ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
۱۰۱- فضیلت دعا برای مؤمنین و خودداری از زخمزبان زدن به آنان
پیشتر در خصوص اهمیت دعای طلب آمرزش و بخشش و توفیق و دعاهایی شبیه اینها برای مسلمانان سخن گفته شد، همچنین به بیان آنچه از فواید عظیم و پاداشهای نفیس و خیرهای پیاپی در دنیا و آخرت که از این کار ناشی میشود، پرداخته شد. شکی در این نیست که وجود کارهایی اینچنین میان مسلمانان دلیلی است بر قدرت پیوند، و شدت رابطه، و ارتباط مستحکم آنان، و همچنین دلیلی بر کمال عقل و دلپاکی و ذکاوت و فراست آنان است، مسلمان توفیقیافته پیوسته خیرخواه دیگر مسلمانان، با آنان مهربان، دلسوز آنان، امیدوار به اصلاح و رستگاری و هدایتشان، آرزومند تحقق خیر برای آنان، و بسیار دعاگوی آنان و درخواستکنندهی رفع نیازهایشان به درگاه الهی است، و کسی که این چنین باشد لایق و سزاوار آن است که گواه و شافع مردم در روز قیامت باشد، در حدیث به نقل از پیامبرr به اثبات رسیده که ایشان فرمودند: «طعنهزنندگان و لعن و نفرینکنندگان در قیامت نه شفیع خواهند بود و نه شاهد»[1].
ابن قیم/ در توضیح مضمون این حدیث میگوید: شهادت از باب خبر است و شفاعت از باب طلب، و کسی که بسیار به مردم طعنه و زخم زبان بزند، که همان شهادت دادن علیه آنان است، و مردم را بسیار لعن و نفرین نماید، که همان طلب بدی برای آنان است، شاهد و شفیع آنان نمیگردد، چرا که مبنای شهادت بر پایهی صدق است و این در کسی که بسیار به مردم طعنه و زخمزبان میزند موجود نیست، بهخصوص وقتی که به کسی زخمزبان میزند که از خود او به خدا و رسولش نزدیکتر است، و مبنای شفاعت بر پایهی رحمت و طلب خیر است، و این در کسی که بسیار مردم را لعن و نفرین میکند و برایشان آمرزش نمیطلبد وجود ندارد»[2].
به همین خاطر زیبندهی انسان مسلمان است که برای دیگر مسلمانان طلب آمرزش نماید، خیرخواه آنان باشد، از لعن و نفرین کردن و دشنام دادن به ایشان و افترا زدن به آنان بپرهیزد، چرا که این کارها در شأن انسان مسلمان نبوده و از اخلاق او به دور است که چنین کند.
حاکم از عبدالله بن عمرt روایت کرده که رسول اللهr فرمودند: «شایسته نیست که مؤمن لعنتکننده باشد»[3].
امام احمد و ترمذی از عبدالله بن مسعود t روایت کردهاند که رسول اللهr فرمودند: «مؤمن طعنهزن، نفرین کننده، دشنام دهنده و ناسزاگو و بیحیا نیست»[4].
در صحیح بخاری و مسلم به اثبات رسیده است که پیامبرr فرمودند: «مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر، از دست و زبان او سالم و در امان باشند»[5]. احادیث در این مضمون بسیارند.
و این کمترین حالتهای فرد مسلمان است، اگر مسلمانی برای دیگر مسلمانان دعاکننده، بخشنده خیر به آنان، کوشا در رفع نیازها و مصالحشان نباشد لااقل میتواند آنان را از اذیت و آزارخود در امان داشته و شرّی به آنان نرساند.
امام بخاری و امام مسلم از ابوموسی اشعریt روایت کردهاند که: پیامبرr فرمودند: «صدقه و احسان بر هر مسلمانی لازم است»، اصحاب گفتند: اگر کسی چیزی نداشته باشد، چه باید بکند؟ پیامبرr فرمودند: «باید کار بکند تا هم خودش استفاده کند و هم چیزی را ببخشد». گفتند: اگر کسی قدرت کار نداشت و یا نخواست کار بکند، چه باید بکند؟ پیامبرr فرمودند: «به یک نفر محتاج و مظلوم کمک کند»، گفتند: اگر به محتاج و مستمند کمک نکرد، چه کند؟ فرمودند: «مردم را به کارهای خیر و راه حق دعوت نماید»، گفتند: اگر امر به معروف را انجام نداد چه کار کند؟ فرمودند: «از انجام کارهای بد خودداری کند و این پرهیزکاری برای او صدقه و احسان به حساب میآید»[6].
این حدیث دلیلی است بر آنکه اگر فرد مسلمان نتوانست کار نیکی برای دیگر مسلمانان انجام دهد و آنان را کمک و یاری نماید لااقل باید آنان را از شرّ خود محفوظ دارد و نسبت به آنان بدی روا ندارد. باید دانست که لعن و نفرین مسلمانان درجاتی دارد، خطرناکترین و بدترین آنها لعن و نفرین بهترین و پیشتازان و ارجمندترین آنان است، مانند یاران گرامی پیامبرr و کسانی از صاحبان علم و فضل و ایمان که به نیکی از آنان پیروی نمودهاند، فقط کسانی به نفرین اینان میپردازند که صاحب قلبهایی بیمار و علیل بوده و کینهتوزند کسانی که اهل تمایلات نفسانی و بدعت هستند. امام بخاری و امام مسلم در کتابهای صحیح خود از پیامبرr روایت کردهاند که ایشان فرمودند: «از دشنام و ناسزا گفتن به اصحاب من پرهیز کنید، اگر شما به اندازه کوه اُحد طلا در راه خدا ببخشید ثوابش به اندازهی ثواب یک مشت یا نصف آنکه اصحاب در راه خدا میدهند نخواهد بود»[7].
ابن ماجه از عبدالله بن عمرب روایت کرده که میگفت: «یاران محمدr را فحش و ناسزا ندهید چرا که اقامت و ماندگاری یک ساعتهی هر یک از آنان با رسول خداr بهتر از عمل هر یک از شما در طول عمرش است»[8].
پس چه کسی گمراهتر از کسی است که در دلش نسبت به بهترین مؤمنین و پیشوایان اولیاء خداوند بعد از انبیاء، یعنی اصحاب پیامبرr بغض و کینه وجود دارد.
همچنین این مرتبهی کسی است که به طعن و زخمزبانزدن به علمای امت و برگزیدگانشان از جمله صاحبان علم و فقه و خیرخواهان مسلمین، میپردازند، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «از جمله سخنان شایع این است که: گوشتهای علماء آغشته به سم است»[9].
همچنین این مرتبهی کسی است که به لعن و نفرین مردگان مسلمانان میپردازد مردگانی که به نتیجهی اعمالشان رسیدهاند، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید. «لعن و نفرین مُردهها بدتر و زشتتر از لعن و نفرین زندهها است. در حدیث صحیح به اثبات رسیده که پیامبرr فرمودند: «به اموات بد نگویید، زیرا ایشان اینک به اعمال پیشین خود رسیدهاند [و عاقبت کار خود را -نیک یابد- دیدهاند]»[10]. تا جایی که ایشان فرمودند: «مردگانمان را دشنام ندهید با این کار زندههای ما را میآزارید»[11]. هنگامی که گروهی ابوجهل و دیگر کفار نظیر او را دشنام میدادند نزدیکان مسلمان آنان از این کار آزرده میشدند»[12].
اما در رابطه با لعن و نفرین گناهکاران و فاسقان و عیّاشان از اهل این آیین، در سنت درخصوص امر به لعن و نفرین یک فرد معین فاسق چیزی نیامده است بلکه در سنت لعن و نفرین درخصوص انواعی از کارها و افراد انجامدهندهی آن آمده است، مانند این سخن پیامبرr که میفرماید: «خداوند، دزد را لعنت کند که با دزدیدن تخممرغ باعث میشود تا دستاش قطع گردد»[13]. و یا میفرماید: «لعنت خداوند بر کسی که بدعتی ایجاد کند یا بدعتگزاری را جای دهد»[14]. و یا میفرماید: «لعنت خداوند بر رباخوار و ربادهنده و نویسندهی ربا و هر دو شاهد آن»[15]. و یا میفرماید: «لعنت خداوند بر کسی که تحلیل میکند[16] و کسی که تحلیل برایش انجام میگیرد»[17] و یا میفرماید: «لعنت خداوند بر شرابخوار و ساقی شراب و کسی که شراب میگیرد و کسی که برایش گرفته میشود و شخص حملکنندهی آن و کسی که به سوی او حمل میشود و خورندهی پول آن»[18].
علماء درخصوص (اجازهی) نفرین و لعنت فرستادن بر فرد فاسق مشخصی دچار اختلاف شدهاند، گفته شده: این کار جایز است، و گفته شده: چنین کاری جایز نیست، آنچه از امام احمد/ در این باره معروف است این است که لعن فرد مشخصی را ناپسند دانسته و معتقد بوده که باید به صورت کلی گفته شود همچنان که خداوند میفرماید:
﴿أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ ١٨﴾ [هود: 18].
«بدانید که، لعنتِ خداوند بر ستمکاران است».
در صحیح بخاری به اثبات رسیده است که: «در زمان نبیاکرمr مردمی بود به نام عبدالله که ملقب به حمار (الاغ) بود. او رسول الله را میخنداند. آن حضرت او را به خاطر شرابخواری، حد زده بود روزی، همین شخص را [به خاطر شرابخواری] نزد رسول خداr آوردند. پیامبراکرمr دستور داد تا او را حد بزنند. یکی از حاضران گفت: خدایا! او را لعنت کن. چقدر شراب میخورد. نبیاکرمr فرمود: «او را لعنت نکنید، به خدا سوگند تا جایی که من میدانم او خدا و رسولش را دوست دارد»»[19].
پیامبرr از لعنت نمودن این فرد مشخص که بسیار شرابخوار بود نهی فرمود، با این توجیه که خدا و رسولش را دوست دارد، هر چند خود رسولr به طور مطلق شرابخوار را لعن نموده است، این خود گواه بر آن است که جایز است به صورت مطلق لعن نمود اما جایز نیست که شخص معینی لعنت شود [آن هم] کسی که خدا و رسولش را دوست دارد[20]. به هر حال لعن و نفرین تهدید و سخن ارعابآمیز است، و تهدید فقط در حق شخص معینی به اثبات میرسد که شروط آن در آن شخص وجود داشته و موانع آن از میان رفته باشد. والله اعلم.
[1]- صحیح مسلم (شماره: 2598)، سنن ابوداود (شماره: 4907)، المسند (6/448).
[2]- الصواعق المرسله (4/1505).
[3]- المستدرک (1/47)، و بنگر به: سنن ترمذی (شماره: 2019)، اماممسلم (حدیث شماره: 2597) این حدیث را با این لفظ روایت کرده است: «شایسته نیست که مسلمان صادق، لعنتکننده باشد».
[4]- المسند (1/404)، سنن ترمذی (شماره: 1977)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 320) آن را صحیح دانسته است.
[5]- صحیح بخاری (شماره: 10)، و صحیح مسلم (شماره: 41).
[6]- صحیح بخاری (شماره: 1445)، و صحیح مسلم (شماره: 1008).
[7]- صحیح بخاری (شماره: 3673)، و صحیح مسلم (شماره: 2540).
[8]- سنن ابنماجه (شماره: 162)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابنماجه (شماره: 133) آن را صحیح دانسته است.
[9]- الصارمالمسلول (ص: 143).
[10]- صحیح بخاری (شماره: 1393).
[11]- المسند (4/252)، و سنن ترمذی (1982)، با لفظی مشابه، و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 7312) آن را صحیح دانسته است.
[12]- منهاجالسنه (4/573-572).
[13]- صحیح بخاری (شماره: 6783)، و صحیح مسلم (شماره: 1687).
[14]- بنگر به: صحیح بخاری (شماره: 1870) و صحیح مسلم (شماره: 1370).
[15]- صحیح مسلم (شماره: 1598).
[16]- کسی که به قصد حلال گردانیدن زن مطلقه برای مدتکوتاهی با آن زن ازدواج کند و بعد از نزدیکی او را طلاق دهد تا همسر قبلی دوباره با او ازدواج کند.
[17]- سنن ابوداود (شماره: 2076)، و سنن ترمذی (شماره: 1120)، و سنن ابنماجه (شماره: 1936)، و علامه آلبانی/ در الإرواء (شماره: 1897) آن را صحیح دانسته است.
[18]- المسند (1/316)، (2/71)، و سنن ابوداود (شماره: 3676) و علامه آلبانی/ در الإرواء (شماره: 2385) آن را صحیح دانسته است.
[19]- بنگر به: صحیح بخاری (شماره: 6780).
[20]- منهاج السنه (4/574-567).