ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
۹۰- درجات بلند کردن دستها در دعا
پیشتر سخن درخصوص ادبی عظیم از آداب دعا و سببی مهم از اسباب اجابت و پذیرش آن بود، که همان بلند کردن دستها به سوی خدا به هنگام دعا و با حالت به التماس افتادن و تظاهر به تنگدستی و اظهار نیاز است، تعدادی از احادیث به اثبات رسیده از پیامبرr در این خصوص را بیان داشتیم. احادیثی که بیانشان از سوی رسول اللهr آن را به حد متواتر معنوی رسانده است؛ همچنان که درباره صفات بلند کردن دستها در دعا سخن گفتیم و اینکه این حالت برحسب نوع دعا به سه گونه است. پس هرگاه دعا در مقام استدعای عاجزانه و با حالت تضرع باشد بلند کردن دستها در این حالت با کشیده شدن آنها به سمت آسمان تا آنجاست که سفیدی زیر بغل آشکار گردد و هرگاه که دعا در مقام درخواست باشد در این حالت بلند کردن دستها تا موازات شانهها یا چیزی شبیه آنهاست، هرگاه که دعا در مقام طلب بخشش و سپاس و ستایش و تعظیم باشد فقط یک انگشت بلند میگردد که آن هم انگشت اشاره از دست راست است.
در حدیثی صحیح از انس بن مالک t روایت شده که گفت: «پیامبرr در هیچ دعایی دست خود را بلند نمیکرد؛ مگر در دعای طلب باران». متفق علیه[1].
برخی از علما با استناد به این حدیث معتقدند که بلند کردن دستها به هنگام دعا فقط در دعای طلب باران تشریع شده است،اما در دیگر دعاها بلند کردن دستها تشریع نشده است، در حالی که این حدیث با احادیث بسیار دیگری که نشاندهندهی بلند کردن دستها در دعا آن هم در غیر طلب باران است، در تعارض است. به همین خاطر شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «آنچه صحیح است، بلند کردن دستها به صورت مطلق است و این مطلب در صحاح به تواتر رسیده است: «همانا طفیل به رسول اللهr گفت: «یا رسول الله، بیشک قبیلهی دَوس [از قبول اسلام] سرپیچی کرده و انکار ورزیدند، پس علیه آنان دعا کن. رسول اللهr رو به قبله کرد و دستهایش را بلند نمود و فرمود: «بار الها، دوس را هدایت کن و ایشان را [به سوی ما] بیاور»»[2]. و در صحیحین آمده است که: «وقتی که پیامبرr برای ابوعامر دعا کرد دستانش را بلند کرد»[3]. و در حدیث عائشهل آمده: «وقتی که پیامبرr برای اهل بقیع دعا نمود سه بار دستانش را بلند کرد»[4]. و در حدیثی از صحیح مسلم آمده که: «پیامبرr دستانش را برای دعا بلند کرده و فرمود: «بارالها! امتم، امتم»، و در آخر این حدیث آمده که: «حق تعالی فرمودند: یقیناً ما تو را در مورد امّتت راضی ساخته و به تو بدی نمیکنیم (یعنی تو را در مورد امتت غمگین نساخته بلکه به خاطر خشنودی تو، ایشان را نیز راضی میسازیم)»[5]. و در جریان جنگ بدر هنگامی که پیامبرr مشرکین را دید دستانش را کشیده و به راز و نیاز با پروردگارش پرداخت. آنقدر به راز و نیاز با پروردگارش پرداخته و دستانش را دراز کرد تا اینکه ردایش از شانهاش پایین افتاد[6]. و قیس بن سعد y روایت کرده که: «پیامبرr دستانش را بلند کرد در حالی که میفرمود: پروردگارا درود و رحمتت را بر آل سعد بن عباده فرو فرست»[7]، و سپاهی را آمادهی اعزام کرد که علی t در میان آنها بود، دستانش را بلند کرده و فرمود: «پروردگارا مرا ممیران تا علی را ببینم»[8]. و در حدیث قنوت آمده که دستانش را بلند کرد[9] ...، سپس شیخ الاسلام/ حدیث پیشین انس را روایت کرده که در آن آمده است: پیامبرr در هیچ دعایی دست خود را بلند نمیکرد؛ مگر در دعای طلب باران، سپس میگوید: «طریقهی جمع میان این حدیث انس و سایر احادیثی که گروهی از علما بیان داشتهاند به این شیوه است که انس بلند کردنی شدید را بیان میدارد که سفیدی زیربغلش در آن دیده شده و بدنش در آن خم شده است، و این همان حالتی است که ابن عباس آن را «ابتهال» (استدعای عاجزانه کردن) نامیده است، سه حالت داشته است: 1- اشاره با یک انگشت، همچنان که روز جمعه بر روی منبر انجام میداد، ۲- به هنگام دعا و درخواست، در این حالت دستانش را مقابل شانههایش قرار میداده، همچنان که در بیشتر احادیث از این حالت نام برده شده، ۳- ابتهال، همان حالتی که انس از آن نام برده و به همین خاطر [در ادامه همین حدیث] میگوید: «و هر دو دستش را به قدری بلند میکرد که سفیدی زیربغلهای او دیده میشد»[10]، و این بلند کردن وقتی که سختی شدت پیدا میکرد کف دستانش را نزدیک به چهرهاش و رو به زمین، و پشت دستانش را به سوی آسمان میکرد، این تأویل را آنچه ابوداود در مراسیلاش از حدیث ابوایوب سلیمان بن موسی دمشقی/ نقل کرده تائید میکند که گفت: «از رسول اللهr جز در سه جا به اثبات نرسیده که دستانش را به طور کامل بلند کرده باشد که عبارتند از: استسقاء (طلب باران)،و استنصار (طلب یاری از خداوند)، و شامگاه عرفه. در بقیهی موارد تا حدودی دستانش را بلند میکرد»[11] سپس میگوید: چه بسا منظور انس بلند کردن دستها بر روی منبر در روز جمعه بوده باشد. چنانکه در صحیح مسلم و دیگر کتب آمده که: «پیامبرr [در روز جمعه و در حین خطبه] جز انگشت اشارهی خود را بلند نکرده است»[12]. میگوید: در مسألهی دست بلند کردن خطیب جمعه [برای دعا] دو قول مشهور از امام احمد روایت شده است [در قول اول] گفته شده: مستحب است، این سخن را ابن عقیل گفته، و گفته شده اینگونه نیست، بلکه چنین کاری مکروه است، و این صحیحتر است»[13].
حافظ ابن حجر درخصوص جمع میان حدیث انس و احادیث دیگری که در سایر دعاها بر مشروعیت بلند کردن دستها دلالت دارند میفرماید: «ولی میان حدیث انس و میان احادیث این باب و احادیث دیگری که در همین معنی آمدهاند باید گفت: آنچه که نفی شده است یک ویژگی خاص است، نه اصل بلند کردن دستها؛ مثلاً بلند کردن دستها در طلب باران وجه مخالف آن با احادیث این باب در آن است که در این مورد باید آنچنان در بلند کردن دستها مبالغه کرد تا اینکه دو دست در مقابل صورت قرار گیرد و در سایر دعاها تا برابر شانهها، و این نمیتواند رخنهای بر این نکته باشد که در هر دوی این احادیث ثابت است که پیامبرr را دیدند که در دعا کردن سپیدی زیربغلش دیده میشد، چرا که در جمع میان این دو باید گفت: دیدن سپیدی زیربغل در طلب باران بیشتر از دعاهای دیگر بوده است و یا اینکه دو کف دست در طلب باران رو به زمین و در دعا رو به آسمان است، منذری میگوید: اگرچه جمع میان این دو سخت است اما اثبات آن ترجیح داده شده است. ابن حجر میگوید: خصوصاً این اثبات زمانی بیشتر جلوهگر است که با احادیث فراوانی در این باب روبهرو میشویم»[14].
با این توضیحی که داده شد روشن میشود که بلند کردن دستها در دعا مشروع است؛ فرقی نمیکند در دعای طلب باران باشد یا دعایی دیگر، بلکه بلند کردن دستها از جمله اسباب اجابت و پذیرش دعا است. چنان که در این حدیث آمده: «به راستی پروردگارتان، با حیا و بخشنده است. از بندهاش حیا میکند که وقتی او دستش را به سوی وی بلند کند، آنها را خالی برگرداند»[15]. اما چگونگی بلند کردن دستها در طلب باران که مقام شدت و ترس است با مبالغهی در بلندتر کردن و استدعا کردن عاجزانه همخوانی دارد اما در غیر آن حالت بلند کردن دستها تا مقابل شانهها یا همان حدود است آن هم به خاطر عمل به تمامی احادیث وارد شده در این باب.
در حدیث صحیح دیگری از انس بن مالک t روایت شده که: «نبی خداr طلب باران نمودند با پشت هر دو دست خویش به سوی آسمان اشاره نمودند»[16].
در این حدیث اشارهایست به مبالغه در بلند کردن دستها در حالت خشکسالی و بیحاصلی و در طلب باران، و به همین خاطر شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: پیامبرr چنان دستش را بالا گرفته بود که دستش خم شد و کف دستش درست در برابر آسمان قرار گرفت، نه اینکه عمداً این کار را کرده باشد بلکه نشاندهندهی مبالغه در بالا آوردن دستهاست. همچنین در حدیث دیگری آمده است که پیامبرr دستهایش را آنچنان بالا آورد که در مقابل صورتش قرار گرفت».
شیخ محمد بن صالح عثیمین/ میگوید: «بلند کردن دستها در دعاها بر سه بخش است:
بخش اول: آنچه در سنت درخصوص آن آمده، ظاهر این احادیث بیانگر سنت بودن بلند کردن دستها در آن حالتهاست، مانند دعای طلب باران، و دعا در [سعی] صفا و مروه، و دعا در عرفه.
بخش دوم: احادیثی که درخصوص عدم بلند کردن آنها نقل شده، مانند دعا در نماز، و به هنگام خواندن تشهد آخر.
بخش سوم: حالاتی که درخصوص بلند کردن دستها یا بلند نکردنشان حدیثی وارد نشده، آنچه در این بخش اصل است آن است که از جمله آداب دعا آن است که آدمی به هنگام دعا دستهایش را بلند کند»[17].
همچنین بلند کردن دستها به هنگام دعا نشاندهندهی فروتنی و خضوع و دلشکستگی و بیچارگی و اظهار احتیاج و نیاز به پروردگار بخشنده است که موجب پذیرش دعا میشود. سفارینی/ میگوید: «علماء میگویند: همانا بلند کردن دستها در دعا مقرر شده تا اظهار حقارت و درماندگی بیشتر جلوهگر شود، در مقام عبودیت و بندگی حالت التماس و استدعا و درخواست به آدمی دست میدهد، همچنین چه بسا آدمی از بیدار کردن قلبش از غفلت عاجز و ناتوان گردد، اما توان به حرکت درآوردن دست و زبانش را دارد، و این کار وسیلهای برای خشوع قلب میگردد، و گفتهاند: حرکات ظاهر موجب برکات باطن میگردد، و این کار شبیه بلند کردن انگشت اشاره در تشهد نماز است، در نتیجه قلب را متمرکز نموده و زبان آن را در قالب الفاظ جاری ساخته و اعضا و جوارح نیز بر خشوع میافزایند»[18].
[1]- صحیح بخاری (شماره: 1031)، و صحیح مسلم (شماره: 895).
[2]- ادبالمفرد (شماره: 611)، این حدیث در صحیح بخاری (شماره: 2937) بدون بیان بلند کردن دستها، آمده است.
[3]- صحیح بخاری (شماره: 4323)، و صحیح مسلم (شماره: 2498).
[4]- صحیح مسلم (شماره: 974).
[5]- صحیح مسلم (شماره: 202)
[6]- صحیح مسلم (شماره: 1763).
[7]- سنن ابوداود (شماره: 5185)، و علامه آلبانی/ در ضعیف سنن ابوداود (شماره: 1111) آن را آورده است.
[8]- سنن ترمذی (شماره: 3737)، و علامه آلبانی/ در ضعیف سنن ترمذی (شماره: 781) آن را آورده است.
[9]- المسند (3/37)، و سنن الکبری اثر بیهقی (2/211) به نقل از انس t.
[10]- صحیح بخاری (شماره: 10310-1031).
[11]- المراسیل (شماره: 148).
[12]- بنگر به: صحیح مسلم (شماره: 874).
[13]- بنگر به: شرح ثلاثیات المسند اثر سفارینی (1/654-653).
[14]- فتحالباری (11/142).
[15]- سنن ابوداود (شماره: 1488)، و سنن ترمذی (شماره: 3556)، و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 1753) آن را صحیح دانسته است.
[16]- صحیح مسلم (شماره: 896).
[17]- لقاء الباب المفتوح (60-51) (ص: 18-17) با اختصار.
[18]- بنگر به: شرح ثلاثیات المسند للسفارینی (1/656-655).