که برخی از علما آن را در زمره احادیثی که نقل آن از نبیاکرم اسلامr به تواتر رسیده به شمار آوردهاند، سیوطی در شرحش بر تقریب امام نووی رحمهم الله به عنوان نماینده و نمودی از احادیثی که به نقل از پیامبرr به تواتر معنایی رسیدهاند میگوید:
«بیتردید حدود صد حدیث که در آن پیامبرr دستانش را در دعا بلند کرده نقل شده است، و من آنها را در یک بخش گردآوری کردهام، اما مربوط به جاها و مکانها و موضوعات مختلف هستند، هر مورد از آنها [به تنهایی] به تواتر نرسیده اما قدر مشترک در آنها همان بلند کردن دست به هنگام دعاست که به اعتبار مجموع آنها متواتر محسوب میگردد»[1].
امام بخاری/ در صحیح خود در کتاب: دعاها، بابی را به این عنوان اختصاص داده است: «بلند کردن دستها در دعا»، و در زیر این باب از ابوموسی اشعری نقل کرده که گفت: «پیامبرr دعا کرد سپس دستهایش را بلند کرد و سفیدی زیر بغل پیامبرr را دیدم»[2]. و از ابن عمرy نقل کرده است که گفت: «پیامبرr دستهایش را بلند کرد و فرمود: «پروردگارا! از آنچه خالد کرده است، بیزاری میجویم»[3]. و از انس نقل کرده که از پیامبرr روایت کرده که: «پیامبرr دستهایش را بلند کرد تا سفیدی زیر بغل او را دیدم»[4].
شارح صحیح بخاری حافظ ابن حجر/ به فراوانی احادیث نقل شده از پیامبرr در همین معنا و مفهوم اشاره کرده است، و تعدادی از این احادیث را بیان داشته از جملهی آنها:
1- از ابوهریرهt روایت است که گفت: طفیل بن عمرو دوسی نزد رسول اللهr آمد و گفت: همانا قبیلهی دوس [از قبول اسلام] سرپیچی کردند، پس علیه آنان دعای بد کن، رسول اللهr رو به قبله کرد و دستهایش را بلند نمود و فرمود: «بار الها، دوس را هدایت کن». این حدیث را امام بخاری در ادب المفرد نقل کرده، این حدیث در صحیحین آمده اما عبارت «دستهایش را بلند نمود» در آن ذکر نشده است[5].
2- از جابر بن عبداللهt روایت است که گفت: «طفیل بن عمرو مهاجرت کرد...»، در ادامه داستان مردی را نقل کرده که با طفیل مهاجرت کرد، و در آن آمده: پیامبرr فرمود: «پروردگارا، دستانش را نیز بیامرز»، و آن حضرت [به هنگام دعا] دستهایش را بلند کرد، حافظ میگوید: «سند این حدیث صحیح است، و مسلم آن را نقل کرده است»[6].
3- از عائشهل روایت است که: «او پیامبرr را دیده است که دستهایش را بلند کرده بود و میفرمود: «پروردگارا، همانا من بشرم...»[7] حافظ میگوید: «این حدیث صحیح الإسناد است».
حافظابن حجر میگوید: «از جمله احادیث صحیح در این باره احادیثی است که امام بخاری در بخش بلند کردن دستها آورده است: «پیامبرr را دیدم در حالی که دو دستش را بلند کرده بود و برای عثمان دعا میکرد»[8]. و امام مسلم از عبدالرحمن بن سمره در داستان کسوف (خورشیدگرفتگی) روایت کرده است که: «پس در حالی به رسول اللهr رسیدم که ایشان دستهای خود را بلند کرده بود و دعا میکرد»[9] همچنین امام مسلم از عائشه در داستان کسوف روایت کرده است که: «سپس رسول اللهr دستهایش را بلند کرد و دعا کرد»[10]. و در حدیثی دیگر از حضرت عائشه درخصوص دعای پیامبرr برای اهل بقیع آمده که: «پیامبرr سه بار دستهایش را بلند کرد»[11]. و در حدیثی طولانی درخصوص فتح مکه ابوهریره t میگوید: «پیامبرr دستهایش را بلند کرده و شروع کرد به دعا کردن»[12]. و در صحیحین در داستان ابن لُتبیَّه از ابوحمید ساعدی روایت است که گفت: «سپس پیامبرr دستهایش را بلند کرد تا سفیدی بغل او را دیدم و میگفت: «خدایا آیا حکم تو را ابلاغ کردم؟»[13] و از عبدالله بن عمرو روایت است که گفت: «همانا پیامبرr سخن ابراهیم و عیسی را نقل نموده سپس دستهایش را بلند کرده و فرمود: «بار الها! امّتم»[14]. و از عمر t روایت است که گفت: «هرگاه وحی بر پیامبرr نازل میشد نزدیک صورتش صدایی چون آوای زنبور شنیده میشد، روزی وحی بر ایشان نازل شد سپس وحی قطع شد، پیامبرr رو به قبله کرد و دستهایش را بلند کرد و دعا نمود». این حدیث را ترمذی بیان کرده و لفظ از اوست، نسائی و حاکم نیز آن را روایت کردهاند[15] و از اسامه روایت است که گفت: «در عرفات پشت سر پیامبرr سوار بودم، او دستهایش را به دعا برداشته بود و دعا میکرد، به خاطر این کار شترش خم شد و افسارش افتاد، پیامبرr با یک دستش آن را برداشت در حالی که دست دیگرش بلند بود». این حدیث را نسائی با سند جید نقل کرده است[16]. ابوداود از قیس بن سعد روایت کرده است که گفت: «سپس پیامبرr دستانش را بلند کرد و فرمودند: «پروردگارا درود و رحمتت را بر آل سعد بن عباده فرو فرست»، سند آن جیِّد است[17]. احادیث در این باره بسیارند».
پایان سخن حافظ ابن حجر/[18] ایشان تعدادی از احادیث بلند کردن دستها در دعا را در آنجا مورد بررسی دقیق قرار داده است.
از جمله احادیث ثابت شده در این باره حدیثی است که ترمذی و ابوداود و دیگران از سلمان فارسیt نقل کردهاند که: «رسول اللهr فرمودند: «پروردگار شما، با حیا و بخشنده است. از بندهاش حیا میکند که وقتی او دستانش را به سوی وی بلند کند، آنها را خالی برگرداند»[19].
این احادیث و دیگر احادیثی که در معنا و مفهوم، آن نقل شدهاند بیانگر آنند که از جمله آداب مهم دعا بلند کردن دستها به سوی خدا است و این کار از اسباب پذیرش و قبولی دعا است، همچنین سنت نشاندهنده آن است که سه مشخصه در بلند کردن دستها در دعا وجود دارد که به نوع دعا برمیگردد:
1- هرگاه دعا با عجز و لابه همراه باشد که خود بیانگر شدت مبالغه در طلب و تقاضاست. بلند کردن دستها در این حالت مشخصهای دارد،
2- و هرگاه دعا و درخواستی باشد بلند کردن دستها در این حالت هم مشخصهی خود را دارد،
3- و هر گاه دعا عبارت از طلب بخشش و یا بیان یکتایی و یگانگی خداوند و تقدیس و تعظیم او باشد، بلند کردن دستها در این حالت هم مشخصهی خود را دارد، آنچه از ابن عباس y به صورت مرفوع و موقوف روایت شده این مطلب را توضیح داده و بیشتر روشن میگرداند: «درخواست کردن به این شکل است که دستهایت را به موازات و در برابر شانههایت بلند کنی یا چیزی شبیه این دو، طلب بخشش به این شکل است که با یک انگشت اشاره نمایی، و عجز و لابه به این شکل است که هر دو دستت را به طور کامل دراز کنی»، و در لفظی دیگر: «به هنگام اخلاص این چنین است: با انگشتی که به دنبال انگشت ابهام میآید اشاره کرد، و این حالت دعا کردن است: دستانش را به موازات شانههایش بلند کرد، و این حالت عجز و لابه است: دستانش را بلند کرده و کشید»، این سخن ابن عباس را ابوداود در سنناش و طبرانی در الدعاء و دیگران نقل کردهاند[20].
شیخ بکر بن عبدالله ابوزید حفظه الله در شرحی بر این حدیث میگوید: «احادیثی از کردار پیامبرr به عنوان روشنگر مقام هر حالتی از این سه مشخصه بیان شدهاند، و به تنوع اختلافاتی که در دعاها وجود دارد برمیگردد، توضیح این حالت به شرح ذیل است:
مقام اول: مقام دعا به صورت عام است که «درخواست» نیز خوانده میشود، و گفته میشود: دعا، در این حالت دستها به موازات شانهها یا چیزی شبیه این بلند میشود، دستها به شانهها چسبیده و خود باز هستند به گونهای که کف دست رو به آسمان و پشت دستها رو به زمین است، اگر خواست با آنها صورتش را میپوشاند در حالی که پشت هر دو دستش به سمت قبله است، و این مشخصهی عمومی بلند کردن دستها در حال دعا به صورت مطلق است این حالت در قنوت نماز وتر و نماز طلب باران و شش جا در حج [یعنی در عرفه، و مشعرالحرام، و بعد از رمی دو جمرهی صغری و وسطی، و بر روی صفا و مروه] و دیگر حالات صورت میپذیرد.
مقام دوم: مقام استغفار است که إخلاص هم گفته میشود. در این حالت یک انگشت بلند میگردد آن هم انگشت اشاره از دست راست است و این مشخصهای مخصوص به مقام ذکر و دعا در موقعیت خطبه بر روی منبر، و موقعیت تشهد در نماز، و موقعیت ذکر و تعظیم و بزرگداشت و گفتن لا اله الا الله در بیرون از نماز است.
مقام سوم: مقام ابتهال یا استدعای عاجزانه کردن است که همان تضرع و مبالغه در درخواست کردن است همچنین دعاءالرَّهب (ترسیدن) نامیده میشود و مشخصهی آن بلند کردن دستها به صورت کشیده به سوی آسمان است به گونهای که سفیدی زیر بغل دیده شود، و در وصف آن گفته شده: به گونهای که بازوهایش آشکار و پیدا شود، یعنی در بلند کردن آنها مبالغه گردد و این صفت خاصتر از دو صفت پیشین در مقام اول و دوم است و این حالت مختص حالت تنگنا و سختی و ترس است مانند روی دادن قحطی و خشکسالی و حوادث ناگوار همچون تسلط یافتن دشمن، و حالتهایی شبیه اینها که رعبآورند»[21].
اینها حالتهای بلند کردن دستها در دعا هستند، و برحسب نوع دعا سه حالتند، این موضوع ادامه دارد.
[1]- تدریب الراوی (2/180).
[2]- صحیح بخاری (7/198) این حدیث به صورت معلّق آمده، برای آشنایی با حکم احادیث معلّق صحیح بخاری و صحیح مسلم مراجعه شود به کتاب: درآمدی بر علوم حدیث، مؤلف: دکتر محمود طحان، ترجمه و تعلیق: فیض محمدبلوچ، نشر: خوجه عبدالله انصاری، چاپ اول/1389، ص 114-113.م
[3]- صحیح بخاری (7/198) این حدیث به صورت معلّق آمده است.
[4]- صحیح بخاری (شماره: 6341).
[5]- أدب المفرد (شماره: 611)، و بنگر به: صحیح بخاری (شماره: 2937).
[6]- أدبالمفرد (شماره: 614)، و این حدیث در صحیح مسلم (شماره: 116) که عبارت «و دستهایش را بلند کرد» در آن نیامده است.
[7]- أدبالمفرد (شماره: 613).
[8]- رفعالیدین (شماره: 157).
[9]- صحیح مسلم (شماره: 913).
[10]- صحیح مسلم (شماره: 901).
[11]- صحیح مسلم (شماره: 974).
[12]- صحیح مسلم (شماره: 1780).
[13]- صحیح بخاری (شماره: 2597)، و صحیح مسلم (شماره: 1832).
[14]- صحیح مسلم (شماره 202).
[15]- سنن ترمذی (شماره: 3173)، و نسائی در الکبری (شماره: 1439)، و المستدرک (2/392)، نسائی میگوید: «این حدیث منکر است، کسی جز یونسبنسلیم آن را روایت نکرده و ما او را نمیشناسیم، والله أعلم».
[16]- السنن الکبری (شماره: 4007)، و الصغری (5/254).
[17]- سنن ابوداود (شماره: 5185)، علامه آلبانی/ در ضعیف سنن ابوداود (شماره: 1111) آن را نقل کرده است.
[18]- فتحالباری (11/142).
[19]- سنن ابوداود (شماره: 1488)، و سنن ترمذی (شماره: 3556)، و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 1753) آن را صحیح دانسته است.
[20]- سنن ابوداود (شماره: 1490و 1489)، الدعاء اثر طبرانی (208)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابوداود (شماره: 1324، 1322، 1321) به شیوههای موقوف و مرفوع آن را صحیح دانسته است.
[21]- تصحیحالدعاء (ص:117-116).